antimantal1 | Unsorted

Telegram-канал antimantal1 - Antimantal

-

آدرس وبسایت آنتی‌مانتال 👇👇 antimantal.com گروه تلگرامی آنتی‌مانتال 👇👇 https://t.me/joinchat/Pxh5dBeUe5b7szIz8JlYSA صفحه‌ی اینستاگرام آنتی‌مانتال 👇👇 https://instagram.com/antimantal1

Subscribe to a channel

Antimantal

آنا بلن
شعرِ خوابگرد نوشته‌ی لورکا
@antimantal1
Www.antimantal.com

Читать полностью…

Antimantal

📒📔📕📗📘📙

#مقاله
🆔 @Antimantal1
-------------
📖 کارکردهای پوست-من

✍نویسنده: دیدیه آنزیو
برگردان: مهدی قاسمی شاندیز

◍ منتشر شده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
-------------

آن‌چه در زیر می‌آید مبتنی بر دو اصل کلی است. نخستین مورد به‌شکلی خاص از رویکردی فرویدی برخوردار است: هر عملکرد روانی با اتکا‌ی انگل‌وار خود بر کارکردهای جسمانی توسعه پیدا کرده و آن را به سطح ذهنی منتقل می‌‌کند. اگرچه ژان لاپلانش (۱۹۷۰) از حفظ و ابقای مفهوم انگل‌وارگی در بحث رانه‌های جنسی متکی بر اعمال درونی حفظ خویش حمایت می‌کند، من طرفدار استفاده‌ی گسترده‌تری از آن هستم؛ چرا‌که دستگاه روانی با جدا‌شدن از اساس زیستی خود به‌صورت پی‌در‌پی توسعه می‌یابد. این شکاف‌ها از یک سو امکان فرار از قوانین بیولوژیکی را فراهم می‌سازند. این درحالی است که از سوی دیگر، بررسی اساس انگل‌وارگی تمام عملکردهای روانی در کارکردهای بدن ضرورت می‌یابد.
اصل دوم که نیز برای فروید آشنا بود، به هیولینگز جکسون برمی‌گردد؛ توسعه‌ی سیستم عصبی در طی تکامل ویژگی خاصی پیدا کرده است که در سیستم‌ اندام‌ها دیگر یافت نمی‌شود، جوان‌ترین اندام بدن، قشر پوست که نزدیک‌ترین فاصله را با سطح داراست، تمایل شدیدی به کنترل سیستم عصبی و تمام زیرمجموعه‌های آن تحت لوای خود دارد. این درباره‌ی منِ (ego) هوشیار نیز صادق است که تمایل به اشغال جایگاهی در دستگاه روانی موجود در سطح دارد، در نسبت با دنیای خارج جایی‌که می‌تواند عملکرد دستگاه روانی را کنترل کند. علاوه‌بر آن، می‌دانیم که پوست (سطح بدن) و مغز (سطح سیستم عصبی) از ساختار جنینی مشابه و یا همان اکتودرم ناشی می‌شوند. برای یک روان‌کاو مثل من پوست از اهمیتی اساسی برخوردار است، چراکه دستگاهی روانی را برای بازنمایی‌ «من» و کارکردهای اصلی تشکیل‌دهنده‌ی آن ارائه می‌دهد. این مشاهده‌ی نظری، به‌نوبه‌ی خود، در چارچوب نظریه‌ی عمومی تکامل قرار می‌گیرد. تفاوت بین انسان و سایر پستان‌داران تنها در اندازه و پیچیدگی بیش‌تر مغز آن‌ها نیست، در انسان پوست نیز سختی و پوشش خز خود را از دست می‌دهد. موهای بدن به سختی باقی می‌مانند، مگر در چند قسمت از‌جمله روی کاسه‌ی سر جمجمه که به‌عنوان یک لایه‌ی دوم محافظتی برای مغز عمل می‌کند و اطراف روزنه‌های بدن در صورت و تنه را احاطه می‌کند؛ جایی‌که باعث افزایش حساسیت و حتی محرک شهوت آن اندام‌ها می‌شود.
همان‌طور که ایمره هرمان (۱۹۳۰) اشاره می‌کند، محرک‌های کودک برای اتصال به مادر در انسان دشوارتر ارضا می‌شود. این امر باعث می‌شود این گونه‌ی جوان با وحشت‌های زودرس، شدید و طولانی‌مدت مبنی بر از‌دست‌دادن ایمنی و فقدان ابژه‌ی تکیه‌گاه روبه‌رو شود، آن‌چه که «درماندگی اولیه» خوانده می‌شود. برای جبران این مسئله، محرک دل‌بستگی در نوزادان انسان اهمیت بیش‌تری پیدا کرده است، زیرا دوره‌ی نوزادی آن‌ها بسیار بیش‌تر از سایر گونه‌ها است. این محرک ابژه‌های خود را با دنبال‌کردن نشانه‌ها در مادر و سپس در گروه خانواده‌ که جایگزین او می‌شود، پیدا می‌کند. لبخند، لطافت لمس، حرارت بدنی در‌‌آغوش‌‌گرفته‌شدن، انواع صداهای شنیده‌شده، ثباتی که با آن کودک حمل می‌شود، تکان‌داده‌شدن، در دسترس‌بودن غذا، توجه و حضور دیگران، همه‌ی این عناصر به کودک سرنخی را درباره‌ی ماهیت واقعیت خارجی و نحوه برخورد با آن را ارائه می‌دهد؛ همچنین، احساساتی که جفت (مادر) دریافت می‌کند متاثر از خود اوست. در این‌جا دیگر تنها مسئله‌ی تأمین نیازهای حیاتی حفظ خویش (مثل تغذیه ، تنفس یا خواب) مطرح نیست که امیال جنسی یا پرخاش‌گرانه به‌صورت انگل‌واره بر روی آن ایجاد می‌شوند، بلکه صحبت از نوعی ارتباط (پیشاکلامی و فرازبانی) است که در آن تبادل زبانی به‌شکل تکیه‌گاهی انگل‌واره حمایت می‌شود. این دو مفهوم غالباً برهم منطبق‌اند. به‌عنوان مثال، خوردن شیر مادر به کودک فرصتی برای ارتباطات لمسی، دیداری، شنیداری و بویایی می‌دهد. اما می‌دانیم که ارضای صرفاً مادی نیازهای حیاتی، اگر به‌طور سیستماتیک فاقد آن تبادلات حسی و عاطفی باشد، می‌تواند منجر به «بستری‌شدن» و یا اوتیسم شود. همچنین مشاهده شده است که هم‌زمان با رشد کودک، نسبت فزاینده‌ای از توجه به ایجاد ارتباط توسط او و مراقبان‌اش، صرف‌نظر از فعالیت‌های حفظ خویش و تنها به‌خاطر ارتباط صرف وجود دارد.
-------------
◍ ادامه‌ی این #مقاله را در #وب‌سایت_آنتی_مانتال بخوانید:
https://antimantal.com/مقاله-کارکردهای-…ت‌-من-نوشته‌ی-دی/

