جهت دعوت دیگران این لینک 👇 @askestanpic جهت ارسال مطلب به کانال 👇 @javadbakhshi60 @EshaghMusavi @ashp5213 @ahmadii61
(با خیالِ لیلی ام،درگفتگو!)
دید مجنون را یکی، درگفتگو!.
باخودش،دربادیه،هرسو به سو!.
مانده آن صحرا نشین،اندر شگفت!.
غرق حیرت گشته،گردد راز جو.
گفت:ای مجنون،چو لیلای تو نیست؟.
با که گویی؟ این سخنها مو به مو!.
گفتش: آن شوریده، ای نابرده از؛.
بوسِتانِ عاشقی، برگی و بــــــو.
گفتی لیلا؟، از غمش لیل و نهار.
مویه گر، گردیده، گشتم همچو مو.
آتش اندر دل،زبانه.گر کشَـــــد.
کی زبان،خاموش میماند؟،بگو.
گه میانِ گلشن و گل، جویــمــش.
گه به دشت و،گه به صحرا،گه به کو.
گه به سوی، لاله زاران سر نــهـــم.
تا نشانی یابم از آن، لالــــه رو.
گه چو مرغی، می گشایم بال و پَر.
میکنم در مَرغـــزارش، جســـتجو.
گه چو بلبل درفغان، از فُــرقَـــتِ.
گُلعُــذارم؛ سر زغم دارم فـــرو.
گه، ز تارِ زلف او ، اندر خیـــال.
میزنم بر قلبِ صد چاکم رفــــو.
گه غبار و گَردِ ناکامئ خــــود.
میـــدهم با آب دیده، شُستشو.
مستم از میخانهٔ عشقش، ولی.
جامِ جانم، از مِی اش، خالی سبو.
با فِراقش، عمر من آمــد بِسَـــر.
جُز به دیدارش، نــــــدارم آرزو.
کی رود از خاطر من، یاد آن.
دلبرِ نیکو خصال و نیکخو!.
چو مُیسَّـر نیست با او کــام من!.
بر زبان دارم، مدامــٱ نام او.
جُز جمال لیلی ام، ناید به چشم.
می شوم هرشب، چو با مَه روبرو.
می دَمَد خورشید رخشان، هرسحر!.
دل کِشَد ما را، بسوی کـــوی او.
ریگِ صحرا و بیابان ها، بــُوَّد.
خود گواهِ چون منِ شـیــدا، عمو.
افکَنَم هر سو نظر، نَــبــوَد بجُــز؛.
قامت لیـــلا مرا ، در پیــش رو.
گرچه من مهجور، کوی لیلی ام!.
دارم امّــا،با خیالـــش.گفتــگو.
✍️مهجور
(واتِنَه نی)
نِه هر زیبا رویی بو، ماهِ کنعان!.
نِه هر لستی، عصای پورِ عمران!.
نِه هر کی نامشان، آذر بنا، بـــو!.
چو ایبراهیم،چَرا آتش گولستان!.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
نه هرزیبا بُوَد، چون ماهِ کنعان!.
نه هر چوبی، عصای پورِ عمران!.
نه هر کس نامِ او آذر،ورا شـــد!.
چو ابراهیم، بر او آتش گلستان!.
✍مهجور
(گول گولیَّه،شَئی شلار)
شَئی شلارش دَکَردَ، نازَ یارم.
گول گولیَّه پارچه. گولِ باهارم.
بالا بلند، سَرو شیار قامتش.
رَشک گول و گولشَنِ. گول عذارم.
هَی لو و دندان میان، آ، خور.
دَویَر شو، د ل اَبَرَه، دلدارم.
خون جیگَرش، کَردَ اَمَه، عیشوَنَه.
غم بیَّه و، خون دل هَردِه کارم.
هر میجَش ایی تیرِ، برَش چون کمان.
کاری کَر، هر میجَگا، خون وارم.
شانَه ژَن، تا سَر زنگش، مو آ.
کَمَندنَه ، خوا بکَر، اشکارم .
روجش، مرا آکَردَ شَو ، نازنــــه.
نازَنین و،سیا چَشَه، نیگــارم.
لعل بَدَخشان،باجم از،یا گ،قند!.
غمچَه لوی گ، دار شَکَّر بارم.
پُر آکَر،عطر تَنــش، بَرجَه بَر.
