The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم www.AsrAnarshism.com linktr.ee/asranarshism Info@asranarshism.com
#نه_به_نشست_با_شکنجهگران_منیژه_صدیقی
منیژه صدیقی در ۱۷ میزان سال روان خورشیدی ناپدید شد و ۱۴ قوس گزارشهایی از انتقال او به زندان پلچرخی طالبان نشر شد. در همین حال یافتههای عفو بینالملل نشان میدهد که خانم صدیقی اکنون به وکیل مدافع یا ملاقات منظم با خانواده دسترسی ندارد و در معرض شکنجه، بدرفتاریها و «وضعیت سلامتی رو به وخامت» قرار دارد.
#نه_به_نشست_با_طالبان
#منیژه_صدیقی
انتقادی بر اعلامیه چتر اتحاد ملی زنان افغانستان
سیاستهای دوگانهای که زیر نام اتحاد، زنان معترض را بسوی تعامل با طالبان میکشاند
نویسنده یادداشت: عبدالله سلاحی
نشستی که قرار است در 18 و 19 فبروری در دوحه برگزار شود، دومین نشست از سلسله نشستهایی خوانده میشود که سازمان ملل متحد، همراه با نمایندگان دولتها و نهادهای سیاسی و حقوقبشری گوناگون، پیرامون اوضاع افغانستان، برگزار کرده و ادامه میدهد.
ولی این، دومین گفتن به نشست دوحه، یک تاکتیک لفظی بسیار زیرکانه است؛ زیرا ما میدانیم که اکنون جامعه ملل، میخواهد، معترضان به حضور طالبان در افغانستان را بنحوی در پروسه صلح آمریکا و طالبان ادغام کند و بگوید؛ اکنون، همه مردم افغانستان و همه گروههای مخالف و معترض در برابر طالبان، مثل دولتهای جهان خواهان تعامل و سازش هستند.
این نشستها، بشکل بسیار ظریفی در پی ترمیم نواقص نشستهای قبلی دوحه است تا بوسیله آن، طالبان را به مشروعیت داخلی و سپس مشروعیت خارجی برسانند.
اینکه گروههای مختلفی چون احزاب، شورای عالی مقاومت و سیاسیون سابق... از اشتراک در چنین نشستهایی خوشحال باشند و از آن استقبال کنند، جای تعجب ندارد. ولی وقتیکه میبینیم، نهادی زیر نام فعالان زن ( شکل پروژهای شدهی حقوق زنان)، از چنین نشستی با طالبان استقبال میکند با کمال حیرانی به نیت و شعور سیاسی آن شک میکنیم.
نهاد «چتر اتحاد ملی زنان افغانستان»، در اعلامیه خود راجع به نشست دوحه نوشته است:
« ما فعالان حقوق زن که زیر چتر واحد مشارکت سیاسی-مدنی برای آزادی، عدالت و برابری مبارزه مینماییم، از تصمیم سرمنشی سازمان ملل که میزبان این کنفرانس است، بابت حضور زنان در آن صمیمانه استقبال و تشکری مینماییم».
وقتیکه مبارزات زنان معترض را دنبال کرده باشیم، میتوانیم بفهمیم که چه نشستهایی به نفع زنان ومردم افغانستان و چه نشستهایی به دنبال مشروعیت دادن به طالبان است؛ زیرا شعارها و گفتارهای زنان معترض، خود بیانگر سیاست مردمی و برای مردم است. آنان همواره صدا بلند کردهاند که هرگونه نشست با طالبان، مساوی است با مشروعیت دادن به طالبان.
پس حالا، چگونه نهاد چتر ملی اتحاد زنان افغانستان که متشکل از گروههای مختلف زنان معترض هم است، اعلامیه خوشحالی و استقبال از نشست دوحه را منتشر میکند؟!
آیا زنان معترضی که در این نهاد حضور دارند، نمیبینند که زیر نام اتحاد و چتر و غیره، به پای خودشان به مجلسی کشانده میشوند که آنجا شکنجهگران، زندانبانان و قاتلانِ همرزمان شان حضور دارند؟!
مگر شما در کف خیابانها و روی اعلامیههای تان، بارها نگفته بودید که هر نشستی همراه با طالبان مساوی با مشروعیت دادن به طالبان است؟!
پس اکنون، چگونه اجازه دادهاید که نهاد «چتر اتحاد ملی زنان افغانستان» که مدعی داشتن اعضا از زنان معترض است؛ با تناقض آشکار و توهینآمیز به شعور سیاسی مردم در اعلامیه خود هم طالبان را قاتل بخواند، خواهان تحریم آنان شود؛ و هم از اشتراک زنان در نشستی با حضور طالبان، ابراز خوشحالی کند:
« ما از اعضای سازمان ملل میخواهیم که با قاتلان مردم و زنان افغانستان تعامل ننموده و برسمیت شناختن آنان را تحریم و برای منزوی ساختن و فشار بر طالبان تعزیرات جدید و شدیدتر را اتخاذ نماید...»
مگر این هم به نعل و هم به میخ کوبیدن نیست؟!
امروز، هم رهبری و کل هیئت رهبری این نهاد و هم تک تک اعضای آن که متاسفانه شامل زنان معترض نیز است، پاسخگو هستند.
باید، جواب پس بدهند که چرا میخواهند در نشستی حضور داشته باشند که برخلاف خواسته خودشان، نه تنها تعزیرات و تحریمی بر طالبان ایجاد نمیکند، بلکه خودش باعث میشود، نمایندگان طالبان پا در مجالس بین المللی و نشستهای مهم با دولتها و نهادهای مختلف بگذارند.
اگر شما خواهان تعامل با طالبان نیستید، پس چرا مثل دیگر زنان معترض که بیرون از این چتر به اصطلاح مبارزاتی، علیه این نشست بگونه انفرادی و جمعی دارند بیانیه صادر میکنند، نمیایستید که برعکس؛ میروید، نشستی را رسمیت میدهید که در آن نماینده طالبان را مثل یک دیموکرات بر کرسی مذاکره مینشاند؟!
آیا هر کسی که روزی علیه استبداد برخاست، صلاحیت مذاکره با قاتلان را به دست میآورد و میتواند به ازای مبارزاتی که انجام داده است، سرنوشت مردم را هم بدست بگیرد؟!
/channel/Mazar_Anarchists
https://fa.anarchistlibraries.net/library/crimethinc-farhang-amniat
فرهنگ امنیت چیست؟
https://fa.anarchistlibraries.net/library/crimethinc-amn-mandan-dar-khiaban
امن ماندن در خیابان
https://fa.anarchistlibraries.net/library/workers-solidarity-movement-chegoune-jalasat-ra-sazmandehi-konim
چگونه جلسات را سازماندهی کنیم
https://fa.anarchistlibraries.net/library/crimethinc-nokat-fashen-afrad-bibak
نکات فشن برای افراد بیباک
https://fa.anarchistlibraries.net/library/crimethinc-gorouh-hambastegy
گروههای همبستگی
https://fa.anarchistlibraries.net/library/rhnmy-mqblhy-m-trdyn-b-zkhm-glwlh
راهنمای مقابلهی معترضین با زخم گلوله
Seen in New York
NO TO EXECUTION IN IRAN
From NYC for all Kurdish and Iranian political prisoners and freedom fighters
مشاهده در نیویورک
نه به اعدام
از نیویورک برای مبارزان سیاسی در بند در زندان های ایران و کردستان و بر ضد اخبار جعلی ابرقدرت ها و قدرت های منطقه
#نه_به_اعدام
#ایران
#نیویورک
#No_to_execution
#Iran
#newyork
@asranarshism
The Doha meeting hosted by the United Nations will be held on February 17th with the presence of special representatives of countries in Afghanistan affairs and a number of representatives of human rights organizations and the Taliban group.
