archive_ferdowsi | Unsorted

Telegram-канал archive_ferdowsi - آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

-

آرشیو گفتارهای شاهنامه پژوهی

Subscribe to a channel

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

با درود بر هموندان گرامی!

همه این نوشتار از

* " کانال شاهنامه پژوهی پزشکان" *

برگرفته شده است!

بخش هفتم و پایانی

برای چنین مردمی با ته‌مانده‌‌ی باورهای زُروانی، هزاره‌ای و بایدگرایی (جبری) و چاشنی مانویت، بودائیسم و درویشی (تصوف)، چندان شگفتی ندارد، اگر در سده چهارم هجری، با آغاز یورش ترکان، و پنبه‌ شدن همه آن رشته‌های فرهنگی، دانشیک (علمی) و آیینی، که تاکنون بافته شده بود، دوباره گرایش به فلسفه‌ تاریخ ایرجی، در ایرانیان نیرو گیرد.
     هنگامی که مردم به این باور برسند، که توان رویارویی با نیروی دشمن را ندارند، برای پاسداری از جان و هستی خود، به راهکارهای روانی روی می‌آورند، و گناه همه رخدادهای ویرانگر و شوم را به گردن آسمان و فراسو می‌اندازند، که نمی‌توان از بروز آنها پیشگیری کرد. بدین گونه تا اندازه‌ای از بار تنش‌های روحی خود می‌کاهند. و اندکی آرام و آسوده می‌شوند.
     ایران همواره از رواج اینگونه باورها آسیب دیده است. پیش از این گفتیم که جهان بینی زُروانی و هزاره‌ای در پایان دوره ساسانیان دوباره رواج یافت. و همین باورها بود که پای رستم فرخزاد را در نبرد با تازیان یورشگر سست کرد، اگرچه رستم تا جان داشت جنگید، اما در ناخودآگاه خود امیدی به پیروزی نداشت. کار را به جایی رسید که ناچار شدند دلیرترین سربازان آنروز جهان را با زنجیر به هم ببندند، تا از میدان جنگ نگریزند. و همین باورهای ویرانگر بود، که پس از چند سده پیکار رزمی و تلاش دانشیک (علمی) و فرهنگی، ایرانیان را دوباره به دام باورهای ویرانگر فلسفه تاریخ ایرجی گرفتار کرد.

فردوسی گرچه داستانهای کهن ایرانی را همان جور که در شاهنامه‌ی ابومنصوری آمده بود، با امانتداری و بدون کم و کاست‌ می‌سراید. اما پند و اندرزهای او درباره ناپایداری جهان نشان می‌دهد، که از فلسفه تاریخ ایرجی نیز برکنار نیست. اما زندگی سراسر حماسه‌ی فردوسی، کنش و منش او و قهرمانان شاهنامه، و ستایش‌های او از آنان، نشان می‌دهد که فردوسی جهان بینی و فلسفه تاریخ اوستایی را بیشتر می‌پسندد. هر چه باشد، در این تردیدی نیست که حال و هوای جامعه ایرانی در زمان فردوسی، آمادگی بیشتری برای پذیرش فلسفه‌ی ایرجی داشت تا اوستایی. تازش ترکان و مغولان و تاتاران، و در پی آنها رشد شگفت‌ انگیز شیوه‌های زندگی درویشی (تصوف) در ایران، نیز مهر درستی بر این نظریه می‌زند. و بدین‌سان است که دوگانگی جهان بینی جامعه‌ی ایرانی با شاهنامه‌ فردوسی نیز به پایان نمی‌رسد. و حتا تا امروز ادامه می‌یابد. گرچه این شاهنامه است که بخش بزرگی از این دوگانگی نهفته بر روح ایرانیان را آشکار می‌سازد، و بسیاری از آن‌چه را که به ناخودآگاه ذهن ایرانی رانده شده بود، به عرصه خودآگاهی او باز می‌گرداند.


چکیده نوشتارها؛
    کسانی که شاهنامه می‌خوانند، بخوبی می‌دانند که فردوسی و قهرمانان او، اگرچه به سرنوشت که همان سامانه و قانونمندی آفرینش است، باور داشتند، اما سخت در تلاش‌ بودند، تا از سرنوشت سرگذشت بسازند.
 سرنوشت را آسمان و فراسو می‌نویسد، اما سرگذشت را خود انسان رقم میزند، بویژه قهرمانان و خطر کنندگان.
     فیلسوفی می‌گوید؛ اگر خطر کنندگان نبودند، انسان هنوز در دوران حجر می‌زیست. بی‌گمان پیشرفت انسان در همه‌ی زمینه‌ها وامدار (مدیون) همین خطر کنندگان است. نه کسانی که به امید آسمان در کنجی نشسته‌اند. بی‌گمان قهرمانان شاهنامه و خود فردوسی، خطر کنندگانی بودند، که برای سربلندی و ماندگاری این سرزمین و فرهنگ و زبان آن، جان‌فشانی کردند، تا ایران و ایرانی بماند.
      شوربختانه رخدادهای چند دهه‌ی گذشته ایران، و ناکامی‌های پی‌درپی ایرانیان برای بهبودی و بهسازی ناهنجاری‌های اجتماعی و بحران‌های کمر شکن اقتصادی، و شکست‌ دولتمردان برای دگرگونی و رفرم سامانه ناکارآمد اداره کشور به دلیل پخمه سالاری، گروهی بویژه دین باوران را به این گمراهی کشانده، که گویا آنچه در ایران می‌گذرد، بازی سرنوشت و خواست خداوند است، آنان می‌گویند؛ از دست ما کاری بر نمی‌آید. ناچاریم دست روی دست بگذاریم، تا ببینیم خدا چه می‌خواهد؟ اینان که گروه خاموش (قشر خاکستری) جامعه نامیده می‌شوند، در ذهنشان هنوز ته‌مانده‌‌ی باورهای ویرانگر بایدباوری (جبر)، سرنوشت محوری (تقدیر) و فلسفه‌ تاریخ ایرجی، پابرجاست. اینان شاید به روند رو به فرگشت (تکاملی) تاریخ باور ندارند. اگرچه بسیار شنیده‌اند که؛ نیروی پیش برنده تاریخ، تلاش و خواست خود انسان است. پایان


💥بن‌مایه؛ نوشتاری از دکتر مرتضی ثاقب‌فر ادیب و شاهنامه پژوه نامدار
💥یاری‌نامه‌ها؛ داستان ایرج و سیاوش در شاهنامه فردوسی، سوگ سیاوش از شاهرخ مسکوب و کانال شاهنامه پژوهی پزشکان

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

بخش هفتم 👇👇👇👇:

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#سلسله_گفتارهای_شاهنامه_پژوهی

گفتار یکصد و پنجم:  
فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی

ارائه دهنده : علی فارسانی
شاهنامه پژوه

زمان : پنجشنبه ۱۲ مردادماه
مکان :
@ferdowsigroup

آرشیو گفتار های شاهنامه پژوهی :

@archive_ferdowsi

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

با درود بر هموندان گرامی!

