askestanpic | Unsorted

Telegram-канал askestanpic - اسکستان سرزمین مادری

424

جهت دعوت دیگران این لینک 👇 @askestanpic جهت ارسال مطلب به کانال 👇 @javadbakhshi60 @EshaghMusavi @ashp5213 @ahmadii61

Subscribe to a channel

اسکستان سرزمین مادری

آهنگ دَده

برای ننه یان یا دٍده یان همیشه شعر و آهنگ های زیادی خونده شده این بارم بشنویم آهنگی تالشی در وصف پدر یا دَده
تقدیم به همه پدران تات و تالش


*⃣@salamtat

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

با درود، صحبت های پر شور وشعور این دختر عزیزمان بنده راوا داشت تا یک دوبیتی جهت خیر مقدم برای میهمانان عزیزتازه وارد و معرفی نام اسکستان بسرایم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این دیارِ، رشک فردوس برین.
نامش«اسکستان»، زیبا سرزمین.
میهمانا، خیر مَقدَم بادت از.
مردمِ، این خطهٔ مهر آفرین.

✍️مهجور اسکستانی

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

( اسکستانِ شاهرود)
خداوندا نما این خطه آباد.
دلِ مرد وزنش را، از غم آزاد.
سرِ شاهرود، اسکستان زیبا.
بده خط امان، برپا بماناد.
✍مهجور

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

کلیپی زیبا از روستای اسکستان از طرف کاربر خوش ذوق کانال اسکستان سرزمین مادری آقای سید جمال جلالی و دختر خانم گلشون جانا سادات جلالی

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

(دم را غنیمت دان)
بریز در ساغرم ساقی، طربناک.
مئی، دارم دلی ناشاد و غمناک.
بزن بر آتــــشم آبــــــی، نبـرده.
زگورم باد، تا خـــاکستر وخاک.
✍️مهجور

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

https://www.instagram.com/reel/DH-R3tTuFBJ/?igsh=dTdyM3JpcGt6NGI=

گشت وگذار جواد قارایی(ایرانگرد) در روستای کزج شهرستان خلخال

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

(افطار عاشقان)
رمضان رفت و بده، فطریه ای، از رُطَبَت.
تشنه ای را برسان، جامی از آن لعلِ لبت.
واجب است مُستَحقِ، همچو منی را نظری.
که شدم در به درِ، رویَت رویِ چو مَهَت.
صائم از روزه نشد زار، که من از غم تو!.
شدم از مویه، چو مویی، به مثال کمرت.
برِ، قد، قامتِ تو، گشته مرا همچو هلال.
قامتی که شده او، سجده گر چون صَنَمَت.
در اطاعت همه گر، در رمضان ماه شوند!.
همه ی عمر شــدم تابــعِ امــر و نظرت.
میکنند بدرقه با شادی همه، ماه صیام.
من غمین ای مهِ من، کی به سر آید سفرت؟؟.
گر به شهرِ رمضانند همه طالــب یــار.
من به هر شهر و دیار، در به درم در طلبت.
سالی یک بار زنند، خیمه سرِ کــوی حبیب.
سالهاست سرمه ی چشمـم، بُـــوّد از خاک درت.
روزه دار، اجرِ دو چندان برَد از، صبرش اگر!.
بجُز از صبر، چه دیدی تو از این خون جگرت؟!.
عید فطر، فطریه واجب به مساکین، شد اگر.
همچو مهجور، یکی مُستحقم بر کَرَمَت.
✍️مهجور

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

(خدا مَکَرا)
پوچو، مَقول ک خدا.
ام جــرَتش، عه ندا.
تا ک بشا، آو دَشو!.
مای نَمانی، دنیا گا.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
(خدا نکند که...)
گر خدا، بر گربه می داد این هنر.
صید خویش از آب گیرَد، بی خطر.
این یقین دانم، که از دستش نبود.
دیــگر از مـــــاهی، دراین دنیا اثر.
✍️مهجور

✓مَثَلِ کسانیکه ‌حقیرند؛ ولی خدا نکند به مقام، منصب و جایگاهی برسند که شایستگی آن را ندارند.

