اوست نشسته در نظر
من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل
من به کجا سفر برم
#حضرتعشق❤️
#تـقــدیـمبــہهــمــراهــانجـــان 🍃❤️
آفرینها بر تو بادا ای خدا
ناگهان کردی مرا از غم جدا
گر سر هر موی من یابد زبان
شکرهای تو نیاید در بیان
#حضرتعشق ❤️
#تـقــدیـمبــہهــمــراهــانجـــان 🍃❤️
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
چه نغزست و چه خوبست چه زیباست خدایا
از آن آب حیاتست که ما چرخ زنانیم
نه از کف و نه از نای نه دفهاست خدایا
#حضرتعشق ❤️
#تـقــدیـمبــہهــمــراهــانجـــان 🍃❤️
ﺯﻫﯽ ﺻﺒﺤﯽ
ﮐﻪ ﺍﻭ ﺁﯾﺪ
ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺑﺮ ﺳﺮِ ﺑﺎﻟﯿﻦ
ﺗﻮ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﮕﺸﺎﯾﯽ
ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺷﺎﻩِ ﺷﺎﻫﺎﻧﯽ...
#مولانا
امشب هردل که همچو مه در طلب است
مانندهٔ زهره او حریف طرب است
از آرزوی لبش مرا جان بلب است
ایزد داند خموش کاین شب چه شب است
#مولانا
رندان سلامت مےکنند جان راغلامت مےڪنند
مستے زجامت مےڪنندمستان سلامت مےڪنند
درعشق گشتم فاشتروز همگنان قلاشتر
وزدلبران خوش باشتر مستان سلامت مےڪنند
#مولانایجان❤️
#تـقــدیـمبــہهــمــراهــانجـــان🍃❤️
برخیز به میدان رو
در حلقه رندان رو
رو جانب مهمان رو
کز راه بعید آمد
غمهاش همه شادی
بندش همه آزادی
یک دانه بدو دادی
صد باغ مزید آمد
#مولانا
برو ای جان دولت جو
چه خواهم کرد دولت را
من و عشق و شب تیره
نگار و باده پیمایی
#مولانا
زین دو هزاران من و ما
ای عجبا من چه منم
گوش بنه عربده را
دست منه بر دهنم
چونک من از دست شدم
در ره من شیشه منه
ور بنهی پا بنهم
هر چه بیابم شکنم...
#مولانا
گلزار و باغ عالمی
چشم و چراغ عالمی
هم درد و داغ عالمی
چون پا نهی اندر جفا
#مولانایجان
جان من و جانان من،
کفر من و ایمان من
سلطان سلطانان من،
چیزی بده درویش را
امروز گویم چون کنم،
یک باره دل را خون کنم
وین کار را یک سون کنم،
چیزی بده درویش را
#مولانا
ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیادهای
ای که چو آفتاب و مه دست کرم گشادهای
صبح که آفتاب خود سر نزدهست از زمین
جام جهان نمای را بر کف جان نهادهای
#حضرتعشق ❤️
#تـقــدیـمبــہهــمــراهــانجـــان 🍃❤️