📒📔📕📗📘📙

Читать полностью…

Antimantal

http://jenzaar.com/2021/08/04/%d8%ae%d8%a8%d8%b1-%d9%85%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%a7%d8%ad%d9%84-%d9%86%d9%88%d8%b1%db%8c/

Читать полностью…

Antimantal

📔📒📕📗📘📙
#داستان
🆔 @Antimantal1
-------------
📝 داستان کوتاه «شدن»
✍🏻 نوشته‌ی «ساحل نوری»
-------------
◍ منتشرشده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
-------------
زندگی مثِ یه خوابه که توش هزار بار دارت می‌زنن باید ماهی باشی که بفهمی پشت این جمله چقد حَرفِه… پشت فرمون نشسته و از کتابی که مطمئنم هنوز ده صفحه‌شم نخونده یه جمله رو هی بلغور می‌کنه. انقد تو یه ساعت اینو گفته که دار و بار و زندگی و خواب، تو جاده دارن بَرام والس می‌رقصن.
گرمَمِه، خیلی گرمَمِه، پنجره رو می‌دم پایین، دسته گیر می‌کنه، همیشه این دسته گیر می‌کنه، دارم از گرما خفه می‌شم، از بالای کمرم عرق شُره می‌کنه تا توی شلوارم، خیسِ خیس شدم، خیس، انگار ته دریام، نفسم بالا نمی‌آد، همه‌ی ماهی‌هایی که تو زندگیم خوردم جلو چِشَ‌م رژه می‌رن. نفس کم می‌آرم، دست و پا می‌زنم نمی‌تونم خودم رو آزاد کنم، بازم دست و پا می‌زنم، انقد دست و پا می‌زنم که ماهی می‌شم یه‌کاره می‌افتم تو سینیِ پسرِ ماهی‌فروش.
یقه‌ش‌ رو تا ناف باز کرده، انقد خودش رو نَشسته که بدن و لباس‌ش خاکِ خالی‌َن، گلِ که تو سر و سینه‌اش کِبره بسته.
چهار ثانیه یه‌بار روم آب می‌ریزه تا زنده بمونم! نه، چه احمقیم، حالا که ماهی شدم می‌خواد تازه بمونم، بازم نفس کم می‌آرم، دست و پا می‌زنم یه سطل آب روم خالی می‌شه، دوباره کم می‌آرم، دوباره می‌ریزه...
-------------
◍ ادامه‌ی این داستان‌کوتاه را در #وب‌سایت_آنتی_مانتال دنبال کنید:

https://antimantal.com/داستانک-شدن-نوشته‌ی-ساحل-نوری/

📔📒📕📗📘📙

Читать полностью…

Antimantal

📣 📣 📣

مجموعه شعر «در دست انتشار» اثر پویان فرمانبر را می‌توانید از کتابفروشی‌های طرف قرارداد نشر «سیب‌ سرخ» و یا از طریق لینک مذکور به‌صورت اینترنتی تهیه کنید:

https://nashresibesorkh.ir/book/%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%b4%d8%a7%d8%b1/

Читать полностью…

Antimantal

📔📒📕📗📘📙
#مقاله
@antimantal1
------------


مقاله”روان‌شناسی کهن‌الگویی کارل یونگ، ادبیات و معنای غایی”نوشته‌ی دیوید جی. لی/ برگردان: حسین نظریان



در این مقاله به بررسی اعتبار نظریه‌های روان‌شناسی کهن‌الگویی کارل گوستاو یونگ به ویژه ارتباط آن‌ها با موضوعات غایی در ادبیات و مطالعات دینی- خواهم پرداخت. این جستار با مروری بر زندگی یونگ آغاز شده، سپس به سوالات زیر پاسخ داده خواهد شد:
روان‌شناسی کهن‌الگویی یونگ در پشت نقد ادبی کهن‌الگویی، به خصوص فرض علمی آن در روند فردیت‌سازی و نقش کهن‌الگوها در این فرایند چه بود؟

نظریه و رویکرد یونگ در تلقی از ادبیات داستانی به عنوان منبع کهن‌الگوها چه بود و این نقد ادبی کهن‌الگویی در نقد ادبیِ پس از خود چه‌گونه توسعه پیدا کرد؟

نظریه‌ی یونگ درباره‌ی دین، به ویژه مسیحیت، با رویکرد فردیت‌سازی، ادبیات و کهن الگوها چیست؟
چه‌گونه یونگ نظریه‌ی کهن‌الگوهای دینی خود را با هم‌ترازهایش در “فراروان‌شناسی، عرفان، کیمیاگری و اندیشه‌ی شرقی” ارتباط داد؟

برخی از نظریه‌های یونگ درباره‌ی کهن‌الگوها در ادبیات، و دین کدام‌اند؟

👇👇👇

ادمه‌ی این مقاله را در وبسایت #آنتی_مانتال به آدرس www.antimantal.com بخوانید.