همه این نوشتار از

* " کانال شاهنامه پژوهی پزشکان" *

برگرفته شده است!

فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی، بخش پنجم




… بدینگونه شاهنامه سرود شادمانی ملت دلاوری است، که در درازای تاریخ خود، جز رنج و پیکارهای پیوسته بهره‌ای نداشته، و این سرنوشت را نه با ناله و مویه، بلکه با شادی برخاسته از روان‌های آگاه و پرمایه پذیرفته است. اما هیچ جا از سرنوشتی ناگزیر که سرانجام به پیروزی اهوراییان بر سپاه اهریمن می‌انجامد، و شهریاری اهورایی را برای همیشه بر گیتی چیره می‌سازد، سخنی به میان نیاورده است.
     بنابر این فردوسی چونان نماد‌ اندیشه ایرانیان سده‌ چهارم، و حتا نماینده‌ باوری که از میانه پادشاهی ساسانی‌ پدید آمد، و پرورده شد و بالید، در فلسفه‌ی تاریخ اوستایی دست به گزینش می‌زند. برخی از باورهای آنرا می‌پذیرد، و برخی دیگر را نه. گرچه نمود بسیاری از اندیشه‌های بنیادین فلسفه‌ تاریخی مزدیسنایی، در سراسر شاهنامه موج می‌زند، اما فلسفه‌ چیره بر داستان‌های آن نیست.




✍️ ۲- فلسفه‌ی تاریخ ایرجی؛
     افزون بر فلسفه‌ی تاریخ اوستایی، در شاهنامه گونه دیگری فلسفه‌ تاریخ هست، که «فلسفه تاریخ ایرجی» نامیده‌ می‌شود.
     با بخش‌بندی امپراتوری جهان میان پسران فریدون، گونه نوینی از فلسفه‌ی تاریخ آغاز شد.که بن‌مایه آن سرگذشت و جهان بینی ایرج است.که رخدادهای آینده آن زمان جامعه ایرانی را رقم می‌زند. و بن‌مایه پیکارهای دراز میان ایران و توران می‌شود. الگوی زندگی ایرج و باورهای او، خاستگاه اندیشه‌ جهان ‌گریزیزانه، خون‌گواهانه‌ (شهادت طلبی‌) و زیست درویشانه (صوفیگری) می‌شود. و گهگاهی در اندرزهای شاهنامه نیز به آن اشاره می‌شود. و نگرشی دیگر است به جهان، در برابر فلسفه‌ی اوستایی.
     بودن دو گونه فلسفه یا نگرش به تاریخ در شاهنامه‌ فردوسی، براستی نمود آشکار دوگانگی و شکاف در جهان بینی‌ ایرانی است. شکافی که چه‌ بسا فردوسی کوشید، در کنار بیشتر اندیشمندان ایرانی، در درازنای هزار و چهارصد سال آنرا از میان بردارد. تا شاید یگانگی نوین و استواری پدید آورد.
     در اوستایی که اکنون در دست داریم، و هم در ریگودای هندیان، از فریدون و خاندان او نام برده شده‌ است. بخش‌بندی جهان میان پسران فریدون، از اندیشه‌های کهن آریایی بوده‌، و شاید در زمان اشکانیان ساخته و پرداخته شده باشد. به هر روی در داستان فریدون نگاه ویژه‌ای به کشته‌ شدن ایرج به دست برادران شده، و کین‌خواهی منوچهر از تورانیان و رومیان و یا حتی مرگ سیاوش و کین‌خواهی رستم و کیخسرو، از اندیشه‌هایی است، که دست‌کم گرایش و گزینش و سپس پرورش آن از اواخر دوره ساسانیان آغاز می‌شود، و در سده‌های آغازین هجری و سپس به دست فردوسی، به اوجی نوین می‌رسد. چنانکه در عرصه‌ی شاهنامه بن‌مایه همه کینه‌ جویی‌ها و نبردهای دراز میانی ایرانیان و تورانیان می‌شود.
    ‌ بنابراین از دیدگاه جامعه‌ شناسی، چرایی این گزینش و گرایش و پرورش آن از سوی اندیشمندان سده‌ی چهارم هجری از جمله فردوسی، اهمیت بیش‌تری دارد، تا چگونگی و یا تاریخ رهیابی فلسفه تاریخ ایرجی به درون جامعه ایرانی.
      اما در ژرفای گزینش ایرج برای پادشاهی ایران، و داستان کشته‌ شدن وی به دست برادرانش، و سپس سرگذشت سیاوش چه چیزی نهفته است؟ که در ایران آن دوران پذیرفته شد؟ چرا با آنکه قهرمانان شاهنامه جانانه و نستوه به پیکار بدی‌ها و پلیدی‌ها‌ می‌روند، فردوسی در گفتار گاه و بیگاه، اندیشه‌ها و اندرزهایی دارد، که یکسره در برابر فلسفه‌ی اوستایی تاریخ می‌ایستد؟ و چه هستند این اندیشه‌ها و اندرزها؟ اندیشه‌ جهان‌ گریزی، بیزاری از جاه و گاه و جنگ، پدافند (دفاع) خواهش‌گرانه و چه‌ بسا ناکارآمد از راستی و درستی، و سرانجام پذیرش خونگواهی (شهادت‌). …


.... دنباله دارد.


بن‌مایه؛ نوشتار دکتر مرتضی ثاقب‌فر ادیب نامدار در کانال شاهنامه پژوهان

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

بخش پنجم 👇👇👇👇:

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#سلسله_گفتارهای_شاهنامه_پژوهی

گفتار یکصد و سوم:  
فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی

ارائه دهنده : علی فارسانی
شاهنامه پژوه

زمان : پنجشنبه ۲۹  تیرماه
مکان :
@ferdowsigroup

آرشیو گفتار های شاهنامه پژوهی :

@archive_ferdowsi

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

با درود بر هموندان گرامی!

