art_philosophyy | Unsorted

Telegram-канал art_philosophyy - فلسفه و هنر

2040

◽#هنر اگرچه نان نمیشود اما شراب زندگیست❤ ◽که میشود وسط وان دچار #فلسفه شد که زیر آب رفت واقعأ خفه شد ◻️نتیجه آمیزش #فلسفه و #هنر زیباییست هبوطِ زیبایی در دنائت دنیا شگرفترین تضاد عالم است که سبب عصیان است و عصیان گرچه پلید، مسبب تعالیست... ️

Subscribe to a channel

فلسفه و هنر

▪️ویدئویی از صحرای کومتاگ در چین که گردشگران را با مو‌های سیخ شده نشان می‌دهد. چیزی که به نظر یک پدیده عجیب و سرگرم کننده است، در واقع یک موقعیت بسیار خطرناک است.
به گفته گردشگران، آن‌ها احساس کردند موبایل هایشان نیز شارژ می‌شود.
مو‌ها به دلیل باردار شدن ابر‌ها سیخ شده است. در چنین مواقعی، خطر برخورد صاعقه یا به شخص یا نزدیک او وجود دارد. هنگامی که در طبیعت با آن مواجه می‌شوید، باید فوراً یک نقطه پایین‌تر را پیدا کنید و با پا‌های خود بدون راه رفتن یا دویدن چمباتمه بزنید. اگر وسیله نقلیه در نزدیکی شماست، بهتر است در داخل آن‌ پناه بگیرید.

#علم
#فلسفه
#هنر
@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️داریوش مهرجویی فیلمساز برجسته ایرانی و همسرش وحیده محمدی فر فیلمنامه نویس، شب گذشته به قتل رسیدند.

وی در ۱۷ آذر ۱۳۱۸ در تهران و در خانواده‌ای فرودست متولد شد، در نوجوانی #نقاشی را آموخت و به موسیقی علاقه‌مند شد و در کلاس موسیقی نیز شرکت کرد، با کمک پدرش سنتور نواخت و پس از آشنایی با موسیقی کلاسیک، پیانو نواخت. او در ۱۷ سالگی به سینما علاقه‌مند شد و برای درک بهتر فیلم‌های روز، به آموختن زبان انگلیسی پرداخت. او به مدت یک سال مدیریت هتل آتلانتیک را برعهده داشت و در بیست سالگی برای تحصیل راهی امریکا شد.
مهرجویی نخست #سینما می‌خواند اما زود سینما را رها کرد و در فلسفه به ادامه تحصیل پرداخت و لیسانس #فلسفه خود را در سال ۱۳۴۴ از دانشگاه یوسی ال‌ای امریکا گرفت و در همان سال سردبیری نشریه پارس ریویو را برعهده گرفت، و یک سال بعد با هدف ساختن فیلمی بر اساس فیلمنامه خود به تهران بازگشت...

بی شک فقدان او ضایعه ای بزرگ برای جامعه هنری و مردم کشورمان است.


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

◾چون صحبتهاش به دلم نشست به اشتراک گذاشتم.....
@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

#هنر_گفتگو_و_علم_مباحثه

▪️چرخه باطل استدلال

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
«قسمت چهارم»

Читать полностью…

فلسفه و هنر

این را شنیده بودم که زندانی‌ها گاهی تیغ را در سلفون می‌پیچیند و می‌بلعند یا به خود زخم‌هایی می‌زنند که هرچند مرگبار نیست، اما آن‌قدر شدید هست تا به آن‌ها چند ساعت بیرون از زندان بودن را هدیه دهد. این مرد هر دو کار را کرده بود.

سعی کردم تا آن‌قدر کنجکاوی در خودم ایجاد کنم که بخواهم بدانم چه چیز باعث شده که به لبۀ این پرتگاه برسد، اما نتوانستم. تنها چیزی که می‌دیدم یک قلدر بود. درحالی‌که با بی‌میلی شروع کردم به بخیه‌زدن تکه‌های دراز پوست که از ساعدش آویزان بود، موجی از اهانت از او می‌شنیدم: دربارۀ بیمارستان، پلیس‌ها، کاری که من با نابلدی انجامش می‌دادم. من وقتی‌ تحقیر می‌شنوم خوب کار نمی‌کنم. این نیاز را در خود احساس کردم که به او بگویم تا خفه شود و کمی قدرشناس باشد. حتی به این هم فکر کردم که رهایش کنم.

اما او خودش را آن‌قدر کنترل کرده بود تا هنگام بخیه‌زدن من بی‌حرکت بماند. و ناگهان درس یکی از استادها دربارۀ کارکرد مغز را به یاد آوردم. آدم‌ها موقع حرف‌زدن فقط ایده‌هایشان را ابراز نمی‌کنند؛ بلکه بیشتر از ایده‌ها، احساساتشان را بیان می‌کنند. و آنچه که واقعاً می‌خواهند دیگران بشنوند، احساساتشان است. بنابراین من گوش‌دادن به کلمه‌هایی که آن مرد می‌گفت را رها کردم و تلاش کردم تا به احساساتش گوش کنم.

گفتم «فکر کنم خیلی عصبانی هستی، انگار بی‌احترامی کردن بهت».

گفت «آره، هستم. عصبانی‌ام و بهم بی‌احترامی کردن».

صدایش تغییر کرد. به من گفت که اصلاً نمی‌فهمم زندانی‌بودن یعنی چه. گفت دو سال مداوم در سلول انفرادی بوده. چشمانش کم‌کم پر از اشک شد. آرام شد. من هم آرام شدم. یک ساعت بعدی را فقط بخیه‌زدم و گوش‌دادم و تلاش کردم تا احساسات پشت کلماتش را بشنوم.

من او را درک نکردم و دوستش هم نداشتم. اما همۀ آنچه برای دیدن انسانیت او نیاز داشتم -برای اینکه بتوانم مداوایش کنم- فراهم‌کردن آن مقدار ناچیز گشودگی و کنجکاوی بود.

شما که حالا از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اید، هزاران ساعت بی‌وقفه درس خوانده‌اید. به شما مجوزی داده خواهد شد تا بیماری‌ها را تشخیص دهید و گروهی از داروها و فرایندهای پزشکی را تجویز کنید. مهم‌تر از این‌ها، مردم به شما اعتماد می‌کنند تا انسان‌ها را در آسیب‌پذیرترین وضعیت‌هایشان ببینید و به آن‌ها خدمت کنید. به‌خاطر ارزش‌هایتان، تعهدتان به خدمت‌رسانی به‌ همه در مقام انسان‌های برابر و گشودگی‌تان نسبت به انسانیت افراد، به این اعتماد نائل شده‌اید. دلیل اینکه باید قدردان این جایگاه باشیم، تجدید این ارزش‌هاست؛ و بسیار سپاس‌گزار از اینکه شما این ارزش‌ها را بعد از ما زنده نگه خواهید داشت.