👇👇👇
https://antimantal.com/مقالهروان‌شناسی-کهن‌الگویی-کارل-یو/
-------------


📔📒📕📗📘📙‌

Читать полностью…

Antimantal

📔📒📕📗📘📙
#داستان
🆔 @Antimantal1
-------------
📝 داستان کوتاه «مملی»
✍🏻 نوشته‌ی «حسین رحمتی‌زاده»
-------------
◍ منتشرشده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
-------------
حمید از پشت پنجره دید که مملی دارد می‌آید و رفت و پشت میزش نشست. مملی رکابی‌اش را درآورد و وارد دفتر شد. اولین چیزی که به چشم حمید آمد خال‌کوبی روی بازوی راستش بود. با خط کج و معوجی نوشته بود: «عشقم شیلا». مملی رکابی را مشت کرد توی دستش و با آن زیر بغل‌هایش را خشک می‌کرد. بعد بازش کرد و با هر دو دست دو طرفش را گرفت و برد پشتش. یک دست را بالا و دیگری را پایین گرفت و شروع کرد به پاک کردن پشتش. حالا دیگر میکس بوی عرق تن و تریاکی را که از مملی بلند می‌شد خوب می‌شنید. می‌خواست عق بزند. چندبار به پدرش گفته بود که این مملی توی انبار تریاک می‌کشد و پدرش گفته بود «ولش کن. ماهی یه بار که بیشتر این‌جا نمی‌آد. تو فقط حواست باشه چیزی رو با خودش نبره بیرون. اگه به صاب‌کارش بگم می‌ندازتش بیرون از نون خوردن می‌افته. اون رحیمی رو که می‌شناسی این چیزا سرش نمی‌شه».
از بوی تریاک بدش می‌آمد. خودش را با کاغذها و فاکتورهای روی میز مشغول کرد و زیرچشمی حرکات مملی را تماشا می‌کرد. فقط روی جناغش کمی موی فرفری داشت و باقی بالاتنه‌اش را انگار که با تیغ تراشیده باشد، بی‌مو بود. رکابی را که حالا خیس ازعرق بود، انداخت روی یکی از صندلی‌های کنار در و گفت: «آقاحمید یه زنگ می‌زنی واسه ما غذا بیارن؟» حمید سعی کرد قیافه‌ی بی‌تفاوت به خود بگیرد، نگاهش را از او دزدید و گفت: «چی بگم برات بیاره؟» مملی پیرهنش را از جالباسی برداشت و گفت: «هرچیش بهتره بگو بی‌زحمت.» مکث کرد و بعد انگار که یادش افتاده باشد پرسید: «خودت غذا گرفتی از این رستورانه دیگه؟ تخمی نباشه غذاش!»
-------------
◍ ادامه‌ی این داستان‌کوتاه را در #وب‌سایت_آنتی_مانتال دنبال کنید:

https://antimantal.com/داستان-کوتاه-ممل…شته‌ی-حسین-رحمتی/

📔📒📕📗📘📙

Читать полностью…

Antimantal

🍎
در دست انتشار

📖#در_دست_انتشار
✍🏼 #پويان_فرمانبر
شعر معاصر ايران _شعر سپيد

مقدمه نویسنده
 
با خود می‌گویی که این‌جایی! بی‌خود که نمی‌گویی! حتماً هستی! اما کجا؟ آیا اگر همچنان آن‌جا می‌بودی، دیگران این‌جا نمی‌بودند؟ پس چرا افسوس؟ دیگران واژه‌ی وسیعی است که هر لحظه در هر کجا ادامه دارد و شاعری پیشه‌ای که دیگرانت را خلق می‌کند! پیشه‌ای که دگرگونت می‌کند تا گوناگون شوی. تا برای همیشه پشت سرت را دور ریخته باشی و این‌جا را هرلحظه بدل به این‌جاتر کنی. همه همیشه این‌جایند! همه یکجور زندانی‌اند و در این بین، فقط کسی که جای دیگری است وابسته به دیوار نیست؛ چون این‌جا و آن‌جا را یکی کرده، از ناکجاآبادی می‌گوید که مطلقاً متافیزیکی نیست...
  
 كتاب های #نشر_سیب_سرخ را می توانید از تمامی کتاب فروشی های سراسر کشور و یا از طریق سایت نشر سیب سرخ تهیه کنید
‏www.nashresibesorkh.ir
|کلمات را در زبان چشم خواهیم کاشت|

#شعر_معاصر_ایران
#شعر_نو #شعر_سپید #در_دست_انتشار
#كلمات_را_در_زبان_چشم_خواهيم_كاشت
#نشرسیب_سرخ

Читать полностью…

Antimantal

📣📣📣
www.antimantal.com
@antimantal

«« لایو اینستاگرامی با علی عظیمی‌نژادان و محمد مروج »»

موضوع: آسیب‌شناسی نقد ادبی در ایران با تمرکز بر ادبیات داستانی

تاریخ: جمعه ۴ تیر ساعت ۱۹

لینک پیج 👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CQfp0Erh3kf/?utm_medium=copy_link

Читать полностью…

Antimantal

📔📒📕📗📘📙
#داستان
🆔 @Antimantal1
-------------
📝 داستان کوتاه «نویسنده»
✍🏻 نوشته‌ی «علی جلایی»
-------------
◍ منتشرشده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
-------------
شاش تا چشمم را گرفته بود. سگ را می‌زدی تو آن سرما نمی‌رفت توی خیابان. یک چشمم به دیوار
بود یک چشمم به پنجره‌ی همسایه. کل محل چراغ‌شان خاموش بود الا این یک اتاق. نور صورتی دلم را گرم می‌کرد؛ یحتمل نور چراغ‌خواب بود. شروع کردم به نوشتن. اسپری بی‌پدر و مادر هم چس‌چس می‌کرد.
به‌جای دیوار، شره کرد روی انگشتم و کشید تا روی کش‌باف کاپشنم. «دوستت» را که نوشتم از پشتم صدا آمد. برگشتم طرف پنجره. کسی نبود. یهو شاشم انگار سه‌برابر شد. عین زنگ آخرها که صف می‌کشیدیم جلوی مستراح. یک دبیرستان بود و پنج‌تا دستشویی؛ سه‌تایش هم فقط می‌شد شاش خالی کرد. همیشه‌ی خدا چاه‌شان گرفته بود. حالا هم عین همان موقع شاشم گرفته بود. کمربند را یک سوراخ شل کردم و نوشتم «دارم».
تن سیمانی دیوار انگار می‌خواست قورتم بدهد.
-عجب غلطی کردم. کسی ببیندم چه گهی بخورم؟
دیوار پست برق بود؛ طوسیِ سیمانی، درست روبه‌روی خانه‌ی خاله‌ام. توی کل محل فقط خانه‌ی خاله‌ی من ویلایی مانده بود. همه ترکانده بودند و چهارطبقه ساخته بودند. خانه‌ی خاله هم که مانده بود سر دعوای ارث و میراثی. برگشتم پنجره‌ی ‌بالا را نگاه کردم. انگار کسی نگاهم می‌کرد. چشمم را تنگ کردم و پاییدم. خبری نبود. از گه خوردنم پشیمان شده بودم. لیلا نمی‌گفت، به قبر پدرم می‌خندیدم بروم. توی خرپشته نشسته بودیم که گفت. سرم را گذاشته بود روی پایش. دامنش را داده بود بالا و رانش را لخت کرده بود. بوی زنانگی‌ش می‌پیچید توی دماغم. مویش را...
-------------
◍ ادامه‌ی این داستان‌کوتاه را در #وب‌سایت_آنتی_مانتال دنبال کنید:

https://antimantal.com/داستان-کوتاه-نوی…-نوشته‌ی-علی-جلا/

📔📒📕📗📘📙

Читать полностью…

Antimantal

📕📗📘📙📚
#نقد
🆔 @Antimantal1

📝 سیاه‌تر از کلاغ: نگاهی به شعر «این برف» از «مهرداد فلاح»/ منتقد: «محمد مروج»