همه این نوشتار از

* " کانال شاهنامه پژوهی پزشکان" *

برگرفته شده است!

فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی، بخش سوم


… گفتیم که حماسه نه کارکرد فلسفه‌ را دارد، و نه خویشکاری (وظیفه شناسی) دینی را. پس به ناچار این سنتز (ترکیب) نوین و فلسفه‌ تازه، به زبان هنری و به ریخت‌های گوناگون بیان می‌شود، جوری که توده‌ی مردم بتوانند آنرا دریابند. و در ناخودآگاه خود جا دهند. حماسه‌ شناس نیز باید آنرا از چندگانگی و نهفتگی رهانیده، و آشکار سازد.
    با بررسی سراسر شاهنامه در می‌یابیم، که کردار قهرمانان بویژه در بخش استوره‌ای‌- حماسی، با گفتار و اندرزهای فردوسی، و حتا آنچه او وفادارانه از اندرزگویان، در بخشی تاریخی یاد می‌کند، چندان همخوانی و همسازی ندارد. و حتا گاهی راستاهایی وارونه یکدیگر می‌یابند. با این حال از کردارها، گفتارها، رویدادها و در کنار اقیانوسی از اندیشه‌های بزرگ، می‌توان دو اندیشه‌ بنیادین یا به سخن درست‌تر دو فلسفه‌ تاریخ مِهین را بیرون کشید؛
✍️ ۱- فلسفه‌ تاریخ اوستایی
✍️ ۲- فلسفه‌ تاریخ ایرجی  

✍️ ۱- فلسفه‌ی تاریخ اوستایی، یعنی آنچه در «گاهات‌ها» و سراسر اوستا، بیان شده است. که براستی فلسفه تاریخ دین زرتشت می‌باشد. و درباره‌ چگونگی و چرایی آفرینش آدمی، هدف انسان، نگرش وی به زندگی، سرنوشت آدمی و خویشکاری (وظیفه) او در برابر خدا، هستی، زندگی، نیروهای پلید و خویشتن خویش است.
     این فلسفه‌ تاریخ یک نکته مثبت و منفی دارد. نکته مثبت آن پیکار با نیروهای اهریمنی است. و نکته منفی آن، که گرچه از گاهات‌ها و خود زرتشت نیست، اما به هر حال در درازای سده‌ها بخشی از باورهای دینی مزدیسنی شده، باورهای هزاره‌ای است.

… در بخش پیشین نوشتیم که یکی از باور‌های زیانبار (منفی) مزدیسنایی یا دین بهی، جهان بینی «هزاره‌ای» است، که در جای دیگری به آن اشاره خواهیم کرد.
     در دین بهی هدف آفرینش انسان، یاری‌ رساندن به اهورامزدا، در پیکار پیوسته با اهریمن است. جنگ میان اهورائیان و اهریمن، تا هنگامی که ریشه پلیدی و بدی از گیتی کنده شود، و خوبی و نیکی به جاودانگی رسد، ادامه دارد. پس خویشکاری (وظیفه‌) انسان در زندگی، مبارزه با پلیدی و همه‌ی نمودهای آن از راه پندار و گفتار و کردار نیک است. و معنای نیکی نیز چیزی جز کار شادمانه همراه با راستی (اَشه) و آبادانی جهان نیست. اهریمن گرایش به نیستی، ویرانگری و نابودی آفرینش دارد. با اراده‌ی انسان و به یاری پیکار پیوسته او با بدی، چه از راه جنگ یا آبادگری و نیکوکاری است، که هستی می‌ماند، جاودانه می‌شود و می‌بالد. تا جاییکه سرانجام اراده خداوند در گیتی ماندگار و جاودانه شود.
     بنابراین از آن‌جایی که جهان و هرچه در آن است، و زندگی انسان در گیتی، همگی با هدف پیکار با اهریمن ویرانگر، و جاودانه‌ نمودن هستی آفریده شده‌اند، نه‌ تنها این جهان و زندگی در آن بد و زشت نیست، بلکه تنها از راه نیکی و فرگشت (تکامل) آفرینش است، که سرانجام ناسازگاری (تضاد) میان گیتی و مینو، از میان می‌رود، و آن دو یگانه می‌شوند. و بهشت برین در زمین پدیدار می‌شود. … دنباله دارد.

بن‌مایه؛ نوشتار دکتر مرتضی ثاقب‌فر ادیب نامدار در کانال شاهنامه پژوهان

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

بخش سوم 👇👇👇👇:

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#سلسله_گفتارهای_شاهنامه_پژوهی

گفتار یکصد و یکم:  
فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی

ارائه دهنده : علی فارسانی
شاهنامه پژوه

زمان : پنجشنبه ۱۵ تیرماه
مکان :
@ferdowsigroup

آرشیو گفتار های شاهنامه پژوهی :

@archive_ferdowsi

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

با درود بر هموندان گرامی!

همه این نوشتار از

* " کانال شاهنامه پژوهی پزشکان" *

برگرفته شده است!

قسمت اول

فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی ۱

در این نوشتار می‌خواهیم به فلسفه‌ی تاریخ و چیستی حماسه‌ی ملی بپردازیم. نویسنده به دیدگاه «هگل» از فلسفه‌ی تاریخ، که آنرا والاترین پایه خودآگاهی ملی و تباری می‌‌شمارد، باور دارد. هگل فلسفه‌ی تاریخ را بررسی اندیشه‌گرانه تاریخ می‌داند. به بیان دیگر فلسفه‌ی تاریخ پژوهشی است، که می‌خواهد در پس رخدادهای پراکنده و گوناگون گذشته، سامانی هدفمند، هماهنگ و یگانه بیابد.
     از بزرگان کلاسیک، هیچ یک به اندازه «ارستو» درباره حماسه سخن نگفته‌اند. و پس از او نیز یکی از فراگیرترین گفتارها شاید از آنِ هگل باشد. به هر روی با بررسی دیدگاه‌های این دو اندیشمند بزرگ در می‌یابیم؛ که یک حماسه‌ی ملی مانند شاهنامه‌ی فردوسی، از آنجا که از سرگذشت یک تبار و ملت سخن می‌گوید، نوعی تاریخ است. اما از سوی دیگر چون بازتابنده هدف‌ها و آرمان‌های گروهی و خِرد جمعی آنان است، از تاریخ فراتر می‌رود، و به فلسفه‌ نزدیک می‌شود. زیرا فلسفه‌ی تاریخ به معنای درست آن، فراتر از یک تاریخ ساده می‌کوشد، تا گذشته را از دریچه‌ی چشم حال و حتا آینده، یعنی آرزوها و آرمان‌های یک فیلسوف تاریخ، بنگرد.