🗣آتول گاواندی (Atul Gawande)
گاواندی جراح و پژوهشگر حوزۀ سلامت است، او از سال ۱۹۹۸ برای نیویورکر می‌نویسد، مرگ با تشریفات پزشکی آخرین کتاب‌ اوست.
این سخنرانی در جشن پایان تحصیل دانشکدۀ پزشکی یو.سی.ال.ای ایراد شده است.


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️کنجکاوی و معنای واقعی برابری

وظیفۀ پزشک چیست وقتی بیمارانش فقیر، مجرم یا بددهن باشند؟

«آتول گاواندی می‌گوید: هیچ پزشکی بدون کنجکاوی دربارۀ آدم‌ها نمی‌تواند پزشک خوبی باشد.»



▫️می‌خواهم با یک خاطره شروع کنم. شبی در یکی از شیفت‌های جراحی‌ام در سال سوم پزشکی، همراه رزیدنت اصلی‌ام به قسمت ترومای بخش اورژانس رفتم. ما را احضار کرده بودند تا زندانی‌ای را ببینیم که نصف یک تیغ ریش‌تراشی را قورت داده بود و مچ دست چپش را با گوشۀ قسمت چین‌خوردۀ یک خمیردندان پاره کرده بود. حدوداً سی سال داشت، هیکلی ورزیده شبیه بوکسورها و گردنی خالکوبی‌شده، دستانش با دستبند به تخت چرخدار بسته شده بود و دور مچ دست چپش با گازی پوشانده شده بود که از لابه‌لای آن خون قرمز روشن خودنمایی می‌کرد.

اولین چیزی که از دهانش خارج شد، حرف‌های وحشتناکی دربارۀ آن خانم رزیدنت بود، یک زن آمریکاییِ آسیایی‌تبار. من نمی‌گویم چه گفت. فقط این را بدانید که موفق شد فقط با چند کلمه حرف‌هایی نژادپرستانه، جنسیت‌زده و تهدیدآمیز بزند. رزیدنت روی پاشنه‌هایش چرخید و تختۀ ثبت اطلاعات بیمار را به من داد و گفت «خودتی و خودت».

من به دو پلیسی که همراهش بودند نگاه کردم تا ببینم قرار است با او چه کنند. خودم هم نمی‌دانستم چه کار باید می‌کردند. سرش فریاد بکشند؟ کتکش بزنند؟ اما آن‌ها فقط نگاهی منفعلانه به من انداختند، شاید کمی هم برایشان جالب بود. خودم بودم و خودم.

خب حالا چه؟

حالا که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اید، از اینجا به هرکجا که بروید و هرکاری که بکنید، آزموده خواهید شد. و موضوع آزمونْ توانایی شما در حفظ اصولتان است. اصل بنیادین پزشکی که قدمتی چند صد ساله دارد این است: همۀ جان‌ها ارزشی برابر دارند.

این اصل ایده‌ای رادیکال دارد، ایده‌ای که به‌نحوی ابتدایی در قانون‌گذاری‌های بنیادین ملت ما حک شده است: همۀ ما مساوی آفریده شده‌ایم و باید به همین چشم نگریسته شویم. به‌نظرم صرفاً از سر تصادف نبوده است که در میان پنجاه و شش پدر بنیان‌گذار که اعلامیۀ استقلال آمریکا را امضا کردند، پزشکی به نام دکتر بنجامین راش هم حضور داشته است. او دقیقاً به‌خاطر باورش به همین اصل فردی انقلابی و مخالفِ پرشورِ برده‌داری بود.

ما در عرصۀ پزشکی همیشه براساس این اصل عمل نمی‌کنیم. مسئله تکاپو برای پرکردن شکاف میان آرزو و واقعیت بوده است. اما زمانی‌که این شکاف آشکار می‌شود -زمانی‌که معلوم می‌شود بعضی از آدم‌ها به‌علت بی‌پولی، نداشتن ارتباطات، سابقه، رنگ‌دانه‌های پوستی تیره‌تر یا یک کروموزوم ایکس اضافی، درمانی بدتر دریافت می‌کنند یا هیچ درمانی دریافت نمی‌کنند- دست‌کم شرمنده می‌شویم. ما باور داریم که یک مدیر عامل و یک رانندۀ تاکسی که بیماری قلبی یکسانی دارند، به یک اندازه استحقاق دارند زنده بمانند.

بیمارستان یکی از معدود مکان‌های باقی‌مانده است که شما در آن با تمام اقشار جامعه برخورد می‌کنید. وقتی در راهروها قدم می‌زنید، به‌مرور متوجه این می‌شوید که یک آمریکایی معمولی کسی است که دبیرستان را تمام کرده و درآمد سرانۀ سالانه سی هزار دلار دارد، که سی درصد از آن برای مالیات می‌رود و سی درصد دیگر خرج اسکان و هزینه‌های سلامت می‌شود. (درضمن به این آمریکایی‌ها گفته شده است که افرادی مثل آن‌ها، یعنی اکثریت جمعیت، جایی در اقتصاد دانش‌محور آینده ندارند، زیرا، ای آقا، اصلاً مگر از دست کسی کاری ساخته است؟) شما که در بخش سلامت شاغلید، این را نیز می‌دانید که ما بیش از هر کشورِ ازلحاظ اقتصادی توسعه‌یافته‌ای مردم را زندانی می‌کنیم؛ می‌دانید که سی درصد بزرگسالان سابقۀ بازداشت‌شدن دارند؛ می‌دانید که هفت میلیون نفر در حال حاضر زندانی‌اند، یا آزادی مشروط دارند یا حبس تعلیقی؛ و اینکه بخش بسیار بزرگ و نگران‌کننده‌ای از همۀ آن‌ها از لحاظ روانی ناسالم یا سیاه‌پوست‌اند.

اکثر آدم‌ها از این مزیت بزرگ بی‌بهره‌اند. همۀ ما توی حباب‌های خودمان زندگی می‌کنیم. اعتماد به دیگران، حتی همسایگانمان، در یکی از پایین‌ترین سطوح خود در تاریخ قرار دارد.



