asranarshism | Unsorted

Telegram-канал asranarshism - فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

1396

The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم www.AsrAnarshism.com linktr.ee/asranarshism Info@asranarshism.com

Subscribe to a channel

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

بازجویی لطیف،پس از بازجویی های خشن!
بعد از از اینکه چند بازجو با مشت،لگد،شوکر،چماق و...فحش‌های خیلی خیلی فجیع و تهدیدهای جنسی و تهدید به مرگ ....به جونت می افتند و می بینند با خشونت نمیشه ازت حرف کشید
نوبت بازجوی ظاهرا لطیف میشه
ترکیبی از بوی عرق روی پیراهن مشکی پلاستیکی_ با عطر گل محمدی
🐛:
توبه کن برادر ،برگرد به آغوش اسلام
با برادرا همکاری کن
اسامی معاندینی که میشناسی بنویس
بزار تموم بشه این اوضاع،آزادت کنیم
بری پیش زن و بچت....
بنویس برادر
همکاری کن...
و این روند ادامه دارد
چند هفته کتک و فحش
و یک روز بازجویی لطیف...
اما مقاومت کن
خسته نشو
خستشون کن.

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

مذاهب و زن ستيزي /
در تاريخ مسيحيت اروپا امروز پنجشنبه 28 مارش بنام Skärtorsdag از سياهترين روز در كشتار زنان است . در چنين روزي در حدود 400 سا ل قبل توسط كليسا هزاران زن در سوئد تحت عنوان جادوگر به قتل رسيدند
. ازار و أذيت و تعقيب افرادي كه به دين مسيحيت نمي گرويدند در اكثر كشو هاي ازوپايي, خصوصا در قرون وسطي إنجام ميگر فت كه غالبا به انها تهمت جادوگري مي زدند و اتهام انان اين بود كه اين زنان در مكاني بنام Blåkulla با شيطان قرار ميگذارند و از شيطان دستور مي گيرند و سوار بر جاروهاي بلند بر فراز اسمان پروا ز مي كنند تا كودكان را بربايند
. و كافي بود كودكي از روي جهل و شيطنت, زني را فقط نشان دهد و انوقت مامورين كليسا به فرمان كشيش محل يا شهر, زن را با طناب و بند به سنگي سنگين مي بستند و به دريا مي افكندند . به عقيده كليسا و كشيش اگر زن مي توانست خود را بروي أب أورد و نجات دهد در جادوگري وي شكي نبود ان وقت او را زنده زنده مي سوزاندند . در هر دو صورت به مرگ اين زنان منجر مي شد .
اكثرا زنان غيرمذهبي، اگاه و دإنائي بودند كه به دعاي كشيش و شفاي كليسا معتقد نبودند و خود به مداوا و معالجه بيماران توسط طب دارويي و گياهي مي پرداختند .
اين كشتار در سوئد در نيمه دو م قرن شانزده ميلادي صورت گرفته است كه البته اين روز سياه, هم زماني با عيد پاك و اخرين شب معروف شام مسيح با حواريون در مسيحيت دارد.

/channel/ShirazAnarchist

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

نزدیکانِ #Nadia ⁩،#Azada ⁩،#Elaha و ‏‌ #Yahya ⁩خواهان دادخواهی زنان معترض برای عزیزان شان هستند.

‏‌ #FreeNadia ⁩
‏‌ #FreeAzada ⁩
‏‌ #FreeElaha ⁩
‏‌ #FreeYahya ⁩

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

بی‌دلیل نیست که در بسیاری اوقات، کار ادبی، نوعی خدمت به فرهنگ و زبان محسوب می‌شود و حتی نویسندگان و شاعران، درست مثل سربازان و سپاهیان یک پادشاهی، پاسداران زبان خوانده می‌شوند.
در چنین وضعی، ادبیات نقشی ندارد که بخواهد ذریعه آن، مورد بحث قرار بگیرد و زبان فارسی که معنی‌دهنده آن است و امکانی برای تحققش، چون نیروی شکست‌ناپذیر در دل حکومت خود و درون قصر و کاخش، همچنان باقی است.

