کابینهای برای منفعت عمومی/
♦هنر حاکمان در حکمروایی در این است که این تحولخواهی را به هنگام، تشخیص دهد و درک نماید و تحقق خواست نسلی را در امتداد تاریخی خود به درستی رقم بزند/
♦با چه زبانی گفته شود پیران دیر کار پیران دیر نمایند و عرصه را به جوان ترها، اعم از زنان و مردان کاردان و کارشناس و کاربلد وابسپارند/
♦مشاهدات اکنون، در پیرامون رئیس جمهور منتخب و کابینه در حال شکلگیری، نشانگر عدم قطعیتها، سایه انداختنهای افراد غیر حزبی و غیر تشکیلاتی، بعضاً با پیشینه و سوابق امنیتی و دخالت آنان در هدایت و تعرض به حیطه صلاحیتهای سیاسی و تخصصی است، وجود موانع و ناهمواریهایی برای ورود شایستگان، امتناع در برابر تغییرات نسلی در دولت و ریسکهایی که منجر به تداول و رایج شدن امور ناصواب گذشته است/
حسین احمدی (سخنگوی حزب مجمع ایثارگران)
در هر حوزه وزارتی و مناصب دولتی میبایست، کمیته راهبردی با کارگروه های فنی و تخصصی در اختیار، عاری از لابیگریهای مغرضانه، منفعت طلبانه و آلایندگیهای آدمهای ملوّن باشد. این کارگروهها و کمیته راهبری مزبور، حال که مأموریت یافتهاند؛ باید فارغ از تضاد منافع، با نگرش و رویکردهای تخصصی و توجه ویژه به سوابق و رزومههای بهدردبخور، مرتبط و اثبات شده، با بهرهگیری از نیروهای اصلاحطلب واقعی باشند، از میان نسل جدید جامعه سیاسی و مدنی، جوانترهای باورمند به آرمانهای اصلاحات در نظام سیاسی ایران، برگزیده شده باشند. با چه زبانی گفته شود پیران دیر کار پیران دیر نمایند و عرصه را به جوانترها، اعم از زنان و مردان کاردان و کارشناس و کاربلد وابسپارند.
انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران، با مشارکتی در آستانه ۵۰ درصدی، در آستانگی ناپایداری جامعه سیاسی و ناکامیهای اجتماعی عرصه سیاست ورزی در شرایط انسداد، سررسید فرصت یکبارۀ باقیماندهای است که نسوزاندن آن، شمع امید به آیندۀ ایرانی در حال پوست انداختن نسلی و خواهان تغییر و تحول را روشن نگاه می دارد.
درک شکاف بین آنچه هست و آنچه میبایست باشد، درک نارضایتیهایی است که نقطه آغاز بهبود را آشکار میسازد. مرجعیت مشترک تجسم یافته در قامت دولتی که چیزی بیش از ابزار دست یک طبقۀ خاص باشد، تا بتواند خیر مشترک و منفعت عمومی را تعقیب نماید؛ به غایتی فی نفسه، در برابر فرقهوارگی و درجهت مساعدت اندیشیدن و آزادی های مدنی جامعه ایستاده و با پیشگیری از دولتِ آشوب؛ دولتی که به جای تسکین جامعه ملتهب از فقر، تورم و ناآرامی، آبشخوری برای گسترش بیشتر بی نظمی اجتماعی شود.
زمانهایی در پیشاتمدن غربی، بیشتر انگلیسیها نیز با این ایده بیگانه بودند که دولت میتواند به جای آنکه در خدمت منفعت گروهی خاص، گروهی که حاکم بر دولت است، باشد؛ در راستای منفعت عمومی عمل کند. نتیجهای که هم خطرناک بود و هم اسفبار! خطرناک، به این دلیل که تنها نهادی که در نهایت میتوانست نظم را برقرار سازد، مشروعیت خود را از دست میداد. چرا که تصور حاکمان بر آن بود مشروعیت حکومت بر حرمت نهادن به آریستوکراسی و سلطنت است.
پس از محو شدن چنان تصوراتی، اکتشاف به عمل آمد، بدون دولت کارآمد و برآمده از ملت، خطر بی قانونی و اضمحلال اجتماعی وجود دارد. دیرزمانی پایید که آنان پی ببرند، همزمان با زوال فئودالیسم، به همراه عادات و ایده های اطاعت طلبانه اش، جامعه در خطر سوق یافتن به سمت آنارشی است. آریستوکراتهای بریتانیایی ذاتاً از ایده ها بیزار بودند، و تا دوره رهبری ایشان به سر آید، جامعه را از بهترین چیزهایی که گفته و اندیشیده میشد محروم نگه میداشتند. در دوران آریستوکراتهای بریتانیایی، بجای آنکه اجازه داده شود از قدرت برای خیر عمومی استفاده شود، با ایجاد نوعی پیوند شوم بین بنیادگرایی مذهبی و بنیادگرایی اقتصادی، با فقیر کردن افراد جامعه، جلوی شادمانگی و پیشرفت اجتماعی را سد می کردند.
ادامه در:
https://modaresinpress.ir/review/4723/
«جامعه به دانشگاه و دانشگاه به دانشجو زنده است، به شرط آنکه...»
امیرحسین غلامزاده نطنزی (خبرنگار و پژوهشگر اجتماعی)
اگر قدری اهل سینمای فاخر ایران باشید قطعا تا به الان نتوانستهاید از تماشای فیلمهای زیبای روانشاد علی حاتمی محروم مانده باشید به خصوص وقتی پای فیلمهایی چون حاجی واشنگتن، هزاردستان و کمالالملک در میان باشد. مثلا در سکانسهای پایانی فیلم کمالالملک، زمانیکه استاد فرتوت با رضاشاه، در حالیکه استاد پشت سرش ایستاده هم کلام میشود، ندیم رضاشاه با افتخار به پادشاه میگوید:
«استاد تقاضای دستبوسی دارند»
پاسخ رضاشاه شنیدنی است:
«ما کهنه سربازا، پشت سرمون هم چشم داره، سردی نگاه استاد، از سنگینی نفسش معلومه!»
جامعه دانشگاهی ایران هم دقیقا همین وضعیت را دارد، خصوص وقتی سایه دستاندرکاران وزارت علوم که از تقریبا سه دهه قبل همچنان بر آن سنگینی میکند؛ آن هم درست در زمانی که همه از حضور دولت در سایه به شدت ناراضی هستند.
بیش از ۴۵ سال از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ گذشته و تبارشناسی وزرای این وزارتخانه مهم علمی کشور از آن زمان تاکنون، نشان میدهد که این عرصه پیوسته یا تحت مدیریت مهندسان بوده یا پزشکان. به تبع آن هم دانشگاه بیشتر از آنکه یک مکانی برای جذب دانشجو و حضور پررنگش برای فعالیتهای دانشجویی باشد، تحت تاثیر تدابیر و سیاستهایی از نوع نگاههای فنی- مهندسی و پزشکی، بیشتر به مدرسهای بدل شده که دانشجویانش به جای ترویج تفکر خلاقانه و رو به پیشرفت، به دانشآموزانی مانند شدند که باید حتما در حیطه تفکر رؤسای آن عمل کنند.
نداشتن رویکرد و ناتوانی دانشجو از داشتن هدفی مشخص برای کمک و همیاری به دانشگاه و نهایتا جامعه که به دلیل سیاستهایی از جنس فنی و پزشکی ناشی شده خود مصداقی بر عدم پویایی و ناتوانی دانشگاه و به تبع آن کرختی جامعه است.
باید در نظر داشت که زندگی اجتماعی چیزی نیست که بتوان آن را با عدد و رقم محاسبه کرد و توسعه و پیشرفت و در نهایت حال خوب جامعه با اعداد و ارقام مشخص نمیشود.
دانشگاه یک ارگانیسم زنده است و ارگانیسم زنده زمانی میتواند زندگی کند که علاوه بر خواب و خوراک، برنامههایی فرهنگی و اجتماعی برای پیشرفت و تعالی از جنس فعالیتهایی در انجمنها و اتحادیههای دانشجویی داشته باشد و از این طریق آماده ورود به بازار کار یا جامعه شود.
پویایی نهادها و انجمنهای دانشجویی در مدت کوتاه(دولت یازدهم) -بعد از دوران رکود و سرد ناشی از سیاستگذاری دولت نهم و دهم- در دانشگاهها و توسط وزارت علومی که با رویکرد فرهنگی و اجتماعی به دانشگاه و دانشجو مینگریست، حاصل تفکر فرهنگی و نقادانه متولیان آن عرصه بود.
هرچند این تفکر اجتماعی در دولت دوازدهم و با تغییر سیاستهای فرهنگی در وزارت علوم به محاق رفت، اما امیدها برای زنده نگه داشتن آن همچنان وجود داشت تا این که نخستین اسامی کاندیداهای کمیته وزارت علوم منتشر شد.
این وضعیت نشان داد که سایه فنی-پزشکی بر وزارت علوم همچنان بر سر دانشگاه و دانشجو سنگینی میکند و البته این موضوع هم از همان ابتدا که تقریبا اسامی نامزدهای همه کمیتهها به غیر از وزارت علوم تقریبا منتشر شده بود، از سردی فضای حاکم بر آن وضعیت حکایت داشت و نگرانیها را هم بیشتر میکرد تا جایی که به گفته سعدی:
"این سرکشی که کنگره کاخِ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود"
وزارت علوم بیش از آنکه در فضای کنونی نیازمند «خطکش»ی برای اندازهگیری دستاوردها و انتخاب وزیر باشد، نیازمند روحیه و رویکرد اجتماعی-اخلاقی و توانایی گفتگو متناسب با شرایط روز جامعه هست.
فرصت کنونی با توجه به قهر بیش از ۵۰ درصدی مردم با صندوقهای رای و ... نشانههای جدی است که باید جدی گرفته شود. جامعه وقتی بیدار و سرزنده است که دانشگاه و دانشجویش بیدار و سرزنده بوده و توان گفتگو و مفاهمه با جامعه را داشته باشد، به شرط آن که بدانیم عملکرد دانشگاه و بازدهی دانشجو با عدد و رقم قابل اندازهگیری نیست.
تجربه ضعیف دولت دوازدهم و سیزدهم در وزارت علوم و افت محسوس فعالیتها و کنشهای دانشجویی و نهایتا وقایع سال ۹۸،۹۶ و ۱۴۰۱ نشان داده که کوچکترین خطایی در سکانداری این وزارتخانه مهم، میتواند بحرانهایی غیرقابل جبران در پی داشته باشد.
/channel/anjomanemodaresin
راهی به نوری و سویی!
(بر پایه پشتیبانی کامل رهبری از دولت آینده)
حسن دادخواه (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین)
امروزه یکی از حرفه ها و مهارتهای دشوار، مهارت و حرفه سیاستورزی و عهده داری امر حکمرانی است، گر چه هر حرفه و مهارتی حتی مهارت طبخ نان یا تعمیر کفش سختی و دشواری متناسب با خود را دارد.
دنیای امروز، سرنوشت همه مردمان و دولتها را به نوعی به یکدیگر پیوند زده است به گونه ای که هیچ یک از دولت ها با همه ثروتمندی اقتصادی و نظامی نمی تواند خود را از هم افزایی و همگرایی با کشورهای دیگر بی نیاز یا کم نیاز بداند! و به همین دلیل و علت، چه بسا مفاهیمی چون استقلال یا خودکفایی در ادبیات سیاسی ما ایرانیان نیازمند یک بازنگری جدی است!
از همین روست که صاحبان حرفه یا مهارت یا کنش سیاسی در هر نظام حکمرانی با هدف حفظ منافع ملی برای مردمان و شهروندان خود، با پیچیدگی های چند لایه روبرو خواند شد. هنر سیاستمداری و سیاستورزی، بهره گیری بیشتر از وضع موجود و امید به بهبودی تدریجی و کوشش برای متحد کردن همه نیروهای ملی برای فائق آمدن بر مشکلات و دشواری هاست!
حمایت و پشتیبانی مقام رهبری از دولت آینده رئیس جمهور منتخب با وجودی که هنوز ترکیب آن مشخص و اعلام نشده است و تاکید عمیق معظم له بر همراهی مجلس شورای اسلامی با دولت آقای دکتر پزشکیان با این تعبیر مفهومی که پیروزی و موفقیت و شکست ایشان، شکست و پیروزی نظام است، می تواند توشه و دلگرمی ارزشمندی برای دولت آینده جمهوری اسلامی ایران باشد! و مسئولیت رئیس جمهور ایران را در قبال این پشتیبانی قطعی دو چندان خواهد نمود.
از سویی دیگر، تاکید مقام رهبری بر همکاری بی دریغ با دولت آینده با هدف باز کردن مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور، ضمن تایید وجود موانع و مشکلات فراوان در کشور، آزمون و سنجه و معیار خوب و روشنی برای ارزیابی عملکرد و نوع برخورد جناح ها و احزاب و نهادهای موجود در کشور با دولت آینده است که تا چه اندازه ولایت مدار و دلسوز ایران و انقلاب هستند!
نگارنده این یادداشت با بضاعت و سواد اندک سیاسی، نوع رفتار مقام رهبری با دولت آینده و پشتیبانی ویژه ایشان را نشانه ای از دریافت پیام آن دسته از مردم ایران می داند که به هر دلیل در انتخابات اخیر و دو انتخابات پیشین شرکت نکردند. سخنان رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سفارش و توصیه موکد ایشان بر اهتمام جدی مجلس بر گره گشایی از تنگناهای جامعه، به نوعی تاکید بر توجه وجلب نظر شهروندان ناراضی از وضع موجود است!
و نیک روشن است که دولت آینده جمهوری اسلامی ایران که در هفته های آینده رسما اداره داخلی و بیرونی کشور را در دست خواهد گرفت، نیازمند هماهنگی کلیه نهادهای رسمی نظام با دولت در کنش های بین المللی است. پراکندگی کارها و سیاست های ناهماهنگ خارجی و منطقه ای بلکه نظامی، از سوی ارکان نظام، بی گمان دولت را با شکست و تشدید نارضایتی روبرو خواهد کرد!
