جهت دعوت دیگران این لینک 👇 @askestanpic جهت ارسال مطلب به کانال 👇 @javadbakhshi60 @EshaghMusavi @ashp5213 @ahmadii61
(خَیلی تنَه گَف دا رم)
اشتع راگا، ائی جانی در کَف دا رم.
یادگارَه عکسر ، سر رَف دا رم.
چَن سالیه، چَشم راگای، د لم تنگ.
کَینی بس آئی؟، خَیلی تنَه گَف دا رم.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
هنوز عشقِ تُرا، هستم خریدار.
هنوز عکس تُرا، دارم به دیوار.
دلم تنگ است و، دارم دیده بر در.
کجایی؟ با تو دارم حرف بسیار.
✍مهجور.
عرض ادب خدمت شما فرهیخته بانو، سپاس گذار بزرگواری شما هماره هستم. عمرو عزتت بردوام. 🙏🙏🙏🙏🙏🙏
Читать полностью…(پدر)
پدر را، بوسه اش هرگه به دستان.
زدم، دیدم که دارد بویی از نان.
درآغوشش، چو هردم میفشُردم.
تَنَش لبریز بود، از عِطر احسان.
ز خطِ پُر ز رمزِ در جَبینش.
گرفتم درس، چون طفلِ دبستان.
پِیِّ بالیدنِ خود، چون نهالی.
وُرا دیدم، چو گُلبان در گلستان.
تو گویی بود، کوهی تکیه گاهم.
مرا بر شانه، دستش بود هرآن.
نوازش های، از مهرش بُوّد چون.
نسیمِ سایه ساری، در بهاران.
به سر پروانه اش، بودم اگر چه!.
به پایم سوخت، همچون شمع سوزان.
مُسَجّل باشد از، موی سپیدش.
بسی چرخانده، سنگ آس دوران.
به دستش، خونِ زخم و، پینه دارد.
فراوان قصه ها، از خاک و باران.
چو سروی بود، از طوفان هستی.
تکیده، گشته همچون بید لرزان.
مَصافِ زندگی را، چون یَلی بود.
به تن، زخمش ز مِحنتها فراوان.
چه کس، همچون پدر هنگام ایثار!.
نه ازهستی،گذشته بلکه از جان؟.
طوافِ کعبهٔ دل از پدر کن.
تومهجور، گر رضاجویی ز یزدان.
(مهجور)
خجسته زادروزمولود کعبه،مولای درویشان علی(ع)ــ روز پدر ــ را محضر همهٔ پدران بزرگوار تبریک وشاد باش عرض نموده وآرزوی سرفرازی برایشان دارم.
دست مریزاد. بسیار نکتهٔ ظریفی را اشاره کردی، جالب بود 👏👏👏👏
Читать полностью…*🌸🔰 جایگاه پدر :*
*یک تحویلدار 🏦 بانک می گفت :*
*ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه ...*
*ﮔﻔﺘﻢ :*
*ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ ، ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ ...*
*ﮔﻔﺖ : می دﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭمم ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ ‼️*
*ﮔﻔﺘﻢ :*
*فرقی نمی کنه ، ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ..*
*رفت و ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺭنج دیدﻩ ای داشت ، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ ...*
*ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ :*
*ﭼﺸﻢ ﺗﻪ ﻗﺒﻀﻮ ﻣﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ ..*
*ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﺸﻮ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ ...*
*ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ :*
*ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ نمی توﻧﯽ ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬﺶ ‼️*
*ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ ... 😊*
*ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔت :*
*ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ*
*ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ :*
*ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﭽﻢ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ ‼️*
*⬅️ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺑﭽﻪ*
*ﭘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩﯾﻪ ﮐﻪ*
*ﺣﻼﻝ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ*
*ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ➡️*
*ﭘــﺪﺭ است که ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺟﺎیی ﻧﺪﺍﺭد ﻭ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺯﻳﺮ ﭘﺎﻳش ﻧﻴﺴﺖ ...*
*بی ﻣِﻨَﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﺮیبگی ﻫﺎﻳش می ﮔﺬﺭد ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺷد ...*
*ﻭ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳش ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ می ﮐﻨد...*
*♥️ خدایا بالاتر از بهشتت چه داری*
*برای زیر پای پدرم می خواهم ...♥*
*ولادت مولای متقیان حضرت علی(ع)و روز پدر مبارکباد 💐*
*روح همه پدران آسمانی شاد🖤*
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌹
نقل زیبای استاد شهریار از دعوای خود با همسرش
فوق العاده زیبا هم ترکی هم فارسی
حتما گوش بدین
🍯 ضربالمثل
کلک کسی را کندن
کَلَک در واقع آتشدانی گِلی بود که آهنگران برای ذوب کردن فلز از آن استفاده میکردند. هنوز هم این وسیله میان برخی از قبایل چادرنشین نظیر جوگیها استفاده میشود.
