برای ارتباط با مدیر کانال و ارایه انتقادات و نظرات خویش از ایدی زیر استفاده فرمایید. https://t.me/erahimifar
🔹 آیا زمینهسازی ظهور، وظیفه شیعیان است؟
✍ علیرضا آزاد
هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد
▪️عالمان شیعه در این ۱۲۰۰ سال، درباره وظایف منتظران در دوران غیبت، مواردی نظیر صبر و دعا و انتظار و انقطاع و رعایت تقوا و... را برشمردهاند اما آیا چنان که امروز مشهور است، «زمینهسازی برای ظهور امام زمان» را وظیفه شیعه در دوران غیبت دانستهاند؟
▪️در این نوشتار، مهمترین احادیث مورد استناد برای تکلیفانگاری زمینهسازی ظهور را بررسی میکنیم.
۱. حدیث: فَيُوَطِّئونَ لِلمَهدِيِ
مهمترین دلیل روایی مورد استناد قائلان، این حدیث نبوی است: «يَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيُوَطِّئونَ لِلمَهدِيِ سُلطانَهُ: مردمی از مشرق قیام میکنند و زمینه تسلط و حکومت مهدی را فراهم مینمایند» این روایت نخستین بار از پیامبر(ص) در منابع اهل سنت مانند سنن ابنماجه آمده و سپس در قرن ۴ در منابع اسماعیلیه مانند شرح الاخبار نعمان مغربی (با لفظ یعطون) و از قرن ۶ به بعد با کتاب کشف الغمه به منابع شیعه راه یافته است. جالب آن که علمای متقدم شیعه به این حدیث اعتنا نکردهاند و علمای اهل سنت نیز آن را ضعیف دانستهاند. نقلهای اولیه این حدیث، بدون عبارت «سلطانه» بود و افزودن آن توسط راویان بعدی نشان از آن دارد که برداشت راویان از این حدیث، بیان وظیفه شیعه در کمک به استقرار حکومت مهدی بعد از ظهور بود. در حالی که علمای معاصر به استناد این حدیث، زمینهسازی قبل از ظهور را یکی از وظایف شیعه قلمداد مینمایند.
۲. حدیث: وَ لَوْ سَهْماً
تا پیش از دوره معاصر، علمای شیعه از حدیث امام صادق(ع): «لَيُعِدَّنَّ أَحَدُكُمْ لِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً: یکایک شما بایستی برای قیام قائم آماده شود، هر چند این آمادگی به اندازه تدارک یک تیر باشد.»، تفسیری استعاری داشتند و یا آمادگی برای مجاهدت در کنار آن حضرت، بعد از ظهور (و نه بسترسازی برای ظهور) را میفهمیدند.
۳. حدیث: لَوْ فَعَلْتُمْ
هر چند که شاید حدیث امام صادق(ع): «...هَکَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا: اگر شما نیز مانند بنیاسرائیل برای خلاص از رنج و ظلم، ضجه میزدید و گریه میکردید،خداوند در کار ما فرج و گشایش مینمود.» این حدیث بیش از دیگر احادیث، صراحت در بیان وظیفه شیعه برای ظهور دارد اما کمتر مورد استناد قرار گرفته است زیرا وظیفهای منفعلانه و متفاوت با انتظارات امروز را برای شیعه برمیشمارد. با توجه به سیاق این حدیث، علمای شیعه صرفاً لزوم دعا و تضرع برای فرج را از آن میفهمیدند و کنش فعال برای زمینهسازی ظهور را از آن استنباط نمیکردند.
▪️در دوره صفویه نیز غالباً علمای شیعه و حتی شاعران، از فراهم شدن و نه فراهم کردن مقدمات ظهور سخن میراندند. آنها از اتصال حکومت صفوی به حکومت مهدوی میگفتند ولی از وظیفه مردم یا حکومت صفوی برای زمینهسازی حکومت مهدی سخن نمیگفتند.
▪️در دوره مشروطه نیز برخی افراد تشکیل مجلس شورای ملی را مقدمه ظهور حضرت قلمداد کردند اما از زمینهسازی برای ظهور سخنی نگفتند.
▪️تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، کمتر کسی به این صراحت درباره وظیفه شیعه برای زمینهسازی ظهور سخن به میان آورده است. به نظر میرسد در دوره معاصر، به دلیل ظهور گفتمان جدیدی از قدرت، علمای شیعه به استناد همین احادیث، تکلیف نسبتاً جدیدی به نام «زمینهسازی برای ظهور» را استنباط کردند؛ آن هم نه فقط در ابعاد فردی و ایمانی برای عموم شیعیان بلکه در ابعاد اجتماعی و نظامی برای حاکمان نیز این وظیفه را برشمردهاند.
▪️مسأله این نوشتار، اثبات یا رد این وظیفه برای شیعه نیست (چه بسا به دلایلی، این تکلیف مقرّر و پذیرفته باشد) بلکه دعوت به تفکر درباره این سؤال است که چرا وظیفهای که امروزه وِرد زبان مردمان و دولتمردان شیعه است و بدیهی شمرده میشود، نزد پیشینیان چندان مورد توجه نبوده است؟!
▪️به نظر میرسد گفتمانهای قدرت در هر عصری، متن و تفسیر متنِ متناسب با خودشان را تولید و بازتولید میکند. به این ترتیب، تکلیف شیعیان در قبال ظهور حضرت، در ادوار گوناگون، شکل های متفاوتی به خود گرفت. به نظر میرسد سیر تاریخی نقلها و استنباطهای علما در تحلیل روایات ظهور و وظایف شیعه، از گذشته تا امروز به ترتیب زیر دگردیسی یافت:
➖ بیان نشانههای ظهور
➖ بیان اتفاقات قبل و حین و بعد از ظهور
➖ بیان تکلیف کمک کردن برای استقرار حکومت حضرت بعد از ظهور
➖ تصور فراهم شدن مقدمات ظهور
➖ بیان تکلیف فراهم کردن مقدمات ظهور
➖ بیان تکلیف زمینهسازی برای ظهور (در بُعد فردی و ایمانی)
➖ بیان تکلیف زمینهسازی برای ظهور (در بُعد اجتماعی و فرهنگی)
➖ بیان تکلیف زمینهسازی برای ظهور (در بُعد حکومتی و نظامی)
▪️در نوشتار بعدی ادله عقلی تکلیفانگاری زمینهسازی ظهور را بررسی و به تأثیر گفتمان قدرت در استنباطهای عقلی و عرفی عالمان اشاره خواهیم کرد...
@Dr_AlirezaAzad
🔴انسانگرایی دین
محمدرضا حکیمی:
اسلام کاستن حق هیچ انسانی را روا نمی دارد، و تحقیر شخص یا طائفه ای را جایز نمی شمارد. مردمان در نظر اسلام یا "برادران دینیند" یا "برابران نوعی"...پس اسلام برای زندگی با مردم و رفتار با آنان و دفاع از مردم و حقوق مردم دو ملاک در اختیار ما قرار می دهد:
یکی ملاک مسلمان بودن است و دیگری ملاک انسانیت نوعی؛ و امتیازهای معنوی اشخاص را، تا چه رسد به امتیازهای موهومی که اسلام آنها را پایمال کرده است، برای جهان دیگر باقی می گذارد و برای آنها تاثیری در بهره مند شدن از مواهب این زندگی قائل نمی شود...
#الحیات_جلد۴_ص۱۲۹
@allamehhakimi
⭕️معاویه میگفت من نماینده خدایم و فقط به او جواب میدهم، نه به مردم
دکتر یوسفی در مراسم عاشورا و امروز ما:
🔹یکی از نامه های مهمی که سران شیعه برای دعوت از سیدالشهدا به کوفه نوشته اند، شرایط جامعه آن عصر را به خوبی تشریح کرده است.
🔹در این نامه در توصیف بحرانهای جامعه اشاره ای به مسایل دینی نشده، بلکه از شکافهایی سخن گفته شده که منجر به بی دینی جامعه می شود. چپاول منابع عمومی، فقدان رضایت عمومی و استبداد و دیکتاتوری که شرایط اقتصادی را بسوی فقر اکثریت جامعه سوق می دهد و شرایط سیاسی را بسوی رانت خواری و قدرت اقلیت هدایت می کند.
🔹در روایتی از رسول خدا؛ حکومت بنی امیه دو ویژگی اصلی دارد: یکی انحصار در اموال عمومی و دیگری نگاه اطاعت محور و زورمدار به مردم.
🔹معاویه مسیر این نوع حکومت را هموار کرد. در آغاز بیعت گرفتن او از مردم، نارضایتی سران شیعه مشهود بود و به معاویه بجای امیرالمومنین؛ ملک می گفتند و در پاسخ به اعتراض معاویه گفتند: علی بدان خاطر امیرالمومنین بود که توسط مردم و با اصرار مردم بر کرسی خلافت نشست، اما تو با زور به قدرت چنگ انداختی.
❌حوزه نخست فساد سیاسی است؛ استبداد معاویه اگرچه ابتدا با همراهی برخی خواص مانند عمروعاص و مغیره همراه شد اما در ادامه روش معاویه به خلوت شدن اطراف معاویه که نتیجه عملکرد هر دیکتاتوری است، منجر می شود، مانند کشتن حجر بن عدی که حتی با اعتراض عایشه همراه میشود و معاویه در پاسخ می گوید: فرد عاقلی کنار من نبود که به من مشورت بدهد.
ِ❌حوزه دوم فساد اقتصادی و فساد مالی است که همواره در تاریخ دولتها وجود داشته است.
❌یکی از راههای توجیه این فساد، ادعای نمایندگی خدا و دین است؛ معاویه گفت « الارض لله و انا خلیفه الله»: زمین مال خداست و من نماینده اویم. و سپس می گوید من هر مالی را گرفتم، هرکاری را بخواهم میتوانم با آن بکنم و فقط به خدا جواب میدهم، نه به مردم.
❇️در مباحثات و مکاتبات امیرالمومنین؛ برعکس این بیان میشود و حضرت مشروعیت خود را ناشی از حمایت و انتخاب مردم عنوان می کند، نه انتخاب خدا و به مالک اشتر می نویسد: در پی رضایت مردم باش که رضایت خدا در رضایت مردم است. علت این است که حکومت وظایفی را در قبال مردم دارد و باید با انجام آنها مردم را راضی کند.
🔸اولین کسی که در تاریخ اسلام، درآمد خالصه جات را که در اسلام جزء اموال عمومی است را به جیب شخصی ریخت و اموال خود کرد، معاویه بود. او حتی به عمروعاص می گوید مصر و مردمش برای تو و خراج هم نمی خواهم؛ اما وقتی عمروعاص در سال ۴۳ مرد، تمام اموال او که صدها هزار دینار بود، به نفع شخص خودش مصادره کرد و در مورد بقیه حاکمان، نصف اموال کارگزارانش را برای خود مصادره می کرد.
🔸مسعودی می گوید اموال عمومی و خراج و خالصه جات را معاویه به اقوامش می بخشید. در این حالت، در واقع دولت اغنیا ایجاد می شود و این حاکمان با اموال و رانتها، به تجارت می پرداختند که رقابت اقتصادی نابرابری میان تاجران عادی و تاجران حکومتی شکل می گیرد. ابن خلدون نتیجه این روند را انحصار در اقتصاد می دانند؛ معاویه حتی با صادرات بت به هند در پی ثروت بیشتر بود. این وضعیت باعث افزایش نارضایتی ها و تعمیق شکاف حکومت و مردم می شود
🔸این در حالی است که امیرمومنان خطاب به مردم کوفه می گوید: من با این لباس ها و اموال به شهر شما آمدم اگر در زمان خروج از حکومت بیش از این داشتم به شما خیانت کردم.