… بنابراین فلسفه‌ی تاریخ و حماسه‌ی ملی بویژه به گونه‌ای که فردوسی آفریده است، بیش از همیشه به یکدیگر نزدیک می‌شوند. ارستو با ژرف ‌بینی همیشگی و حیرت‌ انگیزش درباره دگرسانی (تفاوت) میان حماسه و تاریخ می‌نویسد: حماسه فلسفی‌‌تر از تاریخ و جایگاهی بالاتر دارد. در فلسفه تاریخی یگانگی رویدادها و پیوند میان آنها دیده می‌شود. در حالیکه تاریخ از چنین یگانگی و پیوندی بی‌بهره است.
     بنابراین هم حماسه و هم فلسفه‌ تاریخ می‌کوشند تا از دیدگاهی فراتر، به هم پیوسته، یگانه و همبافت به تاریخ نگاه کنند. اما در این میان چنین می‌نماید که؛ فلسفه‌ تاریخ می‌کوشد تا نگرشی اندیشیده و خردمندانه در برابر تاریخ داشته باشد، در حالیکه حماسه بیشتر از دید آرمانی و با شور و شیدایی، به گذشته و حال و آینده می‌نگرد.
     بنابراین میان فلسفه‌ی تاریخ که با اندیشه یک فیلسوف آفریده می‌شود، و مراد او یافتن یک روند هدفمند و خردمندانه برای تاریخ است، با حماسه‌ی ملی که در کردار هنرمندانه چنین ادعایی ندارد، چندان همسانی (شباهت) نمی‌بینیم. اگرچه حماسه‌ها نیز ناچارند در پس تلاش و کنش خود هدفی را نهفته داشته باشند. زیرا اگر چنین نکنند، چه چیز دیگری برای گفتن و چه پیام دیگری برای رساندن خواهند داشت؟ و در پس بازگویی شیداگونه و دلاور‌ منشانه‌ی رنج‌ها و پیکارهای گذشته برای برآورده ساختن مینوها و آرمان‌های خویش، جز بیان یک دستگاه اندیشه دیالکتیک و هماهنگ از آرمان‌ها و آرزوها، چه هدف دیگری می‌توانند داشته باشند؟

… دنباله دارد.

بن‌مایه؛ نوشتاری از ادیب نامدار دکتر مرتضی ثاقب‌فر، کانال شاهنامه پژوهان

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

بخش نخست 👇👇👇👇:

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#سلسله_گفتارهای_شاهنامه_پژوهی

گفتار نود و نهم:  
بررسی حماسه گیلگمش

ارائه دهنده : دانیال کلانتری
شاهنامه پژوه

زمان : پنجشنبه ۱ تیرماه
مکان :
@ferdowsigroup

آرشیو گفتار های شاهنامه پژوهی :

@archive_ferdowsi

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#حماسه_گیل‌گمش

خلاصه شده از روایت: دُنا رُزنبرگ
ترجمه: ابوالقاسم اسماعیل‌پور

بخش بیستم

(از فرگرد هشتم)

در راه بازگشت کلبه‌ی سیدوری را دیدند و دانستند که نخستین بخش سفر را پشت سر گذاشته‌اند. خسته و گرسنه زورق را سوی ساحلی دلکش راندند و پیاده شدند.
گیل‌گمش برای محافظت از گیاه رازآمیز خویش، آن را از زورق درآورد و با خود برد. از کنار جویبار فرح‌بخشی گذشت تا به آبگیری رسید. جامه برکند و گیاه را کنار جامه‌ها بر زمین گذاشت و به آب افتاد.

ماری درون آب شنا می‌کرد که بوی فرح‌بخش گیاه او را به سوی خود کشید‌‌. از آب بیرون جست و به سوی گیاه خزید، آن را در دهان گرفت و به آبگیر برگشت. مار چون دیگربار به آب زد، پوست انداخت و جوان‌تر و شاداب‌تر شد.

گیل‌گمش هنگامی متوجه از دست رفتن گیاه شد که دیگر دیر شده و نجات آن نامیسّر بود. اشک از دیدگانش جاری شد. پس دست اورشانابی را گرفت و‌ گفت: من چیزی برای خود به دست نیاورده‌ام بلکه یاور ماری شده‌ام. اکنون امواج، این‌ گیاه را به ژرفای دریا خواهند برد.
گیل‌گمش آرام شد و گفت: چون دستیابی بدان گیاه ناممکن است، باید از گمشده‌ام دست کشم. باید به سفر خویش در خشکی ادامه دهیم.
پس از پانزده فرسنگ پیاده‌روی، ایستادند تا چیزی بخورند و استراحت کنند. بیست فرسنگ دیگر راه سپردند تا دیوارهای شهر اوروک‌ را دیدند.
در راه گیل‌گمش به اورشانابی گفت که اوروک چهار بخش دارد: شهر، بوستان‌ها، نقاط مرزی و‌ حوزه‌ی پرستشگاه آنو و ایشتر.
چون به دروازه‌های شهر رسیدند، گیل‌گمش گفت: ای اورشانابی، بنگر به دیوارهای سترگ شهر ما اوروک! این باروها را من بر پایه‌ای ساختم که در زمان‌های باستان به دست هفت مرد خردمند_ که دانشی عظیم به سرزمین ما آوردند_ پی ریخته شد. باروی بیرونی چون مس می‌درخشد، اما تنها از آجر پخته بنا شده است. حال به دیوارهای درونی شهر ما بنگر و آجرهای زیبا و درخشان را ببین! این دیوارها نیز از دیوارهای دیگر ممتاز است، هیچ آدمیزاده، و نه حتی شهریاری، هرگز نخواهند توانست باروهای مستحکم‌تری بسازد. چونان که من گرد شهر اوروک ساختم. اکنون به پرستشگاه بشکوهِ آنو و ایشتر نزدیک‌ شو.

