The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم www.AsrAnarshism.com linktr.ee/asranarshism Info@asranarshism.com
تاکتیکهای محوری و اصول مبارزاتی
(بررسی نقاط قوت و برتری مردم نسبت به حکومت اسلامی ایران و راهحلهای عملی_تجربی فعلی در سرنگونی جمهوری اسلامی)
۱- به لحاظ کمی ما مردم مخالف جمهوری اسلامی ایران در اکثریت مطلق هستیم و طرفداران وابسته و مزدور ( مواجب بگیر) حکومت چند درصدی بیشتر نیستند؛ بنابراین ما مردم در همۀ نقاط ایران حضور داریم و این یعنی در هر نقطهای از جغرافیای ایران میتوانیم طرفداران رژیم را شناسایی و آنها را خنثی و بر آنها ضربه وارد کنیم.
۲- تجربه تا کنونی نشان داده است که در مبارزات مخفی، ما مردم ضربات کمتری میخوریم و تعداد بسیار کمی بر خلاف تظاهرات خیابانی کشته، مجروح و اسیر میشوند و در مبارزات مخفی این ما هستیم که زمان و نوع حمله بر نقاط آسیب پذیر رژیم را انتخاب و شناسایی می کنیم (با توجه به اصل غافلگیری)؛ بنابراین رژیم دائما در ترس حملات مردم بسر خواهد برد.
۳- مردم همواره میتوانند با اقدامات هماهنگ با توجه به جمعیت عظیمشان، در حکومتداری حاکمان به اشکال مختلف اختلال ایجاد کنند.
۴- به دلیل جمعیت دههامیلیونی مردمِ ضد جمهوری اسلامی، میتوان چندین میلیون هستۀ مبارزاتی حتی دو یا سهنفره ایجاد کنیم.
۵- ما باید توپ ترس را به زمین حکومت بیندازیم و رژیم را به حالت تدافعی بکشانیم و زندگی آنها را از حالت عادی خارج کنیم.
۶- کسانی که در سرکوب و کشتار و اعدام نقش مستقیم دارند اهداف ما بوده و در هر جا که در دسترس هستند با آنها تسویه حساب خواهیم کرد.
۷- ما مردم چون در همۀ جغرافیای ایران حضور داریم به راحتی می توانیم تمامی عوامل رژیم را شناسایی و آدرس محل زندگی آنها را به دست بیاوریم و در فضای مجازی منتشر کنیم تا احساس امنیت نکنند.
بیشتر بخوانید:
/channel/asranarshism/5876
نوشته کانال آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
/channel/Anarshistsh2
کانو سوگاکو Sugako Kanno( 1911-1۸۸1 ،روزنامه نگار آنارکوفمینیست و مبارز برابری حقـوق زن و مـرد بود. از او مقاله های زیادی درباره سرکوب جنسی به جا مانده است. او در حادثهیی که دولت وقت ژاپن به آن «با لاترین درجه خیانت» نام داد متهم به نقشه کشیدن برای قتل امپراتور میجی و در سن بیست و نه سالگی در تاریخ ۲۵ ژانویه ۱۹۱۱ بـه دار آویختـه شـد. در تـاریخ ژاپن مدرن او نخستین زندانی سیاسی زنی است که اعدام شده است. /channel/Anarchist_timeline
Читать полностью…#اشکان_بلوچ
#جواد_روحی
#عماد_حیدری
#آرمیتا_گراوند
#عادل_کیانپور
#محمد_قبادلو
...
تاریخ معلم سمجی است...
خیلی سمج!
انقدر درسارو تکرار می کنه تا بالاخره یاد بگیریم...
دست بزن هم داره
خیلی بد میزنه
باید زودتر یاد بگیریم
دفعه بعد بدتر می زنه
....
درسش خیلی هم سخت نیست
چرا یاد نمی گیریم؟
:
اگه با هم یکی نشیم
یکی یکی کشته میشیم...
/channel/JalalAbad_Anarchists
Читать полностью…فراخوان فوری برای زندان #قزلحصار
جان #محمد_قبادلو در خطر است.
چند ساعت بیشتر فرصت نداریم.
ادرس:
کرج،بلوار امیر کبیر،جاده قزل حصار زندان قزل حصار کوچه باهنر خیابان شهید فهمیده
#نه_به_اعدام
As a result of Pakistan's missile attack on the Sistan & Baluchistan provinces of Iran, at least 6 children and teenagers and 4 Baluch women were killed.
Pakistan's action was retaliation for Iran's missile attack in the Baluchistan province of Pakistan, killing at least two young Baluch girls.
The regimes of Iran, Afghanistan, and Pakistan are all child murderers.
در نتیجه حمله موشکی پاکستان به استان سیستان و بلوچستان ایران، حداقل ۶ کودک و نوجوان و ۴ زن بلوچ کشته شدند.
اقدام پاکستان حملهای تلافیجویانه در مقابل حمله موشکی ایران به استان بلوچستان پاکستان بوده است که منجر به کشته شدن حداقل دو دختر جوان بلوچ شده است.
رژیم های ایران، افغانستان و پاکستان همگی قاتل کودکان هستند.
#ایران
#پاکستان
#بلوچستان
#جنین_زند_آجویی
#ژن_ژیان_ئازادی
#Pakistan
#Iran
#Baluchistan
#Woman_Life_Freedom
/channel/asranarshism
ماهیت آنارشیسم
آنارشیسم - Anarchism
آنارشیسم ، مَنفیّـتی است در برابر سُلطه بماهو سُلطه ؛
که در مقام روش ، دربردارنده ی ضدیتِ رادیکال با ماهیتِ سلطه ،
و در مقام منش ، در بردارنده ی عصیان بر تمام تَعَیُـناتِ سلطه است.
هسته ی آنارشیسم ، مُطلقیّتِ آزادیِ انسان است که نه صرفا در تضاد با تعیُّناتِ خاص سلطه ، که در تضاد با ذاتِ سلطه قرار دارد.
آزادی همواره و بضروره مطلق است ، یعنی آزاد از هر قید و بند.
آزادیِ محدود ، آزادیِ مشروط ، تناقضی میان اسم و صفت است. همچون محدودیتِ آزاد ، آزادیِ محدود نیز واجد هیچ معنایی نیست.
بر این اساس که آنارشیسم به آزادی مطلقیت می بخشد ، تحققِ آن را منوط به نفیِ ماهیتِ سلطه می داند.
مفهومِ آنارشیسم در فهمِ متعارف اغلب با نابسندگی ها و تناقض هایی رو به رو بوده است و از همین حیث برای تعریفی واحد و منسجم از آن ، مرزبندی هایی با تصورات رایج ضرورت دارد که در ادامه به آن ها اشاره می شود.
مرزبندیِ اول :
آنارشیسم ایدئولوژی نیست. زیرا بر خلافِ رَویه های مرسوم ، متکی به مجموعه ای نظام مند و ثابت از ایده های صُلب و بی چون و چرا نیست. آنارشیسم ذاتا نوعی شکاکیت و نقد است. شک به مشروعیت سلطه و نقد ماهیت آن.
آنچه آنارشیست ها را با یکدیگر مرتبط می سازد ، نظامی از ایده های لایَتَغَیِر نیست ؛ بلکه تنها تاکید بر مطلقیَّتِ آزادی است که میان آنارشیست ها پیوند برقرار می کند.
آنارشیسم تنها متکی بر خواستِ مطلقیَّت بخشیدن به آزادی است که نفیِ سلطه بماهو سلطه را در پی دارد. از این حیث آنارشیسم همواره خواستی مطلق است که با محدودیت و مشروطیت هایش می ستیزد و در این جنگِ دائم با تعیناتِ سلطه است که خود را تحقق می بخشد.
