art_philosophyy | Unsorted

Telegram-канал art_philosophyy - فلسفه و هنر

2040

◽#هنر اگرچه نان نمیشود اما شراب زندگیست❤ ◽که میشود وسط وان دچار #فلسفه شد که زیر آب رفت واقعأ خفه شد ◻️نتیجه آمیزش #فلسفه و #هنر زیباییست هبوطِ زیبایی در دنائت دنیا شگرفترین تضاد عالم است که سبب عصیان است و عصیان گرچه پلید، مسبب تعالیست... ️

Subscribe to a channel

فلسفه و هنر

▪️رویترز: راه‌اندازی مزرعه پرورش خوک‌های اصلاح شده ژنتیکی در آلمان برای اهدای قلب به انسان‌ها

فانا: دانشمندان آلمانی قصد دارند امسال خوک‌های اصلاح‌ شده ژنتیکی را شبیه‌سازی و پرورش دهند تا به‌ عنوان اهداکننده قلب مورد استفاده قرار بگیرند

اکهارد ولف از دانشگاه لودویگ ماکسیمیانس در مونیخ گفت: تیم تحقیقاتی ما قصد دارد گونه جدید را که از نژاد جزیره اوکلند اصلاح شده است تا سال ۲۰۲۵ برای مطالعات پیوند آماده کند. برنامه ما این است که با یک مدل ساده‌تر یعنی با ۵ تغییر ژنتیکی پیش برویم. نخستین نسل از این نوع حیوانات امسال متولد می‌شوند و قلب‌های آنها قبل از آنکه تیم تحقیقاتی بتواند تائیدیه یک مطالعه بالینی انسانی را طی دو تا سه سال آینده بگیرد، در بابون‌ها تست می‌شود

ماه گذشته تیمی از دانشگاه پزشکی مریلند برای نخستین بار قلب یک خوک را با ۱۰ اصلاح به یک مرد بیمار لاعلاج (دیوید بنت ۵۷ ساله) پیوند زدند. پزشکان می‌گویند او به خوبی به این پیوند پاسخ داده است، اگرچه خطر عفونت، رد عضو یا فشار خون بالا همچنان وجود دارد...

https://www.reuters.com/lifestyle/science/german-researchers-breed-pigs-human-heart-transplants-this-year-2022-02-03/


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️جورجو آگامبن، ژاک دریدا و امانوئل لویناس از موریس بلانشو نظریه پرداز ادبی و فیلسوف فرانسوی می‌گویند...


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🔺دلیل دوم که شاید اندکی فلسفی‌تر نماید این است که اگر پرداختن به نظر دیگری در ذهن انسان وجود نداشت اساسا نمی‌توانستیم شاهد چیزی بنام تمدن و شاید از آن بالاتر چیزی به نام فرهنگ باشیم. بی راه نیست که #آرتور_شوپنهاور فیلسوف شهیر آلمانی گفته است شاید اینکه دیگران درمورد ما چه فکری می‌کنند اهمیتی ندارد اما اگر ذهن انسان دست از تصویر سازی از آنچه دیگری از او می‌بیند دست بشوید (که صد البته محال است) انسان از حرکت در لحظه و از زندگی در عمر خود، بازخواهد ایستاد و تنها و تنها همانند چهارپایان فقط برای سیر شدن حرکت خواهد کرد.

بعید می‌دانم کسی بتواند این چنین ساده یک مسأله با این ژرفا را همچون شوپنهاور توضیح دهد. تصور حتی لحظه‌ای بدون دیگران برای ما غیر ممکن است چرا که حتی در همان لحظه در حال تصور غیبت آنان هستیم اما اندکی خیال پردازی می‌تواند راهگشا باشد. خیال حداقل درمورد اینکه جامعه‌ای متشکل از انسان‌هایی که در هیچ چیز نظر دیگران را مهم نمی‌دانند. در چنین جامعه‌ای (اگر بتوانیم نام آن را جامعه گوییم) هیچ کدام از نهادهای اجتماعی انسانی به بقا خود ادامه نخواهند داد در رأس آنها نهاد خانواده بیشتر و پیش تر از هر چیز از میان آدمیان رخت برخواهد بست. تمام نشانه‌هایی که از یک جامعه انسانی میشناسیم به یک باره نابود می‌شوند، حتی آنچه که نشانه‌های فرهنگی و هویتی انسان است. تصور انسانی که به نظر دیگری اهمیت نمی‌دهد در واقع تصور انسانی است که هیچ مهاری ندارد، هیچ چیز تولید نمی‌کند، و خلق هیچ چیزی را در درست نمی‌شمارد. اشتباه نیست که گفته‌اند بدون شرم تمام تمدن انسانی از هم خواهد گسست و شرم چیزی جز حس حضور دیگری در زندگی نیست.

آیا واقعاً می‌پندارید که بتهوون بدون اهمیت دادن به نظر دیگران یا بدون اهمیت دادن به اینکه دیگران او را تشویق و تایید کنند ممکن بود سمفونی شماره ۹ را بسازد؟

#روانشناسی_زرد و احمقانه که بسیار شایع و رایج میان آدمیان عصر ما است، با اراده بودن و راهرو مستمر بودن را به احمقانه‌ترین شکل ممکن به بی اهمیت شدن نگاه و نظر دیگری تعبیر کرده است و میلیون‌ها نفر این حماقت را باور کرده‌اند.
جدای از آنکه به چه تفسیر و تعریفی از اخلاق باورمند هستیم (البته اگر هستیم) آنچه که در امر اخلاقی اهمیت منحصر به فرد دارد آن است که بدون دیگری و بدون اهمیت داشتن خواست و نظر دیگری اساسا هیچ نوعی از امر اخلاقی امکان تحقق نداشته حتی با قطعیت میگویم امکان تصور نیز ندارد.

همهٔ آنچه که از فضائل اخلاقی میشناسیم از احسان و صداقت گرفته تا انصاف و عدالت همه و همه مسائلی هستند که بدون حضور و اهمیت دیگری حتی امکان طرح ندارند.
فروپاشی نهاد مهم اخلاق در جامعه انسانی به طور حتم تنها ناشی از این مسأله نیست اما بی گمان حذف دیگری و سرکوب غریزه خوب دیده شدن و تاییدطلبی به واسطه دیگری در انسان عامل مهمی در تخریب امر اخلاقی در جهان امروز است.