نجیب بارور در امتداد سنت فارسی

بارور، مثل بسیاری از شاعران کهن فارسی عمل کرده است و مدح کسی را می‌گوید که به زبان فارسی احترام قایل است. مجلس شعر برگزار می‌کند و از خواندن اشتباه شعر توسط مجری تلویزیون عصبانی می‌شود.
به بارور نمی‌توان خرده گرفت که چرا دارد در بیت رهبری ولایت فقیه شعر می‌خواند؛ زیرا او در مقر پادشاهی فارسی است. جاییکه زبانش، همچنان قدرتش را حفظ کرده است و پاسداشت می‌شود. اینکه هندوکش و پنجشیر جای دور ایران نامیده می‌شود، به دلیل فاصله دور آن از تهران و بیت رهبری است.
درون زبان و هویتی چنین زیستن، همین منطق را دارد.
طرفداران ایران‌شهر و این آرمان، نباید این گفته بارور را فراموش کنند؛ زیرا حرف او در مورد پنجشیر و هندوکش بعنوان یکی از مناطق دور افتاده ایران، بیانگر آن چیزی است که در صورت تحقق آرمان، اتفاق خواهد افتاد. فکر می‌کنید، سیستان و بلوچستان، کوردستان و لرستان و غیره در جغرافیای ایران کنونی، جز مناطق دور دست ایران چیز دیگری هستند؟!
هیچ پلی بین این مناطق با تهران، جز پل تبعیض وجود ندارد و از آنجایی که همه پل‌های ایران‌شهریان افغانستان بسوی تهران زده می‌شود، نتیجه‌ای که خواهد آمد، نیز همین است.
از طرفی، کدام یک از فعالین این جریان، چه از طرف ایرانی‌ها و چه افغانستانی‌ها، علیه آنچه که با مردم در این دو جغرافیا صورت می‌گیرد، اعتراض کرده است؟
این جریان، چیزی جز فاشیسم نیست و فاشیسم نیز جز حکمرانی نمی‌خواهد. به همین دلیل همه فعالین این جریان، هوادار یکی از طرف‌های قدرت هستند و رابطه شان با حکومت‌ها شدت بیشتری دارد تا با مردم.

و اما علیه ادبیات


وقتی به سال‌های پیش فکر می‌کنم که عده‌ای از شاعران بلخی به ایران رفتند و آنجا در بیت رهبری ولایت فقیه شعر خواندند؛ ادبیات را تهدیدی در نوشتن می‌بینم. می‌گویم؛ باید بگونه‌ای نوشت که اثر، نتواند کاملاً ادبی باشد؛ باید همواره چیزی را بعوان یک شیء بیرونی با خود به ساحت ادبیات برد و در آن دخیل کرد.
بدون چنین چیزی، ادبیات بر نوشتار تسلط خواهد یافت.
آنانی که فکر می‌کنند زبان فارسی در روابط فرهنگی جغرافیاهای فارسی زبان، جهت همدلی و همبستگی با همدیگر، می‌تواند زندگی را بهبود ببخشد و قلمرو معنوی شان را مبدل به واقعیت کند؛ این را نمی‌دانند که همین زبان، اکنون بعنوان بخشی از دیکتاتوری و یکی از الگوهای تمامیت‌خواهی مطرح شده است. و یا می‌دانند؛ اما خواهان چنین حاکمیتی هستنند.
ادبیات در گیرودار چنین مباحث، وقتیکه زبان مورد استفاده‌اش، بخش انکارناپذیر حکومت و اقتدار است؛ چیزی جز پاسداری از دیکتاتوری نیست. البته همواره همینطور بوده است و همه زبان‌های رسمی دنیا، همین وضع را دارند؛ به همین دلیل است که نویسنده و شاعر، راهی جز گریز ندارد. و چون گریز ناممکن است، مجبور است آن را با توقف در گریز به انجام برساند:
فرار کن و چون به دنبالت آمدند، بایست.
اجازه ندادن به ادبی شدن یک اثر، وقتیکه ادبیات در خدمت زبان است، یعنی؛ سر باز زدن از وظیفه و زمانیکه آن زبان چون پادشاهان بدنبال پاسداران است، یعنی؛ سرپیچی از دستور...
اثر، اگر مثل یک چیز بیرونی بر عرصه ادبیات وارد نشود، هیچ انتقادی بر وضعیت ندارد و چون انتقادی ندارد از روی وظیفه و مطابق و درخور زبان نوشته شده است؛ اثر نباید مدح زبان را بکند.
شاعران جوان بلخی، شاید چنین می‌پنداشته‌اند که با حضور در مجلس رهبر جمهوری اسلامی، همان سنت کهن شعرخوانی در دربار را اجرا می‌کنند. آنان، عملاً ادبی‌اند، حتی بیشتر از شعرشان، عمل شان ادبی بوده است.
کسانی هم که سعی می‌کنند با پرداختن به افتخارات زبان فارسی و پاسداری از آن، طرح ناسیونالیسم فرهنگی ایران‌شهر را پی افنکنند، راهی جز مدح و پاسداشت یکی از بارزترین عنصر دیکتاتوری، یعنی؛ زبان فارسی ندارند. زبان فارسی باید با ادبیاتی که درون آن فضای بیگانه‌ای را باز می‌کند، تخریب شود؛ و ادبیات فارسی با آثاری که از امر ادبی فاصله می‌گیرند.
حضور شاعر افغانستانی، نجیب بارور در مجلس شعر دیکتاتور( سلطان)، ادبی‌ترین عملی است که صورت گرفته است. و به همین علت باید علیه ادبیات برخاست.

