"کتاب آنقدر خوب است که خود خدا هم کتاب دارد…" ⛔️رمان غیراخلاقی نمیذارم!. 🚫جلد دوم درخواست ندید!. ارتباط با ادمین: نظری انتقادی پیشنهادی @Hilda_MoonLight
رمان: #هرگز_رهایم_مکن
هرگز رهایم مکن
نویسنده: کازو ایشی گورو
مترجم: سهیل سمی
ناشر: ققنوس-1385
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
خلاصه:
كتى، پرستار سى و يك ساله، مسووليت مراقبت از بيمارانى را دارد كه مى خواهند اعضاى بدنشان را اهدا كنند. بيش از يك دهه است كه كتى در اين شغل تجربه كسب كرده و حالا به درجهاى از اعتبار رسيده كه مى تواند بيمارانش را خودش انتخاب كند. اما چرا ميان آن همه بيمار روت را ترجيح ميدهد؟ اين جاست كه نويسنده دست به مرور خاطرات كتى مى زند و خواننده را با دانشآموزانى آشنا مى كند كه در مدرسهاى خاص تربيت شدهاند: مدرسهاى شبانهروزى مخصوص كودكانى كه بايد طورى آموزش ببينند تا بتواند سرنوشتى محتوم را بپذيرند، سرنوشتى كه از پيش برايش انتخاب شدهاند.
ژانر: #علمی_تخیلی #خارجی
تعداد صفحات: 360 صفحه
📍 فاقد epub & apk 📍
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
-فروش شماره مجازی تلگرام 😎
اکانت مجازی تلگرام - بدون ریپورت 😱
100% تضمینی ✌️
فقط 2000 تومم 😑😶
برای خرید به آیدی زیر پیام بدید:
@majaziii_gram 💬💭
-کاملا معتبر دوستان
خیالتون راحت 👌
رمان: #بخت_سیاه_پوش_من
بخت سیاه پوش من
نویسنده: زینب جوکال
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
خلاصه:
نمیدانم ازدواج اجباری مرا بیشتر زجر میدهد یا بدبخت شدنم که از بدو تولدم سیاه بخت بودم. سخت است پذیرفتن چیزهایی که نمیخواهی در زندگیات داشته باشی و مجبور به بودنشان در زندگی نکبتبارت شوی! دشوارتر از این همه، عادت کردن به زخمهایی است که با تمام تلاشت با آنها کنار آمدی و به وجود آنها عادت کردهای ولی بعد از دلبستگی به زخمهای کهنه…
این رمان از نامش و همچنین ژانرش مشخصه چه چیزی رو میخواد روایت کنه. پس من از کسانی که به رمانهای عاشقانه، کل کلی، فانتزی یا طنز علاقه مند هستن؛ خواهشمندم این رمان رو مطالعه نکنند. چون این رمانپر از غمهای نهفته و احساسات یک دختر است که فقط کسانی که به رمانهای غمگین علاقه دارن میتونن این احساسات شکننده رو درک کنن.
ژانر: #اجتماعی #تراژدی
تعداد صفحات: 370 صفحه
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
-برای کُشتن یک جامعه روشی ساده به کار گیرید؛ بر فرهنگ آنها تمرکز کنید، ابتدا کتابها را از آنها بگیرید و بعد سرشان را درون تلویزیون فرو کنید…
✍ #کارل_پوپر
✔️ #کتاب_بخوانیم
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
🎧 #هزار_و_یک_شب
#شب_چهلوهشتم
📓 «نورالدین و شمسالدین»
داستان ششم
🎙 آرش صفاری
🖋 به کوشش حمید عاملی
✔️ @asheqaneroman 🍂
- اگه یسری کتابا رو نوجوانی خوندید؛ الان یبار دیگه بخونید. اینقدر فرق میکنن براتون که انگار یه کتاب جدیده! ولی اونی که جدید شده خود شمایید…
✍ #روز_نوشت_عاشقان_رمان
✔️ @asheqaneroman 🍂
رمان: #سرانجام_یک_شرط
سرانجام یک شرط
نویسنده: بهار بهادری
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
خلاصه:
گاهی وقتا ما آدماتوو زندگیمون یه اشتباهی میکنیم که ممکنه دیگه نتونیم جبرانش کنیم.. ویاجبرانش برامون تاوانه سنگینی رو در پیش میگیره.. گاهی وقتا ندونسته پاتویه رابطه ای میذاریم که درست یاغلط بودنشو نمیدونیم.. این رابطه میتونه بزرگترین اشتباهه زندگیمون باشه.. اشتباهی که میتونه به شیرینه عسل شیرین باشه.. و یا اشتباهی که به تلخیه زهرباشه وتلخترین تلخی روبه دنبال داشته باشه… دختری بادنیایی بچگونه وشاد… با یه خونواده ی متعصب که در ناز و نعمت بزرگش کردن.. دختری که میدونست پاشوکج بذاره معلوم نیست چه مجزاتی رو براش تعیین کنن.. دختری که بایه اشتباه ازسرعشق زندگیش هوای دونفره حکایته بیشتره آدمایه دروبره ماست.. آدمایی که خواسته وناخواسته دونسته وندونسته پاشون به زندگیه هم بازمیشه.. همیشه همه ی رابطه ها تلخ تموم نمیشن… گاهی وقتا میتونه شیرین باشه وادامه پیداکنه… این دانستان شبیه یه فنجون قهوه میمونه.. فنجونو به لبات نزدیک میکنی.. اگرقهوه دوست داشته باشی ازبوش لذت میبری.. ولی اگر دوست نداشته باشی ممکنه ازبوش بدت بیادوصورتتوجمع کنیوازخودت دورش کنی..