بنابراین آنارشیسم نظریه ای مختص به تاریخی خاص نیست ، بلکه یک روش و منش زندگی است.
مرزبندیِ دوم :
آنارشیسم یک سیستم اجتماعی نیست ؛ بلکه ذاتاً سیستم ستیز است.
زیرا سیستم های اجتماعی قلمروِ تسلط و غلبه ی اراده ای جمعی هستند که به واسطه ی سنت، هنجار، قانون، اخلاق و ... افراد را تابع می سازند و آن ها را تحت کنترل و هدایتِ خود در می آورند.
علاوه بر این ، شرط تشکیل هر سیستم ، وحدت و استقرارِ پایدار اجزا در بدنه ی یک کُلِ واحد است.
اما هیچ وحدتی میان اجزا پایدار و مستحکم نخواهد بود اگر که اتوریته ای وحدت بخش در کار نباشد.
اگر اجزا به صورت خودانگیخته ، بی واسطه و درون زاد کل را برسازند، دائما بر اساس انگیزش های تکین و جزئیِ خود پیوند ها را می گُسَلَند و از نو برقرار می کنند ؛ بدین ترتیب کُل دچار تحولی بی وقفه می شود.
اما انضباطِ سیستماتیکِ کُل مستلزم اعمالِ اتوریته بر جزئیت های برسازنده ی آن است.
بدین ترتیب ، وحدت و انسجام درونی سیستمِ اجتماعی مستلزم مقرراتی انضباط بخش است که با اعمال محدودیت بر افراد ، آن ها را در بدنه ی کلیِ اجتماع مطیع و مقید سازد. افراد در محدوده ی این مقررات مستحقِ برخورداری از امکان های زندگیِ جمعی می شوند و به محض سرپیچی از این مقررات و فراروی از محدوده ی خود ، به طرقِ گوناگون مجازات خواهند شد.
بدین ترتیب سیستم های اجتماعی همواره دربردارنده ی اتوریته هایی هستند که آزادیِ افراد را مشروط و محدود می سازند و از این حیث دشمنِ همیشگی آنارشیسم خواهند بود.
گرچه آنارشیسم می تواند و می باید که اجتماعی شود و سلطه های اجتماعی را از طریق عصیانِ جمعی و شورش های اجتماعی برآشوبد ، اما هیچگاه نمی تواند سیستمی اجتماعی یا اجتماعی سیستماتیک باشد.
اجتماعاتی که می توانند از بطن شورش های آنارشیستی برخیزند ، ضرورتا غیرسیستماتیک و ارگانیک خواهند بود که بی واسطه ی هرگونه مقررات ، در قالب تعاون و همکاریِ آزادانه ی افراد خودمختار تشکل می یابند و دائما با اعمال اراده ی افراد بازسازی می شوند.
مرزبندیِ سوم :
آنارشیسم به تاریخ و فرهنگی خاص اختصاص ندارد.
بلکه ناشی از غریزه ای مازاد در انسان است که از اتوریته های برآمده از تاریخ و تمدن سرپیچی می کند.
تا زمانی که هر فرد اراده ای تکین دارد که در گستره ی تاریخ و تمدن تماما مطیعِ قدرت ها نمی شود ، آنارشیسم دائما به عنوان یک گرایش حضور خواهد داشت.
آنارشیسم چیزی نیست جز آزادیخواهیِ تا سرحدات تاخته ، آزادیخواهیِ سازِش ناپذیر.
اگر خواستِ آزادی تا سرحداتِ خود پیش رود ، به آنارشیسم می رسد: یعنی خواستِ نفی هر قید و بند و سلطه و دستور.
بر این اساس می توان آنارشیسم را با آزادی خواهیِ مطلق برابر دانست.
آنارشیسم بنا به ذات یک انحراف از تاریخ و جامعه است. زیرا شکل گیریِ مناسباتِ قدرت، امری حادثی و تصادفی نبوده است ؛ بلکه برآمده از بطنِ ضرورتِ طبیعی بقای نوعِ انسان است.
گرچه می توان و می باید که سطوحی از آنارشیسم را اجتماعی کرد اما همواره بنا به ذات، مازادی فردی خواهد داشت که از روحِ جمعی انحراف می یابد و از فرمان های اجتماع سر می پیچد.
به صورت کاملا علمی و محسوس بدون در نظر گرفتن بی سابقه ترین شکل اعتصاب در سیستم مبارزاتی ایران با حضور تعداد ۶۰ نفر از داخل و تعداد ۱۵نفر خارج از زندان پیوستند و همین امر موجب تبعید برخی زندانیان سیاسی از زندان اوین به تهران بزرگ گردید. در نهایت با به طول انجامیدن اعتصاب غذای زندانیان سیاسی چون #حمید_کاشانی #محمدابوالحسنی #سینا_بهشتی و #شکیلا_منفرد به مدت ۵۷ روز منجر به اخراج دادیار ناظر برزندان گردید .یادآوری تلخ این خاطرات در حالیست که پس از گذشت حدود دوسال #محمد_ابوالحسنی و #شکیلا_منفرد همچنان در زندان های رژیم فاشیستی ایران درحالیکه خود قربانی سانسور خبری میباشند اما همچنان در صف اول مبارزه علیه سانسور هستند.
به یاد زندانیان محمد ابوالحسنی و شکیلا منفرد و حمید کاشانی،سینا بهشتی تمام زندانیان سیاسی که در این اعتصابات غذا حضور داشتند.
مطلب دریافتی
این همان مفهومی است که «اسپینوزا» نامش را «خدا به مثابه طبیعت» گذاشت؛ مفهومی که بیان می کند تمام واقعیت، با پدیده های الهی همسان است و همه چیز در جهان هستی، خدایی جهانشمول را تشکیل می دهد. «اسپینوزا» این باور را رد می کند که خدا جهان را طراحی کرد و آفرید، و سپس از آن بیرون رفت تا گهگاهی از طریق معجزات به آن بازگردد. «اسپینوزا» در عوض استدلال می کند که خدا، خود جهان و تمام چیزها در آن است.
#هنری_دیوید_ثورو #نافرمانی_مدنی #معرفی_کتاب #ثورو #کتاب
#آزادی
#خودسامانی
#آنارشیسم
#بازوخ_اسپینوزا #فلسفه #حکومت
#اسپینوزا #الهیات_و_سیاست
#فلسفیدن
اسپینوزا_ثورو_حکومت
۱/۲:اسپینوزا:
هدف حکومت این نیست که انسانها را از موجوداتی عقلانی به جانورانی یا عروسکهایی تبدیل کند، بلکه هدف آن این است که آنها را قادر سازد که نفس و بدن خود را در امنیت تمام بپرورند و عقل خود را آزادانه به کار بندند، نه نفرت و خشم و فریب از خود نشان دهند و نه معروض رشک و ستم واقع شوند. در واقع هدف حقیقی حکومت آزادی است.
رساله الهیات و سیاست، باروخ اسپینوزا
●
☆
۲/۲:ثورو:
اين شعار را صميمانه مي پذيرم كه " بهترين دولت، دولتي است كه كمترين فرمان را صادر كند. "بعلاوه دوست مي دارم اين آرزو هر چه سريعتر و هماهنگ تر جامه عمل بپوشد. اگر اين كار صورت گيرد، در نهايت به آنجا خواهد رسيد كه من نيز معتقدم، يعني: "بهترين حاكميت، حاكميتي است كه اصلاً حكومت نكند" و مردم هنگامي صاحب اين حاكميت خواهند شد كه خود را براي داشتن آن آماده كرده باشند. در بهترين حالت، دولت چيزي بيشتر از يك مصلحت نيست، اما معمولاً بيشتر حاكميت ها و گاهي تمام شان ضد مصلحتند .
