نقاشی "خانه زرد" ساختمانی را در گوشه ای نشان می دهد که وینسنت قصد داشت آن را به خانه یک هنرمند تبدیل کند. خود ون گوگ این نقاشی را «خیابان» نامیده است. وینسنت مشتری همیشگی رستوران سمت چپ بود و آن سوی پل دوم راه آهن در سمت راست خانه دوستش، پستچی جوزف رولین، قرار داشت. با قطار بخار در جاده و مردم در خیابان، باید قسمتی از شهر پر سر و صدا بوده باشد.
از صفحه موزه ونگوگ دز اینستاگرام
@ARTJOYCLUB
حالا به زاویه نگاه سه زن دیگر توجه کنید. دو زن به وضوح به زن میانهی تصویر نگاه میکنند و یک زن دیگر رو به آینهای ایستاده و تاج عروس را امتحان میکند. نگاه زنهای میانهی تصویر توجه ما را به زن با لباس عروس جلب میکند که نشانی از شادی در او نیست. ماجرای کمپوزیسیون نقاشی به این جا ختم نمیشود. خطوط نسبتهای طلایی را ببینید.
صورت خشمگین زن دقیقن در میانهی تصویر قرار گرفته. در حالی که فضای بالای سر زیادی در نقاشی وجود دارد. چیزی شبیه قاب تئاتر یا تصویرهایی که امروز ما روی موبایلهامان داریم.
حالا دوباره یادمان بیاید این نقاشی مال قرن نوزدهم است، دویست سال پیش.
در تئاتر مفهومی وجود دارد که به آن دیوار چهارم میگوییم.دیوار چهارم به این معنا که شما وقتی روبروی یک صحنه نشستهاید سه دیوار را میبینید، و دیوار چهارم برداشته شده، و بازیگران تظاهر میکنند که شما وجود ندارید و شما هم از آن دیوار نمیگذرید و بروید مثلاَ آن طرف و به داد کارکتر مظلوم برسید، هر چه قدر هم فریاد بزند و کمک بخواهد. این جا هم عروس ماجرا با اکراه به "ما" نگاه میکند. سه کاراکتر دیگر همچنان در نقش خودشان هستند و قاب عکس تئاتری ما دست نخورده باقی میماند.
دیوار چهارم را "عروس" با نگاهش میشکند و خشمش را اما پنهان نمیکند. این همان نگاهی است که تمام این بازی را شروع کرده است. باز هم یادمان باشد که تا همان روزها، رنج زنان معمول نه با خشم و شکست قواعد بازی، که اشکهای پنهانی تصویر میشد.
نقاشی ایوان کرامسکوی در همان سالها را ببینید. این را هم در پرانتز عرض کنم که دیوار چهارم در نقاشی زمانی موضوعیت دارد که شما روایتی تئاتریکال را تصویر میکنید، وگر در پرترهها قرنها پیشتر نگاه به مخاطب و نقاش وجود داشته است.
حالا نگاه خشمگین عروس یا نامزد ناراضی داستان، بعد از دویست سال زنان بسیاری را با خود همراه کرده است. زنانی که رنج و خشم ناشی از ازدواجهای اجباری، هنجارهای مذکر و تحمیلهای مردانه، در پس نقاشیای از چند قرن پیش امروز هم حس میکنند.عروس داستان تولوموش با ترکیببندی و شکست دیوار چهارم، داستان خودش را امروز هم روایت میکند و فهمیده میشود.
اینها تکنیکهایی است که نقاشی را جاودانه کرده.
از صفحه @MMehran در توئیتر :)
@ARTJOYCLUB
'The Spirit of Christmas in Regent Street'
by William Heath Robinson
1928
@ARTJOYCLUB
The Reluctant Bride
Auguste Toulmouche
1866
.
این نقاشی La Fiancée hésitante
که بعضاَ The Reluctant Bride هم ترجمه شده و شاید بشود نامزد مردد یا عروس بااکراه آن را ترجمه کرد، اثر آگوست تولوموش نقاشی قرن ۱۹ فرانسوی است که با سرچ کردن اسمش به کثیری نقاشی از زنان شیکپوش روزگار او مواجه خواهید شد. این برادرمان کلاً دوست داشت زنهای "باکلاس" را نقاشی کند!
زمان کشیده شدن نقاشی به سادگی ما را به سبک آن راهنمایی میکند، باید به #رئالیسم تعلق داشته باشد، حتا اگر چیزی از مشخصات این مکتب ندانیم.
جریانی هم وجود دارد که به آن "ژانر هنر" میگوییم. ژانر هنر Genre art یک گرایش هنری در نقاشی و مسجمهسازی و بعدترها عکاسی و سینما است که صحنهها یا رویدادهای زندگی روزمره و خودمانی را تصویر میکند.
نقاشی مورد بحث هم همین طور است. صحنهای از یک اتفاق برای آدمهایی که قهرمان خدایان یا بزرگان ملک و مملکت نیستند. با این حال در هیچ کدام از نقاشیهای او، و حتا اغلب نقاشیهای همدورهی او، چنین چشمهایی نمیبینید.
ادامه در پست بعدی...
@ARTJOYCLUB