🔐 منتشرشده در سومین شماره از گاهنامه‌ی ادبی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
-------------
«این برف»

این برف کلاغ می‌خواهد
هرچه سیاه‌تر که بنویسی بهتر
مشتی سنگ هم بردار
وگرنه آن‌قدر
که چشم هرچه آدم کور
به قارقار نگاه کن!
ببین چقدر شلوغ کرده‌اند
هزار کلاغ هم که بیاید
آب نمی‌شود این برف
این برف بچه‌ها!
مدرسه‌ها را تعطیل می‌کند
-------------
نقد و بررسی

زندگی یعنی تازگی، نوزایی، نوجویی. آدمی از تکرار خسته می‌شود و به عادت تن می‌دهد، در نتیجه کسی که به این روال معتاد شده، از خلق و حرکت رو به‌ جلو ناتوان‌ است. در این شرایط هنرمند تفاوتش با دیگران را به‌نمایش می‌گذارد. جایی که با آوانگاردیسم در فرم و محتوا، اندیشه را نو می‌کند و بر عرض فضای فکری جامعه می‌افزاید. اما در این راه اولین و بزرگ‌ترین مانع ظاهر می‌شود: سنت! باورهای راکد و دگم که مهم‌ترین دست‌انداز جلوی پای شاعر و نویسنده‌ی نوگراست، جایی که با سوءاستفاده از تمام امکانات و ظرفیت‌ها می‌خواهد تمرکز و آزادی عمل هنرمند را بگیرد. این موانع شکل‌های گوناگونی دارند که در متن نقد به آن‌ها اشاره می‌کنم.
موتیف مقید شعر «این برف»، دعوت به عمل‌گرایی و کارِ نو و تسلیم‌نشدن است. هنری که از دید سنت، مثل رنگ کلاغ، سیاه است و بی‌فایده و گاهی مضر به حال جامعه! حال از زاویه‌ی دید یک ساختارگرای جزئی‌نگر، شعر را به چند اپیزود تقسیم می‌کنم...

⧉ ادامه‌ی این نقد را در وب‌سایت آنتی‌مانتال مطالعه کنید 👇👇👇

https://antimantal.com/نقد-شعر-سیاه‌تر-…لاغ-نوشته‌ی‌-محم/

Читать полностью…

Antimantal

🛎🛎 فراخوان همکاری با نشریه 🛎🛎

ادبیات پیوسته درحال آشنایی‌زدایی‌ست. امر نو جایگزین امر مألوف می‌شود تا در این پروسه لذت مضاعفی عاید مخاطب شود. اما به‌راستی امر آشنا چیست؟ چیست که هی تکرار می‌شود تا تکرار شده باشد؟ و آیا تغییر این تکرار به‌معنای نفی آن است؟
اسطوره‌شناسی در ادبیات دانشی‌ست که به سوالات بالا می‌پردازد. دانشی که وضعیت متن را با توجه‌ به پیش‌متن‌های مختلف در ابعاد گوناگون مورد بررسی ساختاری قرار می‌دهد تا ذیل این واکاوی به کشف معناهای تازه برسد.
از همین روی طی گفت‌وگویی با اعضای هیئت تحریریه برآن شدیم که شماره‌ی بعدی گاهنامه‌ی ادبی آنتی‌مانتال را به موضوع «ادبیات و اسطوره» اختصاص دهیم.
از علاقه‌مندان دعوت می‌شود درصورت تمایل به همکاری با شورای سردبیری نشریه با یکی از آدرس‌های زیر تماس برقرار کنند:

تلگرام:
@Pooyanfarmanbar
@MahdiQasemii
@Sahelnuri

آدرس ایمیل:
antimantal4047@gmail.com

با سپاس فراوان
شورای سردبیری نشریه‌ی الکترونیکی آنتی‌مانتال

Читать полностью…

Antimantal

ثبت‌نام دوره‌های فصل تابستان1400 خانه داستان چوک شروع شد. (حضوری و مجازی) www.khanehdastan.ir اینجا ثبت‌نام کنید.
(خانه داستان چوک، مؤسسه تخصصی ادبیات داستانی)
دورۀ#داستان_‌نویسی
دورۀ#ویراستاری_و_درست‌نویسی
دورۀ#فیلمنامه‌‌نویسی
دورۀ #تولید‌محتوا و #نویسندگی_خلاق
دورۀ#داستان‌‌نویسی_نوجوان (9تا15ساله)
@mehdirezayi 09352156692تلگرام و واتس آپ
www.chouk.ir t.me/chookasosiation

Читать полностью…

Antimantal


مستند زندگی و آثار جیمز جویس، نویسنده‌ی برجسته‌ی ایرلندی، که بسیاری رمان «اولیس» او را بزرگ‌ترین رمان سده‌ی بیستم می‌دانند.
• گوینده: ایمان فانی
-------------
◍ لینک تماشای آنلاین:
https://www.aparat.com/v/QR3TG/مستند_زندگی_و_آثار_جیمز_جویس_با_دوبله_فارسی
-------------
🆔 @Antimantal1
🌐 www.antimantal.com

Читать полностью…

Antimantal

📒📔📙📗📕
#مقاله
🆔 @antimantal1


📖 مطالعه روند گذر از دوران مادرسالاری به دوران مردسالاری در اساطیر یونان باستان با توجه به رویکرد بازتاب از دستگاه پنج‌گانه ژیلبر دوران

📝 یگانه شیخ‌الاسلامی


چکیده

در این مقاله برآنیم تا برمبنای اولین مرحله از دستگاه پنج‌گانه اسطوره‌شناختی ژیلبر دوران، یعنی مرحله بازتاب، که به‌عنوان اولین واکنش انسان در مواجهه با محیطی ناشناخته و جدید تعریف می‌گردد، به بررسی رویکردهایی بپردازیم که در اساطیر یونان باستان به انتقال قدرت از الهگان و ایزدبانوان اعظم به خدای‌مردان و ایزدان مذکر انجامیده‌است. در دوره‌ای از تاریخ، قدرت خلاقه زایش و باروری الهگان، دوره‌ای از مادرسالاری را شکل داد که با واکنش اقوام مردسالار مهاجم روبه‌رو شد و به خلق اساطیری انجامید که قدرت اصلی را متعلق به خدایان مذکر می‌دانستند. با قرار دادن روایات اساطیری یونان در مرحله‌ی بازتاب از دستگاه اسطوره‌شناختی ژیلبر دوران، این رویکرد مردسالارانه را در سه گروه بازتاب موقعیتی، تغذیه‌ای و جنسی تحلیل نموده و به این پرسش پاسخ می‌دهیم که چگونه اساطیر مادرسالار به اساطیر مردمحور و پدرمرکز تبدیل شدند. در بازتاب موقعیتی، خدای مذکر اقوام هندواروپایی از طریق ازدواج‌های متعدد با الهگان و ایزدبانوان بومی، جایگاه خود را تحکیم ‌بخشید و نسلی از خدایان و قهرمانان متأخر را ایجاد کرد. از سوی دیگر، الهگان در برابر هم قرار گرفته، باوری یکسان و متحد به یک ایزدبانوی اعظم را زیر سوال بردند و با کشته‌شدن الهه‌ای نفرین‌شده به دست یکی از فرزندان زئوس، به پایان رسید.. در بازتاب تغذیه‌ای، نیاز خدای‌زادگانی چون زئوس و هرکول به تغذیه از طریق شیر مادر انکار شد و نهایتا، در بازتاب جنسی، قدرت خلاقه زایش در روایت تولد آتنا به نحوی عمومی و فارق از جنسیت بازتعریف ‌گشت