«کلک کسی را کندن» یعنی شخص مزاحمی را از سر راه برداشتن. داستان از این قرار است که قبیله چادرنشین جوگیها که کار اصلیشان آهنگری است، وقتی در محلی مستقر میشوند، اولین کاری که میکنند این است که کلک خود را در زمین آن ناحیه نصب میکنند. متأسفانه جوگیها شبها به خانهها و آغلهای مردم آن ناحیه دستبرد میزنند؛ در نتیجه مردم برای بیرون کردن آنها از زمینهای خود، اولین کاری که میکنند این است که کلکهای آهنگری آنها را از جا میکَنَند؛ در نتیجهی این کار، جوگیها مجبور به ترک ناحیه میشوند. از این رو مَثَل «کلک کسی را کندن» به آن معنی که گفتم، رواج پیدا کرده است.
(دوای دردِ، دوری)
دردِ دوریِ دلِ، دلداده را❤️
می دهد وَصلِ دل آرامی، دوا❤️
دردِ سرهای مدام، دارد همی ❤️
دوری و دلداده گی، آری دلا ❤️
کامکارِ دَهر، می گردد کسی ❤️
دارد اورا، ماهرو، مهری، روا ❤️
داد رَس، مارا الهی کرده دل ❤️
در هوای وصلِ دلداری، رها ❤️
هرکه را عمری، مُحَمَّد، گر رَوَد ❤️
در سَرِ سودای دل!، مارا سَرا ❤️
محمد رضا مطلبی اسکستان.
(مهجور) چامه ای، بدون نقطه گذاری، تقدیم دوستان عزیز.
#گول_طاووس (گل طاووس)
#تاتی_نقله_تکه
(داستان کوتاه به زبان تاتی)
بر اساس طرح حکایتی از افسانه های هندوستان
#زبان_تاتی (لهجهی دروجی)
#قصه_تاتی
قباد بخشی
دهم دیماه ۱۴۰۲
#کانال_صبه_سرخی
✅خواندن متن تاتی قصه در فرسته پیشین همزمان با گوش کردن این فایل صوتی پیشنهاد می شود.
@tarvari
ادامه قصهی #گول_طاووس از پست بالا🖕🖕
یکی د روزی کیخدا فرمانکو گذشتهب ک چن گله تازه پرسه طاووس؛ ک همه چیکو بیخبر بیند؛ مزا مزا نه سوزه چیمنیکو اشتن دومشان آکرد ازن که دورده سو زنیند؛ خیال کریش چند گله اوروشمه دسمال؛ بین کامین خسهبخته انگیشتهیانی وته و گول دوزی و مرواری دوجش کرده و آفتاوکوش پرنده؛ بنازم چه هنر و چه دسالات!
هیچی، تا عه جوانه طاووس بزانند چ بیئه و چ بیئهنی، کیخدا خبرچین یو مزور ابیند چمان سر ، کتبسشان ببرد کیخدا ور. عهو نی دستور بدا همهی حیوان گرد آبوند و اشتن چش نه بینند ک نافرمانی آخر و عاقبت چیی تا ام یاغیان سرنویس چمان را درس ببو.
هرچی کیخدا خردهاهر و چه فرمانابر اسب، دگنسیند عه جوان طاووسان جان ئیجورهیی ک عه قرهبختان کو فقط چن گله پر بمند ک بهاره وا اشتنه ام ور عه ور ببرد.
حیوانان ئیسره بات چششان کور بی چرا چمه کیخدا فرمان را سر منیند، ئیسره بات خاک چمان پیله تران سر ، عوانشان خوب ادب کرده نی وختی مملکت زاکون دار همه بی چه پابند ببوند. چند نفراتی نی آخ و نالهییشان بکرد و میانهکین اشتن اسرگشان پاک آکرد و بشیند اشتن کار و زندگی دوم.
عه روز ادیم ده طاووسان دوم آکردن که هیچی، هر چی که عه جنگل کو رنگین ببی و کفتار ال تبار خششان مایسی، البهل قدقن بی سی، خلاف اکر نی تنبه.
هر طاووسی اشتن دومش آکرد یا سیاهچال دگنس، سر ب نیست ببه یا چه خبر ئیجورهیی اکش امر ببه ک هیچ کسی نزانس.
سالیان سال هزن بگذشت تا کم کم طاووسان اصلن اشتن پر و دوم آکردنشان ویر برکرد. ده هیچ جانوری نی نزانس ک طاووس اصلن قشنگه پر و دومی دار.