@art_philosophyy
ادامه🔻

Читать полностью…

فلسفه و هنر

#هنر_گفتگو_و_علم_مباحثه

▪️بحث را شخصی نکنیم

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
«قسمت دوم»

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️آیا تله پورت در آينده ممكن خواهد شد؟!
پروفسور برایان گرین فیزیکدان آمریکایی توضیح میدهد...

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️بزودی نوبت شما هم فرا خواهد رسید!

#زیرنویس_فارسی

#عدالت
#بی_عدالتی
@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🎥 فیلم «کشتن گوزن مقدس» ساخته یورگوس لانتیموس محصول سال ۲۰۱۷ کشور آمریکا


#زیرنویس_فارسی
دوبله شده، بدون سانسور


@art_philosophyy
#هنر_فیلم_سینما

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🔺از منطق روایی فیلم برمی ­آید که پسر علاقه دارد دکتر جای پدر نداشته ­اش را بگیرد.

شاید اینگونه می­ پندارد که با قرارگرفتن دکتر به جای پدرش، تعادل برقرار می­ شود.
 فروپاشی درونی دکتر در طول فیلم و به مرور رخ می دهد. در ابتدای فیلم وقتی دکتر ساعتی به عنوان هدیه به پسر می دهد، گویی پدری به فرزند خود هدیه می­ دهد. ساعت می تواند نمادی از گذر زندگی باشد، گذشتن زمان و شاید رسیدن وقت انتقام. گویی خود دکتر نیز می­ داند که کم کم زمان تاوان پس دادن رسیده است. وقت آن رسیده است که نتیجه اشتباه و کوتاهی کار خود را در عمل جراحی ببیند و جالب تر اینکه دکتر در دیالوگی به پسر می ­گوید که مدل ساعت به گونه­ ای است که هم می­ تواند بند چرمی برایش گذاشت هم بند فلزی. انگار این دیالوگ اشاره­ ای به بحث انتخاب دارد. انتخاب بین بند چرمی و بند فلزی می­ تواند نمادی از انتخاب بین یکی از اعضای خانواده دکتر، دختر یا پسرش برای مردن باشد. علاوه بر این بازی کالین فارل در نقش دکتر از همان ابتدای فیلم، بازی بدون میمیک و اصطلاحا صورت سنگی است. یک ناراحتی قدیمی و عمیق را یدک می­ کشد که انگار خود او قبل از همه اتفاقات سرنوشت را فهمیده است. هنگام هدیه دادن ساعت به پسر این درد درونی و ناراحتی عمیق دکتر را می­توان دید.
 رفته رفته که دکتر از ملاقات با پسر سر باز می­زند، مخصوصا بعد از اینکه به صورت مهمان به خانه آنها رفته و آن اتفاقات بین او و مادر پسر رخ می­ دهد، فروپاشی درونی دکتر شدت می­ گیرد . انگار علاوه بر انتقامی که پسر از او می­ گیرد، تقاص کار خود را نیز از درون پس می­ دهد. انتقام پسر از دکتر، انتقامی نمادین است. نمادین از این جهت که مفهوم انتقامی که به قرون قبل از میلاد مسیح برمی­ گردد، حالا در قرن جدید به شیوه ­ای مدرن تداعی می­ شود. دکتر تنها با انتقام مستی خود بر سر عمل جراحی رو به رو نمی شود بلکه پاسخ رفتار خود را در طول زندگی­ اش می بیند. این دیالکتیکی که بین مفهوم انتقام و بازخواست برقرار می­ شود در فیلم مفهوم تعادل و برابری را شکل می­ دهد.

 در اساطیر یونان باستان، نمسیس الهه انتقام، کینه‌جوئی یا قصاص است. این اصطلاح برگرفته از لاتین و یونانی به معنای تحت‌اللفظی “توزیع هر آنچه که درست است” ، “توزیع عدالت” ،”تجسم‌گرایی خشم الهی یا خشم منصف” و در کل به معنای “الهه انتقام در اساطیر یونان” است. او مجازات کننده عاشقان بی‌وفا و قانون‌شکنان و مغروران بود. در افسانه‌های یونان، نارسیس نام جوان رعنایی است که به خاطر زیبایی اش بسیاری عاشق او می‌شوند، اما او به تمامی پیشنهادات پاسخ رد می‌دهد و همگان را خوار می شمارد. در نهایت نمسیس او را کنار آبگیری می فریبد و نارسیس بازتاب خود را در آب مشاهده می کند و عاشق خود می شود، بدون آنکه بداند آن بازتاب تنها چیزی شبیه عکس اوست. در اینجا دختر دکتر نیز به نوعی دلباخته پسر مرموز می­ شود و پسر پاسخی درخور عشق او نمی ­دهد.

اساسا در فیلم­های لانتیموس یک مفهوم اخلاقی از دلِ راهی غیراخلاقی به دست می­ آید که تبعات و ویرانی های خود را دارد. در “دندان نیش” پدر و مادری برای حفظ فرزندان خود از آسیب­ های اجتماعی همه چیز را به طور اشتباه به آنها آموزش می­ دهند. آنها هنگامی که دندان نیش خود را از دست دهند اجازه رابطه جنسی پیدا می­ کنند و باقی ماجرا. در “خرچنگ”، هتلی برای مجردها درنظر گرفته شده است که در آن باید همسری مطابق شخصیت خود پیدا کنند و اگر در مدت چهل و پنج روز این کار را نکنند، به حیوان تبدیل می ­شوند. از طرفی گروه­های چریکی داخل جنگل برعکس این عمل می­ کنند و درصورت مشاهده زوج شدن افراد آنها را می­ کشتند. ازدواج کردن به صورت یک مفهوم اخلاقی از راه عجیب و خشونت­ بار به دست می­ آید. در «کشتن گوزن مقدس» نیز رسیدن به مفهوم اخلاقیِ برابری از دل انتقامی مرگبار به دست می­ آید. مانیفست عدالت، آن هم به شکل غیرواقعی و سورئالیستی.

 #شاتهای_کوبریکی لانتیموس از نماهای دور، نشان این سردی و جدایی افراد از یکدیگر است. انسان­هایی که تلاشی برای نزدیک شدن انجام نمی­ دهند. در آخر دکتر که گریزی از سرنوشت و تقدیر از قبل نوشته شده ی خود ندارد، مجبور به انتخاب تصادفی مرگ یکی از فرزندانش می­ شود. دکتر نهایتا پاسخ می ­دهد. پاسخی که شاید سال­هاست این سیستم بورژوایی از آن فرار کرده است. پاسخی که به پوچی نزدیک می­ شود.
 نه نیروی پلیس و نه قانون هیچکدام قادر به برخورد با دکتر نیستند، اساسا قادر به برخورد با این سیستم مسلط و غیرقابل دسترس که پاسخگوی هیچ چیز نیستند و خود را بالا می­ دانند، نیستند. این­گونه تفکر انتزاعی مثل قدرت ماورایی پسر مرموز در فلج کردن، جاری شدن خون از چشمان و مرگ، آنها را وادار به تقاص می­ کند.


