▪️نقطه مقابل شهامت هرگز ترس نیست بلکه بی تفاوتی است
نقطه مقابل عشق نیز نفرت نیست بلکه بی تفاوتی است
نقطه مقابل ایمان نیز شک نیست و باز هم بی تفاوتی است
نقطه مقابل امید نیز یاس نیست بلکه آن نیز بی تفاوتی است
و در نهایت نقطه مقابل زندگی نیز مرگ نیست بلکه بی تفاوتی ما به جهانی است که در آن زندگی می کنیم
بی تفاوتی بزرگترین دشمن روح انسانی است که در برابر زندگی و هر آنچه به آن معنا می بخشد قرار می گیرد و ما را و جهان را از شهامت و راستی تهی می سازد.
در یکی از بزرگترین شاهکارهای تاریخ ادبیات دانته در کمدی الهی خود از زبان ویرژیل در سفر به دوزخ چنین می نویسد که :
در ورودی دوزخ روحهایی آشیان دارند که مغلوب دردهای خود شده اند. مردمانی که بهشت حاضر به پذیرش آنها نیست و جهنم نیز از پذیرش آنها شرم دارد!
اینها مردمانی هستند که بی تفاوت زندگی خود را زیسته اند و محکومند که فراموش شوند. گویی که هرگز بر زمین نزیسته اند.
#دکتر_آیدین_آرتا
@art_philosophyy
▪️بخشی از جلسه درمان #اروین_یالوم روانپزشک آمریکایی
بیمار درگیر اضطراب وجودی (اگزیستانسیال) و حملات پانیک
اروین یالوم با رویکرد روانکاوی اگزیستانسیالِ خود، درمان را جلو می برد...
#زیرنویس_فارسی
@art_philosophyy
▫️نوروز بمانید که ایام شمایید
در سال جدید برای تمام هموطنانمان در هر جای دنیا بویژه شما همراهان ارجمند کانال هنر اول آرزوی سلامتی و بهروزی میکنیم،
به امید فردایی بهتر با برآمدن آفتاب از فراز البرز، زاگرس، الوند، سهند، سبلان، تفتان، آبیدر، آسماری و تابش آن بر فلات ایران زمین
🍃🌺🍃
@art_philosophyy
▪️مدافعان زمین در برابر زمان؛
به مناسبت ۸ مارس (روز جهانی زن)
«بر جایی که از زنانگی اثری نباشد اعتمادی نیست.»
آیا ما مردان درک درستی از مقام زن همچون زن داریم؟ یعنی فارغ از موقعیت یا نسبتی که با مرد دارند (مادر، خواهر، همسر، دختر). به عبارتی دیگر و فلسفیتر آیا زنانگی ذات و جوهری است مستقل و متفاوت از مردانگی؟ تصور رایج (و باز شاید مردانه) در بهترین حالت این است که زن مانند زمین مکمل آسمان، نماد ارزشهایی چون لطافت و زیبایی و صلح و پذیرش و باروری است و به تعبیر شاعر (لویی آراگون): «زن آیندهی مرد-بشر است».
در واقع اما، تا زن خود سخن نگفته باشد، نمیتوان زیاد دربارهی عیب و هنر «ذاتی»اش سخن راند. مرد اما بهجای سخنرانی دربارهی زن در برون، میتواند گوش بسپارد به زن درونش و در اینجاست که ناگهان به شکل حیرتآوری مرزهای ذهنی قاطع جنسیّت (ژانر) کم کم محو یا در هم تنیده و انسانیتی فراگیر از این میان زاده میشود.