تا ئی روزی، ئیله غریبه جوانه طاووسی،تفاق را، کا عه جنگلکو دویری. چشمه لوکوش ک آمندی برد و آفتاودیمهش بگت و اشتن دومش آکرد ولولهیی عه درینگا کو دگنس ک مواج و مشنو. حیوان همه گله نزیک و دور ده جم آبیند و چه دوره شان بگت و هر ئی د چش داریند یو دگلهشان نی قرض اگت، بنشتیند چه قشنگیان تموشا.
کنه کفتار ک خیلی وخت ب مردب، چه تخم و تبار و نسل و نتاج ولی چه فرمانشان ویر برکردهنب. تا بشنوسشان ک ئیله عجیب غریبه جانوری آمه که چ قشنگه پر و دومی دار؛ شستشان خبردار ببه ک ای دل غافیل، مکر هنی طاووسی پا چمه جنگل کو آبیئه.
ام خبر نه چ آشو. چمان دودمان کو آتش دگنسه ببو ، جان بی نفس هجمه شان بارد عه جوان طاووس را و ازن چه جان دگنیسیند که چن تله خون بغیرز چه کو هیچی نمندک عَهوَم دبه چشمه آوکو و بشه ام جو عه جو خشک دشت کو پرنچنیس.
هنده ئی دنکشیس ک هوا دوارد و چه شوه تا خود صبه سورخی بوارس، صباهه، قشنگه آفتاوی درامه، آسمان فت آبه ام سر عه سر هف رنگه مونگ نه. دشت ب دشت نی رنگاورنگه گولی پرامه ک چه نامشان پنا:
#گول_طاووس..
#تاتیه_نقله_تکه (داستان کوتاه تاتی )
#گول_طاووس (گل طاووس)
بر اساس طرح قصه ای از کتاب افسانه های هند اثر جی.ای بیگری به روایت م.سرخوش.
#زبان_تاتی (لهجهی دروجی)
#قصه_تاتی
قباد بخشی
دهم دیماه ۱۴۰۲
#کانال_صبه_سرخی
@tarvari
۱۱ دی ماه زادروز شهریار گرامی باد!
زاده ی ۱۱ دی ۱۲۸۵
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده کوته نظران
دل چون آینه اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
(خِلقَت والای خـــدا)
از ازل ، تا به سر اقلیمِ وجود❤️
هَستَم، ار کرده عطا، حَیِّ وَدود! ❤️
مادر، ای خِلقَت والای خــــــدا ❤️
همه از بهرِ، تماشای تو بـــــــود❤️
✍مهجور ــــــ روز مادر را محضر همهٔ مادران گرامی وعزیز تبریک و تهنیت وشاد باش عرض مینمایم. سایهٔ شما مادران هماره بلند باد 💐💐🌺🌺❤️❤️
-💠 ستایش دادگری انوشیروان از سوی سعدی
✏️ آوردهاند که انوشیروان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود، غلامی به روستا رفت تا نمک آرد.
🔸 نوشیروان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد
🔸 گفتند: از این قدر چه خلل آید؟
🔸 گفت: بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است، هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.
اگر ز باغ رعیت مَلِک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ
🔸 بیضه: تخممرغ
🔸 مَلِک: پادشاه
🔖 گلستان سعدی، باب اول، در سیرت پادشاهان
برگرفته از کانال وحید بهمن
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Institute_vohman
کانال
✅ #اکوتا
#اتحادیه_کشورهای_وارث_تمدن_ایرانی
T.me/Ekotaa
+
-🌐 مرحوم نجمالدین اربکان، رئیس جمهور فقید ترکیه: یک یهودی به من گفت، ما در ترکیه طیب (اردوغان) را داریم!.
☑️SEPAHCYBERY
کانال
✅ #اکوتا
#اتحادیه_کشورهای_وارث_تمدن_ایرانی
@Ekotaa
+
#روغن_زرد
زَردَ روعن
مراحل تهیه روغن زرد به روایت تصویر
طرز تهیه روغن زرد برای تهیه روغن زرد ابتدا باید کره خوب و مرغوبی را خریداری نمایید سپس کره را به مدت چند ساعت خارج از یخچال نگه دارید بعد با دست خوب کره را فشار دهید تا دوغ و آب اضافه آن گرفته شود سپس کره راروی شعله گاز قرار میدهیم تا کره جوش بیاید به مدت ۴۰ دقیقه کره باید با شعله ملایم بجوشد یک قاشق آرد گندم را اضافه میکنیم میگذاریم تا خوب بجوشد شعله را خاموش میکنیم روغن را از صافی رد میکنیم بعد در ظرف مورد نظر میریزیم
نوش جان
۱۴۰۲/۱۰/۱۰
با آهنگ اسلام ایمانی
✅فیلم و تهیه روغن زرد :
@sima_mozafaridiz
#بزن_رولینک👇👇
✅join👉@salamtat🌺
آیا می دانید منظور از «غاز» در اصطلاح «صد من یک غاز» چیست؟
ضرب المثل: صد من یک غاز
در گذشته «من» واحدی برای محاسبه وزن بوده که هر من برابر با سه کیلوگرم می باشد. بنابراین «صد من» برابر با سیصد کیلو است.