@art_philosophyy
ادامه🔻

Читать полностью…

فلسفه و هنر

 🔺بدین سان مواضع #سوفسطائیان هرگونه ملاک و معیار عینی و مطلق برای تمیز اعمال عادلانه از غیر را تخریب می‌کرد. در واکنش به چنین مواضعی فلاسفه یونان به عرضه نظریاتی در باب عمل عادلانه و درست پرداختند که مبانی #فلسفه_اخلاق، سیاست و حقوق را تشکیل می‌دهد.

 از دید #افلاطون، در رساله جمهوریت، عدالت از تعادل میان سه قوه تعقل، شهوت و احساس ایجاد می شود. افلاطون می­ گوید نباید هیچ کدام از این قوه ­ها بر دیگری رجحان پیدا کند. همچنین افلاطون عدل را به عنوان یکی از فضائل چهارگانه در یونان باستان در کنار حکمت، شجاعت و عفت می­ داند. انسانِ عادل تحت سیطرهٔ عقل در حالت تعادل روحی قرار دارد. به نظر او فضیلت سه بخش نفس، یعنی میل، اراده و فکر در اعتدال، شجاعت و تعقل نهفته است و محصول کلی این اعتدال همان عدالت است.
 ارسطو عدالت را در این می ­بیند که جایگاه هرکس درجامعه باید به میزان آگاهی و شایستگی او باشد. آگوستین، عدالت را برابر نظم تفسیر می­ کرد. این که هر چیزی بر سرجای خود قرار داشته باشد.
 در فلسفه جدید، #توماس_هابز، معتقد است هیچ رفتاری از روی عدالت یا بی عدالتی نیست. همچنین #نیچه در فراسوی نیک و بد می­ گوید که هیچ عمل اخلاقی یا غیراخلاقی وجود ندارد بلکه تفسیر ما از آن باعث اخلاقی بودن یا نبودن آن عمل می ­شود.
 افلاطون انتقام طلبی را نشانه غلبه خوی حیوانی و هابز نتیجه غرور و تکبر می داند. آنهایی که بر مجازات به مثابه انتقام تاکید دارند به یک معنا طبیعی ترین فهم نسبت به مجازات را در نظر دارند، آنهایی که بر مجازات به مثابه بازآموزی نظر دارند غیر طبیعی هستند. و البته اگر عقل و فلسفه را فرایند گسست از طبیعت وحشی به سوی شهر غیر طبیعی بدانیم، نگرش طبیعی، نگرش درستی نیست.

 از عدالت در #اخلاق_نیکوماخوسی ارسطو تا آنتیگونه سوفوکل، مفهوم برابری مورد بررسی بسیاری از نخبگان یونان قرار گرفته است و حال جای تعجب ندارد که در قرن مدرن نیز یونانی تازه نفسی چون #لانتیموس دست روی چنین موضوع گسترده­ ای بگذارد.

اثر تمثیلی لانتیموس، سعی در بازنمایی این مفهوم به شیوه ­ای بی­ رحمانه دارد. ایده محوری آن اساس تعادل و عواقب ایجاد آن است که به شیوه ­ای شبه ابزورد نهایتا به پوچی می­ رسد. در سکانس تامل برانگیز فیلم در زیرزمینی که پسر را زندانی کرده­ اند، پسر ابتدا دست دکتر را گاز می گیرد و سپس از او عذرخواهی صوری می­ کند اما عدالت برقرار نمی­ شود و سپس دست خود را همانگونه گاز می­ گیرد تا این مفهوم تعادل را به دکتر نشان دهد. این برابری است. یک تعادل سادیستیک و این تعادل نه فقط در بحث انتقام بلکه در همه جای زندگی دکتر به چشم می­ خورد. دکتر به هرکدام از فرزندانش یک روز دستور آبیاری گیاهان را می­ دهد، همسر دکتر در ازای گرفتن اطلاعات جراحی دکتر که او را به این روز انداخته است، خود فروشی می­ کند و یا پسر مرموز که از دکتر می­ خواهد جای پدرش را بگیرد تا همه چیز را فراموش کند. در تمام لحظات زندگی دکتر یک جور معامله ­ای در جهت ایجاد تعادل انجام می­ شود. و نهایتا مرگ یکی از فرزندانش که باعث ایجاد برابری می­ شود. یک جور انتقام خشونت­ بار.

 #سادیسم موجود در فیلم ناخودآگاه، بازی­های مسخره هانکه را یادآوری می­ کند و سورئالیسم جاری در آن به سینمای روانکاوانه دیوید لینچ پیوند می ­خورد. از این جهت که منطق علی و معلولی ازبین رفته و جای خود را به فراواقعیتی دگرگون شده می­ دهد. وجهی از عناصر منطق حذف می­ شود. پسر با چه قدرتی فرزندان دکتر را فلج می ­کند و هرگاه بخواهد (سکانس ایستادن دختر دکتر کنار پنجره در بیمارستان) آنها را درمان می­ کند. علیت حدف شده است و این یکی از نشانه­ های سورئالیسم لینچی است.
 تفکر پاتریارکی (پدرسالارانه) یونان قدیم برای نجات خانواده به بن بست می­ رسد. جامعه ­ای که در آن مرد خانواده به عنوان رییس معرفی می ­شود، تصمیم گیرنده مسائل است و زن در مقابل، تابعی از اراده مرد است. گویی مرد یا پدر تنها درمقابل خانواده قرار می­ گیرد. همین تفکر است که باعث سردی روابط دکتر و همسرش و نهایتا خیانت او می­ شود. تضرع و تحقیر همسرش شکل داده می شود و پسر آنجاست که تعریف خود از تعادل را به دکتر بازگو می­ کند.
 همسر دکتر رابطه­ ای مرده و مصنوعی با دکتر دارد. اتاق خواب آنها هنگام هماغوشی، شبیه اتاق بیهوشی است و همسر دکتر خود را به حالت بیهوشی دراختیار دکتر قرار می­ دهد. گویی درحالت طبیعی، معاشقه آنها امکان­پذیر نیست. همسر دکتر برای دست پیدا کردن به اطلاعات آن جراحی کذایی به راحتی خودفروشی می­ کند و خود را دراختیار همکار همسرش قرار می دهد. رابطه آنها فروپاشیده است. نظم و قانون بورژوایی خانه تنها سایه­ ای بیش نیست و کاربرد ندارد. دکتر اما به همسر خود وفادار است. برای همین به اغوای مادر پسر مرموز پاسخ نمی ­دهد.