/channel/anjomanemodaresin
«خطای گام نخست»
حسین آقایی جنت مکان (رئیس دفتر علمی فرهنگی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
۱. در فرایند پیشنهاد و معرفی وزرای دولت در شرف تشکیل، کمیته ها و کارگروههایی تشکیل شده است؛
۲. اعضای کارگروهها و کمیتهها را عمدتا نیروهای حاضر در ستاد مرکزی دکتر پزشکیان یا رفقای آنها تشکیل میدهد، نقش برخی رفقا هم واقعا معلوم نیست چه میزان بوده یا اساسا نقشی داشته اند یا خیر،
۳. من روزهای ابتدایی شکلگیری ستاد مرکزی در آنجا بودم. جمعیت اندکی که وجود داشت حضورشان همراه با تردید و به عکس گرفتن مصروف می شد. بار اصلی تبلیغات دکتر پزشکیان را نیروهای ستادهای استانها با حضور چهره به چهره با مردم قهر کرده با انتخابات از یک سو، و خنثی کردن شگردهای تبلیغاتی مردان رقیب به عهده داشتند،
۴. اما متاسفانه، در جدولهای اعضای کارگروه ها و کمیته ها حضوری نداشته اند یا امکان حضور به آنها داده نشده است. به طوری که حتی به روسای ستادهای استانها نقشی در این زمینه داده نشده است. گام نخست با انحراف از معیارهای مشارکت برداشته شده است. علت آن هم وجود چهره های تکراری و پیر در ترکیب اعضای شورای راهبردی و روسای کار گروه ها است.
۵. چنانچه در سایر موارد اینگونه عمل شود، نمیتوان انسجام طرفداران را حفظ کرد.
مشارکت باید به معنای واقعی یعنی موثر و کارآ تامین شود. مشارکت تنها دعوت به شرکت در آیین های قدردانی نیست.
/channel/anjomanemodaresin
مجمع جهادگران دانشگاهی(مجد)
با این باور که جهاددانشگاهی به سبب خاستگاه گفتمانی خود شورایی بنیان یافته و شورایی رشد کرده و برای تعالی مجدد هم نیازمند سلطه خرد جمعی و تمشیت شورایی است،
و نظر به اینکه جهادگران برای تفاهم و توافق بر کنشهای جمعی درون سازمانی و برون سازمانی در غیاب و یا فترت نهادهای اجماعساز نیازمند رویدادهای جمعی موسمی هستند،
نشستی را شکل داده و انتظار میرود در این نشست بر پاسخ به سوالاتی مانند موارد زیر در آحاد موثر سازمانی همفکری و تفاهم ایجاد کند.
بزرگترین چالشهای جهاد دانشگاهی که پیامدهای آنها چیست؟
تصویر مطلوب آینده جهاد دانشگاهی چگونه خواهد بود؟
تحقق این تصویر مطلوب چه الزاماتی داشته و نقشه راه آن و نقش جهادگران در آن چیست؟
تحول جهاد دانشگاهی چه الزاماتی را میطلبد و مدیریت این تحول را به چه کسی و با چه شاخصهایی و طی چه فرایندی باید سپرد؟
جهاد دانشگاهی چگونه میتواند بر استقلال و خوداتکایی خود بیفزاید؟
زمان: یکشنبه ۳۱ مرداد ساعت ۱۵
مکان: خیابان انقلاب، نبش برادران مظفر، پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری جهاد دانشگاهی
/channel/anjomanemodaresin
«اقتضای امانتداری، عقلانیت و احترام به مردم»
علی اصغر خدایاری (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
اقتضای امانتداری، عقلانیت و احترام به مردم این است که عملکرد رسانهی "ملی" در تعارض با سوگیری "ملت" (جمهور) نباشد. حضور افراد نزدیک به نامزد شکستخوردهی انتخابات در رأس سازمان صداوسیما موجب میشود آن سازمان بهجای سازگاری با گرایش جمهور و دولت برآمده از آن، برای تخریب دولت مستقر و پشیمان کردن مردم از انتخاب خود، در خدمت دولت سایه قرار گیرد.
انتظار از آقای خامنهای این است که فردی فراجناحی و شایسته را برای ریاست رسانهی ملی برگزینند. برای شناسایی افراد مناسب این مسئولیت مهم و ارزیابی شایستگی آنها، میتوان کارگروهی از نخبگان حوزههای مختلف فرهنگی، هنری، رسانهای، اجتماعی و ... تشکیل داد.
/channel/anjomanemodaresin
پیمانکاران سیاسی و کهنه مدیران
مراد کاویانی راد (دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی و عضو شورای مرکزی انجمن مدرسین دانشگاهها)
تا دیروز نگران نتیجه انتخابات بودیم و امروز نگران کابینهای هستیم که قرار است به شعارها و وعدههای انتخاباتی رئیس جمهور جامه عمل بپوشاند. وزرا و روسای سازمانهایی که قرار است با سیاستگذاری و اجرای برنامهها، کشور را از بن بست موجود برهانند و در مسیر توسعه و عدالت قرار دهند. در این مسیر، قطعا پیشینه و پرونده یکایک اعضای کابینه و تیم همراه تعیین کننده خواهد بود.
وزیر و رئیس سازمان کسانی باید باشند که به شعارها و وعدههای انتخاباتی رئیس جمهور باور داشته باشند و در به سرانجام رساندن آنها برنامه، تخصص و تعهد داشته باشند و گذشته آنها نیز گویای چنین ویژگیهایی باشد. اگر درست انتخاب شوند قطعا میشود به آینده امیدوار بود وگرنه در دیگر حتی بر پاشته سابق نخواهد چرخید!. در این باره ذکر چند خاطره را خالی از لطف و تامل نمیدانم.
روز چهارشنبه قبل از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری اخیر با یکی از معاونان چند سال پیش یکی از وزارت خانه ها هم سفر شدم در بین راه گفت دیشب یکی از وزرای دولت سیزدهم با من تماس گرفت و گفت آقای دکتر «درست است من وزیر دولت سیزدهم هستم ولی باور بفرمایید دلم با شماست و به آقای پزشکیان رای خواهم داد. گفتم چرا این را به من میگویی گفت خواستم بدانید در خدمت شما هم هستم». ماندهام جناب وزیر ارزشی اصولگرا را چه بنامم؟
ای کاش میدانستم به کدام ارزش و اصول پایند است؟ یکی از فرهیختگان دانشگاهی که چهره شناخته شدهای هم به شمار میرود خاطرهای نقل میکرد که سالها پیش در انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی، نامزد انتخابات شدم.
روزی فردی مراجعه کرد و با اصرار مرا برای تبلیغات انتخاباتی به روستای محل سکونتشان دعوت کرد. در آن زمان هنوز تلفن ثابت هم در روستاها عمومیت نیافته بود، چه برسد به تلفن همراه، لذا مشخصات فرد مراجعه کننده و نام روستا را در دفترچهای یادداشت کردم و با پرداخت مبلغی قرار شد، ایشان فعلا برای اینجانب فعالیت تبلیغاتی کنند، تا در موعد مقرر محضرشان شرفیاب شوم و با اهالی روستای مورد نظر نشست و گپ و گفتی داشته باشم.
در یکی از روزهای تبلیغات به آن روستا رفتم و پیگیر نشانی دعوت کننده شدم، وقتی به منزل ایشان رسیدم، در بالای مغازه اش، پارچه نوشته ای نصب شده بود که معلوم بود، مغازه را به ستاد انتخاباتی حسن (یکی از رقبای انتخاباتی اینجانب) تبدیل کرده است. از همسرش پرسیدم شوهرتان کجاست؟ گفت با حسین آقا (یکی دیگر از رقبای انتخاباتی) برای تبلیغات به روستاهای اطراف رفته است !.
در سالهای اخیر این مسئله به انتخابات ریاست جمهوری نیز تسری یافته و کسانی که مایلم آنها را پیمانکاران سیاسی بنامم بهصورت باندی عمل می کنند و در هر ستادی زنبیل می گذارند، تا در صورت پیروزی سهم خود را بخواهند و بستانند.
جالب اینجاست که از فردای پیروزی این باندهای قدرت، خودشان و اعوان و انصارشان را در حلقه اولیه نامزد پیروز نفوذ میدهند تا در تقسیم غنایم و با عبارت امروزین از نظام پاداشها، سهم خود را بستانند. برخی نیز به یمن ثروتی که از رانتخواری اندوخته اند، به ستاد همه نامزدهای مطرح کمک مالی میکنند تا در فردای پیروزی هر یک از آنها، افراد خود را به درون دولت و بنگاههای اقتصادی بسُرانند و بگمارند.
برای نمونه فردی که در دولت یازدهم در کابینه حضور داشت، به یمن همین پرداختها در دولت سیزدهم نیز بدون داشتن دانش مرتبط در راس یکی از سازمانهای تخصصی قرار گرفت و در دولت چهاردهم نیز در جایگاه تعیین کننده انتخاب وزیر برای یک وزارخانه اقتصادی انجام وظیفه می کند و جامه به تن پاره می کند.
در کنار پیمانکاران سیاسی از کهنه مدیران نیز نباید به سادگی گذشت، کسانی که طی ۴۵ سال اخیر همیشه در مسندهای مختلف مسئولیت داشتهاند و هم اکنون نیز به یمن کارنامک (رزومه) پُر و پیمان خویش در پیرانه سری در صف نخست ادای تکلیف و وظیفه ایستادهاند. به قول یکی از دوستان نکته سنج «اینان بهسان انرژی میمانند که از بین نمیروند؛ بلکه از پستی به سمتی دیگر تغییر جایگاه میدهند».
اگرچه به دلیل ملاحظات حقوقی نمیتوان از این جماعت پیمانکار و کهنه مدیر نامی به میان آورد اما نیم نگاهی به شماری از اعضای ستاد انتخاباتی و شورای راهبردی آقای پزشکیان نشان میدهد چه کسانی طی این سالها همیشه در سمتهای مختلف حضور داشته اند.
لذا به عنوان عضو کوچکی از هزاران که در ستاد انتخاباتی دکتر پزشکیان فعالیت کرده و به موفقیت کابینه ایشان دل بستهام، هشدار میدهم و یادآور میشوم
ادامه در:
https://modaresinpress.ir/political/4717/
/channel/anjomanemodaresin
یک «فدایی»در هجوم هواداران!
حسن دادخواه (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
سقوط اندوهناک بالگرد حامل شادروان رئیسی، به هر علت و اسباب که بود، فضای سیاسی و اجرایی کشور را با یک شوک روبرو ساخت و بطور سریع و فوریتی، کنشگران سیاسی و حزبی و دستگاه اجرایی دولت و مقامات عالی نظام، خویش را آماده برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری نمودند! از منظر چرخش قدرت اجرایی، در شرایطی که گفتمان و طیف غالبی که بر نظام اجرایی کشور چیره بود و خود را عین نظام حکمرانی می دانست، به یکباره به افول گرایید و احزاب اصلاح طلب که شرایط را تا کنون برای حضور در سپهر سیاسی ایران، تیره می دیدند، به یکباره، حداقل شرایط را برای حضور و مشارکت فعال در انتخابات فراهم ارزیابی کردند!
به هر حال، آقای مسعود پزشکیان با چهرهای شناخته شده در کسوت نماینده پاکدست و مردمی مجلس شورای اسلامی و وزیری دردآشنا و تاثیرگذار، در فرآیندی درون حزبی و رقابتی، تنها نامزد جبهه اصلاح طلبان ایران گردید.
در کارزار تبلیغاتی نامزدان ریاست جمهوری، با وجود افرادی صاحب نام و آشنا به شرایط خاص دوران تبلیغات و مناظرات و تشکیل ستادها، اما، آقای پزشکیان، تنها با حمایت احزاب اصلاح طلب و دسته هایی از مردم تحولخواه وناامید، بدون در اختیار داشتن فرصت و امکانات رسمی، بالاخره توانست طی دو مرحله و هر بار هیجانی تر، پیروز میدان شود و رقبای خود را پشت سر بگذارد!
پیروزی ایشان در حالی فضای سیاسی کشور را در چشم انداز غیر منتظره ای قرار داد، که دسته های قابل توجهی از مردم، به عنوان یک نافرمانی مدنی و با هدف اعلام نارضایتی خویش از اوضاع کشور، ترجیح دادند که در پای صندوق رای حاضر نشوند! این گروه از مردم که درصد غالبی نیز هستند، اعلام داشتند که به جهت بی اثر شدن رای آنان در تغییر شرایط و وضعیت حاکم بر کشور و ناتوانی ریاست جمهور منتخب در تغییر سیاست های کلان و بر هم زدن روال های نامطلوب، در انتخابات شرکت نمی کنند!
با این حال، هواداران آقای پزشکیان با شناخت کامل از شخصیت ایشان از یک سو و محدودیت ها و موانع احتمالی در فردای پیروزی، با وجود نسبی، شرایط رقابتی و امیدواری به بهبودی اندک در وضعیت کشور، به حمایت از ایشان پرداختند و با دادن رای اعتراضی، مانع از پیروزی نامزد رقیب و حاکم شدن گفتمان وی بر کشور شدند!
متاسفانه در حالی که تنها دوهفته از پایان انتخابات و پیروزی آقای پزشکیان گذشته بود و کمیته های تخصصی در یک فرایندی نو و ابتکاری مشغول انتخاب افرادی برای گماردن در مسئولیت ها از جمله هیئت وزیران شدند، روحیه شتاب زدگی برای تغییر فضای کشور و رسیدن هر چه زودتر به اهدافی که اسباب و اختیار آن در حیطه اختیارات ریاست جمهوری نیست و....موجب شد که دسته هایی از نخبگان و فعالان ستادهای آقای پزشکیان، با بالا بردن انتظارات و خواسته های انباشت شده، خواهان نقش آفرینی ایشان برای اصلاحات زودرس گردیدند!
در یک بازه زمانی کوتاه که هنوز حکم تنفیذ و شروع به کار آقای پزشکیان فرانرسیده است و ایشان از این فرصت برای ایجاد وفاق و همبستگی میان گروه های سیاسی و آشنایی بیشتر با اوضاع داخلی و خارجی کشور استفاده می کند، سیلی از نامه ها و متن ها و گفت و گوهایی در نقد و انتقاد بر ایشان در فضای رسانه ای بالا گرفت و از سویی هواداران وی در ستادهای سراسر کشور، خواهان انتصاب و سپردن مسئولیت و پست ها در استان ها به افراد و اشخاص مورد نظر خویش شدند!
خامی، شتابزدگی، دو قطبی بودن فضای سیاسی کشور، تفرقه میان نیروها، انباشته شدن خواسته ها، فقدان دادرسی و رسیدگی به تظلمات و....شکیبایی و صبر را از همه ربود و گاهی هم خودخواهی و خودبینی، مانع از درک مصالح کلان کشور گردید.