در پایان آنکه، یا در آنچه باور می‌کنید عمیق شوید یا از ژرف‌اندیشان تقلید کنید قبل از آنکه زمین به محلی غیر قابل سکونت تبدیل شود!


✍محمدعلی اکبری

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️روز پزشک
فردا روز ملی است که به نام حرفه من نامگذاری شده است که نشان از توجه ویژه کشورم به این حرفه دارد.
هر سال بزرگواران بسیاری من و همکارانم را بابت این روز مورد احترام و تفقد قرار میدهند و ما را وامدار محبت خود می‌نمایند.
اما امسال روز حرفه من مصادف با خونین ترین روز کشتار کرونا شده است و نمی‌توانم تصور نمایم که چه چیز می‌تواند بر من و همکارانم مبارک باشد وقتی حدود ۷۰۰ نفر از هموطنانم به کام مرگ رفته اند و خانواده های آنان به خاک سیاه نشسته اند.
ما بر چه سفره ای جشن روز حرفه مان را فرخنده بداریم؟
پهنه ای که تلخ ترین و سوگوارانه ترین فضای کشور را در خود دارد چه جای سرور دارد؟
من به عنوان یک ایرانی پزشک شرمنده تمام مردمی هستم که نمی‌توانم کاری بزرگ برای کاهش رنجشان بکنم.
روز پزشک با همه ارزشی که برای همه ما دارد اما امسال تنها می‌تواند به یادبود همکاران عزیزی که از دست دادیم سر شود.


خاکسار مردم بلازده کشور
دکتر هاشم موذن زاده / ۳۱ مرداد ۱۴۰۰

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️افکار غیرمنطقی
گفتگوی جالب پروفسور برایان گرین فیزیکدان و ریچارد داوکینز زیست شناس


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🔺در روان‌پزشکی اصطلاحی هست به نام #بی‌تفاوتی_زیبا، که عموماً در بیماران دارای اختلال تبدیلی دیده می‌شود.

بی‌تفاوتیِ زیبا، به زبان ساده، یعنی بیمار کاملاً متوجه است که مشکلاتی جدی دارد، اما نسبت به آنها بی‌اعتنا است، به عمد آنها را مهم و جدی نمی‌گیرد، و این بی‌اعتنایی را به شکل‌هایی کاملاً شیک و زیبا در رفتار و حالات خود، یا با استدلال‌هایی به‌ظاهر موجه توجیه می‌کند؛ مثلاً با وجود نگرانی، خود را کاملاً خونسرد و مسلط و بی‌تفاوت نشان می‌دهد، و یا خود را بیدی نمی‌داند که با این بادها بلرزد، یا این چیزها را کوچکتر از آنی می‌داند که بلایی سرِ او بیاورند، یا دنیا را عادلانه‌تر از آنی می‌داند که رفتاری که با دیگران می‌کند با او نماید [مرگ و بدبختی فقط مال همسایه است].

این بی‌تفاوتی زیبا را در امور مختلف اجتماعی نیز می‌توان دید. مثلاً جامعه‌ای را تصویر کنید که هیچ‌کس از وضعیت راضی نیست [به هر دلیل ممکنی]، همه غُر می‌زنند، و همه می‌دانند مشکل دارند؛ اما در عین‌حال، همه نیز نسبت به این مشکلات بی‌اعتنا هستند و با خونسردی و هزار توجیهِ به‌ظاهر موجه این بی‌اعتنایی را توجیه می‌کنند تا از خودشان سلب مسئولیت نمایند، و علاوه بر راضی کردن وجدانشان، تقصیر را به گردن دیگران بیندازند و حرکت به سمت اصلاح را بر هزار حرکت دیگر متوقف کنند.

وقتی این بی‌تفاوتیِ زیبا فراگیر شود، و هر کس با مکانیسم‌های دفاعی و بهانه‌های رضایت‌بخشِ مخصوص خودش، مسئولیت و تلاش فردی برای بهترسازی خود و اطرافش را از خودش سلب نماید، نتیجه‌اش یک درجا زدن ثابتِ تاریخی می‌شود؛ یعنی، مجموعه‌ی صفرهایی که در کنار هم هیچ عددی را تشکیل نمی‌دهند، و اگر کسی هم بخواهد حرکتی کند و به اندازه‌ی خود اصلاحی نماید او هم در کنار این صفرها، صفر خواهد شد، و تلاش‌هایش نه تنها بی‌ثمر خواهد ماند، بلکه، پس از مدتی احساس استثمار شدن از سوی همان صفرها را خواهد کرد و در نتیجه او نیز با همین توجیه، به دام بی‌پایانِ بی‌تفاوتی زیبا خواهد افتاد. و باز در یک دورِ باطل، هزار سالِ دیگر هم آن درجا زدنِ تاریخیِ جامعه‌ی مفروض تکرار می‌شود.

درست است که با یک گل بهار نمی‌شود، اما حتی بوی یک گل نیز فضا را می‌گیرد. هر کس باید به اندازه‌ی خودش انسان باشد؛ حالا می‌خواهد یک کارمند دون‌پایه در اداره، یا رفتگر زحمتکش شهرداری، یا کارگر ساختمانی باشد، یا پزشک و استاد و معلم، یا مدیر میانی و بالادستی و غیره.

انسان بودن کار دشواری نیست. در بدترین شرایط هم می‌توان انسان بود. انسان بودن یعنی همان وظایف اولیه‌ی انسانی، مثل دروغ نگفتن، وظیفه‌ی محوله را درست انجام دادن، به حقوق دیگران دست‌اندازی نکردن، بی‌احترامی نکردن، حقّه نزدن، گران‌فروشی و کم‌فروشی و احتکار نکردن، به بهای دوزار مالِ بیشتر و چند صباح زندگی راحتِ خود زندگی دیگران را تباه نساختن، حرمت و کرامت آدم‌ها را پاس داشتن، خوش خلق بودن، در حد خود قدم برداشتن، و چیزهایی مثل این‌ها.

همان‌طور که مجموعه‌ی صفرها را هیچ عددی ارتقا نمی‌بخشد؛ جامعه‌ی مبتلا به بی‌تفاوتی زیبا را نیز هیچ نیرویی نمی‌تواند اصلاح کند، مگر آنکه خودشان بیدار شوند و اراده نمایند، و هر کس به اندازه‌ی خودش و در محدوده‌ی خودش تلاش کند، و با توجیهات به‌ظاهر موجه، اما پوچ و توخالی، از خودش سلب مسئولیت ننماید...