در بُعد روانی و فردی «تفاوت» جنسیّتی نه تفکیک ماهوی و منطقی دو «جنس» مجزا (و دارای «فصل ممیزهی نوعی») مانند گیاهان و جانوران، بلکه در اصل بیولوژیک یک اتفاق سادهی ژنتیک است در «یک» موجود (امری که حتی ارسطوی طبیعتشناس از آن غافل بود). از اینرو، «تفاوت» روانی واقعی «مکمّل» به گونهای است که در هر مرد یک زن و در هر زن یک مرد «نیمهی دیگر» یکدیگر اند. پس در اینجا، بنابه فرمول روانکاو لاکان «زن وجود ندارد»، و چنانکه سیمون دوبوار میگفت: «زن به دنیا نمیآییم، بلکه (در جامعه) زن میشویم».
«زن» همچون ذات ذهنی مجزا اتفاقی است که در جامعه روی میدهد و سازندگان «گفتمان»های گوناگون «درباره»ی زنان، مردان اند. مردان با مماشاتشان در برابر تبعیضات علیه زنان مسئول نه «وهن» در مورد جنس دیگر، که سکوت در برابر توهین به خودشان اند. دفاع از حقوق زنان در جامعه و مطالبهی مساوات و انصاف و رفع کلیهی تبعیضهای جنسیتی و احترام به آزادی و حق انتخاب زنان در شیوههای پوشش و تحصیل و سفر و سکونت و معیشت و..، احترام به مقام آدمی در هستی و انسانیّت مشترک در جامعه است. و در کشورهایی که سر بریدهی زنان و دختران «خویش» را جسورانه در شهر میگردانند، شرم همزیستی در سرزمین مشترک چه میتواند بگوید؟
صدای مسلط عقلانیت مسلّط تاریخ جامعهها تاکنون «مذکر» بوده است (لوگوفالوسانتریسم دریدا). اکثر جبّاران حاکم جنگافروز تاریخ «برادر» بوده اند (بهجز استثناهایی چون خانم تاچر، به تعبیر رنو، خوانندهی فرانسوی). زمین از این جباریت و جنگها بس صدمه دیده است. خشکسالی و رویش کویر خطری است که جهان را تهدید به سترونی و تباهی میکند. آیا هنوز زمان آن فرانرسیده که زنان بیش از پیش در تعریف از خویش و دفاع از زمینی طبیعی تر و جهانی انسانیتر سخن بگویند؟
✍دکتر احسان شریعتی
@art_philosophyy
⛔️ «ستیز پا گرفته بر مبنای نفرت!»
معروف است که «عشق و نفرت» هر دو دریچه های عقلانیت را مسدود نموده و مانع درست اندیشیدن و معقولانه عمل کردن میشوند
با پیروزی انقلاب اسلامی امپراطوری شرق نفس راحتی کشید و مسئولیت تقابل با غرب، بویژه رقیب قدر قدرتش را بدون تحملّ هیچ هزینهای، با خیال راحت به ما واگذارد و رفت تا به سایر اموراتش بپردازد و الحق که این ماموریت واگذار شده خیلی بهتر از آنچه تصوّر میشد دنبال گردید و بیشترین منافع را به جیب همان کسانی ریخت که سالها مأموریت پر هزینه جنگهای گرم و سرد صورت گرفته با امپراتوری غرب را تحمّل نموده بودند لکن بعد از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای نوبنیادِ پیرامون روسیه بعنوان وارث امپراطوری سابق، مشکل دیگری پدید آمد که بتدریج چون خوره به جان حاکمیت روسیه افتاد و جایگزین نفرت واگذار شده به انقلابیون ایران گردید و ثمرهٔ آن ستیزِ پا گرفته بر مبنای نفرت، امروز در اوکراین بخودنمایی پرداخته است
ما در تمام این سالها بدون پرداختن به دُرست و غلط راه طی شده و آسیب شناسی سیاست گذاری های صورت گرفته در عرصه بین الملل و بدون توجه به اِنذار کارشناسان و تجارب علمی و عملی حاصل از اینگونه تخاصمات کشدار، به بهانهٔ استکبار ستیزی! با نفرت از آمریکا و غرب نبرد بسیار پرهزینه ای را آغاز نموده و تبعاتش را به مردم مان تحمیل کردیم.
