روزی رسول اللهصلّیاللهعلیهوآله
به خانهی ما آمد.
دست حسنم را گرفت
و او را به سینهی خویش چسباند
و فرمود:
بِأبِی اَنتَ وَ اُمَّی!
مَن أحَبَّنی فَلیُحِبُّ هذا
پدرم و مادرم فدای تو!
• هركه مرا دوست دارد،
حسنم را نیز دوست بدارد.
_امیرالمومنینعلیهالسلام
#شهادتامامحسنمجتبیعلیهالسلام💔
| كنزالعمال،ج۱۶، ص۲۶۲
در برخی منابع برای امام زمان (عج)
لقب خاصى ذکر شده با عنوان: خُنَّس
اما این لقب از کجا گرفته شده؟
از آیه ۱۵ سوره تکویر که میگه:
فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ
حالا این خُنَّس يعنی چی؟
‹ یعنی آن ستاره ای که میرود اما برمیگردد ›
جمعه ها را درک کنید؛
جمعه دلگیر نیست!
جمعه دلش گیر است؛
گیر کسی که باید باشد و نیست.......!!
دل من این روزها خوب حال جمعه ها را ؛میفهمد.......
#یاایهاالعزیز
◾️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین
Читать полностью…🏴حدود ساعت ۱۷؛
بعد از شهادت امام(ع) عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند.
سپس غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانشان آغاز شد. عمر سعد ملعون ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد.
یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعد از شهادت امام(ع) به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام(ع) جنگید تا شهید شد.
نزدیک غروب آفتاب است. سر مبارك امام(ع) را جدا میکنند و به خولی ملعون میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد حرامزاده ببرد. بعد به دستور عمر سعد ملعون بر بدن مطهر امام(ع) و یارانش اسب میدوانند تااستخوان هایشان هم خرد شود.
کشتگان لشگر کوفه را جمع میکنند،
داستان روز غم انگیز “عاشورا” اینطور تمام میشود: در حالی که عمر سعد ملعون دستور نماز جماعت مغرب را میداده سنان بن انس حرامزاده بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشتهام»
لعنت خدا بر آن حراميان باد
✨کانال اخلاق الهی ✨
http://t.me/akhlagh_elahi
طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی
امام حسین(ع) بعد از نماز صبح برای اصحابشان سخنرانی کردند. آنها را به صبر و جهاد دعوت کردند و بعد دعا خواندند: «اللهم انت ثِقَتی فی کل کَرب (خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری)
کوفیان پيمان شكن هم آن طرف نماز را به امامت عمر سعد ملعون خواندند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
حدود ساعت ۶ صبح؛
امام حسین(ع) دستور دادند تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با بوته های خار پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه دشمن از پشت سر بشوند.
کمی بعد از طلوع آفتاب امام(ع) سوار بر شتری شدند تا بهتر دیده شوند، آنگاه روبروی سپاه کوفه رفتند و با صدای بلند برای آنها خطبه خواندند، صفات و فضایل خويش و پدر و برادرشان را یادآوری کردن و اینکه کوفیان به ايشان نامه نوشته اند حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار دادن و از حجار بن ابجر و شبث ربعی پرسیدن که مگر آنها او را دعوت نکردهاند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کردن که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام(ع) پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمیپذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمیرهاند؟!
اینجا امام(ع) آن جمله معروفشان را فرمودند: «فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است من را بین کشته شدن و قبول ذلت مجبور کرده! ذلت از ما دور است»
سخنرانی اباعبدلله(ع) حدودا نیم ساعت طول کشیده است.
🏴حدود ساعت ۸ صبح؛
بعد از سخنرانی امام(ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت از جمله بریر که «سیّد القرّآء» آقای قرآن خوان های کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.
بعد از سخنان زهیر و بریر امام فریاد معروف «هل من ناصرٍ ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حر ابن يزيد رياحي.
فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند به طرف سپاه امام آمدند. بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
🏴حدود ساعت ۹ صبح؛
در این ساعت بود که شمر ابن ذلجوشن ملعون به عمر سعد پرخاش کرد که چرا اینقدر تعلل میکند؟! عمر سعد حرامزاده عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. پس اولین تیر را به سمت سپاه امام(ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم» (لعنت خدا بر او باد)
بعد از انداختن تیر توسط اين ملعون کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند.
امام به یارانش فرمود: «اینها نمایندۀ این قوم هستند. برای مرگی که چارهای جز پذیرش آن نیست آماده شوید» چند نفر از سپاه امام در این تیرباران کشته شدند. (تعداد کشتگان تیراندازی با تعداد کشتگان حمله اول در کتابهای مقتل تا ۵۰ نفر ذکر شده)
🏴حدود ساعت ۱۰ صبح؛
بعد از تیراندازی یسار غلام زیاد بن اَبیه و سالم غلام ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند.
عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کردن و فرمودن: «به گمانم حریف کُشندهای باشی» عبدالله آن دو نفر را به درك واصل كرد البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار ملعون به جناح راست سپاه امام حسین(ع) حمله کرد اما حبیب ابن مظاهر و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند. همزمان شمر ملعون به جناح چپ سپاه امام(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر ملعون در این حمله زخم برداشت. بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد نابكار ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیرباران کردند. در این تیرباران تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند.
الفتوح شهدای این حملات را ۵۰ نفر و ابن شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده.
اولین شهید ابوالشعثا بود (این ابوالشعثا تیرانداز بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت؛ امام(ع) او را دعا کردن)
گروهی از سپاه شمر ملعون خواستند از پشت سر به امام(ع) حمله کنند که با آتش خندق مواجه شدند. زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند.
ادامه دارد....
👇👇👇👇👇
امشب همه در حال خضوعند و خشوع
تازه غمشان میشود از صبح، شــــروع
هرکس به دعایی شده مشغول، ولی
زینب شده ذکرش "مکن ای صبح طلوع"
#مکن_ای_صبح_طلوع😭🥀
علامه امینی صاحب کتاب الغدیر شب و روز عاشورا مدام برای امام زمان (عج) صدقه کنار میگذاشتند و میفرمودند: امشب قلب امام عصر در فشار است.
""صدقه برام امام عصر یادتون نره""
التماس دعا
#ایاهلحرممیروعلمدارنیامد
#سقایحسینسیدوسالارنیامد
▪️ حضرت امام سجاد عليهالسلام فرمودند:
👈 خداوند عمویم عباس را رحمت کند که خود را فدای برادرش امام حسین علیهالسلام کرد و در این راه دو دستش قطع شد
👌 که خداوند عوض دو دست قطعشدهٔ او دو بال در آخرت به او عطا خواهد کرد تا با آن دو بال همراه با فرشتگان در بهشت پرواز کند همان گونه که به جعفر بن ابی طالب نیز دو بال عطا شد.
⚫️ امام در ادامه فرمودند:
✍ عمویم عباس نزد خداوند منزلت و جایگاه بالایی دارد که همه شهدا در روز قیامت به او غبطه میخورند.
📚 خصال، ص۶۸.
نوشتن تو جهان عرب
شجاعت و سوارکاریِ امام حسین
معروف بوده به شجاعته الحسینیه
یعنی آقا طرز خاصی رو مرکب مینشسته
نوشتن وقتی میخاست بره بالا سر آقا علیاکبر
زین اسب برگشته بوده و پاش تو رکاب کج شده بوده لشگر کوفه بهش میخندیدن و میگفتن
حسین پسر علی مگه سوار کاری بلد نیستی که اینجوری روی مرکب نشستی...💔😭
#آخپسرم
علی بعد تو خاک بر سر دنیا
اَلسَلامُعَلَیکَیاحَسَنَبنَعَلِیٍ
اَیُّهَاالزَّکِیُّالعَسکَرِی
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ...
+سلامبرتو الإمامالْعَسْکَری
که پدر امام منتظر میباشی.
سر در خانه ام ای کاش چنین حک میشد
اهل این خانـه ز خدام حریم حسن اند
دوشنبه های_امام حسنی
أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ
شهادت میدهم که جز تو
کس دیگری در کربلا ساکن نیست...
بقیه آوارهی تو هستند
| حسین جان...|
#آقاامضابزنزیارتاربعینمارو💔
🍂 #کربلایی_نریمان_پناهی
🍁 #حاج_محمود_کریمی
▪️یغلیب عباسیم نهر
▫️ #شور فوق العاده #زیبا
🏴حدود ساعت ۱۱ صبح؛
بعد از این حملات، امام(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران دادن.
اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند کسی از بنیهاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضی در مقابل نگاه امام(ع) شهید شدند. یکی از اولین کسانی که شهيد شد پیرمرد زاهد جناب بریر بود.
مسلم بن عوسجه بعد از او شهيد شد.
حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام (ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است»
یک بار ۷ نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره دشمن را شکست و نجاتشان داد.
🏴 ۱۲:۵۰ (اذان ظهر)؛
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشتهاند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یک ملعون از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود!» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام حسین(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم»
امام(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواندن. گروهی از اصحاب به امام(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟» امام فرمودند بهشت گوارايت.
🏴حدود ساعت ۱۳؛
۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند؛ از جمله زهیر و حر.
بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید.
اولین نفر حضرت علی اکبر(ع) پسر امام حسین(ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل(ع) را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم(ع) به طرز ناجوانمردانهای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد.