گَر چَمَگا گَرد! ، کَنار گولنارم.
رو،گ گِر وَقتی، شَوّ مونگَتاو.
مَندَه،پَس ابر گا، از ویر وارم.
نجابَتش،هرچی باجام از، کَمِه.
سِر آبو،تا واجم، تنَه گَف دارم.
آخر، غم عشقنَش،از پیر آ بیم.
مَندَه،سرپیری. کول سَر ،بارم.
مهجور تا،خوگَرد آبیم،غُربَت!.
خیالنَش،خیالی نی ،سَر وارم.
✍مهجور.
(بزم جهان...)
دلا، بزمِ جهان را اندر او کیست؟.
که بعد از شادخواری،او نَه بگریست!.
مکن مستی،تو با مینــــــــای دنـــــیا.
که جُز خونِ دل اندر،ساغرش نیست.
✍مهجور.
(دَدَه،نَنه یان،گَف)
عزیزم، گمان مَدار.
هر پیریه، عمر کار!.
گاه آکَر، ایسبی مو!.
سیا هئ، روز گار.
ــــــــــــــــــــــــــ
مبادا باشدت، همواره پندار.
که هر پیری بُوَّد، از عمر بسیار!.
گهــی موی سپـیدِ آدمــی، از.
سیّه روزی بُوَّد، ای مرد هوشیار.
(مهجور)
(ای گیریفتار)
دَپَرس دَرمان دَردر، ای گیریفتار.
کَسیگا، دردو رَنجش ویندَه بسیار.
قَفسدَه مَندیان ، حال چزان؟ !.
گولانّه، بل بلی، نشتَه بگلزار!.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(ای گرفتار)
بپرس درمان دردت، ای گرفتار.
از آنکس، کاو کشیده درد بسیار.
چه داند، حال مرغِ در قفس را؟!.
نشسته بلبلی، با گل به گلزار! .
✍مهجور اسکستانی
صحنه شگفت انگیز نجات پرنده های صحن مطهر حرم امام رضا علیه السلام توسط مردم!!..
😔😊
چمه همراه ببه👇👇
#سلام_تات
*⃣@salamtat
کیا دلشون برای همچین عروسی تنگ شده یادش بخیر چه رسم و رسوم های خوبی ما هم تو روستاهامون داشتیم چی شد اون همه شور
و شوق چی شد آن همه سادگی. چی شد که این جوری شد نظراتتون رو تو دیدگاه برامون ارسال کنید
#زندگی
#روستا
#زیبایی
#ارامش
چمه همراه ببه👇👇
*⃣@salamtat
#نوستالوژی
یادش بخیر چه خاطراتی که با این چراغ نداشتیم وچه مشق هایی که زیر نور این چراغ نوشتیم هنوزم ممکن در زیر زمین خیلی از خونه ها باشه
البته تو مغازه احمد دایی هست😊
عکسی زیبا وقدیمی که 22سال پیش یعنی نوروز سال 73در مشهد الرضا علیه السلام گرفته شده......
ايستاده سمت چپ مرحوم نادعلي حسن پور سمت راست رئوف حسن پور نشسته سمت راست ابراهيم اكبري و جواد حسن پور
دو صد بادت درود، ای مامِ میهن.
چه فرزندان، که پروردی به دامن.
یکی زآن جمله،فردوسی،که جوشَن.
زبانِ پارسی را ، کرده بـــــر تـــن .
✍مهجور.
۲۵اردیبهشت،روز گرامی وبزرگداشت شهریار سخن، فردوسی توسی،بر هر ایرانی خجسته وفرخنده باد.💐♥🌺
(بهار اسکستان)
بهار آمد میان دشت و صحرا.
به رقص اندر گل و، بلبل به غوغا!.
قدم نِه، از پیّ گلگشتِ گلزار .
به اسکستان،.. در این فصل زیبا.
خروشان، چشمه ها و جویبارش.
بباغ و بوستان و،پای گلــــــــــــها.
بهشتی که کنند، وصفش خلایق!.
به فصل گل بوَّد ، آنجا هویـــــدا.
چو میروید،به دشتش هر گیاهی!.
معطر، روح فزا، دارو ی جانهــــــا.
میانِ باغچه، باغاتش نــــــــوای؛.
د ل انگیز، مرغکانِ مست و شیدا!.
چه گویم از گوارا چشمه هایـــش!.