#دکتر_محسن_زندی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🔺از نظر من هیلاری مظهر نوعی #فمینیسم_نمایشگر است. بسیاری از سیاست‌هایی که او در سراسر دورۀ کاری‌اش از آنها حمایت کرده، برای زنان زیان‌بار بوده است. در مقام بانوی اول، او با حمایت از اصلاح تأمین اجتماعی موجب فقر مادران و کودکان شد، از یک لایحۀ چندین موضوعیتیِ جنایی حمایت کرد که جرقۀ موج جدیدی شبیه به قوانین جیم کرو را برای حبسِ دسته‌جمعی به‌وجود آورد، همچنین از اصلاحات آموزشی‌ای حمایت کرد که اتحادیه‌های معلمان را زیر سؤال برد، شغلی که عمدتاً یک شغل زنانه است. وی در مقامِ سناتورِ نیویورک و وزیر امور خارجه، مرتباً از سیاست‌های خارجی جنگ‌طلبانه حمایت کرد، سیاست‌هایی که به مرگ زنان و کودکان در کشورهای دیگر منجر شده است.

دولت جورج دبلیو بوش به وقیحانه‌ترین شکل موجود از ترکیب فمینیسم و اسلام‌هراسی استفاده کرد تا جنگ علیه تروریسم را مشروعیت ببخشد؛ به صحبت‌های عمومیِ لورا بوش و کاندولیزا رایس دربارۀ ضرورت #آزاد_ساختن زنان در #افغانستان و #عراق می‌اندیشم. اما کلینتون در لفاظی‌هایش همواره از زنان و کودکان برای توجیه جنگ استفاده کرده است. وی به خاطر زن‌بودن، هنوز در نظر بسیاری از زنان الهام بخش احساساتی نظیر همذات‌پنداری و عشق است. به‌نظر می‌رسد دشمنان و دوستداران او از احزاب راست و چپ هر دو درگیرِ همان نوع تفکر همانگویانه‌ای هستند که پیش از این راجع به آن صحبت کردیم. زمانی که چیزی درست باشد، خواهی دانست. یا وقتی چیزی درست نباشد، اشتباه است.

در مورد باقی ما، قطعاً فکر می‌کنم می‌توانیم خم شویم و نگاهی انتقادی به کلِ ایدئولوژی‌ای بیاندازیم که حول «آنچه دوست داری انجام بده» شکل گرفته است. وِردِ شفابخشی که سکس می‌خواند آنقدر کهنه شده است که بیشتر مردم می‌دانند چگونه با تردید به آن بنگرند. اگرچه در طی چند سال گذشته همچنان که کار و تفریح کمتر و کمتر از یکدیگر قابل‌تشخیص شده‌اند، شاهد نوعی اروتیک‌کردنِ کار و اوقات فراغت نیز بوده‌ایم.

معتقدم این زبان با تلفیق اشتیاق و شغل در حال تبدیل‌شدن به دستاویزی وقیحانه برای بهره‌کشی از کارگرانِ متزلزل است. چیزی که باعث می‌شود احساس کنیم اگر در قبال حقوق ناکافی نخواهیم تمام وقت کار کنیم، شخصاً شکست خورده‌ایم. شما نباید به‌خاطر متصدی بار شدن مجبور باشید راجع به «اشتیاقتان به ارائۀ خدماتِ غذا و نوشیدنی» صحبت کنید، همین‌طور نباید مجبور باشید برای استخدام در یک کارگاه بسته‌بندی و تاکردنِ لباس از «اشتیاقتان به خرده‌فروشی» حرف بزنید. وقتی زمان یا امکانات لازم برای خودِ عشق -یا زندگی- را نداریم نباید بیش از اندازه خود را متعهد به دوست داشتن کارمان بکنیم.



@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🔺بااین‌حال گفتمان‌های عمومیِ نادری دربارۀ زن و خانواده وجود دارد که به این نکته اذعان کند که این فعالیت‌ها کاری بیش از برآورده‌ساختن یک تمایل شخصی است. این واقعیت که باردارشدن و بزرگ‌کردن کودک مزدی به همراه ندارد یا به آن یارانه تعلق نمی‌گیرد، باعث تقویت این تصور می‌شود که این فعالیت‌ها کارهایی ارزشمند نیست: آن‌ها از روی عشق است.

با قوانین جدیدِ ناظر بر مرخصی با حقوق برای امور خانوادگی در کالیفرنیا و نیویورک، ممکن است شاهد اولین قدم‌ها برای تغییر سیاست‌هایی باشیم که می‌توانند به اصلاح این ایراد کمک کنند، ایرادی که قرن‌ها قدمت دارد.

بسیار حیاتی است که قوانینی از این دست برای والدین و پرستاران (مراقبان) خانگی از هر جنسیتی وضع شده و برای آنها مرخصی با حقوق درنظر گرفته شود؛ در غیر این صورت، در حالی که این قوانین از فشار بر روی زنان خواهد کاست، ممکن است همزمان موجب تقویت این پیش‌فرض شود که کارِ مراقبت‌کردن کارِ زن است. هنوز راه درازی در پیش داریم.

لنارد: متفکرانِ فمنیست در باب این پرسش که آیا عشق رمانتیک می‌تواند از ارتباط با #مردسالاری و سرمایه‌داری رها شود یا اینکه باید به‌کلی کنارش گذاشت، پاسخ‌های متفاوتی را در ذهن پرورانده‌اند: #بل_هوکس با هدف نجات‌دادن و تعالیِ عشق بمثابۀ عملی شفابخش و بنیادین، به بحث دربارۀ تعریف خاصی از عشق به‌مثابۀ یک انتخاب و عملِ متقابل و مؤیدِ زندگی -هم به‌منزلۀ فعل و هم به‌منزلۀ اسم- می‌پردازد که نمی‌تواند با سوءاستفاده و آزار همزیستی داشته باشد. دیگران، مانند سیلویا فدریچی، مفهومِ عشق را به‌مثابۀ چیزی می‌فهمند که لاجرم محکوم و مردسالارانه است.