@art_philosophyy
ادامه🔻

Читать полностью…

فلسفه و هنر

#هنر

🎼 هنر کلاسیک ایتالیا

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️آیا قوانین فیزیک ذاتاً تغییر ناپذیرند؟
#لی_اسمولین فیزیکدان آمریکایی توضیح میدهد...


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

#هنر_گفتگو_و_علم_مباحثه

▪️اگر راست میگی ثابت کن

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
«قسمت پنجم»

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️صدا، تنها صداست که می ماند...
درگذشت جناب آقای دکتر ایوبی گرامی (فرناد) که با صدای گرم و جذابشان زحمات زیادی برای تهیه کتابهای صوتی کشیدند را به دوستان و خانواده محترمشان تسلیت میگوییم.

یادشان گرامی🥀

@SoundbookFARNAD

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️دکتر میرشمس‌الدین ادیب سلطانی درگذشت.

‏او فیلسوف، زبان‌شناس، ریاضی‌دان، نویسنده و مترجم کتابهای سنجش خرد ناب امانوئل کانت، منطق ارسطو، جستارهای فلسفی برتراند راسل، سوگ نمایش هملت اثر ویلیام شکسپیر و همچنین رساله منطقی- فلسفی ویتگنشتاین بود.
مردی که برای زمین فلسفۀ ایران زود و زیاد بود. شاید اگر ادیب سلطانی قبل از انقلاب سنجش‌ خرد‌ ناب را منتشر می‌کرد ارزش کارش شناخته می‌شد. ادیب متعلق به همان نسل طلایی بود. اما متاسفانه بسط کار او همزمان شد با سیاه‌ترین دورۀ فلسفی، دوره‌ای که امثال داوری اردکانی فیلسوف اعظم شناخته شدند!



یادش گرامی🥀

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️اروین یالوم روانپزشک آمریکایی میگوید: ۸۰% از مشکلات ارتباطی به دلیل لحن بیان و نحوه ادای کلمات بوجود می آیند...


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️آیا دوباره میتوان جوان شد؟
استاد دانشگاه پزشکی هاروارد درباره پژوهشی می‌گوید که توانسته سن بخشی از بافت‌های بدن را دوباره به عقب برگرداند.

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🔺بخش بزرگی از جامعه تبدیل شده است به صف سوارشدن به هواپیما، با حقوق و مزایای متفاوت برای مناطق یک تا نود و هفت که وابسته است به ثروت، تعداد کیلومترهای مکرر پروازی، رتبه‌بندی اعتباری، و نمره‌های اس.اِی.تی؛ و بسیاری از افراد این صف فکر می‌کنند -هرچند کسی دوست ندارد اعتراف کند- که بیش از آن‌هایی پشت سرشان ایستاده‌اند، مستحق آنچه دارند هستند. آنگاه مأمور صندلی‌ها، چند نفر را می‌گیرد که از منطقۀ هشتاد و چهار پریده‌اند جلوی افراد منطقۀ هفتاد و پنج و آشوب از راه می‌رسد.

اصرار به اینکه مردم به یک میزان مستحق احترام‌اند، به‌ویژه در روزگار ما ایده‌ای چالش‌برانگیز است. در حرفۀ پزشکی افرادی را می‌بینید که از هر لحاظی دردسرسازند: آدم‌های شاکی، با لحن‌های غیردوستانه‌، متعصب و بی‌اطلاع، همان کسانی که به‌قول معروف «تصمیم‌های بدی برای زندگی» گرفته‌اند. مردم می‌توانند غیرقابل‌اعتماد و یا حتی ترسناک باشند. زمانی‌که تهدیدی واقعی‌اند -همان‌طور که آن زندانی برای رزیدنت من بود- باید از آن‌ها دور شوید. اما همچنین آدم‌های زیادی را می‌بینید که ممکن است آن‌ها را بی‌ارزش قلمداد کرده باشید اما ثابت کنند که سخاوتمند، مهربان، کاربلد و باهوش‌اند. مجبور نیستید به همه اعتماد کنید و دوستشان داشته باشید تا باور کنید که جانشان ارزش حفظ‌کردن دارد.

ما جهان را به «ما علیه آن‌ها» - جمعیتی از آدم‌خوب‌ها که دائماً آب می‌روند در برابر آدم بدها- تقسیم کرده‌ایم. اما این دوگانه درست نیست. مردم می‌توانند در بسیاری از شرایط عامل خیر باشند، و در شرایط دیگر عامل شر. این ماجرا دربارۀ همۀ ما صادق است. بهترین کاری که در زندگی کرده‌ایم توصیف جامعی از ما نیست و بدترین کاری هم که در زندگی کرده‌ایم، تعریف کاملی از ما ارائه نمی‌دهد. ما مجموعۀ این‌ها هستیم.

اینکه معتقد باشیم انسان‌ها جان‌هایی با ارزش برابر دارند یعنی تشخیصِ اینکه درون هر یک از آن‌ها هسته‌ای ذاتی از انسانیت وجود دارد. بدون گشودگی دربرابر انسانیت آن‌ها مراقبتِ مناسب از آدم‌ها غیرممکن است؛ مثلاً تضمین اینکه به آن‌ها قبل از عمل جراحی، داروی بی‌حسی کافی داده‌اید. برای دیدن انسانیت آن‌ها باید خودتان را جای آن‌ها بگذارید. این کار مستلزم میل به پرسیدن این است که زندگی از چشم آن‌ها چگونه است. نیازمند کنجکاوی دربارۀ دیگران و جهانِ ورای منطقۀ صندلی خودتان در هواپیماست.