چنان آب حیات، پــــاک و مُصَـــــفّا.
سحرگاهان هوای، دلپذ یــــــــر ش.
نوازد روح و جان ،آد مــــــــی را!.
بَرَد هوش از سرِ هرکس، رســد گــــر!.
مشامِ جان را،عطرَش ز گلهـــــــــا.
هنوز باشد مرا، در قاب خاطـــــر.
همه آن.نقش و آن تصویر بر جــــا.
به غربت سالهاست ،مهجور، باشـــد.
خیال و خاطراتش، همـــــــــرهِ مـــا.
بدان اُمّـــیــد،هر روزم شود شـــب!.
زنم شاید به خاکش بوسه،فـــــردا.
(مهجور)🌺برای کهن دیارم اسکستان زیبا🌺
(دخترم)
دلخوشم درخانه دارم، دختری.
درملاحت برتر از، حور و پری.
گر سلیمان خاتمم درکف بُوَد.
چون نگینی، او براین انگشتری.
دخترم ؛ بشنو زمهجور این سخن.
هر کجا هستی و، بر هر باوری.
چون تو آماجی، به تیرِ بس نگاه.
سِتر بنمایی سپر، جان در بری.
در چمن بسیار باشد، دام و دَد.
مرغک زیبای من، چون می پری.
در صدف چون دُرّ مکنونی، اگر؟.
در حجاب عفتت تا انـــــــدری.
گوهرِعزت به دست آور،که نیست.
بر خزَف، تالی وطالب گوهری.
علم و آداب و هنر، آموز که.
آدمی یابد از اینها، برتری.
پایداری بایدت در زندگی.
خویشتن را برکشی تـــا سروری.
ورطهٔ دنیا،در او میکوش تا؛ .
خود گلیم خویش بیرون آوری.
کار هردلبر، که دلداری نبود!.
دل منه اندر کفِ،هر دلــــــــبری.
گرچه بی سامان،به سودایت سراست!.
هرسری نَبوَد سزای، همـســـری.
همچو تاجِ خسروانی،میدرَخـــش.
تا نگردی تو، کُــلاهِ هر ســــری .
نیک و بد، از ما چو میمانَد به جا.
خویش را از هر بدی بنما بـــری.
✍مهجور.
روزدختربرهمهٔ دختران پاک و نجیب ایرانی ودختران عزیز،شاهرودو دوشیزگانِ کهن دیارم اسکستان فرخنده وخجسته باد.
عرض ادب واحترام خدمت شما فرهیخته بانوی گرامی. سپاس از شما که این موضوع را یاد آوری نمودید، تا یادی از آن بزرگواران به نیکی شده باشد. زنده باشید.
Читать полностью…✳️📸🌸✨امروز 5 مه روز جهانی مـــامـــا
⚪️✨روز فرشته های مهربان خدا مبارک
🌸✨روزت مــبـــارک ، تـــویـــی کــــه
⚪️✨اولین نفس ، اولین گریه ، اولین نگاه
🌸✨و اولین شور و عشق را نظاره گری
⚪️✨بــهــتــریــن هــا بــدرقــه راهــت
✅روز جهانی ماما مبارک باد🌺🌺🌺
امروز روز جهانی ماما ست جا دارد
یادی کنیم از ماماهای دیروز روستایمان اسکستان که بی ادعا و هیچ چشم داشتی با تمام وجود به شغل شریف مامایی مشغول بودند وبسیاری از زنان و مردان روستا وجود خودشون رو مدیون این بانوان شریف هستن و امروز فقط اسمی و یادی نیکو از آنها باقی مانده است ماماهای شریفی از جمله مرحوم گلشان خاله ،مرحوم جایی خاله، مرحوم عاریفه خاله و مرحوم شیر ننه خاله، مرحوم خان ننه خاله، مرحوم غنچه خاله، مرحوم غریب خاله ،مرحوم ابروناز خاله، مرحوم گل افشان خاله ،مرحوم غمزه خاله ، مرحوم خیر آلنسا خاله، مرحوم ننه نازخاله، مرحوم دیلارا خاله و مرحوم بیگم خاله مادر بزرگ من بودن روحشون شاد یادشان گرامی
ای کاش تصویری ازاین بانوان شریف در دسترس بود
(دَدَه،نَنَه یان،گَف)
عزیزم، عُمر پوچ آبو.