روسیه نیز بر مبنای «نفرت از ناتو» ستیز کور دیگری را آغاز کرد که هر از چندی گوشه ای از خشم فرو خفته اش را به نمایش میگذاشت و نهایتاً به صورت عریان به صحنه کارزار اوکراینی آمد که قطعاً سبب سوزاندن صاحب آن نفرت کور خواهد شد و نه تنها نتیجه مورد نظر روسیه را به دنبال نخواهد آورد که...
پس ستیز پا گرفته بر مبنای نفرت چه در تقابل با آمریکا و غرب ستیزی و چه در تقابل با ناتو یا هر موضوع دیگری، ره آوردی جز نبرد کور و باخت تمامعیار نخواهد داشت
در حالیکه روسیه میتوانست بجای انباشت این نفرت و ستیز بی منطق، با احیاء مجدد «پیمان ورشو» با هر عنوان و نام دیگری متحدین خویش را حول خوی میلیتاریستی خود متحد نموده و با عضویت کشورهایی چون کوبا، ونزوئلا، نیکاراگوئه و برخی دیگر از کشورهای قاره آمریکا، بیخ گوش آمریکائیان حضور مؤثر نظامی پیدا کند و...
امّا اَمان از نفرت و ستیز پا گرفته بر مبنای این دیو ویرانگری که عقلانیت را کور و همه چیزمان را منهدم میکند.
✍اکبر دانش
@art_philosophyy
▪️بنگرید بالاخزیدنِ این بوزینه گانِ چالاک را !
ببینید که چگونه از بَر و رویِ یکدیگر بالا میروند و اینگونه یکدیگر را به لای و لَجَن و گودال فرو میکشند.
همگی در پیِ نزدیکی به اورنگاند: این است جنونِشان!
چنانکه گویی نیکبختی بر اورنگ تکیه زده است! ای بسا لای و لَجَن بر اورنگ تکیه میزند و ای بسا اورنگ بر لای و لَجَن!
اینان همه در چشمِ من دیوانگانند و بوزینگانِ بالاخزنده و جانورانِ پُرجوش و خروش، نزدِ من، اینان همه، این بتپرستان، بویناکاند.
برادران، میخواهید در دَمۀ پوزهها و آزهایِ ایشان خفه شوید؟
همان بِه که پنجرهها را بشکنید و به هوایِ آزاد بجهید.
از بوی گَند دوری کنید! بپرهیزید از بتپرستیِ زایدان.
بپرهیزید از دود و دَمۀ این قربانیهایِ انسانی!
آنجا، جایی که دولت پایان میگیرد، انسانی آغاز میکند که زاید نیست؛ آنجا سرآغازِ سرودِ #انسان_بایسته است، سرآغازِ آن نغمهٔ یگانه و بیهمتا
#فردریش_نیچه
▫️مراسم دراویش خاکسار ... !
@art_philosophyy
▪️موزه گرِون (Grévin) نمایش عمومی تندیس ولادیمیر پوتین را متوقف کرد. مدیر این موزه فرانسوی با توجه به حمله نظامی روسیه به خاک اوکراین که با دستور مستقیم رئیس جمهوری این کشور انجام شده، گفت: «در این شرایط دیگر نمیتوانیم چنین فردی را به عموم معرفی کنیم.»
ایو دلاموو، مدیر موزه در این باره میگوید: «البته چندین بازدید کننده در تعطیلات آخر هفته به این مجسمه آسیب زده بودند و ما با توجه به شرایط جاری و اینکه علاقهای نداشتیم هر روز صبح از مقابل چهره چنین شخصیتی عبور کنیم، آرایشش کنیم و زیبا جلوهاش دهیم، در نهایت تصمیم به حذف آن از موزه گرفتیم. این برای نخستین بار در تاریخ موزه گرِون است که تندیس شخصیتی که با تاریخ پیوند دارد، جمع آوری میشود.»