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

اشعار تاتی آقای ابولحسن هدایتی
کاروان کربلا

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

ماه رمضان
شاعر: ابوالحسن هدایتی
به زبان #گیلکی
@abolhassanhedayati

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

زخم زبان
شاعر: ابوالحسن هدایتی
به زبان #تاتی
@abolhassanhedayati

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

یکی از قدیمی‌ترین اشعار آقای ابوالحسن هدایتی به زبان #تاتی
همراه با نوازندگی سنتور آقای حمید هدایتی
@abolhassanhedayati

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

"نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!

آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می‌آورد از چلچله پیغام، شمایید!

آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردنده‌ی آرام شمایید!

خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!

نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره‌ی جمشید و جم و جام شمایید!

عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه‌ی بهرام و گل اندام شمایید!

هم آینه‌ی مهر و هم آتشکده‌ی عشق،
هم صاعقه‌ی خشم، به‌هنگام شمایید!

امروز اگر می‌چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین، حوصله‌ی دام شمایید!

گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچه‌ی خاموش زمان، گام شمایید!

ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!"

🍀🌱   اُمیدوارم در سالِ جدید، بهترینها رو از خدآ هدیه بگیرین.." 🍀🌱

عیدتون مبارک💐💐

*⃣/channel/salamtat

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

شعر بحر طویل عید نوروز از ابوالقاسم حالت ملقب به هدهد میرزا

رفقا خاطر خود شاد بدارید و ، ره غم مسپارید و، گل و لاله بیارید و ، به هر سو بگذارید که یک بار دگر فصل بها آمد و ، نوروز در آمد ز در و ، کرد طبیعت هنر و ، ابر برآورد سر و ، ریخت ز باران گهر و ، سبز شد از نو شجر و ، داد نوید ثمر و ، گشت جنان جلوه گر و ، یافت جهان زیب و فر و ، لطف و صفایی دگر و ، کرد غم از دل به در و ، می دهدت باد بهاری خبر از طی شدن فصل زمستان ، که کنی ترک شبستان و تو هم چون گل خندان ، بزنی خیمه به بستان و ببینی که گلستان، ز گل و لاله و ریحان ، ز باریدن باران، شده چون روضه ی رضوان ، همه پُر لاله ی نُعمان ، همه پر نرگس فتّان ، همه پر گوهر و مرجان . غرض ای نور دل و جان، منشین زار و پریشان ، که شوی سخت پشیمان، چو دهی فرصت عیش و طرب از دست درین فصل دل انگیز و فرح زا که صفا داده به هر باغ و به هر راغ و چنان ساحت فردوس برین کرده جهان را .



همه جا زمزمه ی سال جدید و ، همه را شوق شدید و ، سخن از گردش عید است ، گل سرخ و سپید است که بر خاک پدید است ، درین عید سعید است که بس روح امید است که در جسم دمیده است ، ز هر سوی نوید است که بر خلق رسیده است، ولی من ز رخم رنگ پریده است ، که هنگام خرید است و از این فقر شدید است که قلبم ترکیده است و دلم سخت تپیده است، به یک سوی مجید است که خونم بمکیده است، به یک سوی فریده است ، همین خیر ندیده است که پیوسته پریده است به جان من مسکین که برایش بخرم کفش و کلاه و کت و جوراب ، بدان سان که ز هر باب ، فتد دل به تب و تاب ، شب از چشم پرد خواب ، ولی سال نوین با همه ی خرج تراشی که کند، مایه ی شادی است ، سرآغاز بهار است و زمانی خوش و خرم که به هر سوی و به کوی ، کنی روی و ، کشی بوی و ، ببینی رخ دلجوی و سر و صورت نیکوی و ، کنی جامه ی نو در بر و از صبح الی شام ، به صد شوق نهی گام ، درِخانه ی اقوام ، پی دیدن و بوییدن و بوسیدن و لیسیدن دست و سر و روی پدر مادر و همشیره و داداش و عمو جان و فلان دایی و هر عمه و هر خاله و هر حاجی و هر باجی و لب باز کنی در پی ورّاجی و بس نغز بگویی و بسی کام بجویی و بخندی چو ببینی همه را خرّم و ازاد ، چنان شاخه ی شمشاد ، عموم ند بسی شاد و ، ندارند ز غم داد و نیارند ز غم یاد و نباشند به فریاد . اگر بچه و گر تازه جوانند، پی عیش روانند، و گر پیر زنانند، چو گل خنده زنانند و چنینند و چنانند. به هر حال ، بود عید نشاط آور نوروز بدان سان فرح اندوز و طرب ساز و تعب سوز که روشن کند از پرتو امید دل هموطنان را.