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

An update regarding the fundraising:

We thank everyone for contributing to our fundraising.

In the last 30 days, we raised $385 & sent $483 to our comrades in Iran. Only $25 is left in the PayPal account that couldn't be transferred.

Our comrade was successfully relocated to a better hospital and right now is in an isolated clean room.

Our comrade had a few undiagnosed benign tumors around her womb. Her injury and the resulting infection of the wound instigated these tumors to become malignant.

This resulted in emergency surgery to remove the womb, which was done, and subsequent internal bleeding was dealt with.

Our comrade still needs radiology sessions to deal with the remaining tumor cells. Her body is extremely weak, yet she has to fight a severe infection.

That is why she is now in an isolated clean room.
For the hospital, Medical care & housing, comrades estimate they need around $2000.

We would be extremely grateful if international comrades could help us reach this goal.

PayPal is, unfortunately, the only viable source of ad-hoc fundraising for us.

Other options are being explored. We would be open to comrade's suggestions in this regard.

Solidarity

https://www.paypal.com/donate/?hosted_button_id=EKSD4X38EF5TS

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

سود می‌برد
سوپ جیره‌مان

سور می‌دهد
سلطان! خدا!

سوت در دهان
با اذان شوم و سوگِ در پگاه

این خزان رود
این زمان رود

سبزه بردمد
روز دیگریست
روزگار ما

بداهۀ بهاری

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

نوروز گرسنه‌ها، با سفره‌های خالی و دل‌های ناامید، در جغرافیای فقر و استبداد مبارک و میمون باد. مردمی که اجازه‌ی برگزاری جشن و خوشی‌های شان را ندارند و دستگاه حاکم به دنبال حذف فزیکی_هویتی شان است.
خشک‌سالی طبیعت، خاکی بودن تپه‌ها که باید سبز می‌بود، اما نیست، بیان‌گر کم‌رنگی نوروز مردم افغانستان است. انگار طبیعت نیز با حاکمیت همسو شده است...

نویسنده : رهیاب

/channel/Kabul_Anarchists

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

#OtD 14 Mar 1952 five anarchist anti-Franco guerrillas were executed in Barcelona. They had been members of the Tallion action group and had carried out numerous attacks on the dictatorship stories.workingclasshistory.com/article/8594/t…

14 mars 1952 avrättades fem anarkistiska anti-Franco-gerillasoldater i Barcelona. De hade varit medlemmar i aktionsgruppen Tallion och utfört många attacker mot diktaturen stories.workingclasshistory.com/article/8594/t…

‏14مارس 1952 پنج چریک آنارشیست انتی فاشیست ضد فرانکو در بارسلونا اعدام شدند. آنها اعضای گروه اکشن تالیون بودند و حملات متعددی را بر علیه دیکتاتوری انجام داده بودند

/channel/Anarchist_timeline

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

.
عربستان : لغو قانون روزه داری اجباری،" /یعنی در عربستان خوردن و آشامیدن در هر ساعتی از ماه رمضان جرم نیست.روزه داری و روزه خواری، هر دو آزاد، #تکرارمیکنم در #عربستان
▪︎
#ایران_آخوندزده:
۱:آخوند در بیمارستان از مادری که به فرزند بیمارش شیر می دهد عکس می گیرد تا علیه او به جرم روسری سر نکردن پرونده سازی کند.