این در حالی است که انتظار می رود همه وفاداران به آقای پزشکیان و دوستداران ایشان، بنای رفتار خود را بر مواظبت و نظارت و پایش دولت ایشان همراه با حفظ حقوق وی در انتخاب وزیران و خودداری از برانگیختن مخالفان ، قرار دهند.
/channel/anjomanemodaresin
«توسعه زمانی رخ میدهد که پیوند جامعه و دانشگاه برقرار شود»
امیرحسین غلامزاده نطنزی (خبرنگار و پژوهشگر اجتماعی)
فلسفه وجودی دانشگاه نشان میدهد که شاید در ابتدا این نهاد برای تولید علم تاسیس شده، اما به نسبت توسعه و به دنبال نیاز جوامع، وظیفه دیگری هم برای آن به وجود آمد و این دقیقا همان چیزی بود که موجب شد تا کشورهای توسعهیافته بتوانند راه خودشان را به درستی پیدا کرده و برای آن مسیر درستی برنامهریزی کنند.
با نگاهی به تاریخ دانشگاه در جهان در خواهیم یافت آن کشورهایی که قدمت طولانی در تاسیس و استفاده از دانشگاه دارند، همانهایی هستند که امروزه از آنها با نام کشورهای «توسعهیافته» یاد میکنیم. حتی اگر این کشورها قدمت طولانی هم در تاسیس دانشگاه ندارند، با سرمایهگذاری دقیق و درست بر این نهاد علمی، توانستند توسعه پایدار و در نهایت رفاه را بر شهروندانشان به ارمغان بیاورند.
اما این مهم در رابطه با کشورمان آنچنان که باید به درستی کار نکرده، یعنی رابطه دانشگاه با جامعه و مرتفع کردن نیازهای اساسی آن از راه علم و دانش چیزی است که مغفول مانده و با وجود پیشرفتهای چشمگیر در عرصه تولید علم که شاید بتوان گفت در برخی موارد در کل جهان هم بینظیر بوده، اما تاثیر اساسی و ملموس آن بر وضعیت جامعه کمتر به چشم میخورد.
اینکه با وجود تولید انواع پایاننامه و مقالات علمی در عرصه محیطزیست و هشدار بسیاری از دانشمندان و کارشناسان این عرصه، در ایران همچنان مساله محیطزیست، تهدید منابع آبی، از بین رفتن جنگلها و مراتع و به طور کل بیابانزایی و ... به شکل گستردهای مطرح هست، بیانگر آن است که هیچ پل ارتباطی بین دانشگاه و محصولات علمی آن با بطن جامعه وجود ندارد و یا اگر هم وجود دارد این ارتباط عمیق و منظم نیست.
گسترش کمی دانشگاه طی سه دهه گذشته که در برخی موارد توسط نمایندگان مجلس در نقاط دور افتاده کشور و بعضا بدون حضور اساتید متخصص انجام شد، یکی از معضلات جدی دانشگاه در کشور بوده است. نَفس دانشگاه هیچگاه بد نبوده و نیست، اما وجود دانشگاهی در یک منطقه دورافتاده بیابانی که امکان کشاورزی در آن وجود ندارد، با جذب دانشجوی رشته کشاورزی، به معنای واقعی کلمه، اتلاف سرمایههای اقتصادی و انسانی است.
تاسیس قارچگونه کارخانههای فولاد و ذوب آهن در مناطق کویری و مرکزی ایران نمونه دیگری از این موارد است. وقتی بیشترین و متراکمترین این کارخانهها در استانهای مرکز ایران مانند یزد و اصفهان، با کمترین میزان بارش و بیشترین تنش آبی مستقر میشوند که حداکثر مصرف آب را دارند، نشان از ارتباط غیر موثر دانشگاه با جامعه دارد.
اگر این رویکرد با افق دید وسیعتری مورد تامل قرار گیرد، در مییابیم که متولی ارتباط بین دانشگاه و جامعه و دانشگاه با صنعت و ... وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است. شبکهای که باید چنین ارتباطی را بین نهادهای علمی و بطن جامعه و صنعت ایجاد نماید، لاجرم باید از طریق این وزارت مهم ایجاد شود و از این رو رئیس جمهور منتخب باید نقطه عطف توجه خود برای مرتفع کردن مشکلات اساسی جامعه را از اینجا آغاز کند. بیتردید باید گفت سرمایهگذاری بر آموزش عالی با رویکرد حل مساله، حلقه مفقودهای است که به غیر از یک دوره کوتاه تاکنون بدان پرداخته نشده است.
دانشگاه و نهاد وزارت علوم به سان مغز متفکر یک ارگانیسم زنده است که هر گونه اختلال و عدم کارایی در آن میتواند ضربات جبرانناپذیری به تمامیت آن وارد کند. باید در نظر داشت که مثال ارتباط دانشگاه و صنعت یک نمونه ملموس بود که میتوان با تاکید بر آن و صرف هزینههای مادی برخی از آثار مخرب را جبران یا حداقل تعدیل نمود؛ اما بسیاری از مسایل اجتماعی-فرهنگی که غیر ملموس بوده و تغییرات ایجاد شده در آنها با کندی صورت میگیرد، میتواند ابعاد جبرانناپذیری داشته باشد. اینکه در حال حاضر قبح بسیاری از منکرات مانند دروغ، ریا، اختلاس و مسایلی از این دست از بین رفته به دلیل بیتوجهی به هشدارهای کارشناسان اجتماعی بوده که آن هم به دلیل عدم ارتباط نهادهای علمی این حیطه با بدنه جامعه است.
تجربه موفق شبکه ارتباطی جامعه و دانشگاه -هرچند به مدت محدود در سالهای ۹۴ تا ۹۶- نشان داد که مرجعیت علمی و دانشگاه همچنان میتواند در ایران موثر باشد.
/channel/anjomanemodaresin
✅اکنون که با انتخاب جناب پزشکیان کام مردم شیرین شده و بنای صلح و دوستی میان مردم است، قوه قضائیه لطف بفرماید ، با آزاد کردن زندانیان سیاسی ، آقایان برهانی، اشتری، یاشار سلطانی و زیبا کلام، ووووو.. نقش مکمل را در این زمینه ایفا کند.
آزادی این افراد می تواند سبب همبستگی بیشتر مردم ما برای ساختن ایران آزاد و آباد باش./
رسول_جعفریان
/channel/anjomanemodaresin
« انتخاباتِ» متفاوت!
حسن دادخواه (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، تنها از جهت برگزاری زودهنگام، پس از سقوط بالگرد حامل ریاست جمهور قبلی، متفاوت نبود بلکه از جهاتی دیگر تا حدود متفاوت بود! که به شرح زیر به آنها پرداخته خواهد شد:
۱_ انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری، پس از درگذشت رییس جمهور قبلی در شرایطی برگزار شد که دوره جدید مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، هنوز مستقر و شروع به کار نکرده بودند!
۲_ عدم حضور درصد قابل توجهی از دارندگان حق رای، در دو انتخابات آخیر از جمله انتخابات مجلس شورای اسلامی که در تاریخ انتخابات ها، بی سابقه بود! که خود، هشداری است مبنی بر پایین آمدن درصد مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش و نشان دهنده کاستی ها و نواقص در شیوه حکمرانی می تواند باشد!
۳_ به پایان نرسیدن دولت اول شادروان رئیسی و در شرایطی که طیف و گفتمان حامیان اصلی دولت، چشم به ادامه دولت ایشان در دوره دوم دوخته بودند و جابجایی و تغییر احتمالی آرایش سیاسی را پیش بینی نمی کردند!
۴_ برجسته و پررنگتر شدن جمعیتی از مردم و به ویژه جوانان داخل کشور که قصد داشتند در انتخابات شرکت نکنند. برای نخستین بار در جمهوری اسلامی و البته در فضای مجازی واژه « تحریم»، رواج پیدا کرد، تا آنجا که پس از شمارش آرا و معلوم شدن در صد شرکت کنندگان در پای صندوق رای، مقام رهبری به کاهش رای دهندگان اظهار داشتند و خواهان بررسی علل و اسباب آن توسط کارشناسان شدند!
۵- اعلام حضور از سوی فرهیختگان و نامداران علمی و فرهنگی در رشته های مختلف و حمایت آنان از نامزدان خاص و دعوت از مردم برای شرکت در انتخابات و رای دادن به نفع نامزد مورد حمایت آنان.
۶- دو قطبی شدن کامل انتخابات و ملموس و محسوس بودن تفاوت و تغایر میان گفتمان و اندیشه های دو نامزد اصلی در انتخابات!
۷- به رغم کاهش مشارکت مردم در دوره دوم همه انتخاباتی که به دور دوم می رسید، در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، تعداد رای دهندگان در سنجش با دوره اول، افزایش تعیین کننده ای داشت که منجر به بالا رفتن آرای نامزد برگزیده شد! این افزایش، احتمالا ارای کسانی است که در دوره اول، شرکت نکردند ولی در دوره دوم تصمیم گرفتند تا برای جلوگیری از غلبه گفتمان و اندیشه های نامزد شکست خورده، به کارزار وارد شوند.
۸- همدلی و ائتلاف تشکیلاتی احزاب اصلاح طلب در این انتخابات از سویی و تفرقه و پراکندگی احزاب اصولگرا از سوی دیگر، در بازه زمانی کمتر از دو ماه، توانست آرایش سیاسی حاکم بر نظام اجرایی کشور را به یکباره دچار دگرگونی کند و به پیروزی احزاب اصلاح طلب یا همان مردمانی که ناامید و ناکام مانده بودند، منجر شود و فرصت دوباره و پیش بینی نشده ای را برای نظام حکمرانی فراهم کند تا به بازسازی و بازنگری خود بپردازد!
۹_ رقابتی شدن انتخابات و اجرای سالم آن با وجود تخلفاتی که از این سو و آن سو شنیده می شد و دستگاه های نظارتی صحت و سقم آن را تاکنون اعلام نکرده اند، موجب گردید تا انتخابات در آرامش نسبی برگزار شود!
۱۰ - نتیجه انتخابات نشان داد که همچنان صندوق رای، در جامعه ایران و نظام حکمرانی آن، می تواند تنها مرجع و ملجا معترضان و ناراضیان با امید ایجاد تغییرات و اصلاحات تدریجی مسالمت آمیز باشد! و با وجود همه انتقاداتی که به آیین نامه ها و قواعد نظارت بر انتخابات وارد است ولی با این وجود، صندوق رای می تواند به عنوان واسطه میان مردم و نظام حکمرانی، پیام رسان مناسبی برای ارسال پیام و شنیدن پیام باشد
/channel/anjomanemodaresin.
«رویکرد مطلوب انتخاب مدیران دولت آقای پزشکیان»
محمدحسین صبحیه (استاد دانشگاه)
۱) مشکل مدیران در ایران این است که مدیریت سیاسی از مدیریت حرفهای تفکیک نشده است. مدیران همه دارای وابستگی جناحی بوده و یا دقیقتر وابسته به باندها و هیأت های محفلی هستند!
۲) در تجربه کشورهای توسعه یافته، پس از انتخابات در صورت تغییر حزب حاکم، فقط مدیران سیاسی که در حزب و همسو با اهداف حزب پرورش یافتهاند در رأس وزارتخانهها مستقر میشوند و سایر مدیران حرفهای دستگاه های اداری-اجرایی به هیچ وجه تعویض نمیشوند و موظفند در راستای اهداف مدیران سیاسی حزب جدید عمل کنند.
تعویض مدیر حرفهای فقط به دلیل ضعف عملکرد حرفه ی و اخلاقی وی در دستیابی به اهداف و برنامه های سازمان است!
تعداد مدیران سیاسی آن کشورها نیز بسیار محدود و شامل کادر حزبی است که پس از برنده شدن حزب در رأس دستگاه ها قرار گرفته و سیاستهای حزب را در آن دستگاه راهبری می کنند!
۳) با توجه به فقدان کادر حزبی و مدیران حرفه ای در کشور، موفقیت دولت آقای دکتر پزشکیان منوط به تغییر محدود مدیران، در سطح رؤسای دستگاه های اجرایی به منظور ایجاد کابینه یکپارچه و همسو با برنامه خویش است.
اما برای موفقیت در اجرای برنامههای دولت خویش، ضروری است سایر مدیران را صرفا بر اساس شایستگی و تعهد به اجرای حرفه ای سیاستهای دولت، بدون لحاظ سابقه جناحی آنها انتصاب نموده و با بهره گیری از شایستهترینهای همه ظرفیت مدیریتی کشور و بر اساس معیارهای مدون ارزیابی دورهای عملکرد مدیران، موفق به دستیابی به اهداف و برنامه های دولت خویش شود.
/channel/anjomanemodaresin
ترکیب زیبای اعتراض و مشارکت/
انتخابات با مشارکت نزدیک پنجاه درصد برگزار شد و عمق نارضایتی بیش از نیمی واجدین شرایط رای از رویههای جاری، که از طریق رای ندادن عدم رضایت خود را اعلام کردند و ۵۴ درصد از مشارکت کنندگان هم با رای به کاندیدای مدافع اصلاح و تغییر، نارضایتی خود را نشان دادند/
علی محمد حاضری (قائم مقام دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
حسن استفاده از فرصت انتخابات اخیر با ظرائف پیچیدهای توام بود که شاید فقط ترکیب پیچیده نیروهای حاضر در صحنه سیاست ایران میتوانست از پس آن برآید و هرکدام آهنگی بنوازد که حاصل آن، موسیقی موزون ارکستر انتخابات اخیر با برونداد شگفت و افتخار آمیز باشد. در حالیکه جریان اصلاحطلب پیشرو و تحول خواه طی چند مرحله توانست خود را از اسارت انتخابات کنترل شده یا مدیریت شده و استصوابی نجات دهد و در انتخابات اسفند ۱۴۰۲ به اجماعی نسبی و کاملا منطقی برای اعلام موضع عدم مشارکت در انتخابات برسد (به علت نداشتن کاندیدا) و عملا انتخابات کاملا کمرمق و هشدار دهنده را تجربه کردیم، حادثه غمبار سقوط بالگرد حامل مرحوم رییسی، به نحوی غافلگیرکننده پای انتخابات ریاست جمهوری را به میان کشید، در حالیکه بطور طبیعی فرض انتخاب جانشین رییسی، بر اساس رویه مرسوم باید سال ۱۴۰۸ اتفاق میافتاد.