With the announcement of the United Nations to hold this meeting, some opposition groups to the Taliban have also asked to participate. But these opposition groups have forgotten that these same meetings with the Taliban in the same city of Doha caused this terrorist group to once again rule over the people of Afghanistan.
نشست دوحه با میزبانی سازمان ملل متحد به تاریخ ۲۸ دلو با حضور نمایندهگان ویژه کشورها در امور افغانستان و شماری از نمایندهگان نهادهای مدنی و گروه طالبان برگزار خواهد شد.
با اعلام سازمان ملل متحد مبنی بر برگزاری این نشست، مخالفان طالبان خواستار اشتراک شدهاند. و اما این مخالفان فراموش کردهاند که همین نشستها با طالبان در همین شهر باعث شد تا این گروه تروریستی بار دیگر بر سر مردم افغانستان حاکمیت یابند
#نه_به_نشست_دوحه
#افغانستان
#زنان_افغانستان
#دوحه
#مرگ_بر_طالبان
#No_to_Doha_Meeting
#Afghanitan
#afghanistanwomen
#Death_to_Taliban
/channel/asranarshism
نه به نشست با طالبان
در حفظ استقلال جنبش اعتراضی زنان معترض افغانستان، وظیفه انسانی و سیاسی هر انسان عدالتخواه و برابری طلبی است که خود را ملزم به محافظت از این جنبش مستقل زنان بداند و نقدهای سازنده را با آنان در میان نهد.
ما بر این باوریم که رایزنیهایی که توسط افراد و یا نیروهای رفرمیست به میل خواست دولتها برای نشست با طالبان صورت میگیرد تلاش بر این دارد که جنبش مستقل زنان افغانستان را به سمتوسوی مذاکراتی هدایت کند، که نتیجه آن باعث از دست رفتن اهداف حیاتی و اصلی حقوق انسانی زنان افغانستان می شود و به طالبان در جامعه جهانی مشروعیت میبخشد.
برای درک دقیقتر از چرایی رد نشست زنان معترض افغانستان با طالبان در ابتدا به دلایل برخاستن آنان و اعتراضات شان بر علیه طالبان می پردازیم:
اشغال جغرافیای افغانستان توسط طالبان با اجرای سیاستهایی که بیشتر از هر چه، نقض حقوق زنان بوده است اعتراض زنان را موجب شده است.
به مانند حجاب اجباری، محدودیت در تحصیلات، محدودیت در اشتغال و محدودیتهای خصوصی بسیار که مجموعه آن به نابرابری اجتماعی و اقتصادی زنان میانجامد و بطور کلی نقض حقوق زنان که نقض حقوق بشر نیز است، علت اعتراضات فعالان زن شد و با مواجه شدن با سرکوبگری از سوی طالبان باعث افزایش اعتراضات و مخالفتهای زنان در سرتاسر جهان گردیده است.
پس از به قدرت رسیدن طالبان حضور زنان در هر عرصه اجتمایی و سیاسی کنار گذاشته شده است که انگیزه و دلیل آن بوده است که زنان اعتراضات و صدای خود را در جامعه بلند کنند.
باید این حقیقت را پذیرفت که حکومت طالبان، با اعمال قوانین اسلامی است که زنان را از حقوق اجتماعی، اقتصادی، و تحصیلی محروم کرده است. قوانینی که اصلاح پذیر نیست و هیچ رفرمی را تحمل نخواهد کرد و از همین الان روشن است که هیچ نشست و مذاکراتی با طالبان( با حضور هر گروه و نهادی) نمیتواند حقوق برابر زنان را منجر شود.
بر هیچکس نباید پوشیده باشد که حکومت طالبان به اصول و قوانین اسلامی پایبند است و این قوانین اسلامی اجازهی اجرای حقوق برابر برای زنان را به عنوان یک اصل اجتماعی نمیپذیرد.
قوانین طالبان منطبق با قوانین خانوادگی اسلامی است که در زمینه مسائل خانوادگی، به زنان اجازه تصمیمگیری در مورد زندگی شخصی و خانوادگی را نمیدهد.
مانند نقش مردان، اجازه «پدر » در ازدواج، نقش مردان «شوهر » پدر شوهر در حضانت فرزندان، حق اجازه سفر، حق طلاق، ارث نابرابر با مردان... بدینگونه باید اذعان کرد که وضعیت حقوق زنان تحت حکومت طالبان از قوانین اسلامی نشئت گرفته است.
آیا تلاشهای عدهای از زنان معترض جهت اشتراک در نشست دوحه با حضور طالبان، نشان از نقش فریبنده قدرت و سهیم شدن در قدرت در حکومت طالبان نیست؟
یا اینکه این زنان معترض میپندارند با مذاکره با طالبان به حقوق انسانی و بشری خود در جامعه افغانستان دست مییابند؟
و یا هم اینکه قصدشان از نشست با طالبان فقط روشنگری جهانی است؟
اگر حضور و اشتراک زنان معترض به دلیل روشنگری جامعه جهانی است باید خوب بدانند که ماهیت و عملکرد حکومت طالبان و قوانین ضد بشری آنان را، همه جهان میدانند و به چشم سر دیدهاند.
اگر نشست زنان معترض با طالبان برای سهیم شدن در قدرت نیست و تأکید شان بر خواستههای حقوق بشری است، آیا از خود نمی پرسند که چرا طالبان تظاهرات مسالمتآمیز آنها را که بر اساس حقوق اولیه انسانی بوده است، بارها به شدت سرکوب کرده است؟
میتوان به این پرسش چنین پاسخ داد:
طالبان حتی اعتراضات مسالمتآمیز زنان را به عنوان یکی از خطرات جدی جهت تغییر حکومت و سیاستهای خود تلقی کرده، و بنابراین دست به دستگیری، زندانی کردن و سرکوب زنان معترض زد و میزند.
از این روست که بر این باوریم که نشست میان اپوزیسیون و حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری مانند طالبان، اگر به مذاکرات بیانجامد از آن فقط به عنوان یک فرصت برای تضعیف و ضعیفکردن اپوزیسیون استفاده خواهند کرد.
در واقع مذاکراتی از این دست به ابزاری برای ادامه کنترل و قدرت دیکتاتوری میانجامد.
و در نتیجه باعث کاهش اعتماد عمومی به اپوزیسیون شده و نیروی مذاکره کننده را زیر سوال و انتقاد قرار میدهد. و این میتواند باعث شود که حمایت مردم را از دست بدهند و به بیاعتباری اپوزیسیون زنان منجر شود.
و همچنین موجب از دست رفتن هدفها و تضعیف نیروهای مخالف دیگر شده و تفرقه در میان اپوزیسیون ایجاد میکند. در نتیجه تفرقه فرصتی بهتر برای تقویت حکومت طالبان را فراهم خواهد کرد.
ویدیویی از جنبش اندیشه نوین زنان افغانستان درولایت تخار
/channel/JalalAbad_Anarchists
مردانه زندگی کن!
ما به تفکیک نقشها و سبکهای زندگی بین زنانه و مردانه اعتراض میکنیم. از اساس این دست از تفکیکها کثیف هستند. مکانیزمهای درونی و بیرونی بر آنها عمل میکنند و یکی را ارجح بر دیگری میکنند. نقشها و سبکهای زندگی را مقید میکنند و رفتارهایی را منتسب به زنان میکنند و دید زنستیزانۀ تاریخی باعث میشود که کسی که در دید سوسایتی تحت حاکمیت در این دوگانه بازی نکند محکوم و مطرود شود.
گاه با جان، گاه با شکنجه، گاه با تجاوز و...
ما نمیدانیم نام حقیقی عزیز ۱۷ سالۀ مقتول به دست پدر چه بوده. پدری که میگوید به علت آرایش او و همخوابگی او با کسانی که از نظر زیستی همجنسش بودند او را با بهانۀ به بیمارستان بردن کشته.
