.
امروز
ارجاعِ گلولهای که سینه را میدرد
به چاقویی که گلو را نمیبُرد
امروز
ارجاعِ دست خونآلود
به چهرهای کمنور
امروز
ارجاعِ تشنگی
به گلستان
.
.
هرچیزی
نامِ آن چیز است
و این ارمغان همسایگان توست
وقتی سکوت بین تو و چیزها را
بین همین تو
میشکافند
کلاغی که قارقار میکند
توصیفناپذیر است، عشق من!
من قلبم را صرفاً سرگرم تو کردهام
وگرنه بر جمع کثیر سیاهی
بر روی صُفّهای خاکآرا
در تعالی میوهی کاج
ذبح میشدم:
ذبیحالکاج
اینک هر چیزی نام آن چیز است
و برخی چیزها هیچ نامی ندارند
چون اندوهِ تابستان
که از ابر سنگینتر است
.
.
در دکان کتاب، کنار ساحل شرقی کارون، مرد برهنهی پشمالو کتابها را از کارتن بیرون میآورد.
در کنار ساحل شرقی کارون
چکیدنیها
یکدو در میان
روی کتابها
میچکد
در گوشههای سایهدار
شاخهیِ نخل خاک میخورد
پشمها
دو بال میشوند
بر فراز غبارِ هوا اندود
دستم به ساحلت
ای بالهای شرقی!
.
<پریِ دریایی>
در این قرن
چه شکلیست پریِ دریایی؟
در قرن خالی از گمان و تخیل
در خلاءِ عام
و چیست آنچه هنوز به واژگان نسپرده سر
در نیمسایههای بچگی و زمان
و هرگز به واژگان سر نسپرد
چونان تصور محوی از خویشتن بر تحدب حباب
آنگاه که ساحل ترکش میکند
.
<از پاییز>
از نشانههای پاییز هم یکی
برخاستن از سکوت صبحیست
که با آواز کلاغ شکاف برمیدارد
تو بین سفرهای کوتاه
از صندوق لباس به آیینه
بیتوته میکنی
و با انفجار عطرت
درختان سرخ میشوند
بلبل اما هنوز
درمیان کلاغِ شکفته میخواند
از نشانههای پاییز هم یکی
فرود جغدست به ویرانه
با دو آبگینه از تلالو آبادی
نجواکنان پلهها را پایین میروی:
"جغد که شومست به افسانه در
بلبل گنجست به ویرانه در (۱)"
(۱) تضمین از نظامی، مخزن الاسرار
✍آبگینه را از سنگ میتراشند.
.
<شعری از پژمان شفائی>
در بستری سفید خفتهبودیم
چهار فرشته در دالانی از نور پَر میزدند
شبیه پروانههایی که روی گُل
نه مینشینند
نه دل میکنند از نگاه عکاس
تا تکثیر شوند از باز
و روی پاکتی بنویسند
فراموشم نکن
ای یار قدیمی
چهار فرشته اما
بیخیال پروانهها
مراقب خوابهای ما بودند
مراقب دالانی که نفسهای آرام و
چینهای بیشمار بستر سفید را
میبُرد کنار لنگرگاه
کنار قایق و پارو
موجهای ریز
و میرا.
.
شعر کشکو
با صدای شادروان نصرت ا...نوحیان از لوح فشرده ننن هکاتی علاقه مندان می توانند این لوح فشرده رو از دفتر موسسه فرهنگی هنری سمن بویان سمنان تهیه نمایند.
@semanisher
بِشا نوح آسِمُن اِستِرُن واری
بِنِوشت و بُخُند بییَه ژو کاری
ژو یِه مِناکِرِه سِمِنی تاریخ
ژو پی مِنِویسِه با افتخاری
علی دولتیان
کانال شعروادبیات زبان سمنانی
@semanisher
👆امروز عصر توی بیآرتی داستان "تونل" پیمان اسماعیلی را از اینستاگرام و با صدای خودش که شنیدم، یاد این شعر افتادم.
Читать полностью…🎥مستند زیبا و دیدنی «SAZ»
🔸یک نوازنده ی باغلاما از برلین آلمان به ایران سفر می کند تا سرچشمه ی سازش را پیدا کند و در آخر به دوتار خراسان میرسد. "Saz" داستان یک سفر عالی و یک فیلم جادویی در مورد قدرت موسیقی به عنوان پیوند دهنده ی ملت ها و کلید روح است.
🔸او از برلین به استانبول، در سراسر آناتولی، در سرتاسر قله غربی قفقاز به بیابانهای پر گرد و غبار شرق ایران سفر می کند .با سازندگان ساز بوسنیایی ملاقات میکند. و از خود میپرسد شاید ایرانیان، راک و بلوز را اختراع کرده باشند.در آخر آی محمد یوسفی یکی از خنیاگران شمال خراسان را ملاقات میکند تا جواب سوال هایش را بگیرد.