گیل‌گمش شرح سفرها و اندیشه‌های خویش را بر الواح سنگی بنگاشت و الواح را بر دیوارهای سترگِ اوروک نصب کرد تا مردمانش خردِ نیک به دست آرند و‌ جاودانه از او یاد کنند.

ادامه دارد‌

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

بخش بیستم 👇👇👇👇:

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#سلسله_گفتارهای_شاهنامه_پژوهی

گفتار نود و هفتم:  
بررسی حماسه گیلگمش

ارائه دهنده : دانیال کلانتری
شاهنامه پژوه

زمان : پنجشنبه ۱۸ خرداد
مکان :
@ferdowsigroup

آرشیو گفتار های شاهنامه پژوهی :

@archive_ferdowsi

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#سلسله_گفتارهای_شاهنامه_پژوهی

گفتار یکصد و ششم:  
فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی

ارائه دهنده : علی فارسانی
شاهنامه پژوه

زمان : پنجشنبه ۱۹ مردادماه
مکان :
@ferdowsigroup

آرشیو گفتار های شاهنامه پژوهی :

@archive_ferdowsi

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

با درود بر هموندان گرامی!

همه این نوشتار از

* " کانال شاهنامه پژوهی پزشکان" *

برگرفته شده است!

فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی، بخش ششم



… فلسفه تاریخ ایرجی، که همان چیستی اندیشه‌های دنیاگریزانه و گرایش به زندگی درویشی (تصوف و عرفان) است، در گفتار و کردار سیاوش نیز دیده می‌شود. باورهایی که در آیین‌های «سوگ سیاوش» در بسیاری از جاهای ایران، حتا تا زمان فردوسی پایدار می‌ماند. و در برداشت ایرانیان شیعه از خونگواهی (شهادت) خاندان پیامبر اسلام و بویژه امام سوم، جلوه‌های آیینی خود را نمودار می‌سازد. چنین اندیشه‌‌هایی به هیچ روی در اوستا و دین مزدیسنایی جایی نداشته است.
    گفتیم که از زمان فریدون و پسرانش، فلسفه‌ تاریخ نوینی پدید آمد. که آنرا فلسفه تاریخی ایرجی نامیدیم. پسر بزرگ فریدون (سَلم) که شاهنامه پژوهان او را بنیانگزار امپراتوری روم می‌دانند، انسانی دنیا دوست (مادّی)، نیرنگ‌باز، جاه‌‌خواه و آزمند است. پسر میانی (تور یا تورج) که او را پایه‌گزار کشور توران می‌‌دانند، فرهنگی ایلیاتی دارد. تاراجگر، ساده‌دل، تندخو، جنگجو و دلاور است. و از هرگونه درنگ، نرمش، آهستگی، خِرد، عرفان و زیرکی تهی می‌باشد. پسر کوچکتر «ایرج» که نام ایران برگرفته از نام اوست. گرچه به گفته شاهنامه، نیکخواه، دلاور، هوشمند و اندیشه‌ورز است، اما کردار او در برابر دو برادر آزمند خود، نه تنها نمودار خردمندی و هوشمندی او نیست، بلکه بیانگر مَنش درویشانه (عارفانه) و نگرش‌ ساده‌ انگارانه به تاریخ، جهان و پلیدی‌های درون آن می‌باشد.
اکنون این پرسش پیش می‌آید، که چرا ایرانیان در پایان دوره‌ی ساسانی، بویژه از زمان خسرو انوشیروان و سپس تا زمان شاهنامه و حتا امروز به چنین منش و فرهنگی روی آوردند؟ فرهنگی که هم در کیش «زُروانی» و هم شاهنامه و نیز در اندیشه شاعران ایرانی و آیین درویشان (تصوف و عرفان) دیده می‌شود.

فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی۱۲

… فریدون خود در برابر آزمندی و افزون خواهی دو فرزند می‌ایستد. و آنان را دو ناپاک و دو اهریمن مغز پالوده می‌خواند، که شرم و بیم از خداوند ندارند، و آزشان بر خردشان چیره، و دیو انبازشان (شریکشان) شده است. فریدون از ایرج می‌خواهد که در برابر برادران آزمند خود بایستد، و برای پیکار با بدی سپاهی همراه خود برد، و به پدافند (دفاع) از نیکی و راستی یاری رساند. اندیشه‌ای که سراپا «گاهانی» و اوستایی است.
     اما ایرج که انسانی آشتی‌جوی، پاکدل، دنیاگریز و خواهان خونگواهی (شهادت) است. یعنی کمابیش همان حالی را دارد، که ایرانیان سده‌ی چهارم داشتند، به پدرش فریدون می‌گوید؛ جهان ناپایدار چون باد بر ما می‌گذرد، و مرد خردمند نباید در غم آن باشد، و چون فرجام همه‌ی آدمیان مرگ است، نباید بیهوده به مبارزه بر سر جاه و گاه بپردازد، و درخت کینه و خونخواهی بکارد. و می‌دانیم که فرجام این پیکار گریزی و آشتی‌ جویی، گستاخی بیشتر دشمن و چیرگی برادرها بر ایرج است. و او که نمی‌‌خواست درختی بکارد که بارش کینه و پیکار باشد، با نرمش در برابر بدکاران اهریمنی، کشته می‌شود، و جانش تا جاودان خاستگاه جنگ و کینه می‌شود، و نهالی می‌کارد، که پیکار و کینه‌‌جویی به بار می‌آورد. سیاوش نیز چنین می‌کند. و نهال جنگ و کینه‌جویی را، با خونابه‌ی تازه‌ای آبیاری شود. ….





.... دنباله دارد.


بن‌مایه؛ نوشتار دکتر مرتضی ثاقب‌فر ادیب نامدار در کانال شاهنامه پژوهان

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

بخش ششم 👇👇👇👇:

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#سلسله_گفتارهای_شاهنامه_پژوهی

گفتار یکصد و چهارم :  
فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی

ارائه دهنده : علی فارسانی
شاهنامه پژوه

زمان : پنجشنبه ۵ مردادماه
مکان :
@ferdowsigroup

آرشیو گفتار های شاهنامه پژوهی :

@archive_ferdowsi

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

با درود بر هموندان گرامی!

همه این نوشتار از

* " کانال شاهنامه پژوهی پزشکان" *

برگرفته شده است!

فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی، بخش چهارم


… در جهان بینی مزدیسنایی، جهان و هرچه در آن است زیبا، دوست‌ داشتنی و ستودنی‌ است. از این رو زندگانی نه سرای رنج و سیاهی، بلکه فراخنایی روشن و خرم و دل‌انگیز می‌باشد. پیکار با اهریمن بدکاره، خویشکاری (وظیفه) انسان، و چه‌ بسا انگیزشی برای شادمانی و خوشی آدمی است.
     آیا چنین باوری، چه در راستای مثبت و زندگی‌ بخش و تکاملی آن، و چه در راستای خردگریزانه (خرافی) و مرگ‌زای باورهای هزاره‌ای، بی‌کم و کاست در شاهنامه آمده است؟
     در راستای مثبت، به جز درباره ایرج و سیاوش، کردار قهرمانان شاهنامه و همه‌ی ایرانیان، چنین است. که بهترین نماد و نمودار این شیوه اندیشه و کردار، همانا رستم یگانه‌ قهرمان آرمانی فردوسی و مردم ایران می‌باشد.
     سراسر نبردهای شاهنامه حتا در بخش تاریخی و بویژه بخش پیشدادی-کیانی، با انگیزه‌ی پیکار با بدی و تباهی است. بنابراین سراسر داستان‌های شاهنامه در کردار، ضد هرگونه گیتی‌گریزی می‌باشد. رستم به عنوان نماد جامعه ایران، نه تنها پیکارها و رنج‌ها‌ و سختی‌ها او را نمی‌فرساید، بلکه هر دم بر شکوه و فرهت و نیروی او می‌افزاید. همین رستم هنگامی که سخت خسته و حتا نومید می‌‌شود، به جای ناله و گلایه، لختی می‌آساید، چنگ می‌زند، آواز می‌خواند و باده می‌نوشد. اگرچه همین درنگ و بی‌خبری کوتاه، وی را به دام دشمن بدکاره می‌کشاند.
     بنابر آنچه گفتیم، شاهنامه‌ی فردوسی در راستای مثبت فلسفه‌ تاریخ مزدیسنایی، شیوه‌ای پذیرنده دارد. اما درباره‌ی بعد منفی آن یکسره خاموش و از این رو ناپذیرنده است.

فردوسی گاهی از دست مرگ و تباهی می‌نالد. مرگ بزرگان، قهرمانان و دودمان‌های سرشناس چنان او را افسرده و آزرده می‌‌کند، که گهگاهی ناچار می‌شود به سرنوشت ناسزا بگوید. بی‌گمان فریاد و گلایه فردوسی از مرگ و تباهی، ناشی از عشق او به زندگی، و بیزاری از اهریمن مرگ و نیستی است.
     فردوسی اگرچه گیتی را سرای سپنج‌ و چرخ ناپایدار می‌خواند، و دلخوری و آزردگی خود را از گذر زندگی و کوتاهی عمر، در آغاز یا پایان داستان‌ها بر زبان می‌آورد، اما این گلایه‌ها نه تنها قهرمانان شاهنامه را در پیمودن راهی که برگزیده‌اند، دلسرد و ناامید نمی‌کند، بلکه خودش هم با سی سال تنگدستی و رنج می‌سازد، و در کار سرایش شاهنامه سستی به خود راه نمی‌دهد.
     شاهنامه به چرایی فلسفی نبرد نیکی و بدی اشاره‌ای ندارد. اما سراسر آن سرشار است از نبردهایی، که انگیزه‌ی آنها پدافند (دفاع) در جنگی است، که آغازگر آن پیروان اهریمن می‌باشد. در همه این پیکارها، پایداری جانانه نیک‌مردان برای شکست اهریمن و پیروزی اهورامزدا هویداست. …

.... دنباله دارد.


بن‌مایه؛ نوشتار دکتر مرتضی ثاقب‌فر ادیب نامدار در کانال شاهنامه پژوهان

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

بخش چهارم 👇👇👇👇:

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#سلسله_گفتارهای_شاهنامه_پژوهی

گفتار یکصد و دوم:  
فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی

ارائه دهنده : علی فارسانی
شاهنامه پژوه

زمان : پنجشنبه ۲۲ تیرماه
مکان :
@ferdowsigroup

آرشیو گفتار های شاهنامه پژوهی :

@archive_ferdowsi

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

با درود بر هموندان گرامی!

همه این نوشتار از

* " کانال شاهنامه پژوهی پزشکان" *

برگرفته شده است!

فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی، بخش دوم

…ایرانیان پس از چهار سده شورش و جنبش‌ و پیکار در برابر تازیان یورشگر، به این باور رسید‌اند که با یادآوری گذشته، اکنون و آینده را بسازند.
     حال ببینیم که ایران سده‌ی چهارم چه خواهش‌ها و نیازهایی دارد؟ چرا می‌خواهد گذشته را به گفته‌ی هگل به یاد آورد؟ چرا می‌خواهد بازهم قهرمان بسازد؟ که به گفته هگل چکیده روح تباری آنان باشد؟ تا او را نماینده روزگار و دیار خود کند. چرا می‌خواهد‌ کنش و منش گذشتگان خویش را بیاد آورد، تا اراده‌ی یکایک ایرانیان را برانگیزد. چه دشواری پیش آمده، که مردم به چنین نیازی رسیده‌اند؟ و مگر برای ایرانیان چه پیش آمده، که باید در ارزیابی از خویشتن خویش بازبینی کنند؟
    دشواری‌ها هیچ‌گاه به پایان‌ نمی‌رسند. هر ملتی در هر دوره از تاریخ خود، پیوسته در کار پیکار با این دشواری‌ها و یا پاسخ‌گویی به پرسش‌ها و فروگشودن گره‌های درهم پیچیده بوده است. اما در نبرد با دشواری‌ها، همیشه حماسه پدیدار نمی‌شود. جامعه همواره به گذشته نمی‌نگرد، تا آنرا بازآفرینی کند. و بر بنیاد آن اکنون و آینده‌ای نوین بسازد.
     چرا جامعه می‌خواهد شناسه (هویت) خود را بازیابد؟ چون آنرا از دست داده است. چرا می‌خواهد خود را بازشناسد؟ چون چیستی و کیستی خود را از یاد برده است. چرا می‌خواهد باور به ارزش‌های گذشته را باز یابد؟ چون آن باورها به آن ارزش‌ها یا دیگر نیستند، و یا بسیار سست شده‌اند. و ارزش‌های نوین با درد و رنج فراوان در زهدان جامعه در حال رویش و زایش هستند، و اینها همه از آن روست که؛ جامعه تنها با یک شکست جنگی ساده رو‌برو نشده است. چون یک شکست جنگی هرگز نمی‌تواند یگانگی، هویت، کیستی و ارزش‌های یک ملت را سست و یا ویران کند. تا برای بازیابی و بازسازی آنها نیاز به آفرینش حماسه‌ی ملی باشد. این به معنای آن است که؛ ملت نه تنها دچار شکست جنگی، بلکه گرفتار ریزش در ارزش‌ها و تردید در باورهای خود شده است. و این جدا از اینکه پیآمد ناتوانی ارزش‌های پیشین و توانایی ارزش‌های نوین باشد، یا نباشد، به معنای آن است که جامعه نمی‌خواهد و یا نمی‌تواند ارزش‌های نوین را دربست بپذیرد. چرا که شاید از یکسو این ارزش‌ها و هنجارها در برابر باورهای پیشین است. و از سوی دیگر جامعه هنوز به برخی هنجارها و مینوهای پیشین باور دارد. و نمی‌تواند برخی بایدهای نوین بپذیرد. یعنی نه می‌تواند گذشته را یکسره دور بریزد، و نه میتواند اکنون را دربست بپذیرد. زیرا اگر می‌توانست دیگر به حماسه نیازی نبود. در اینجاست که نقش حماسه، تنها به یادآوری هنجارها و ارزش‌های پیشین کرانمند نمی‌شود، بلکه ناچار است همکرد یا هم‌نهاد یا سنتزی نو بسازد، ناچار است با شناسایی و یادآوری گذشته، چیزی نو بیافریند