ما در برهۀ خطرناکی زندگی می‌کنیم زیرا هر نوع کنجکاوی با حمله روبه‌رو می‌شود؛ کنجکاوی علمی، کنجکاوی ژورنالیستی، کنجکاوی هنری، کنجکاوی فرهنگی.
این اتفاق زمانی می‌افتد که خشم و ترس‌ به احساساتِ غالب ما تبدیل می‌شود. در زیر این خشم و ترس، اغلب، نگرانیِ مشروعِ نادیده‌گرفته‌شدن و شنیده‌نشدن خفته است. بسیاری از افراد، این احساس که دیگران به این اهمیتی نمی‌دهند که زندگی آن‌ها چگونه است. پس چرا باید دربارۀ هرکس دیگری کنجکاو باشند؟

به‌محض‌اینکه اشتیاق خود به فهمیدن -به شگفت‌زده‌شدن، گوش‌سپردن و شاهدبودن- را از دست بدهیم، انسانیت خود را باخته‌ایم. امروز یکی از مهم‌ترین استعدادهای شما، کنجکاوی‌تان است. باید از آن محافظت کنید، زیرا کنجکاوی سرآغاز همدلی است. وقتی دیگران می‌گویند کسی شرور یا دیوانه است، یا قهرمان یا فرشته است، اغلب در تلاش‌اند تا کنجکاوی را خاموش کنند. به آن‌ها این اجازه را ندهید. همۀ ما قادریم کارهای قهرمانانه یا شرارت‌بار انجام دهیم. هیچ‌کس و هیچ‌چیز که شما در زندگی و حرفه‌تان با آن برخورد می‌کنید صرفاً قهرمانانه یا شرورانه نخواهد بود. فضیلت در واقع نوعی استعداد است. همیشه می‌توان آن را از دست داد یا به دستش آورد. دلیل آنکه جان همۀ ما به یک اندازه می‌ارزد، داشتن همین پتانسیل است.

در حرفۀ پزشکی از شما خواسته می‌شود تا در مقابل زندگی و دیدگاه‌های دیگران گشوده باشید؛ در مقابل مردم و همچنین شرایطی که درک نمی‌کنید و احتمالاً درک نخواهید کرد. این بخشی از دلیل عشق من به این حرفه است. هدف از آن زنده نگاه‌داشتن ارزش‌های اساسی‌ای است که برای تمام جامعه اهمیت دارد.

اما حفظ آن ارزش‌ها کار دشواری است. زمانی‌که خاطره‌ام را شروع کردم، بنابه‌دلیلی جرم زندانی را به شما نگفتم، هرچند یکی از پلیس‌ها جرم او را به من گفته بود. مطمئن نبودم که آیا وقتی خودتان را در آن شرایط جای من می‌گذارید و می‌خواهید بدانید چه باید کرد، میزان گشودگی شما را تغییر خواهد داد یا نه.

علائم حیاتی مرد نرمال بود. هیچ دردی در ناحیۀ شکم نداشت. عکس‌برداری نشان داده بود که تیغ اندام‌های گوارشیِ او را سوراخ نکرده است. دستکش پوشیدم و گاز خون‌آلود را باز کردم. زخم‌‌های زیادی به خودش زده بود، اما هیچ‌کدام آن‌قدر عمیق نبود که به شاهرگ برسد.


@art_philosophyy
ادامه🔻

Читать полностью…

فلسفه و هنر

#هنر_گفتگو_و_علم_مباحثه

▪️مغلطه مترسک

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
«قسمت سوم»

Читать полностью…

فلسفه و هنر

#هنر_گفتگو_و_علم_مباحثه

▪️تعریف سفسطه و مغالطه به زبان ساده

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
«قسمت اول»

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️واژگونی اخلاقی از نظر نیچه
گرگ یا گوسفند
نظر شما چیست؟ آیا با نیچه موافقید؟

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

#هنر

▪️این نقاشی، مراسم اعدام آنتوان لاووازیه (کاشف اکسیژن)، شیمیدان و دانشمند فرانسوی را با گیوتین، نشان می‌دهد. بعد از پیروزی انقلاب فرانسه، «لاوازیه» به جرم خیانت به ملت، به مرگ محکوم شد. قاضی دادگاهی که حکم لاووازیه را صادر کرد، گفته بود؛ جمهوری فرانسه نه دانشمند می‌خواهد نه شیمیدان! اما ماجرای مرگ لاووازیه هم جالب است. وقتی حکمِ اعدام صادر شد، شاگردانش را جمع کرد و به آنها گفت: احتمالا جایگاه حواس و شعور انسان، باید در سرِ انسان (مغز) باشد؛ بنابراین بعد از جدا شدن سر از بدن، احتمالاً باید تا چند لحظه، هنوز هوشیاری و حواس فرد کار بکند. شما پس از اینکه سر من به وسیله گیوتین قطع شد، فوراً آن را روی دست، بالا بگیرید؛ من شروع به پلک زدن می کنم، شما تعدادِ پلک زدن های مرا بشمارید تا زمان تقریبی مرگ و از بین رفتن هوشیاریِ کامل بدست آید. شاگردانش این کار را کردند و لاووازیه ۱۰ پلک زد (حدوداً ده ثانیه).

جالب است كه حتی با مرگش هم به علم خدمت کرد...!

بعد از اعدامش با گیوتین، لاگرانژ گفت: تنها یک لحظه وقت آنان برای بریدن آن سر صرف شد و شاید یک‌ صد سال زمان نتواند سر دیگری همانندش بوجود آورد…


@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🔺سکانس پایان­ی فیلم اوج این #پوچ_گرایی است. نگاه دکتر و پسر مرموز به هم گره می­ خورد و بعد از آن نگاه همسر دکتر و دخترشان نیز هم. کلامی دیگر رد و بدل نمی ­شود. کوچکترین احساسی به جز نوعی تنفر اخته دیده نمی­ شود. پس از به دست آمدن تعادل همه چیز فرو می­ پاشد. هیچ چیز دیگر مثل سابق نیست. مجموعه روابط تخریب شده باقی مانده است. انگار که انتقام راه حل دردناکی بوده است و رسیدن به تعادل و برابری بدون پرداخت هزینه ­ای سنگین و تحمل تبعات آن ممکن نیست.

 لانتیموس در این فیلم، آوانگارد پست مدرن را تداعی می­ کند. همان آوانگارد تاریخی یا کانستراکتیویسم که از دریچه جدید ادامه پیدا می­ کند. کاری که آندره بازن درمورد آوانگارد پس از جنگ انجام داد. سینمای لانتیموس با امر مدرن پیوند گسستنی برقرار می­ کند.
 سینمای او در چارچوب قلمرو گفتمان­ های فرهنگی به یک سینمای جهان شمول تبدیل می­ شود. او به کارگردانی مولف بدل گشته است. لانتیموس نه فانتزی خلق می­ کند و نه سینمای تخیلی ایجاد می­ کند. بلکه ناحقیقتی اخلاقی از دل جامعه معاصر ارائه می ­دهد. ناحقیقتی از مفهوم انسان­گرایی مدرن.