عیدی بازنشستگان دو ملیون و پانصد هزار تومان،جریمه افتادن روسری : سه ملیون تومان
■■

قبل از انتخابات :

سخنگوی شورای نگهبان : هیچ مانعی برای رای دادن زنان بی‌حجاب وجود ندارد.
بعد از انتخابات:
۲:
♦️ تسنیم: دو دختر که با لباس حاجی فیروز در تجریش می‌رقصیدند، بازداشت شدند.
۳:

♦️
🔹 مجلس: «بابت جریمه بی‌حجابی مستقیما ۳ میلیون تومان از حساب بانکی افراد کم خواهد شد.»


۴:

♦️ لایحه حجاب برای سومین بار به شورای نگهبان ارسال شد

🔹 رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس از ارسال لایحه عفاف و حجاب به شورای نگهبان خبر داد.

۵
♦️ وزیر کشور:

🔹 اگر کسی مانع امر به معروف شود، مرتکب جرم شده


ظریف : وظیفه من دفاع از جمهوری اسلامی است.

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

ما عدالت‌خواهان برابری طلبان آزادیخواه می گوییم فقط یک نژاد وجود دارد و آنهم نامش نژاد انسانی است.



نه به راسیسم!
زنده باد برابری!
زنده باد همبستگی مردم افغانستان و ایران!

@asranarshism

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

Eliyas, a 19-year-old municipal worker from Afghanistan, was pushed off Tehran's Niyayesh Bridge and murdered for insulting the Islamic Republic of Iran's flag.

The murder is not planned to be investigated as Eliyas is an Afghanistan and not an Iranian citizen.

@asranarshism

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

جواب فاشیسم را با مشت محکم بر دهانش باید داد

این متن اعتراضی در پاسخ به لجن‌نامه مهرنوش موسوی نوشته شده است:

مبارزات زنان در افغانستان علیه سیستم پدرمردسالاری و حکومت طالبان را فقط به مسئله حجاب تقلیل دادن، بسیار سطحی و کوتاه‌اندیشانه است.

واقعیت این است که مسئله اصلی بحث در اینجا تعامل و یا تقابل با طالبان است. اگر اعتراضی رواست، آن نیز به نشست و مذاکره با طالبان می‌بایست باشد و نقدهایی که از سوی جامعه سیاسی به آنها ارائه شده است. و زیر سوال بردن قوانین طالبان و حذف زنان از جامعه که با هیچ مذاکره‌ای قابل حل نیست.

این نوع نقدهاست که ضروری هستند و موضوعیت سیاسی دارند.

مبارزات زنان در کشورهایی مانند افغانستان بسیار گسترده‌تر و پیچیده‌تر از مسئله فقط حجاب است و شامل مباحثی مانند حقوق اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و حقوق بشری می‌شود.

مسائل اصلی مبارزات زنان مبارزه علیه سیستم است و تلاش برای حصول به برابری جنسیتی می‌باشد. و اشاره به اساسی بودن این مباحث البته به منظور دفاع از حجاب هم نمی‌باشد.

سرتاسر نوشته‌ زنی به نام مهرنوش موسوی فقط شامل توهین، تحقیر و تهمت‌زدن به زنان معترض افغانستان است. و این توهین‌ها نمایانگر فکر ناسیونالیستی، خودبرترپنداری نژادپرستانه برخی از افراد ایرانی است، که به خود حق می‌دهند که دهانشان را چون چاه ویل باز کرده و هر چیزی که لایق خودشان است را به روی خود استفراغ کنند.