کارکرد شاهنامه فردوسی و حماسه‌ی ملی، در بازگویی و بازیابی تاریخ و فرهنگ قومی ایرانیان، از سنخ فلسفه‌ی تاریخ نیست. همانگونه که زبان و چارچوب بیانی آن نیز جورواجور است. اگرچه همه‌ جا در آنالیز نهایی داستان‌ها، آرمان‌ و خرد جمعی ایرانیان به روشنی دیده می‌شود. اما هر دم این بتِ عیار به گونه‌ای جلوه می‌کند.
     همه‌ی دانش‌ها، دین‌ها، استوره‌ها و هنرها نیز چیزی جز نمود آرمان‌های بشری نیستند. گرچه هر یک قلمرو و کارکرد ویژه‌ی خود را دارند. و با شیوه‌‌ای دگرسان به نیازها و پرسش‌های انسان پاسخ‌ می‌دهند.
     بنابراین چون شاهنامه‌ی فردوسی یک حماسه‌ی ملی است، و نه فلسفه‌ی تاریخ. پس هیچ جا از فلسفه‌ی تاریخ آشکارا سخن نمی‌گوید. و نباید بگوید. بلکه این ما هستیم که چنین فلسفه‌ای را باید در حماسه ملی خود جستجو کنیم، بیرون آوریم و هویدا سازیم.
     می‌دانیم که فردوسی در بیان و بازگویی داستان‌ گذشتگان، همه‌ جا امانتداری کرده است. با این‌ همه شاهنامه نه تنها انگ و نشانه‌ی روح شاعر و هنر او را بر خود دارد، بلکه مهم‌تر از آن مُهر و نشانه‌ی روح زمانه و روزگار او را نیز بر خود حک کرده است. ... دنباله دارد.

بن‌مایه؛ نوشتاری از دکتر مرتضی ثاقب‌فر ادیب نامدار در کانال شاهنامه پژوهان

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

بخش دوم 👇👇👇👇:

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#سلسله_گفتارهای_شاهنامه_پژوهی

گفتار یکصد:  
فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی

ارائه دهنده : علی فارسانی
شاهنامه پژوه

زمان : پنجشنبه ۸ تیرماه
مکان :
@ferdowsigroup

آرشیو گفتار های شاهنامه پژوهی :

@archive_ferdowsi

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#حماسه_گیل‌گمش

خلاصه شده از روایت: دُنا رُزنبرگ
ترجمه: ابوالقاسم اسماعیل‌پور

بخش بیست و‌ یکم

(از فرگرد نهم)

«مرگ گیل‌گمش»

سرنوشت چنین رقم زده شد که پدرِ ایزدان یا انلیلِ کوهستان فرمود: در زیرزمین، تاریکی به او (گیل‌گمش) نوری نشان خواهد داد، از میان ابناء بشر و از میان آنان که آوازه یافته‌اند، هیچ کس یادگاری برای نسل‌ها باز نخواهد گذاشت تا با یادمان وی همچندی کند. پهلوانان، خردمندان، چونان ماه نو، هلال و بدر خویش را دارند. انسان‌ها خواهند گفت: چه کسی تاکنون مانند او توانمند و‌ نستوه فرمان رانده است؟

پس، بی‌وجودِ او نوری نخواهد بود. آه، ای گیل‌گمش تعبیر خوابت چنین بود. به تو شهریاری بخشیدند، اما حیات جاودانه از آنِ تو نشد. چنین بود سرنوشت تو. غمگین مباش. به تو قدرت پیروزمندی بخشیده‌اند و نعمت شهریاری داده‌اند. این قدرت را هدر مده، با پریستاران در کاخ خویش به دادگری رفتار کن، در برابر چهره‌ی خورشید نیز دادور باش!

شهریار بر بستر آرمیده و دیگر برنخواهد خاست،
فرمانروای کولاب دیگر برنخواهد خاست،
او بر اهریمن چیره گشت، اما هرگز باز نخواهد گشت،
هرچند نیرومندترین بازوان را داشت، دیگر اما برنخواهد خاست،
خردمند بود و چهره‌ای نیکو داشت، دیگر اما باز نخواهد گشت،
او به کوهستان رخت بربست و دیگذ باز نخواهد آمد،
بر بستر سرنوشت غنوده است و‌ دیگر برنخواهد خاست،
بر تخت بس رنگین آرمیده است و نه هرگز بار خواهد آمد.

شهروندان، بزرگ و کوچک، خاموش نتوانند بود، سوگواری سر می‌دهند، همه‌ی آنان که گوشت و خون دارند سوگوارند. او چون‌ ماهیِ به قلاب افتاده‌ای به بستر درافتاده و چونان غزالی در کمند پیچ و تاب می‌خورد. «نمتار» چون دیوی بر او غلبه کرده‌ است، نمتار نه دست و‌ نه پا دارد، نه آب می‌نوشد و‌ نه گوشت می‌خورد.