نَگبَتی با، کوچ آبو!.
بَختر، آگَردا اَگَم!.
کورَه وَرَئین، قوچ آبو.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
چو دیوِ نکبت آید، افکَنَد رخت.
کسی را بر در، آید کارِ او سخت.
چنان شیری بِغُرَّد، برهٔ کور!.
بر آن برگشته اقبال و، نگون بخت.
✍مهجور
(اسکستانِ شاهرود)
خداوندا، نما این خطه آبــــــاد.
دلِ مرد و زَنَش را، از غم آزاد.
سَرِ شاهرود، اسکستان زیبا.
بده خطِ امان ، بر پا بمانـــاد.
✍مهجور
(ندیده رانتوان وصف کرد)
به من خُرده گرفت، یار عزیزی.
چرا تو غم ستا، شادی گریزی؟!.
بِدو گفتم، که ای جانم فـــدایت.
ندیده، چون کنم توصیف چیزی!.
✍مهجور
خداوندا بکَه اَستان آواد.
چَه خوبه آدمان دل بکَه شاد.
چَه روکان یال آکه، یالان ت غمبَه.
چَه زحمت اَکَشَه پیران، برَس داد.
مَوازن، هیچ بلا وا، چان سرانگا.
برَس بر وقت تنگی شان به امداد.
بدَه خطّ امان، تا اِستِه دنــــیا.
بمان تا ابد، ام خطّـــــــه آواد.
✍مهجور
✅آیندهی عجیب و غریب جهان به همین زودی، در همین نزدیکی
غلامحسین غفاری
در هفته گذشته در جهان، خبری بهگوش جهانیان رسید که *شرکت ایلانماسک آمریکایی* مجوز جاسازی تراشهای به اندازه کمتر از یک میلیمتر در مغز انسان گرفته است._
🔹️این تراشه هوشمصنوعی است که بر چند حیوان از جمله میمون و خرس آزمایش شده است که میمون توانسته است بهزبان انگلیسی دهها؛ بلکه صدها صفحه تایپ کند و در نوشتههایی که تایپ کرده است. اطلاعات موجود در این تراشه بازیابیوتحلیل کرده و در طی آن از احساسات خود جملاتی همانند اینکه " گرسنه هستم" و "به آب و غذا نیاز دارم" یا موارد مشابه آن بهمخاطبین خود ابراز نموده است یا خرس بدون اینکه قبلاً در ورزش تنیس تحت مراقبت یک انسان آموزش دیدهباشد توانسته است این بازی را بهنحو احسن انجام دهد.
🔹️این تراشه را در مغز یک معلول نخاعی جاسازی کردند که به وسیله ایجاد پلارتباطی بین اعصاب نخاع توانست سلامتی خود را باز یابد و از رختخواب بلندشود و راه برود!
🔹️یا با کمک جاسازی این تراشه یک نابینای مادرزاد توانسته است که بینایی خود را بازیابد و با چشمان خود اطرافش را ببیند.
🔹️به احتمال زیاد در مدت بسیار کم که شاید از ششماه تا یکسال طول نکشد این تراشه بدست تمام انسانها با قیمت مناسب که از گوشیموبایل کمتر باشد قرار بگیرد. که در تمام زندگی انسانها وارد میشود و انسانهادر زندگی شاهد یک تحول و فرگشت شگرف و بسیار مهم خواهند شد.
🔹️تحولیکه آنها را از انسانهای ماقبل از ظهور این پدیده میلیونها بلکه میلیاردها سال درحد بینهایت بهجلو میبرد دراثر این پدیده محیرالعقول در آینده بسیار نزدیک نسلگوشی موبایل و کامپیوتر از بین میرود و پزشکی در بیشتر رشتههای خود طوری بهجلو خواهد رفت که برای انسان امروزی قابل تصور نیست.
🔹️مدارس و دانشگاهها و مراکز آموزشی بیمعنی میشوند و اگر بهطور کلی برچیده نشوند خیلی کوچک و محدود خواهند شد؛ زیرا با جاسازی یک تراشه در مغز یک انسان در عرض چند صدمثانیه میتواند با هر زبانیکه دلش بخواهد صحبتکند.
🔹️یا در عرض مدتزمان کمتر از یکثانیه معادلههای پیچیده ریاضی و مسائل علمی که نیاز به ماهها و سالها فکرکردن دارند حلکند.