این رمان یه داستان متفاوت ازیه دوستیه.. یه عشقه یه طرفه..گاهی وقتاماآدمابرای اینکه ثابت کنیم اونی که فکرمیکنن نیستیم.. رویه همه چیمون خط میکشیم تاخودمونو ثابت کنیم…
جدالی بینه عشقو … عقاید و سنتها… علاقه و وفاداری… انتقاموازخودگذشتن…
پایان خوش
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
تعداد صفحات: 550 صفحه
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
🎧 #هزار_و_یک_شب
#شب_چهلوهفتم
📓 «نورالدین و شمسالدین»
داستان ششم
🎙 آرش صفاری
🖋 به کوشش حمید عاملی
✔️ @asheqaneroman 🍂
📓 #کنیز_سفید
✍ منوچهر دبیرمنش
🎧 #قسمت_سوم
🎶 #کتاب_صوتی
✔️ @asheqaneroman 📚
-ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟
-آنا:چه فرقی میکنه، وقتی دوتاشون بَدن؟
-ادوارد: وقتایی که باهات حرف میزنم و حواست پیش یکی دیگهس، این میشه رنج!
-آنا: خب درد چیه اونوقت؟
-ادوارد: که با این حال باز دوستت دارم…!
📓 اسبهای لنونگراف شبیه ما نیستند
✍ #حمید_جدیدی
📖 #چند_خط_رمان
✔️ @asheqaneroman 🍂
-اگر بتوانی با تمام قلبت عاشق كسی شوی، حتی یک نفر، آنگاه در زندگی رستگار میشوی. حتی اگر به آن شخص نرسی…
📓 #1Q84
✍ #Haruki_Murakami
✔️ @asheqaneroman 🍂
🎧 #هزار_و_یک_شب
#شب_چهلوششم
📓 «نورالدین و شمسالدین»
داستان ششم
🎙 آرش صفاری
🖋 به کوشش حمید عاملی
✔️ @asheqaneroman 🍂
رمان: #به_من_نگاه_کن
به من نگاه کن
نویسنده : مهرو.ر
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
خلاصه:
حسام یه پسر بیست و شش ساله س که توی یه خانواده ی مومن بزرگ شده و خودش خیلی پایبند و معتقده. یه روز که به مطب داییش میره برای اولین بار توی زندگیش به یه دختر با دقت نگاه می کنه… دخترم کسی نیست جز آریانادخت امیری… به نظرتون چی پیش میاد؟! عشق؟!
بین آدمایی که هیچ سنخیتی با هم ندارن؟!
گاهی فقط یک جمله ی ساده مسیر زندگی رو عوض می کنه … یه جمله ی ساده مثل به من نگاه کن …
ژانر: #عاشقانه
تعداد صفحات: 400 صفحه
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
-آه اگر آزادی
سرودی میخواند ، کوچک…
۲۱ آذر زادروز احمد شاملو
گرامی باد... ♡
✔️ @asheqaneroman 🍂
رمان: #عشق_دردناک
عشق دردناک
نویسنده: سوشیانس، مریم، مونا، آریانا
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
خلاصه:
پدر و برادرهای سمانه آدمهای عیاش و بیعاری هستند که کل ثروتشونو به باد می دن و صدها میلیون بدهی بالا میارن .پسر یکی از طلبکارا به اسم کوهستان که خیلی پسر بی احساس و خشنی هستش سمانه رو می دزده تا بتونه طلبشو از پدر سمانه بگیره اما پدر سمانه هیچ پولی نداره کوهستان هم دو راه پیش پای اون میذاره یا پولو بیار یا دخترتو عقد می کنم…
ژانر: #ازدواج_اجباری #عاشقانه
تعداد صفحات: 90 صفحه
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
📓 «کلاغ مرا می بیند»
✍️ #فرشیدخیرآبادی
✅ کاری از مرکز تولید
محتوای دیجیتال
📚 #داستان_کوتاه
✔️ @asheqaneroman 🍂
-در زندگی
لحظاتی پیش میآید که انسان؛
نه کسی را دوست دارد، و
نه دلش میخواهد
کسی او را دوست داشته باشد…
📓 #شوهر_آهو_خانم
✍ #محمدعلی_افغانی
✔️ @asheqaneroman 🍂
-مردا همیشه توو تجربهی اول شکست میخورن؛ اگه فرصت دیگهایی بهشون داده بشه آدم خوبی میشن…!