هفت سین چیده شود باز به هر جا و ز نو سبزه در آید به بر سرکه و سیر و سمک و سیب و سماق و سمنو، دور و برش از طرفی سبزه ی سبز و طرفی سیم سپید و طرفی سنبل آبی ، طرفی ماهی سرخ است که در آب خورد تاب و زند غوطه و بر گرد چنین منظره ی نغز و فریبنده و زیبنده و پر لطف و صفا ، شربت و شیرینی و نقل و شکلات است، بسی آب نبات است که چون آب حیات است و برای تو برات است ، غذاهای گواراست ، که چون شهد مهنّاست ، به شیرینی حلواست، چو بادام منقّاست، و یا چون گز اعلاست ، غرض جان تو فرداست که روز خوشی ماست، هر آن کس که درین جا و در آن جاست، چه پیر است و چه برناست ، چه نادار و چه داراست، کند سورچرانی ز چپ و راست دگر باره برای به کف آوردن عیدی ، قمر و شمسی و هوشنگ و حسین و حسن و اکبر و مسعود بر آرند سحر زود سر از خواب و پی نیل به مقصود ، به هر کس که غنی بود بپیچند چنان دود، بسی اسکن موجود که از جیب تو مفقود شود در پی پرداختن عیدی و ، این مسئله در عید چنان رونقش افزود، که بگشود در کیسه ی خود مشدآقا محمود، که از بس که کنس بود، نمی دید کسی زو کرم و جود و برای دو سه تومان عصبی می شد و می بست به دشنام زمین را و زمان را.

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

رسم زیبای پولوی عیدانه در روستای اسکستان

بنابر سنت قدیمی در روستای اسکستان  در شب روز عید نوروز فارغ از دید و بازدید عید رسم براین بود که از طرف خانواده پدری برای دخترانی که ازدواج کرده بودن و دور از خانواده بودن پولو خورشتی مهیا می کردن به همراه دیگر مخلفات که شامل ماست و کره و کوکو و ماهی شور بود را درون سینی بزرگ  مسی که مجمع می گفتن می چیدند و به خانه دختر می بردن که در آن زمان با نبود امکاناتی مثل برق و تاریک بودن کوچه ها و معابر کاری سخت بنظر می رسید گاهی مادر خانواده مجبور می شد از این سر روستا تا اون سر روستا مسافتی طولانی رو طی کند تنها ابزار کمکی یه چراغ حلبی بود یا فانوس نفتی   که یه نفر  پیشاپیش  چراغ بدست ایشان رو همراهی می کرد تا چاله چوله های راه از دیدشان پنهان نماند تا مجمع غذا را سالم به مقصد برسانند  در آن  شب در کوچه های روستا غلغله ای برپا بود از هر سوی روستا زنی با مجمه ای  غدا بر سر کوچه ها رو یکی پس از دیگری طی می کرد گاهی باد می وزید و فانوس نفتی به پت پت می افتاد و خاموش می شدبنابراین  مجبور می شدن بقیه راه رو به کمک نور مهتاب طی بکنند سالم رساندن مجمع غذا به مقصد کاری بس دشوار بود از طرفی هم خانواده داماد شام نمی خوردند و ساعت ها منتظر غذایی که از طرف خانواده دختر باید می رسید می ماندن البته این رسم مختص به نوعروسان نبود حالا فرق نمی کرد دختران تازه ازدواج کرده بودن یا چند  سال قبل اگر دختری پدر و مادرش در قید حیات نبود یکی از برادران این سنت  را بجا می آورد تا همه در شب عید  تو شادی باهم سهیم باشند سختی کار وقتی بود که خانواده ای پنج یا شیش دختر داشتن وهر کدامشان یک سر روستا زندگی می کردن ساعت ها بطول می انجامید تا برای همه شام شب عید ببرن حالا فلسفه این سنت زیبا چه بوده فقط به یه نتیجه می رسم که هدف تقسیم شادی اون شب با هم دیگر بوده  چون در گذشته دختران به این شیوه امروز نمی توانستن در همچین شبی کنار خانواده شان باشند بنابراین با بر پایی این سنت زیبا دختران هم از سفر ه ای که در خانه پدری بر پا بود تناول می کردند و در شادی هم سهیم بودن