وایگل: من تا حد بسیار زیادی مدیون کار فمنیست‌های مارکسیست نظیر سیلویا فدریچی، سِلما جیمز و ماریارُزا دالا کوستا یا نانسی هولم‌استروم و نانسی فریزِر هستم، کسانی که نشان دادند روابط جنسی و رمانتیک تا چه اندازه به مناسبات کار مربوطند، و اینکه ایدئولوژیِ تنیده‌شده پیرامونِ طبیعت زنانه و نقش زن در خانوادۀ هسته‌ای تا چه حد در خدمت توجیه بهره‌کشی و سوءاستفاده از ما بوده است. جامعۀ ما کارِ مادران را گران‌بها می‌خواند، اما با آن همچون چیزی بی‌ارزش برخورد می‌کند. بدون شک تمام این قیل و قال‌ها دربارۀ عشقِ بی‌قیمت، راهی برای رمانتیک‌کردن بهره‌کشی است. اگر پول نمی‌تواند برای شما عشق به‌همراه بیاورد، دستمزدی نیز در قبال عشق پرداخت نخواهد شد.

اما در نهایت، این بینشِ بل هوکسِ #فیلسوف و فعال مدنی است که مرا متقاعد کرده است. همانطور که اشاره کردید، او بر این نکته تأکید می‌کند که عشق یک فعل و همچنین یک اسم است؛ یعنی شکل فعالی از مراقبت که می‌توانیم آن را در جهانی که به‌دلیلِ بهره‌کشی و خشونت پاره پاره شده است، به خود و دیگران عرضه کنیم. به باور من، عشق زمانی که طرز تلقی ما از آن همچون فعالیتی غایتمند باشد، می‌تواند واقعیات را تغییر دهد.

آنجلا دیویس نیز با روشنی بسیار دربارۀ این می‌نویسد که عشق چگونه می‌تواند برای جعل حوزه‌های جدیدی که ضدِ فضاهای همگانی هستند به کار گرفته شود، مثلاً واحدهای خانوادگی ضدنژادپرستانه. دیویس بویژه توصیف می‌کند که چگونه فمنیست‌های سفیدپوستِ طبقۀ متوسط به این خاطر که محیط خانه برایشان به‌مثابۀ محلِ سرکوب بوده است، ترجیح دادند تا امکانات خلاقانۀ آن را کم‌اهمیت جلوه دهند؛ او معتقد است زنان افریقایی-امریکایی که در جهان خارج دائماً با خشونت و نژادپرستی دست به گریبان بودند خانواده را به‌مثابۀ فضایی رهایی‌بخش برای خلق امکانات دیگر می‌دیدند.

از تعریف عشق به‌مثابۀ شکلی از کار که بر بازتولید اجتماعی دلالت دارد، مستقیماً امکان خلّاق‌بودن آن استنتاج می‌شود: مجبور نیستیم که جهان را به همان صورتی که اکنون هست بازتولید کنیم. از نظر من پرسش‌های اصلی در مورد این نیست که عشق چیست، بلکه دربارۀ این است که عشق چه می‌کند. یا شاید به بیان دقیق‌تر، ما با آن قادر به انجام چه کاری هستیم. لزومی نداردآنچه می‌کنیم، تولید مجددِ مردسالاریِ (سرمایه‌دارِ سفیدپوستِ تفوق‌طلبِ دگرجنسگرا) باشد. واقعاً لزومی ندارد.

لنارد: دُمینیک پتمن، نظریه‌پردازِ فرهنگی، چنین نوشته است: «جا دارد در این‌باره به تأمل بپردازیم که آیا عشق هنوز تنها گفتمانِ دردسترس برای نجات #تکینگی (فردیت) در دوران سرمایه‌داری متأخر است، یا اینکه اصلاً ’عشق‘ تبدیل به دامی شده است (یا شاید همیشه بوده است) که ما را به سوی اقتصاد #لیبیدویی سوق می‌دهد؟ اقتصادی که به رنج افراد با همان بی‌تفاوتی‌ای می‌نگرد که صندوق بین‌الملی پول و بانک جهانی بر اقتصاد کلان نظارت می‌کنند.» نظر شما راجع به این سخن چیست؟


@art_philosophyy
ادامه🔻

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️بخش کوتاهی از سخنان #اسلاوی_ژیژک فیلسوف، روانکاو و جامعه شناس اسلوونیایی درباره #عشق

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🎬 سکانس به یاد ماندنی از فیلم The Network (شبکه) ساختهٔ «سیدنی لومت» محصول سال ۱۹۷۶ کشور آمریکا


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️پدیدارشناسی چیست؟


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️#پرسشهای_نهایی

مصاحبه ای کوتاه با #جورج_الیس فیزیکدان و استاد برجسته دانشگاه کیپ تاون آفریقای جنوبی


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️چرا به کودکان شطرنج آموزش دهیم؟

آموزش شطرنج به کودکان می تواند تاثیرات مثبت و پایدار متعددی روی کودکان داشته باشد. به همین خاطر امروزه در بسیاری از مدارس جهان آموزش شطرنج به کودکان یکی از مهمترین نوع برنامه درسی است. در این مقاله تاثیرات آموزش شطرنج به کودکان را نشان خواهیم داد.
صحنه زندگی خود نوعی بازی شطرنج است که ما غالبا از راه رقابت و مبارزه امتیازات ارزنده ای برای ارضاء خود بدست می آوریم و نیز زندگی مجموعه ای از حوادث خوب و بد است که در برخی موارد باعث غرور و مباهات می شود هیچ نوع حرکت غیر قانونی برای نجات از وضعیت بد مجاز نیست و تصادف و شانس نیز در این صفحه کوچک زندگی جایی ندارد هرچه هست تدبیر و تعقل، صبر و شکیبایی، دقت، سرعت، تشریک مساعی، برنامه ریزی، انضباط، دفاع، آینده نگری تصورات، تخیلات، خونسردی، نوآوری، اراده، بصیرت و قوه تشخیص است.

هر آنچه هست متولد می شود و در صفحه ظریف شطرنجی از حقیقت نبرد در زندگی با دنیایی از نبوغ و زیبایی که همانند پناهگاهی است که آن ر ا از نقد کردن در امان می دارد، بوجود می آید. بر اساس محاسبات ریاضی دانان با کمک ۳۲ مهره و ۶۴ خانه، تنها برای ۴ حرکت اول در روی صفحه شطرنج ۳۱۸ میلیارد و برای ده حرکت اول ۱۷۰ میلیارد امکان حرکت متنوع و متفاوت بصورت قاعده و قانون وجود دارد و بجاست که “یوهان” #فیلسوف و شاعر بزرگ آلمانی شطرنج را سنگ محک مغز معرفی کرده است این بازی مهم اهداف زیر را به دنبال دارد.