🔹️چنین انسانی نیاز بهمراجعه به پزشک یا وکیل و غیره ندارد و در هر علمیکه بخواهد میتواند نظر بدهد و تحلیلهای بسیار دقیق و مصؤن از خطا از یافتههای علمی میدهد.
🔹️در چنین اوضاعی انسانها دیگر نیاز به صحبتکردن یا نوشتن یا خواندن برای تبادل اطلاعات نخواهند داشت و بهوسیله هوشمصنوعی در هرکجای دنیا که هستند تبادل اطلاعات میکنند.
🔹️در آینده نزدیک خیلی از کارهایی که در حالحاضر رواجدارند از بین خواهند رفت و در نوع انسان یک فراگشت ایجاد خواهد شد نه از نوع ژنتیکی آن؛ بلکه بهمراتب فراتر خواهد بود که انسان حاضر به یک انسان دیگر تبدیل خواهد شد.
🔹️در اثر این تحول عظیم انسانهای نسلآینده بهنسل ما همانند انسانهای نخستین که میلیونها سال با علم و زندگی فاصله دارند نگاه میکنند.
🔹️انسانها در حال واردشدن بهیک تمدن جدید و بزرگ و وسیع هستند که در این تمدن زیادِ از چیزهاییکه ما در حالحاضر داریم ازبین خواهند رفت.
🔹️در آینده نزدیک چیزی بهنام زبان یا خط دیده نمیشود و شیوه تبادل اطلاعات میان انسانها تغییر میکند. دین و مذهب معنی و مفهومی برای انسانها در تمدن آینده ندارند، و ... روابط عاطفی و احساسات و معاشرتهای بین افراد دچار تحولعظیم خواهندشد و شیوه زاد و ولد کردن انسانها تغییر خواهد کرد.
🔹️شاید با این تحول شگرف انسان خیلی سریع از کره زمین به کرات دیگر که خیلی وسیع و پرنعمت هستند مهاجرت می کند که زمین در آینده نه چندان دور به یک مخروبه غیر قابل سکونت تبدیل خواهد شد.
✅@tafakkorbartar
(مَرار غورصه)
دلا قَدرش، بزان هرچی ک داری.
مَوادا حقگار، ویشتر پِــــداری!.
مَرار غورصه، امم اِستِه، اَوم نی.
ندارن خَیلیه، اَئی ک ت داری.
(مهجور)
گوروه: (گورَی)
در گویش کرگانرود ی به آن گواوه و در عنبرانی گویفه می گویند .
معادل فارسی آن جوراب است که محرف گوراب می باشد .
تالش ها جوراب را از نخ های پشم یا ابریشم و اخیرا کاموا تهیه می کنند .که به وسیله پنج میله ساده یا مفتول ظریف به دست زنان محلی بافته می شود .
پس از بافتن آن را در اب شستشو می دهند و به قالب چوبی می کشند ،سپس برای آن پاشنه می گذارند و بندی نیز در دهانه آن قرار می دهند .
کوه نشینان تالش جوراب های ساده می پوشند . اما بیشتر اهالی جلگه اي به ویژه در جشن ها و مراسم دید و بازدید، جوراب های رنگی و زیبای پشمی یا ابریشمی به پا می کنند .
از کارهای متداول زنان کوه نشين تالش نخ ریسی و بافت شال و جوراب های رنگی پشمی یا ابریشمی است که از این طریق به درآمد و اقتصاد خانواده کمک می کنند .
رنگ های شاد و نقش های دلپذیر جوراب های تالشی به کلی ریشه در متن زندگی اجتماعی مردم دارد و غالبا ملهم از طبیعت و جانوران وحشی و اهلی منطقه است .
جوراب های پشمی را غالبا از پشم سفید و لطیف بره تهیه می کنند ،بعد از شستن نخ ها آنها را به سبکی خاص با استفاده از مواد رنگی رنگ آمیزی کرده سپس به کمک انگشتان با به کار گرفتن وسایل بسیار ابتدایی به طرز طریق و زیبا
می بافند .
نقش نما های جوراب تالشی نسبتا متنوع است .
نمونه هایی از آن در زیر می آید.