کلیدواژگان: مادرسالاری، پدر سالاری، اساطیر یونان، ژیلبر دوران، رویکرد بازتاب.

ادامه‌ی این مقاله را در #وبسایت_آنتی‌_مانتال بخوانید 👇

https://antimantal.com/مطالعه-روند-گذر-

📕📗📘📙📔📒

Читать полностью…

Antimantal

📒📚📖
#شعر
🆔 @antimantal1

شعر «دیگر هراسی ندارم»

📝 اثر: روبر ساباتیه
برگردان: فرزانه شهفر

منتشرشده در سومین شماره از گاهنامه‌ی ادبی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
__________

دیگر هراسی ندارم، بند غصه را می‌گشایم
با شماست بردنِ من، حی‌و‌حاضرم،
چمدان‌ها را باز کرده‌ام، آن‌جا که می‌روم
بیهوده است بارِ سفر.

برای سفر بی‌دغدغه‌های روز، جز مرگ نیست
و هم اوست مسافرِ من و ویرژیلِ من،
در سرزمین دوزخ، دانته خواهم شد
و چیزی نخواهم نگاشت.

زمان زیادی سپری شد تا دریابم هستی وجود ندارد
که هرگز نبوده‌ام که در خیال مرا دیده‌اند
که غایب بوده‌ام و نبوده‌ام مگر در سطرهایی چند.

پانوشت:
در سفر دانته به دنیای پس از مرگ ( در دوزخ و برزخ) راهنمای او ویرژیل است، گویا در این شعر به او اشاره می‌شود.
______

متن اصلی این شعر در لینک زیر 👇
🌐 https://antimantal.com/شعر-دیگر-هراسی-ن…نوشته‌ی-روبر-ساب/

📕📗📘📙📔📒

Читать полностью…

Antimantal

https://www.instagram.com/p/CSQ6pZJKyoQ/?utm_medium=copy_link

Читать полностью…

Antimantal

https://antimantal.com/مجموعه-شعر-در-دس…شار-نوشته‌ی-پویا/

Читать полностью…

Antimantal

📔📒📕📗📘📙
#شعر
@antimantal1
-------------
✍ شعری از «زلما بهادر»

-------------
منتشرشده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
------------
پنج سال از زبان تو می‌بُرم‌/
اضافه می‌کنم به انگشتم‌
اشاره‌ی‌ خط را نمی‌بینم
نوشته‌ام آجر به آجر این رویا‌ را‌
خاک کرده‌ام
معمارِ من وقت است
نمی‌رسد و نمی‌رسم
هر بار یکی ساکن
می‌گذرد‌
گشته‌ایم‌ ما؟
با پنج دهانِ دمیده‌
در پنجه‌ای‌ عمود
موازیِ مرگم‌
دهانی‌ بسته و راهی‌ دوخته‌
گداخته‌ام‌ بر خط‌
موازی‌ پنج دختر‌ و
یک لباسِ عروس
نمی‌رسم‌ بر تن‌
و چشم‌ِ شکسته در نکاحِ پل‌
فرو می‌ریزد‌.
وقتی دو خط
لبه‌ی‌ پرتگاهی‌
نگاه‌ می‌کنند

با لکنت‌ِ شب‌
می‌آمیزم‌ و سیراب‌
دریغ می‌خورم‌

پنج حرفِ‌ پل‌
بی‌راه
پنج‌گاهِ‌ وقت‌
راست
موازیِ افتادن‌
صداست‌.

برگ می‌خورم
به پوسته‌ی‌ خودم شاید
بعد از شنیدن و دیدن
خاکسترم‌ در چشم‌
خواب می‌‌خورد

بگذار با تو بیایم
این‌ خانه آینده‌ست‌
در مشارکت‌

پنج پنجره
به دیگری باز است
در تاریکی
سیاه خودم از تو
سیاه‌تر است.


-------------
#وب‌سایت_آنتی_مانتال 👇🏻

https://antimantal.com/شعری-از-زلما-بهادر/


📔📒📕📗📘📙‌

Читать полностью…

Antimantal

🗓تاریخ: چهارم مرداد ماه

📖 در دست انتشار

✍️نویسنده: پويان فرمانبر

61صفحه،|رقعی،شوميز|
قیمت: 21 هزار تومان
نشر: سيب سرخ
نوبت چاپ: اول
سال چاپ: ۱۴۰۰



#شعرنو
#پخش_ققنوس
@qoqnoosp
@qoqnoospkoodak

Читать полностью…

Antimantal

📔📒📕📗📘📙
#شعر
@antimantal1
-------------
✍ شعری از «ابوالفضل نظری»

-------------
منتشرشده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
------------

سر تو خراب شوم!
بس که زیبایی‌ات را پنهان کرده‌ای
بس که جاهای پنهانت را
پیدا نمی‌کنم.

به خدایی که در کوه آتش گرفته است!
بس کن!
این‌جا در حضور تو
آتش‌بس را چه کسی به آتش کشیده است؟
جاهای خالی‌ات را در خیابان
در فروشگاه
در جای خالی تو
چه کسی پر خواهد کرد؟

(“در من شکل دیگری از تو پنهان است”
این را تو هم می‌گویی)

اصلاً به درد راحت‌ترم یا مرگ؟
به آرامش یا حضور؟
از هر طرف که برگردم آیا تو زیبایی؟
یا جنون به زیبایی انقلاب است
که خودم را به کشتن بدهم؟
این جای خالی در سینه‌ام چه‌کار می‌کند اصلاً؟
من جای خالی کدام گلوله را در تفنگ، پر کرده‌ام؟

من بس نمی‌کنم تو بس کن!
بس که زیبایی‌ات را خالی کرده‌ای
بس که جاهای خالی‌ات را
پیدا نمی‌کنم.