#هنری_دیوید_ثورو #نافرمانی_مدنی
■■■
هنری دیوید ثورو : Henry David Thoreau)
(۱۲ ژوئیه ۱۸۱۷ – ۶ مه ۱۸۶۲)
فیلسوف، نویسنده، شاعر، طبیعتگرا... اهل آمریکا
او بیشتر برای یکی از کتابهایش به نام والدن شناخته شدهاست.
او نظریهپرداز نافرمانی مدنی و یکی از مهمترین چهرههای نظریه تعالی و عشق به بدویت، سراسر زندگی کوتاهش را در شهر کونکورد در ایالت ماساچوست گذراند.[۱]
درباره سعدی هنری دیوید ثرو میگوید که من همان سعدی هستم که بعداز ۶۰۰ سال آمدهام
شهرت وی که البته پس از حیات وی اتفاق افتاد به دلیل مقاله نافرمانی مدنی اوست؛ شخصیتهایی چون مهاتما گاندی، مارتین لوتر کینگ و لئو تولستوی تحت تأثیر این مقاله قرار گرفتهاند.
وی عقیدهٔ توماس جفرسون را در مورد حکومت قبول داشت:
آن حکومتی بهتر است که کمتر حکومت کشور.
" آرزوی کشتن یا کشته شدن ندارم ، اما شرایطی را پیش بینی می کنم که هردوی اینها از سوی من ناگزیر باشد."
ثورو
☆
ظاهرا استمرار طلبان وطنی، علاقه ای به مطالعه فصل دوم(صفحه ۷۳) به بعد این کتاب( نافرمانی مدنی اثر هنری دیوید ثورو) ندارند!
شاید هم یادشان رفته!
پس یاد آوری می کنم:
نه خشونت مطلق
و
نه عدم مقاومت مطلق!
این است پاسخ استوار ثورو به شرارتهای اجتماعی نوشته Joan cooney
مایکل مه یر در کند و کاوش بر روی شهرت سیاسی ثورو تاکید می کند که وی در اواخر عمر از دیدگاه مقاومت مسالمت آمیز به طرفداری از ((خشونت به منزله ی ابزار جراحی شرارت از جهان )) گرایش یافت.
پیام ((مقاومت در برابر دولت مدنی)) که بعدها به 《 نافرمانی مدنی》 شهرت یافت در این کلمات نهفته است :
اگر امسال قرار بود یک هزار نفر بدهی مالیاتی خود را نپردازند ، اقدامی خشن و خونین نمی بود، همچنان که بر عکس در صورت پرداخت ، حاکمیت را قادر می کنند تا اقدام به خشونت کند و خون بی گناهان را بریزند)).
این سخنان در تضاد کامل با نظرات آشکارش در مقالات بعدی اش هستند.
《 بردگی در ماساچوست 》 که در ۱۸۵۴ به چاپ رسید، خواستار نابودی آن ساختارهای سیاسی و اجتماعی بود که بازگشت《آنتونی برنز》 را به بردگی مجاز می شمردند، و 《دفاعیه ای برای کاپیتان جان براون》 که عنوان سخنرانی وی در ۱۸۵۹ بود بیانیه ای تندتر به شمار می آمد .
(( آرزوی کشتن یا کشته شدن ندارم ، اما شرایطی را پیش بینی می کنم که هردوی اینها از سوی من ناگزیر باشد. ))
تولستوی،در این باره مدعی است که هیچکس نمی تواند به ما ثابت کند جان آن کس ، از جان همبازی من ، کم ارزش تر است . پس حداکثر می توانم با فدا کردن جان خود و نه گرفتن جان کسی دیگر، قربانی را از دست جنایت کار یا حادثه نجات دهم و نه با کشتن فردی بی خبر یا شخص جنایتکار .
از سوی دیگر ، گاندی هم در این زمینه می گوید باید حتما تا پای جان برای نجات قربانی که در سایه حمایت ماست، تلاش کنیم، اما ترجیحا با سپر کردن تن و داشته ها و امکانات خود ، میان قربانی و مهاجم .
اما اگر اگر راهی جز دفاع مسلحانه که احتمالا منجر به خون ریزی می شود، وجود نداشته باشد ، گریزی از آن نیست.
و من در هر حال دفاع شجاعانه را به فرار بزدلانه ، همیشه ترجیح می دهم، اما پایداری تا حد مرگ در دفاع از قربانی را از همه بیشتر می پسندم،پیشنهاد نخست من نیز همین است.
البته قید 《سراسیمه 》 در کلام ثورو، تا حدودی این سه تن را به هم نزدیکتر می کند.
■■■
باروخ اسپینوزا (به انگلیسی: Baruch Spinoza) و بعدها معروف با نام بندیکت دِ اسپینوزا (زاده ۲۴ نوامبر ۱۶۳۲ – درگذشته ۲۱ فوریه ۱۶۷۷) فیلسوف مشهور هلندی با اصالت یهودیِ سفاردیِ پرتغالی بود.
/channel/Mazar_Anarchists
#طالبان
#افغانستان
Anarchist Action in Solidarity with Reza Rasai & Mojahed KourKour, political prisoners facing execution in Iran
"Execution is the state's intentional murder"
فعالیت آنارشیستی برای همبستگی با رضا رسایی و مجاهد کورکور، زندانیان سیاسی محکوم به اعدام
«اعدام قتل عمدی دولتی است»
#مجاهد_کورکور
#رضا_رسایی
#آنارشیست
#Reza_Rasai
#Mojahed_Kourkour
#Anarchist
@asranarshism
مانع مهم دیگر، واکنشی است که در دیدگاه های نظری و زندگی عملی در برابر هر نوع مرجعیتی، از خود نشان می دهند.
فرافکنی واکنش بحق آنها در برابر قدرت و اقتدار دولتی و تعمیم آن به هر شکلی از اقتدار و نظم بر آن بود که مدرنیته دموکراتیک را در تئوری و پراتیک مورد پرسش قرار ندهند.
من معتقدم برای آنها مهمترین جنبه خود انتقادی ندیدن مشروعیت اقتدار دموکراتیک و ضرورت مدرنیته دموکراتیک است.
بعلاوه، نکته مهمی که غافل مانده توسعه نیافتن گزینه جامعه ی دموکراتیک به جای دولت-ملت بوده و این موضوع خودانتقادی است. بدون شک، آنارشیستها تأثیر مهمی در انحلال رئال سوسیالیسم ، توسعه جنبشهای فمینیستی و محیط زیستی و رشد «جامعه مدنی ـیسم» (در اصل به ترکی: sivil toplumculuk) در چپ داشتند.
با این حال، تکرار این که حقانیت آنها اثبات شده است چندان واقع بینانه بنظر نمی آید. سوالی که آنها باید به آن پاسخ دهند این است که چرا آنها یک فعالیت قاطعانه و ساختن یک سیستم (آلترناتیو آنارشیستی*) را توسعه ندادند.