دس به گردن دست به گردن
شونه پپو شانه به سر
مبارک با مبارک باد
پوچوئه چنگ چنگال گربه ای
د سر کرچنگ خرچنگ دو سر
ملرزه نما نقش عنکبوت
هشپره نما نقش هشتپر
گاچامین شاش و بول گاو
بازه سینه سینه عقاب
کفتره سینه سینه کبوتر
بادامه بوته بوته بادام
سمبله نما نقش سبیل
گردارو گردی دایره شکل
دسر ییه مره مهره دوسر
سلمه دار درخت سرو
دوا گوشه دعا گوشه ( تصویر مثلث )
چره پره پره نخ ریسی
خنمه نما نقش خانم نمای دلنشینی که تصویر بانو زیبا را دارد .
چخمقه نما نقش چخماق و آتش زنه
طاووسه نما نقش طاووس
سوکه نقش نقش خروس
نوع بلند جوراب تالشی به زنگه گورره معروف است .
این جوراب نیز از پشم تهیه می شود . زنان و مردان هنگام کار در مرتع و مزرعه ، و نیز برای حفاظت پا از سرما و یخ بندان در مناطق بلند کوهستانی ، جوراب بلند می پوشند .
گاه در کف این جوراب ها بدنه سالم جوراب دیگر یا پوسته انبانی می دوزند تا در برابر سنگ و خار خاشاک و مار گزیدگی ، دوام بیش تری داشته باشد . به این جوراب محکم هملت می گویند. .
پایان قسمت پانزدهم
منبع
کتاب گل بانگ تالش مجموعه مقالات
نخستین همایش علمی و فرهنگ و تمدن تالش جلد اول زبان و فرهنگ
به کوشش دکتر محرم رضایتی کیشه خاله
نویسنده مقاله اقای دکتر ابراهیم خادمی ارده
انتخاب متن گروه تالشه خله مجید نعمتی سیاهمزگی
فرستنده تصویر قدیمی بالا، آقای جواد حسن پور عزیز
Читать полностью…خاطرات شما-
ارسالی از طرف برادر حسین بخشی
رفتم کنار سفره نشستم وخواهرم که هشت سال داشت ازمن زودتر بیدار شده بود واز چشمه اب اورده بود صدای قل قل سماور وچای خوشرنگ ادم بوجد میاورد چند لقمه نان پنیر ورداشتم وچای را هورت میکشیدم بالا مثل همیشه مادرم چپ چپ نگاهم کرد وهمیشه میگفت نباید چایی را با صدا هورت بکشی بعد صبحانه کوله ام را که بهش امانه میگفتیم اماده کرد وداخل امانه دوسه قرص نان دوعدد کاسه قاشق کمی ماست وقند چایی بود یک کتری کوچک هم به پشت امانه وصل میشد چون اگه داخل کوله میزاشتن وسایلهای دیگر سیاه میکرد چون چایی که درست میکردیم چایی اتشی بود امانه را به شانه وصل کردم وبسراغ گاو والاغ تو طویله رفتم خرمون خرانه صدای عرعرش بلند شد و انگار حیوان زیادی گرسنه بود واز دماغش صدای فرفر درمیاورد ودمشرا به دوطرفش میکوبیدومن همیشه فکر میکردم از گرسنگی گریه میکنه چون اشکهاش همیشه جاری بود ومگسها همیشه دور بر چشمانش بیتوته کرده بودن باید یک چشمک برایش تهیه کنم حیوانها را بهمراه خواهرم ازطویله بیرون اوردیم ودر سکویی که جلوی خانه بود سوارش شدم وچون من کوچکتر بودم همیشه الاغ سواری مال من بود وخواهرم با یک چوبدست بردست پیاده میاومد تازه داشتن علفها را درو میکردن ویک یونجه زار که با شوهر عمه من شریک بودیم داشتیم درو میکردیم وپدر من چون ابیاری داشت قرار بود ساعت ده بیاد برای درگز زدن درگز یه وسیله بزرگی شبیه شمشی کج هست وبه یک چوب یا دسته بلند وصل میشه وراحت تر علفارا درو میکند در طول راه الاغ گاهگاهی سر خویش را در لابلای علفهای تازه میکرد تا با چوب دست سرش نمیزدم راه نمافتاد معمولا چون خیلی کوچک بودم ضربات چوب من براش بی اثر بود بناچار خواهرم میاومد کمک