نقش مثلث شوم دین، دولت و کپتالیزم در مرگ جانهای شیرین هویدا است.
/channel/asranarshism
درخواست اعاده دادرسی #عباس_دریس توسط دیوان عالی جمهوری اسلامی رد شد؛ خطر اعدام قریبالوقوع بازمانده جنایت نیزار ماهشهر!
Читать полностью…گدایان؛ آنارشیستهای بیهمهچیز!
زمانی که دزدی راه تان را میگیرد، پیشتر از رسیدن به یک راه فرار، این ساختار عصبی شما است که تصمیم به ترسیدن میگیرد. سلاحی که دزد بهطرف شما گرفته، در قدم نخست، ابزاری برای ترساندن است نه آسیبزدن؛ دزد خواهان برانگیختن ترس در شما است.
همچنان است زمانی که گدایی راه تان را گرفته و با حرفهای تأثربرانگیز خود سعی میکند رحم شما را برانگیزد. دزد، روی نقطهای دست میگذارد که شما را به فکر خودتان میاندازد؛ به سلامتی بدنتان که مورد خطر سلاح دست او قرار گرفته است اما؛ گدا، این کار را نمیکند؛ او شما را به فکر خودش میاندازد. گدا با نشان دادن وضع بد زندگیاش و شاید دستی که قطع شده، از شما توجه تان را میخواهد. تنها راهی که میتوانید از او بگذرید؛ پرداخت پول به او است. با دادن پول نشان میدهید که او را دیدهاید. ترس یک گدا از دیدهنشدن است اما؛ دزد میترسد که او را ببینند برای همین به یکبارگی و مخفیانه سر راه تان سبز میشود.
آشکارگی کار گدایان، آنان را عادی ساخته و وضعیت شان را در حد امری بدیهی قرار داده است؛ این ترس نگفتهی آنان است. از هیچ گدایی نمیتوانید چنین چیزی را بشنوید؛ زیرا آنان را باید ببینید؛ اگر درست نگاه کنید، خواهید فهمید که دلیل رنگارنگی شیوهی گدایی شان فقط برای جلب توجه و دیده شدن از سوی شما است. سازماندهی کار، یکی از ویژگیهای آن است و گدایان، کارگرانی هستند که با شیوههای مختلفی دست به اجرای آن میزنند. یکی از انواع گدایی، خواباندن کودکی نیمه برهنه در کنار پیادهرو است. به نظرتان چرا این کار را میکنند؟
پاسخ تان را با تأثیری که از دیدن چنین صحنهای میگیرید پیدا میکنید؛ کودک برهنه و خفته در پیادهرو رحم شما را برمیانگیزد و وادارتان میکند تا بهخاطر دفع این احساس زجرآور، پول بپردازید. شاید احساس کنید با اینهمه چینش عمدی، در برابر یک نمایش قرار دارید اما؛ این احساس اشتباهی نیست. شاید بعضی از گدایان، برای کاری که میکنند، بهاندازه یک هنرمند، ظرافت به خرج بدهند.
نکتهای که هدف آنان؛ جلب توجه را برجسته میکند، همین امر است: سازماندهی نقشی که بهعهده میگیرند؛ چونان یک نمایشنامهنویس!
با اینهمه، در اکثر شیوههای گدایی، آنکه مورد توجه قرار میگیرد، خود گدا است. گدا شاغلی است که با استفاده از تن؛ آن آخرین دارایی آدمی، دست به کاسبی میزند؛ گدا، از هر کارگری، کارگرتر است.
کارگر، انسانی است که با گذاشتن وقت خود برای به انجام رساندن یک عمل- عملی که نفع بیشتر را کسی دیگر به دست میآورد- و با استهلاک تنش، مزد به دست میآورد. کارگر تنفروش است؛ تنش را در بدل پولی که به دست میآورد در اختیار کاری میگذارد که کسی خواهان انجام آن شده است.
گدا، یک مرحله پایینتر است؛ او خریداری برای تنش ندارد یا حتا تنی که برای کاری به درد بخورد؛ بنابراین، با عواطف انسانها سروکار پیدا میکند و با ترتیب یک نمایشِ کاری، پا به عرصهی هنر میگذارد.
در کشورهایی که هنر برای مردم ارزش بیشتر و بیننده دارد، هنرهای خیابانی نیز رشد یافته است. هنرمندانی که در خیابانها، هنرنمایی میکنند، هم به دلیل نزدیکی هدف شان به نمایش و هم بهخاطر دریافت پول، گدا بهشمار میآیند.
یکی از شیوههای گدایی در شهرهای ما، بازی کردن نقش مهاجر است؛ در مزارشریف، اکثر آدمها به چهارباغ روضه میروند. روزهایی که تازه سمت شمال افغانستان ناآرام شده بود، خیلی از بیجا شدگان از ولایتهای همجوار بلخ به مزارشریف میآمدند. تقریباً همهیمان به دیدن مهاجران در اطراف شهر و خیمههای شان عادت کرده بودیم.
شاید خودمان چندان واقف به این عادت نبودیم که یکسری از بیبضاعتها، آن را فهمیده بودند؛ بهتر از همه، فهمیده بودند که به آنان توجه نمیکنیم. آنان، با به عهده گرفتن نقش مهاجران آمده از ولایتها و رد مرز شدگان از ایران، به جمع شیکپوش و وقتگذران نشسته در چهارباغ وارد شده، از سرگذشت تلخ شان قصه میکردند و اینگونه برای خود کاسبی راه انداخته بودند. نقشی که بازی میکردند؛ هنرمندانه بود. پول ناچیزی میگرفتند اما؛ هر باری که اجرا میکردند، بیشتر به پختگی میرسیدند.
گدایان، هرگز دست به خشونت نمیزنند؛ خشونت موجود در جامعه را به نمایش میگذارند؛ اما دزدان، هر چه سازماندهی بهتری داشته باشند، بیشتر شبیه به حکومتها و سازمانهای استخباراتی میشوند. دزدان، هرچه بیشتر برنامهریزی کنند، خشونت بیشتری تولید کرده و بیشتر دست به اِعمال قدرت میزنند.
به دست اندرش آبگون دشنه بود
به خون پری چهرگان تشنه بود
#ضحاک_ شاهنامه
در دوران راهنمایی، معلم ادبیات ما آقای قاضی میرسعید،به کتابهای حکومتی که آموزش و پرورش ج.ا برای ما در نظر گرفته بود ،علاقه ای نداشت و بیشتر وقت کلاس را صرف آشنایی ما با. شاعران و نویسنده هایی می کرد که در کتابهایمان کمتر به آنها پرداخته بودند یا بعضی ها مثل ایرج میرزا که هرگز...
روزی که آقای قاضی میر سعید درباره ضحاک برای ما گفت ،خیلی حالمان بد شد،ما دوازده_ سیزده ساله بودیم و شنیدن روایت پادشاهی که دو مار روی دوش هایش بود و باید هر روز دو جوان را می کشت و مغزشان را به مارها می داد ... خیلی برایمان سنگین و تلخ بود!
و تلخ تر هم شد!
چون در آخر آقای ادبیات گفت:
شوربختانه، همین امروز هم مردم ما اسیر از ضحاک بدتری هستند...
بزرگ شدیم و دیدیم او راستش را به ما گفت...
مردم ما اسیر هیولاهایی شده اند که تمام دیوها و خونخواران افسانه ها و داستانها را رو سفید کردند...
■■■
امروز ،ساعاتی پس از اعدام چهار همنوعمان ،
عسگریان معاون وزیر رفاه ادعا کرد که دویست هزار نفر از جمعیت زیر خط فقر کم شده !