دَهِش‌های بسیار برای گیل‌گمش، پسر نین‌سون، ارمغان کنند‌. همسر، فرزندان، زنانِ پرده‌گاه، نوازندگان، لودگان، پریستاران، پیشکاران همه‌ی اهل کاخ...
دهش‌های خود را نثار این ایزدان و مهتران نمودند:
«ارشکی‌گال» شهبانوی مرگ، نَمتار، یو سرنوشت، نِتی، نگاهبان دروازه، نین‌گیزیدا، ایزد مار، خداوندگار درخت زندگی، دوموزی، شبانِ جوان، اِنکی و نینکی، اندوکوگا و نیندوکوگا، انمول و نینول، شولپای، ایزد سور و شادمانی، ساموکان ایزد گله، مادر نین‌حورساگ و ایزدان آفرینش در سرزمین خلقت...

گیل‌گمش، فرزند نین‌سون، در گور آرمیده است. او از جایگاه دَهِش، نان نذری و از ساغرگاه، مِی برمی‌گیرد. در آن روزگاران، گیل‌گمشِ شهریار عروج کرد، فرزند نین‌سون، شهریار بی‌همتا، بی همآوردی میان مردان که سرور خویش انلیل را از یاد نبرد‌. آه ای گیل‌گمش، ای فرمانروای کولاب، تو را بسیار بستاییم.



                       🔆 پـــــایـــــان 🔆

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

بخش بیست و یکم 👇👇👇👇:

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#سلسله_گفتارهای_شاهنامه_پژوهی

گفتار نود و هشتم:  
بررسی حماسه گیلگمش

ارائه دهنده : دانیال کلانتری
شاهنامه پژوه

زمان : پنجشنبه ۲۵ خرداد
مکان :
@ferdowsigroup

آرشیو گفتار های شاهنامه پژوهی :

@archive_ferdowsi

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

#حماسه_گیل‌گمش

خلاصه شده از روایت: دُنا رُزنبرگ
ترجمه: ابوالقاسم اسماعیل‌پور

بخش نوزدهم

(از فرگرد هشتم)

«گیل‌گمش به وطن باز می‌گردد»

اوتناپیشتیم از گیل‌گمش می‌خواهد که یک‌هفته بی‌خوابی را بشکیبد. چون گیل‌گمش در این آزمون شکست می‌خورد، اوتناپیشتیم به وی گیاهی سحرآمیز می‌دهد و او را روانه‌ی وطن می‌کند. گیل‌گمش پیش از آنکه به اوروک برسد، گیاه را گم می‌کند، اما سالم به وطن باز می‌گردد.
اوتناپیشتیم، شهریار اقالیم دوردست، به گیل‌گمش گفت: اگر آرزومندی که چون ایزدان آسمانی باشی و جاودانه زیست کنی، باید نخست نیروی ایزدی یابی.
گیل‌گمش نتوانست هفت شبانه‌روز بیدار ماند و خواب او را ربود.
همسر اوتناپیشتیم نصیحت کنان گفت: گیل‌گمش را بیدار کن تا سالم به شهر خویش بازگردد.
شهریار اقالیم دست‌نیافتنی پاسخ داد: در زمان مقرر به پندت عمل خواهم کرد. اما گیل‌گمش سعی می‌کند تو را بفریبد و وانمود کند که به خواب نرفته است. هر روز پاره نانی بپز و بالای سرش بگذار، زمان خواب او را با علامتی روی دیوار پشت سرش مشخص کن‌.
هفت شبانه‌روز به سر شد و گیل‌گمش در خواب بود. اوتناپیشتیم او را بیدار کرد و ضعف او را گوشزد کرد.
گیل‌گمش به حالت تسلیم غرید: اکنون چه باید بکنم! به کجا روم اکنون که مرگِ غارتگر اندام مرا فرا می‌گیرد.
اوتناپیشتیم پاسخ داد: ای گیل‌گمش بگذار قلبت ره نومیدی نپوید‌. تو زندگی جاودانی نداری، اما آنو، انلیل و ائـا هدایای دیگری چون قدرت برتری‌جویی، مهارت در کُشتی و شمشیر زنی به تو عطا کرده‌اند.
آنان به تو توان کشتن وزرای آسمانی، قدرت ورود به جنگل سدر، کشتن حومبابا، فروافکندن درختان سدر و نیروی سفر توانفرسا و دیدار با من را به تو بخشیده‌اند‌.
همچنین تو را بزرگترین رهبر و شهریار مردمان قرار دادند.
اوتناپیشتیم با لحنی پندآمیز گفت: بنابراین، ترس و اندوه از خویش بزدای، از ته دل شادخواری کن، چون ایزدان آسمانی تو را دوست دارند و به تو لبخند می‌زنند.
اوتناپیشتیم آنگاه زورق‌بان خود اورشانابی را پریستار گیل‌گمش کرد و گفت او را همراهی کن تا به اوروک بازگردد.
وقتی آن دو آماده‌ی سفر دریایی شدند، همسر اوتناپیشتیم گفت: چه هدیه‌ای برای گیل‌گمش داری تا به شهر خویش بَرَد؟
اوتناپیشتیم به گیل‌گمش گفت: چون سفری توانفرسا داشتی چیزی رازآمیز به تو می‌دهم و آن را با خود به شهر سترگ باروی اوروک ببر. گیاهی که همانند گل سرخ در اعماق آب‌ها می‌روید‌‌. زنهار هنگام چیدن، خارهای آن دست‌هایت را خراش ندهد. البته این گیاه رازآمیز نمی‌تواند حیات جاودانی به تو ببخشد، اما تا روزی که زنده‌ای، تو را جوان و نیرومند نگاه خواهد داشت.
گیل‌گمش با زحمت به اعماق آب رفت و گیاه را برچید و درون زورق جای داد‌ و با اورشانابی پیروزمندانه از دریای مرگ گذشتند. سه روز بعد با زورقی دیگر مسافتی را پشت سر گذاشتند که یک ماه و نیم طول کشید‌.

ادامه دارد

Читать полностью…

آرشیو گفتارهای شاهنامه‌پژوهی

بخش نوزدهم 👇👇👇👇:

Читать полностью…
Subscribe to a channel