ضرب المثل بالا کنایه از چیزی است که با وجود میزان زیاد ارزش کمی دارد. برای مثال: حرف صد من یک غاز زدن
غاز : در قدیم مردم سکه 12 دینار را غاز خطاب می کردند. غاز مخفف شده کلمه غازی بکی یا همان غازی بیکی است. «غازی
بیک ابن فرخ» نام پادشاهی است که در سال 907 هجری در مناطقی از قفقاز سلطه داشت
. از آنجایی که سکه او بسیار کم ارزش بود ، مردم آذربایجان از آن پس هر سکه کم ارزشی را به نام غازی بیکی خطاب می کردند.
✴️@tafakkorbartar
درود بر شما بسیار زیبا بود روز مرد و روز پدر را خدمت شما بزرگوار تبریک عرض می کنم مانا باشید 👍👍
Читать полностью…تاتَ دَدَیه روجران موبارک ببو
همیشه زیرون ببه
.
✅ دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
ناز پرورد وصال است مجو آزارش
ترکیب فعلی < خوگر شدن > در بیت بالا از حافظ دقیقا معنی تحت الفظی و اصطلاحی ترکیب فعلی
《 خوگرد آبیئن 》 در زبان تاتی (دروجی) را دارد.
واژه #خوگر در لغت نامه دهخدا به عنوان صفت مرکب و به معنی عادت شده، الفت گرفته و معتاد و ... آمده است و ظاهرا به صورت صفت و همین ترکیب فعلی در فارسی به کار می رود.
اما #خوگرد، واژه معادل آن در تاتی کاربرد وسیعتر به خود گرفته است.
وقتی به موارد مربوطه تاتی در پائین همین ستون نگاه می کنیم دو فرض در ذهن متبادر می شود :
اول اینکه اگر این واژه در تاتی وامواژه خوگر فارسی است که تغییر آوایی و املایی داده و تعمیم داده شده است که باید به خصلت بارز نوزایی زبان تاتی و خلاقیت و هوشمندی گویشوران آن در زمان خود تاکید کرد.
دوم اینکه به گمان من، به احتمال زیاد این واژه < خوگرد > در تاتی ما نمی تواند وامواژه یا کلمه دخیل از فارسی بوده باشد.
واژه 《 خوگرد》ضمن داشتن معنی عادت، تاکید و اشاره به امری تکرار شدنی هم دارد و این صفت تکرار را از بخش دوم واژه یعنی 《 گرد》از مصدر 《 گردسن》به معنی گردش کردن و دنبال چیزی گشتن می گیرد. کما اینکه صفات مرکب مشابه ای هم در تاتی داریم مثل < که گرد> به معنی کسی که دائما در خانه دنبال خوراکی یا چیزی می گردد ، اصطلاحا یعنی دله و همچنین واژه < دورَه گرد> در عبارت 《 دوره گرده شونشینی》 یعنی شبنشینی هایی که به طور دوره ای در خانه های مختلف برگزار و تکرار می شود.
و اصطلاح《مله گرد》کسی که مکرراّ در محله ها و کوچه ها می گردد. و واژه ولگرد و الی آخر..
با فرض دوم این پرسش پیش می آید که بخش اول این واژه یعنی < خو یا خوی> که در فارسی به معنی خلق و خوی ، سرشت، فطرت، و طبیعت ست لابد واژه ای تاتی بوده که به مرور زمان در این زبان فراموش شده و در زبان فارسی ادامه حیات داشته است. ضمن آنکه واژه (خو ) در تاتی کنونی اسم و به معنی خوک است.
xugard خوگرد
یعنی عادت کرده، مانوس شده، معتاد، و وابسته به چیزی یا کاری
xugardi خوگردی
۱- اعتیاد، عادت نهادینه شده. عارضه خاصی که بر اثر تکرار بوجود آمده باشد. مثل عادت خورن گل در برخی از کودکان.
۲- اصطلاحا هم به مقدار معینی از تریاک گفته می شد و هم اسم رمز تریاک بین مردم بود.