بازی شطرنج به کودکان چه چیزهایی را می آموزد؟
• آموزش شطرنج به کودکان ، آموزش فرهنگ است. چرا که شطرنج فرهنگ است. بازی هزار ساله ای است که که در سراسر جهان رواج دارد.
• آموزش شطرنج به کودکان یعنی هدایت کودکان در فرآیند های حل مسئله : از آنجا که حل مسئله از ویژگی های ثابت هرگونه یادگیری است کودکان باید در تجزیه و تحلیل ، ارزیابی و تشخیص راه حل های مختلف در تمام زمینه از جمله زندگی روزمره تعلیم می بینند.
• شطرنج مبنای ریاضی دارد و ریاضیات پایه علم است.
•آموزش شطرنج به کودکان قوه شناخت را افزایش می دهد بازیکنان را به الگوی اخلاقی مجهز می کند که با آن می توان ارزشهای معنوی خلق کرد و رقابت سالم را گسترش می دهد.
• آموزش شطرنج به کودکان اوقات فراغت آنها را می تواند پر کند.

تاثیرات مثبت آموزش شطرنج به کودکان

• آموزش شطرنج به کودکان باعث افزایش #تمرکز و دقت در کودکان می شود. از فواید اصلی شطرنج دقت و تمرکز است زیرا اگر آنها دقت لازم را به عمل نیاورند نمی توانند بازی خوبی را به نمایش بگذارند.
• آموزش شطرنج به کودکان باعث افزایش #تجسم فضایی کودکان می شود. در بازی شطرنج کودکان وادار می شوند تا توالی فعالیتها را قبل از اینکه اتفاق بیفتد تصور کنند شطرنج بطور واقعی توانایی تجسم را با اموزش جابجای مهره ها در ذهن به کودکان آموزش می دهد.
• آموزش شطرنج به کودکان منجر به #تفکر رو به جلو می شود . کودکان در این بازی آموزش می بینند که ابتدا فکر کنند بعد عمل کنند آنها یاد می گیرند که از خود بپرسند که اگر من اینکار را بکنم چه اتفاقی می افتد ومن باید چه واکنشی نشان دهم بطور کلی شطرنج به کودکان کمک می کند که #صبور و #متفکر بار بیایند.

•آموزش شطرنج به کودکان ، ارزیابی گزینه ها  را به کودکان می آموزد . کودکان یاد می گیرند که آنها نباید اول حرکات را انجام دهند و سپس حرکات را به خاطر بسپارند . بلکه یاد می گیرند که راهها و جنبه های مختلف حرکات مختلف را ارزیابی و سپس بهترین را انتخاب کنند.
• آموزش شطرنج به کودکان #تجزیه و #تحلیل عینی را به آنها می آموزد . کودکان یاد می گیرند که نتایج کارهای مختلف و توالی آنها را و همچنین اینکه آیا این حرکات (کارها) به او کمک می کند یا به ضرر اوست را ارزیابی کند و با استفاده از شیوه های منطقی و نه احساسی، بهترین تصمیم را بگیرند.
•آموزش شطرنج به کودکان تفکر انتزاعی کودکان را پرورش می دهد. کودکان یاد می گیرند که بصورت دوره ای به عقب برگردند و جزئیات و کارهای انجام شده را بررسی کنند. به این ترتیب آنها الگوهای استفاده شده در موقعیت های مختلف را در یک موقعیت را یاد گرفته و در موقعیت های دیگر بکار می برند.
• آموزش شطرنج به کودکان #برنامه ریزی را می آموزد. کودکان یاد می گیرند اهداف دراز مدت خود را تعیین و راههای رسیدن به آن را نیز یاد می گیرند .
با این حال، هیچکدام از این مهارتها ویژه شطرنج نیست بلکه بخشی از شطرنج است. زیبایی بازی شطرنج در این است که به عنوان وسیله ای آموزش داده شود که ذهن کودکان را تحریک می کند و به آنها کمک می کند که تا این مهارتها را پرورش داده و از آن لذت ببرند . در نتیجه شطرنج، کودکان ، حل مسئله کنندگان بهتر ، تصمیم گیرندگان مستقل تر و با #تفکر_انتقادی بالا بار خواهند آمد.


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▫️زیرنویس فیلم فریدا کالو طبیعت زنده

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️زیرنویس فارسیِ فیلم «فریدا»

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

#هنر

▫️مرقومه لاله میرآب، #معلم مستعفی مدرسه معرفت به لات های لنگ و لگدانداز !

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️متاورس چیست؟
فرضیه‌ای از نسل بعدی اینترنت که از محیط‌های مجازی سه بعدی آنلاین غیرمتمرکز و پایدار تشکیل می‌شود در حال حاضر شرکت‌هایی مانند متا پلتفرمز، روبلاکس، اپیک گیمز و مایکروسافت، در حال سرمایه‌گذاری بر روی تحقیقات و توسعهٔ فناوری‌های مرتبط با متاورس هستند...

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️لطفا زود باور نکنید!

به نظر من یکی از خطرناکترین پیام‌هایی که مدام به گوش‌ها خوانده می‌شود این است که به دیگران اهمیت ندهید، برای خودتان زندگی کنید، به قضاوت دیگران اهمیت ندهید.
به طرز شگفت‌انگیزی این پیام شایع شده است و آدم‌های زمانه ما باور کرده‌اند که نباید به دیگران اهمیت بدهند.

اگر از من پرسیده شود خواهم گفت که یکی از احمقانه‌ترین سوالات برای توجیه فردیت و منیت مفرط انسان این است که مگر ما برای دیگران زندگی می‌کنیم؟پاسخ درست آن است که بله قطعا یکی از مهمترین و قدرتمندترین رانه‌های انسان برای زندگی، دیگری است.
اگر به عقلای گذشته گفته میشد روزی فرامی‌رسد که برای توجیه آدمیان نسبت به اهمیت دیگران نیاز به فلسفه و استدلال و توضیح است یقیناً به سلامت گوینده شک می‌کردند. امروز اما آنچنان این سخن همه گیر و شایع شده است که مجبور به تحقق پیش‌بینی دیوانگان شده‌ام. درست است که گفته‌اند از روزی که اینترنت پیدا شد، انسان چند برابر همه‌ی تاریخ حیات خود وراجی کرده است.