در فرصتی کاملا محدود، جریان حاکم بدون تمهید مقدمات و در حالیکه زخمهای رقابت خشن و درونی انتخابات اسفند که با رویکرد خالصسازی و کماعتنا به میزان مشارکت انجام شد، انسجام سازمانی و تشکیلاتی آنها را کاملا نحیف کرده بود باید وارد انتخابات میشد، و این امر موجب شد اجماع لازم شکل نگیرد و با نیروهایی متفرق و بعضا معارض وارد عرصه شد. در سوی دیگر قضیه، اصلاحطلبان که در منسجمترین وضعیت تشکیلاتی خود در سالهای اخیر قرار داشتند در موقعیت دشواری قرار گرفتند.
از یکسو بنا به مشی اصلاحطلبانه خود نمیتوانستند خود را به کلی از فرصت پیش آمده محروم کنند و از سوی دیگر اتخاذ موضعی ظاهرا متمایز از رویکرد عدم مشارکت که همین چند ماه پیش در پیش گرفته بودند امر ساده ای نبود و توجیه بدنه سازمانی و از آن مهمتر بدنه اجتماعی که رای را از آنها می طلبیدند کاملا دشوار بود. در پی مباحث درون تشکیلاتی مفصل، راهبرد مشارکت مشروط از سوی جبهه اصلاحات اعلام شد و برای اولین بار این جبهه اعلام کرد فقط به شرطی در انتخابات شرکت میکند که از میان کاندیداهای مورد تایید خود، فرد یا افرادی از سوی شورای نگهبان جواز حضور در انتخابات پیدا کنند و الا موضعی مشابه انتخابات اسفند گذشته اتخاذ خواهند کرد.
این موضع جبهه اصلاحات رسما از سوی شخصیت مرجع و با نفوذ جناب سیدمحمد خاتمی هم مورد حمایت قرار گرفت و تضمین عملی قویتری یافت. شورای نگهبان و مقامات عالیه نظام با توجه به تجربه ناخوشایند انتخابات اسفند خوشبختانه شرط اعلامی جبهه اصلاحات را عملا ملحوظ داشتند و دکتر مسعود پزشکیان که از قبل به عنوان یکی از سه گزینه مطلوب جبهه از میان ثبت نام شدگان معرفی شده بود مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفت. آنچه عملا اتفاق افتاد هم جبهه اصلاحات را به علت قبول پیش شرایط در موقعیتی قرارداد که با اعتماد بنفس بیشتر به موفقیتهای بعدی امیدوار باشد هم چون فقط یک کاندیدای تایید شده داشت عملا رسیدن به اجماع تام در حمایت از پزشکیان به سهولت اتفاق افتاد و جبهه اصلاحات یکپارچه به حمایت از ایشان بر خاست.
اما علیرغم این وجوه، بعضی موانع جدی برای اقناع بدنه اجتماعی وجود داشت که به سادگی قابل توجیه نبود از آن جمله لطمات روحی برخوردهای خشن با معترضان حوادث سال ۱۴۰۱ که نه تنها جبران نشده بود که همچنان ادامه داشت، تداوم برخوردهای خشن با زنان و دختران مخالف حجاب اجباری، تداوم حصرظالمانه محصورین، دستگیری و زندانی بودن منتقدین مسالمت جو، فضای انسدادی حاکم بر دانشگاهها و اخراج، تعلیق و بازنشست کردن اساتید و دانشجویان منتقد، انسداد فضای مجازی و فیلترینگ و به نحوی عامتر مشکلات فراگیر اقتصادی، فقر، تورم گسترده و از همه مهمتر احساس وجود موانع و مداخلات در وظایف قوه مجریه و بی اختیار جلوه کردن رئیس جمهور.
همه این عوامل باعث میشد رویگردانی از شرکت در انتخابات جذابیت بیشتری داشته باشد و جلب نظر مردم برای دعوت به مشارکت در انتخابات بسیار دشوار باشد.
ادامه در:
https://modaresinpress.ir/review/4704/
/channel/anjomanemodaresin
«تأخیر در آغاز به کار دولت جدید: تحدید حاکمیت ملی»
احمد محقر (عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد)
به نام خدا
اساساً امور مستحدثه تابع احکام خاص و استثنایی است و آنچه در این میان اهمیت مییابد، مراقبت از حاکمیت ملت و تداوم خدماترسانی دولت میباشد. از این رو، هر زمان که وقوع امور استثنایی محتمل باشد و گمان بروز محدودیتهایی در اعمال یا استیفای حقوق ملت برود، قانونگذار پیشبینیهای لازم برای به حداقل رساندن دامنه خسارات ناشی ار بروز واقعه را به عمل میآورد.
پایان نابهنگام دوره ریاست جمهوری از جمله مواردی است که اصل 131 قانون اساسی به مواجهه آثار آن شتافته است: «در صورت فوت، ... شورایی متشکل از رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه و معاون اول رئیس جمهور، موظف است ترتیبی دهد که حداکثر ظرف پنجاه روز رئیس جمهور جدید انتخاب شود و در این مدت وظایف و اختیارات ریاست جمهوری را جر در امر همهپرسی برعهده دارد».
با وقوع حادثه سقوط هلیکوپتر حامل رئیس جمهور فقید و برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری و اعلام زمان رسمی آغاز به کار دولت جدید در نیمه شهریور ماه، بررسی اثار حقوقی اصل 131 قانون اساسی موضوعیت یافته است.
- صدر اصل مذکور بر انتخاب رئیس جمهور در ظرف زمانی حداکثر پنجاه روز تصریح دارد. اهمیت موضوع آنگاه آشکارتر میشود که مفاد اصل 132 نیز مدنظر قرار گیرد که در دوره فترت یاد شده « ... وزرا را نمیتوان استیضاح کرد یا به آنان رأی عدم اعتماد داد و نیز نمیتوان برای تجدیدنظر در قانون اساسی و یا امر همهپرسی اقدام نمود». توجه به محدودیتهای ذکرشده نشان میدهد که قانونگذار مؤسس دغدغه صیانت از حق اعمال حاکمیت ملت در شؤون مختلف نظارتی (نظارت تأسیسی نمایندگان مجلس بر اعمال قوه مجریه) و تقنینی (قانونگذاری از طریق مراجعه مستقیم به مردم از راه همهپرسی موضوع اصل پنجاه و نهم ق.ا.) را مدنظر داشته است.
- با عنایت به اینکه فعالیت رئیس جمهور جدید از روز برگزاری مراسم تنفیذ اعتبارنامه ایشان توسط مقام رهبری رسمیت مییابد، تجاور از مدت پنچاه روز، وقوع فترت و تعطیل امور اجرایی را در پی دارد. چون شرایطی را پدید میآورد که از طرفی، فعالیت رسمی رئیس جمهور آغاز نگردیده و از سوی دیگر، دوره پنجاه روزه فترت قانونی دولت قبلی نیز منقضی گشته است.
- از آنجایی که وقوع امور غیرمترقبه، راهحلهای ویژه را میطلبد، مقتضی است تمهیدات مراسم تنفیذ و برگزاری مراسم سوگند رئیس جمهوری در مجلس شورای اسلامی نیز به صورت ویژه و در چارچوب ضیق زمانی مقرر انجام گیرد.
- وقوع چنین رویداد مشابهی در دوره جمهوری اسلامی و در پی شهادت شهید رجائی با برگزاری مراسم تنفیذ با قید فوریت و با هدف تسریع در به جریان افتادن امور جاری قوه مجریه در محدوده زمانی مقرر قانونی، مسبوق به سابقه است و هیچگونه ابهامی در این زمینه باقی نمیگذارد که هدف مقنن در بیان ملاحظات اصول 131 و 132 و مستفاد از نظریه شماره 3556 مورخ 1360.06.09 شورای نگهبان و با ملاحظه نحوه اجرای این اصل در دهه 1360 جملگی بر اهتمام بر رفع موانع اعمال حاکمیت ملت و پیشگیری از بروز فتور و سستی در اموری جاری تحت هر شرایطی میباشد.
- بیتردید هرگونه عدول از مبانی یادشده و تجاوز از مهلت مقرر در قانون اساسی، تفسیرها یا اجازات خاص را مقتضی میسازد که خود به گونهای توسعه نانوشته و ناروای قانون اساسی و تجاوز از اصل یکصد و هفتادم و هفتم را در پی دارد که خود موضوع گفتارهای تفصیلی جداگانه است.
/channel/anjomanemodaresin
«کارزار درخواست آزادی دکتر محسن برهانی»
ریاست محترم قوه قضائیه
جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین محسنی اژهای
با سلام و تحیات؛
خبر بازداشت آقای دکتر محسن برهانی، استاد مبرز حقوق کیفری و وکیل محترم دادگستری، جامعه حقوقی کشور را در بهت و حیرت فروبرد.
بیتردید ایشان یکی از سرمایههای اجتماعی و ذخایر علمی ایران اسلامی است که در طول ماههای گذشته، با تحلیل حقوقی وقایع و مسائل جاری کشور، مساعی خویش را با حسننیت هرچه تمامتر و در راستای عمل به وظیفه اجتماعی خویش در جهت تحقق حکمرانی مطلوب بهکار گرفته و از دایره نقد و نقادی خارج نشده است و نتیجتا احترام به اصل آزادی بیان در چهارچوب اصول ۲۴ و ۲۳ قانون اساسی به عنوان یکی از حقوق شهروندی آحاد ملت ایران، اقتضا دارد که عقاید و نظرات ایشان به عنوان یک حقوقدان و وکیل دادگستری، قابل تعقیب و مؤاخذه نباشد و قوه قضائیه نیز باید با حمایت از آزادی بیان و استقبال از انتقاد، مسیر رشد و تعالی را در کشور هموار نماید.
به علاوه عملکرد آقای دکتر محسن برهانی در محدوده و چهارچوب قوانین و مقررات جاری کشور و برای بهبود و اصلاح وضع موجود و اصرار بر حاکمیت قانون در کشور بوده است که طبعا نمیتوان قصد مجرمانهای از آن احراز و استنباط نمود.
بر این مبنا، اینجانبان امضا کنندگان کارزار حاضر از جنابعالی به عنوان عالیترین مقام قوه قضائیه استدعا داریم جهت جلوگیری از تداوم بازداشت این وکیل دادگستری، طلبه و استاد حقوق کیفری و از آن جهت که قوه قضائیه در فقره اخیر مصداق آیه شریفه «الّاتطغوا فیالمیزان» نباشد، دستور فرمایید ضمن تجدیدنظر در رابطه با بازداشت ایشان، تمهیدات لازم برای آزادی ایشان اندیشیده شود.
با احترام، پیشاپیش از حسن توجه و دستور مساعد حضرتعالی سپاسگزاریم.
لینک امضاء کارزار:
https://www.karzar.net/135032
/channel/anjomanemodaresin
دوست گرامی جناب محمد مهاجری عزیز!
علی اصغر خدایاری (استاد دانشگاه)
من شما را انسانی آزاده، وارسته و منصف میدانم و با بسیاری از مطالبی که از قلم پربرکتتان صادر میشود، احساس همدلی میکنم. اخیراً مطلبی از شما دربارهی اصلاحطلبان دیدم که باعث تعجبم شد. جسارتاً و با اجازه از شما چند نکتهی کوتاه دربارهی این نوشته عرض میکنم:
۱- ویژگیهایی را که در مطلع نوشته از آقای دکتر پزشکیان ذکر کردهاید، صرفنظر از وجوه اغراقآمیز آن که متن را دلنشینتر کرده است، کاملاً درست میدانم و هیچ انسانی که بویی از انصاف برده باشد نمیتواند منکر آن شود.
۲- از دخل اصلاحطلبان به آقای دکتر پزشکیان پرسیدهاید. حتماً بهخاطر دارید جبههی اصلاحات ایشان را پیش از اعلام نتایج بررسی صلاحیت نامزدها توسط شورای نگهبان و پس از حضور ایشان در جلسهی مجمع عمومی جبهه و ارائهی برنامهها و اعلام پایبندی به میثاقنامهی جبهه، بهعنوان یکی از نامزدهای اختصاصی خود معرفی کرد. با تیزهوشی که در شما سراغ دارم، بعید میدانم به این نکته پی نبرده باشید که اساساً دلیل تأیید صلاحیت ایشان در شورای نگهبان همین قرار داشتنشان در فهرست نامزدهای اختصاصی جبههی اصلاحات بود. توجه دارید اگر ایشان را از فهرست نامزدهای تأیید صلاحیت شده حذف کنیم فقط جبههی اصلاحطلبان بدون نامزد میماند و گرنه سایر گروهها شامل محافظهکاران معتدل و تندرو و روزنهگشایان در فهرست باقیمانده نامزد خود را برای شرکت در انتخابات دارند. بنابراین غیرمنطقی نیست ادعا شود که تأیید صلاحیت آقای دکتر پزشکیان با هدف جلب نظر اصلاحطلبان و کشاندن آنها به پای صندوقها برای افزایش مشارکت صورت گرفته و همین تأیید صلاحیت به ریاست جمهوری ایشان منتهی شده است.
۳- دربارهی زنبیلبهدستان نوشتهاید. روشن است که در بین مدعیان اصلاحطلبی نیز حتماً مجاهدین شنبهای وجود دارند که برای خود رسالتی غیر از سفید نگهداشتن خود برای جلوس بر مناصب مختلف در چنین روزهایی قائل نیستند. در متن شما هم برای این زنبیلبهدستان از قید "بعضی" استفاده شده است، ولی بپذیرید که از فحوای کلی متن چنین برمیآید که منظور شما تعمیم این ویژگی به بسیاری از اصلاحطلبان است که بهنظرم بیانصافی است. با صفاتی که در آقای پزشکیان سراغ داریم ما هم مثل شما امیدواریم همهی مجاهدین شنبه از این ضیافت با دست خالی اخراج شوند.
۴- دربارهی آبروی به وسط میدان آمدهی آقای ظریف، نقش آقای آذری جهرمی و پشم کلاه اصلاحطلبان نوشتهاید. در تلاش بینظیر دوستان یاد شده در ایام تبلیغات انتخاباتی و نقش این تلاشها در رأیآوری آقای دکتر پزشکیان تردیدی نیست. بهنظر میرسد شما فقط یک سوی صحنهی نمایش را دیدهاید و بهدرستی به برجسته کردن آن پرداختهاید، کاش نگاهی هم به پشت پردهی این صحنه میانداختید و تلاش شبانهروزی جوانان گمنام احزاب وابسته به جبههی اصلاحات و مردم عادی بیادعای شهرها، محلات و روستاها را در تدارک چنین صحنهی زیبا و شگفتانگیزی نادیده نمیگرفتید. کاش میدانستید که برای کسب هر یک رأی جدید بهخصوص در دور دوم انتخابات چه تلاشهای طاقتفرسایی صرف شده است. نمیدانم چیزی دربارهی تبلیغات چهرهبهچهرهی هزار میدان و نظایر آن در تهران و شهرهای دیگر شنیدهاید یا نه؟ نقش تلاشهای پشت پرده در پیروزی آقای پزشکیان اگر بیش از نقش تلاشهای روی صحنه نباشد، کمتر هم نیست.