 فیلم ارجاعی بزرگ به فیلم انتخاب_سوفی نیز دارد. زندگی کردن تاوانی دارد و اگر این تاوان را نپردازیم، نابودی حاصل می­ شود. این فیلم مرثیه‌ای اندیشناک در باب رسیدن به عدالت اجتماعی است.
 اوریپید در نمایشنامه اش از قول آرتمیس می نویسد: هرگاه خدایان مقرر کنند، آدمیان ناگریز دست به گناه می‌زنند. آیا تقدیر ما از قبل تعیین شده و یا کارهای ما است که سرنوشت ما را تغییر می­ دهد. در تعالیم بودا، کارما به معنای تاوان است، تاوان هرکار یا اندیشه، این که هر عملی تاثیر خود را روزی بر روی زندگی نشان خواهد داد.
 این جایگاه یک هنر تلخ است که سینما را ادامه می­ دهد. هنری که شاید توده مردم را در برنگیرد اما تاثیرش مداوم و مستمر است آن هم به وسیله یک تراژدی یونانی.

 ▫️در آخر شاید بد نباشد جمله ­ای معروف از توماس هاردی نویسنده انگلیسی نقل کنیم که می­ گوید: «هرگز نباید به دلایل اخلاقی کار غیراخلاقی انجام داد».
این شاید همان حرف لانتیموس در سینمای روانکاوانه و ساختارشکنانه ­اش باشد.



#هنر، #فیلم، #سینما

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🎥 #کشتن_گوزن_مقدس

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🎥 فیلم کشتن گوزن مقدس
* فلسفه اخلاق لانتیموس



▪️در آغاز جنگ تروا، زمانی که آگاممنون به اولیس رسید، در بیشه ی مقدسِ آرتمیس، گوزنی را به صورتی اتفاقی کشت. این توهین او به خدایان باعث شد آرتمیس خشمگین شده و طوفانی برانگیزد و آگاممنون به خاطر جبران این اشتباه دخترِ بزرگش ایفی گنیا (یا ایفی ژنی) را برای فرونشاندن خشم آرتمیس قربانی کند. اما آرتمیس به جای ایفی گِنیا، گوزنی را به محراب برای قربانی می­فرستد.)

«کشتن گوزن مقدس»، آخرین اثر کارگردان صاحب نام یونانی- یورگوس لانتیموس- تقابلی بین #سنت و #مدرنیته را در ارائه ی مفهوم انتقام و بازخواست به تصویر می­ کشد، کمدی سیاه پنهان در مقابل وحشت جامعه معاصر.

 فیلم با نمای بسته­ ای از قلبِ درحال تپش یک بیمار و پرت شدن دستکش ­های یک دکتر داخل سطل آشغال آغاز می­ شود که استعاره­ ای است از برداشتن مسئولیت یک مرگ از شانه­ های یک پزشک.
این کلان روایت فیلم است که تبدیل می ­شود به انتقامی مدرن و بازنمایی تاثیر کارهای انسان بر زندگی خود. مرثیه­ ای درباب #روانکاویِ درون تاریک انسان­ها. نگاه مصنوعی حاکم بر فیلم، سورئالیسمِ کم و بیش زجرآوری را به نمایش می­ گذارد که نهایتا به پوچ گرایی ختم می شود.
 پزشکی هنگام جراحی بیمار خود، به خاطر مصرف مشروب کمی مست بوده و به هر دلیل بیمار زنده نمی ­ماند و پسرش سال­ها بعد قصد انتقام از پزشک را می­کند به طوری که باید یکی از اعضای خانواده دکتر از دنیا برود تا “تعادل”، برقرار شود.

 یونانیان باستان، به مفهوم #عدالت اهمیت ویژه ­ای می ­دادند. در #فلسفه و #هنر یونان، نمایش­ ها، تئاترها و داستانهای اساطیری، درمورد مفهوم برابری و عدالت نمونه­ های بسیاری پیدا می­ شود.
 مواضع #سوفسطائیانی چون پروتاگوراس، آنتیفون و تراسیماخوس در خصوص عدالت این بود که آنچه معمولاً عادلانه یا ناعادلانه شمرده می‌شود، منعکس کننده یا بیانگر هیچ امر واقع یا واقعیت عینی، خارجی و طبیعی نیست بلکه نتیجه و بازتاب میثاق‌ها و رسوم اجتماعی است. به طور کلی به نظر سوفسطائیان چون هیچ چیز همواره و به طور مطلق حقیقت ندارد و هیچ اصلی دارای اعتبار همیشگی نیست پس هیچ شیوه زندگی خاصی همواره و در همه جا عادلانه و درست نیست و هیچ اصول عدالتی که مطلقاً و همواره معتبر باشد، وجود ندارد. برعکس هر کس می‌تواند امر خیر، حقیقی و عادلانه را برای خودش تعریف کند و بر وفق آن به دلخواه زندگی کند. شبیه برداشتی که پسرِ فیلم از مفهوم عدالت و برابری دارد. برداشتی که گاهی منطقی به نظر می­ رسد و لحظه­ ای بعد منطق آن از بین می ­رود و دوباره همین رخداد است که به طور مداوم در سراسر فیلم جاری می­ شود. از آنجا که حق و قانون طبیعی در کار نیست، هیچ مفهومی از عدالت هم اعتبار ندارد.

 موضع اصلی #سقراط در بحث عدالت به عنوان فضیلت اساسی این بود که برخلاف تصور سوفسطائیان نسبی‌گرا می‌توان قدر مطلق فضیلت و عدالت را شناخت و انسان با فضیلت و عادل کسی است که فضیلت و عدالت را بشناسد. سقراط در حقیقت میان عدالت و منفعت تفاوت قائل نمی‌شد و معتقد بود کسی که خیر و فضیلت و عدالت را بشناسد نیکو و عادل خواهد بود.
 برخی سوفسطائیان افراطی‌تر معتقد بودند که مفهوم عدالت معنایی جز اطاعت از قوانین جاری جامعه ندارد و چون قوانین جاری در همه جا از جانب طبقه حاکم و به نفع آن طبقه وضع می‌شود، پس عدالت مآلاً معنایی جز حفظ منافع اقویا ندارد. به ویژه #تراسیماخوس استدلال می‌کرد که عدالت صرفاً همان منفعت حکام و توانگران است و قانون نیز صرفاً بیانگر منافع قانونگذار می‌باشد و در عالم سیاست، موفقیت تنها ملاک تمیز حق و باطل است.