خوگردی داشتنxugardi dāšten
یعنی عادت داشتن، وابستگی اعتیادآمیز به چیزی داشتن، الفت و انس بیمارگونه ای به چیزی داشتن
xugard ābien خوگرد آبیئن
عادت کردن. معتاد شدن، به طور شرطی و با تکرار، آموخته شدن
xugard ākarden خوگرد آکردن
عادت دادن، عملی را با تکرار به کسی یا به حیوانی آموختن
بدمل (بد عمل) خوگرد آبیئن
badamal xugard ābien
یعنی بد عادت شدن، به کاری غیر عادی آموخته شدن. عادت ناپسند یا ناخوشایندی پیدا کردن.
اصطلاحا برای خوب تربیت نشدن و لوس بار آمدن کودکان هم به کار می رود.
🔹پی نوشت : نکته اینکه ، از آنجایی که کنایات به طور عام و در زبان تاتی مخصوصا، بیشتر تاکید بر جنبه ی منفی سخن گوینده دارد کاربرد واژه #خوگرد و اصطلاحات هم خانواده اش در تاتی هم کم و بیش از این قاعده پیروی می کنند. کما این که دو جمله خبری و امری در زبان روزمره (از روی ناخشنودی ) زیاد شنیده می شد :
خوگرد آمکه!: بدعادتش نکن!
توقعش را بالا نبر !
خوگرد آبیئه : بدعادت شده ، به طور کنایی هم اینکه انتظارش بالا رفته
🔻در ضمن از لحن کلام حافظ هم می توان به این جنبه از کاربرد خوگر در بیت بالا تامل کرد و سخن سحرآمیز آن رند فرزانه را به زبان ساده و خودمانی این طور نوشت : حالا که دلم را به دیدار خودت لوس یا بدعادت کرده ای،
نازپرورده وصال خودت است پس اینقدر اذیتش نکن!
🔸 نکته بالا در کاربرد واژه خوگرد با یادآوری همراه محترم در بخش دیدگاه ها به ذهنم رسید.
ممنون بابت توجه و هم افزایی از جانب ایشان.
#اصطلاحات_تاتی
#وامواژه
#زبان_تاتی (لهجه دروجی)
#خوگرد
#خوگر
قباد بخشی
دوم بهمن ۱۴۰۲
#کانال_صبه_سرخی
@tarvari
نزانسم کاده بامیش، کا بشیش*
مرا ازن ب، شیره ناجهئی بیش
هیزاران سال اگم دور آبیئهباش
چمن دلکو هرگز ده بنرشیش
ندانستم از کجا آمدی، به کجا رفتی
برای من انگار رویای دلپذیری بودی
هزاران سال اگر دور شده باشی
از دل من دیگر هرگز بیرون نرفتی
nəzānəsəm kā da bāmaiš kā bəšiš
marā əzen bə šira nāja.iy biš
hizārān sāl agam dur ābiabāš
čəman dələ.ku hargəz de banəršiš
✅توصیحات :
*➖ این عبارت مصرع اول یا عباراتی شبیه آن را معمولا میزبانان، اغلب مادران خانه در لحظات خداحافظی خطاب به میهمانانی (به ویژه عزیز) عنوان می کردند که زمان دیدارشان کوتاه بوده و یا صاحبخانه به دلیل مشغلهی دیگر نتوانسته است به اندازه دلخواه از میهمان پذیرایی کند و با او همسخن و همنشین شود.
➖ازن ب: اینگونه بود...، اینطور بود..، مثل این بود .. ، انگار که، به نظر اینطور می آمد.. و...
➖شیره ناجه: آرزوی شیرین، رویای دلپذیر.اشتیاق دلنشین و خاطرنواز ...
واژه #ناجه در زبان تاتی با معانی اشتیاق، آرزو، رویا، و مشابه آن در مناسبتهای متفاوت به کار می رود. یکی از معانی آن هم بسته به زمینهی سخن، آرزوی برآورد نشدنی، رویای دست نیافتنی است.
#دوبیتی_تاتی (لهجهی درو)
#زبان_تاتی
قباد بخشی
آذرماه ۱۴۰۲
#کانال_صبه_سرخی
@tarvari
(دَدَه،نَنَه یان،گَف)
عزیزم، تا مِرد را ـــ شای پِگه پا، مِردرا.
بیهوده بِ، بی ثَمَرـــ هر کاری، نا مِردرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر چه یک قدم، بهرِ، جوانمرد.
تو برداری!، وی اِنگارَد هزاران.
ندارد ارزشی، در نزد نامرد.
برایش بُگذَری، گر از سر وجان.