این شکاف عمیق بین تئوری و زندگی آنها را به ذهن ما می آورد. آیا آنها واقعاً توانستند بر زندگی مدرنی که از آن انتقاد زیادی می کنند غلبه کنند؟ یا اینکه چقدر در این مورد منسجم هستند؟ آیا آنها می توانند زندگی اروپا محور را رها کرده و وارد یک مدرنیته دموکراتیک جهانی واقعی شوند؟
می توان سؤالات و نقدهای مشابه را چند برابر کرد. این جنبشی است که فداکاری های بزرگی در تاریخ از خود نشان داده و متفکرانی را به درون خود برده که با ایده و انتقادات پراهمیت خود جایگاه مهمی در عرصه فکری گرفته اند.
نکته مهم گردآوردن این جنبش و میراث آن در یک ضد سیستم منسجم و قابل تکثیر است. در مقایسه با رئال سوسیالیستها، این امکان برای آنارشیستها وجود دارد که از طریق خود انتقادی به سمت پراکسیس روزانه گرایش پیدا کنند.
همچنین مهم است که در مبارزه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فکری و اخلاقی جایگاهی را که شایسته آنها است بگیرند. در مبارزاتی که با جنبههای فرهنگی در زمین خاورمیانه پیش آمده و سرعت گرفته است، این امکان برای آنارشیستها وجود دارد که هم خود را بازیابی کنند و هم سهمی قوی در مبارزات داشته باشند. آنها نیروهای با اهمیتی هستند که باید با آنها در کارهای بازسازی مدرنیته دموکراتیک همکاری کرد.
پی نوشت؛ این ترجمه یک خوانش آنارشیستی از مقاله« ارزیابی مجدد آنارشیسم» است,نهایت سعی بر آن بوده است که محتوای مقاله بدون هیچ کاستی و اضافه در مفاهیم به افکار مخاطبان رسانده شود . جمله (آلترناتیو آنارشیستی *) در مقاله اصلی نیست، بلکه فقط خوانشی از اندیشه و متد آنارشیستی در گذار از سرمایه داری است .
جمال صوفی
/channel/asranarshism
طالبان چه میکنند و مردم سرگرم چه استند؟
گاهی موضوع ساخت موتر میشه، گاهی کریکت میشه، گاهی تونل، گاهی بزکشی و...
البته این موضوعات را از طالبان کرده همین خود مردم زیادی داغ و برایش چکچک کردند. اما در واقعیت طالبان چه ها که نمیکنند همه چشمان خویش را بسته حتا در موردش بحث نمیکنند ازش بسیار به آرامی و بیتفاوتی میگذرند.
چندی قبل طالبان بدون کدام دلیل دست به بازداشت کارگران تهیدست چون کراچیران، دستفروش و گداخواه زده بودند که پشت این کار شان هزاران سیاست پنهان نهفته بود و است.
حالا حدود یک هفته است بدون کدام چون و چرا دختران را از خیابانها بازداشت میکنند و مردم نظارهگر هم بیتفاوت از کنار شان عبور میکنند.
بدتر از آن، ماهایکه دنیایی مجازی دست ما است سواد نوشتن و گفتن داریم هم خاموش و سرگرم پیش پاافتادهترین مسایل روز و گاهی ناخواسته با نشر مسایل دولتی غیرمستقیم برای طالبان لابیگری و ماستمالی میکنیم.
طالبان دختران را از نقاط مختلف شهر کابل بی هیچ دلیل بازداشت میکنند. جنایت علنی در افغانستان جریان دارد اما به شمول جهان مردم خود افغانستان هم خاموش اند.
سکوت ما ننگ ماست!
#جنایت_طالبان
#جنایت_قربانی_زنان
پروانه کبریت
/channel/JalalAbad_Anarchists
. قرن ها شلاق زدن يكي از روش هاي كلاسيك مجازات بوده است كه برده داران براي تنبيه "برده گان خود " از اين روش استقاده مي كرده أند كه تا روح و بدن انساني كه صاحب هستند را مجازات كنند . .
همچنين در قرون وسطي هم در كشورهاي اروپايي غالبا افرادي كه از قوانين كليسا سرپيچي مي كردند توسط كليسا شلاق زده مي شدند و اين قوانين و اين فرم از شكنجه تا در نيمه قرن "هيجدهم " ميلادي تحت عناوين جرايم مختلف ادامه داشته است .
كشور سويد اولين كشور در جهان است كه غير قانوني بودن هر فرمي از شكنجه را در سال 1855 وضع كرده است و در تنها مواردي كه قانون "شلاق زني" همچنان اجرا مي شده در زندان ها بوده كه یک شيوه تنبيه و به منظور اقرأر گرفتن از قاتلان دزدان و كلاهبرداران " استفاده مي شده است كه خوشبختانه در سال 1938 ميلادي در زندان ها ي سويد هم از نظر قانوني ملغي شده است .
اما در كشورهاي اسلامي شلاق زني در عصر بيست و يكم همچنان ادامه دارد بنا بر قانون شريعه كساني كه بر خلاف قانون اسلامی عمل كنتد مجازات بدني مي شوند و شلاق مي خورند که از دید گاه انها شكنجه محسوب نمي شود و اين شكنجه یا در داخل زندان و یا در ملا عام هم می تواند صورت بگيرد .
بدین صورت در جامعه اي که دگر انديشان ازادیخواه ، دانشجويان ، فعالين سياسي و مدنی و صنفي ، کارگران ، معلمان ، هنرمندان زندانی هستند و زنان ستم مضاعف به جرم سرپیچی از حجاب اجباری زنداني مي شوند و امر شلاق زدن مجاز و قانونی باشد این شلاق زدن ، تازیانه ایست که بر جسم و جان کل یک جامعه زده می شود
#رویا_حشمتی
/channel/ShirazAnarchist
Anarchist Graffiti in Iran
"Our vote, Regime's downfall"
دیوارنویسی آنارشیستها در ایران
«رای ما سرنگونی»
#آنارشیسم
#آنارشیست
#دیوارنویسی
#رای_ما_سرنگونی
#anarchist
#anarchism
#radical_graffiti
/channel/asranarshism
کانو سوگاکو Sugako Kanno( 1911-1۸۸1 ،روزنامه نگار و نویسنده آنارکوفمینیست و مبارز برابری حقـوق زن و مـرد بود. از او مقاله های زیادی درباره سرکوب جنسی به جا مانده است. او در حادثهیی که دولت وقت ژاپن به آن «با لاترین درجه خیانت» نام داد متهم به نقشه کشیدن برای قتل امپراتور میجی و در سن بیست و نه سالگی در تاریخ ۲۵ ژانویه ۱۹۱۱ بـه دار آویختـه شـد. در تـاریخ ژاپن مدرن او نخستین زندانی سیاسی زنی است که اعدام شده است. /channel/Anarchist_timeline
Читать полностью…گزارشی از سرکوب تجمع دیشب مردم برای جلوگیری از اعدام محمد قبادلو
لاتهای بسیجی حمله کرده و تمام شیشه ماشینهای پارکشده پیرامون زندان را خرد کردند.
پدر محمد قبادلو توسط نیروهای بسیجی و امنیتی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و مادر ایشان را مرتب هل میدادند.
به بسیاری معترضان با شوکر برقی حمله کردند. ولت برق این شوکرهای برقی بسیار بالا و خطرناک بوده و باعث سوختگی پوست شده است.
چندین جوانان معترض مورد ضرب و شتم نیروهای سرکوبگر قرار گرفتند و برخی از آنها دستگیر شدند.