@art_philosophyy
ادامه🔻

Читать полностью…

فلسفه و هنر

▪️اگر شخصی هر روز بدون هیچ چون‌وچرا از مافوق بی‌کفایتی فرمان بگیرد، اگر هر روز در کمال جدیت دست به کارهایی تشریفاتی و آیینی بزند که در خلوت خودش به آن‌ها می‌خندد، اگر به پرسشنامه‌ها بدون معطلی پاسخ‌هایی بدهد که برخلاف عقاید واقعی‌اش هستند و حاضر باشد افکارش را علناً انکار کند، اگر جایی که در واقع تنها حسش بی‌تفاوتی یا تنفر بوده، تظاهر به همدلی یا حتی محبت برایش کاری نداشته باشد، معنایش هنوز این نیست که یکی از پایه‌ای‌ترین احساس‌های بشری، یعنی عزت‌نفس، در وجودش مرده است.

برعکس، مردم کاملاً می‌دانند بهای صلح و آرامش ظاهری اطرافشان چه بوده، حتی اگر حرفی از آن به زبان نیاورند: تحقیر همیشگی عزت‌نفس‌شان...»


📕نامه‌های سرگشاده
✍واتسلاف هاول

@art_philosophyy

Читать полностью…

فلسفه و هنر

🔺اما تا جایی که ما مطلعیم، هیچ‌گاه اعضای فراکسیون ارتش سرخ اجازه نداده‌اند تا خشونت‌شان بدل به ددمنشی محض گردد، چرا که می‌دانستند در آن صورت بی‌درنگ بدل به همان دشمنی می‌شوند که علیه‌اش می‌ستیزند.

یک مشغله‌ی ذهنی مشخصاً در مکاتبات و شهادت‌‌‌های سوگند در دادگاه، قابل توجه است. بی‌هیچ نگرانی در باب لطیفه‌های مرتبط با کرملین، یا اظهارنظرهای متفرعن درباره دلواپسی دو گل درباره‌ی شام استالین یا جزئیات دیگری که به وسیله‌ی کرملینولوژیست‌هایی گزارش می‌شد که اهمیتی بیش از وسایل حمل و نقل خیال‌انگیزنگیز ملکه‌ی انگلیس نداشت، آر. ای. اف بر تشریح این امر اصرار می‌ورزید که از لنین تا به امروز، سیاست‌های شوروی هیچ‌گاه از حمایت کردن از مردم جهان سوم دست نکشیده است. هر چند شاید شماری بر این عقیده باشند که این چیزی جز هنداونه زیر بغل جهان سومی‌ها گذاشتن نبود. در گذر زمان این گونه بوده است و تقریباً هنوز هم هست که کسی که علاقه یا ضدیتی با مانورهای قدرت‌های استعماری پیشین و ایالت متحده‌ی آمریکا داشته باشند، به واسطه‌ی پیچیدگی شدید روابط فئودالی و قبیله‌ای دچار مشکل می‌شوند. اما از ۱۹۱۷ به بعد، علی‌رغم چیزی که شارحین غربی به ما می‌گویند و علی‌رغم آن‌چه که در سیاست داخلی‌اش در جریان است، اتحادیه‌ی جماهیر شوروی همواره سمت ضعیف‌ترین و آسیب‌پذیرترین کشورها را گرفته است، چه در جدال و بحث بین یک دولت با دولتی دیگر و چه در رأی‌گیری‌های سازمان ملل و نهادهای بین‌المللی.

مسلم است که شمار زیادی از مردم به این امر آگاه هستند. ولی در اروپا – که باید آن را به مثابه جهان اروپاییِ آمریکا در کنیم – و به ویژه در آلمان غربی که به نحوی کین‌توزانه‌ای ضدشوروی است، آر. ای. اف تنها گروهی است که صرحتاً این را بیان می‌کند. به طور خلاصه آر. ای. اف واقعیت مسلم سیاسی‌ای را تصدیق می‌کند که در اروپا تاریک و مبهم بوده است.

آیا این دلیلی است که فراکسیون ارتش سرخ، علی‌رغم پژواک جَدل‌های سیاسی‌شان، مهار و خفه می‌شوند، بله این درست است، اینجا این کنشی خشن تروریسم نامیده می‌شود (واژه‌ای دیگر، «تروریسم» که پیشتر و بیشتر باید به ددمنشی جامعه‌ی بورژوایی اطلاق شود) به این میزان کم مورد تأیید قرار می‌گیرد؟ اجازه بدهید مشخصاً از منظر گرایشات چپ پاسخ بدهیم.

هنوز شاید دلایل دیگری در کار باشد: فراکسیون ارتش سرخ شاید به نظر مقابلِ جنبش می ۶۸ باشد، ولی همچنین تداوم آن نیز هست. مشخصاً ادامه‌ی آن است. در ابتدا این شورش دانشجویان بود، و نه اعتصاب‌های کارخانه‌ها، که جَوّی از طغیان را ایجاد کرد که بدل به درگیری و زد و خوردی شد که در دو سوی‌اش پلیس و معترضان قرار داشتند، توأمان با اقداماتی کمابیش باظرافت و متین که از امر جبران‌ناپذیر جلوگیری کنند. بازی‌های شبانه در خیابان‌ها بیشتر همچون رقص بود تا نبرد. تظاهرات مطوّل بود و حتی به روی پلیس و عاملین تحریک‌کننده دست راستی نیز گشوده بود. به مثابه تداومی بر آن ماه مِی، آن‌ها را همچون حاشیه‌ای توری (پارچه‌ی توری)، توری فرشته‌وار، معنوی و انسانی ادراک می‌کنیم.

آر. ای. اف هم با سختی یک سرپوش بطری کاملاً کیپ‌شده و هم برخوردار از ساختاری نفوذناپذیر در برابر آب (اشاره به تشبیه به بطری) سازمان‌دهی شده بود، همراه با کنشی خشن که نه در زندان و نه بیرون از آن متوقف نمی‌شد و با وضوح و دقتی بسیار که اعضایش را تا سرحدات مرگ هدایت می‌کرد، در مخالفت با ددمنشی‌های اتاق‌های داداگاه‌ها و سلول‌های زندان با حفظ خشونت‌شان تا نزدیکی تن دادن به مرگ پیش می‌رفتند و حتی خود خشونتِ مرگ.


🗓خشونت و ددمنشی
✍ژان ژنه

@art_philosophyy


●پی‌نوشت‌ها:

سبعیت و وحشی‌گری را نیز می‌توان معادلBrutality برگزید ولی چون وجهی برساختی در توصیف برشت از این واژه در مقابل سویه طبیعی خشونت در نظرگرفته شده است، ددمنشی، به دلیل پسوند منش انتخاب شد.


@art_philosophyy

Читать полностью…
Subscribe to a channel