◀️🖌 ش. بخشی

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

پت و مت با دوبله تالشی ببینید و لذت ببرید😊

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

سلام این پسربچه تورودبار پیدا شده الان هم میخوان ببرن یتیم خونه توهرگروهی هستین بفرستین شاید خانواده اش پیدا شد ثواب داره تورو به قرآن ب اشتراک بزارین لطفا

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

بسیار عالی و زیبا بود 😊👍👍👍💐💐💐

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

(در حسرتِ دیدار تو...)
جانا مَپَسند بی تو در این خانه بمیرم.
زارِ غم تو گشته، به غمخانه بمیرم.
من طالب روی تو، مقیم سر کویت.
گردیدم وتا بی سرو،سامانه، بمیرم.
چون شمعِ سحرگاهم، اگر شمّه نسیمی!.
بر من بِـوَزَد، از پَرِ پــروانـــه بمیرم.
بر پای من آن، حــلقه ی گیسوی تو زنجیر.
چون بند گرانی شده، دیوانه بمیرم.
جانی بُوَدَم در کف و، ارزانی جانان.
جز جان چه دهم در ره جانانه، بمیرم؟!.
بر قُلّه ی قافَت بکشان مرغ دل، ای عشق.
دنبال دل افـــتاده و افـــسانه بــمیرم.
برمسلخ عشق توبه سرآمده، هرگز.
پا، پس نکشم بی چک و بی چانه بمیرم.
برساغرجانم بریز از، لعل شرابت.
لب بر لب تو، گوشهٔ میخانه بمیرم.
بر زلفِ سرِ شانهٔ تو، تیره، چو روزم.
خواهم که زنم چنگی چنان شانه، بمیرم.
عمری پیِ کامِ دلِ خود، رنج تو بردم.
مــگذار به کامِ دلِ بـــیـگانه بــمیرم.
پیمانی که بستم نشکانم، مگرم عــمر. سنگش برسد بر سر و پیمانه بمیرم.
بر عارضت آن خال سیه، دیدم و گفتم.
چون مرغی گرفتار، بر این دانه بمیرم.
تا کی به تمنای، دوتا نرگس مستت!.
جانا بزنم نعره ی مستانه، بمیرم؟!.
مهجورم و دور از تو در این، غربت دلگیر.
در حسرتِ روی تو غریـــبانه بمیرم.
✍️مهجور

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

بر قُلّه ی قافَت بکشان مرغ دل، ای عشق.
دنبــال دل افـــتاده و افـــسانه بــمیرم.
✍️مهجور

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

(سراب دنیا)
چشــمه ی دنیا، ندیدم انــدرو!.
آنــقَدَر آبی، بشــویم دست و رو.
در عجب ماندَم سکندر،زین سراب.
آب حیـــوان را نمودی جــستـجو!.
✍️مهجور

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

ضمن عرض ادب وارادت خدمت شما دوستان عزیز وگرامی. عید سعید فطر بر شما یاران مبارک باشد. با آرزوی قبولی طاعات وعبادات شما روزه داران. 💐💐💐💐💐💐💐💐🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

می زند بر حلقهٔ در، جان فزا.
نکهتی، مانند پیکی تک سوار.
روزن دل برگشا، مهجور، چون.
ارمغان آورده بوی گل، بهار.
✍️مهجور

بهارتان خجسته وهمایون باد دوستان. 💐💐💐💐

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

ماه رمضان
شاعر: ابوالحسن هدایتی
به زبان #تاتی
@abolhassanhedayati

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

((ازاین شرح فراق))
دلا با هــم، بیا بیــــشتر بگرییم 😢
چو زخمی در نمک، ریش تر بگرییم 😢
ازاین شرحِ فراق و، فرقِ در خون 😢
چو خونین زخم، از نیشتر بگرییم 😢
✍️مهجور.
ایام سوگواری مولای متقیان حضرت علی(ع). خدمت دوستان عزیز تعزیت و تسلیت عرض میکنم. 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