/channel/asranarshism
پیرامون نحوۀ خودسازماندهی ف.ع.آ (فدراسیون عصر آنارشیسم)
ف.ع.آ (فدراسیون عصر آنارشیسم)، در حال حاضر، نظم فدراسیون و تمام اجزای فدراسیون را از نوعِ «خودسازماندهیهای اُفقی» (غیر سلسلهمراتبی چه از بالا به پایین و چه از پایین به بالا) تعریف میکُند. منظورمان از اجزای فدراسیون، اجزایی است که حس تعلق دوجانبه بین آنها و فدراسیون وجود دارد، این اجزا میتوانند از سطح فرد و افراد تا ا.آ.ا.ا (اتحادیۀ آنارشیستهای جغرافیای افغانستان و ایران) و... باشند.
ما بر این باوریم که آنارشیزم با گزارۀ «رفتار داوطلبانۀ منوط به نقاط اشتراک» رابطۀ تنگاتنگی دارد؛ بنابراین ما خود را نه در نظام و سازمان بلکه در نظم و خودسازماندهی میبینیم. این نه تنها تلاش اَشکال مختلف خودسازماندهیهای شکلدهندۀ فدراسیون بوده بلکه هم در اصل و پیش از شکلگرفتن ا.آ.ا.ا خواست اولین افراد و هستههای شکلدهندۀ اتحادیه بوده است. بنابراین ما از رویکرد پلتفُرمیستی به جِد و به شدّت دور میباشیم. همچنین بر پایۀ تجربیات، دارای مواضعی هستیم که همبستگی درونی ما را با افراد و جمعهای دارای گرایشهای گوناگونِ کاپیتالیستی، خدا/دینگرایی، پاسیفیزم و انواع اشکال نشنالیزم را (اگرچه هر کدام خود را آنارشیست بدانند) ناممکن میکند. ما شکل خاصی از سنتزگرایی را دارا هستیم.
به علت شرایط جغرافیایی ف.ع.آ نامتمرکزبودن و جنبشیبودن را پیش گرفته و افراد و هستهها و گروهها به خواست خودشان به اشکال مختلف در شرایط مختلف مبارزه میکنند.
بخش رسانهای فدراسیون عصر آنارشیسم
Anarchist Graffiti in Iran:
"I won't vote"
"We won't vote murderers"
دیوارنویسی آنارشیستی در ایران:
«من رای نمیدهم»
«ما به قاتل رای نمیدهیم»
#آنارشیست
#آنارشیسم
#Iran
#Radical_Graffiti
#Anarchist
#Anarchism
/channel/asranarshism
آلترناتیوی که آنارشیسم در تقابل با کاپیتالیسم ارائه می دهد ، کمونیسمِ فدراتیو است.
چرا که در نظام سرمایه، آزادیِ افراد در تضاد با انحصاراتِ اقتصادیِ حاکم و ساختارِ طبقاتیِ مالکیت قرار می گیرد و رفعِ این تضاد با ویران سازیِ نهاد های اقتصادیِ مسلط و مالکیت طبقاتی محقق می شود. اما این عمل بر خلافِ اشکال کمونیسم مارکسیستی به واسطه ی سازمانِ دولتیِ مقتدر و با هدایت یک حزبِ خاص یا شوراهای نمایندگی شده صورت نمی گیرد. بلکه با شورش ها و حملات مستقیم انقلابیون به نهاد های حاکم و بازتصاحبِ عمومیِ نیروی های اجتماعی صورت می گیرد. پس از تسخیر و بازتصاحبِ نهاد های مسلط به دستِ شورشیان ، کنترل امورِ اجتماعی مستقیما در دستِ شوراهای خودگردان قرار می گیرد. شوراهای خودگردان با اتحادِ بی واسطه ی افراد بر مبنای تعاون و توافق در راستای غایات و منافعِ مشترک شکل می گیرند. شورا های خودگردان می توانند به شرطِ حفظ خودمختاریِ گروهی در ساختاری فدراتیو و در قالب فدراسیون های آزاد به یکدیگر بپیوندند و متحد شوند.
یکی از اصول آنارشیسم این است که خودمختاریِ هر فرد شرطِ خودمختاری گروه و خودمختاری هر گروه شرطِ خودمختاریِ اجتماع است.
آنارشیسم حتی در سوسیالیستی ترین حالت خود دائما از خودمختاری افراد و گروه ها صیانت می کند.
غایت شورش و انقلاب ، تحقق آزادی و خودمختاری افراد است. در نتیجه در هر مرحله از فعالیت شورشی و در فرایند انقلاب ، باید از آزادی و خودمختاریِ افراد صیانت کرد ؛ در غیر این صورت انقلاب از غایت خود دور می شود و معنای خود را از دست می دهد.
آنارشیسم در هیئت کمونیسم چیزی نیست جز اجتماعی کردنِ مالکیت و مدیریت اقتصادی و سازمان یابیِ مجددِ اجتماع بر اساسِ تعاونِ آزادِ افراد.
آنارشیسم قانون را با توافقِ آزاد و حکومت را با تعاونِ آزاد جایگزین می سازد.
اصول سازمان آنارشیستی :
آلترناتیوِ آنارشیسم در برابر سازمان های هیرارشیک و مکانیزم های قدرت :
خودسازمان دهیِ اجتماعی در سازمان های خودمختار، خودانگیخته و ارگانیگ.
سازمان باید در خدمتِ افراد باشد و نه افراد در خدمتِ سازمان.
سازمانِ آزاد سازمانی است که در خدمتِ افراد و تحت سلطه ی افراد است.
سازمانی که افراد بر آن مسلط اند و نه سازمان بر افراد.
سازمانِ آزاد برخاسته از تعاونِ افرادِ آزادی است که هیچ یک از آن ها هیچ شکلی از دستور و فرمان را تاب نمی آورد و به محض مواجهه با آن سرپیچی می کند؛ چنین افرادی می توانند اجتماعی آزاد بسازند.
مطلب دریافتی از هستندهای ناممکن و ممنوع
ماهیت آنارشیسم
مطلب دریافتی از هستندهای ناممکن و ممنوع
#آنارشیسم
#آنارشیست
#anarchism
#anarchist
/channel/asranarshism
«به بهانه مبارزه با سانسور و گرامیداشت بکتاش آبتین »
ما برای شکست دادن یکدیگر نمی جنگیم ما برای آزادی می جنگیم...
حالا دوسال میگذرد و دیدن تصویر آرامگاه رفیق و همبندی بکتاش آبتین یک لحظه مرا پرت میکند به روزگاران زندان و تبعید ایامی که حال همه ی ما خوب بود اما هیچ کس باور نمی کرد.