تندیس پوتین، رییس جمهوری روسیه در سال ۲۰۰۰ ساخته شد و چند سال پیش مورد مرمت قرار گرفت. در سال ۲۰۱۴ هم یکی از اعضای جنبش اعتراضی فِمِن با لگد به این مجسمه خساراتی وارد کرده بود.
تندیس وی تا اطلاع ثانوی و برای یک دوره نامحدود به انبار موزه در شمال پاریس منتقل میشود.
زمان بازگشت احتمالی یا محو شدن کامل این چهره از موزه گرون را #تاریخ، رقم خواهد زد.
@art_philosophyy
▪️تاناتوس یا غریزه مرگ (جنگ، تخریب، تسخیر، قتل، جنایت و...) در اندیشه زیگموند فروید
▫️نظریه فروید مبتنی بر نظریه فلسفی #هدونیسم است.
#زیرنویس_فارسی
▫️اروس
▫️تاناتوس
▫️غرایز بیولوژیک
@art_philosophyy
▪️بخشی از سخنرانی دکتر رابرت مالون با تمرکز بر روی واکسیناسیون کرونا کودکان
وی از تبعات غیرقابل جبران واکسیناسیون کرونا برای کودکان میگوید: این واکسن نه تنها تاثیری ندارد بلکه عوارض غیرقابل جبران و وحشتناکی بر جا خواهد گذاشت.
#زیرنویس_فارسی
▫️دکتر رابرت مالون که مخترع پلتفرم و تکنولوژی mRNA است و نه واکسن آن، در این مصاحبه ۲ و ساعت و نیم که یک ماه پیش در تجمع ۱۷۰۰۰ پزشک و دانشمند در واشنگتن دی سی علیه واکسیناسیون اجباری برگزار شد، با مدارک توضیح میدهد که پلتفرم او برای هدف دیگری بوده است...
@art_philosophyy
▪️مسأله تن و روان در فلسفه دکارت
از نظر او عمل متقابل میان تن و روان در غده صنوبری مغز واقع میشود.
#زیرنویس_فارسی
@art_philosophyy
▪️کم هستند انسانهایی که در مقابل پرسشهای بیپاسخ، دچار پریشانی و حیرت شوند. اغلب آدمها وقتی با پرسشی مواجه میشوند که پاسخش را ندارند، یا به یقین دیگران دل خوش میکنند، یا با یقین خود، رو به انکار و نفی و تکفیر پرسش کننده میآورند. اغلب آدمها توان این پریشانی و حیرت را ندارند، از همینرو ترجیح میدهند در مقابل پرسشهای مرد افکن، تصور کنند که دیگرانی هستند که به این پرسشها پاسخ دارند لذا برغم خلع سلاح در مقابل این پرسشها، دلشان قرص و محکم است و کوچکترین شک و تردید در آنها ایجاد نمیشود. این آدمها در واقع آدمهای عاریتی و سبک زندگیشان، نیز عاریتی است. هیچ چیز این آدمها اصالت ندارد. نه دینداریشان و نه بیدینیشان هیچکدام اصیل نیست. اگر به خدا اعتقاد دارند، دلخوش به استدلالهایی هستند که نه خودشان، بل گمان دارند که بزرگانشان در اختیار دارند. و اگر هم بی اعتقاد به خدا هستند، نه به این دلیل که با فکر و تفکر به این بیخدایی نایل شدهاند، بل به دلایل احساسی و انفعالی که نسبت به دینداران و حکومت دینی دارند، چنین بیخدا شدهاند.