آثار ماندگار (زندگی قدیمیان)
شاعر: ابوالحسن هدایتی
نوازندگی کمانچه: حمید هدایتی
به زبان #تاتی
@abolhassanhedayati

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

((نسیم دل انگیز بهار))
دربرِ مُشکین نسیمِ نو بهار.
سُنبُلِ مَوّاجِ انــدر مَرغزار.
شانه گویی می زنددلدار، بر.
شانه اش افکنده، زلفِ تابدار.
همچو خَمّارسیت، باد فصلِ گل.
میبرد چون باده ای رنجِ، خُمار  .
عطرافشان، مُشک بیز، گردیده باز.
هم زمین و، آسمان و روزگار.
چون عروسی، چهرهٔ دشت و دَمَن.
گویی زد مشاطه اش، نقش ونگار.
جلوه گر گردیده گلها، در چمن.
باز هم  گردیده بلبل، بیقرار.
جام جان لبریز، بوی بوسِتان.
مست از گلهای گلزار، هوشیار.
لاله های لعل گون، در رقص باد.
شعله ور گردیده گویی، کوهسار!.
دارد اندر سینه اش، بر جا هنوز.
گویی از داغ سیاوش، یادگار.
مرغکان، مست و غزلخوان گشته اند.
از ریاحینِ کنارِ، جــــــــویبار.
آتش زرتشت را مانَد، به دشت.
خود شقایق های در، باد بهار.
رستخیزی گویی بر پا گشته، شد.
زنده، جانِ برگ و بارِ شاخسار.
روزَن دل بر گشا مهجور، چون.
ارمغان آورده بوی گل، بهار.
✍️مهجور
بهارتان سبز حال دلتان همواره بهاری. 💐💐🌺🌺💐💐🌹🌹

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

عده ی نیز از آن پیش که تحویل شود سال نو افتند در اندیشه ی سیر و سفر و گردش و خیزند و گریزند ز شهر خود و رو جانب شهر دگر آرند و شتابند به قزوین و به گیلان و به نوشهر و به گرگان و به تبریز و به زنجان و به قوچان و فریمان و به سمنان و به یزد و قم و کاشان و به کرمان و صفاهان و خراسان و بروجرد و لرستان و به تبریز و به نیزیز و به ترشیز و به هر شهر و به هر قریه که یک هفته در آن جای بمانند و بسی کام برانند و بر آنند که هم خوش گذرانند و هم آخر برهانند گریبان خود از خرج پذیرایی نوروز و گرفتاری سال نو و بر دوش نگیرند چنین بار گران را .طی سال نو و هر سال که آن راست به دنبال ، الهی که به تایید خداوند مبین خوش گذرد بر همه از کارگر و رنجبر و پیشه ور و اهل ادارات ، چه اعلی و چه ادنی ، چه رئیس و چه مدیر و چه مشار و چه مشیر و چه سفیر و چه وکیل و چه وزیر و چه نعیم و چه فقیر و چه نمدمال و چه دلال و چه حمال و چه رمال و چه باحال و چه بی حال و چه بقال و چه عطّار و چه سمسار و چه بوجار و چه نجار و چه تجار و چه بزّاز و چه خبّاز و چه رزّاز و چه لبّاف و چه طوّاف. غرض جمله ی اصناف ، که دورند ز انصاف و قرینند به اجحاف ، الهی که به زربافی زرباف و به علّافی علاف ، خداوند در ین جامعه جور همه را جور کند، غصّه ز ما دور کند ، چاره ی رنجور کند ، خرّم و مسرور کند خاطر هر پیر و جوان را

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

شوخی به حقیقت پیوست
شعر طنز تاتی :مسئول صیانت
شعروصدا :مهدی شادخاطر کلور
لهجه:کلور .شاهرود .خلخال👌

Читать полностью…

اسکستان سرزمین مادری

🎥  پیشواز نوروز در روستای آویهنگ مریوان

@khabare_vije | Khabarevije.ir

Читать полностью…
Subscribe to a channel