۵- آقای مهاجری عزیز! من نیتخوانی نمیکنم، ولی هدف شما را از این نوشته آن هم در آستانهی تنفیذ، تحلیف و سپس معرفی کابینه درک نمیکنم. اگر نگرانید، ماهم نگرانیم، ولی این رسم ابراز نگرانی نیست که جبههی اصلاحات را که پیش از تأیید صلاحیت آقای پزشکیان پشتیبان ایشان بودهاند به تیغ نقد غیرمنصفانهی کنایهآمیز بکوبید، ولی به دوستانی مانند آقایان صالحی امیری و علی ربیعی که پس از تأیید صلاحیت وارد ستاد شدند، ربطی به جبههی اصلاحات ندارند و نقش برجستهای در چینش کابینه دارند، اشارهای هم نداشته باشید. لطفاً خودتان باشید و آزادگی قلم خود را حفظ کنید.
۶- بگذارید در بند آخر یک شوخی هم با شما داشته باشم. امروز شنیدم شما هم برای روزنامهی ایران زنبیل گذاشتهاید، نمیدانم این شایعه درست است یا خیر، ولی امیدوارم درست باشد که وجود فردی مانند شما در روزنامهی ایران نعمت است.
/channel/anjomanemodaresin
«خوزستان در حسرت یک زندگی عادی»
مهدی قمشی (استاد دانشگاه شهید چمران اهواز)
خوزستان از ریاست جمهور منتخب خود دکتر مسعود پزشکیان چه می خواهد؟ حقیقت این است که خوزستان و خوزستانی ها در جستجوی جایگاه گم شده خود می باشند. استانی که بخش اعظم درآمدهای ملی را در بخشهای نفت و کشاورزی و پتروشیمی عهده دار است، جایگاه شایسته خود را میطلبد. استانی که پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی جایگاه دوم توسعه را در کشور داشته و مهاجر پذیرترین استان کشور بوده است چرا اکنون باید برای یک زندگی عادی دست و پا بزند چرا باید با تردید جایگاه شانزدهم کشوری را در شاخص های توسعه داشته باشد؟ و چرا مهاجر فرست ترین استان کشور محسوب شود؟ استانی که مردمش بهترین آب شرب را داشتند، رودخانه زیبا و پاکی چون کارون و هوایی پاک و تمیز و شبهای زیبایی در حاشیه کارون، تالابهای زیبا و چشم نواز هورالعظیم و شادگان، شهرهای زیبا و مدرن آبادان، خرمشهر، مسجدسلیمان، با بهترین امکانات تفریحی و بهداشتی و فضای امن شهرها و روستاها و ظرفیت های اشتغال فراوان را داشتند و تنها استان پذیرای مسافران نوروزی مردم سراسر کشور بودند. چه شد که چنین عقب افتاد؟
استانی که با اعتصاب کارکنان نفتش بیشترین نقش را در پیروزی انقلاب ایفا کرد و در زمان جنگ تحمیلی نیز بیشترین خسارت مادی و معنوی و انسانی را تحمل کرد، چگونه شد که مردمان خون گرمش در مسیر قافله رشد و پیشرفت فراموش شدند؟ و داشته هایش به مرور به یغما رفت؟ و شیر این گاو شیرده به مردمان خودش نرسید؟
اکنون جسم نحیف خوزستان باید در حسرت یک زندگی عادی فریادش را به گوش همه برساند و حق طبیعی خود را جستجو نماید. باورش سخت است ولی خوزستانِ پُر از سرمایه، امروز به دنبال مظاهر و قله های پیشرفت نیست، حتی قطار شهری معطل مانده کلان شهر اهواز، و داشتن مراکز تفریحی مناسب در اولویت شان نیست. بلکه به دنبال مسائل اولیه چون آب شرب و بهداشت سالم است، در پی هوای پاک و بدون ریزگرد است. در پی زنده نگاه داشتن تالابهای از دست رفته است. بدنبال امنیت است. بدنبال زنده نگه داشتن کرخه و کارون است. در پی رفع مشکل فرار مغزها و کم شدن بیکاری فرزندان خویش است.
بله خوزستان پر از دافعۀ امروز در جستجوی جاذبه گذشته خویش است و چشم امیدش به رئیس جمهور محبوب دکتر پزشکیان عزیز است که عهد خود با مردم خوزستان را فراموش نکند. آقای رئیس جمهور امید مردم استان به قول مردانه و صادقانه شماست. خوزستان هوای شما را داشته، هوای خوزستان را داشته باشید. و بخاطر بسپارید
- طرح آبرسانی غدیر که 48 درصد آن هنوز باقی مانده است تا حصول نتیجه پیگیری شود
- فکر جدی برای مشکل آلودگی نفتی و صنعتی هوای شهرهای مهم استان و همین طور مشکل ریزگرد صورت گیرد.
- طرح های بی ضابطه و انتقال های بین حوضه ای بی رویه در بالادست رودخانه های استان متوقف گردند.
- با تامین حقآبه، تالاب های نیمه جان هورالعظیم و شادگان جانی دوباره گیرند.
- حق مردم استان از درآمدهای نفتی را پیگیری نمایید.
- امنیت عمومی شهرهای استان ارتقاء یابد.
مواظب زیادی خواهی ها، سیاسی کاری ها و رانت خوران باشید و حسرت داشتن یک زندگی عادی را از مردم خوزستان دریغ نکنید هر چند حق خوزستان بسیار بیشتر از اینهاست.
/channel/anjomanemodaresin
آیا رنگ تشیع سیاه است؟
بهروز مرادی (جامعه شناس دین)
اینهمه رنگ سیاه در محرم از کجا آمده است؟ آیا رنگ سیاه رنگ شیعه است؟
در قرآن ۷ بار از رنگ سیاه نام برده شده و همه ی ۷ بار در کراهت آن سخن رفته است. از نظر روانشناسی رنگها، مشکی حزن و اندوه و افسردگی ایجاد می کند و می تواند باعث حالت تهوع گردد. به همین خاطر است که در هواپیما از رنگ سیاه هیچ استفاده ای نمی شود. رنگ سیاه، نماد ظلمت است، شادی و انبساط خاطر را از بین می برد و زمینه ی خودکشی در افرادی که در بحران اند را افزایش می دهد. این رنگ آثار روانی مخربی دارد. در یک پژوهش نشان داده شده که هنگامی که یک پل که رنگش سیاه بود و خودکشی های بسیار بر روی آن انجام می گرفت را به رنگ سبز تغییر دادند، آمار خودکشی بر روی آن به میزان قابل توجهی کاهش یافت.
احادیث بسیاری در پرهیز از رنگ سیاه آمده است: ازجمله امام علی(ع) فرموده: لباس سیاه نپوشید که لباس فرعون است (بحارالانوار، ج۸۳: ۲۴۸). امام باقر (ع): ما در منزل لباس زرد و گلگون می پوشیم. ایشان همچنین گفته اند: هیچ رنگی در لباس هایتان بهتر از سفید نیست (وسائل الشیعه، ج۳: ۹_۳۵۶). امام صادق (ع) به یکی از اصحابش که حنان نام داشت و نعلین سیاه می پوشید گفت: چرا نعلین سیاه رنگ می پوشی؟ مگر نمی دانی سیاه برای چشم زیان دارد و ...غمبار است؟ حنان پرسید: چه رنگ بپوشم؟ امام: زرد رنگ بپوش که هم چشم را روشنی می بخشد، هم اندوه را می زداید و هم به مردانگی قوام می دهد، بویژه آنکه از پوشش های انبیاء نیز هست(اصول کافی:۴۶۵). ایشان همچنین گفته اند: رنگ سیاه، رنگ لباس دشمنان ماست. جایی دیگر: سیاه رنگ لباس دوزخیان است (وسائل الشبعه، ج۳: ۲۸۰).
حضرت رسول(ص) قبایی از سندس سبز داشتند و رنگ سبز را بسیار دوست می داشتند. تمایل خاص ایشان به رنگ سبز سبب شد تا سبز رنگ اسلام شناخته شود. ایشان استفاده از رنگ سیاه را ناخوش داشتند (اصول کافی، ج۶: ۴۴۹).
در مقاطع مختلف تاریخی مسجل است که مسلمانان صدر و شیعیان بعد، رنگ سفید یا سبز را برای خود برمی گزیده اند تا از دشمنان شان که معمولا لباس سیاه بر تن داشتند، تفکیک بشوند. به عنوان نمونه در زمان حکومت عباسیان چنین بود.
موافقان سیاهپوشی چنین استدلال می کنند که سیاه پوشیدن برای عزاداری اشکالی ندارد. پاسخ این است که در اسلام عزاداری تنها ۳ روز جایز است و نه ۱۴ قرن. چرا ما تصور میکنیم که تنها می توان با عزاداری سالگرد واقعه ی عاشورا را گرامی داشت؟ عزاداری آنهم در این شکل به ابتذال کشیده ی فعلی اش چه نقشی در زنده نگه داشتن پیام عاشورا ایفا می کند؟ عزاداری عاشورایی در زمانه ای دارای کارکرد بود که شیعیان تحت حاکمیت های استبدادی امکان برگزاری مراسمی در تجلیل از امام حسین(ع) را نداشتند و لاجرم از پوشش عزاداری و نماد سیاه استفاده می کردند. اما اینک در ایران که این محدودیت برای یادکرد واقعه ی عاشورا وجود ندارد، عزاداری فاقد کارکردهای بایسته در پاسداشت و احیا پیام عاشورا در میان زندگان عزت طلب است. هم اکنون برای تأکید بر پرهیز از دیکتاتوری یزیدی، عزاداری خالی از ضرورت است. تغییر مراسم از آیین عزاداری به آیین آگاهی بخشی و انتقال پیام عاشورا به نسل جدید به سیاهپوش کردن فضای عمومی نیاز ندارد. تزریق اینهمه سیاهی به جان فضای عمومی و طبل کوبی های گوشخراش و آلودگی های صوتی و سوءاستفاده از نام حسین بزرگ برای مقاصد دنیوی مبتذل، انحراف از پیام بیدارکننده و عزت بخش عاشوراست.
نکته ی دیگر اینکه موافقان سیاهپوشی می گویند: مخالفان سیاهپوشی همان وهابیون سعودی هستند. در پاسخ باید گفت که اتفاقا این خود وهابیون هستند که رنگ سیاه را برای خود برگزیده اند. گروه هایی مثل طالبان و داعش و جبهه النصره که ریشه ی وهابی دارند، در رنگ سیاه غوطه می خورند و حتا پرچم داعش سیاه است.
نتیجه اینکه: رنگ سیاه نه رنگ اسلام است و نه رنگ تشیع. بیشترین رنگ که مورد پسند اسلام و تشیع قرار داشته؛ سفید و سبز و زرد بوده است و این انتخاب نشان دهنده ی حسن توجه این دین به روانشناسی رنگها و درنظر گرفتن تأثیر علمی رنگها بر خلقیات فرد و جمع است. سفید رنگ مساوات و سادگی و فروتنی و برابری همه گانی و شفافیت و روشنی و نور و ... است، در عین حالی که همه ی رنگها را در خود نهف
ته دارد و مادر رنگها به حساب می آید. سیاهپوش کردن فضای عمومی بدعتی مخرب در دین است.
/channel/anjomanemodaresin
هنر وزارت؛
نگاهی به دانشها و مهارتهای کلیدی یک وزیر موفق از منظر سیاستگذاری عمومی/
مهدی عباسی (دانشجوی دکتری سیاستگذاری عمومی)
مقدمه
یک وزیر برای انجام وظایف خود باید ترکیبی از دانشهای عمومی و تخصصی را دارا باشد. این دانشها به او کمک میکنند تا بهطور جامعتری به مسائل و چالشهای موجود بپردازد، تصمیمات آگاهانهتری بگیرد و به بهبود وضعیت عمومی کشور و حوزه مسئولیت خود کمک کند.
در این میان، دانش سیاستگذاری عمومی بهمثابۀ علم دولت در عمل (مطالعه تصمیمات و اقدامات دولتها درخصوص مسائل و مشکلات عمومی) نقشی حیاتی در اداره یک وزارتخانه دارد و میتواند به بهبود کارایی، اثربخشی، و پاسخگویی در اجرای وظایف و رسیدن به اهداف کمک کند.
دانش سیاستگذاری عمومی ابزارها و چارچوبهایی فراهم میآورَد که به وزیر کمک میکند تا وزارتخانۀ خود را بهطور کارآمدتر و مؤثرتر مدیریت کند. این دانش به بهبود تصمیمگیریها، تدوین و اجرای سیاستهای کارآمد، ارزیابی و اصلاح مستمر عملکرد، تعامل موثر با ذینفعان، سازگاری با تغییرات محیطی، و افزایش شفافیت و پاسخگویی کمک میکند.
در ادامه، با درنظرگرفتن دانش تخصصی سیاستگذاری عمومی، تعدادی از مهمترین دانشها و مهارتهای لازم برای یک وزیر موفق را مرور میکنیم.
جایگاه و نقش وزیر
وزیر در ساختار نظام حکومتی در ایران، یکی از بالاترین مقامات است که نقشی اساسی در تدوین و اجرای سیاستهای عمومی دارد. وزیر عضو هیئت دولت است که ازسوی رئیسجمهوری معرفی و با تأیید مجلس شورای اسلامی منصوب میشود. بنابراین، وزیران بهعنوان اعضای هیئت دولت نقش مهمی در تصمیمگیریهای کلان و اجرای سیاستهای دولت دارند.
هر وزیری مسئول اداره یک وزارتخانه تخصصی است و در تدوین و اجرای سیاستهای کلی وزارتخانه، ارائه پیشنهادها و طرحها به هیئت دولت، نظارت بر اجرای قوانین و مقررات در حوزۀ تخصصیِ وزارتخانه، و همکاری و هماهنگی با سایر وزارتخانهها و نهادهای دولتی نقش ویژهای دارد.
از مهمترین وظایف یک وزیر میتوان به تهیه و ارائه برنامهها و بودجههای سالانه وزارتخانه به دولت و مجلس، نصب و عزل معاونان و گاهی مدیران کل وزارتخانه، و نظارت بر اجرای پروژهها و طرحهای عمرانی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در حوزۀ تخصصی وزارتخانه اشاره کرد.