تفکر، دشوار است و اغلب آدمها تاب این دشواری را ندارند. تفکر لامحاله با شک آغاز میشود و ممکن است در همان شک هم باقی بماند، و این برای عموم مردم، امری ناممکن است. چنانچه سودای تفکر داشتید، یکبار هم که شده به دار و ندارتان شک کنید و این شک را با پرسش از داشتههایتان آغاز کنید. سپس با مطالعه، پرسش خود را عمیقتر و وسیعتر کنید و در نهایت با گفتگو تلاش کنید پرسشها و شکهای خود را با دیگران در میان بگذارید و از نقطه نظرات انها نیز اگاه شوید. -پرسش، مطالعه، گفتگو-
راه تفکر از این سه میگذرد...
✍دکتر اکبر جباری
@drakbarjabari
@art_philosophyy
#هانا_آرنت فیلسوف آلمانی درباره مسئولیت شخصی در جریان محاکمه و اعدام آدولف آیشمن افسر آلمان نازی به اتهام ارتکاب جنایت علیه بشریت میگوید.
#زیرنویس_فارسی
گفتگو با هانا آرنت ⬇️
/channel/art_philosophyy/3110
@art_philosophyy
▪️لحظاتی هستند که بدن انسان در هر حالتی که باشد، روحش زانو زده است!
#ویکتور_هوگو
@art_philosophyy
▪️امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه، شاعر و پژوهشگر نامدار معاصر در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
یادش گرامی و نامش جاودان🥀
@art_philosophyy
▪️اولین اسکن مغز انسان در حال مرگ نشان می دهد که ممکن است شخص زندگی خود را جلوی چشمانش ببیند.
این یافته تصادفاً زمانی بدست آمد که مردی به طور ناگهانی در طی یک اسکن مغز جان خود را از دست داد.
پس از مرگ ناگهانی یک بیمار مسن در طی یک آزمایش معمول، دانشمندان به طور تصادفی دادههای منحصربهفردی را در مورد فعالیت مغز او در پایان عمر او به دست آوردند: در طول ۳۰ ثانیه قبل و بعد از توقف قلب این مرد، امواج مغزی او به طرز قابل توجهی شبیه به امواج مغزی او در هنگام خواب دیدن، یادآوری خاطرات و مدیتیشن بود، که نشان میدهد افراد ممکن است در هنگام مرگ، زندگی خود را در مقابل چشمانشان ببینند.
پدیده بازپخش خاطرات گذشته هنگام مرگ توسط برخی از افرادی که تجربه نزدیک به مرگ داشته اند گزارش شده است. اما این اولین شواهد علمی است مبنی بر اینکه این "فلش" ممکن است واقعی باشد. با این حال، از آنجایی که این تنها مطالعه موردی است، نمیتوان فرضیات بیشتری در مورد اینکه این پدیده تا چه حد ممکن است رایج باشد یا تجربه چگونه باشد، ایجاد کرد.
محققان در سال ۲۰۱۶ در حین مطالعه فعالیت مغز یک مرد ۸۷ ساله کانادایی که به صرع مبتلا شده بود، به این کشف شگفت انگیز دست یافتند. این تیم در حال انجام یک الکتروانسفالوگرام (EEG) (آزمایشی که ناهنجاریها را در فعالیت الکتریکی مغز تشخیص میدهد) برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد آنچه در طول تشنج او اتفاق میافتد، بودند که مرد دچار حمله قلبی ناگهانی و کشنده شد. محققان در بیانیه ای اعلام کردند که مرگ غیرمنتظره بیمار به این معنی است که تیم به طور تصادفی اولین ضبط نوار مغزی در حال مرگ را انجام داده است.
در مجموع، محققان حدود ۹۰۰ ثانیه فعالیت مغزی را ثبت کردند که منجر به مرگ بیمار و بلافاصله پس از آن شد. این به آنها اجازه داد تا ببینند که چگونه نوسانات عصبی او (الگوهای تکراری فعالیت عصبی، که به عنوان امواج مغزی نیز شناخته می شود) در هنگام مرگ او تغییر می کند. آنها دریافتند که در ۳۰ ثانیه قبل و بعد از توقف قلب او، یک تغییر غیرعادی در فعالیت امواج مغزی او رخ داده است.