❇️اقدامات علی علیه السلام برای جلوگیری از فساد حکومت چهار رکن دارد: نخست شایسته سالاری بجای قوم و خویش گرایی و قبیله گرایی؛ دوم شفافیت در حکومت و حق اطلاع عمومی از مسایل حکومت به جز حوزه نظامی؛ سوم نظارت مردم بر حکومت و نظارت امیرالمومنین بر کارگزاران و چهارم، مجازات متخلفین بدون استثنا و مصلحت گرایی.
❇️قرآن درباره امت های گذشته می گوید: تلک امة قد خلت.. یعنی گذشته ها و حکومتهای پیشین گذشتند و در برابر خدا باید پاسخگو باشند، اما شما چگونه می خواهید عمل کنید؟ ما باید شفاف بگوییم جامعه ما به سمت عدالت علی میرود یا فساد و استبداد معاویه؟
📡@andisheqalam
@yousefimohamadreza
*گلستان خیال(۴۱)*
*حرمت قرآن*
گویند روزی نظام العلمای نیشابوری جوحی را گفت: شنیده ای که در روم مرتدی کافر ، مصحف عظیم را جسارت نموده و سوزانده است چه شود اگر تو نیز طومار عالمان نظامیه را امضا کنی که در آن از حاکمان و امیران و قاضیان خواسته شده که جنود و غازیان به روم اعزام نمایند و تا آن معاند را به سزای عملش نرسانند باز نگردند.
جوحی گفت : «مر این را چه فایدت؟! که گروهی که هر روز باطن کتاب الهی را می سوزانند و مقاصدش زیر پای نهند به غزای فردی روند که یک روز ظاهر مصحف عزیز سوخته باشد؟!!! حرمت امامزاده را باید متولی آن نگاه دارند.
هشدار که حقیقت اسلام جز از امیران و عالمان ضربت نخورد !! که رسول (ص) فرمود: صنفان من امتی اذا صلحا صلحت الامه و اذا فسدا فسدت الامه ؛ الامرا والعلما».
/channel/tammolat2
🔼نواندیشی دینی و عاشورا
✍علی میرموسوی
🔺داستان حسین بن علی(ع) و ماجرای عاشورا، به شیوه های گوناگون روایت و تفسیر شده است. روایت های حماسی و تراژیک و تفاسیر عاطفی، تاریخی، اخلاقی، عرفانی و سیاسی، به گونه ایی متفاوت، ماهیت و اهداف کنش و حرکت حسین(ع) و نتایج و پیامدهای آن را بررسی وتحلیل کرده اند. این تکثر و چندگانگی بیش از آن که در داده های تاریخی متفاوت ریشه داشته باشد، به تفاوت در نگرش و دغدغه های راویان و مفسران باز می گردد. بر پایه همین نگرش ها و دغدغه ها، داده های تاریخی گزینش و گوشه هایی از ماجرا برجسته تر می شوند تا آن روایت و تفسیر را توجیه و مدلل کنند.
🔺نواندیشی دینی به عنوان جریانی که در پی فهم و تفسیری اصیل و روز آمد و پاسخگوی نیازهای امروزین از دین است ونزدیک به دو قرن قدمت دارد، در فهم و تفسیر عاشورا دو رسالت و مسئولیت مهم بر دوش دارد: نخست نقد برداشت های تحریف آمیز از عاشورا و دوم تبیین و تفسیردرست این رخداد مهم تاریخی که از جایگاهی نمادین در تشیع برخوردار است.
🔺در ارتباط با رسالت نخست می توان گفت عاشورا از سه ناحیه در معرض تحریف و کژتابی است: قشری گری وخرافات، استبداد و افراطی گری. وضعیت آنگاه بغرنج می شود که این سه عامل با یکدیگر همراه شوند. کوشش نو اندیشان دینی از سید جمال گرفته تا شریعتی و مطهری همواره مصروف برخورد با این سه نوع تحریف بوده است.
🔺قشری گری به نوعی برداشت سطحی از دین اشاره دارد که بر بنیان پیش فرض های تقدیر گرایانه استوار است و در فهم دین تنها به ظواهر متون دینی، آن هم احادیث کم اعتبار و بی اعتبار اصالت می دهد. این نگرش با روایتی تراژیک از عاشورا آن را از الگویی برای مبارزه با ستم و بیداد به بهانه ای برای شیون و زاری تقلیل و آن را وسیله ای برای چشم پوشی و بخشش رفتارهای غیر اخلاقی و نادرست رایج در بین شیعیان قرار می دهد.
🔺استبداد ساختاری سیاسی است که در آن تصمیم های مهم در نهایت به یک فرد باز می گردد و او از جایگاهی فراقانونی قدرت خود را بر همگان اعمال می کند. حامیان استبداد که به تعبیر نایینی زیان آن ها برای توده شیعیان از لشگر یزید بدتر است، برگزاری مراسم سوگواری بر سید الشهدا را ابزاری برای تحکیم قدرت خود می سازند. این جریان نعل وارونه می زند و با نوعی شبیه سازی تاریخی خود را در جایگاه حسین نشانده و ومخالفین خود را به یزیدی متهم می سازد.
🔺تشیع نمونه های فراوانی از این نوع تحریف را تجربه کرده است، که تشیع صفوی یکی از آنهاست. این تجربه به خوبی نشان می دهد که با شکوه ترین عزاداری ها می تواند از سوی کسانی برگزار شود که نه تنها با آرمان و مرام حسین بن علی (ع) هیچ نسبتی ندارند، بلکه با سنگر گرفتن در خیمه او، مبارزه با ستم و آزادی خواهی را سرکوب می کنند.
🔺افراطی گری جریانی است که برداشتی خشونت طلبانه و رادیکال از اسلام ارائه می کند و با ترسیم دو جبهه حق و باطل، خود را برحق و مخالفین خود را در جبهه باطل قرار می دهد. این جریان نیز با ارائه چهره ای جنگ طلب و ستیزه جو از حسین بن علی، می کوشد رفتارهای خشن خود را توجیه کند. آنان بدون توجه به داده های تاریخی فراوانی که بر پرهیز حسین بن علی از نبرد با سپاه ابن زیاد و کوشش برای حل ماجرا از راه مسالمت آمیز دلالت می کند، او را همچون یک شورشی خشونت طلب معرفی می کنند که برای رسیدن به هدف خود تنها شمشیر را می شناسد.
🔺نو اندیشی دینی با نقد این سه برداشت تحریف آمیز، در مرحله بعد مسئولیت ارائه تفسیری درست از عاشورا را دارد که بتواند الگویی برای زندگی امروز شیعه باشد. مرزبندی با این سه جریان به عنوان نخستین گام راهگشای چنین تفسیری خواهد بود.
🔺در این تفسیر با روایتی حماسی، حسین بن علی به عنوان الگویی برای مقاومت و ایستادگی در برابر استبداد نوپای اموی معرفی می شود، که از راه کودن سازی توده، آلوده کردن بزرگان و سرکوب آزادی خواهان در پی تحکیم پایه های خود بود. حسین بن علی نوعی سیاست رهایی را نوید می داد که بر اخلاق مقاومت استوار بود. او در برنامه خود همه تدبیرهای عقلانی لازم برای جلوگیری از خونریزی را اندیشید، ولی هنگامی که در دو راهی ذلت و شهادت قرار گرفت، در خون خود غلتید. ندای او بر تارک تاریخ همچنان به گوش می رسد: آزاد زی بشر، آزاد زی بشر!/انجمن علوم سیاسی دانشگاه مفید
🔴 وقتی ستمگران لباس دین بر تن کنند…
وقتی پیامبری پیروز میشود، دیری نمیپاید که ستمگران نقش خود را تغییر میدهند و لباس دین بر تن میکنند و از راه احکام دینی و شعایر دینی جایگاه خود را تقویت میکنند و مراکز اصلی و عبادتگاهها را در اختیار میگیرند و خطر دوباره بازمیگردد و رنجکشیدگان در زمین، همچنان زیر فشارهای جدیدی که بهدست نهادهای دینی، رنگ قداست به خود گرفته است، باقی میمانند و در این میان، عالمان دینی نیز به این ستمگران، خدایان زر و زور و مقام، کمک میکنند و فرودستان همچنان رنج میکشند و مصیبت ادامه مییابد و دوباره با قیام یک پیامبر یا امام، درگیری رخ میدهد و خونها بر زمین میریزد و زندانها پر میشود و بسیاری قربانی میشوند. بدینترتیب، شمشیر رنجدیدگان، یعنی شمشیر محمد(ص) دوباره به دست ستمگران میرسد و آنان به وسیلۀ این شمشیر دوباره مردم را به استضعاف میکشند و این، خطری خونبار و بسیار تلخ است.
📔 دیدگاه امام موسی صدر را در کتابچهٔ «امام شهادت» بخوانید:
imamsadr.ir/8327
#سفر_شهادت
🆔@imammoussasadr
🔴ظاهربینی دینی
🔺اعتماد ۳۱ تیر ۱۴۰۲
✍️عباس عبدی
🔘این ایام به ویژه دهه اول محرم فصل عزاداری است و طبعاً حال و هوای شهرها و روستاهای کشور نیز متفاوت از دیگر روزهای سال است. این پرسش مطرح است که چه نسبتی میان دینداری و مناسک وجود دارد؟ آیا مسلمانانی که چنین مناسکی ندارند دیندار نیستند؟ کدام ویژگیها و مناسک مُعَرِّف بهتری برای سنجش دینداری هستند؟
🔘اگر بخواهیم اصلیترین مناسک دینی را که در طول سال جاری و ساری است معرفی کنیم، به طور طبیعی پس از حج که طبعا محدودیت حضور دارد، نمازهای جماعت در مسجد است. هر چند این فریضه نیز به دلایلی در ایران دچار مساله شده است، ولی در هر حال بهترین سنجه عینی برای دیدن ظاهر عمل به دینداری است. سپس روزه داری و مراسم رمضان در کنار آن قرار میگیرد، در ادامه نیز حضور در اعیاد بزرگ ومناسبتهای دینی هستند.
🔘از سوی دیگر معیارهای ریشهایتری هم داریم که اهمیت اصلی را در سنجش دینداری دارند. سلامت اخلاقی، مبارزه با ظلم، رفع فقر و تبعیض، نبودن فساد و دروغ و ریاکاری و... اینها اهم نتایج دینداری است که اگر نباشند، معلوم است آنچه که دینداری مینامیم، حتماً انحرافی از دین است.
🔘سنجیدن معتبر همه اینها ممکن و در عین حال دقیق است. در بسیاری از مطالعات و پیمایشها و نیز آمارهای قضایی و غیرقضایی برخی از اینها دیده میشوند و قابل مقایسه با گذشته خودمان و یا با سایر کشورها هستند.
🔘اولویت این سنجهها هم در شاخصهای محتوایی است. برای مثال اگر از غدیر صحبت میکنیم، در درجه اول باید از میزان تقید به مضامین و ارزشهای تبلیغی امام علی که در نهجالبلاغه آمده و در دسترس است بگوییم و نه از طول و عرض جشن آن.