اولین دلیل برای مخالفت این است که اساسا چنین خواست و اراده‌ای امکان تحقق ندارد چرا که یکی از غرایز مهم آدمی، معنا و انگیزه یافتن در ارتباط با دیگری است. آنجا که معلم اول، #ارسطو که به حق یکی از بزرگترین متفکران تاریخ فلسفه است، انسان را مدنی بالطبع خوانده است منظور تنها این نیست که انسان بدون دیگران توان رفع نیازهای مادی، تامین امنیت و یا ارضا میل جنسی خود را ندارد چرا که حیوانات هم مانند انسان‌ها به تنهایی قادر به رفع نیازهای خود نیستند و از بین خواهند رفت، بلکه مسأله انسان در ارتباط با دیگران هویت یافتن دیده شدن، اصرار بر بودن، اصرار بر نمایش صاحب اثر بودن است و این با طبع ما هم زاد است و اساسا یک انتخاب نیست چرا که یک غریزه برای نوع انسان است.

حال فرض کنید با این پیامی که مدام به گوش‌ها خوانده می‌شود که به نظر بقیه اهمیت ندهید و میلیون‌ها انسان آنرا باور کرده‌اند چه بخواهند و چه نخواهند مدام در حال سرکوب این غریزه قدرتمند درون خود هستند و خب این اراده و این جنگ به مانند تمام انواع جنگ‌های انسان با غرایز خود، کودکی گور زاد است و قطعاً به شکست انسان خواهد انجامید. اما آن چه که لطمه اصلی را وارد می‌کند تلاش انسان برای ارضاء این غریزه تحت فشار و از بیراهه است که این همان مولود شوم جنگ انسان با غریزه خود است. اگه به فضای اطراف اندکی عمیق‌تر نگاه کنیم در می‌یابیم که بسیاری از تلاش‌های انسان جدید برای جلب توجه دیگران که احمقانه می‌نماید از این روست که انسان تحت فشار و از بیراهه مشغول رفع عطش است. شاید این همان سرآغاز ابتذال عمومی و شایع در جهان امروز باشد.


@art_philosophyy
ادامه🔻

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️فردریش نیچه، نیهیلیسم و اَبَرانسان


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️#نوام_چامسکی و فراگیری زبان

▫️آیا همانطور که افلاطون باور داشت ما در حالی متولد میشویم که همه چیز را میشناسیم؟
یا آنطور که جان لاک و دیگر تجربه گرایان میگفتند ذهن مانند یک لوح سپیدی ست که تجارب، چیزهایی را بر روی آن مینویسند؟


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️خروج غم‌انگیز مردم افغانستان از کشورشان


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🔺وایگل: «نجات تکینگی»! این تعبیر را دوست دارم. عشق احساسی است که نسبت به کسی دارید و اگر هم میتوانستید آن را با هیچ چیز معاوضه نمیکردید. به نظرم لازم است تأکید کنم که تکینگیِ عشق هم مستلزم شکلی از #مشارکت و #جمع است، حتی اگر منظور فقط یک‌جور اشتراکِ ابتداییِ دونفره باشد. ما این را به خود و به یکدیگر مدیونیم، که این عشق را گرامی بداریم و اجازه ندهیم به‌کلی محصور و منزوی یا مصادره به مطلوب شود.

بنابراین گفتۀ پتمن را می‌پسندم. ما باید دربارۀ اینکه زبان عشق چگونه می‌تواند ما را برای مصرف و کارکردن تربیت کند، نگران و مراقب باشیم. اما نسبت به رویکردها و شیوه‌های برخی از متفکران مخالف با نظام سرمایه‌داری نظیر آلن #بدیو، ژان #بودریار و اسلاوی #ژیژک در مواجهه با عشق و تجربۀ اروتیک جداً تردید دارم، از دید آنها عشق و تجربۀ #اروتیک «دیگری» سرمایه‌داری یا لایۀ ظاهری آن است: آخرین پناهگاهِ اصالت در دنیایی فاسد. فکر می‌کنم در این نوع رمانتیسیم، اغلب نوعی زن‌ستیزیِ پنهان درکار است.

در #فلسف_اروپایی، سنتی بسیار دیرین وجود دارد که با تعریف‌کردن از زن و قراردادن او در تقابل با دنیای مردانه، به زنان یا به بیان دقیق‌تر مفهوم «زن» صورتی آرمانی می‌بخشد. این نوع معانی بلاغی مدعی ارتقا و تعالی «ما» است. باوجوداین، در جریانِ کار، ما را از صفات انسانی تهی می‌کند. ما به سایۀ آنچه وجود دارد تبدیل می‌شویم. برای نمونه، به این فکر می‌کنم که #نیچه چگونه از مفهوم #زنانگی_ابدی استفاده می‌کند، مفهومی که از رمانتیک‌های آلمانی پیشین وام گرفته است، و اینکه ژاک دریدا و دیگر پساساختارگرایان چگونه این سخن نیچه را که «اگر #حقیقت یک #زن باشد چه؟ بعدش چه؟»

مورد توجّه قرار دادند و همچنین به #زیگموند_فروید و سنت روان‌کاوی فکر می‌کنم که زن را بر حسبِ «کمبود» تعریف می‌کند. کمبود و فقدان یعنی فقدان آلت مردانه.

طنز بزرگ اینجاست که با رمانتیک کردن جنس زن و امر اروتیک، متفکرانِ معترف به ضدیت با سرمایه‌داری، نظیر بودریار، بوردیو و ژیژک، سرانجام به تداوم و استمرار یکی از دروغ‌های بنیادین سرمایه‌داری جدید کمک کردند. این ممکن است مهم‌ترین اسطورۀ سرمایه‌داری باشد: اینکه کار زنان در به‌دنیاآوردن و بزرگ‌کردنِ کودکان کار نیست. بلکه صرفاً بخشی از طبیعت است. و طبیعت چیزی است که می‌توانیم آن را رایگان فرض کنیم، بدون اینکه از بابت آن احساس بدی داشته باشیم.