اما آنچه ما از نزدیک و در واقعیت می بینیم این است که هر روز اکثر مردم فقیر تر و گرفتار تر می شوند،طبقه متوسط ،فقیر و فقیر به فرسنگها زیر خط فقر رفت...
شاید هم منظور معاون وزیر رفاهشان از کم شدن جمعیت زیر خط فقر،افرادی است که طی سالهای اخیر اعدام شده اند،خود کشی کرده اند،به دلیل عدم رعایت ایمنی در محیط کار و جاده ها کشته شده اند و ...
البته که ما می دانیم آنها که اعدام می شوند همه زیر خط فقرند،آنها که در معادن منفجر می شوند،آنها که با خودرهای بی کیفیت در جاده های نا امن کشته می شوند،جوانهایی که خودکشی می کنند،کارگرهایی که از روی داربست می افتند...
همه زیر خط فقر...
بازهم گلی به گوشه ی جمال مارهای روی دوش ضحاک!
آنها با خوردن مغز دو جوان سیر می شدند...
اینها هر روز ده ها نفر را اعدام می کنند و ...
سیر نمی شوند!
ساس ها و زالو ها هم یک جا سیر می شوند. اینها انگار شکمشان ته ندارد ...
#شکنجه_و_پادزهرش_امید
#سهیل_عربی
.
من خیلی وقته که دیگه سهیل نیستم،
من علیرضا شیرمحمد علی هستم،من محمد قبادلو هستم ،زینب جلالیان ،عماد حیدری،سعید ماسوری،
ناظم بریهی ...
ما همه با هم یکی شده ایم و از همین روست که نشکستنی شدیم...
شکنجه و پادزهرش: امید
#سهیل_عربی
دو الف بد تر است یا ۲۰۹؟
وزارت ( اطلاعات)بدتر است یا قرارگاه ثارالله(سپاه)؟
انفرادی های سپاه سخت تر است یا پلیس امنیت ؟
انفرادی و تنهایی بد تر است یا بند عمومی و همهمه و بوی مواد و دعوا و هر روز هر روز تماشای اجباری مختار و جومونگ و ستایش؟
اوین بد تر است یا گوهردشت؟
گوهردشت بدتر است یا تهران بزرگ ؟
بند قتلی ها بدتر است یا شعبه ؟
تبعید بدتر است یا زندان؟
چهارمحالی زندانبان بدتری بود یا فرزادی؟
فرزادی بد تر است یا ضیایی ؟
پاسخ :
شکنجه را با هیچ ترازویی نمی توان وزن کرد !
برتری دادن به یک نوع شکنجه در مقایسه با دیگر انواع شکنجه و برتری دادن به یک شکنجه گاه یا یک شکنجه گر در مقایسه با شکنجه گاه یا شکنجه گری دیگر ،ما را به بیراهه و گمراهی می کشاند.
هر شکنجه ای آسیبهای خاص خود را دارد،
اما برای هر مبارز و دادخواه ،آگاهی از تفاوتها و شباهتهای بین اقسام و گوناگونی های شکنجه ها ضروری است،زیرا باید خود را برای غلبه بر دشواری ها و زجر ها آماده کرد...
برای مثال در انفرادی و تنهایی باید مواظب حافظه و روحیه خود باشیم،با ورزش کردن،با آواز خواندن،شعر خواندن ،کار کشیدن از مغز و بدن باید خود را در طی روز خسته کنیم تا شب راحت بخوابیم ،بی خوابی به ویژه در دوران انفرادی آسیبهای شدیدی به ما می رساند ،ورزشهای در جا مثل طناب زدن بدون طناب،بازی های فکری مثل مشاعره با خود. حتی مکالمه به زبانهای خارجی با خود ...
راهکار هایی است برای غلبه بر افکار منفی که در انفرادی بیشتر به سراغمان می آیند.
در دوران بازجویی آگاهی از اندک حقوقی که متهم دارد و حفظ خونسردی بسیار مهم است،اگر بازجو بداند که زندانی از حقوق خود اطلاع دارد ( معمولا) کمی محتاط تر با او برخورد می کند،باید وقتی سئوال پیچمان می کند یا کتک می زند به او بگوییم که بازجویی تحت شکنجه و اکراه وجاهت قانونی ندارد ،وقتی تهدید به آزار خانواده می کند نباید خودمان را ببازیم،به او یادآوری می کنیم در این ویرانه ما مردم همه مثل زنده به گور ها شده ایم،زنده نیستیم که از مرگ بترسیم ،آزاد نیستیم که از زندان بترسیم،وقتی تصمیم به دادخواهی گرفتیم از عواقب تلاش برای رسیدن به عدالت و آزادی آگاه بودیم...
مشکلات زندانی با تغییرات و جابجایی هایی مثل انتقال از انفرادی به بند عمومی یا از زندان به تبعید تمام نمی شوند،بلکه فقط اشکال و انواع شکنجه ها و زجرهایمان تغییر می کنند ،
در انفرادی تنهایی و دوری از جهان و جامعه بیشتر به چشم می آید ،در بند عمومی حسرت سکوت و آرامش ...
در بند عمومی یک اتاق با بیست تخت و بیش از چهل زندانی،باید منتظر بمانیم تا نوبت تخت گرفتنمان شود،شاید ماه ها کریدور خوابی و کف خوابی تا رسیدن به حق مسلم هر زندانی که دستکم یک تخت است فاصله باشد...
در دوران کریدور خوابی زندانی باید راس ساعت ده شب بخوابد و قبل از اذان صبح بیدار باش،در طول روز نمی تواند بخوابد،شب هم بارها با دمپایی های کثیف از روی دست و پایمان رد می شوند...
هر روز دعوا،هر روز خودکشی یا اعدام شدن همبندی هایمان،بدرفتاری زندانبان،وکیل بند،ظلم،فساد و ...
در تبعید به ویژه برای کسی که تازه دوران زندانی بودنش تمام شده،پیدا کردن جایی برای استراحت،پول رفت و آمد به کلانتری،پیدا کردن شغل در شهر غریب ،دوری از خانواده و ...
در چنین لحظات سختی فقط مرور اهدافمان باعث می شود که بتوانیم رنجها را تحمل کنیم...
باید برای غلبه بر این زهر( شکنجه) پادزهری درست کنیم،بنا بر این نخست باید زهر را بشناسیم:
شکنجه یعنی زجر دادن کسی به قصد وادار کردن او به انجام کاری یا منصرف کردنش از انجام کاری.
برای مثال ، ما را زجر می دهند تا به آنچه می خواهند اعتراف کنیم،هدفشان چیست؟
پرونده سازی و کسب درآمد از بازداشت یک فرد که می خواهند او را خطرناک جلوه دهند،پس باید اتهامهای سنگینی را به ما نسبت دهند و ما هم اقرار کنیم !
یا شکنجه می کنند تا دیگران از دادخواهی بترسند ،بگویند فلانی که زندانی شد را ببینید چگونه نابود شد ،پس حواستان را جمع کنید !
...
پس باید بدانیم آنها می خواهند با ما چه کنند و چگونه می توانیم از خودمان دفاع کنیم.
البته که انسانیم و توانمان محدود است،اما تاریخ نشان داده که انسان اگر فعل خواستن را در خود صرف کند،توانش بیش از حد تصور خواهد شد.
اولین گام مرور اهداف،و این پرسش که اگر مبارزه نمی کردم چه می شد؟
فوقش این بود که من راحت زندگی می کردم،اما این رفاه فردی هنگامی که اکثر همنوعان من در رنج هستند چه ارزشی دارد؟
فرض که من بهترین خانه و خودرو را دارم،چه فایده که وقتی در خیابان هستم کودکان کار را می بینم،تن فروشی،فقر،گرفتاری مردم...