🔘با این حال پرسش این است که چرا مسئولین کشور به جای ارجاع به آمارها و شاخصها و سنجههای معتبر و مرتبط با دینداری به مسایل ظاهری و بدون ربط با فلسفه دینداری اشاره میکنند؟ در واقع چرا بجای واجبات بر مستحبات تاکید دارند؟ مگر نه اینکه بعثت برای برپایی قسط و تکمیل مکارم اخلاقی و از این قبیل است؟ خوب چرا نشانگرهای این ویژگیها را نمیسنجید و به جای آن به شاخصهای ظاهرگرایانه روی آورده میشود؟
🔘مهمترین علت این رفتار غلبه ظاهرگرایی است که خود را در شکلهای گوناگون نشان میدهد. ریاکاری نتیجه روشن این رفتار است که اتفاقاً از شاخصهای منفی دینداری است. چرا برخی افراد حتی در جوانی و میانسالی چند داغ مهر در پیشانی دارند، در حالی که بیشتر مراجع با ۸۰ سال عبادت از داشتن چنین نشانی محروم هستند؟
🔘چرا ظاهر بسیار مذهبی با ریشهای آراسته و انگشتر عقیق و تسبیح شاهمقصود و ذکر همیشگی و دایمالوضو دارند ولی بعداً اخباری از آنان شنیده میشود که دود از کله همه بلند میشود؟ این ظاهرگرایی بلای جان دینداری و ترویج آن است. بویژه اگر توجه کنیم که دین باید با باطن و رابطه فرد با خداوندی که طبعاً دانا به همه امور و قلبهای افراد است کار داشته باشد و ظاهرگرایی دقیقاً به معنای آن است که دین را از رابطه فرد و خدا به رابطه فرد با فرد و ظاهر تقلیل میدهد.
🔘این رویکرد است که در گزارش آقای وزیر ارشاد درباره رواج دینداری به این صورت بازتاب پیدا میکند که؛ سال گذشته ۸۱ درصد جوانان و نوجوانان سیاه بر تن کردهاند و شاید از این تحول بزرگ! این نتیجه را گرفتهاند که؛ جامعه ایران نسبت به ۵۰ سال پیش باایمانتر، مومنتر و عفیفانهتر شده است! و هیچ شاخصی برای این ادعاهای گزاف ندارند در حالی که تمامی شواهد حاکی از معکوس بودن این مسیر دارد.
🔘چه شاهدی روشنتر از برخی از منصوبین این وزارتخانه که در احکام ظاهرگرایانه با صفات بسیار عرفانی و غلوآمیز تعریف و به پست و مقام منسوب میشوند، ولی در باطن چنان هستند که کل مقامات وزارتخانه متبوع از شنیدن اخبارش شرمنده میشوند. این وضعیت نتیجه ظاهرگرایی به همراه گروهگرایی افراطی است.
🔘علت دیگری هم که برای توجیه استناد به این گزارشها وجود دارد ترس از تبعات پذیرش واقعیت است. حکومتی که با ادعا و هدف رواج دینداری شکل گرفته، اگر نتیجه معکوس داشته باشد، پس باید بپذیرند که این فلسفه؛ از اساس یا به دلیل کارکردهای موجود ناکارآمد و بینتیجه بوده، سهل است که نتیجه عکس داشته است.
🔘طبیعی است که از این مسیر باید برگشت و به این راه ادامه نداد. اگر چنین واقعیتی در جامعه باشد که هست، آنگاه برای نادیده گرفتن و قلب واقعیت باید روایتی جدید از واقعیت را در روی کاغذ جعل کرد یا واقعیت را به گونه دیگری که مطلوب آن نتیجهگیری است دید، بدون اینکه کسی آن را نقد کند.
🔘🔘بسیاری از این گزارشها که مقامات رسمی اعلام میکنند فاقد اعتبار علمی و نیز سوگیرانه و نادرست است فقط برای قانع کردن مقامات به وجود واقعیاتی است که وجود خارجی ندارد. والسلام.
تعیین رهبر توسط امام زمان؟
عصر غیبت به دو دوره غیبت صغری و غیبت کبری تقسیم می شود که تفاوت آنها در این است که در غیبت صغری چهار نفر نایب خاص به تعیین امام زمان انجام وظیفه می کردند اما غیبت کبری دوره نیابت عامه است و شخص خاصی به عنوان نایب معرفی و تعیین نشده است. در این دوره شیعیان باید به دنبال فقیهانی باشند که از نظر علمی، اخلاقی و تقوی و خصایل انسانی از سایرین سرآمد باشند.
نکته ای که باعث نگارش چند خط گردید سخنان امروز دژاکام امام جمعه شیراز است که ضمن سخنانی بیان کرده است امام زمان در زمان غیبت شخصی را معرفی کرده است که در جایگاه رهبری قرار بگیرد (سایت انتخاب).
مطلبی که ایشان بیان کرده است مبین این است که رهبری منصوب امام زمان است و به نوعی به نیابت خاصه اشاره دارد که همانگونه که در ابتدای مطلب بیان کردم مختص دوره غیبت صغری است و تسری نیابت خاصه به دوره غیبت کبری از نظر اعتقادات شیعه قابل قبول نیست.
منبع سخنان دژاکام، سایت انتخاب کد خبر:۷۳۴۳۸۱، سی ام تیر ماه ۱۴۰۲
در کربلا، دو مفهوم متضاد از ولایت و امامت دینی، به نمایش درآمدند❗️...
✍ علی ضروری زنوز 📝
در کربلا دو ولایت و امامت متضاد برای رهروان بنمایش در آمدند، یک ولایت تابع فطرت و مقتضیات انسانیت بود و ولایت دیگر، تابع نفس و مقتضیات قدرت❗️...
یکطرف هزاران نیروی نظامی با تجهیزات کامل روز، و سپاهی که انگار برای سرکوب یک شورش و تمرد خطیر و عظیم گسیل شده بود❗️...
و در طرف دیگر، نیروهائی کم شمار، مردانی که چند ده نفر بیشتر نبودند و نه ستون نظامی داشتند و نه پشتیبان❗️...
و پشت سرهایشان در چادرها یا خیمه ها، زنان و کودکانی، که تعجب آور بود، که آن سپاه بزرگ چرا این کاروان خانوادگی را محاصره نموده است⁉️...
آنطرف، اکثرشان جوان و میانسال، اما اینطرف از کودک و نوجوان تا پیرانی سالخورده❗️...
آنها می گفتند که اینها یاغی اند، طغیانگرند، سر به فرمان امیرالمومنین و ولی امر نمی نهند و بیعت نمی نمایند، لذا دشمن اند و محارب❗️...
✅ دو گروه، هر دو امامت و ولایت داشتند، آنطرف امامت و ولایت خلیفه، امیر و سلطان و اینطرف امامت و ولایت مرسوم دینی، در میان جمعی مختار، بیدار و آزاده❗️...
✅ در طرف سیاهی لشکر، تبعیت از ولایت، امری تحمیلی و کورکورانه بود و در تقابل با وجدانهای ملامتگر❗️...
✅ اما اینطرف، ولایت و امامت تحمیلی نبود، توصیه وجدان و انتخابی بود، ولایت و امامتی که تابع و همرنگ با انسانیت و وارستگی شد❗️...
آنطرف، رسم و مرام تبعیت صرف و برده وار و اینطرف، رسم و مرام مروت، آزادگی و آزادی کامل انتخاب برای آزمون ماندن یا رفتن❗️...
و پایان این تقابل نابرابر نیز قابل حدس بود، طرف قدرت و ظالم، فاجعه و سیاهی را رقم زد و طرف مغلوب و مظلوم، حماسه و نمایشی از صفات انسانی الوهی، از این نقطه ناسوت، تا مرکز جبروت❗️...
سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ🌱🌹
/channel/Alizaroorizonooz/2427
✔️ (آرشیوی در تلگرام، انتقال از واتساپ)
🌍 قصه محرم ... !
🌐 فصل دوباره ای از محرم در جهان هستی آغاز شده ؛ پرچم های سیاه برافراشته و تکایای مذهبی برقرار شده. قرار است محبان و جان نثاران شهدای دشت کربلا عاشقانه با نوای حسین به محرم جانی تازه ببخشند و حیات دوباره ای از غیرت و شرف را به نمایش بگذارند. اما در آن سو آیینی که قرار است والاترین فلسفه زندگی را برایمان معنی کند به دلایل مختلف امروز به یک نمایش کارناوالی بدل شده تا عده ای از سر بیکاری و گروهی برای سرگرمی دور هم جمع شوند و به بهانه ثواب، کبابی به خانه ببرند و بر طبل بی عاری بکوبند.
🌐 حسین حسین به لقلقه زبان بعضی ها بدل شده و قیمه و چای و بساطش به دغدغه جان. سینه زنی هم بهانه ای ست تا هر کس سنگ خودش را به سینه بزند و برای دردهایش که همه درد معاش است و نان ؛ ساعتها اشک بریزد. زنجیر زنی و علم کشی هم فرصتی برای خود نمایی ست تا قدرت بازوها در کوچه و بازار به نمایش درآید. شکل گرایی دینی تنها صورتی بی جان از دین و آیینهایش را بر جای گذاشته و مراسم محرم را به یک عادت جمعی و آیین تزیینی بدل کرده است. در حالی که در زمانی نه چندان دور محرم مرهمی بر دلهای خسته بود و شکسته. محرم نقطه ی پالایش بود و آغاز ویرایش. اما می بینیم که امروز محرم خود به مرهم و مرکب نیاز دارد. بی تردید صدای هل من ناصر ینصرنی حسین امروز بسیار بلندتر از دیروز است.
🌐 حسین شهید شد که زیر بار ظلم نرود. اگر قرار بر پایداری ظلم است و فربه شدن ظالم آن هم در پیش نگاه مریدان حسین ؛ پس درس کربلا چه بوده و آموختنی های ما به چه کار آمده ؟ اگر کسی توانست به این پرسش بزرگ تاریخی پاسخ دهد که چرا حسین (ع) پس از اینکه همه عزیزانش را در خون می بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش چیزی مشاهده نمی کند فریاد میزند: آیا کسی هست که مرا یاری کند قطعا فلسفه قیام کربلا را خوب فهمیده.
🌐 چرا که اساسا حتما حسین می دانسته که در آن شرائط کسی نیست که او را یاری کند و انتقام بگیرد. پس این سؤال، سؤال از تاریخ فردای بشری ست و این پرسش از آینده است و از همه ماست، این سؤال اصلا انتظار حسین (ع) را از عاشقانش بیان میکند و دعوت شهادت او را به همه کسانی که برای شهیدان حرمت و عظمت قائلند اعلام می نماید.
🌐 درسی که شهیدان دشت کربلا با این مجاهدت و سلحشوری خود برای همه اعصار تاریخ داده اند را دکتر شریعتی اینگونه بیان می کند: «همه در برابر شهادت ایستادند تا به همه مردان، زنان، کودکان و همه پیران و جوانان همیشه تاریخ بیاموزند که باید چگونه زندگی کنند، اگر می توانند، و چگونه بمیرند، اگر نمی توانند.
برداشتی کوتاه از سخنان سیدالشهدا در روز بیست و هشتم ذیالحجه
امام حسین ع در روز بیست و هشتم به منزل عذيب الهجانات رسيدند.
ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ، ﺍﺯ یکی از چهار سوار مسافری که به امام پیوسته بودند، از ﻋﻘﻴﺪﻩ ﻭ ﻃﺮﺯ ﺗﻔﻜﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻮﻓﻪ ﺳﺆﺍﻝ ﻧﻤﻮﺩ که طرماح گفت: ﻳﺎﺑﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠّﻪ! ﺍﻣّﺎ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺳﺮﺍﻥ ﻗﺒﺎﻳﻞ ﻛﻮﻓﻪ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻰﺗﺮﻳﻦ ﻭ ﺳﻨﮕﻴﻦﺗﺮﻳﻦ ﺭﺷﻮﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺍﺑﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﻧﺎﻳﻞ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻳﮕﺮ، ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺷﻤﺸﻴﺮﺷﺎﻥ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺷﻤﺎﺳﺖ.
ﺳﭙﺲ امام از ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﻣﺴﻬﺮ ﺻﻴﺪﺍﻭﻯ (ﭘﻴﻚ ﺍﻣﺎﻡ) با خبر شد.
طرماح بن عدی عرض كرد: شما ياران اندكي هستید؛ همين لشكريان حر در مبارزه بر شما شکست خواهند خورد. من يك روز پيش از آمدن از كوفه، مردم زیادی را در بيرون شهر ديدم، پرسيدم كه اينان كيانند؟ گفتند: لشكری هستند كه آماده جنگ با حسين میگردند؛ من تاكنون چنين لشكر عظيمي را نديده بودم؛ تو را به خدا سوگند، تا میتوانی به آنان نزديك نشو، با من بيا تا تو را در كوه اجا فرود آوردم...
امام (ع) فرمود:
"ﺍِﻥ ﺑَﻴْﻨَﻨﺎ ﻭَﺑَﻴْﻦَ ﺍﻟْﻘَﻮْﻡِ ﻋَﻬْﺪﺍً ﻭَﻣﻴﺜﺎﻗﺎً ﻭﻟَﺴْﻨﺎ ﻧَﻘْﺪِﺭُ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟﺎﻧْﺼِﺮﺍﻑِ ﺣَﺘّﻰ ﺗَﺘَﺼَﺮﻑَ ﺑِﻨﺎ ﻭ َﺑِﻬِﻢُ ﺍﻟﺎﻣُﻮﺭُ ﻓﻰ ﻋﺎﻗِﺒَﺔٍ "
"ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺎ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻮﻓﻪ ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻧﻰ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﻤﺎﻥ، ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﻛﺠﺎ ﺑﻴﻨﺠﺎﻣﺪ"
👈نکته:
✍️ﻃﺮﻣﺎﺡ ﺑﻦ ﻋﺪﻯ (ﺍﺯ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺭﺍﺩﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﻣﻴﺮﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﺣﺴﻴﻦﺑﻦ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺷﻜﺴﺖ ﻇﺎﻫﺮﻯ امام ﺭﺍ ﻗﻄﻌﻰ ﻭ ﻣﺴﻠﻢ ﻣﻰﺩﺍﻧﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻠﺎﺡ ﺑﻪ ﭼﺎﺭﻩﺟﻮﻳﻰ ﻣﻰﻧﺸﻴﻨﺪ، اما ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ میگوید ﻛﻪ:
"ﻣﺎ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻮﻓﻪ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻣﻜﺎﺗﺒﺎﺕ ﻭ ﻣﻠﺎﻗﺎﺗﻬﺎﻯ ﺣﻀﻮﺭﻯ، ﻋﻬﺪ ﻭﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪﺍﻳﻢ، ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻭﻋﺪﻩ ﺣﺮﻛﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻛﻮﻓﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻭ ﺭﻫﺒﺮﻯ ﻭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩﺍﻳﻢ؛ ﺑﺮ ﻣﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﺧﻄﺮ ﻧﻴﺰ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﮔﺮﺩﻳﻢ؛ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ (ﻛﻮﻓﻪ) ﻧﻴﺰ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﻭ ﻋﻬﺪ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻳﺎ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺷﻜﻦ...."
ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺘﻴﺎﺯ ﻭﻓﺮﻕ ﻳﻚ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺭﻫﺒﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﻰ ﻭﻣﻌﻨﻮﻯ ﺑﺎﺭﻫﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﺳﻴﺎﺳﻰ.
✍️یک رهبر الهی تعهدات انسانی و اخلاقی را فدای مصالح زود گذر نمیکند؛ او میداند که بزرگترین وظیفه او اقامه فضائل انسانی و اخلاقی است و تا این فضایل قوام و دوام نیابد، فضایل الهی و دینی نیز معنا و مفهوم نخواهد داشت.
✍️عهد و پیمانی که کوفیان خود را به ظاهر بدان پایبند دانسته بودند در عمل ممکن نبود؛ امام با اینکه در میانه راه از سوی افرادی چون طرماح ابن عدی از بی وفایی کوفیان با خبر شد، اما خود را متعهد به این پیمان دانست.
✍️این عهد و پیمانی بشری بود؛ اما امام هرگز حاضر نشد با پیمان شکنی بر عهد خود با آنان، اخلاق انسانی که مقدمه اخلاق معنوی دینی و الهی است لکه دار شود.
✍️اینجاست که بر خلاف دیدگاه برخی مدعیان کج اندیش که "هدف از بعثت" را "اقامه حکومت" معرفی کردند، معنا و تجلی بعثت در گفتار رسول مکرم اسلام خودنمایی میکند که من برای تکمیل مکارم اخلاقی مبعوث شدم (انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق)
✍️اگر سیدالشهدا را سرور آزادگان میخوانیم، برای این است که حاضر شد خون خود را فدا کند، اما نه ظلم و ستم بر کسی روا داشت و نه زیر بار ظلم و ستم و بدعهدی و... رفت.
بیسواد یا غیریهودی؟
🔹در قرآن شش بار واژهٔ «أُمّی» آمده، سه بار بهشکل مفرد و سه بار بهشکل جمع. در این نوشته قصد دارم معنای أمی را در قرآن بررسی کنم. کسانی که با ادبیات عرب آشنایی دارند معنای اولیهٔ «أمی» را «بیسواد» یا «درسنخوانده» میدانند که درست هم هست. اما أمی معنای دیگری هم دارد.
🔹بهطور کلی، دستکم سه احتمالِ مهم از سوی مفسران برای این کلمه ذکر شده:
۱. أمی منسوب به کلمهٔ «أم» است. همچنانکه بچه زمان بیرون آمدن از شکم مادر چیزی نمیداند، أمی نیز کسی است که سواد خواندن و نوشتن ندارد.
۲. أمی منسوب به «أمالقری» یعنی مکه است. پس أمی یعنی مکی.
۳. أمی یعنی عامه و تودهٔ مردم. پیامبر از جنس تودهٔ مردم است، نه متعلق به طبقهٔ اشراف.
🔹اما احتمال دیگری هم وجود دارد و با اینکه برخی مفسران اشارهای به آن کردهاند، اما کمتر دیده و شنیده شده است. این نظر میگوید أمی به معنای غیریهودی یا gentile است.
🔹به بخشی از آیهٔ ۷۵ سورهٔ آلعمران و ترجمههایش بنگریم:
«قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ»
◾️الهی قمشهای: گویند: برای ما (پیروان تورات) به هر وسیله خوردن مال امیّان (غیر اهل تورات) گناهی ندارد.
◾️انصاریان: آنان گفتند: [چون ما اهل کتابیم] رعایت کردن حقوق غیر اهل کتاب بر عهده ما نیست، [و در ضایع کردن حقوق دیگران گناه و عقوبتی نداریم].
◾️خرمشاهی: میگويند قوم بیكتاب [عرب] بر ما حقى و حكمى ندارند.
◾️فولادوند: آنان [به پندار خود] گفتند: «در مورد كسانى كه كتاب آسمانى ندارند، بر زيان ما راهى نيست.»
◾️مشکینی: گفتند (معتقدند كه) بىسوادان را (غيريهوديان را) راهى (حق مطالبهاى) بر ما نيست.
◾️مکارم شیرازی: میگویند: «ما در برابر امّیّین [= غیریهود]، مسئول نیستیم.»
🔹با توجه به این آیه، میبینیم که أمی، علاوهبر بیسواد، معنای «غیریهودی» هم میدهد. درواقع مردم، طبق اصطلاحشناسیِ آن دوره و همچنین آیهٔ ۲۰ سورهٔ آلعمران، به دو دستهٔ عمده تقسیم میشدند: ۱. اهل کتاب (مسیحی و یهودی) ۲. أمیون (کسانی که اهل کتاب و مشخصاً یهودی نبودند.)
🔹درست است که أمی به معنای بیسواد و درسنخوانده است، اما یهودیان، به هر دلیلی، غیریهودی را أمی خطاب میکردند. محمد پیکتال نیز در ترجمهٔ معروف انگلیسیاش در این آیه از کلمهٔ the Gentiles استفاده کرده.
🔹نکتهٔ بعد این است که ظاهراً، آنطور که از برخی منابع برمیآید، پیامبر آخرالزمان، به باور یهودیان، قرار بوده که غیریهودی باشد. آیهٔ ۱۵۷ سورهٔ اعراف تأییدگر این حرف است: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ؛ همانها که از فرستادهٔ (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی میکنند، پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند.» (ترجمهٔ مکارم شیرازی) طبق تفسیر المیزان، آن صفاتی که در تورات و انجیل هست، «رسول»، «نبی» و «أمی» است، خصوصاً «أمی» (المیزان، ذیل همین آیه). میبینیم که آیتالله مکارم شیرازی نیز در ترجمهٔ این آیه «أمی» را ترجمه نکرده و ترجیح داده کلمهٔ عربیاش را بیاورد.
🔹طبق همهٔ این توضیحات، «أمی» در آیاتی که صفت پیامبر است میتواند «غیریهودی» یا «غیر اهل کتاب» ترجمه شود، چون، همانطور که میدانیم، پیامبر اسلام اهل کتاب نبود (نه مسیحی بود و نه یهودی)، امی (غیریهودی) بود.
#قرآن #ریشهشناسی #ترجمه #تفسیر
@elahiatik
🔴 اطاعت مشروط است، حتی در حکومت امیرالمومنین
دو اسلام است یکی اسلام را ابزار حفظ و توسعه قدرت خود در کنار زور و شلاق میکند اما اسلام علی(ع) بهدنبال تربیت و رشد دادن مردم است نه تنها بهدنبال حفظ و توسعه قدرت با هر وسیله نیست بلکه به مردم حقوقشان را یادآور میکند.
امیر مومنان(ع) چهار چیز را بر میشمارد و میگوید اگر این چهار چیز را من درباره شما انجام دادم، اطاعت من بر شما واجب میشود
۱_ شفافیت، به جز در اسرار جنگی، چیزی را از شما مخفی نکنم.
۲_ حقی را به تأخیر نیاندازم، یعنی اگر الان باید حقوقتان را بدهم آن را به تأخیر نیاندازم.
۳_مساوات [برابری و رفع تبعیض] بین شما برقرار کنم.
۴_با شما مشورت کنم و هیچ کاری را بدون همراهی شما انجام ندهم.
بعداً معاویه گفته بود ابالحسن (امیرالمومنین) دهان مردم را باز کرد و مردم مطالبهگر و پررو شدند.
🎞حجهالاسلام والمسلمین قنبریان در برنامه سوره با مجریگری مرحوم حجهالاسلام دیانی
/channel/virayeshe_zehn
سبقت گرفتن از خدا !
بهنام افشار
رادیکالیسم دینی و یا افراطگرایی دینی وصف حال خوارجمسلکان و جاهلان خشکمقدسی است که از روی خودسری و افراط و با توهمی ناشی از تکبر و تعصب در راه دین و دینداری، از حکم خدا و پیامبر او سبقت میگیرند و چنان خود را محق و صاحب اختیار میدانند که گویی میتوانند حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کنند.
افراطگرایان دینی با این انگیزه و ادله که دیندار واقعی و مکلف به حفظ حریم و ساحت دین هستند، دایره عقاید و احکام دین را تنگتر و محدودیتها و امر و نهیهای تازهای را به نام دین به دیگران تحمیل میکنند که از سوی خدا و پیامبر نیست.