دکتر اجمال زمار، محقق ارشد، جراح مغز و اعصاب در دانشگاه تورنتو کانادا، در بیانیهای گفت: درست قبل و بعد از توقف کار قلب، شاهد تغییراتی در یک نوار خاص از نوسانات عصبی بودیم. زمار که اکنون در دانشگاه لوئیزویل در کنتاکی است، افزود: این نوع خاص از نوسانات به عنوان امواج گاما شناخته می شوند.
نوسانات عصبی بر اساس فرکانس و دامنه آنها طبقه بندی می شوند. امواج گاما دارای فرکانس بین ۳۰ تا ۱۰۰ هرتز هستند که بالاترین فرکانس در بین نوسانات را دارد و معمولاً زمانی که افراد در مغز خود، به مرکز حافظه در منطقه ای به نام هیپوکامپ در هنگام خواب دسترسی پیدا می کنند مشاهده می شود.
این تیم همچنین داده هایی را در مورد انواع دیگر نوسانات در طول مرگ از جمله امواج دلتا، تتا، آلفا و بتا جمع آوری کردند. اما این امواج گاما بودند که نشان می دادند مرد خاطرات سراسر زندگیاش را در مغزش پخش میکرد، پدیدهای که به عنوان یادآوری زندگی شناخته میشود.
زمار در بیانیهای گفت: از طریق ایجاد نوسانهایی که در بازیابی حافظه دخیل هستند، مغز ممکن است آخرین یادآوری رویدادهای مهم زندگی را درست قبل از مرگ ما انجام دهد، مشابه آنچه در #تجربیات_نزدیک_به_مرگ گزارش شده است.
محققان اظهار داشتند که، دراینمورد نتیجهگیری در مورد یادآوری زندگی در زمان مرگ، تحقیقات بیشتری مورد نیاز است...
https://www.livescience.com/first-ever-scan-of-dying-brain
@art_philosophyy
▪️فلسفه کیهانشناسی چه چیزی درباره موقعیت ما در کیهان آشکار میکند؟
▫️گفتگو با پروفسور ماریو لیویو اخترفیزیکدان آمریکایی
#زیرنویس_فارسی
@art_philosophyy
▪️فوت بیمار با قلب پیوندی خوک
اولین فردی که پیوند قلب یک خوک را با اصلاح ژنتیکی دریافت کرده بود، دو ماه پس از این پیوند تاریخی جان خود را از دست داد.
دیوید بنت که ۵۷ سال داشت و در ژانویه به جای قلب ضعیف خود، قلب خوک را به بدنش پیوند زده بودند، روز سه شنبه درگذشت.
هنوز دلیل مرگ بنت مشخص نیست، حال او در روزهای اخیر وخیم شده و در بیمارستان بستری بود.
@art_philosophyy
▪️فلسفه سیاسی جان لاک فیلسوف انگلیسی و پدر لیبرالیسم کلاسیک
#زیرنویس_فارسی
@art_philosophyy
▪️چرا نظریه ریسمان؟
▫️گفتگوی برایان کاکس فیزیکدان بریتانیایی با لئونارد ساسکیند فیزیکدان آمریکایی و یکی از بنیانگذاران نظریه ریسمان
#زیرنویس_فارسی
@art_philosophyy
▪️تکنولوژی چه میکند و در قرن ۲۱ چه خواهد کرد؟
یووال نوح هراری
#زیرنویس_فارسی
@art_philosophyy
▪️خنده ی باختینی در مقابل #ژوکرهای_سرخچشم
این روزها بازار «دلقک» خواندن رییس جمهور اوکراین داغ است. ظاهر اعتراض منتقدان به حضور یک کمدین در راس سیستم سیاسی، باید چیزی از جنس «ضرورت تخصصگرایی» باشد؛ اما در مملکت بازرگانها (مهندسی مکانیک) و موسویها (معماری) و احمدینژادها (عمران) بعید است انتقاداتشان را خودشان هم جدی بگیرند. در ثانی، پوزیتیویستهای تخصصگرا، (که البته دامنهی این تخصصگرایی را به حوزه «پولتیک» گسترش نمیدهند) حداقل به «رشنال» بودن دانش پایبند هستند؛ یک استاد فیزیک هرگز نمیگوید «شما بالذات فیزیک را نمیفهمید»! دانش و تخصص، آموختهها و تجربیات عقلانی بشر هستند و همه میتوانند بیاموزند؛ اما نگاه این منتقدان به آنچه «منطق جهان سیاست» میخوانند نوعی نگاه «هویتی» است. یک جور انحصار ذاتگرایانه، از جنس آنکه «زنها اساسا نمیتوانند قاضی باشند».