ایدههایی برای برپایی یک جنبش سرتاسری زنان در افغانستان
در بررسی چگونگی تبدیل شدن اعتراضات مردم یک جامعه به یک جنبش اعتراضی بر علیه دولتها یا نهادها و قدرتهای حاکمه، می شود اظهار نمود:
آن هنگام که اعتراضات مردمی به نهادهای قدرت، برخاسته از نیازهای جمعی حداکثری جامعه باشد و همچنین دارای پایگاه و بدنه اجتماعی قوی باشد به یک جنبش مبدل میشوند .
بطور قطع در آن نقطه که اعتراضات به یک حرکت گستردهتر و سازمانیافته تبدیل و افراد بصورت جمعی با اهداف مشترک، تحت نام مشترک، در شکل یک گروه اجتماعی یا سیاسی اعتراضات خود را اعلام عمومی نمایند و در روندی که سازماندهی، مدیریت، استمرار و پایداری نقش اساسی را ایفا کند اعتراضات به عنوان یک جنبش در عرصه اجتماعی و سیاسی سر بر می آورد.
اگر جنبشهای مطالباتی و صنفی از حمایت دیگر جنبشهای اجتماعی نیز بهرهمند شوند امکان مبدل شدن به جنبشهای اجتماعی عظیم را دارند و این جنبشهای اجتماعی که از آن بهعنوان جنبش تودهای نام برده میشود، بنوبه خود، پتانسیلی را فراهم میکنند که در نقش اپوزیسیون جدی علیه دولتها در آیند.
بی تردید خواستهها و ایدههای مشترک مبتنی بر اراده انسانهای معترض در طول فعالیتهای مبارزاتی در راه رسیدن به هدف است که آنان را متحد و جنبش را به راه میاندازد و همچنین نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی در انتقال اعتراضات مردمی که منجر به گسترش بیشتر اعتراضات می شود بسیار یاری دهنده است.
در این مطلب تمرکز بر بیان این است که چگونه زنان معترض افغانستان قادرند، اعتراضات خود را به یک جنبش تودهای مبدل کنند و اپوزیسیونی قوی در مقابل طالبان شوند.
نکات کلیدی شامل سازماندهی، داشتن طرح و هدف روشن و برنامهریزی، خود مدیریتی زنان، همبستگی و اتحاد و استقلال زنان معترض افغانستان میباشد.
در این راستا ضروریست خود سازماندهی زنان معترض از طریق تشکلهایی صورت بگیرد که اولویت کار شان تمرکز ویژه بر مسائل، مشکلات و خواستهای زنان باشد. با یک مدیریت مستقل ایجاد شده در جهت تحقق حقوق همه زنان جامعه بدون توجه به تعلقات قومی، مذهبی عمل کند.
مورد دیگری که اهمیت دارد نقش مهم تبادل تجربیات در مبارزات و برقراری ارتباط با دیگر جنبشهای زنان در دیگر نقاط جهان است. استفاده از تجربیات یکدیگر میتواند به تقویت جنبش زنان در افغانستان کمک نماید.
نقش آموزش و اطلاعرسانی در مورد حقوق زنان و موارد نقض این حقوق، میتواند زنان معترض در افغانستان را آگاهتر و پایههای اعتراضات را نیز بیشتر تقویت کند.
پرسش اینجاست چگونه اعتراضات زنان در جغرافیای افغانستان و هم خارج از مرزهای آن به یک جنبش سرتاسری مبدل و سازماندهی میشود؟
در ابتدا باید از یک حرکت سازمانیافته شده سخن گفت که مشخصاً به نیازها و حقوق زنان تمرکز داشته و مبارزه با تبعیض جنسیتی در وحله نخست مبارزاتیاش قرار بگیرد.
زنان معترض افغانستان، زمانی میتوانند اعتراضات خود را به یک جنبش سرتاسری زنان تبدیل کنند که سازماندهی و تشکلات و همبستگی خود را بدون تمرکز بر علایق قومی و مذهبی پایه گذاشته و برعکس، مبارزات خود را علیه قدرت پدرسالاری و مردسالاری معطوف کنند.
تمرکز بر حس مشترک هویت طلبی زنان به جای تمرکز بر ملیتها، میتواند امکان به یکدیگر نزدیکتر شدن را بدهد و تمرکز به شناخت مشکلات مشترک و چالشهای مشترکی که همه زنان افغانستان با آن مواجه هستند، موجب تقویت در ارتباط و همدلی شان میشود.
اعتراضات زنان معترض و تبدیل آن به یک جنبش زنان نیازمند تشکل، تعهد، همبستگی، و استمرار در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی است.
از اینرو سازماندهی خود مدیریتی در الویت قرار میگیرد.
گروه های مطالعاتی در زمینه حقوق زنان میتوانند زنان را در چگونگی مقابله ومبارزه بر علیه اقتدار پدر سالاری مردسالاری تقویت کرده و قوی سازد و اطلاعات لازم را دربارهٔ حقوق و تاریخچهٔ مبارزات جهانی زنان ارائه بدهد و این اطلاعات میتواند در توانا شدن زنان برای مشارکت در اعتراضات و فعالیتهای سیاسی بیش از اندازه مؤثر باشد.
این گروهها محیطی فعال و زنده در تبادل نظر و تجربیات هستند و این امکان را برای زنان معترض فراهم میکند تا از همدیگر یاد بگیرند، تجربیات شخصی شان را به اشتراک بگذارند و شبکهسازی برقرار کنند.
زنان معترض در گروههای مطالعاتی با افکار نو و مترقی و دیدگاههای مدرن دربارهٔ مسائل جنسیتی، و ساختارهای قدرت از نظر اجتماعی سیاسی فرهنگی، آگاه شده و ارتقا فکری خواهند داشت.
در واقع برقراری ارتباط گروهی با افرادی که با افکار و مشکلات مشابه هستند و حمایت از همدیگر در گروه، اعتماد بهنفس زنان را بی تردید افزایش می دهد و آنان را برای شرکت در فعالیتهای اجتماعی و اعتراضات تشویق می کند.
Anarchist Graffiti on a mosque in Iran
This mosque is a den of Basiji and security forces
"Death to Basiji"
دیوارنویسی آنارشیستها بر دیوار مسجدی در ایران
این مسجد لانه بسیجیها و نیروهای امنیتی است
«مرگ بر بسیجی»
#آنارشیست
#آنارشیسم
#مرگ_بر_بسیجی
#anarchist
#anarchism
#Death_to_Basiji
@asranarshism
8 فوریه 1938، اولگا تاراتوتا، کارگر فلزکار آنارشیست، به دلیل سازماندهی کارگران راه آهن در اتحاد جماهیر شوروی اعدام شد. او بارها توسط رژیم و تزار دستگیر و زندانی شده بود، اما هرگز از مبارزه برای طبقه کارگر دست نکشید.
8Feb 1938 veteran metalworker and anarchist, Olga Taratuta, was executed in the USSR for organising rail workers. She had been arrested and imprisoned many times by the regime and by the Tsar, but never gave up the fight for the working class
8 feb 1938 veteranen metallarbetare och anarkist, Olga Taratuta, avrättades i Sovjetunionen för att ha organiserat järnvägsarbetare. Hon hade arresterats och fängslats många gånger av regimen och av tsaren, men gav aldrig upp kampen för arbetarklassen
/channel/Anarchist_timeline
بوروکراسی؛ یعنی استثمار مردم توسط دولت!
دولتها با ایجاد نیاز اجباری و محدودیت بر مردم نوعی از زور و اقتدار شان را به نمایش میگذارند. حکومت طالبان البته مانند دیگر عملکردهایش بیرحمانهتر، با پیچیدهسازی روند بوروکراسی، میخواهد اقتدار شان را به رخ بکشانند و بر رنج مردم بیفزایند.