آن #متفکران_چپ که نظم کنونی جهان را فاسد می‌پندارند و از درک این نکته عاجز هستند که بارداری کار است و بزرگ‌کردن کودک هم کار است، این عاملِ کلیدی را در نظر نمی‌گیرند که بازتولید اجتماعی می‌تواند خلّاق باشد. مراقبت و مادری‌کردن از دید آنها صرفاً اموری منفعالانه هستند، اموری که بخشی از بیولوژی‌اند، یا یک «ذخیرۀ همیشگی»ِ خودجایگزین مانند جهان طبیعی. در نتیجه، از درک این عاجزند که مراقبت می‌تواند شرایط اجتماعی را زیر و رو کند. به همین خاطر است که در وجهِ منفیِ نقد گرفتار شده‌اند: چراکه آنها هیچ تصوری از این ندارند که چگونه به این دنیا می‌آییم و رشد می‌کنیم، در تخیل آنها تغییر، به‌مثابۀ یک مکاشفه، تنها از خارج می‌آید. به همین دلیل است که آنها از زن متنفرند، هرچند با کج‌خلقی بر خلاف آن اصرار می‌ورزند.

لنارد: جداکردن ایدۀ عشق رمانتیک از سرمایه‌داری و مردسالاری خصوصاً در فرهنگی که کار را امری اروتیک و رمانتیک می‌نمایاند، فوق‌العاده چالش‌برانگیز است. ما باید عاشق آنچه انجام می‌دهیم باشیم و شور و اشتیاق خود را در کار بیابیم. این پیامی است که سیاستمدارانِ زنی نظیر شریل سندبرگ بر آن تأکید داشته‌اند، و قطعاً آن نوع فمینیسمی است که به هیلاری کلینتون نسبت داده می‌شود، کسی که ازدواج و زندگی عاشقانۀ او نیز محل تفحصِ جدی بوده است. البته استفاده از زبان عشق دربارۀ کار پدیده‌ای قدیمی نیست، اما به نظر می‌رسد که چنین استفاده‌ای به‌جای آنکه باعثِ جداکردن عشق از نظام‌های سرکوبگر شود، مشخصاً باعث به‌هم‌آمیختن و گره‌خوردنِ مضاعف عشق با آنها شده است. نظر شما در این مورد چیست، و ضرورت و اهمیتِ این پدیدۀ «کارت را دوست داشته باش» و چهره‌هایی که آن را تجسم می‌بخشند چیست؟

وایگل: #هیلاری موردِ جالبی است: او در کسانی که او را دوست دارند یا از او متنفرند، احساسات بسیار شدیدی برمی‌انگیزاند. با قطعیت می‌توانیم در این هم‌عقیده باشیم که اعضای دستِ راستیِ #زن‌ستیز، زندگی حرفه‌ای او را به خاطر اینکه یک زن است، بدنام کرده‌اند. اما به نظر می‌رسد احساسات در قبال هیلاری، در میان لیبرال‌ها نیز اغلب مبتنی بر هویت او بوده است تا پیشینۀ سیاسی وی...



@art_philosophyy
ادامه🔻

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️آیا #عشق فایده ای برای زنان داشته است؟ چرا عشق همچنان بعنوان چیزی بی زمان و ماورای طبیعی در نظر گرفته میشود؟

▫️فرهنگ رمانتیک ما می‌گوید عشق مثلِ صاعقه سراغ شما می‌آید، بنابراین وقتی پای عشق در میان باشد، کاری از دستتان ساخته نیست. این اسطوره‌پردازیها دربارۀ عشق، بسیار به زنان آسیب زده است، به زنانی که وظیفۀ سنگین مراقب را بر عهده دارند و خیلی خوب می‌دانند که عشق و کار چقدر به هم پیوسته‌اند.
 عشق آنطور که ما می‌شناسیمش می‌تواند به جای عاملی بازدارنده، نیرویی بنیادین باشد؟ آیا ایدۀ کنونی ما از عشق نیاز به بازنگری دارد؟ آیا شکل جدیدی از عشق در جنبش‌های اجتماعی در حال ظهور است؟ عشقی که علیه شکل محدود و ضعیف عشق که توسط سرمایه‌داری پرورش یافته است، عمل میکند؟ دربارۀ این موضوع و مسائل دیگر با «مویرا وایگل»، نویسندۀ کتاب رنج عشق: ابداع قرارهای عاشقانه صحبت کرده‌ام.

ناتاشا لنارد: عشق واقعی. عشق حقیقی. عشق در نگاه اوّل. ما با عشق رمانتیک همچون یک ابژۀ تغییرناپذیر و متافیزیکی برخورد می‌کنیم که منتظر کشف‌شدن و به چنگ‌آورده‌شدن است، اگرچه این رسوم سنّتی معاشقه و پیوند در واقع نسبتاً تحوّلات جدیدی هستند. چرا عشق همچنان به عنوان چیزی بی‌زمان و ماورای طبیعی در نظر گرفته میشود؟

مویرا وایگل: اگرچه نوشتن #فیلسوفان دربارۀ عشقْ سنتی دیرینه و غنی است، ما در زندگی روزانه اغلب طوری رفتار و صحبت می‌کنیم که گویی عشق به خودی خود نمی‌تواند مورد تحلیل قرار گیرد. شما اظهار نظر معروف قاضی استوارت دربارۀ هرزگی را مطرح می‌کنید. اغلب شنیده‌ام که مردم وقتی دوستانشان کسی را ندارند، به آنها می‌گویند: وقتی زمانش برسد خودت متوجّه خواهی شد. وقتی خود من با کسی قرار می‌گذاشتم عادت داشتم که (اغلب به طور غم‌انگیزی) به این جملۀ باب دیلن فکر کنم: اگر چیزی درست نیست، اشتباه است. این قبیل #توتولوژیها (این‌همان‌گویی‌ها) در تمام گفتگوها دربارۀ رابطۀ جنسی و روابط عاشقانه دیده می‌شود. آن‌ها طیف وسیعی از احساسات و تجربیاتی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند که همگی به عشق معروف هستند.
اما اینکه عشق چیست و چه می‌تواند باشد، به هیچ وجه چیزی بدیهی نیست. گاهی طوری دربارۀ عشق صحبت می‌کنیم که گویی شکلی از غریزه است که مستقیماً ریشه در زیست‌شناسی ما دارد. گوته برای اینکه بگوید پیوندهای جاذبه و محبت تا چه حد می‌توانند بدون مقدّمه شکل بگیرند از یک اصطلاح شیمی استفاده می‌کند: قرابت گزینشی. این نوع استعارات وسوسه‌برانگیزند، زیرا جاذبه و محبّت مطمئناً متضمن فرایندهای بدنی و بیولوژیکی هستند که ممکن است به طور واضح درک نشده یا از لحاظ عقلی فهم‌پذیر نباشند. بااین‌حال این استعاره‌ها ناقص هستند.