ما کنار یکدیگر بودیم فارغ از تمامی اختلاف نظرها و اخلاقیاتی که گاها کدورتی نیز در پی داشت اما هرگز به خصومت و دشمنی ختم نمیشد
ما هر کدام از آن یکی آموختیم و آموزش دادیم
کنار هم کتاب خواندیم از عشق نوشتیم بغض هایمان را شعر کردیم و دلتنگی های مان را کنار جمله ای روی دیوارهای یخ زده ی اوین به یادگار زدیم ما مسیرهای مان متفاوت بود اما مقصد نه مقصدمان یکی بود اما منتهی به یک هدف نمیشد و شاید میشد اما برداشتمان از واقعیت مبارزه و هدف اصلی متفاوت بود... تا به حال شده بپرسید آیا هدف همه زندانیان سیاسی فقط آزادی است ؟فقط داشتن هدف آزادی برای مبارزه و مقاومت کافیست ؟ارمان و علاقه ی بکتاش آبتین به عنوان یه هنرمند واقعا چه بود؟ تصور شما از دنیای بدون سانسور چگونه است؟
آنچه واقعیت جا مانده از بکتاش است علی رغم نوشیدن غم زندان و طعم شیرین مرگ هدفی بود که مانند نام اش فراموش نشدنیست تچمبارزه ای تا خود مرگ برای مبارزه و حذف سانسور او میجنگید تا هیچ کس و هیچ چیز سانسور نشود میجنگید تا شعر همان باشد که شاعر مینویسد قهرمان داستان همانی باشد که در ذهن نویسنده خلق شده واژگان بی سانسور بشینند روی ورقه های کتاب او میخواست کسی با ته ریش و تسبیح در دست با کت شلواری خاکی رنگ در حالیکه انگشت سبابه اش را تا ته فرو کرده در دهان و به دنبال بقایای غذای اداره میگردد پشت بند اروغی با طعم دوغ خط نکشد روی کلمه ها و بهانه اش ممیزی های دلبخواهی وزارت خانه ای باشد که هراز چند گاهی میشود ملعبه ی دست احزاب راست و چپی او میخواست پشت نوشته هایش دلهره ی حذف و خط کشیده شدن نیاید و رها بنویسد و رها بخواند . و این رسالت یکایک اهالی کانون نویسندگان ایران طی سالیان متمادی از چوبک و شاملو،اخوان،هدایت،تا کسرایی و احمد محمود و... بود که برای اصل مبارزه با سانسور حتی از طرف خودی ها هم سانسور میشدند ، آنچه طی این سالها صورت گرفت تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیر اهالی این جامعه در جنگی برای آزادی قلم و جلوگیری از سانسور بود. سرانجام این انقلاب ادبی به تصویب منشور کانون نویسندگان انجامید هرچند جزمیان اهالی قلم نتوانست پیشتر برود وگسترش یابد و باز هم خود سانسور شدند خود هم سانسور کردند.
هنوز غم از دست دادن بهنام محجوبی و ساسان نیک نفس روی سینه هایمان سنگینی میکرد و جای خالیشان حس میشد که در دی ماه هزار و چهارصد به دلیل مخالفت و قصور دادیار ناظر بر زندان اوین در اعزام زندانیان سیاسی برای معالجه به بیمارستان های بیرون از زندان ( در اتهام دیگر نیازی به نظر دادیار ناظر نیست ) و سانسور خبرهای واقعی در مورد وضعیت بیماری زندانیان بار دیگر ،جان بکتاش آبتین از اعضای کانون نویسندگان ایران در بند هشت زندان اوین را گرفت و قربانی دیگری را بر جای گذاشت تا کارنامه ی دیوارهای سیاه این زندان سیاهتر شود ، پس از اعلام مرگ بکتاش عده ای از زندانیان اندرزگاه هشت اوین و دادخواهان دیگر بندها با اعلام اعتصاب غذا خواستار رسیدگی و بررسی مرگ بکتاش شدند.شاعری که سهمش از سرزمینی با قدمت هزاران ساله در شعر و ادبیات زندان بود و سانسور و اعلام خبر درگذشتش از رسانه ی ملی خلاصه شد به چند جمله ی کوتاه بی آنکه بگویند او به کمداین گناه در حبس بوده است
بکتاش آبتین جان عزیزش را در حالی از دست داد که
شانزده سال پیش کانون نویسندگان ایران ۱۳ آذر ماه را روز مبارزه با سانسور اعلام کرد ،این که پس از انقلاب ۵۷ "سانسور ،یکی از ابزارهای تعیینکننده در دست حاکمیت برای سرکوب جنبشهای اجتماعی، مقابله با اعتلای فرهنگی، برای تحمیل تکصدایی، برای فریب و مهندسی افکار" تبدیل شده است.اشاره به این موضوع ضروریست که سانسور محدود به ادبیات و هنر ، در عصر ارتباطات و اطلاعات صرفا تقلیل دادن نقش سانسور خواهد بود
مرگ بکتاش شاعری قربانی دست سانسورچی ها که رسیدن به آزادی را مبارزه مستمر و مداوم با سانسور میدید،
موجب شد آزادی خواهان دربند نه تنها پیرو هدف بکتاش آبتین،که برای احقاق حقوق زنده گان و تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی حاضر در بند و حصار این حکومت همچون همیشه شجاعانه به جای آنکه زانوی غم بغل بگیرند و بدون ژست های رسانه ای و هیاهوی خبری با شروع اعتصاب غذای طولانی برای پذیرش قصور دادیار و اخراج دادیار ناظر بر زندان اوین «#امین_وزیری» در تاریخ ۲۰ دی ماه اعتصاب خود را از زندان اوین اعلام نمودند که بلافاصله با اعلام این خبر زندانیان تهران بزرگ و نسوان قرچک با استقامتی ستودنی علی رغم سانسور های خبری توسط رسانه ها آن هم
وی یکی از بزرگترین خردگرایان و جبرگرایان فلسفه قرن هفدهم و زمینهساز ظهور نقد مذهبی و همچنین عصر روشنگری در قرن هجدهم بهشمار میرود.اسپینوزا به واسطهٔ نگارش مهمترین اثرش، اخلاقیات، که پس از مرگ او به چاپ رسید و در آن دوگانهانگاری دکارتی را به چالش میکشد، یکی از مهمترین فیلسوفان تاریخ فلسفهی غرب بهشمار میرود. پیشه وی تراش عدسی بود، او در طول زندگی، جایزهها، افتخارات و تدریس در مکانهای صاحبنام را رد کرد، و سهم ارث خانوادگیاش را به خواهرش بخشید.
فیلسوف و مورخ نامدار گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، دربارهٔ او می نویسد: «شما یا پیرو اسپینوزا هستید، یا اساساً فیلسوف نیستید.» همچنین دستاوردهای فلسفی و شخصیت اخلاقی اسپینوزا زمینهساز آن شد تا ژیل دلوز، او را «شاهزادهی فلسفه» بنامد.
جهان در نظر «اسپینوزا»، کاملا از پیش تعیین شده است و هستی انسان، عاری از هر گونه اراده ی آزاد حقیقی. طبق فلسفه ی او، زنجیره ی علت و معلول، گریزناپذیر است به این معنا که آینده از قبل تعیین شده است. اگرچه این مفهوم ممکن است تاریک و غم انگیز به نظر برسد، «اسپینوزا» راهی جایگزین را برای «تقدیرگرایی» به مخاطبینش ارائه می کند. «اسپینوزا» در تحسین شده ترین اثرش، کتاب «اخلاق»، استدلال می کند که از طریق پذیرش این که جهان از پیش تعیین شده است، انسان ها می توانند از رنج های بیشتر اجتناب کنند، چرا که مطالعه و درک قوانینی که بر هستی حاکم است و پدیده ها را رقم می زند، این فرصت را در اختیار انسان ها قرار می دهد که به واقعیت نزدیک تر شوند و همینطور آمادگی بیشتری برای مواجهه با سختی های اجتناب ناپذیر زندگی داشته باشند.
اگرچه چندین تن از دانشگاهیان و اعضای حلقه های آکادمیک با فلسفه ی پیشگامانه ی «اسپنوزا» آشنایی داشتند، اما ایده های او در زمان حیاتش، نسبتا ناشناخته باقی ماند. در حقیقت، «اسپینوزا» پس از مشکلاتش در آمستردام، تلاش کرد زندگی آرامی را سپری کند، و آثارش را نیز به انتشار نرساند. او برای تأمین مخارج زندگی، به عنوان سازنده ی عدسی یا لنزهای طبی چشم فعالیت می کرد. لنزهای ساخته شده توسط او در سراسر هلند به شهرت رسید و مهارت «اسپینوزا» توسط دانشمندان هلندی معروف همچون «کریستیان هویگنِس» و «تئودور کِرکرینگ» مورد تحسین قرار گرفت. البته این شغل باعث می شد «اسپینوزا» همیشه در حال تنفس هوایی سرشار از ذرات ریز شیشه باشد، و همین شرایط احتمالا در شکل گیری بیماری ریوی حادی که در نهایت باعث مرگ نسبتا زودهنگام او در 44 سالگی شد، نقش ایفا کرد.