وزیران مسئول تخصیص و مدیریت منابع مالی، انسانی و مادی وزارتخانههای خود هستند و باید منابع و پروژههای مختلف را بهگونهای مدیریت کنند که اهداف و سیاستهای دولت محقق شود. بنابراین، تصمیمات وزرا و نحوه عملکرد آنها بهطورِ مستقیم بر زندگی روزمرۀ مردم و بخشهای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی تأثیر میگذارد.
بنابراین، وزیران نهتنها باید پاسخگوی عملکرد وزارتخانۀ خود به رئیسجمهوری و مجلس شورای اسلامی باشند، بلکه باید پاسخگوی افکار عمومی نیز باشند.
دانشهایی که یک وزیر باید از آنها برخوردار باشد
یک وزیر به دلیل نقشی که در هدایت و مدیریت بخشهای مختلف دولت دارد، نیاز به دانشهای عمومی و تخصصی دارد.
دانشهای عمومی و تخصصی به وزیر کمک میکند تا مسائل و چالشهای مختلف را درک کرده و تصمیمهای آگاهانه بگیرد؛ به هدایت و مدیریت مؤثر حوزهٔ تخصصی خود بپردازد؛ بهطورِ مؤثر به نیازهای جامعه پاسخ دهد و سیاستهای مناسبی را تدوین کند که منجر به بهبود وضعیت عمومی شود؛ با کارشناسان و متخصصان حوزه خود به طور مؤثر ارتباط برقرار کند و از نظرات و توصیههای آنها بهره بگیرد؛ در محافل بینالمللی و مذاکرات دیپلماتیک کشور را بهخوبی نمایندگی کند و منافع کشور را به بهترین نحو ممکن حفظ کند؛
ادامه در:
https://modaresinpress.ir/review/4719/
/channel/anjomanemodaresin
🎥دفاع دکتر ابراهیم شیخ عضو شورای راهبری دکتر پزشکیان از تبعیض مثبت به نفع زنان و اقوام در چینش کابینه
/channel/anjomanemodaresin
«بچه دیکتاتور»
فتح الله امی (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
تاریخ نشانداده است همواره بچه دیکتاتورها یا دیکتاتورهای کوتوله از دیکتاتورهای پدر جنایتکار ترند.ظلمی که یزید درباره خاندان رسول اکرم(ص) مرتکب شد معاویه نکرد و در دوره خلافت خود با حسین ابن علی(ع)مدارا نمود و در هنگام مرگ به یزید وصیت نمود که با ایشان (حسین ع)مداراکند.
اما چرا یزید به توصیه پدر عمل نکرد؟ مهمترین علت آن عدم تجربه سیاسی است که بچه دیکتاتور ها فاقد آن هستند. اگر تاریخ را ورق بزنید ظلمی که پهلوی دوم کرد رضا خان نکرد. اگر رضاخان مخالفین خود را مثل شاعر گرانقدر فرخی یزدی با آمپول هوای پزشک احمدی در زندان قصر می کشت که مرگ راحتی است و با احترام آنها را دفن میکرد، پهلوی دوم این بچه دیکتاتور مبارزین را در کمیته مشترک زیر بدترین شنکنجه ها به شهادت میرسند و جسد آنها را مثل شهید رفیعی (ره)که از دوستان نزدیک اینجانب بود، نه فقط به خانواده تحویل نمیداد بلکه با بالگرد در دریاچه نمک قم رها میکرد!
امام خمینی(ره)در ملاقات با جمعی از علمای حوزه فرمود شما ولی مردم نیستید که جای آنها تصمیم بگیریدبلکه وکیل مردم هستید و باید نظرات مردم را منتقل کنید.
در مناظره اخیر نامزدهای ریاست جمهوری یکی از این کاندیدها که قصد داشت درآینده بچه دیکتاتور شود خطاب به دکتر پزشکیان، بصورت ناشیانه و توهین آمیز گفت: نمیگذارم تو ریس جمهور شوی!،با این جمله باطن خبیث خود را لو داد. مفهوم این جمله یعنی اگر مردم هم به ایشان رای بدهند این مینی دیکتاتور نخواهد گذاشت منتخب جمهور مدیریت کند. این نوع تفکر پایداری بسیار شبیه به داعش است که تاکنون در عراق حدود صدو بیست هزار جنازه کشف شده جنایت آنهااز گور های دسته جمعی اجساد کشف شده است.
بقول مرحوم دکتر شریعتی(ره)مذهب علیه مذهب میتواند چنین جنایاتی را مرتکب شود.
اکنون عزیزانی که برای نجات کشور به پزشکیان رای داده اند نباید سهم حواهی کنند بلکه باید متوجه باشند رقبای ایشان در حاشیه مشغول تشکیل دولت در سایه هستند که بقول خودشان نگذارند دولت اصلاحات پزشکیان تا پایان این سال هم ماندگار باشدلذا باید فرهیختگان حامی پزشکیان تلاش کنید جلوی سهم خواهی را بگیرند و افراد شایسته نخبه و خبره را که معمولا از طرح خود پرهیز میکنند و در کنار میایستند تا از آنها به اصرار دعوت شود،در کابینه جدید بهره ببرند.
در دولت مرحوم مصدق(ره)بهترین وبا هوش ترین افراد جامعه آن روز ایران حضور داشتند بهمین علت استعمار انگلیس و امریکا شعبان بی مغ ها را بر علیه آنها شورانید.
به روایت آمار موفق ترین دولت بعداز انقلاب ،دولت اصلاحات جناب خاتمی بود چون کار دست کارشناسان بود .امید است در دولت چهاردهم هم کارشناسان نخبه و فرهیختگان خبره به کابینه راه یابند و اصحاب شنبه را در این کابینه که امید ملت ایران است و مانع فرو پاشی نظام میباشد ،جلوگیری شود.در ملاقات با دکتر ظریف که مامور تشکیل کابینه است گفتم :دراین شلوغ بازار مبادا بجای طلا از حلبی استفاده کنید و از خردمندان بهره نبرید!
در پایان به اشعاری از شاعر خوش نام فرخی یزدی (ره)که گویای وضع امروز جامعه ایران است ،اشاره می شودکه در باره کابینه رضاخان سرود:
با مشت و لگد معنی امنیت چیست؟
با نفی بلد ناجی امنیت کیست؟
با زور مرا مگو امنیت هست
با ناله زمن شنو که امنیت نیست
/channel/anjomanemodaresin
«به جای امتیاز دادن به مخالفین، باید زمینه یک رقابت استاندارد را فراهم کرد»
امیرحسین غلامزاده نطنزی (خبرنگار و پژوهشگر اجتماعی)
من دو بار در مدت زندگیام با روانشاد «داود فیرحی» روبرو شدم. و باید بگویم بعد از هر دوبار متوجه شدم که بیش از آنکه یک روحانی مهربان و و خوشرو باشد، یک استاد دانشگاه بود. اما در همین دوبار نکتهای را از او آموختم که از مدتها قبل و درست در دوران نوجوانی و در دبیرستان همواره دغدغه ذهنیام بود و شاید برای یافتن پاسخ آن بود که به رشته علوم اجتماعی در دانشگاه گرایش پیدا کردم.
هر دو این دیدار در دوران اشتغال من در وزارت علوم و در سال ۱۳۹۴ و با پاسخ به این پرسش رخ داد که «آیا میتوان وحدت حوزه و دانشگاه را ایجاد کرد؟». بعد از یک گفتگوی حدود نیمساعت که به تشریح فلسفه وجودی این دو نهاد اختصاص داشت، نکته جالبی از بحث نمایان شد که به نوعی دیدگاه اصلی خود فیرحی بود و در آن میگفت دو مجموعه با دو رویکرد که به لحاظ بنیادین تفاوتهای جدی با یکدیگر دارند، هیچگاه نمیتوانند در هم ادغام شوند.
مثالش را هم اینگونه میگفت که وقتی دو مجموعه به نام A و B وجود دارد که اعضای مختلف با ماهیت متفاوت دارند، هیچگاه نمیتوانند زیرمجموعه یکدیگر شوند؛ چرا که هیچ وجه مشترکی ندارند. بنابراین تلاش برای ادغام آنها هم بینتیجه و با صرف هزینههای گزاف همراه خواهد بود که بعضا به جای یک همزیستی مسالمتآمیز و در نهایت ایجاد یک جامعه متکثر، بیشتر به یک جامعهای سرشار از تضاد و دشمنی تبدیل میشود.
بعد از جلسه وقتی از او پرسیدم که بالاخره در این رابطه چه باید کرد و تکلیف چیست؟ درست در هنگامی که مشغول سوارشدن به خودرویش بود گفت: «هیچ! اجازه بدهید تا این دو حوزه خودشان یکدیگر را بیابند و بر اساس نیازی که دارند زمینه گفتگویشان فراهم شود».
در گفتههای او یک نکته کلیدی وجود داشت که معتقد بود، جمع اضداد با ماهیت متفاوت در عمل غیرممکن است و هیچ نتیجهای جز ناکارآمدی، عداوت بیشتر و ... در پی ندارد و راه ایجاد یک جامعه متکثر این اقدامات نیست.
همین وضعیت در رابطه با حدس و گمانها پیرامون تشکیل کابینه دولت چهاردهم هم صادق است. آنچه که در فضای مجازی با عنوان کارگروههای مختلف برای معرفی اعضای کابینه دست به دست میچرخد، نشان میدهد که در برخی این کارگروهها نام افرادی به چشم میخورد که نه تنها در زمان انتخابات حاضر به پرداخت هیچ هزینهای نبودند و از انظار عمومی پنهان شده بودند، بلکه از اساس و پایه با گفتمان مورد تاکید رئیس جمهور منتخب هم زاویه جدی داشته و به نوعی در مقابل ایده و عمل مردمی قرار داشتند که همراه و یاور پزشکیان بودند.
تجربه دولت دوم روحانی نشان داد که جمع اضداد یعنی تشکیل کابینهای متشکل از افراد با پیشینه جناحی متضاد، نتیجهاش همان حوادث دیماه 96 و آبان 98 است که چه بسا زمینه اصلی قهر مردم با صندوقهای رای در تیرماه جاری را رقم زد که هزینههای آن همچنان بر کلیت جامعه و نظام سیاسی بار شده است.
ما بیشتر از این که به یک جامعه متضاد در فضای سیاسی نیاز داشته باشیم نیازمند یک جامعه متکثر هستیم که در یک فضای رقابتی استاندارد شکل بگیرد. به کارگیری افرادی با ماهیت متضاد گفتمان اصلاحات برای مشورت و انتخاب افراد در کابینه، چیزی است که یکبار در دولت دوازدهم به خوبی تجربه شد. پس به جای امتیاز دادن به مخالفین، بهتر است تا شرایط برای یک رقابت استاندارد فراهم شود تا هر گفتمان یا حزب بتواند نیروهای خودش را در تشکیل دولت به کار برده و مسئولیت نتایج آن را هم بپذیرد.
/channel/anjomanemodaresin
ترکیب نامتجانس حامیان پزشکیان و آشفتگیهای قابل انتظار/
علی محمد حاضری (قائم مقام دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
جناب دکتر مسعود پزشکیان در فرایندی سریع و غیرمترقبه بعنوان کاندیدای مورد حمایت ناراضیان از وضع موجود به صحنه آمد و ستاد انتخاباتی ایشان هم متاثر ازاین شرایط، ناهماهنگی و آشفتگیهای بسیاری داشت ولی عمق نارضایتی از وضع موجود خوشبختانه بر این آشفتگیها فائق آمد و پیروزی ایشان در انتخابات حاصل آمد. اما این آشفتگی اکنون آثار خود را در فرایند تلاشها برای معرفی کاندیداهای کابینه ایشان نشان میدهد.
برای باز شناسی این وضعیت و درک نارضایتیها و ابهامات مطرح شده در این خصوص، سنخشناسی حامیان و مدافعان متنوع ایشان میتواند راهگشا باشد.
۱،دکتر پزشکیان در گذشته سیاسی خود عضویت حزبی و حلقه حامیان سازمان یافته نداشت و کار خود را با حلقهای از یاران حامی که طی چندین دوره انتخابات مجلس در تبریز از او حمایت کرده و طبیعتا بارقههایی از نگرش قومی و مطالبات منطقه ای بر آنها غالب بود و کنشگر ملی و متناسب با عرصه ریاست جمهوری نبودند آغاز کرد و طبیعی است که ایشان نمیتوانست در این عرصه، از یاران قدیمی خود فاصله بگیرد هرچند ماها نگرش و رویکرد های آنان را کاملا مناسب این عرصه ملی ندانیم.
۲،در میدان رقابتهای سیاسی و جناحی موجود در ایران،جبهه اصلاحات که در منسجمترین وضعیت تاریخی خود طی سالهای اخیر قرارداشت بعنوان شناخته شدهترین تشکیلات سیاسی به حمایت از ایشان برخاست و علی رغم تنوع درونی خود، مطالبات و انتظاراتی را نمایندگی میکند که فاصله معنی داری از دیگر طیف های حامیان دارد.
۳،جریان مشهور به اعتدالگرایان که هسته اصلی حامیان دولت آقای حسن روحانی بودند و البته طی فرایندهای انتخاباتی منتهی به قدرت یابی ایشان، با جریان اصلاحات درهم تنیدگی فراوانی یافته بودند ولی شکاف بین این دو جریان در مرحله دوم دولت آقای روحانی نمایان شد از دیگر جریانهایی هستند که برای حمایت از دکتر پزشکیان آستین بالا زدند و برایش توشه و البته بیشتر اتهام آفریدند.
۴،حامیان آقای علی لاریجانی که خود را برای حضور در صحنه انتخابات آماده کرده بودند با رد صلاحیت ایشان، تلویحا و تصریحا خود را در پهنه حامیان پزشکیان شناور یافتند و در رنگین کمان حامیان متنوع ایشان برای خود جایی باز کردند.
۵،اصولگرایان معتدل و میانه رو که جناب ناطق نوری نماد آنان محسوب میشود و جناب آقای مصطفی پورمحمدی هم در فرایند مناظرات انتخاباتی تمایز خود را بخوبی از دیگر کاندیداهای اصول گرا نشان داد و در فرایندهای خالصسازی سالهای اخیر از جرگه اصول گرایان رانده شده اند از دیگر حامیان گفتمان” اصول گرایی اصلاح طلبانه” پزشکیان محسوب میشوند و انتظارات و مطالبات خاص خود را نمایندگی میکنند.