من این افراد را «ژوکرهای سرخچشم» میخوانم. غالبا در زیست شخصیشان انسانهایی «شکستخورده» هستند. نه به این معنا که در سلسله مراتب اجتماعی هیچ پیشرفتی ندارند؛ اتفاقا ممکن است تا راس هرم قدرت وسیعترین کشور جهان هم پیش بروند، اما همچنان انسانهایی تنها، منزوی، ترسخورده، و به صورت ویژه، عاجز از برقراری یک رابطه عاطفی سالم هستند. احساس کمبود محبت و درد مزمن «دوست داشته نشدن» لحظهای رهایشان نمیکند و سبب میشود تمنّایشان در جلب توجه و دوستی، به صورتِ توفانِ «نفرت از همه» بروز پیدا کند. به صورت خلاصه، اینان از «زیست نرمال اجتماعی» بازماندهاند و در نتیجه به دشمنان کینهتوز همین زیست نرمال بدل شدهاند.
زیست نرمال در جامعهی مدرن، نسبت مستقیمی با «خنده» دارد. تصویر ما از جامعهی سعادتمند، جامعهای است که انسانهای آن همه «شاد» باشند. پس طبیعی است اگر گروهی به هر دلیل از چنین سعادتی محروم شوند، یا احساس محرومیت کنند، نسبت به هرگونه شادی کینه و عداوتی پیدا کنند. اینجاست که میشود فهمید چرا این گروه دشمنان خود را «دلقک» خطاب میکنند: دلقک، سادهترین نماد «شادی» در زیست نرمال است و بزرگترین کانون نفرت برای کسی که خودش را از این شادی دور میبیند.
مساله خنده، فقط با سعادت نهایی و آرمانشهری بشر پیوند نخورده است. «باختین» روایتی از پیدایش «رمان» به عنوان یکی از بزنگاههای «مدرنیته» ارائه میدهد که دقیقا بر پایه «خنده» استوار است. به باور او، عصر فئودالیسم کلیسایی زمانی فروریخت که «دلقک»ها فرصت کردند در کارناوالهایشان به ارزشهای پوسیدهی کهن بخندند! خندههای باختینی، به نوعی سرمنشاء مدرنیته و زمینی شدن ارزشها بودند! وقتی بتوان به همه چیز خندید و تمامی قداستها را به سخره گرفت، ساختار سلسلهمراتبی ارزشها فرو میریزد، باورهای همه انسانها به یک اندازه اهمیت پیدا میکند، و عملا روح دموکراسی زاده میشود.
حالا میشود توضیح داد که چرا تعبیر «ژوکر»، به نوعی برازنده دشمنان این خندهی باختینی است. اینان به ظاهر خودشان مشغول شوخی و تمسخر «دلقکها» هستند، اما خندههایشان محصول نفرت از شادی اجتماعی است. نوعی کینهی آتشین، در درون انسانهایی جامعهستیز. سرخچشمیشان را به عنوان نمادی از همین شعلههای خشم و نفرتشان به کار میبرم.