📓 #دروغهای_کوچک_بزرگ
✍ لیلیان موریارتی
✔️ @asheqaneroman 🍂
رمان: #قلبم_را_بوسید
قلبم را بوسید
نویسنده: غزل سلیمانی (صلواتینژاد)
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
خلاصه:
اسمم آساره ست… زیبا مثل ستاره های آسمون. من دختری از روستایی هستم که رسم دارن دختران نه ساله شان را به راحتی به عقد دیگران در بیارن. من یتیمی هستم در دست های عموی بزرگم. بازیچه طمع اونم. اما چی بگم که سرنوشت منو به یه جاده رسوند... پایان خوش
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #کلکلی
تعداد صفحات: 350 صفحه
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
📓 #کنیز_سفید
✍ منوچهر دبیرمنش
🎧 #قسمت_چهارم
🎶 #کتاب_صوتی
✔️ @asheqaneroman 📚
-روح آدم را میجوند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند؛ نه به عشق فکر میکنند نه به گذشتهها و یادشان نمیآید که روزی، روزگاری گفتهاند: «دوستت دارم»…
📓 #سال_بلوا
✍ عباس معروفی
📖 #چند_خط_رمان
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
-آدمیزاد، توی یاد آدمها زندهست؛
آدمی که از یاد برود،
مرده…
📓 #دو_کوچه_بالاتر
✍ مریم سمیعزادگان
✔️ @asheqaneroman 🍂
رمان: #تلما
تلما
نویسنده: راز.س shahtut
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
خلاصه :
تلما دختریست خوش قیافه اما … مشکلی داره … مشکلی که به نظرش مشکل بزرگیست ، تلمای قصمون عاشق میشه . عاشق یه مرد خوشتیپ ، تحصیل کرده و …
اما نظر این اقای خوشتیپ نسبت به تلمای قصمون چیه ؟ قراره پایان داستان چه اتفاقی بیفته ؟ …. پایان باز
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
تعداد صفحات: 330 صفحه
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
-در من درآکولای غمگینیست؛
میفهمی؟...
#سید_مهدی_موسوی
✔️ @asheqaneroman 🍂
رمان: #تو_بار_دیگر
تو، بار دیگر
نویسنده: زهرا اسدی
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
خلاصه:
داستان در مورد اسفندیار پسر بزرگ خانوادهای است که تابستانها در کنار پدربزرگ و مادربزرگش در گلابدره به ییلاق میپرداخت. دیپلم داشت و این سبب شد خان ده از او بخواهد به فرزندش سواد بیاموزد. خانهی اربابی خان در برابر عمارت با شکوه پدری اسفندیار چیزی نبود؛ اما در آن خانه دختری زندگی میکرد که عشقش با گذر زمان در تار و پود اسفندیار رسوب میکرد و آن خانه را هزار برابر بزرگتر و با ارزشتر از هرجایی میپنداشت. عشقی که ذره ذره در رگهایش نفوذ میکرد و او را از هر چه غیر معشوق بود دور میکرد. اسفندیار پس از سالها بعد از انقلاب برای سر زدن به مزار پدربزرگ و مادربزرگش راهیِ گلابدره شده و یادآوری آن روزهای جوانی و آن طلسم سوزاننده عشق، زندگیاش را تحت الشعاع قرار میدهد…
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
تعداد صفحات: 390 صفحه
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
رمان: #هستی_ام_را_نگیر
هستی ام را نگیر (جلد اول)
جلد دوم: #هدیه_اجباری (درحالتایپ)
نویسنده: م.عبداللهزاده
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
خلاصه:
هستی که با امیدی بیانتها برای آینده؛ روزگار میگذرونه،به طور تصادفی با پسری به نام مهیار آشنا میشه که تصمیم به ازدواج می گیرن؛ اما روز ازدواج اتفاقی میفته که چهار سال از زندگی هستی رو تحت تاثیر قرار میده، حالا چهار سال از زندگی هستی میگذره و اون رویدادهای جدیدی رو پیش رو میبینه…
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #تراژدی
تعداد صفحات: 410 صفحه
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
-هر آدمی دیوانگیهایی دارد و به نظر من؛ بزرگترین دیوانگی، نداشتنِ دیوانگی است…
📓 #زوربای_یونانی
✍ نیکوس کازانتزاکیس
✔️ @asheqaneroman 🍂
📓 #کنیز_سفید
✍ منوچهر دبیرمنش
🎧 #قسمت_دوم
🎶 #کتاب_صوتی
✔️ @asheqaneroman 📚
-فلسفهی اصلیام در زندگی؛
اجتناب از آدمها تا جای ممکن بود.
هرچه کمتر آدم میدیدم، حالم بهتر بود…
✍ #چارلز_بوکوفسکی
✔️ #روز_نوشت_عاشقان_رمان
📚📚 @asheqaneroman 📚📚
-مثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هرچه با من همه کردند،
ازآن بدتر کن…
مثل سیگار
تمامم کن و ترکم کن و باز؛
مثل سیگار تماممکنو دورمانداز…
📓 اسمش همین است
✍ #علیرضا_آذر
✔️ @asheqaneroman 🍂