دسته جمعی سوار شدند كه به دشمن حمله بردند اما امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید»
🏴حدود ساعت ۱۴؛
۲۸ نفر از مردان بنی هاشم کشته شدند:
۷ برادر امام حسین(ع)،
۳ پسر از امام حسن(ع)،
۲ پسر امام حسین(ع)،
۲ نوه جعفر بن ابیطالب(ع)،
٩ نفر از آل عقیل و بقیه از نوادگان باقی عموهای پیامبر.
عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست اما امام(ع) او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. پس حضرت اباعبدلله الحسین(ع) سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساندن. دشمن کمی به عقب رفت.
امام(ع) برای دومین بار گریه کردن و فرمودن «اکنون دیگر پشتم شکست»
🏴حدود ساعت ۱۵؛
امام(ع) به طرف خیمه ها برگشتن تا خداحافظی بکنند. همچنین پیراهنشان
را پاره پاره کردن و پوشیدن تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه اشان نکنند. وقت وداع با اهل بیت(ع)، کودک شیرخواره خود علی اصغر(ع) را به میدان بردن تا او را سیراب کنند که به تیر حرمله ملعون شهيد شد.
امام(ع) رو به آسمان کردن و فرمودن: «خدایا اگر نصرتت را از ما دریغ کردی، این را در مقابل چیزی قرار بده که برای ما بهتر است»
امام(ع) به میدان رفتن اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع) بر پیکر مبارکشان جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴ زخم شمشیر شمرده شد.
نوشته اند امام(ع) در آستانه شهادت بودن اما کسی جرات نمیکرد به سمت ایشان برود، اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن(ع) دوید و به طرف مقتل امام(ع) آمد. آن نانجيبان او را در بغل عمویش کشتند. امام(ع) ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند:
«خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر»
وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفتهاند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع نگار لشکر عمر سعد ملعون چنین است:
«حمید بن مسلم گوید: پیش از آنکه حسین کشته شود شنیدم که میگفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد»
سپس ميگوید: آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای بر شما منتظر چیستید؟! مادرهایتان به عزایتان بنشینند بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در بدن امام(ع) فرو برد»
ادامه مطلب
👇👇👇👇👇
امام حسین(؏)
در شب عاشورا یک جور سخن گفت
و در روز عاشورا یک جور دیگر،
شب عاشورا سخن از
«نمیخواهم، احتیاج ندارم،
بروید، بیعتم را برداشتم» بود
روز عاشورا میگوید:
«بیائید به من کمک کنید،
آیا یاور و مددکاری هست؟
هل من ناصر ینصرنی؟»
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی
در بین طیّبها باشد و روز سخن
میگوید تا مبادا طیّبی در بین خبیثها
مانده باشد، شب غربال میکند
تا فقط "صالحان" بمانند
و روز غربال میکند تا فقط "اشقیاء"
در مقابل او ایستاده باشند ..
| آیت اللّٰه حائری شیرازی(ره)
⚫️ وقایع روز هشتم محرم سال۶۱
☑️ در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛
بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند.
💦 آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.
🌾هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه ميكَند و آب بدست ميآورد.
💠به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
✳️در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند.
🌸حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟مگر من مسلمان نیستم؟
🔰گفت: اگر تو خود را مسلمان ميپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مينوشند از آنان مضایقه ميكنی؟
🔥عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من ميدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته ام و نميدانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش ميسوزم؟
⚡️ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه ميدانم كیفر این كار، آتش است؟
💥 ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نميبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
🔆یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.
🌺امام علیه السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
🌙شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند.
🌹 امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي اكبر" را نزد خود نگاه داشت.
عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.
🍁در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا ميخواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد.
🔥یك بار گفت: ميترسم خانه ام را خراب كنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را ميسازم.
🔥ابن سعد گفت: ميترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم.
🔥 عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و ميترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
🌷حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نميگردد، از جای برخاست در حالی كه ميفرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد.
✨ به خدا سوگند! من ميدانم كه از گندم عراق نخواهی خورد!
⚡️ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.
💥 پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه السلام را رها كنند؛
چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برميگردم یا به مملكت دیگری ميروم.
♨️ عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند...
✍ادامه دارد...
📒کشف الغمه،ج2،ص47
📘بحارالانوار،ج44،ص388
📕ارشاد،شیخ مفید،ج2،ص82
‹ وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً ›
-احقاف، ۱۵
و عبّاس علیهالسلام
دنبال دستهایش میگشت
که به پایِ مادر برخیزد.
#فنعمالاخالمواسيعباسع
تا صدایش میکنم یک دشت پاسخ میرسد
زینب م! بنگر علیهای فراوان مرا ....
#السلامعلیکیاعلیاکبر💔