قرآن کریم و در اولین آیه سوره حجرات، پیشی گرفتن مؤمنان از خداوند و پیامبر را منع کرده است:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیمٌ؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید در برابر خدا و پیامبرش [در هیچ کاری] پیشی مجویید و از خدا پروا بدارید که خدا شنوای داناست»؛
البته این منع تقدم برای اهل کتاب نیز لحاظ شده است: یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ؛ ای اهل کتاب در دینتان از حد و حق نگذرید.»
این نوع رویه و رویکرد مذموم برای جامعه دینی آفات و تبعات سهمگینی به دنبال دارد؛ به خصوص مادامی که با قدرت و سیاست آمیخته شود.
اولین و شاید مهمترین پیامد سبقت و پیشیگرفتن از خدا و پیامبر، مخدوش شدن تصویر و چهره حقیقی دین است.
کسانی که از روی تندروی و تعصب، از خدا و پیامبر سبقت میگیرند، چهره رحمانی دین را زایل و تصویری خشن، خشک و غیرعقلانی از دین به نمایش میگذارند و نه تنها موجبات دینگریزی و دینستیزی مردمان بهخصوص جوانان را فراهم میکنند، بلکه زمینهساز خشونت دینی میشوند.
در چنین رویکردی، تعصب، جزماندیشی و ظاهرگرایی جایگزین عقلانیت، خردگرایی و ساحت معرفتشناختی دین میشود.
افراطگرایانی که از خدا و پیامبر او سبقت میگیرند، برای عمل به فریضه امر به معروف، متوسل به امر منکر میشوند، شخصیت دیگران را بر مبنای ظاهر او قضاوت میکنند و حتی براساس این ظاهربینی و تنگنظری، چه بسا به آنان انگ بیدینی و بیخدایی میزنند.
اظهار نظر مخالفان و منتقدان را بر نمیتابند و به جای مدارا و زبان ملایمت(قول لین)، سختگیری، درشتگویی و خشونت را در پیش میگیرند، برای رسیدن به هدف، به هر وسیلهای تمسک میجویند و حتی از اینکه در این راه، کرامت ذاتی انسانها نیز خدشهدار شود، ابایی ندارند.
این نوع کنشها موجب تنفر و رویگردانی مردم از دین میشود و بی دلیل نبوده است که خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ؛
به لطف رحمت الهی با آنان نرمخویی کردی، و اگر درشتخوی سختدل بودی، بیشک از پیرامون تو پراکنده میشدند.»
اسلام براساس آیات و رویات مختلف و همچنین پارهای از قواعد فقهی از جمله، قاعده لاضرر و لاضرار، نفی عسر و حرج و ... دین سهل و سمح و مبتنی بر آزادی، اختیار و عقلانیت است و تندروی و افراط را به منزله خارج شدن از دین میداند.
امام علی(ع) که خود قربانی جهل و تندروی افراطگرایان دینی زمان خود یعنی خوارج شد، تندروی در دین را یکی از چهار ستون کفر میداند و میفرمایند: از تندروی در دین بپرهیزید که خداوند متعال آن را آسان کرده است.
افراطگرایان دینی هر چند در ذهن و ضمیر خود مدعی پاسداری از حریم دین هستند، اما الزاما دلسوز و خادمان واقعی دین نیستند، زیرا ضربهای که اسلام در طول تاریخ از خوارجمسلکان و افراطگرایان دینی خورده، از دشمنان و کافران خود نخورده است و بدتر اینکه، تندروی این افراطگرایان به نام دین نوشته میشود.
🔴امام صادق در مواجهه با بیدادگران دادگرنما
🎙 استادمحمدسروشمحلاتی*
🔻مهم ترین موضوع در دوران ۳۴ ساله امامت امام صادق(ع)، انتقال قدرت از امویان به عباسیان است. ۱۸ سال از این دوره مقارن با دولت پیش از انتقال و ۱۶ سال از آن مقارن با دولت جدید و انقلابی است.
🔻منصور دوانیقی که پس از چندی، قدرت را بدست گرفت پیوسته در اندیشه بود که چرا حکومت امویان فروریخت؟ او این سوال را با یکی از سالخوردگان با تجربه از دودمان بنی امیه در میان نهاد و او پاسخ داد که: آنها بدلیل "دوری از اخبار" و بی خبر ماندن از واقعیتها قدرت را از دست دادند: من تضییع الاخبار.
او به این نتیجه رسیده بود که ریخت و پاش درباریان مردم را بستوه آورده و به انقلاب وادار کرد.
🔻منصور کار خود را با سخنرانیهای تند علیه حاکمان پیشین آغاز کرد و آنها را فرمانروایان ستمگری که دین را ابزار خود قرار داده و بیت المال را ارث خود میدانستند و قرآن را کنار نهادند معرفی میکرد: بعدا للقوم الظالمین الذین اتخذوا الکعبه عرضا و الفئ ارثا و جعلوا القرآن عضین و از این رو تلاش میکرد تا دولتی مردمی، عدالتخواه و فسادستیز به نمایش گذارد.
🔻در بالای منبر از خوف خدا و درد مردم چنان گریه میکرد که اشکهایش از محاسن سرازیر میشد: یبکی فیسرع علی لحیته حتی تکف
در اطاقی بسیار محقر و ساده زندگی میکرد که جز پلاسی در آن پهن نبود و لباس وصله دار به تن میکرد و دولتمردانش را به اتهام کمترین سوء استفاده مالی برکنار نموده و اموالشان را مصادره میکرد. منشی اش را ۱۵ شلاق زد چرا که شلوار کتان به تن کرده و چنین کاری اسراف است! منصور نسبت به فساد مالی کارگزارانش بشدت حساس بود.
🔻منصور دوانیقی نسبت به گران شدن کالاهای مورد نیاز مردم بشدت حساس بود و روزانه لیست قیمت اجناس مهم را از شهرهای مختلف دریافت میکرد و علت کمترین تغییر را بررسی نمده و کارگزان را توبیخ مینمود: کانت ولاة البرید یکتبون الیه کل یوم بسعر القمح و الحبوب و الادام و.....
🔻ولی همه این امور صرفا جنبه ویترینی داشت و بخشی از حکومت او را نمایش میداد، بخش دیگر لایه های مخفی مثل زندانها و شکنجه ها بود. او حاضر نبود "نان مردم" گران شود ولی "جان مردم" برایش ارزشی نداشت، منتقدان را زندانی و معترضان را سر به نیست میکرد و.....
🔻عباسیان با شعار "الرضا من آل محمد" حکومت اموی را ساقط کرده بودند و به مردم وعده دولتی به رهبری اهل بیت داده بودند ولی بلافاصله آن وعده ها و شعارها فراموش شد و اهل بیت را دشمنان خود دانستند و کمر به نابودی آنان بستند ولی امام صادق نه در دوره قیام و مبارزه، آنان را تایید کرد و نه پس از رسیدن به قدرت، حاضر به همراهی ایشان شد.
🔻منصور که توقع نزدیکی حضرت بمنظور استفاده از نام امام را داشت، به صراحت این خواسته را مطرح کرد که نزد ما بیا و نصیحتمان کن! ولی پاسخ امام این بود که:
کسی که دنیا بخواهد تو را نصیحت نمیکند و کسی که آخرت بخواهد با تو هم صحبت نمیشود: من اراد الدنیا فلاینصحک و من اراد الاخره فلایصحبک
🔻دولت منصور، دوران تعارض است:
-- تعارض شعارهای حق طلبانه دیروز و عملکرد فریب کارانه امروز،
-- تعارض ظاهرِ مقدس مآبانه و باطنِ قدرت طلبانه،
-- تعارض فسادستیزی اقتصادی و فساد پذیری سیاسی،
-- تعارض تظاهر به محبت اهل بیت و عناد با خاندان علی ع،
-- تعارض نمایش های دادگرانه و جنایتهای بیدادگرانه.
🔻در همین دوران است که حاکمان با شیوه های پلیسی جامعه را اداره میکنند و بدلیل وحشت از اعتراضات مردمی، شبکه امنیتی خود را به همه جا نفوذ میدهند. منصور بعد از به قتل رساندن ابومسلم خراسانی در سخنرانی اعلام کرد: هر مرتکب خطایی در پنهان شود من اطلاع پیدا میکنم و بشدت با او برخورد میکنم، مبادا از فرمان من سرپیچی کنید: لاتخرجوا من انس الطاعه .. و لم یسر احد قط منکر الا ظهرت و ابداها الله لامامه.
🔻قدرت طلبی منصور اقتضا میگرد پس از انقلاب، همان همراهان دیروز (علویین) خود را در سیاهچال هایی حبس کند که روز را از شب تشخیص ندهند، برخی از آنها را با آوار کردن سقف زندان بکشد و عده ای دیگر در زندان جان دهند و پس از مرگ منصور و باز شدن در زندانها جنازه هایشان کشف شود!
🔻در چنین شرایطی مواجهه امام صادق با این حاکمان ستمگر بسیار سخت و دشوار است. امام حاضر به تایید و همراهی آنان نیست و فشارها را برای این مقاومت منفی تحمل میکند و در عین حال شیعیان را از برخوردهای تند که هزینه های زیادی را بر جامعه شیعی تحمیل میکند برحذر میدارد. امام، یاران خود را از همکاری با جائران حتی در ساختن مسجد منع میکرد: لا تعنهم علی بناء مسجد، و به آنها اجازه نمیداد که به قضات حکومتی مراجعه کنند.
*چکیدهسخنرانی بمناسبت شهادت حضرت صادق(ع)۱۴۰۱/۳/۴
صوت سخنرانی را اینجا گوش نمایید
@mohammadsorooshmahallati
/channel/virayeshe_zehn
🔺 "حاکمی که مشت خورد ولی سیلی نزد!!"
🔹مختار تمار از ابومطر بصری روایت می کند که:
علی(ع) در دوران زمامداری اش وقتی از بازار خرما فروشان گذر میکرد، کنیزی را دید که میگریست. علت گریه او را جویا شد. معلوم شد میخواهد خرمايی را که خریده پس دهد. حضرت نزد خرمافروش رفت و گفت: "ای بنده خدا! این یک خدمتگزار است و کاره ای نیست خرما را بگیر و پولش را به وی برگردان".
🔻خرمافروش از جای برخاست و با مشت به سینه حضرت کوبید. مردم گرد آمدند و گفتند: این امیرمؤمنان است. نفس مرد به شماره افتاد و رنگش زرد شد، خرما را گرفت و پول کنیز را برگرداند، آنگاه گفت: ای امیرمؤمنان، از من بگذر. حضرت فرمود: "اِذَا وَفَّیتَ النَّاسَ حُقُوقَهُم" در صورتی از تو خشنود می شوم که حقوق مردم را بپردازی.
📚مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۱۱۲.
@saeidi1
#کتاب
"حسین وارث آدم"
دکتر علی شریعتی
🆔 @diomajtarjoman
مذهبی صورتی
فرهاد قنبری
جمله ای منتسب به ابوعلی سیناست که می گوید: ،"بلينا بقوم يظنون أن الله لم يهد سواهم.
به قومی مبتلا شدهایم که میپندارند خداوند جز آنها کسی را هدایت نکردهاست"
در ماههای اخیر از سوی تندروها و محافظهکاران جریانی در شبکههای اجتماعی ایجاد شده که هر فردِ دینداری که در زندگی دیگران دخالت نمیکند یا با نفرت و کینه از افراد بیحجاب یاد نمیکند یا اهل توهین و تحقیر سبک و الگوی زندگی دیگران نیست را «دیندار صورتی» نامیده و مورد تمسخر قرار میدهند.
این طیف که مصداق عینی جمله بوعلی سینا هستند، به گونهای سخن میگویند که انگار آنها به حقیقت ناب و گوهر زرین هستی و دین و عدالت و سیاست و اخلاق و معنویت دست یافتهاند و هر آنکه شبیه آنان نیست همه در جهل و ضلالت و کثافت و گمراهی به سر میبرند.