۶،علی رغم اعلام رسمی آقای قالیباف و ستادش در پیوستن به اردوی حامیان آقای جلیلی، رقابت خشن درون گروهی بین این دو جریان در فرایند مرحله اول انتخابات و نیز ماهیت نسبتا متمایز اعتقادی و انتظارات حامیان قالیباف با جلیلی ایجاب کرد در مرحله دوم انتخابات بخشی از حامیان قالی باف نتوانند در حلقه جلیلی فعال شوند و عملا تغییر اردو دادند و اینک طیفهایی از آن مجموعه انتظارات خود را در عملکرد کابینه پزشکیان پیگیری میکنند.
۷،بخشهایی از طبقه متوسط غیر سیاسی و فعالان اقتصادی اعم از فعالان تولیدی،یا تجارت پیشه و دلال که از مناسبات رانتی حلقه حامیان و کاسیان تحریم جامانده یا طرد شده اند و رنج مناسبات فرقه ای جریان های تند رو اصولی گرایی را عملا حس کرده اند از دیگر حامیان بالقوه و بالفعل پزشکیان محسوب میشوند که البته در مراحل پسا انتخابات حضور و مطالباتشان بیشتر احساس میشود.
۸، درصدی از معترضین وضع موجود و تحول خواهان که در مرحله اول انتخابات نتوانسته بودند ذهن خود را برای حضور در انتخابات مجاب کنند،در مرحله دوم خطر را کاملا ملموس یافتند و امکان نفی خطر آنرا در پیوستن به اردوی رای دهندگان به پزشکیان مقدور یافتند به این نحله پیوستند و اینک انتظارات و توقعاتی متمایز از دیگر طیف حامیان دارند.
با این تنوع گسترده و ناهمگون حامیان، اینک که جناب پزشکیان یکی از خلاقانهترین و دمکراتیکترین روندهای سامانه تشخیص و پیشنهاد تیم همکاران کابینه را به صحنه اورده است و باید انتظار داشت عملکرد این سامانه رضایتآفرین باشد،
ادامه در:
https://modaresinpress.ir/review/4709/
/channel/anjomanemodaresin
«قیام در برابر جعل فساد مومنانه»
مرضیه حاجی هاشمی
چندی پیش بزرگی جفا دیده، «قلب معانی» را یکی از بزرگترین معضلاتی برشمرد که به گونه ای ساختاری و گسترده، در حال وقوع است، جعل معانی، تزویر و دغلکاری در معنابخشی به مفاهیم و واژگون کردن معنی واژهها.
تیزهوشی و فهم عمیق در تشخیص این معضل ریشهای ستودنی است؛ چرا که «کلمه» مقدسترین امری است که با آن حقیقت شناخته میشود و والاترین حقیقت نیز «کلمه نخست» است.
«کلمه» هم در کتاب مقدس مسیحیان و هم در قرآن مورد تاکید ویژه است. کلمه نیک چونان درختی تعبیر شده که ریشههای آن در زمین است و تا ابد میوه میدهد. در تعبیر دیگری اشاره شده است که خدا همان کلمه است و با کلمه شناخته میشود. حال با این تعابیر میتوان بهتر به مسئله پی برد که «قلب معانی» و جعل معناها چقدر میتواند خطرناک باشد و جامعه را با معضل جدی «وارونگی فرهنگی» و واژگونی اخلاقی» روبرو کند، معضلی که در ادبیات دینی، جای کلمه نیک و شر و خدا و شیطان را جا به جا می کند.
از اصلیترین مصادیری که میتوانند به خوبی به قلب معانی بپردازند، حکومتهایی هستند که به نام دین و با پشتوانه مشروعیت دینی به چنین امری مبادرت میورزند؛ چرا که خود را تجلیگاه معنا از آسمان به زمین میپندارند و به خود این اجازه را میدهند که با هر قرائتی که قدرتشان را توجیه میکند، به جعل معانی بپردازند. جایگاه حق و ظلم، معروف و منکر، گناه و ثواب، دوست و دشمن و ... را جابجا کنند و انواعی از معنای کنشهای مومنانه را جعل نماید تا پرده بر انواع فسادها بنهند و نیک را شر و شر را نیک بنمایانند.
حکومت دینی فاسدی که امام حسین به قلب معانیش تن نداد از این دست است.
چنین برمینماید که در مورد پیشوای سوم شیعیان، نمیتوان قائل به قیام به معنای مصطلح و رایج آن؛ یعنی نوعی کنشگری جمعی همراه با خشونت و شدت بود؛ بلکه میتوان اذعان داشت، آنچه به وضوح میتوان بر آن صحه گذاشت، ایستادگی و همراه نشدن با جریان مخرب قلب معانی، توسط حکومت فاسد مدعی دین و قیام به معنای ایستادن و مقاومت در برابر ریشه دواندن انحرافات با جعل گناه و فساد مومنانه و خشونت ظالمانه است.
/channel/anjomanemodaresin
/channel/M_Hajihashemi_iran1
«سیاهپوش حسین و گدایی کاهی از گندم ری»
مژگان ایلانلو (مستندساز)
در سال ۸۷ ، روز تاسوعا، به رادیو فرهنگ دعوت شده بودم تا در یک برنامه رادیویی پر مخاطب، از منظر تاریخی، برای مردمی که آن سالها هنوز ذره ای ایمان در اعماق قلبشان باقی مانده بود، از "حسین بن علی " و عاشورایش بگویم.
برنامه زنده بود و من به سوال های شنوندگان و دو مجری با سابقه و حرفهای زن و مرد پاسخ میدادم.
مجری زن در حالیکه دستش را روی شانه من گذاشته بود گفت: میخواهم یک سوال سخت بپرسم، سوالی که سالهاست ذهن مرا مشغول کرده
و بعد با آن صدای پخته و عمیقش پرسید: خانم ایلانلو همه اینها حرفهایی که گفتید قبول ولی شما فکر میکنید راز ماندگاری عاشورا بعد از هزار و اندی سال چیست؟ به زبانی بگویید که حتی اگر کسی اعتقاد هم نداشت، بفهمد.
گفتم بگذارید آن را با یک سکانس سینمایی برایتان توصیف کنم، تصور کنید یک بیابان پر از خاک، در یک غروب نارنجی، چند سر بریده شده بر نیزه ، چند زن و کودک پریشان حال بالای جسد همسران و برادران و فرزندانشان پریشان به این سو و آن سو میدوند، عده ای هلهله کنان سوار بر اسب میتازند ..صداها در هم آمیخته، خون و جسد و بی پناهی و هلهله و صدای شمشیر و غریو بدمستی یزیدیان.
من ایمان دارم صدای آن زنها در حافظه تاریخ گم نمیشود، حتی اگر از فرط رنج از حنجره بیرون نیاید، رسم دنیا این نیست.
جهان اینگونه نمیماند، خورشید دارد میبیند. قانون زمین است، صدای مظلوم را میشنود، تکان می خورد، اگر چنین بود که دنیا همیشه به کام ظالم میماند، همان نخستین ظالمان تاریخ تا ابد ماندگار شده بودند. یک جایی، یک جوری، آن صدا شنیده میشود، ظالم رسوا میشود.
خانم مجری عینکش را از چشم برداشت ، نم اشک صورتش را پاک کرد و دستان مرا فشرد و کارگردان موسیقی پایان برنامه را بلند کرد.
یک سال گذشت ، چند روز بعد از عاشورای هشتاد و هشت و آن محشر عظما ، در اینترنت فیلمی را دیدم که غروبی خاک آلود و خسته است.
زنی ویران شده ، مضطر و در خاک غلتیده در بهشت زهرا ، زانو زده بر زمین از حنجره ای زخمی فریاد می کشد : خدایااااا می بینی ..پسرم را کشتن...خدایا ...امیرم را کشتن ...امیر ..امیر ..
و خورشید نظاره گر بود ..و آسمان می شنید ..
فیلم را متوقف کردم، خوب که نگاه کردم ، خودش بود، همان خانم مجری رادیو ، خانم "شهین مهین فر" که پسرش" امیر ارشد تاجمیر " را در روز عاشورا از پل حافظ به زیر انداخته بودند و با ماشین از روی پیکر نیمه جانش رد شده بودند ...و بر پیکرش هلهله کرده بودند..
از آن سال سوگند خوردم که دیگر تا زنده هستم هر عاشورا یادی از این اتفاق کنم و یادی از دیگر کشتگان که بر خاک و آسفالت افتادند و خونشان بر جوی خیابان جاری شد و مادران و همسران و فرزندانشان بی پناه و مضطر از این خانه به آن خانه دنبال یخ دویدند و شب بر مزار شکسته فرزندشان بر زمین چنگ زدند و تصویر جسد در هم شکسته آنها در سردخانه ، تا ابد از جلوی چشمانشان محو نخواهد شد ..
و در شگفتم ، از مردمانی که چشم خود بر این کشته ها میبندند، بر اسیری زندانیان بی گناه و کور شدگان نان آور خانه می بندند ، بر آزار و ظلم به خانواده های داغدار مهر سکوت بر لب زدند و انگار که نیستند و نمی بینند ...
اما بر مظلومیت حسین بن علی و اسیری زینب و بیماری زین العابدین ...خود را سوگوار نشان میدهند.
در شگفتم، این سرزمین چه روزهایی به خود دید ، چه آدمهایی به خود دید. تاریخ تشیع همه جور آدم به خود دیده بود الا آدم های روزگار ما، مردمانی که به طمع کاهی از گندم ری، در زمره سپاهیان معین یزید در می آیند و سکوت می کنند، اما این ایام که می رسد، خود را سوگوار و سیاهپوش حسین مینمایند ...
عجب روزگاری به خود دید، این سرزمین ، عجب مردمانی.
محرم ۱۴۰۳
/channel/anjomanemodaresin
«درهای دولت به روی مدیران جدید گشوده میشود؟»
گودرز رشتیانی (استاد تاریخ دانشگاه تهران)
جواد آذری جهرمی، رسول جعفریان و سمیه توحیدلو نمونههای موفقی در مدیریتهای میانی در سالهای گذشتهاند.
در گراماگرم تابستان و به دنبال امیدی که از هفته پیش در فضای اجتماعی کشور در حال گشایش است، این جمله محمد جواد ظریف که «۶۰ درصد کابینه مسعود پزشکیان از جوانان زیر پنجاه سال و وزیر اولی خواهند بود » به قدری دلچسب و روحنواز بود که به قول صوفی هروی:
فسرده کرد جهان را و یخ پدید آورد
برای شربت و آب خنک به تابستان
این گفتار ظریف که برآمده از عملکرد و موضع مسئولانه رئیس جمهور منتخب است امید برخاسته در چند هفته اخیر را قوت بخشیده، ایرانیان را دلگرم تر ساخته و برای نیمه دیگری که در سرنوشت سیاسی مشارکت نکردند روزنههای امیدوار کنندهای خواهد گشود.
تردیدی نیست که جوانگرایی ضرورت اجتناب ناپذیر جامعه جوان و میانسال ایرانی است و این بار با پرهیز از شعارزدگیهای سابق تعریف نقشهای واقعی برای جوانان گریزناپذیر است که به قول فردوسی جوانان ما خردمند و بیدار و روشن رواناند.
تردیدی نیست که مشی جوانگرایانه به معنای حذف و نادیده گرفتن تجربیات مدیریتی پیشین نیست بلکه بیش از هر چیز رو به آینده دارد، آیندهی که باید آن را پیریزی و طراحی کرد. امید است تا افراد نزدیک به رئيسجمهور منتخب که تاکنون بدون چشمداشت در شکلگیری فضای جدید نقش داشتند در تحقق این آرمان نیز پیشقدم شده و تلاشی نکنند که به سهمخواهی تعبیر شود.
همگان باور دارند اگر قرار بر تقسیم سهم بود خود محمد جواد ظریف که نقش اساسی و خستگیناپذیر در ایجاد موج حمایتی از پزشکیان داشت میبایست به کمتر از نفر دوم قوه مجریه راضی نمیشد. چاره کار در راندن مدیران پیشین نیست که نه ممکن است و نه معقول. دولت پزشکیان با تاسیس شبکه مشورتی چابک و بهرهمندی از تجارب موفق بین المللی میتواند از ظرفیتهای مدیران موفق سالهای پیش به خوبی بهره گیرد و نویدبخش نظام اداری کارآمدی در چشمانداز پیش رو باشد. باز به قول فرزانه طوس:
بشد با تنی چند برنا و پیر
چنان چون بود راه را ناگزیر
باز امید است که مراد از جوان در این رویکرد، تعبیری مردانه نباشد و فارغ از جنسیت، سهم بایسته و شایستهای به زنان به عنوان نیمه جامعه ایرانی واگذار گردد که پشتوانه اجتماعی ماندگاری برای دولت چهاردهم فراهم خواهد ساخت.
به این بیت حکیم طوس دل بسپاریم که:
بدو باشد ایرانیان را امید
ازو پهلوان را خرام و نوید
به نقل از: عصر ایران
/channel/anjomanemodaresin
«مدرسه و دانشگاه، مسیر تحول و پیشرفت»
سید ضیا هاشمی (استاد دانشگاه)
دو کشور ژاپن و آلمان به عنوان الگوهای موفق توسعه و پیشرفت، برای ایرانیان بسیار شاخص و شناخته شده هستند؛ چه به لحاظ پیشرفتهای تکنولوژیک و چه به لحاظ توسعه انسانی. این که چگونه این دو کشور به چنین جایگاهی دست یافتند، ناشی از عوامل و مولفههای متعدد درونی و بیرونی است. ژاپن که به دلیل داشتن فرهنگ «سختکوش»ی از قدیمالایام شناخته میشد، در جنگ جهانی موقعیت و عملکرد ویژهای از جمله در مقابل آمریکا داشت. اولا به لحاظ وسعت جغرافیایی در قیاس با آمریکا بسیار کوچک بود. ثانیا سربازان ژاپنی تا آخرین نفس میجنگیدند و این نکته در رابطه با خلبانان «کامیکازه» که بعد از اتمام مهمات هواپیماهای خود را به ناوهای آمریکایی میکوبیدند، زبانزد و بسیار شناخته شده است. آلمانیها هم دارای خصلتهای مشابه بودند. این که بعد از شکست در جنگ جهانی اول و از دست دادن صنایع مهم و زیرساختهای حیاتی در سال 1918 و تحت نظارت شدید کشورهای انگلستان و فرانسه توانست ظرف 20 سال یعنی در سال 1938 با قدرتی بیشتر از قبل، جنگ جهانی دوم را آغاز کرده و در آن جنگ از ادوات نظامی استفاده کند که حتی برای قدرت برتر نظامی آن زمان دنیا یعنی انگلستان هم غیر قابل درک بود، نکتهای در خور توجه است.