مگر جنازه‌ات را گم کرده مرگ؟
مرگ بر هرچه مرگ
بر هرچه خالیِ زیبا
وقتی که از دانشگاه برمی‌گردی
و برگشتن کار تو نیست
کار ما نیست

(این‌ها را در کوه طور دیگری می‌گوید
طوری که آتش زبانه بکشد
زنانه بکشد)

این جای خالیِ گلوله است یا عشق؟
جای خالی‌ات در سینه‌ام پر نمی‌شود
وقتی که آب می‌خورم شُرّه می‌کند
وقتی که حرف می‌زنم یا شعر می‌خوانم شرّه می‌کند
و مردم از این سوراخ تو را می‌بینند
تو را که با توی من فرق داری
تو را که با توی او فرق داری
تو را که سوراخ شعرم شده‌ای
و کلمه‌ها نشت می‌کنند
(سوال شخصی بپرسم
از نسرین چه خبر؟!)

این جای خالیِ گلوله است یا نفرت؟

من بس نمی‌کنم تو بس کن!
که زیبایی این مرگ در دهانت پر خواهد شد
و دختری که از دانشگاه از کتاب‌فروشی از کافه از رقص برمی‌گردد
کَفَنت را لای کتاب پیچیده است
و در شعر، که سوراخ پیچیده‌ای‌ست
و چشم باز کرده است
ببین!

-------------
#وب‌سایت_آنتی_مانتال 👇🏻
https://antimantal.com/شعری-از-ابوالفضل-نظری/

📔📒📕📗📘📙‌

Читать полностью…

Antimantal

📘📙📗📕
🔒 #یادداشت
✍ مهدی قاسمی شاندیز

@antimantal1

دلوز در رساله‌ی برجسته‌ی خود «تفاوت و تکرار» سوژه‌ی شبیه‌سازی را مفهومی معرفی می‌کند که رابطه‌ی بین تصویر و الگویی را که بر اساس آن ساخته شده است نشان می‌دهد. با دور‌شدن از متفکران بدبین پست‌مدرنی که آن را تنها نوعی تکرار خود می‌دانستند، دلوز شبیه‌سازی را به‌عنوان محلی برای امکانات بی‌پایان تصور می‌کند و اعلام می‌دارد که «تکرار» مظهر ایجاد تفاوت بنیادین است. آن‌چه هست یا برمی‌گردد، هیچ هویت ازپیش‌تعیین‌شده‌ای ندارد. از دید وی، شبیه‌سازی تقلید نیست بلکه درواقع فرو ریزش تفاوت بین الگو و کپی است که امر نخستین را به تابعی طرحواره-محور از تمایز بنیادین تبدیل می‌کند. در نتیجه، شبیه‌سازی‌ به قابلیت ابطال هویت و مدل‌سازی دیگری، به‌مثابه‌ی الگویی از تفاوتِ در خود، دست پیدا کرده و در آن فقدان شباهت را درون‌ماندگار می‌کند.
فیلم ژاپنی حلقه به کارگردانی «هیدئو ناکاتا» چنین خوانشی را ملزم می‌سازد. «شوجوی» هیولا در قامت استعاره‌ای نیرومند برای ارزش‌گذاری هویت پست‌مدرن ظاهر می‌شود. او یادآور بدن زنانه‌ای است که همواره در حال بازتثبیت خود به‌عنوان الگویی نخستین بوده است.
علاوه بر آن، تکنولوژی بصری نیز نقشی کلیدی در پیوند آن‌چه نا‌هویت نام دارد و مفصل‌بندی اضطراب‌های گسترده برای بیننده‌ای با گرایش‌های تکنولوژیک بازی می‌کند. در تصویر سوم، عکسی از قهرمان داستان می‌بینیم که پس از دیدن آن «حلقه‌فیلم» نفرین‌شده از خود گرفته است. در عکس، چهره‌‌ی او مبهم و غیرقابل تشخیص است و یادآور فقدان هویتی است که جای خود را به کپی (در اینجا تصویر دوربین) می‌دهد. وحشت غریب تکنولوژیک در این‌جا اتفاق می‌افتد که بیننده متوجه می‌شود کسی با پر‌کردن دوباره‌ی آن حلقه‌ی فیلم، «درمان» این نفرین را ربوده است.
این بدن‌های شبیه‌سازی‌شده‌ی امر غریب (uncanny) نشان‌دهنده‌ی تحول بدن اجتماعی‌شده به بدنی خیالی از زن نامیرا است که بدن را به‌مثابه‌ی پایگاهی از قدرت وحشت و دیگری طرد‌شده برای به‌زبان درآوردن الگوهای ازهم‌پاشیده‌ی هویتی در نظر می‌گیرد.


📘📙📗📕

www.antimantal.com

Читать полностью…

Antimantal

📒📔📕📗📘📙

#مقاله
🆔 @Antimantal1
-------------
📖 اسطوره «پدر نخستین» و حقیقت «نام پدر»

✍نویسنده: «محمدامین عسکری»