«اسپینوزا» در 23 سالگی، به خاطر «ترویج و انتشار باورهای کفرآمیز»، از حضور در اجتماع یهودیان آمستردام منع شد. رهبران انجمن «یهودیان سِفاردیک آمستردام» به منظور طرد کردنِ کاملِ «اسپینوزای» جوان، متنی رسمی را علیه او به انتشار رساندند. لحن این متن به شکلی کم نظیر، تند بود و بیان می کرد هیچکس حق ندارد با «اسپینوزا» ارتباط داشته باشد، اثری از او را بخواند و یا پناهگاهی برای او فراهم کند.
اجتماع یهودیان آمستردام در قرن هفدهم، با هراسِ آزار و اذیت های مذهبی و نژادی رو به رو بودند و تلاش می کردند وجهه و اعتبار خود را در میان جمعیت مسیحی شهر حفظ کنند. چون اکثر آن ها از نیروهای «تفتیش عقاید» گریخته بودند، علاقه ای به جلب ناخواسته ی توجهات نسبت به خودشان نداشتند و نگران بودند که مبادا کسی از میان آن ها، به رابطه ی شکنندهشان با مقامات مسیحی شهر آسیب بزند. «اسپینوزا» در آثار خود، به شکل آشکار باورهای یهودیت ارتدکس—و همینطور مسیحیت—را رد می کند، به همین خاطر شاید اخراج او از اجتماع یهودیان، به دلایل سیاسی و به خاطر اطمینان آن ها از حفظ روابط با مقامات شهر صورت گرفته بوده است
یقین دارم افرادی که قشاوت آن ها در زمینه ی اشیاء مبهم است و هنوز عادت نکرده اند اشیاء را توسط علت های نخست آن ها مورد شناسایی قرار دهند، به دشواری متوانند برهان این گزاره را درک کنند و بدون تردید، این افراد میان احوال و خود جوهره ها تفاوتی قائل نمی شوند، نمی دانند اشیاء چگونه به وجود آمده اند و در نتیجه، اصلی را که در اشیاءطبیعی می بینند، به جوهره ها نیز اطلاق می کنند، زیرا علت های واقعی اشیاء را نمی دانند، آن ها را با هم می آمیزند و بدون تنافر ذهنی، چنین در نظر می آورند که درختان نیز همچون انسان ها می توانند ناطق باشند و همچنین تصور می کنند که امکان دارد انسان ها از سنگ درست شده باشند، به همان شکل که از نطفه به وجود امده اند؛ و نیز امکان دارد هر صورتی، به صورتی دیگر تغییر یابد. در عین حال، افرادی که طبیعت الهی را از طبیعت انسانی تمییز نمی دهند، عواطف انسانی را به آسانی به خدا نسبت می دهند، به ویژه هنگامی که نمی دانند این عواطف چگونه در نفس پدید می آید.—از کتاب «اخلاق»
.
اسپینوزا_ثورو_حکومت
۱/۲:اسپینوزا:
هدف حکومت این نیست که انسانها را از موجوداتی عقلانی به جانورانی یا عروسکهایی تبدیل کند، بلکه هدف آن این است که آنها را قادر سازد که نفس و بدن خود را در امنیت تمام بپرورند و عقل خود را آزادانه به کار بندند، نه نفرت و خشم و فریب از خود نشان دهند و نه معروض رشک و ستم واقع شوند. در واقع هدف حقیقی حکومت آزادی است.
رساله الهیات و سیاست، باروخ اسپینوزا
●
☆
۲/۲:ثورو:
اين شعار را صميمانه مي پذيرم كه " بهترين دولت، دولتي است كه كمترين فرمان را صادر كند. "بعلاوه دوست مي دارم اين آرزو هر چه سريعتر و هماهنگ تر جامه عمل بپوشد. اگر اين كار صورت گيرد، در نهايت به آنجا خواهد رسيد كه من نيز معتقدم، يعني: "بهترين حاكميت، حاكميتي است كه اصلاً حكومت نكند" و مردم هنگامي صاحب اين حاكميت خواهند شد كه خود را براي داشتن آن آماده كرده باشند. در بهترين حالت، دولت چيزي بيشتر از يك مصلحت نيست، اما معمولاً بيشتر حاكميت ها و گاهي تمام شان ضد مصلحتند .
#هنری_دیوید_ثورو #نافرمانی_مدنی
■■■
#آزادی
#خودسامانی
#آنارشیسم
#بازوخ_اسپینوزا #فلسفه #حکومت
#اسپینوزا #الهیات_و_سیاست
#فلسفیدن
بدبختی اینجاست که ما در زمانهی آیینها و روشهای تمامیتخواه و خودکامه زندگی میکنیم. آیینهایی که چنان بهخود و به حقانیت ابلهانه و کوتهبینشان مطمئناند، که رستگاری جهان را تنها در سلطه خویش میبینند.
و طلب سلطه بر کسی، یعنی طلب خاموشی یا مرگ آنکس!»
- آلبر کامو (گواه آزادی)
/channel/ShirazAnarchist
یه مُش خونه همیشه توی خونه
یه مُش خونه کنار رخت خوابت
یه مُش خونه که دیوارا رو شسته
یه مُش خون روی سطرای کتابت
یه مُش خون میچکه از آسمونا
خطا کردهن ولی خب دیگه دیره
یه مُش خون میره تو جوب محله
همون خون میره تا سوریه میره
یه مُش خونه کنار رخت خوابم
اگه شب رو نخوابم خوب و آروم
یه مُش خونه کنار کوچه امّا
یه مُش خونه یکم ساندیس و باتوم
یه مُش خونه شبیه شاچراغه
همه داد میزنن کار همونه
خدا حرف میزنه اینجا همیشه
یکی لب میزنه اونم میخونه
همون خونی که دیوارا رو شسته
همون خون میچکه آروم تو خوابش
یه مُش خونه یه روزی توی خونهش
همون خون میچکه از رخت خوابش
بداهۀ ارسالی دو همقطار
@asranarshism
«ارزیابی مجدد آنارشیسم»
عبدالله اوجالان (زندان امرالی 2002)
پس از انحلال رئال سوسیالیسم ، یا بهتر است بگوییم ادغام آن با سیستم حاکم، جنبش های آنارشیستی که دارای قدمتی برابر با
رئال سوسیالیسم هستند و ریشه آنها را می توان در انقلاب فرانسه یافت، شایسته ارزیابی مجدد هستند.
امروزه بهتر فهمیده می شود که اندیشمندان شناخته شده آنارشیسم مانند پرودون، باکونین و کروپوتکین عمدتا در اختلاف خود نسبت به سیستم حاکم و رئال سوسیالیسم اشتباه نمی کردند. آنها با قرار گرفتن در مخالف ترین قطب نظام، به عنوان جنبشی که سرمایه داری را نه تنها به عنوان انحصار خصوصی و دولتی، بلکه به عنوان مدرنیته نیز نقد می کند بسیار جلب توجه می کنند.
درونمایه اختلاف نظر آنها با قدرت هم به روش اخلاقی (اخلاق اجتماعی) و هم سیاسی، حامل سطح مهمی از حقیقت است. آنها از ساختارهای اجتماعی می آیند که جنبش را به شیوه های محرضی تحت تأثیر قرار می دهد.