🔸این فیلم 55 دقیقه ای در مورد قدرت موسیقی و وسعت جهان، فیلم جاده ای و جستجوی معنی در همان زمان، یک سفر نفس گیر به منطقه مرزی بین اروپا و آسیا است که نشان می دهد که علیرغم تعارضات و بحران ها چیزی خارج از مسائل وجود دارد که همه ی ما را با هم نگه می دارد.
(نگارنده:علی مرادزاده میرزایی)
@dootari
.
گرفتارِ عشقت
تو هستی
میخواهی یکی شوی
یکی شدن میسر نیست
نمیدانی کدام فصل بود میدانم
آن فصل کدام نداشت
وقتی رحیمترین برگ
در نسیم
نسیانمان را نوازش میکرد
.
در خانههای بیرود
غرق میشویم
در گوشهامان
مادر
نام ناخدا را
زمزمه میکند
و هنوز شانههایمان بیرون از غرق
میلرزد
با آوازهای جنوب
.
.
لبِ دریا نشستهبودی
لبِ لبِ دریا
لبِ لبِ لبِ دریا
لبها را به پولکهایت میمالیدی
شبیه وقتی که با یک پلکِ آهسته
تازه معلوم میشد
دهانِ ابرها شور است
میخواهم همینجا
لبِ لبِ دریا
گوشهی گوشهی گوشماهیها
لابه لای درز چوبهای سیاه
همینجا
هرگز سرِ پُرشورم
نشود از فلسهایِ تو جدا
.
.
وقتی خورشید
غنچههایش را
یکییکی از سرِ علفزار
برچیند
پستانهایت در لوحِ آب
متبرک میشوند
چه بود آنچه آن را
صوتِ شریف دوستداشتنات
بیدار میدارد
.
.
وقتی میگویی توفان
پرندهای به یادم میآید
که از نام او
چیزی نماند جز پرنده
خانهای به یادم میآید
که از نام او
چیزی نماند جز خانه
و عشقی
که از نامهای او
چیزی نماند جز عشق
حتی تکرار هم تاریخمندست
و آنچه میماند
چیزی نیست جز توان غرق شدن
.
.
<یک کار واجب>
کار واجب، به آب انداختن کشتیست
کار واجب دیدن یارست
چه کاری واجبتر از نشستن رو در روی دریا
و جستجوی چشمها
چه کاری واجبتر از رساندن سلام یک دوست به دوستی دیگر
واجبتر از جیغهای مرغ ماهیخوار چه
واجبتر از فرود گنجشک روی سیم چه
کار واجب نوشیدن نوشابه خنکست در زمستانِ بندر
چه کاری واجبتر از امید به اینکه
کسی خواهد آمد
و برایت نوشابهای خواهد خرید
کار واجب به آب انداختن کشتیست
اما به موقع
به موقع
<شعری از پژمان شفائی>
زمین را که شخم زدند
کار من آغاز میشود
پا به پای شُخمههای گِل
پا به پای شیب ذرّههای خاک
وقتی
از پستی و بلندی کوتاه
نفسهای سرد
می آیند بالا
و ابرهای خیس
از رنگهای زِبر
شُرّه میکنند
پایین
کار من
بعد از لحظههای شُخم
روی زمین سرد
در لحظههای مُرَدد روز
آغاز میشود.
.
این روزها به خاطر ماموریتهای کاری به بندرعباس، همانطور که همهجا و همیشه، با مردم تا جاییکه دردسری درست نکنم دمخور میشوم. بیشتر هم درِ گپ زدن به زبان را باز میکنم که برای خیلی موضوعی جذاب است. این بار از پسری به نام بنیامین که راننده سواری بود خواستم جملهیِ "این موتور چطور کار میکند" را به بندریِ بندرعباس بازگوید. اینطوری که میشنوید گفت که به خطِ انگلیسی مینویسمش:
in motor chetor kā kāra kardane
وقتی دنبال کلمههای متناظر بین دو گویش میگشتم، همانطور که خودتان هم میبینید، برای کلمه یا اداتِ kā کلمهای در جملهیِ فارسی نیافتم. ازش خواستم شمردهتر بگوید و با هم جمله را تجزیه کردیم. ازش پرسیدم "kā چیه؟" کمی بالا و پایین کرد و گفت: "این بندریشه، اینه که جمله رو بندری میکنه". کلی خندیدیم و خوش گذشت. شاید kā پسوندی باشد نشانگذار نقشی دستوری در آن گویش. همچنین اگر توجه کرده باشید، زمان فعل فارسی مضارع است که در بندری شبیه فعل ماضی در فارسیست. این را که گزیدم، چند جملهی دیگر دادم و در آن چند جمله دیدم زمان فعلهای فارسی و بندری برعکس هم است. این مطلب به پژوهش جدیتر و بیشتر نیاز دارد.