منظره بسیار دلنشینی بود بوی طراوت وتازگی علفها وگلهای صحرایی همه جا پیچیده بود رقص پروانه ها زیبایی مناظر را دوچندان کرده بود وپرندگان خوش الحان نهایت سود را از فصل خوشی انجا میبردند حشرات زیادی از جمله کفش دوزک ملخ پروانه برای شکم چرانی پرندگان وجود داشت ومن اینهمه زیبایی را با وجود کودکی درک میکردم انگا ر نگار گر چیره دست طبیعت چیزی را از قلم نینداخته بود تا شاهکار خلقتش را به نمایش بگذارد کم کم داشتیم به علفزار نزدیک میشدیم یکدفعه سگی از زیر سنگی بیرون جست والاغ رم کرد ودراثر رم کردنش چنان منو رو سنگلاخهای را ه کوبید وسمش را رو لبانم گذاشت که لب دهانم بین سمش وسنگهای تیز راه موند وپاره شد خواهرم وقتی منظره را دید به گریه افتاد وبا شیون زاری تقاضای وکمک کرد پسرعمه وشوهر عمه من که متوجه شدن امدن کمک ولی وضعیت خراب تراز حد تصور بود خون سرتاسر لباسم را پوشانده بود عمو محر م که اسم شوهرعمه من بود به خواهرم گفت ورش دار ببر خونه شاید پدرت ببردش شهر حیوانها را ما نگه میداریم همراه خواهرم بادرد فروان با قدمهای کوچک راه افتادیم هر چند وقت یکبار خواهرم بغلم میکرد با گوشه روسریش خون لبانم را پاک میکرد ودوباره راهی میشدیم حدودا یک کیلومتر تا روستا راه بود ومن خسته بودم خون زیادی ازم رفته بود وسربالایی زیادی داشت خواهرم با انکه هشت سالش بود غیرتمندانه من کول گرفت ودوباره راه افتادیم رسیدم لب نهری که برای ابیاری باغها اب جار ی بود احساس تشنگی زیاد داشتم گفتم ابجی اب میخوام ومنو کنار نهر زمین گذاشت تا لبمو میدید گریه میکرد با شکم کنار نهر دراز کشیدم ولبهای پاره ام را حالا کمی خون خشکیده دمل بسته بود سعی کردم جرعه ای اب بنوشم سوزش عجیبی تمام وجودم را گرفت وشروع به گریه کردم خواهر م گریه میکرد وبا دودست کوچکش از اب نهر که زلال هم نبود کاسه درست کرد اما تا بالا میاورد ابی توی دستهای مهربانش نمیماند قید اب را زدیم ودوباره منو بکو ل گرفت راهی شدیم نزدیک باغ رحیم شده بودیم از سایه درختان استفاده تا از تابش خورشید جلوگیری کنه مگسها دور بر لب دهنم جمع شده بودن وکلاغی که اوایش را به ان سکوت هدیه میداد وقار قارش تنها موسیقی ان فضا بود کمکم میوه های تابستانی رنگ رخی بخود میگرفتن وما در طول سال بجز شب یلدا فقط در باغ میوه میخوردیم ومغا زه ای به اسم میوه فروشی نداشتیم درمیان سایه های برگ درختان چشمم افتاد به یک الو ی رسیده واز ابجیم طلب ان الو را کردم ابجیم گفت داداش نمیتونی بخوری ومن اصرار کردم امدیم بچینمش هر کاری کردیم نیفتاد خیلی بلند نبود ولی قدما کوتاه بود خواهرم روزمین چمباتمه زد ومن رفتم رو کمرش الو را چیدم وبا دهن پرخون الو را خوردم وهمراه خون الو مزه عجیبی داشت نزدیکیهای خونه رسیدیم مادرم ازچشمه با یک مجمعه ظرف داشت برمیگشت وقتی مارا دید رنگ از رخسارش پرید وفهمید برای بچه هاش اتفاق ناگواری افتاده با عجله ظرفهارا رو زمین گذاشت وهراسناک بسمت ما دوید وواقعا هیچ چیز مثل محبت مادرانه نمیشه
ادامه دارد
این هم هدیه ای برای تمامی دوستان گران مایه و بزرگوار.
با کلیک بر روی هر کدام از لینک های زیر دیوان شعر آن شاعر را خواهید داشت.