تاریخ بشر، پر بوده از نبردهای آشکار و پنهان «دلقکها» با «ژوکرهای سرخچشم». وقتی چاپلین «دیکتاتور بزرگ» را میساخت، دقیقا با سلاح «خندهی باختینی» به نبرد یک ژوکر سرخچشم رفته بود. «جان کندی تول» در رمان «اتحادیهی ابلهان» ژوکر سرخچشم دیگری را تصویر کرد که بیرق پرشکوه انقلابیاش، لکهای بود بر ملافهی روی تخت، محصول بهخودپیچیدنهای شبانه! همین شهوت سرکوبشده، که پاسخ کینهی انسان و جامعه را در عشق به جنگ و موشک جستجو میکند، در سکانس پایانی «دکتر استرنجلاو» هم به زیبایی دیده میشود.
در برابر این حملات طنزآمیز دلقکها، ژوکرهای سرخچشم ناچارند چشمانتظار یک «پیشوای مقتدر» باقی بمانند تا با سودای تحقق آرزوی مشترکشان، یعنی نابودی تمدن و جامعه انسانی گرد او جمع شوند. میخواهد یک هیتلر در آلمان باشد، که دیوانهی چکمهپوش در سوریه، یا یک دیکتاتور یخی در کرملین؛ به محض ظهور پیشوا، ژوکرهای چشمسرخ از سرتاسر جهان با اشتیاق تمام گرد او جمع میشوند؛ اما اگر شکست خوردند چه؟
نفرت و کینهی ژوکرهای سرخچشم از مقاومت زلنسکی در برابر پوتین، و خشم روزافزونشان از حمایت یکپارچه جهان دموکراتیک از او، محصول یک جدال مقطعی سیاسی نیست. از یک سو قدمتی تاریخی دارد و از سوی دیگر، محصول بر باد رفتن دوبارهی رویای دیرین نابودی جهان متمدن است! وحشت بزرگ مواجهه با این حقیقت که: «توان زندگیبخشی اتحاد دموکراتیک، به مراتب بیشتر از مرگآفرینی تانکها و موشکهایشان است».
✍آرمان امیری
@art_philosophyy
▪️مصاحبه با دکتر رابرت مالون مخترع پلتفرم و تکنولوژی mRNA در مورد وزارت بهداشت، بازوی سیاسی و عدم انتشار بخش زیادی از اطلاعات کووید توسط CDC
#زیرنویس_فارسی
@art_philosophyy
▫️چه دیکتاتور نفرتانگیزی است ولادیمیر پوتین
ببینید او چگونه سرتاسر خاک یک کشور مستقل و آزاد را به بمب و موشک بسته و تا همین جای کار جان دهها شهروند بیگناه اوکراینی را گرفته است؛ و نفرتانگیزتر از پوتین، طرفداران وطنی او هستند که تا دیروز در تریبونهای رسمیشان هشدارهای آمریکا دربارهٔ تجاوز قریبالوقوع روسیه به اوکراین را «تحریکات جنگطلبانهٔ آمریکاییها» مینامیدند و حالا تجاوز تمام عیار روسیه به اوکراین را «عملیات صلحبانی روسیه در شرق اوکراین» مینامند! واقعاً بیشرمی و نوکرصفتی هم حدی دارد. از اینها بدتر و بیشرمتر ، آنهایی هستند که در راستای علایق عقیدتی و کمونیستیشان پوتین را بهخاطر ستیزهجوییاش در برابر غرب تحسین میکنند و حاضر به محکوم کردن این تجاوز نظامی آشکار نیستند. در چنین بزنگاههایی است که به وضوح هر چه تمام میتوان اردوگاه مستبدین و زورگویان خارجی و داخلی را تشخیص داد و از وجود منحوسشان فاصله گرفت.
#بیژن_اشتری
@art_philosophyy