وقتی به صفهای طولانی و هزار نفری پشت دروازههای ریاست پاسپورت، ریاست ثبت احوال نفوس، وزارتخانه و محکمههای حکومت طالبان ببینیم، میدانیم که این بوروکراسی چی حالی را بر سر مردم آورده است.
نخست حکومتها نیازی را به نام اسنادهویت، مانند تذکره، پاسپورت، نکاحخط، تولد کارت و ... خلق میکنند و داشتن آنرا اجباری میدانند، بعد برای بهدستآوردن آن چنان روند اداری و اخذ آن را پیچیده و پرچالش مینمایند، که هم بتوانند زیر نام عواید و تعرفه پول به دستآورند و هم اقتدار شان را نمایش بدهند.
به این صحنه توجه نمایید که: هزاران انسان در سرمایی زمستان زیر برف و باران، گرد و غبار و در گرمای تابستان زیر نور آفتاب سوزان برای گرفتن امضای یک رئیس و تاپهی یک مامور ساعتها به انتظار میایستد و بعد از روزها تکرار این سناریوی تلخ و با دادن مبالغ هنگفت پولی موفق به دریافت یک سند اجباری میشود؛ چیزی که اگر در عمق آن توجه نمایی یک روند مسخره و فقط برای مردمآزاری است.
حتی در عرصهی جرم و مجرمپنداری این ستم و استبداد حکومتها را میتوان به وضوح دید. به طور نمونه حکومتها خوردن ویا نوشیدن چیزی را ممنوع میسازند و وقتی کسی آنرا از روی نیاز یا عادت بنوشد ویا بخورند مجازات میکنند.
باب مثال، در حکومت طالبان نوشیدن و فروش الکول منع شدهاست، اما زمانی که کسی را در حال نوشیدن ویا فروش الکول گیر بیاورند با گرفتن پول گزاف رها میکنند و این پول را به طور رشوه و پنهانی اخذ مینمایند و اگر فرد گیرافتاده پول نپردازد لتوکوب و زندانی میشود. این مجرمانگاری و بخشش در بدل پول مرا به یاد آن میاندازد که کشیشها با گرفتن پول گناه کسی را میبخشیدند و از خدا برائت میگرفتند و این روشن میسازد که چی پیوند و شباهت عمیقی بین دین و دولت وجود دارد که متولیان آن با چی ترفندهای مردم را میچاپند و استثمار مینمایند.
بلی، دین و دولت زیر نام شریعت، پیغام خدا، قانون، بوروکراسی و نظم اجتماعی نیاز و محدودیت میآفرینند و از آن سود میبرند.
نه به دین، دولت و اقتدار!
نه به حکومت طالبان!
زندهباد آنارشیسم!
/channel/Kabul_Anarchists
طالبان سزاوار محاکمه است نه مذاکره
نشست دوحه به میزبانی سازمان ملل متحد قرار است در ۲۸ دلو با حضور نمایندهگان ویژه کشورها در امور افغانستان و شماری از نمایندهگان نهادهای مدنی و گروه طالبان برگزار شود.
در پی اعلام سازمان ملل متحد، برخی از مخالفان طالبان برای شرکت در این نشست اعلام آمادهگی کردهاند. این مخالفان و نهاد برگزار کننده فراموش کردهاند که بالا آوردن طالبان از سطح گروه تروریستی و جنایتکار سزوار محاکمه به جایگاه مذاکرهکننده در همین شهر دوحه توسط ایالات متحده باعث سلطه این گروه تروریستی بار دیگر بر مردم افغانستان شد.
ما جمعی از زنان معترض افغانستان، ضمن اینکه میزبانی سازمان ملل از طالبان، اعلام آمادهگی برخی از مخالفان طالبان برای حضور در این مذاکرات و هر تلاش دیگر برای عادیسازی روابط سیاسی با این گروه را محکوم میکنیم، خطاب به دیگر همرزمان خود از میان زنان معترض، هشدار باش میدهیم که با طالبان وارد مذاکره نشوند و به جای آن بر محاکمه طالبان پای بفشارند.
تلاشهایی در حال انجام است که عدهای را از میان زنان معترض، به نشست با طالبان در دوحه به نمایندهگی از زنان بکشانند. لازم است که با صراحت اعلام کنیم که هیچ کسی در هیچ نشستی و موقعیتی در مسیر مشروعیت بخشی به طالبان از زنان و زنان
معترض نمایندهگی نمیتوانند.
هشدار داده میشود، هر کسی که در چنین نشستی به عنوان نماینده زن معترض، اشتراک کند، مبارزه را به بیراهه مذاکره در دوحه میکشاند که مردم نتیجه ۱۴ بار مذاکره با طالبان را دیدند و تجربه کردند. به تبع چنینی کسی مسبب هر پیامدی است که از این نشست و گفتوگوکذایی با طالبان حاصل خواهد آمد.
زنان معترض، فقط به زبان مبارزه به مصاف طالبان خواهند
رفت؛ نه زبان مذاکره!
زنان به عنوان قربانی آپارتاید سیستمی طالبان، این گروه را سزاوار محاکمه در محاکم تطبیق کننده عدالت جهانی میدانند.
استوار باد مبارزات زنان معترض
6جنوری 2024، از طرف زنان معترض و دخترانی که در بند طالبان بودند.
#نه_به_نشست_با_طالبان
طالبان سزاوار محاکمه است نه مذاکره
نشست دوحه به میزبانی سازمان ملل متحد قرار است در ۲۸ دلو با حضور نمایندهگان ویژه کشورها در امور افغانستان و شماری از نمایندهگان نهادهای مدنی و گروه طالبان برگزار شود.
در پی اعلام سازمان ملل متحد، برخی از مخالفان طالبان برای شرکت در این نشست اعلام آمادهگی کردهاند. این مخالفان و نهاد برگزار کننده فراموش کردهاند که بالا آوردن طالبان از سطح گروه تروریستی و جنایتکار سزوار محاکمه به جایگاه مذاکرهکننده در همین شهر دوحه توسط ایالات متحده باعث سلطه این گروه تروریستی بار دیگر بر مردم افغانستان شد.
ما جمعی از زنان معترض افغانستان، ضمن اینکه میزبانی سازمان ملل از طالبان، اعلام آمادهگی برخی از مخالفان طالبان برای حضور در این مذاکرات و هر تلاش دیگر برای عادیسازی روابط سیاسی با این گروه را محکوم میکنیم، خطاب به دیگر همرزمان خود از میان زنان معترض، هشدار باش میدهیم که با طالبان وارد مذاکره نشوند و به جای آن بر محاکمه طالبان پای بفشارند.
تلاشهایی در حال انجام است که عدهای را از میان زنان معترض، به نشست با طالبان در دوحه به نمایندهگی از زنان بکشانند. لازم است که با صراحت اعلام کنیم که هیچ کسی در هیچ نشستی و موقعیتی در مسیر مشروعیت بخشی به طالبان از زنان و زنان
معترض نمایندهگی نمیتوانند.
هشدار داده میشود، هر کسی که در چنین نشستی به عنوان نماینده زن معترض، اشتراک کند، مبارزه را به بیراهه مذاکره در دوحه میکشاند که مردم نتیجه ۱۴ بار مذاکره با طالبان را دیدند و تجربه کردند. به تبع چنینی کسی مسبب هر پیامدی است که از این نشست و گفتوگوکذایی با طالبان حاصل خواهد آمد.
زنان معترض، فقط به زبان مبارزه به مصاف طالبان خواهند
رفت؛ نه زبان مذاکره!
زنان به عنوان قربانی آپارتاید سیستمی طالبان، این گروه را سزاوار محاکمه در محاکم تطبیق کننده عدالت جهانی میدانند.
استوار باد مبارزات زنان معترض
6جنوری 2024، از طرف زنان معترض و دخترانی در بند طالبان بودند.