آنها مرز پر رنگی میان "ما" (هدایت شدگان) و "آنها" (گمراهان) ترسیم میکنند و وظیفه و رسالت خود می دانند، که هر تفکر و گفتمانی که بر مدار آنها نمی چرخد یا اندک زاویهای با آنها دارد را یا به راه خود هدایت کرده و یا به هر طریقی از مدار زندگی و اجتماع خارج نمایند.
حاملان این تفکر بنیادگرایانه، برداشت و خوانش خود از دین را تنها "حقیقت دین" میدانند و بر آن اساس هر برداشت دیگری را بیدین و مفسد و منحط و صورتی و امثالهم می نامند.
این شکل از خشونت در حق دیگری در واقع بدترین شکل خشونتورزی است که از آن به «خشونت گفتمانی» یاد می شود. خشونتِ گفتمانی نوعی از خشونتورزی است که حاملان آن تصور می کنند که به تمامی حقیقت دست یافتهاند و دیگران همه در جهل و نادانی و فساد و گمراهی به سر می برند، حاملان این گفتمان وظیفه خود می دانند، که دیگران را یا از گمراهی خارج کرده و با خود همراه و همدل کنند یا اینکه آنها را حذف و خاموش و مورد تحقیر و تمسخر نمایند.
حاملان این شکل خشونتورزی، جهان را سراسر آکنده از شر و پلیدی و تباهی میبینند و به هر سو که می نگرند صداهای متفاوتی از صدای گفتمان خود می شنوند و مدام در تلاش برای خاموش کردن این صداهای اهریمنی بوده و هر نگاه و خوانش متفاوتی را با عنواینی مانند «فاسد»، «منحرف»، «ضاله»، «فرقه»، «بیدین»، «صورتی» و امثالهم طرد می نمایند.
اما مشکل اصلی این طیف آنجاست که خود را نه بنده فانی خداوند (با عقل ناقص و پر از امکانهای خطا و اشتباه) بلکه در جایگاه خداوند میدانند و بر اساس چنین رویکردی شروع به مرزکشی و دستهبندی انسانها مینمایند.
این طیف عموم عقدهها و سرخوردگیها و خشونتطلبی و غیرستیزی و نیات ضداجتماعی خود را به نام خدا فاکتور کرده و باعث دینگریزی بسیاری از افرادی میشوند که از آسیب و آزار و توهین و تحقیر آنها در امان نیستند.
حضوت مولوی در مورد برداشتهای مختلف از حقیقت و نشان دادن اینکه حقیقت واحدی وجود ندارد و [حقیقت] ممکن است بر هر فرد به گونهای متفاوت مکشوف شود، تمثیلهای بسیار زیبا و فراوانی آورده است. (مانند داستان "فیل در تاریکی" که هر کس بر اساس لمس قسمتی از بدن فیل، برداشتی متفاوت از فیل داشت و می پنداشت فیل همان است که او می گوید، یا داستان کلمه انگور که در زبانهای مختلف، نامی مختلف دارد)
مولوی میگوید، حقیقت آینهای است که از آسمان افتاد و شکست و چون هر کس تکهای از این آینه را برداشت و تصویر خود را در آن دید، پنداشت به حقیقت ناب دست یافته و گوهر ناب همانی است که کشف کرده است.
محافظهکارانِ ستیزهجو به مانند کسی هستند که در تاریکی قسمتی از بدن فیل را لمس کرده یا تکهای از آینه شکسته شده حقیقت را برداشته و تصور میکنند که فیل همانی است که آنها می گویند و حقیقت همانی است که فقط در تکه آینه آنها مشاهده می شود. آنها بر اساس چنین تلقی خطرناکی هیچ برداشت دیگر و هیچ چشم انداز اعتقادی دیگری را به رسمیت نمیشناسند و هر آنکه به ساز آنها نمی رقصد را بیدین و بد دین و صورتی و منحط و... خطاب میکنند.
🌑🌹🌑🌹
تکریم عقلانی عاشورا.
✍️:عبدالله ناصری.
بزرگداشت میراث حسینی قرن هاست در جوامع شیعی جریان دارد که البته در این سرزمین و پس از تشکیل دولت صفوی پر رنگتر و انباشته تر شده است .و هر چه به جلو آمده ایم نقش حسینیون پر“شور” پر رنگ تر از حسینیون با “شعور” شده است .وبی تردید با انقلاب اسلامی ایران وتشکیل جمهوری اسلامی دو قطبی شور وشعور قوی تر شده است . قطب اول با حمایت گفتمان مسلط حکومت سال به سال پر نفوذ تر و فراگیر تر پیش رفته است ،آن هم با خوانشی از اخبار و احادیث جعلی و احساس بر انگیز.
قطب دوم با توصیف عقلانی و واقعی تاریخ عاشورا هر چند در اقلیت بوده و جایی در رسانه غیر ملی نداشته است در این تلاش بوده که نهضت تاریخ ساز حسینی را با انسان پیوند دهند ونگاه انسان گرای امام حسین (ع) را تقویت کند .
در جهان تشیع و خصوصاً ایران به جنبه انسان گرایی و انسان سازی امام توجه بسیار کمی شده است . وعاشورا را با زیارت عاشورا و لعن و نفرین بر صحابه پیامبر پیوند زده اند ،در صورتی که گفتمان حسینی عاشورا در نیایش عرفه تجلی دارد. امام اگر با قصد واراده پاسخ گویی به مطالبه اجتماعی مردم عراق از مدینه خارج شده است پس باید در مکه و عرفات به مبانی این پاسخ گویی توجه کند. بی شک امام برای تشکیل حکومت به عراق سفر کرد. حکومتی همسو با گفتمان اصلاحگر و انسان ساز علوی پدرش . در این حکومت همه چیز برای انسان است. بنابر این باید با همین نگاه به دعای عرفه پرداخت و نهضت امام را از دریچه این دعا تحلیل کرد. منشور عاشورا دعای عرفه است که کاملاً هم جهت با صحیفه سجادیه است ، نه با زیارت عاشورا .
در دعای عرفه توجه امام بعد از توحید ،انسان پردازی اوست .درصد فراوانی خدا شناسی با ۵۵ و درصد انسان شناسی با ۳۶ است ،در صورتی که معاد با ۷ درصد در رتبه سوم است. فهم من این است که امام دغدغه بهشت و دوزخ مردم را ندارد چون به اختیار ، آزادی و عقل انسان وقوف دارد، بلکه اهتمام او توحید و انسان محوری است .به عبارت دیگر حسین بن علی ( ع) در نهضت عاشورا به عنوان :
یک موحد اگزیستیالیست و یا یک اومانیست خدا پرست ظاهر میشود نه یک امام مظلوم غمگین. او در شهادت خود ازادگی و اراده انسانی را به تصویر می کشد که باید برای گسترش محوریت انسان تلاش کند. باز خوانی این نگاه در فصل کرونایی ایران و جهان نقطه عطف انسانیت انسان است. این گفتمان را باید به گونه ایی فهم کرد که بعد از واجبات الهی مثل نماز و حج و زکات و ...توجه به سلامت و معیشت و زندگانی بهتر انسان بر همه چیز اولویت دارد. پیام این گفتمان این است که هر نوع تکریم عاشورایی که جان و بقای انسان را به چالش بکشد ضد حسینی است.
انصافا از خود بپرسیم برای یک مسلمان و شیعه، صحیفه سجادیه که در خلوت خانه نجوا شده حرکت آفرین است یا روضه الشهدا واعظ سبزواری؟
T.me/tarikhnevesht3996
🔴عاشورا یعنی نفی آنچه به نام اسلام جریان دارد اما خلاف اسلام است
علامه محمدرضا حکیمی توحید و عدالت را سرآمد ارزش ها میداند و عاشورا را فریاد دفاع حسین علیه السلام از این دو حقیقت ازلی و ابدی.
عاشورا برای حکیمی، در بستر تاریخ و برای همیشه روزگاران جریان دارد و مانند رودی خروشان، ویرانگر موانع رسیدن جامعه مظلوم به حقوق خود است.
در نگاه وی، مصیبت خوانی در رثای شهدای طف گرچه پیوند انسان با غم های بزرگ را صورتبندی میکند و این امر رشد دهنده روح انسان است اما در حقیقت عاشورا، پرچم اجرای عدالت است که بر قله خورشید نصب شده است، و اگر شیعه کوتاهی نکرده بود و عاشورا را به جهانیان شناسانده بود، امروز عاشورا همه محیط های انسانی را با عدالت و انصاف آشنا کرده بود. به شرط اینکه خود طرفداران عاشورا و حکومت های مدعی اعتقاد به عاشورا، به عدالت و انصاف معتقد باشند، و جامعه را بر اساس عدل و داد بسازند، و این همه تفاوت های جهنمی و «دره های فقر» و «قله های ثروت» وجود نداشته باشد، و یزیدیانی که در زیر نام حسین(ع) خود را پنهان کرده اند در میان نباشد.
حکیمی رسالت اصلی عاشورا را جداسازی حق از باطل و عدل از ظلم به منظور پایداری حق و عدل و نابودی باطل و ظلم میداند.
در نظر حکیمی #عاشورا قیامی جاودانه و زنده است،به همین دلیل #با_هیچ_حاکمیتی در طول تاریخ #بیعت_نکرده است و همیشه پشتوانه حرکت های اصلاحی عظیم و سرود جهش های آزادی بخش در طول تاریخ بوده است.
شهادت عاشورا به تعبیر حکیمی: نفی است و اثبات. نفی آنچه به نام اسلام مطرح بود و اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انکار شده بود. و این هر دو باهم یعنی احیای اسلام در دوران تاریکیها و جهالت ها و انکار توحید و عدل.
از این رو حکیمی با صراحت رسالت پیروان عاشورا را آگاهی بخشی و هشیار کردن مردم میداند تا مردم با اهداف عاشورا آشنا شوند و هرگز تسلیم طاغوتان سیاسی و اقتصادی نشوند و با موعظه های توجیه گرانه و تخدیرکننده منبرهای حکومتی تسلیم بی عدالتی ها نشوند. اما از نظر وی به دلیل سیر وقایع این بعد عاشورا کم رنگ شده است و حکیمی برای توجه دادن اذهان بیدار به این انحراف نوشت: «عاشورا، مظلومیتی مضاعف.»
@allamehhakimi
/channel/virayeshe_zehn
❇️ چرخش در گفتمان عاشورایی
دقت در مراسم و مناسک عاشورایی در ایران بعد از انقلاب نشان می دهد که آرام آرام، گفتمان انقلابی( گفتمان شریعتی و صالحی نجف آبادی) جای خود را به گفتمان عاطفی و سوگواری( گفتمان سید ابن طاووس) داده است. در گفتمان نخست، امام حسین به مثابه یک قهرمان ستم ستیز، در مقطعی از تاریخ که جامعه از تعادل به اعوجاج گراییده ، ظهور می کند تا با عمل قهرمانی خود جامعه را از انحراف باز دارد و بر سر حاکمان و فرمانروایان جائر فریاد زند و توده ها را به خودآگاهی فراخواند و آنها را علیه جباران و ستمگران بشوراند و به آنها بیاموزاند که «و لا الحیاة مع الظالمین الا برما». امام در این گفتمان، اسوه است نه اسطوره؛ پیشوا و مقتداست نه قتیل العبرات. در گفتمان سیدبن طاووس اما حسین امام مظلومی است که باید فرمان پیامبر را در عالم رؤیا گردن نهد و به سوی عراق بشتابد از آن رو که خداوند خواسته است که او را شهید ببیند و اهل بیتش را اسیر. در این گفتمان، حسین شخصیت مظلومی است که مقهور یزیدیان قرار گرفته و جن و ملک در عزای او نوحه می کنند. گفتمان لهوف، گفتمان سوگواری و سیاهپوشی بر حسین مظلوم است. حسینی که باید بر او اشک ریخت و بر مظلومیت او گریست و دل را به فریاد العطش یاران او حزین کرد.