◍ منتشر شده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
-------------

در گفتار روانکاوی، مفهوم «اختگی» (castration) از اهمیتی اساسی برخودار است؛ بطوریکه می‌توان کلیت روانکاوی را بر اساس این مفهوم اساسی بازخوانی نمود. از سوی دیگر، و با رجوع به مباحث مختلف مطرح در این حوزه، مشخص می‌گردد که این مفهوم مورد سوء تعبیر و بدفهمی بسیار‌ قرار گرفت است. در پرسش از چرایی این مسأله، مفهوم «نام پدر» بیش از هر مفهوم دیگری، رخ می‌نماید. در جستار پیش رو کوشش خواهیم کرد تا در ضمن رفع چنین سوء تعبیرهایی، زمینه‌ای مناسب را برای درک و تبیین مفهوم «نام پدر» پدید آوریم.
روایتی مشهور و متداول در گفتار روانکاوی مسأله‌ی اختگی را چنین توضیح می‌دهد: “پسر به‌دنبال به دست آوردن آغوش مادر است؛ اما پدر در برابر این گرایش طبیعی و ذاتی وارد صحنه می‌شود و با تهدید و تنذیر نسبت به قطع نرینگی، عقده‌ی اختگی را در پسر با دلالت ممنوعیّت (داشتن مادر) پدید می‌آورد. در مقابل زن از آنجا که از ابتدا با مسأله‌ای همچون داشتن (یا نداشتن) نرینگی مواجه نیست، به‌نوعی اختگی را پذیرفته و در برابر تمنایش برای داشتن مادر و فرمان ممنوعیّت تمتع از وجود وی، به «همانندانگاری» (identification) با خودِ مادر، به‌عنوان مطلوب میل پدر، روی می‌آورد.” این روایت مشهور با وجود داشتن اشاراتی که در شمای کلی می‌توان به آنها توجه داشت، در ادامه‌ ما را دچار سوء تفاهم‌های بسیار می‌کند. مهم‌ترین نکته‌ای که در شمای اخیر ناکامل و در نتیجه گمراه‌کننده است، توضیح آن درمورد کارکرد «پدری» است. لکان در سمینار هفدهم (با عنوان سویه دیگر روانکاوی – The Reverse of Psychoanalysis)1 ، با ستایش ویژه و خاصی از کارکرد اخیر یاد می‌کند:
«صحبت از این مسأله وقتی کسی می‌داند که امور چطور در ارتباط با پدر عمل می‌کنند غریب به نظر می‌رسد. بدون شک، این تنها نقطه‌ای نیست که فروید پاردوکسی را پیش روی ما می‌گذارد، یعنی، ایده‌ی ارجاع عملکرد [پدر] به شکلی از بهره‌مندی از کیفِ [داشتنِ] تمامی زنان، […] پس عجیب نیست که آنچه فروید در واقع امر، ولو نه به‌سورت تعمدی، [در توضیح کارکرد پدر] بدان توجه دارد، دقیقآً همان چیزی باشد که او به‌عنوان مهم‌ترین جزء ادیان بدان اشاره دارد. یعنی ایده‌ی خدایی که همه دوستش دارند… پدر همانا عشق است، اولین چیزی که در این جهان دوستش می‌داریم پدر است.» (Lacan, 2007, §۱۱۴)
اما آیا چنین تبیینی به تمامی در تقابل با نقد ریشه‌ای روانکاوی از «گفتار ارباب»، توضیح عملکرد شکنجه‌گرانه «فرا-من» (Super-ego)، یا انتقاد از ایدئال‌های ساختگی بشر قرار نمی‌گیرد؟ 
-------------
◍ ادامه‌ی این #مقاله را در #وب‌سایت_آنتی_مانتال بخوانید:
https://antimantal.com/مقاله-اسطوره-پدر-نخستین-و-حقیقت-نام-پدر/

📒📔📕📗📘📙

Читать полностью…

Antimantal

📔📒📕📗📘📙
#شعر
@antimantal1
-------------
📖 شعر «زبون‌بسته»
✍ اثر «پویان فرمانبر»

-------------
منتشرشده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
------------
«زبون‌بسته»

نوشتن نیاز به کلمه دارد
کلمه‌ای مثل سکوت روی آب
که بر پوست انسان می‌نشیند
و گاه از چشم او
چکه‌چکه…
کلمه‌ای مثل دریا
که خیس می‌کند همه
و می‌گذرد
تا کسی نفهمد
تمام این دست ‌و ‌پا زدن‌ها
برای غرق شدن بود
کلمه‌ای
مثل تمام چیزهایی که می‌توانست باشد
می‌توانستم باشم
ولی نیستم
و خوب می‌دانم که هرگز نخواهم بود
چون هستم
و دارم حرف می‌زنم
با زبانی
که دور دیر دراز

مرا ببخش دوست من
که مثل آب آزاد نیستم
و تا برایت میله‌‌ای نکارم
اشک‌هام
میوه‌ نخواهد داد

-------------
#وب‌سایت_آنتی_مانتال 👇🏻
https://antimantal.com/شعر-زبون‌بسته-نو

📔📒📕📗📘📙‌

Читать полностью…

Antimantal

@antimantal1
Www.antimantal.com

Читать полностью…

Antimantal

📔📒📕📗📘📙
#نمایشنامه
🆔 @Antimantal1
-------------
📝 نمایشنامه «روزهای خوشی»
✍🏻 نوشته‌ی «ساموئل بکت»
ترجمه: صفورا هاشمی چالشتری
📖 «پرده‌ی دوم»
-------------
منتشرشده در سومین شماره از گاهنامه‌ی آنتی‌مانتال:
https://antimantal.com/سومین-گاهنامه‌ی-
-------------
پرده‌ی دوم

صحنه مانند قبل است.
وینی تا گردن در تپه فرو رفته است. کلاه بر روی سرش و چشم‌های‌اش بسته است. سرش را نه می‌تواند بچرخاند و نه خم کند و نه بلند کند. در تمام طول بازی، صورت، بدون حرکت و به‌‌ سمت مقابل است. حرکت چشم‌ها همان‌گونه است که گفته می‌شود.
کیف و چتر آفتابی مانند قبل هستند. هفت‌تیر در سمت راست وینی روی تپه به چشم می‌خورد.
سکوت طولانی. ساعت به‌صورت گوش خراش و با صدای بلند زنگ می‌زند. وینی فورن چشم های‌اش را باز می‌کند. زنگ متوقف می‌شود. او به سمت جلو خیره می‌شود. سکوت طولانی.