(مهجور)
خان نه نه با صدای استاد شهریار
@mokhatab_khas11
شعر تاتی ((ور- واران ))
لهجه:کلور .شاهرود . خلخال
شعروصدا :علی همدمی کلور
@tatistan
دسر درد مکر آقای بخشی خیلی خوب وروانر نقل کرده، داستانین پر معنا به، لذتم ببَرد. دمر گرم 🙏🙏👏👏👏👏👏👏🌺🌺🌺
Читать полностью…#گول_طاووس( گل طاووس)
#تاتیه_نقله_تکه
(داستان کوتاه تاتی
#زبان_تاتی (لهجه دروجی)
بر اساس قصهای از افسانه های هند اثر جی. ای. بیگری
ئی روزی روزگاری، هیزاران سال چم پران، هیندوستان ده، قشنگه جنگلی کو کیخداگیری آرسسهب ئیله کنه کفتار.
عه جنگل حیوانات ک عه کیخدا دسده روز نداریند، جنگل اشتن نی ده کا روز ب روز پش را شی، زرد ذلیل آبی و آمری.
عه کنه کفتار ک حیوانان زندگی همه چی نه کار داری، ئیروزی کا اشتن آدمان نه قشنگه ملغزاری کو دیوری، ک چشش پگنس ئیله رنگاورنگه پرده.
پردهیی ک مواجی عهوشان هیزار رنگ اوروشم نه وته و ئیدنیا نخش و نیگار زه و آفتاو پرنکوشان پرنده.
کیخدا ئیتکه اشتن چشانش بولی و اشتنش دل ده بات مکر خیالاتی بیئه.
ولی نه، درستش ویندب. پاش زمینکو ناب و عقلش نی چه جیگا کو ب.
عه ب ک غضب نه اشتن دربار مشاویرانش باز خاس بکرد، ک ام ده چه جور رسواگیریی ک چمن جنگل کو را دگنسه. ام کیی بیدون چمه ایجازه یا آین شان بروارده و همهی حیواناتش کار و زندگی کو درنده.
بین چزن چه دوره شان گته، ک ئی نفر هنده اشتن کو واخود نی، بین، چمان مملکت کیخدا آمه یا پا سر وندرده.
کیخدا دربار پیله مشاویر ترس و لرز و تت پت نهش بات: حضرت والا ب سلامت، تا عه جیگایی ک ام بنده حقیر خبر دار ، ام جانور نام طاووس، عه رنگاورنگه پرده نی چه پر و دوم ک گاه گداری اشترا آکر. قصد جسارت ندار. اشتن دوم آکردن، طاووسان اودم کو در. زوانم لال، مگم حضرت عالی تا الان طاووس وینده نی ؟
کنه کفتار بدجوره یی اشتن مشاویر را آترشس و باتش، ت امر هنده وخت در اشت بیلیاقتی نه، نخا مرا انگا کلاس زیست شانسی بنی! ام پیله گف اشت گر را زیادیند. من اشتن چه کوم هیزار گله هرده.مبا هیچی نی.مرا باجن بینم چزن ام جانور جرت کرده بدون ایجازه انگا آین بروار و حیوانات ریز درشت هر ئی د چش دارند چار نی قرض اگیرند بنشند چه تموشا؟
کفتار مشاویران همه گله خرپشان ابرد، هیچ کسی ده ترسهبرایی هیچی نوات وختی ک بیندشان کیخدا چش ازن غاز آبیهیند ک مواجی چه کله کو مندیند، هسای ک پشت آگن. چه رنگ رو کو بیسی فمسن چه دل کو
کموینیده چه سیر و سرکهیی جوشیسی.
هلبت دل ده اشترا واجی: چرا بی از چمن هنده قودرت و پیللهگی نه ازن قشنگ مبوم و مشام حیوانان دل بردن، یقین زانم اگم منکو مترساند هیچ حیوانی منه خش نی ، میجه بندی پینهیام و هنده ییکه قشونی مدارام ابوند چمن سرکو و کاری منه کرند ک چمن پیله تکه چمن گوش ببو.
خلاصه ک عه رنگینه پرده خیالات خره موزی ببه کیخدا کلهکو دگنس، چه آرام و قرارش ببری ک: مکر عه قشنگی و رنگاورنگی چه جنگل را انگاره بگیر و چه کیخداگیری را بد ببو. اگم مرو چه پرن مگیرا صبا ده خیلی اره بو.
کیخدا ام خیالات نه شو راش نشاس ختن. صبی تارباری زوزهییش بکرد و جنگل جانورانش خاو ده دلارزانس.
کشالان و لیاسان و کفتارانش بخاس و عهوانش فرمان بدا ک هم مروزنه روز ده تا دنیا دنیای، هیچ طاووسی ده حق ندار اشتن دوم و پر آکر یو جنگل حیوان بندرند چه تموشا، چ معنه دار، ام ک نبه جنگل داری.