#نه_به_نشست_با_طالبان
در صورتیکه ماجرا چنین پیش برود، در مرحله اول شاهد نشست اپوزیسیون با طالبان خواهیم بود، در مرحله بعدی شاهد مذاکره، در مرحله بعد درک همدیگر، در مرحله بعدی آشتی و صلح و در مرحله آخر همکاری...
همکاری با کی؟ با آنهایی که به حقیقت تروریست خواندیم شان!
با طالبان!
نه به نشست زنان معترض افغانستان با طالبان !
آری به مقاومت زنان معترض و ادامه ی مبارزات !
The action against Iran regime executions in Cologne Germany
آکسیون در کلن آلمان علیه اعدام ها در ایران
#notoexecution
#köln
#germany
#iran
#نه_به_اعدام
#ایران
#کلن
#آلمان
@asranarshism
ویدیویی از جنبش اندیشه نوین زنان افغانستان درولایت تخار
/channel/JalalAbad_Anarchists
آزادگان جهان، آنارشیستها، اکتیویستها، ژورنالیستها ما نیازمند همبستگی شما هستیم.
ماشین کشتار حکومت فاشیست اسلامی حاکم بر جغرافیای ایران به راه افتاده است که با فراهمکردن فضای سنگین اعدامهای سیاسی، خیزش انقلابی مردمی را به عقب براند. ما به عنوان بخشی از مردم ایران با قاطعیت خشم و نفرت خود را نسبت به حاکمان، قضات بیدادگاهها و اجراکنندگان چوبههای دار (که همگی جلادند) اعلام و محکوم میکنیم. اعدامهای زنجیرهای جوانان مبارزی که در زندانهای ایران اسیر هستند، همچنان در جریان است. ما از نهادهای دولتی هیچگونه درخواستی برای کمک نداریم و تأکید میکنیم که نیاز به همبستگی از سوی جامعۀ بینالمللی داریم. در حال حاضر، زندانیان سیاسی بسیاری در اعتراض به موج اعدامها دست به اعتصاب غذا زدهاند. از آنارشیستهای بینالملل تقاضا داریم که در مسیر مبارزه، همراه با ما و مردم ایران صدای قویتری باشند. از ژورنالیستها تا اکتیویستهایی که در راستای آزادی، برابری و عدالت مبارزه میکنند، یاری می خواهیم که هر چه بیشتر صدای اعتراضشان را دربارۀ محکومین به اعدام به گوش افکار همگانی جهان برسانند.
حکومت فاشیست اسلامی حاکم بر جغرافیای ایران باید بداند که مردم ایران در داخل و خارج از کشور و آزادیخواهان بینالمللی، دستدردستیکدیگر از هر طریق ممکن و به شکلهای گوناگون مبارزاتی، جنایات این حکومت را بی پاسخ نخواهند گذاشت.
اتحادیه انارشیستهای افغانستان و ایران
دزدان، بهدنبال سرمایهاندوزیاند اما؛ گدایان، خرمگسهاییاند که خواب را از ما ربوده، وجدان مان را بیدار میکنند؛ به فکر میاندازندمان و در جایگاهی قرارمان میدهند که نابرابری را با تمام وجوه آن میتوانیم ببینیم.
گدایان، با گرفتن راه، رحم مان را بر میانگیزند و دزدان ترس مان را؛ پس از پرداختن پول به گدا، آرامش مییابیم اما؛ همینکه از دزد نجات پیدا کنیم، خشمگین میشویم.
با اینکه هر دو پیشه، وقتی به وجود میآید که در جامعه، کاری برای کارگران نباشد. با آنهم تفاوتها و شباهتهای ظریفی بین این دو نتیجه وجود دارد که میتواند در صورت دیده شدن، مسیری را که طی خواهد شد، بهخوبی نشان مان بدهد.
مبارزهی حکومتها با دزدان است؛ اما نه بهخاطر خطری که مردم را تهدید میکند بل بهخاطری است که آنان خود از سوی دزدان تهدید میشوند. جنگ هر حکومتی با دزدان است، مثل هر سازمان تبهکاری دیگر که سعی میکند قلمروهای قدرت خودش را مشخص کرده و با هر اخلالگری در افتد.
بیتوجهی حکومتها به فقر روزافزون و شمار گدایان؛ یعنی ندیدن آنان؛ آنانی که برای بهتر ساختن وضع خود باید، ابتدا سر راه ما را بگیرند تا ما به رحم بیاییم و کاری برای شان انجام بدهیم. دست هر گدایی به سمت ما؛ یعنی مرحلهای که باید از آن عبور کنند تا به پلهای بالاتر برسند و توانایی ایستادن به پلهی آخری را بیابند. این عمل، در صورتی که پس از رسیدن به پلهی بعدی، عقبماندگان خودش را تنها نگذارد، یک عمل ضد حکومتی خواهد بود.
عمل میگویم؛ زیرا پر کردن دست یک گدا، یک عمل است و دگرگونی زندگی او نیز به همین عمل بستگی دارد. اگر این عمل، مثل گدایی، سازماندهیشده باشد و از روی یک نیاز به باوری واقعی- مالکیت دزدی است، شکل گرفته باشد، قلمرو زدایی خواهد کرد؛ قلمرو حکومتها و قدرتمندان را خواهد شکست.
گدایی و دیدن آن، یک مبارزه است؛ مبارزهای با همهچیز از سوی کسی که دیگر هیچی برایش باقی نمانده است؛ حتا تنی که در ازای کار به فروش بگذارد. از دید چنین آدمی آن چه تو داری، از آن تو نیست؛ مال مشترکی است که باید به او هم برسد؛ حتا دینها این را انکار نکردهاند؛ هر دینی فرمایشهایی به پیروانش دارد که میگوید بخشی از مال شما مربوط به دیگران است.
پس به این معنی است که نتوانستهاند بپذیرند، واقعاً آن چه در دست ما است، کاملاً از آن ما باشد.
توضیحات تکمیلی درباره درآمد زایی مخبران و بازجو ها از بازداشت منتقدین و دادخواهان
:
.
بازداشت هر فعال سیاسی و دادخواه برای چندین نفر سود و درآمد دارد
از مخبری که او را لو می دهد،یا انگلها یی که در شبکه های اجتماعی مخالفان حکومت را شناسایی می کنند...
خود بازجو برای هر پرونده پول و جایزه می گیرد،هر چه اتهامها سنگینتر باشد جایزه بیشتر،
بازپرس،قاضی،دادیار اجرای احکام و ...
اما سود اصلی برای نهادی است که بازداشت کرده
سه نهاد موازی موسوم به امنیتی:
یک : اطلاعات سپاه
دو: وزارت اطلاعات
سه: پلیس امنیت
در بازداشت و پرونده سازی رقابت دارند...
خانمهایی که به دلیل مخالفت با حجاب اجباری بازداشت می شوند ...
متاسفانه این دسته از معترضین را که در دادگاه محاکمه می کنند علاوه بر اتهامهایی همچون فعالیت تبلیغی یا اجتماع و تبانی علیه نظام، بسته به مورد محکوم ، به تجاهر به گناه و بی حجابی هم محکوم می کنند و در زندان در بند مفاسد اخلاقی و منکراتی محبوس می کنند و آنها را از عنوان زندان سیاسی خارج می کنند ، این هم از حیث آبرویی به ضرر زندانی هست و در کنار قوادها و دلالان جنسی و ... محبوس می شوند و هم بقیه ی زندانی ها با تنفر با این عزیزان دادخواه برخورد می کنند و حاضر به تعامل با این بند نیستند و گاه با برخورد خشن بقیه ی زندانها هم مواجه می شوند هم فحاشی و هم کتک کاری ( ضرب و شتم)....
و از طرفی در زندان به عنوان زندانی سیاسی آمارشون رد نمی شود و از تعداد آماری زندانیان سیاسی به اندازه ی زنان معترض کاسته می شود .