وینی: سلام بر تو، ای نور مقدس. (مکث طولانی. وینی چشم‌های‌اش را می‌بندد. ساعت با صدای بلند و گوش‌خراش زنگ می‌‎زند. او فورا چشم‌های‌اش را باز می‌کند. زنگ متوقف می‌شود. وینی به سمت جلو خیره می‌شود. لبخند طولانی‌ای می‌زند. لبخند نمی‌زند. مکث طولانی.) یکی هنوز داره منو نگاه می‌کنه. (مکث.) هنوز من‌و می‌پاد. (مکث.) این اون چیزیه که من می‌گم خیلی شگفت‌انگیزه. (مکث.) چشم‌تو‌چشم من. (مکث.) اون سطر فراموش‌نشدنی چی بود؟ (مکث. چشم‌ها به سمت راست.) ویلی. (مکث. بلندتر.) ویلی. (مکث. چشم‌ها به سمت جلو.) هنوز می‌شه از زمان حرف زد؟ (مکث.) ویلی، باید بگم که خیلی وقته تو رو ندیده‌م. (مکث.) صدات رو هم نشنیده‌م. (مکث.) می‌شه بگم؟ (مکث.) من که می‌گم. (لبخند.) مث همیشه! (بدون لبخند.) چیزهای خیلی کمی مونده که می‌شه در موردشون حرف زد. (مکث.) آدم می‌تونه از همه‌چی حرف بزنه. (مکث.) هرچی که بشه. (مکث.) قبلاها فکر می‌کردم … (مکث.) می‌گم قبلاها فکر می‌کردم که باید یاد بگیرم تنهایی حرف بزنم. (مکث.) منظورم اینه که با خودم، تو این بر بیابون. (لبخند.) اما نه. (با لبخندی بیشتر.) نه، نه. (بدون لبخند.) تو اون‌جایی. (مکث.) البته، بدون شک تو مردی، مث بقیه، شکی نیست که تو مردی، یا رفتی و من‌و ترک کردی، مث بقیه، ولی اهمیتی نداره، تو اونجایی. (مکث. چشم‌ها به سمت چپ.) کیفه هم همون جاس، مث همیشه، می‌تونم ببینمش. (مکث. چشم‌ها به سمت راست. بلندتر.) ویلی، کیفه اونجاس، مث همیشه، همون کیفه که تو اون‌و به من دادی… تا برم خرید. (مکث. چشم‌ها به سمت جلو.) اون روز. (مکث.) کدوم روز؟ (مکث.) قبلا‌ها دعا می‌کردم. (مکث.) می‌گم قبلاها دعا می‌کردم. (مکث.) بله، باید اعتراف کنم که این کار رو می‌کنم. (لبخند.) نه حالا. (با لبخندی بیشتر.) نه، نه. (بدون لبخند. مکث.) قبلا… حالا… عجب مشکلاتی برا ذهن آدم پیش می‌آد. (مکث.) من که همیشه همین بودم که هستم_ ولی همونی هم نیستم که هستم. (مکث.) من این‌ام، همین‌ام، و یکی دیگه هم هستم. (مکث.) بعضی وقت‌ها این‌ام، بعضی وقت‌ها اون‌ام. (مکث.) چیزهای خیلی کمی مونده که میشه در موردشون حرف زد، همه رو می‌تونم بگم. (مکث.) هر چی که بشه. (مکث.) و هیچ حقیقتی هم توی هیچ‌جاشون نیست. (مکث.) دست‌هام. (مکث.) بدن من. (مکث.) کدوم دست؟ (مکث.) کدوم بدن؟ (مکث.) ویلی. (مکث.) کدوم ویلی؟ (ناگهان با تاکید شدید.) ویلی من! (چشم‌ها به سمت راست، صدا می‌زند.) ویلی! (مکث. بلندتر.) ویلی! (مکث. چشم‌ها به سمت جلو.) آه، خیلی‌خب، نمی‌دونم، نمی‌دونم مطمئن نیستم، ولی خدا رو شکر، من هم همین‌و می‌خوام. (مکث.) آه، بله… قبلن‌ها… حالا… درخت‌های راش… چارلی… دیدارها… همه‌ش همین… عجب دردسر برای ذهن آدم. (مکث.) اما این مشکل من نیست. (لبخند.) نه حالا. (با لبخندی بیشتر.) نه، نه. (بدون لبخند. مکث طولانی. وینی چشم‌های‌اش را می بندد. ساعت با صدای بلند و گوش‌خراش زنگ می‌زند. وینی چشم‌های‌اش را باز می‌کند. سکوت.) باید چشم‌هایی باشن که تو آرامش بسته می‌شن… توی آرامش… می‌بینن… (مکث.) ولی نه چشم‌های من. (لبخند.) نه حالا. (با لبخندی بیشتر.) نه، نه. (بدون لبخند. مکث طولانی.) ویلی. (مکث.) ویلی، تو فکر می‌کنی هوای زمین تموم شده؟ (مکث.) ویلی؟ (مکث.) هیچ نظری نداری؟ (مکث.) خوبه که تو خودتی، تو هیچ وقت هیچ نظری درباره هیچی نداری. (مکث.) اصلا قابل درک نیست. (مکث.) به هیچ وجه. (مکث.) کره‌ی زمین. (مکث.) گاهی تعجب می‌کنم. (مکث.) شاید نه کاملن. (مکث.) همیشه یه چیزی باقی می‌مونه. (مکث. ) از هر چیزی. (مکث.) بعضی چیزها می‌مونن. (مکث.) حتی اگه ذهن هم از بین رفته باشه. (مکث.) که البته از بین نمی‌ره. (مکث.) نه کاملا. (مکث.) نه برای من.
-------------
ادامه‌ی این نمایشنامه را در #وب‌سایت_آنتی_مانتال دنبال کنید:

https://antimantal.com/نمایشنامه-روزهای-خوشیقسمت-دوم-نوش/


📔📒📕📗📘📙

Читать полностью…

Antimantal

https://ketabnak.com/book/111879/گاهنامه‌ آنتی‌ مانتال

Читать полностью…

Antimantal

📔📒📕📗📘📙
#شعر
@antimantal1

📖 شعر «کاغذی»
✍ اثر «ساناز مصدق»

از پیچ اللهِ همین پرچم که بپیچم چپ
خیابان ا‌ست
و هزار رودخانه‌ی سرخ
که ریخته در آن
و اخباری
که از لهجه‌اش
نمی‌دانم چرا
تشنج نمی‌کند جهان

هزار‌‌بار آمدم خودم را بخوابانم از این خیالی که تخت نمی‌شود…
بازی که نیست
نمی‌شود قایم باشیم و با‌ شک همه‌ عمر…

در جهانی که سوم‌
خون مگر می‌شود که اول بشود؟!
مثل رنگ از صورت
تا هر سه ضلع‌مان نپرد نمی‌شود

– پس حالا که در اول‌م چرا
صورتم‌ گل‌های زرد می‌دهد مدام؟! –

نمی‌شود…
با‌ من بادبادکی‌ کاغذی
به شمایل مشت
خال ‌کوبیده از آن خیابان بر پشت
که هر چه می‌روم دور
بند نمی‌آید از من
این دنباله‌ی خون


◍ #وب‌سایت_آنتی_مانتال 👇🏻

https://antimantal.com/شعر-کاغذی-نوشته‌ی-ساناز-مصدق/
📔📒📕📗📘📙‌

Читать полностью…

Antimantal

📣📣📣
www.antimantal.com
@antimantal

«« لایو اینستاگرامی با حضور محمدامین عسکری و محمد مروج »»

موضوع: حقیقت و شعر
«آموزه‌ رئالیسم در فلسفه‌ هایدگر متأخر»

تاریخ: جمعه ۱۴ خرداد ساعت ۱۷

لینک پیج 👇👇👇
https://instagram.com/antimantal1?utm_medium=copy_link

Читать полностью…

Antimantal

🎼🎶🎸🎧
#موسیقی
🆔 @antimantal1

Nerdesin

Artist: Nukhet Duru

🌐 www.antimantal.com

🎼🎶🎸🎧

Читать полностью…
Subscribe to a channel