گرچه هر دوی این کشورها در سال 1945 شکست خوردند و نه تنها توانایی تولید ادوات مهم نظامی را از دست دادند، بلکه با خاک یکسان شده و تلفات سنگین جانی و مالی داده بودن،. ولی نقطه مشترک این دو کشور به همین موارد ختم نشد. چرا که هر دو کشور در کمتر از دو دهه صنایعی را ایجاد کردند که منجر به جذب سرمایه اقتصادی و پیشرفت مهارنشدنیشان در همه حوزهها به ویژه صنعت شد. هر دو توانستند ظرف کمتر از 20 سال صنایع خودروسازیشان را در خاک آمریکا و انگلستان مستقر کنند و سهم بزرگی از بازار اقتصادی این دو قدرت برتر نظامی و اقتصادی را در اختیار بگیرند.
اما این که چگونه چنین چیزی امکانپذیر شد؟ نکته مهمی است که میتواند مورد توجه سیاستگذاران کشور ما و رئیس جمهور منتخب قرار بگیرد. هر دوی این جوامع نقطه آغاز کار را -که زیربنای ساخت هر جامعهای هم هست- از «آموزش و پرورش» و «دانشگاه» آغاز کردند. این که برای احیای یک جامعه شکستخورده و از همه مهمتر سرخورده در سطح بینالمللی باید چه اقدامی کرد و به جای تعصب و خشم بیمورد به فکر راهکار اساسی بود، همان چیزی است که تنها معلمان میتوانستند انجام دهند.
پیوند سرنوشت جامعه با زندگی فرد و ایجاد این تلقی که بدون «جامعه»، سعادت فرد معنایی ندارد و گسترش روحیه همکاری برای حل مسایل و مشکلات آن، همان چیزی بود که از دو نهاد «آموزش و پرورش» و «دانشگاه» بیرون میآمد. سرمایهگذاری اصلی در هر دو کشور ژاپن و آلمان بعد از جنگ جهانی دوم در درجه نخست بر روی آموزش و پرورش و دانشگاه بود. این کشورها به درستی دریافته بودند که حتی در صورت داشتن غنیترین منابع طبیعی، بدون نیروی انسانی متخصص و دانش لازم، نمیتوان اقدامی برای تحول و تعالی جامعه انجام داد؛ اما با داشتن نیروی انسانی توانمند و متخصص، میتوان بر هر ضعف طبیعی یا تحمیلی غلبه کرد. درواقع مهمترین و مطمئنترین راه برون رفت از چالشهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی آن هم به صورت زیربنایی و اساسی، سرمایهگذاری بر این دو نهاد آموزشی است.
این سخن البته بدان معنی نیست که نهادهای دیگر نادیده گرفته شوند، بلکه باید با تدوین و پیادهسازی الگوی مناسب و موفق آموزش علوم و مهارتهای مورد نیاز کشور، مدل کارامد و بهروزی برای بکارگیری دانش و مهارت آنان به صورت تخصصی و حرفهای در سایر بخشهای اقتصادی و اجتماعی پیشبینی شود. در حقیقت تحصیل علم و تخصص بدون ایجاد زمینه کاری مرتبط و نیز اشتغال در زمینههای غیر مرتبط، نتیجهای جز پیدایش چالشها و مشکلات جدید ندارد.
جایگاه علمی شایسته ایران در جهان با وجود تعداد زیاد مقالات و پایاننامههای علمی بلا استفاده، برتری را تنها در عدد و رقم و بر روی کاغذ نشان میدهد و تاثیر مناسب و لازم را در زندگی جمعی ندارد.
ایران کنونی برای برون رفت از چالشهای موجود نیازمند سرمایهگذاری در این دو نهاد مهم است. بدیهی است این دو حوزه به شکلی نظاممند در ارتباط با یکدیگرند و یک رابطه ارگانیک با هم دارند و به نظر میرسد رهایی کشور از چالشهای موجود در گرو تمرکز بر نهاد آموزش و پرورش و دانشگاه است.
/channel/anjomanemodaresin
«نقد قانون معرفی کابینه به مجلس»
حسین آقایی جنت مکان (معاونت حقوقی ستاد سابق دکتر پزشکیان در خوزستان)
۱. چند سال پیش در مصاحبه با روزنامه وزین و فاخر خوزی ها به مدیریت آقا محمد مالی، گفتم که قانون اساسی ایران نیازمند اصلاحات جدی است،
۲. موارد اصلاحی فراوانند و در همان متن گفتگو به برخی از آنها اشاره شده است،
۳. یکی از موارد نیازمند اصلاح، همین فرایند و تشریفات تنفیذ و تحلیف از یک سو، و فرایند معرفی وزرا و کسب رای اعتماد از مجلس از سوی دیگر است،
۴. فرایند معرفی وزرای کابینه در ایران طولانی، نفسگیر و بیهوده است، اساسا لزومی ندارد رئیس جمهور کابینهاش را به مجلس معرفی کند، بلکه بلافاصله که انتخاب شد، باید بتواند کابینهاش را مشخص و شروع بکار نماید، در بسیاری از کشورهای دنیا وضع همینگونه است. برای نمونه، دولت انگلستان روز ۷ ژولای ۲۰۲۴ تغییر کرد، وزرای جدید کابینه روز ۹ ژولای در دفتر خود حاضر شدند.
۵. دیگر آنکه، چگونه رئیس جمهوری که انتخاب وی حاصل آخرین برایند افکار عمومی است بایستی کابینه خود را به مجلسی معرفی کند که در مشارکتی ضعيف به مجلس راه یافتهاند.
۶. وقتی رئیس جمهور مستقیما مورد انتخاب مردم قرار گرفت، مراجعهاش به آرای نمایندگان بیهوده و زائد است،
۷. اصلاح قانون اساسی در این زمینه باید اینگونه باشد که رئیس جمهور بدون نیاز به معرفی وزرای کابینه به مجلس، آنها را بکار گمارد، اما مجلس در دوران تصدی وزارتخانه بر آنها نظارت و در صورت لزوم استیضاح نماید،
۸. بی معناست وزیری که هنوز شروع بکار نکرده در مجلس ارزیابی شود و مورد نقد مخالفان و موافقان قرار گیرد.
/channel/anjomanemodaresin
کارشناسان ایرانی در سیاست خارجی!
حسن دادخواه (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
خوشبختانه اکنون در ایران، کارشناسان دولتی، رسمی و کارشناسان غیر دولتی، غیر رسمی ولی مستقل در حوزه دانش علوم سیاسی و سیاست خارجی، به اندازه فراوان و کافی وجود دارد.
دانشگاههای ایران، موسسات پژوهشی در دستگاههای دولتی و اجرایی، خوشبختانه از افراد آگاه ، دلسوز ، امتحان پس داده، مجرب و در عین حال متعهد به کشور و دین و نظام ، بهره مند هستند.
کاستی و عیب بزرگ ما در استفاده از نیروهای کارشناس و متخصص در این حوزه و چه بسا در حوزه های دیگر، این است که برای بیان نکات منفی و بیان بحران زا جلوه دادن اوضاع داخلی کشورهای جهان، از این متخصصان در سیما جمهوری اسلامی و رسانه ها به شکل خوب و شایسته استفاده می گردد تا هر آنچه بتوانند کاستی ها و عیوب کشورهای دیگر را بزرگ جلوه دهند ولی در همان حال، دست و بال آنان در تشریح آسیب های داخلی کشور خودمان، بسته است و زبان آنان بند و بسته می شود!
همزمان با برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران، در برخی کشورهای اروپایی که از نظام پارلمانی و حزبی برخوردارند، نیز انتخابات برای کسب کرسی های مجلس سپس تعیین حزب پیروز و روی کار آمدن دولت ائتلافی، انتخابات برگزار شد و مردم آنجا با رای قاطع خویش، جریان و حزب و روش اداره کشور خود را از میان دو یا سه دیدگاه کاملا متفاوت، برگزیدند و بلافاصله نخست وزیر جدید در هر دو کشور، کار روزانه و متعارف را شروع کردند به گونه ای که حتا یک روز، خلل و شکافی در امور اجرایی کشور بوجود نمی آید!
بنظر می رسد در نظام سیاسی و ساختار قانون اساسی در کشور ما، فرآیندهای جابجایی، دشواری استقرار دولت جدید، فقدان برنامه ذیل برنامه های پنج ساله، مقاومت مسئولان و مدیران ارشد سابق در برابر تغییر و بی احترام به رای مردم، محدود بودن فضا برای ریاست جمهور در ایجاد تغییرات فوری و مورد نظر رای دهندگان و..... فرایند تغییر دولت ها را با توقف و بلاتکلیفی و خلأ و شکاف و پیشی گیری نیروها در دستیابی به قدرت همراه نموده است.
فقدان احزاب قوی، محبوبیت تحزب گریزان، فقدان بانک اطلاعاتی از مدیران متخصص، کارآمد و جوان، بی توجهی به میزان سهم احزاب شکست خورده و سپردن بخشی از قدرت به آنان متناسب با رأیی که از مردم اخذ کرده اند، از جمله کاستی ها و عیوب در ساختار سیاست ورزی و حکمرانی در جامعه ایرانی است! که بالاخره باید به رفع و ترمیم آن پرداخته شود!
ناگفته پیداست که قهر با صندوق رای و عدم شرکت دسته های قابل توجهی از مردم در انتخابات و عدم مشاهده تغییر و بهبودی در زندگانی مردم و.... برخاسته از همان کاستی ها و عیوبی است که در بالا برشمرده شد!
چه خوب است تا از وجود کارشناسان مستقل سیاسی در کشورمان با گرایش های مختلف سیاسی در راستای ارائه تحلیل پیرامون نوع برگزاری انتخابات همزمان در کشور خودمان و کشورهای اروپایی استفاده می شد و فضای کافی برای طرح آزاد کاستی های ما، برای آنان فراهم می گشت!
/channel/anjomanemodaresin
«صدای قهر را جدی بگیریم»
محسن صنیعی(عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز)
انتخابات ریاست جمهوری دوره چهاردهم که طبق برنامه باید در خرداد ۱۴۰۴ برگزار میشد، با سقوط بالگرد مرحوم رئیسی و هیات همراه در ۳۰ اردیبهشت، به طور زودهنگام در مرحله اول در ۸ تیر و در مرحله دوم در ۱۵ تیر برگزار شد. در مرحله اول، درصد مشارکت حدود ۴۰درصد و در مرحله دوم، رقابت بسیار سخت تری شکل گرفت به طوری که درصد مشارکت به حدود ۵۰ درصد رسید. انتخابات ۱۵ تیر به رقابت دو گفتمان با سیاست داخلی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست خارجی متفاوت تبدیل شد و نهایتا آن که توانست رأی اکثریت رای دهندگان را به دست آورد گفتمانی بود که اعتقاد به رجوع به کارشناسی و خرد جمعی، وفاق ملی، سیاست فرهنگی و اجتماعی مبتنی بر احترام انسان ها، فضای رسانهای آزاد و سیاست خارجی تعاملی با همه دنیا با تاکید بر رفع تحریمها داشت و دکتر مسعود پزشکیان به عنوان رئیس جمهور دوره چهاردهم انتخاب شد.
این انتخابات، علی رغم وجود رقابت سخت، همچنان با مشارکت کمتر از ۵۰ درصد برگزار گردید. لذا ضروری است به این پرداخته شود که چرا از ۹۸ تاکنون، با کاهش مشارکت در انتخاباتها مواجه هستیم. با ارزیابی مجموع آراء و نیز طیف کسانی که در انتخابات شرکت نکردند میتوان طیفهای سیاسی ایران را به گروههای زیر تقسیم کرد:
۱- حدود ۲۰ درصد، حافظان شرایط موجود که در رای آقای جلیلی خود را نشان میدهد. البته نباید در این رای، رای قشر ضعیف جامعه که با بعضی تبلیغات نادرست علیه دکتر پزشکیان مانند قطع یارانه، افزایش قیمت بنزین، دولت سوم روحانی و .... به دست آمده بود را فراموش کرد.
۲- حدود ۲۰ درصد رای اصلاح طلبانه که در مرحله اول به آقای دکتر پزشکیان رای دادند. این مجموعه، نه صرفا به خاطر جبهه اصلاحات و احزاب اصلاح طلب، بلکه رایی است که قائل به تغییر و اصلاح جامعه از طریق روندهای قانونی مسالمت جویانه همچون انتخابات هستند و اعتقاد دارند که علی رغم مشکلات ساختاری که وجود دارد، اگر فرصتی برای تغییر به دست آمده است، نباید آن را از دست داد.
۳- حدود ۱۰ درصد بین رای اصلاح طلبانه و تحریم کنندگان که اگر رقابت بسیار دوقطبی باشد وارد میشوند. این مجموعه در مرحله اول، شرکت نکردند ولی در مرحله دوم که رقابت سخت میان دو گفتمان شکل گرفته بود، در انتخابات شرکت کردند. در حقیقت شرکت کردند که کشور به سمت تحریمهای بیشتر، بسته شدن فضای اجتماعی، فرهنگی و رسانهای بیشتر طی نکند.
۴- اگر بیشینه مشارکت در انتخاباتهای قبل را ۸۰ درصد در نظر بگیریم، مشخص است که حدود ۳۰درصد از واجدین شرایط به تحریم کنندگان انتخابات پیوسته اند که دیگر حاضر به شرکت در هیچ انتخاباتی نیستند
۵- ۲۰درصد آخر کسانی هستند که اصولاً هیچ حساسیتی به سیاست ندارند. درست مانند آنان که اگر مسابقه فوتبال ایران و آمریکا هم باشد، ترجیح میدهند بخوابند. با نگاهی به این طیفهای سیاسی موجود، باید گفت همچنان اکثریتی از جامعه ایران در نارضایتی به سر میبرند. در شرایطی که کشور از بحرانهای مختلف، از جمله بحران جدایی ملت از دولت رنج میبرد، شایسته است که همه قوای کشور و آنان که خود را درون این نظام تصور میکنند با وفاق و وحدت، سعی در حل اساسی بحرانهای کشور نمایند تا قهر اکثریت مردم با حکومت که از سال ۹۸ خود را نشان داده است و همچنان ادامه دارد، خود را به آشتی تبدیل کند.
به نقل از: همدلی
/channel/anjomanemodaresin