■■
این مطلب را یکی از وکلای گرامی که سالهاست عمرش را صرف دفاع از زندانیان بی پناه و به ویژه دادخواهان کرده و به طور ویژه حامی دادخواهان ساکن شهرهای کم برخوردار( محروم ) بوده ،ارسال کرد .
چگونه می توانم شاد باشم وقتی همنوعانم عذاب می کشند ؟
گام اول آگاهی از تکالیف بشری لست و گام دوم آگاهی از حقوق،توان و نیازهایمان است.
هر مبارز دادخواه باید خودش حقوق دادن باشد و از حقوق خود و همنوعانش دفاع کند ،روزنامه نگار و نویسنده و عکاس باشد و آگاهی رسانی کند،طبیب جسم و جان باشد و دردمندان را درمان کند ...
آری برای رسیدن به اهداف بزرگمان،باید بسیار نیرومند شویم.
ما می توانیم
پس هستیم!
nous pouvons, donc nous sommes
on lâche rien
❤️✌️
ادامه دارد
وقتی انسان آموخت که چگونه با رنجهایش تنها بماند؛ آنوقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.
- #آلبر_کامو.
قطعا گروههای مطالعاتی نه فقط بر افزایش آگاهی اثرگذار هستند، بلکه نقش مهمی در کنشگری اجتماعی و فرهنگی دارد، و در بالا بردن اعتماد به نفس زنان معترض بسیار تأثیرگذار می باشد.
استفاده از رسانههای بینالمللی برای جلب توجه به اعتراضات زنان در ارتباط با قوانین زن ستیز اسلامی و حمایت مردمی از آنان میتواند به تقویت جنبش زنان کمک کند.
در جمعبندی، مواردی که در این مقاله مطرح شده است قطعاً می تواند به موفقیت جنبش زنان در افغانستان یاری برساند:
▪︎داشتن هدف و برنامه روشن،
▪︎خودسازماندهی و مدیریت جمعی،
▪︎آگاهی و آموزش، «گروه های مطالعاتی »،
▪︎استقلال و همچنین همبستگی در تشکلات فرا گروهی، فراقومی، فرا مذهبی،
▪︎استفاده از رسانههای بین المللی،
▪︎حمایت بینالمللی مردمی به ویژه تشکلات غیر دولتی زنان،
▪︎ و رعایت نکات امنیتی
که در مقاله ای دیگر مفصلا به آن می پردازیم.
امضا
اتحادیه انارشیست های افغانستان و ایران
/channel/Mazar_Anarchists
تحلیل سیاسی پیامدها و عواقب نشست محرمانه پوتسدام برآلمان و اتحادیه اروپا و بررسی احتمالات قابل وقوع :
می توان گفت که بعد از نشست محرمانه روز شنبه ۲۵ نوامبر ۲۰۲۳چهرههای شناختهشده راست افراطی آلمان و اتریش، همه ما وارد یک فاز تغییرات بی بازگشت در سطح آلمان و اتحادیه اروپا شده ایم.
دو پاره شدن جوامع مردمی تشکیلدهنده اتحادیه اروپا که با قدرت گرفتن راست افراطی در سال های اخیر آغاز گشته بود اما بعد از جلسه محرمانه راست افراطی آلمان و اتریش سرعت آن نه تنها افزایش پیدا کرده است بلکه به نقطه بی بازگشت رسیده است.
اگر قبل از این نشست محرمانه پاسپورت و تبعیت آلمان و اتحادیه اروپا از اعتبار بالایی نزد افکار عمومی جهان برخوردار بود اما اکنون راست افراطی در این جلسه موجب بی اعتباری آن نزد بسیاری از مردم جهان شده است چراکه به محض به قدرت رسیدن راست افراطی در هر کدام از کشورهای اتحادیه اروپا به راحتی می توانند چنانچه بخواهند سلب تبعیت کنند و مجددا دارندگان آن را از آلمان و اتریش و کشورهای اروپائی اخراج کنند، یعنی؛
مثل پاکستان که نه تنها کسانی را از پاکستان اخراج کرد که چند دهه از تولدشان در پاکستان می گذشت، بلکه حتی اموال آنها را دولت موقت مصادره کرد و اجازه نداد که با خود به افغانستان ببرند، بیش از ۵۰۰ هزار نفر را تا کنون اخراج کرده، بیش از1 میلیون نفر دیگر را قصد بیرون کردن دارند.
و مثل دولت ایران که در سال گذشته ۱ میلیون پناهجوی افغانستانی را اخراج کرده است.
بهگزارش روزنامه بریتانیایی «گاردین»، نظرسنجی در تمامی ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا، همراه با مدلسازی عملکرد احزاب ملی در انتخابات گذشته پارلمان اروپا، نشان میدهد که احزاب راست افراطی در ۹ کشور به احتمال زیاد در اتریش، بلژیک، جمهوری چک، فرانسه، مجارستان، ایتالیا، هلند، لهستان و اسلواکی در رتبه نخست؛ و در ۹ کشور دیگر یعنی بلغارستان، استونی، فنلاند، آلمان، لتونی، پرتغال، رومانی، اسپانیا و سوئد در رتبه دوم یا سوم قرار خواهند گرفت.
نکته دیگرآنکه تا کنون مردم جهان تصور می کردند که با داشتن تبعیت کشورهای اتحادیه اروپا خطری زندگی آنها را تهدید نخواهد کرد اما اینک می دانند که چنین نیست و بسیاری از مردم جهان ساکن آلمان و اتحادیه اروپا احساس ترس، ناامنی و ناامیدی کرده و نه تنها دیگر نیروی متخصص، تحصیل کرده و ثروتمند را تشویق به آمدن به آلمان و اتریش و اتحادیه اروپا نخواهند کرد بلکه خود نیز چنانچه دارای تخصص، تحصیلات عالی و ثروت باشند بسیاری شان در اولین فرصت به فکر خروج از اتحادیه اروپا خواهند بود و به کشورهای امن تر خواهند رفت و از ادامه سرمایهگذاری و زندگی در اتحادیه اروپا منصرف خواهند شد که عواقب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زیادی برای آلمان و اتریش و اتحادیه اروپا به همراه خواهد داشت.
کاهش نرخ زاد و ولد همراه با افزایش جمعیت در سن بازنشستگی، ضربه سختی به بازار کار اتحادیه اروپا خواهد بود و در عین حال باعث افزایش هزینههای دولتهای اروپایی برای بخشهای بازنشستگی، بهداشت و زیرساختها خواهد شد.
بنابراین با طرح اخراج (مهاجرت مجدد ) کسانی که حتی تبعیت یکی از کشورهای اتحادیه اروپا را دارند و با ایجاد ترس و نا امنی ایجاد شده توسط نشست محرمانه راست افراطی آلمان و اتریش به فرار نیروی جوان پناهجو و مهاجر از اتحادیه اروپا نیز می تواند منجر شود و در واقع کسی صبر نمی کند که توسط راست افراطی اخراج شود بلکه هدف و برنامه خود را بر نهایتاً خروج از اتحادیه اروپا در اولین فرصت بنا خواهد کرد.
در ضمن نباید فراموش کرد که طرح " مهاجرت مجدد" اولین گام راست افراطی خواهد بود و در نهایت به سیاست هیتلر ختم خواهد شد برای همین بسیاری در تظاهراتهای آلمان شرایط کنونی را با سال ۱۹۳۳ و به قدرت رسیدن فاشیسم هیتلری از طریق انتخابات مقایسه می کنند.
نوشته کانال آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
/channel/Anarshistsh2
چگونه دین میتواند مذهبیترین مردم را شیفتۀ قتل عام دینبان کند؟
در مورد در هم تنیدگی دین و دولت در تمام اعصار تاریخ:
/channel/anegofromworld/3568