این چرخش گفتمانی، چرخش سودمندی نیست. اندیشه و عمل دینی ما به تعادل نیازمند است؛ هم به حسین مظلوم حاجت دارد هم به حسین ظلم ستیز . هم در عزای امام حسین بگرییم، هم هدف عالی او را در ستم ستیزی از یاد نبریم. نباید شرایطی فراهم کرد که روایات مجعول و خرافی ملاحسین واعظ کاشفی و فاضل دربندی و شریف کاشانی عقول شیعیان و دوست داران اهل بیت را مسخر کنند و روحیات آنها را به بازی بگیرند. نباید عاشورایی اساطیری ساخت و در جای جای آن، میتوس را جایگزین لوگوس کرد و به سوررئالیسم بیش از رئالیسم میدان داد. امام حسین و عاشورای او را باید در تاریخ جست و از داستان سرایی و اسطوره پردازی اجتناب ورزید.
روزی که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
۱۴۰۲/۰۴/۳۰
http://telegram.me/nazemianfard
🛑ویدئویی جدید از صدای سیاهچاله منتشرشده توسط ناسا
@TabanWeekly
مردم در حکومت حضرت علی علیه السلام چه داشتند؟
✍ وحید نجفیان نجف آبادی
1⃣ زنان از هر گونه تعرض حکومت در امان بودند حتی اگر به مسئولین توهین کنند.
نامه ۱۴ (به فرماندهان نظامی)
زنان را با آزار دادن تحريك نكنيد هر چند آبروى شما را بريزند، يا اميران شما را دشنام دهند.
لاَ تَهِيجُوا اَلنِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ
2⃣ اگر حکومت خدمتی به مردم می کرد یک وظیفه می دانست و هیچ منّتی بر سر مردم نمی گذاشت
نامه ۵۳ (به مالک اشتر)
مبادا هرگز با خدمتهايى كه انجام دادى بر مردم منّت گذارى، يا آنچه را انجام دادهاى بزرگ بشمارى
وَ إِيَّاكَ وَ اَلْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ أَوِ اَلتَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ
3⃣ حکومت جرأت پذیرش اشتباهش را داشت و بدون لکنت اشتباهش را اعلام می کرد.
نامه ۷۱ (به یکی از مسؤولین حکومتی)
همانا، شايستگى پدرت مرا نسبت به تو خوشبين کرد و گمان كردم همانند پدرت انسان خوبی مىباشى، و راه او را مىروى( ولی از همان اول انتخاب تو به عنوان فرماندار یک اشتباه بود)
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ...
4⃣ مردم تشویق می شدند که به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کنند و اهل چاپلوسی نباشند.
خطبه ۲۱۶ (خطاب به عموم مردم)
پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مىگويند، حرف نزنيد، و چنانكه از آدمهاى خشمگين كناره مىگيرند دورى نجوييد، و با ظاهر سازى با من رفتار نكنيد، و گمان مبريد اگر حقّى به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد، يا در پى بزرگ نشان دادن خويشم
فَلاَ تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَةُ وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَادِرَةِ وَ لاَ تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ...
5⃣ حاکم، مسؤول و شریک رفتار کارگزاران خود بود.
نامه ۱۸ (به عبدالله بن عباس)
بد رفتارى تو را با قبيلۀ «بنى تميم» و خشونت با آنها را به من گزارش دادند...
من و تو در اينگونه از رفتارها شريكيم. سعى كن تا خوش بينى من نسبت به شما استوار باشد، و نظرم دگرگون نشود، با درود
فَإِنَّا شَرِيكَانِ فِي ذَلِكَ وَ كُنْ عِنْدَ صَالِحِ ظَنِّي بِكَ وَ لاَ يَفِيلَنَّ رَأْيِي فِيكَ وَ اَلسَّلاَمُ.
و موارد بسیار دیگری که در این نوشتار نمی گنجد.
همراهم باشید
👇👇👇👇👇👇👇👇
http://t.me/vahid_najafian
📝📝📝 نکته ها و آموزه ها
✍🏻 محمدرضا حکیمی:
✅1) عاشورا این نیست که با تلاش شماری منبری و مداح حرفه ای (که روش آنان و منطق و شعرشان، کاملا بر خلاف شاعران شیعه حماسه گستر دوران ائمه است)، مردم را در یک روز معین به سر و سینه زدن وا دارند و در معابر روان سازند...
اگر منبریها و مداحها به صورت ضروری و فوری و اصولی، اصلاح شوند و مردم بر یک غم بزرگ گریه کنند، نه تنها خوب که لازم است. قلب انسان نباید با دنیای غم های بزرگ بیگانه باشد، اما عاشورا همهاش #روضه و غم گساری نیست.
✅2) عاشورا، حرکتی برای نفی ظلم و اجرای عدالت است، چنانکه در خطبه دوم حضرت امام حسین به صراحت ذکر شده است. عاشورا حماسه فجرهای بزرگ انقلابهای خونینی است، که حق محرومان را بگیرد و به آنان برساند.
✅3) باید طرفداران عاشورا و حکومتهای مدعی اعتقاد به #عاشورا ، به عدالت و انصاف معتقد باشند، و جامعه را بر اساس عدل و داد بسازند، و این همه تفاوتهای جهنمی و «درههای فقر» و «قلههای ثروت» وجود نداشته باشد، و یزیدیانی که در زیر نام #حسین خود را پنهان کردهاند، در میان نباشد.
🔴 اسلام اموی چگونه اسلامیست؟
✍️ رسول جعفریان
امسال هزار و چهارصدمین سال تأسیس دولت اموی است.
ابن عبدالبر در کتاب استیعاب میگوید: در جمادی الاولی سال ۴۱ بود که حسن بن علی (ع) حکومت را تسلیم معاویه کرد، و آن وقت ۶۶ ساله دو ماه کمتر داشت.
معاویه تا رجب سال ۶۰ حکومت کرد، و پس از دولت یزید و پسرش معاویه دوم، دولت اموی، در شاخه مروانی تا سال ۱۳۲ جمعا ۹۰ سال حکومت کرد. از تاریخ تأسیس آن تاکنون که سال ۱۴۴۱ (قمری) است، دقیقا ۱۴۰۰ سال گذشته است.
اسلام عثمانی یا اموی، در مقابل اسلام علوی شکل گرفت، و توانست در یک دوره حساس نود ساله، با کنار زدن علویان و دیگر رقیبان، نه تنها یک امپراتوری عربی در پهنه وسیعی از ربع مسکون وقت ایجاد کند بلکه تلقی و تفسیر خاصی از اسلام را هم در عمق ذهن امت اسلامی استقرار بخشد.
دوره اموی، از این جهت که نخستین قرن شکل گیری فرهنگ اسلامی است، بسیار مهم است و دیدگاههای امویان سخت در آن نفوذ دارد. البته همان زمان، جناحهای مخالف دیگری هم به جز علویان بودند که درباره اسلام عثمانی، تأمل داشته و آن را نمیپذیرفتند. خوارج، جناحی از قریش از پیروان خاص شیخین، مانند جریان ابن زبیر، و نیز جریانی وابسته به معتزله و مرجئه با رهبری ابوحنیفه که مخالف امویان بودند، اما جریان غالب و اسلام فراگیر متعلق به امویان بود.
اساس این دولت، غلبه دادن نگرش عربی و قبیلهای و حاکم کردن عنصر عرب بر اسلام بود. آنها تلاش کردند دین را تفسیر عربی کنند و در این کار موفق بودند.
یک تجربه مهم در این دولت، غلبه دادن عنصر «فتح» و «جنگ» و خشونت بود که در اسلام اموی سخت غالب شد، خشونتی از نوع حجاج و یا حتی خود عبدالملک و فرزندانش مثل هشام، رنگی بود که اسلام اموی را پوشش میداد و وجود کسانی مثل عمربنعبدالعزیز که تلاش کرد در این زمینه متفاوت عمل کند، اثری نگذاشت و از آن تنها یک خاطره باقی ماند.
در نگرش سیاسی اسلام اموی، هر نوع شورش و مخالفتی برای اصلاح، نوعی فرقه گرایی است و جماعت و طاعت در زمره مفاهیم اصلی هستند. در این نگاه، امام حسین یک تفرقه افکن است که میکوشد الفت و محبت میان امت را از بین ببرد.
اسلام اموی، در این نود سال، برای اصل دین ارزش قائل نبود و از آن فقط به عنوان یک ابزار استفاده میکرد. لذا چندان به آموزش دین در میان مردم بها نمیداد، اما تسلط سیاسی را اصل میدانست.
اسلام اموی، برای فتوحات و توسعه جغرافیایی ارزش زیادی قائل است و یکسره کوشش میکرد تا بتواند سرزمینهای بیشتری را در اختیار داشته باشد، اما در تعمیق اسلام در جامعه کاری نمیکرد.
شواهد تاریخی از دوره امام سجاد (ع) که در همین عصر میزیست داریم که مردم با سادهترین احکام شرعی خود آشنا نبودند، اما دامنه فتوحات تا اندلس کشیده شد، و دهها هزار اسیر و برده و کنیز و در واقع دخترکان زیبا و ماه روی اندلسی و غیره، سوار بر دهها کشتی، به شام و حجاز آورده شدند تا در کار عیش و زندگی روزمره سران عرب خدمت کنند.
راستش، بردگی که اسلام کوشید آن را کمرنگ کند و حضرت رسول (ص) خودش یک بار هم اسیری را برده نکرد، در عصر اول فتوحات و سپس در دوره اموی به صورت یک اصل درآمد و برای همیشه در فقه منتسب به اسلام، استوار شد.
اسلام اموی بود که صدها هزار برده ایرانی را به میان اعراب برد و برای آن قاعده و قانون نوشت. در این اسلام، رفتار عربِ فاتح با ایرانی و بربر و رومی، هیچ تفاوتی با مغولان نداشت و مثل هر فاتح دیگری رفتار میشد. تلاش بعدی مسلمانان در پیراستن چهره اسلام از آنچه امویان کردند، چه اندازه مؤثر بود، نمیدانم.
این یادداشت را نوشتم تا عرض کنم، ما در شناخت اسلام اموی و عثمانی، در شناخت رنگی و لعابی که امویان بر اسلام زدند و آثارش در عمق فکر و فقه اسلامی باقی ماند، هنوز کار جدی نکردهایم. این تاریخ، بهانهای شد تا یادآور شوم که لازم است در این باره تحقیقات جدیتری صورت گیرد.
✅کدام امر به معروف و نهی از منکر؟
✍️ محمدرضا حکیمی
آن «امر به معروف و نهی از منکر»ای که امام حسین(ع)، میفرمایند که «ما قیام کردیم برای اصلاح جامعه اسلامی، و اقامه امر به معروف و نهی از منکر»، مقصود چسبیدن به یقه چهار تا محروم و بدبخت، یا چهار تا جوان بیپناه، یا چند تا دختر بدحجاب نیست،
بلکه حرکت امر به معروف و نهی از منکر، در صورت اصلی خود، قیام در برابر ظلم و ستم است، و خروش برداشتن در برابر سران حاکم و سروران اقتصادی و دیکتاتورهای مال (که جامعه ما امروز در چنگ ایشان گرفتار است!) و در برابر هر حاکمیتی که مجری عدالت نباشد!