آن تعریف‌های توتولوژیک از عشق که در بالا به آنها اشاره کردم، «وقتی عشقی حقیقی باشد متوجه خواهی شد»، «وقتی چیزی درست نباشد، اشتباه است» و غیره، همگی به خودانگیختگی عشق اشاره دارند. به عبارت دیگر، آن‌ها از تصدیق اینکه عشق می‌تواند شامل عنصری از تلاش یا نیّت قبلی باشد، سر باز می‌زنند. فکر می‌کنم که این جدایی بین زحمت و عشق نادرست است. علاوه‌برآن، این تعریف‌ها محافظه‌کارانه هستند، چون در شکل‌بخشیدن به جهان بمثابه خلق دوبارۀ آن، هیچ عاملیت و قدرتی برای ما قائل نمی‌شوند.

لنارد: از منظر فمنیسم و تغییر سیاسی، فکر می‌کنید این طرز تلقی از عشق رمانتیک به مثابه امری لازمان چه خطرهایی دربردارد؟

وایگل: به لحاظ تاریخی، رازآلوده‌کردن مفهوم عشق رمانتیک، خصوصاً برای زنان زیان‌بار بوده است. دشوار است که مفهوم عشق رمانتیک را از وضع کاملاً بغرنجی جدا کنیم که تفکراتِ مربوط به طبیعتِ جنس مؤنث دارد. منظورم تفکراتی است که در خدمت توجیه بهره‌کشی و سوءاستفاده از کارِ ما عمل کرده‌اند، برای نمونه، اینکه ما زنان به‌طور غریزی احساساتی هستیم و فطرتاً خود را وقف می‌کنیم، خواه وقف عشّاقمان، خواه فرزندانمان یا همکارانمان. (چه راه‌حل دلچسبی، اینطور نیست؟ اینکه این گروه از انسان‌ها که قرن‌هاست بنا بر جبرِ شرایط مادی‌شان مجبورند لبخند بزنند و نیازهای عاطفی دیگران را برطرف سازند، «بنا به طبیعت‌شان» در انجام این کار ماهرند؟

فمنیست‌های مارکسیست کارهای مهم زیادی انجام داده‌اند تا نشان دهند روابط رمانتیک و خانوادگی تا چه حد مانند روابط کاری و پرزحمت هستند. زنان حتی در نقش خانه‌دار یا مادر نیز سهم عظیمی در اقتصاد دارند. آن‌ها با مراقبت از اعضای خانواده که هرکدام به شغلی دستمزدی مشغولند، در حفظ و کمک به بازتولید نیروی کار سهیم هستند؛ آن‌ها با به دنیاآوردن کودکان و پرورش آنها، برای آنکه اعضای مولد جامعه باشند، به شیوه‌های مستقیم و مشهود تولید ناخالص داخلی را افزایش میدهند.

برای هیچکدام از این کارها پولی به ما پرداخت نشده است. خلق دوبارۀ جهان، کالایی اجتماعی را بازتولید می‌کند که مردم از هر جنسیتی درآن سهیم هستند.



@art_philosophyy
ادامه🔻

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️قرص ضد کرونا

▫️صدور مجوزی اضطراری در استرالیا برای داروی #مولنوپیراویر (Molnupiravir)
مصرف این قرص ویروس را پس از ۵ روز از بین می‌برد

نهاد تنظیم مقررات دارویی استرالیا روز سه شنبه مجوز اضطراری برای داروی ضد ویروسی شرکت داروسازی "مرک" Merck's با نام مولنوپیراویر را صادر کرد.

مولنوپیراویر نخستین بار برای مقابله با آنفلوانزا تولید شد. تغییراتی در این دارو داده شده است که می‌توان آن را به شکل قرص مصرف کرد. این دارو باید دو بار در روز و به مدت پنج روز مصرف شود.

این درمان در چند صد نفری که آن را دریافت کرده‌اند نتیجه خوبی داشته است.

شرکت مرک پیش از این روی تولید دو واکسن کووید-۱۹ تحقیق می‌کرد اما این تحقیقات را در ماه ژانویه متوقف کرد و در پژوهش روی داروی کرونا متمرکز شد.


https://www.reuters.com/article/healthcoronavirus-australia-merck-co-idUSL4N2PH1P8


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▫️تصویر بالا: وقتی فلاسفه در برتری فلسفه، با یکدیگر موافق هستند.

▫️تصویر پایین: وقتی فلاسفه در حال تعریفِ #فلسفه هستند.

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

@art_philosophyy
#هنر

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️پروفسور #والتر_لوین، فیزیکدان و استاد بازنشستهٔ دانشگاه MIT است.

بسیاری از کلاس‌های فیزیک والتر در MIT سال‌ها در UWTV در سیاتل، واشینگتن نشان داده می‌شد و تعداد بینندگان آن به ۴ میلیون نفر می‌رسید. لوین شخصاً به صدها رایانامه‌ای که از سوی بینندگان UWTV دریافت می‌کرد جواب می‌داد. او برای ۱۵ سال در شبکهٔ MIT Cable TV بود، برنامه‌های این شبکه هر روز در تمام شبانه روز پخش می‌شد و در آن به دانشجویان در انجام تکالیف هفتگی شان کمک می‌کرد.

بخشهایی از تدریس عالی این استاد برجسته را ببینید.


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️فریدا کالو (نقاش مکزیکی) در خانه و دیدارش با لئون تروتسکی از رهبران سیاسی شوروی


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

#هنر

🎥 فیلم فریدا کالو طبیعت زنده
ساخته پل لدوک محصول سال ۱۹۸۶


@art_philosophyy
#فیلم #سینما

Читать полностью…

فلسفه و هنر

#هنر

🎥 فیلم «فریدا» Frida
ساخته جولی تایمور محصول سال 2002

▪️فیلم دربارهٔ زندگی نقاش مکزیکی سورئالیست #فریدا_کالو است و از رمانی به نام فریدا: زندگی‌نامه‌ای از فریدا کالو (۱۹۸۳) نوشتهٔ هایدن هررا اقتباس شده‌ است.

در این فیلم هایک، در نقش فریدا نامزد دریافت جایزهٔ اسکار بهترین هنرپیشهٔ نقش اول زن شد...


▫️برای آشنایی با این هنرمند کلمه «فریدا کالو» را در کانال سرچ بزنید.


@art_philosophyy
#فیلم #سینما

Читать полностью…
Subscribe to a channel