اصلن زانه چیی، بدا شمه خیال ئیگره ده راحت آکرم، ده ام درینگاکو چمدیم رنگینه پر و بال و دوم و پوس و پشمه همهی حیوانان را قدقن. مگم چه ایرادی دار قشنگه کشالان ویرنگی و کلاجان سیایی.
چمن جنگل ازن نی بی پیلتر نی ک هر بی سرپایی صب را زوتر بشت، اشتن سر هر چی دلش خا بکر؟ ام خط، ام نی چه نشان، ام نی چمن تازه فرمان. هر کسی مرا سر منه، فیلفار سرش آ چمن پابنکو خرد آبو.
کیخدا مزوران و مواجیب ارگیران اشتن چنگ دندانشان بسو و را دگنسیند ک ام تازه بینا حیوانان گوش کو دکرند. مله ب مله دادشان بکرد : اله سله جارمه، بیز و آگا ببه، ولل و پیلله بزانه، هر کس هر جیگا جمدیم طاووسیش بیند ک اشتن دومش آکرده بی البهل چه لاپورت بده نه ک اشتن نی چه نه اشتن سزا رس. بلایی چمان سر آ که آسمانه کیجه چمانرا اورم. چمه سیاچالان خبر ک داره، یاغیان سرنویس نی ک زانه. ام خط ام نی نشان، ام نی چمه حضرت والا تازه فرمان.
عه روزه ولولهیی دگنس جنگلکو ک تاریخ صفت ندی. چن نفراتی جرت بکرد یو ماموران دپرسسیند ک اصلن ماجرا چیی، طاووس دوم آخار چمه نه چ کار دار ک جناب کیخدا ازن برزخ بیئه؟
چن گله کشال و لیاس پشیند دیوار و دار و چت و بلندی سر و هنده درهدن تپهدن هپرایشان بات ک چمان پوزه یان کو لور و کف چری ولی نه اشتنشان حالی ببه چشان بات نه گوش آره کران چیزی چه کو بفمس.
خلاصه ام ک ینی طاووسان رنگینه پر و دوم شمه چش سو را خوب نی، هم شمه کار و زندگی کو درن، هم شمه سر راسه راکو پرت آکر. عه دنیا ده نی باز خاس به ک چرا پوچه دنیا تیه لذتان بازیران هرده، پس شمه سر جیر درنه، شمه هرده و هنته بره و بنجه و شکر بکر ک اصلا چمه جناب کیخدا سر زندهیران و چه مرحمتی ده نفس کشه.
ادامه در پست پایین👇👇
@tarvari
درد زایمان شدیدترین درد
در نوروفیزیولوژی حسی است...
شرکت "سونی" رنج مادر برای
بچه دار شدن را شبیه سازی کرده است...
روز مادر گرامی💐
✴️@tafakkorbartar
(ای زن)
درودی خوش، به ذات پاکَت ای زن 🌺
وجودت خانه را بنمـــــوده روشن 🌺
بساید بر ثُریّا سر ، اگر مَـــــــرد ! 🌺
تو او را پرورانیدی ، به دامــــن 🌺
✍مهجور. ــ روز زن بر همهٔ زنان وبانوان دیارم شاهرود مبارک وخجسته باد 💐💐💐❤️❤️❤️🌺🌺🌺
💠 جایگاه آذر در فرهنگ ایران
🔸 آذر در اوستا
در اوستا آذر «آتَر/ آتَرش» و در پهلوی « آتُر / آتَخش » و در فارسی امروز « آذر / آتش »است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست برای همین گاه او را در شمار امشاسپندان آوردهاند. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیدههای طبیعی ستودنی است؛ چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیدههای هستی جاری میسازد و با نور خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی میبخشد؛ پس «سوی پرستش» اهورا مزداست و آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری میکنند. جشن آذرگان از جشنهای ویژه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار میشود.
🔸 آیینهای جشن آذرگان:
ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» دربارهٔ جشن آذرگان نوشته است: «روز نهم آذر، عیدی است که به مناسبت توافق دو نام "آذرجشن" می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند است و این روز جشن آتش است و به نام فرشته ای که به همه آتشها موکل است نامیده شده. زرتشت امر کرده در این روز آتشکدهها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند».
نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته میدانستند و در خانهها و بامها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایشها و گستردن سفره آیینی با خوراکیهای گوناگون در آتشکدهها که آذین بندی شده بودند، جشن میگرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوبهای خوش سوز و خوش بو می نهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هرکس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانهها فروزان بود و نمیگذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده میدانستند. یکی از نیایشهایی که در آذر روز هر ماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده میشود «آتش نیایش» نام دارد که پنجمین نیایش از پنج نیایش «خرده اوستا» است.