📗 کتاب عاشورا و عدالت: ص۳۲
🔰غدیر و استبداد ستیزی
✍مصطفی آذرخشی
روزها یک به یک سپری می شوند و باز به غربت غدیر می رسیم.
غدیر از آن جهت حتی در میان ما شیعیان غریب است که نمی شناسیمش؛ اسفناک نیست که آن سخنور می گوید: حادثه ای در گذشته بود، حالا چه اهمیتی دارد که چه کسی در آن روزگار بر مسند خلافت بوده؛ به چه کار ما می آید؟" ؟
راستی اگر ماجرایِ غدیر، صرفاً دعوایی تاریخی و مصرف گذشته بوده، چرا با آن تاکید از سوی خداوند به رسول ابلاغ شده که: "اگر این پیام را نرسانی، گویی تمام رسالتت را نرساندی"؟
چه روحی در این پیام ها نهفته بود که اگر در کالبدِ اهل اسلام دمیده نمی شد، آئین شان تبدیل به پیکری بی جان می شد؟
مگر می شود به خاطر اسلام گرد هم جمع شویم و روحِ اسلام و عبودیّت را موضوعی تاریخیِ و غیر مهم تصوّر نمائیم؟
اما جدا از آنکه پیامِ غدیر، نمودار روح بندگیِ خداست و مادامی که قرار است انسان، خدا را عبادت کند، وحیِ غدیر نیز جاری و ساری است، برای آنان که در کنار آئین بندگی، این سوال را در ذهن دارند که پیام غدیر به چه کارِ زندگیِ دنیاییِ انسانِ امروز می آید، دو سه عرضِ کوتاه دارم.
مایلم که عرایضم را به سخنانِ بانویی مستند سازم که در همان آغازِ انحراف از غدیر، خروشید و بر آنان که اهل کودتا را با بیعت یا سکوتشان تایید کرده بودند، خبری هولناک از آینده ای نزدیک داد:
"با کنار گذاشتنِ علی، به زودی دچارِ استبداد خواهید شد."
آری ارزشِ همیشگیِ غدیر را می توان از مویه ها و شِکوِه های فاطمه شناخت. فاطمه زهرا از اینکه جامعه با کنار گذاشتن رهبریِ علی، دچار استبداد می شود، می گریست.
آنان که اهل تاریخ هستند به خوبی صدقِ این گفتار فاطمه را در روزهایی آتی که دیگر خودش از دنیا رخت بربسته بود، مشاهده کردند.
همه دیدند که رهبرانی که به جای علی آمدند، با مخالفین خود چه کردند؟ از مالک بن نویره بگوییم یا سعد بن معاذ؟
از هجوم به خانه ای بگوییم که تنها جرمِ اهلش این بود که حاکمیتِ خلیفه را نپذیرفته بودند، همگی تهدید به قتل و خراب کردن سقف خانه بر سرشان شدند، یا از کتک خوردن عبدالله بن مسعود و تبعید ابوذر صحابیان بزرگ و پاکیزه ی رسول خدا؟
از کدامشان بگوییم؟
اما علی علیه السلام، مسند نشینیِ حاکم را وابسته به اراده ی مردم می دانست و احقاقِ این حقِ الهی را در گرو اقبالِ جامعه بیان می کرد و می فرمود اگر حضور پرشمار مردم نبود، حاکمیت را رها می کردم.
اشتباه نشود!
حجّت خدا، به معرفی خداست؛ اما همین حجّت آنگاه قدرتِ سیاسی را به دست می گیرد که مردم به حکومت او روی آورند: " لنا حق فان اُعطیناه و الا رکبنا اعجاز الابل و ان طال السری"
سراسر منطق و سیره ی علی ع در نحوه ی شکل گیری حاکمیت و برخورد با مخالفان، حاکی از نگاه آزاد و استبداد ستیز ایشان است.
ببینید آنگاه که علی، سالها بعد از فاطمه، بر مسند نشست، چه رفتاری با مخالفین خود داشته است.
مگر این عبدالله بن عمر و سعد ابی وقاص نبودند که از بیعت با او سرپیچیدند، علی آنها را رها کرد و آنها را مجبور به پذیرفتنِ حاکمیتِ خویش نکرد؟
مگر این عبدالله بن زبیر ، سعید بن عاص و مروان بن حکم نبودند که علیه او جنگی بزرگ به راه انداختند، به صورت او و فرزندان و یارانش زخمها زدند و جمعیتی را کشتند، اما وقتی اسیر شدند، علی آنان را بخشید؟
مگر این خوارج نبودند که آشکارا و در حضور مردم به علی ناسزا می گفتند، امام حتی حقوقشان را نیز از بیت المال قطع نکرد و به آنها گفت تا وقتی علیه من سلاح نکشید، با شما نمی جنگم؟
و چقدر این حرف معاویه عجیب است. آنگاه که زنی از معاویه در حضور خودش انتقاد کرد، زبان به اعترافی بزرگ گشود؛ گفت : علی شما را عادت داده که در حضور حاکمان جرات پیدا کنید و اعتراض نمائید؛ چقدر طول می کشد که اصلاحتان نمایم!!
باری!
آنچه معاویه به عنوانِ اشکالِ حکومت داریِ علی بیان کرد، باورِ راستینی بود که امام از پیامبر آموخته بود و همان را به مالک اشتر تعلیم کرد:
"مالک! وقتی مردم برای اعتراض درباره ی حقوق خودشان به نزدت آمدند، سربازانت را مرخص کن! مبادا مردم با مشاهده ی نظامیان، دچار ترس شوند و زبانشان از مطالبه ی حقوقشان بند آید؛ چون من بارها از پیامبر شنیدم که جامعه پاکیزه نمی شود مگر آنکه ضعیفان بدون لکنت زبان حق خود را از زورمندان بستانند."
عجب تعبیر شگفت انگیزی!
بنگرید که معاویه، چنین آزادی بیانی را در جامعه ی علوی نکوهش می کند و نوید می دهد که به زودی زبان مردم را کوتاه می کنم تا برابر سلطان به خود جرات ندهند که اعتراضی داشته باشند.
اگر این آگاهی ایجاد شود که غدیر، معرفی انسانی است که هدف آفرینش را در تمام ابعادش برآورده ، انسانی که بزرگترین حامیِ آزادی انسانها و دشمن سرسخت استبداد است، آنگاه معلوم می شود که گریه های فاطمه از فراموشیِ غدیر به حال آدمیانی بود که با پایمال شدن پیام غدیر، آگاهی و آزادی شان قربانی شد.
راز ماندگاری علی!
روزگاری در بحبوحه کارزار، کفش پاره وصله میزد. گفتند الان؟!
فرمود: این کفش پاره ارزشی بیش از حکومت دارد. دلخوش دارم که به من امیر المومنین گویند؟
روزی گفتند: مخالفان شما حکم تکفیرتان صادر میکنند، در مسجد در حضور مردم توهین روا میدارند، به مسجد راهشان ندهید، ممرشان از بیتالمال را قطع کنید.
فرمود: لازم نیست.
گفتند: مخالفان فلانجا جمعند و دستگیرشان کنید.
فرمود: در این صورت باید زندانها را پر کرد و من اهلش نیستم.
گفتند: به مخالفان عاشق قدرت پست و مقامی عطا کنید؛ سپس که پایه حکومت محکم ساختید، عزلشان کنید.
فرمود: ابدا! دغل نمیکنم.
مالک را به مصر که گسیل داشت فرمود: بر مردم چونان گرگ درنده مباش زیرا مردم دو قسمند؛ یا برادر دینی تو هستند یا مانند تو انسان.
به مردم مصر هم گوشزد کرد: آنچه مالک گفت در صورتی مطاع است که مطابق حق باشد و الا فلا!
برادر نابینایش اندکی بیشتر از بیتالمال طلب کرد. نداد که هیچ، آهن گداخته نزدیک برادر رساند تا داغی جهنم را تداعی کند.
به یارانش که به دشمن مسلح دشنام دادند، فرمود: خوش ندارم.
یارانش که دچار شبهه در باره فرمانش شدند، انگ ضدیت با علی نزد، گفت: اجباری نیست، مختارید.
گفت: اگر در دورترین نقطه حکومت به شهروندی جفا شود، حاکم ضامن است.
هنگامی که نامرد مردمان، خلخال از پای دختر نصرانی کشیدند، فرمود: اگر شنونده واقعه از تاسف و غصه دق کند و بمیرد، بر او سرزنش نیست.
فرمود: معاویه زرنگتر از من نیست. او دغل میکند و من اهلش نیستم.
متولی بیتالمال را توبیخ کرد زیرا گربندی را به دخترش عاریه داده بود.
گفت: به من مشورت دهید، من فوق خطا نیستم مگر خدا نگهبانم باشد.
کارگزارش چند حد بیشتر از حکم، بر صاحب جرم زد. به همان اضافه تازیانهاش زد.
وقتی مردی یهودی از علی به قاضی منصوب علی شکایت برد، به عنوان متهم در دادگاه حاضر شد. و چونکه قاضی احترامش کرد، بر او خرده گرفت.
گفتند: ابن ملجم در خانهای اتراق کرده و قصد توطئه دارد.
فرمود: قصاص قبل از جنایت؟!
و حالا که در بستر رمقی برایش نمانده، سفارش ابن ملجم محبوس را میکند. و فرمود: اگر ماندم خود میدانم و اگر مُردم ضربتی در برابر ضربتی!
نمی بود از یم ...
نسل امروز با عملکرد ناصواب مدعیان چه میگویند؟
لابد اینها را فقط برای نوشتن در کتاب و گفتن بر فراز منبر نقل کردهاند؟!
عید غدیر خم مبارک🌴
@lotfi_mojtaba
اصلاحات
امروز دوم خرداد است. سالروز حماسه بزرگ دوم خرداد سال ۱۳۷۶. آنچه دوم خرداد را جاودانه کرد حضور میلیونی مردم در پای صندوق های رای برای ساختن آینده ای بهتر و تابناک تر برای ایران و ایرانی بود، مردم این سخن را از لبان مردی شنیدند که تا قبل از آن برای شأن ناشناخته بود اما سخنانی گفت و از بیست و شش سال قبل از اصلاحاتی دم زد که اکنون مخالفان سیاسی آن روزهای او هم به این نتیجه رسیده اند که باید در امور اصلاحاتی جدی به عمل آورد و دیگر با رفتن حسن و آمدن ابراهیم مشکلی درمان نمی شود، مشکل بسیار اساسی تر از آن است که فردی برود و با آمدن فرد دیگر اوضاع بسامان شود.
سوگمندانه اما از این ندای اصلاح روابط حکومت و مردم که در دوم خرداد سر داده شد و مردم مهر تاییدی بر آن زدند، آن گونه که باید و شاید نه تنها استقبال نشد که چوب لایه چرخ اصلاحات نهادند و این همه با اشتباهات برخی اصلاح طلبان همراه شد که در نهایت اصلاحات به بار ننشست.
به هر روی امروز همه آحاد مردم دریافته اند که لازمه بقا و دوام ایران در اصلاحات اساسی در روابط حکومت و مردم است، امید که هر چه زودتر این اصلاح صورت گیرد و از تحمیل خسارات بیشتر بر مردم جلوگیری شود.
🔻روزگار غریبی است! مدّاح معروف مملکت می گوید: «برخی مسئولان گلایه کردند چرا نامه امیرالمؤمنین (ع) به مالک را میخوانی؟» و امام جمعه شیراز که اقتصاد و مهار تورّم را مسأله اصلی می داند - نه حجاب را - می گوید: «بارها بابت این صحبتم از سوی برخی ها مورد عتاب و پرسش قرار گرفتم»!
@bazmeghodsian