شماره هشتم مجله شعر وزن دنیا با یک ویژگی دوست داشتنی منتشر شده و آن هم چاپ شعر از زبانهای ایرانی به گویشهای دشستانی (از مرحوم فرجالله کمالی) و بلوچی و با یادی از نصرتالله نوحیان (نوحِ سمنانی) است. درباره نوح از کانال شعر و ادبیات سمنانی چهار مطلب در پستهای پیشین گذاشتم. البته بهتر میشد اگر از نوح نیز شعری چاپ میشد. و همچنین چاپ شعر از ترکی یکی از زبانهای ایران (به خط فارسی) در بخش شاعران آذربایجان.
ضمنا شعری را که از من در شماره پیش با جاافتادگی چاپ کرده بودند، در این شماره تمام و کمال مجدداً چاپ کردهاند که از گردانندگان سپاسگزارم.
شعر اله و کوتر با صدای آقای نوحیان
باته نوح کهنه ببا ان حکاتی بی سریه
هرچقدر کهنه ببو باز ته پی نو تریه..
کانال شعر و ادبیات زبان سمنانی
@semanisher
ستارگان آسمان استان سمنان: نصرت الله نوحیان (نوح) به سال 1310 در سمنان متولد شد، در سال 1329 زادگاهش را ترک کرد وبه تهران آمد واز همان زمان فعالیت های ادبی –سیاسی اش را نیز آغاز کرد. نخستین شعر او به سال 1330 در روزنامه فکاهی –سیاسی چلنگر (که با مدیریت محمد علی افراشته منتظر می شد) انتشار یافت. پس از آن اشعار وآثار او در دیگر نشریات با امضای (نوح) منتشر می شد. با تشدید اختناق ، پس از 28 مرداد 32 نوح دستگیر شد وپس از آزادی ، اشعار خودرا با امضاهای «سپند» و «میغ» منتشر می کرد . اولین کتاب شعرش، منظومه «گرگ مجروح» در سال 1333 پس از کودتای 28 مرداد چاپ شد ولی ماموران فرمانداری نظامی آنرا از چاپخانه جمع کردند. چون در آن از دستگاه سلطنت واوضاع اجتماعی زمان به سختی انتقاد کرده بود، قبل از انتشار توسط شهربانی توقیف ونسخ آن ضبط گردید ونوح را نیز به زندان سپردند. از سال 1339 نوح ضمن کار مستمر درروزنامه کیهان (تا سال 1358) با اکثر مجلات وروزنامه های تهران همکاری داشت. درسال 1336 نخستین مجموعه شعرش با عنوان «گلهایی که پژمرد» به چاپ رسید ودومین مجموعه شعرش «دنیای رنگها» به سال 1342 انتشار یافت. آثار تحقیقی او به ترتیب تذکره شهری سمنان (1337) ستارگان تابان (مقالات چاپ شده درمطبوعات پیرامون شعر فارسی 1338) دیوان رفعت سمنانی با مقدمه دکتر ذبیح الله صفا در سال 1339 منتشر شد. پس از انقلاب ، مجموعه اشعار سیاسی نوح با عنوان « فرزند رنج» انتشار یافت. درهمین سالها، نوح مجموعه کارهای محمد علی افراشته را در سه جلد با عنوان های «مجموعه شعر محمد علی افراشته»، «چهل داستان» ، «نمایشنامه ها، تعزیه ها و سفرنامه» گردآوری وچاپ کرد. همچنین تنظیم وچاپ «آثار عجم» اثر فرصت شیرازی همرا ه با بررسی آثار وزندگینامه مولف در سال 1362 از دیگر کارهای نوح می باشد. درآمریکا نیز نوح، دوره روزنامه فکاهی –سیاسی آهنگر چاپ ایران را با مقدمه ای پیرامون پیدایش، انتشار و لغو وتوقیف آن تجدید چاپ کرد. درسال 1373 کتاب بررسی طنز در ادبیات ومطبوعات فارسی را با مقدمه استاد محمد جعفر محجوب در سن حوزه انتشار داد. «آتشکده سرد»، گزینه ای از اشعار او در سال 1377 درآمریکا انتشار یافت. @semnan_history_and_culture
کانال شعروادبیات زبان سمنانی
@semanisher
<شیرین>
زیر سایهیِ درخت انجیر میمیرم
در روزِ روشنِ روشن
و جز سیگاری که میسوزد لای دو انگشتم
نگران چیزی نیستم
نگرانم نباش
زیر سایهیِ درخت انجیر
میمیرم
چون سایهام با سایهاش
خودم با خاکش
یکی میشوم
با آخرین انجیری
که شیرینترینشان است
.
اشتباهِ حروفچینی و جاافتادن جملهی آخر شعر "سیستانات بخیر". اگر این شماره را دارید میتوانید بدین شکل اصلاح کنید.
Читать полностью…