@bargi_az_tarikh
کانال
✅ #اکوتا
#اتحادیه_کشورهای_وارث_تمدن_ایرانی
T.me/Ekotaa
+
Mohammadreza:
ـ💠 واکنش ناصرالدینشاه از دیدن «فسیل» یک جانور منقرضشده برای اولین بار
دومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال ۱۲۵۷ شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشورهای مجارستان، آلمان، فرانسه و اتریش شد.
در اینجا خاطرۀ حضور او در شهر پاریس و رفتن به یکی از موزههای این شهر و مشاهدۀ فسیل کشف شده از یک جانور منقرض شده که تعجب شاه را در این بازدید برانگیخته است، میخوانید.
سر و شاخ مرال عجیبی دیدم که هیچ همچه چیزی نمیشود و حالا یقین است که همچه مرالی در هیچ نقطه روی زمین نیست و از حیوانات قبل از طوفان بوده است. کله و استخوان سر مرال بزرگ، اما دو شاخ غریبی دارد که در استخوان پهن وسط شاخها که مثل مجمعه است، چهار نفر آدم میتواند بنشیند، بعد قلاجهای بلند از وسط آن برآمده است، این مرال اگر زنده بود با این دو شاخ از هیچ دروازه بزرگی نمیتوانست وارد شود، بسیار عجیب بود. خلاصه عجایبات خیلی بود . . .
کانال
✅ #اکوتا
#اتحادیه_کشورهای_وارث_تمدن_ایرانی
@Ekotaa
+
🟥 عربستان با پول چای دبش شهر میسازد!
ولیعهد عربستان سعودی طراحی شهر قدیه را آغاز کرد.
محمد بن سلمان گفت: شهر قدیه در آینده نزدیک به مهمترین مقصد جهانی در زمینههای سرگرمی، ورزش و فرهنگ تبدیل خواهد شد.
هدف پروژه بهبود کیفیت زندگی است و ریاض را به یکی از ۱۰ اقتصاد برتر جهان تبدیل میکند.
کار بر روی پروژه قدیه، در قالب حدود ۱۰ میلیارد ریال عربستان (۲/۷ میلیارد دلار، اختلاس چای دبش=۳ میلیارد دلار) سرمایهگذاری شده در پروژههای ساختمانی، در سال ۲۰۱۹ آغاز شد.
شهر قدیه انتظار دارد با مجموعهای از جاذبهها و مکانهای کلاس جهانی که قبلا ساخته نشده است، سالانه ۴۸ میلیون بازدیدکننده داشته باشد.
انتظار میرود شهر قدیه بیش از ۳۲۵ هزار فرصت شغلی ایجاد کند که تولید ناخالص داخلی اسمی آن ۱۳۵ میلیارد ریال سعودی در سال است.
https://fararu.com/fa/news/689830/
کانال
✅ #اکوتا
#اتحادیه_کشورهای_وارث_تمدن_ایرانی
@Ekotaa
+
سرود ملی پاکستان فقط یک حرف اردو دارد: «کا»؛ همهاش فارسی است!
🔸 »»» ببینید!.
Herat_Times
کانال
✅ #اکوتا
#اتحادیه_کشورهای_وارث_تمدن_ایرانی
@Ekotaa
+
💠 باز باران با ترانه ...
🔹 دکتر سید مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی
ـ زادۀ ۱۱ دی ۱۲۸۸ رشت
درگذشت: ۲۹ آذر ۱۳۵۱ لندن
🔶 شاعر و پزشک و از سرایندگان شعر نو فارسی
گلچین از نوجوانی به شاعری پرداخت. شعر «باران» او یکی از معروفترین شعرهایی است که قسمتهایی از آن در کتابهای کودکان به چاپ رسید. او اولین شاعر نوپردازی است که شعرش به کتابهای دوره ابتدایی راه یافت.
🔷 مجدالدین تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش و متوسطه را در تهران به پایان رسانید و در رشته فلسفه و علوم تربیتی موفق به اخذ لیسانس شد. سپس به انگلستان رفت و در رشته طب به دریافت درجه دکترا نایل گردید. پس از آن در لندن اقامت گزید و دیگر به ایران نیامد و در گورستان پاتنی ویل به خاک سپرده شد.
کانال
✅ #اکوتا
#اتحادیه_کشورهای_وارث_تمدن_ایرانی
T.me/ekotaa
instagram.com/ekvta
+
سال نو میلادي بر همه آزاد انديشان
شادباش و فرخنده باد
به اميد صلح و دنيايي بر پايه اصول انساني،
دنيايي بدون جنگ و خون ريزي
دنيايي پر از مهرباني
به امید سالي سرشار از تندرستي،
خرد ورزي، مهراندیشي، پیروزي، شادماني، برابري، بالندگي و آرامش براي جهانيان
@mokhatab_khas11