دوستان عزیز در تکثیر این هدیه ارزشمند کوشا باشید
*حافظ <http://ganjoor.net/hafez/>*
*خیام <http://ganjoor.net/khayyam/>*
*سعدی <http://ganjoor.net/saadi/>*
*فردوسی <http://ganjoor.net/ferdousi/>*
*مولوی <http://ganjoor.net/moulavi/>*
*نظامی <http://ganjoor.net/nezami/>*
*پروین اعتصامی <http://ganjoor.net/parvin/>*
*عطار <http://ganjoor.net/attar/>*
*سنایی <http://ganjoor.net/sanaee/>*
*وحشی <http://ganjoor.net/vahshi/>*
*رودکی <http://ganjoor.net/roodaki/>*
*ناصرخسرو <http://ganjoor.net/naserkhosro/>*
*منوچهری <http://ganjoor.net/manoochehri/>*
*فرخی <http://ganjoor.net/farrokhi/>*
*خاقانی <http://ganjoor.net/khaghani/>*
*مسعود سعد <http://ganjoor.net/masood/>*
*انوری <http://ganjoor.net/anvari/>*
*اوحدی <http://ganjoor.net/ouhadi/>*
*خواجوی کرمانی <http://ganjoor.net/khajoo/>*
*عراقی <http://ganjoor.net/eraghi/>*
*صائب تبریزی <http://ganjoor.net/saeb/>*
*شبستری <http://ganjoor.net/shabestari/>*
*جامی <http://ganjoor.net/jami/>*
*هاتف اصفهانی <http://ganjoor.net/hatef/>*
*ابوسعید ابوالخیر <http://ganjoor.net/abusaeed/>*
*بهار <http://ganjoor.net/bahar/>*
*باباطاهر <http://ganjoor.net/babataher/>*
*محتشم <http://ganjoor.net/mohtasham/>*
*شیخ بهایی <http://ganjoor.net/bahaee/>*
*سیف فرغانی <http://ganjoor.net/seyf/>*
*فروغی <http://ganjoor.net/forooghi/>*
*عبید زاکانی <http://ganjoor.net/obeyd/>*
*امیرخسرو <http://ganjoor.net/khosro/>*
*شهریار <http://ganjoor.net/shahriar/>*
*جبلی <http://ganjoor.net/jabali/>*
*اسعد گرگانی <http://ganjoor.net/asad/>*
*فیض کاشانی <http://ganjoor.net/feyz/>*
*سلمان <http://ganjoor.net/salman/>*
*رهی <http://ganjoor.net/rahi/>*
*اقبال <http://ganjoor.net/iqbal/>*
*بیدل <http://ganjoor.net/bidel/>*
*قاآنی <http://ganjoor.net/ghaani/>*
*کسایی <http://ganjoor.net/kesayee/>*
*عرفی <http://ganjoor.net/orfi/>*
پست بالا گنجینه با ارزشی است که هدیه می شود به شما بنابر این شما هم به پاس این هدیه آنرا به دوستانتان تقدیم کنید.
با سپاس ازلطف شما.
/channel/salamtat
/channel/+U7RWobwjgQhjMDcy
مستندی دیدنی و خاطره انگیز از مراسم عروسی در دهستان شال شاهرود خلخال که از شبکه مستند پخش شدوخیلی مورد استقبال دوستان و اشنایان قرار گرفت
دیسه و لذت ببره تا شمه خاطریان زنده آبون
زنده باد تات زنده باد شاهرود
چمه همراه ببه👇👇
*⃣@salamtat
(جنون شیدایی)
به بندِ عشق تو ، اندیشهٔ من.
اسیر است، ای غمِ همیشهٔ من.
اگر جویی، سر و سامان و حالم؟.
ز شیدایی، جنون شد پیشهٔ من.
✍مهجور
Mohammadreza:
مرحومه خان ننه خاله مادر مرحوم لازم رحمانی. مرحومه غنچه خاله همسر مرحوم حاجی پاسی.
با عرض درود خدمت همة ماما ها. یاد از این بزرگواران شدمرا به یاد دو ضرب المثل ازفرهنگ غتی تاتی انداخت.
1-صد ماما جمع آبا، هنی زور اَزا (زائو) دگن.
2-صد ماما جمع آبا، ازا (زائو) بیری اشتن زور بژَن.
بسیار عالی دست تون درد نکنه داداش چه تحقیق خوب و مفیدی بود👍👍
Читать полностью…