واکنشهای «طبقهای» گروههای اشرافی که قدرت را از دست دادهاند و صنعتگران شهری که به دلیل سرمایهداری وضعیت نسبتاً بدتری پیدا کردهاند منعکسکننده همین واقعیت است. این واقعیت که آنها در سطح فردی باقی می مانند، نمی توانند پایه بیابند و نمی توانند یک ضد سیستم ایجاد کنند، به شدت با ساختارهای اجتماعی آنها مرتبط است. آنها خوب میدانند سرمایه داری چه می کند، اما خوب نمی دانند که باید چه کار کنند. اگر به اختصار دیدگاه آنها را خلاصه کنیم;
۱) آنارشیست ها از چپ ترین موضع، نظام سرمایه داری را نقد می کنند. آنها بهتر درک کردهاند که نظام سرمایه داری جامعه اخلاقی و سیاسی را نابود می کند. آنها مانند مارکسیست ها نقش مترقی را به سرمایه داری نسبت نمی دهند. رویکرد آنها نسبت به جوامع ویران شده توسط سرمایه داری مثبت تر است. آنها آن جوامع را عقب مانده و موظف به انحطاط نمی دانند، بلکه بقای جوامعی را که اخلاقی تر و سیاسی ترند می یابند.
۲) آنها در مقایسه با مارکسیست ها رویکرد جامع و واقع بینانه تری نسبت به قدرت و دولت دارند. باکونین کسی است که گفت قدرت شر مطلق است. با این حال، خواستن حذف فوری قدرت و دولت، آرمانشهری و رویکردی است که در عمل چندان شانس تحقق نداشته است. آنها توانایی پیشبینی اینکه سوسیالیسم نمیتواند بر اساس دولت و قدرت ساخته شود و ممکن است به سرمایهداری خطرناکتر و بوروکراتیک تر ختم شود را داشتند.
۳)آینده نگری آنها، اینکه دولت-ملت متمرکز فاجعه ای برای همه طبقات کارگر و جنبش های مردمی خواهد بود و امیدهای آنها را در هم خواهد شکست، واقع بینانه است. آنها همچنین در نقدهایی که به مارکسیست ها در مورد اتحاد آلمان و ایتالیا داشتند، درست می گفتند.
بیانیه آنها در مورد توسعه تاریخ در گرو منافع دولت-ملت ها به معنای زیان بزرگی برای مدینه فاضله آزادی و برابری است. انتقاد آنها از مارکسیست ها برای موضع گیری در کنار دولت-ملت و سرزنش آنها به خیانت جنبه های مهمی است که باید بر آن تاکید شود. آنها از کنفدرالیسم دفاع کردند.
۴)نظرات و انتقادات آنها در مورد بوروکراتیسم، صنعت گرایی و شهرنشینی تا حدی تایید شده اند . آنها در مراحل اولیه گسترش مواضع ضد فاشیستی و محیط زیستی، در ایده ها و انتقادات نقش مهمی ایفا کردند.
۴)نقد آنها به سوسیالیسم رئال نیز بعد از انحلال آن در نظام سرمایه داری تأیید شده است. آنها قسمی هستند که به بهترین وجه تشخیص دادند آنچه را که ساخته شده سوسیالیسم نیست بلکه سرمایه داری دولتی است.
علیرغم تمام آن ایدهها و انتقادات کلیدی و تأیید شده، بسیار متحیر کننده است که آنها نتوانستند خود را بصورت انبوه در بیاورند (تبدیل به یک جنبش انبوه شوند، اصلی به تورکیkitleseleşme ) و فرصت پیادهسازی عملی را بیابند.
من معتقدم که این ناشی از نقص و ضعف جدی (عدم استحکام) در نظریه آنها است. فقدان تحلیل آنها از تمدن و عدم توانایی در توسعه یک سیستم مناسب کاربردی (آلترناتیو آنارشیستی*) نقش مهمی در این امر ایفا کرد. تحلیل تاریخی جامعه و تحلیل راه حل ها توسعه نیافته است.
علاوه بر این، آنها خود از فلسفه پوزیتیویستی تأثیر گرفته اند. نمی توان به یقین گفت که آنها توانستند از علوم اجتماعی اروپا محور فاصله بگیرند. به نظر من بزرگترین شکست آنها این است که نمیتوانند وارد یک تفکر و ساختار سیستماتیک در مورد سیاست دموکراتیک و مدرنیته شوند. آنها در نظام سازی و عملی کردن (پیادهسازی) آنچه در صحت نظرات و نقدهای خود مبنا قرار می دهند تلاش مفصلی نکردند. شاید موقعیت طبقاتی آنها مانع این کار می شد.
از وقتی این تصویر را با خبرش دیدیم یک لحظه از ذهنم بیرون نمیشود. یک نوع ترس وجودم را فرا گرفته است ترس قربانی شدن دختران بخصوص دختران کوچک از دست هوس و ظلم مردان آن سرزمین.
در عرصه وضع حجاب اجباری بالای دختران جوان و زنان جامعه تان دست را با طالبان یکی کردید یعنی همه جانبه با این حکم طالبان و مولاها موافق و همنظر استید و هرگونه خشونت طالبان بالای دختران و زنان معترض و فعال را با یک جمله که دست طالبان درد نکند تا جلو این بیحیاها را گرفته است نادیده می گرفتید. حالا سوال اینجاست که این دختر کوچک کجایش باعث تحریک شما مردان کثیف شده بود؟ کجای این کودک شهوت شما را بالا برده بود که آن وضع را بالایش آورده اید؟
ببینید که قبل از خفه شدن چقدر خونریزی کرده است چرا؟ 😭چرا قبول نمیکنید که مشکل درون و مغز شماست. چرا نمیپذیرد شما از هر چیز تحریک میشوید. لعنت به دین و آیین تان که شما پیروش استید. لعنت به دین که هر مرداری و جنایت مردان را به تار موی زنان خلاصه کرده است.
پیش تاریخ شرمندهایم! شرمنده نسل آینده که چه جواب خواهیم داد؟!
#تجاوز_کودکان
#جنایت_قربانی_زنان
پروانه کبریت
/channel/Kabul_Anarchists
صدای زنان مهاجر افغانستان را بشنوید
قطعنامه جنبش صدای زنان افغانستان مورخ 7 جنوری 2024در پیوند به اوضاع نا بسامان مهاجران افغانستانی در ایران و پاکستان
ما همه امروز جمع شده ایم تا صدای مظلومیت در مهاجرت و آوازی برای شنیدن از سکوت هزاران مهاجر در زجر و فقر و محرومیت باشیم.
مایانی که پس از اشغال افغانستان توسط طالبان مجبور به ترک کشور خویش شده و راهی پاکستان و ایران شدیم بیشتر از دو سال است که از سوی در تبعیض ملیتی، محرومیت های کار مناسب و بی سرنوشتی به سر میبریم و از سوی هم هر روز با تهدید ها و هشدار های طالبان و دستبرد آنها برای به آتش کشیدن اموال و خانه ما و اذیت اعضای خانواده های ما در افغانستان روبرو هستیم .
بنا ما فعالین حقوق زنان، فعالین حقوق بشر، فعالان حقوق کودکان، خبرنگاران، نظامیان و نخبه گان علمی از سازمان ملل متحد و کشور های پناهجو پذیر خواهان اسکان مجدد و تسهیل بخشیدن درخواست پناهنده گی برای این افراد را داریم.