این زن آنچنان از جنبش زنان معترض افغانستان بی‌اطلاع است که نمی‌داند افراد فعال لابی‌گران دولت ها با طالبان، زنان بی‌حجاب هستند، و همچنین نمی‌داند که زنان افغانستانی قبل از زنان ایرانی جنبش زن زندگی آزادی روسری را آتش زدند.

او نمی‌داند که بسیاری از زنان معترض افغانستان دارای تحصیلات عالی آکادمیک هستند و همچنین بی‌حجاب، و دوشادوش با زنان با حجاب برای دفاع از حقوق انسانی خود در مقابل طالبان می‌جنگند. و اتفاقا نقد آنها به جنبش زن زندگی آزادی این است که چرا مطالبات زنان ایرانی فقط به مسائل حجاب محدود بوده و نتوانسته‌اند تاثیری بر کل جنبش زنان برابری‌طلب خاورمیانه بگذارند که بر علیه پدرسالاری حاکم بر آنها مبارزه کنند.

تفکرات ناسیونالیستی با رگه‌های فاشیستی که در نوشته مهرنوش موسوی وجود دارد، به مانند فاشیست‌های غربی یا رضا شاه با قلدری، به دنبال کشیدن حجاب به زور از سر زنان است؛ این نشان‌دهنده عقب‌مانده‌گی او و هم‌ذات پنداری مشابه با فاشیسم ایرانی است که به زنان افغانستانی با دیدگاهی از بالا به پایین نگاه می‌کند که برای شان تصمیم بگیرد.

در لجن‌نامه اش از واژه هایی چنین زشت نسبت به زنان افغانستان استفاده کرده است: چون برده زنجیر به پا، خجالت بکشید - عقب مانده ها - حرف مفت می زنید -بتمرگ بشین خانه ات -

براستی علت این خشم، خشونت، و زن‌ستیزی مهرنوش موسوی از کجاست؟ چه عاملی در میان است که به او دستور می‌دهد که به این صورت به زنان افغانستان بتازد و آن‌ها را بکوبد و مورد تهاجم قرار دهد و از واژه‌های ضدانسانی فاشیستی استفاده کند و آن‌ها را برده بنامد و حتی از دیگران بخواهد به آنها نهیب بزنند.

پنهان شدن وی در زیر نام چپ ولی تفکر نژاد پرستانه راست را تبلیغ کردن یک علت پنهانی دیگری را با خود دارد که باید مورد توجه و پیگیری هر فرد آزادیخواهی قرار بگیرد.
یکی باید به مهرنوش موسوی بفهماند که ارتجاع زن فقط با پوشش روسری بر سرش نیست بلکه زنی هم مرتجع است که فکر می‌کند با استفاده از بدن خود به عنوان ابزاری از جنسیت‌گرایی، مانند نمایش کالا، به برابری جنسیتی می‌رسد.

گفته می‌شود: جواب فاشیسم را فقط با مشت محکم بر دهانش باید داد.

اتحادیه انارشیست های افغانستان و ایران

/channel/asranarshism

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

پس یک طرف، زنانی را می‌بینیم که می‌خواهند از زن معترض به زن تکنوکرات تبدیل شوند و یا نزدیک به این اصطلاح گردند و به شیوه‌ی سیاست‌های ساختارمندِ از بالا به پایین، وارد نهادها و دهلیزها و دالان‌های سازمان ملل گردند و آنجا با طالبان روبه‌رو شوند؛ و از طرف دیگر، زنانی را داریم که به مبارزه خیابانی و در عدم امکان آن؛ تجمعات خانگی، ارسال ویدئوهای اعتراضی با موضع مشخص علیه نابرابری‌های مربوط به زنان و افغانستان، به فضای اجتماعی و سیاسی، همچنان باورمند هستند.
این زنان، شیوه‌ی دیگر از مبارزه را که دارای شکل شبکه‌ای و ساخت افقی است پیش می‌برند. بدون رهبر هستند و هر آنچه که مبارزه شان را به فرمان‌پذیری از این و آن نزدیک کند، پاسخ محکم و کوبنده می‌دهند.
اینان زنانی هستند که بارها علیه سیاست‌های دولت‌ها در قبال تعامل با طالبان ایستاده‌اند و سازمان ملل را نیز در بیانه‌های گوناگون خود از چنین سیاستی هشدار داده‌اند. حتی در برابر همرزمان شان که وارد معامله و مصادره مبارزات شده‌اند در تقابل قرار گرفته‌اند؛ و زیرا اینان، یک تعریف مشخص از مبارزه با طالبان دارند؛ تعریفی که همه‌ی ساختار اولی، یعنی ساختار عمودی از بالا به پایین و جمع کردن عده‌ای از زنان بعنوان نماینده همه گروه‌ها و... را زیر سئوال می‌برد:

#نه_به_نشست_با_طالبان
#هر_نشستی_با_طالبان_مشروعیت_به_طالبان_است


این شکل از سیاست زنان معترض، بگونه فردی، جمعی و حتی جمعیت‌های بزرگتر و متشکل از گروه‌های متعدد معترضان، بطور موقت، صورت گرفته است. اعتراضاتی که زنان معترض، اکنون علیه نشست دوحه دارند به پیش می‌برند، نمونه‌ای از مبارزه شبکه‌ای و بدون رهبر است. همچون تظاهراتی سری به یکباره شروع می‌شود و فضاها را تسخیر می‌کند.
توان و قدرتی را که در کوبندگی دارد نیز می‌توان دید؛ این شیوه‌ی مبارزه به دلیل اینکه اعتراضات و مطالبات را غیرقابل مصادره بسازد، ضربه‌های موجی را انتخاب می‌کند. یعنی، مثل موج، گاه می‌تواند بسیار کوبنده باشد (مثل همین روزها) و همچنان نرم و ملایم باشد؛ ولی چون پی‌هم و مداوم عمل می‌کند، همچنان دارای توان تغییر بیشتر است.

خلاصه:
ما دو شیوه‌ی مبارزه را بین زنان معترض با طالبان می‌بینم که یکی رفته‌رفته وارد همان سیاست سازمان ملل، دولت‌ها و سیاسیون سابق می‌شود، یعنی؛ تعامل با طالبان و دومی، همچنان بر مطالبات خود و شیوه‌ی مبارزه خود باقی مانده و مثل همیشه در تقابل با طالبان ایستاده است.

پیروز باد زنان معترض
پر دوام باد مبارزات زنان افغانستان

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

آیا از این سه زندانی خبری دارید؟


سه عضو یک خانواده که به اتهام افساد فی الارض و محاربه از آبان ۱۴۰۱ در زندان اوین محبوس بودند

#نصرالله_فلاحی ۶۶ ساله - پدر خانواده
#اردوان_فلاحی ۲۴ ساله - پسرخانواده
#ارغوان_فلاحی ۲۲ ساله - دختر خانواده

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

سرهنگ محمود خداداد رئیس پلیس امنیت عمومی ملایر نیز به ضرب گلوله کشته شد

در ایران فقط در همین ماه بهمن تعدادی از فرماندهان نیروی انتظامی و کادرهای آن یا مسئول بسیج در استان‌های مختلف در مواردی مشابه به ضرب گلوله کشته شده اند.

سه‌شنبه، ۱۷ بهمن ، شش روز بعد از کشته شدن سرتیپ دوم کوروش بازیار فرمانده یگان امداد شیرازبه ضرب گلوله که نقش اساسی در سرکوب اعتراضات در استان فارس داشت اینبار سرهنگ محمود خداداد رئیس پلیس امنیت عمومی شهرستان ملایرروز دوشنبه ۲۳ بهمن‌ماه به ضرب گلوله کشته شد. وی نیز نقش اساسی در سرکوب اعتراضات ملایر و حومه آن داشت.

رسول شهریاری، رئیس کانون مداحان شاهین‌شهر و مسئول بسیج هنرمندان ، نیز۲۱ بهمن با شلیک گلوله نیزکشته شد.

در یک رویداد دیگر ۲۱ بهمن‌ماه یک مأمور نیروی انتظامی در «یگان امداد» شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز حین گشت‌ زدن با ماشین پلیس توسط یک سرباز وظیفه کشته شد.

روز پنجشنبه ۱۲ بهمن‌ماه نیز در اثر تیراندازی یک سربازدرکلانتری ۱۴ پاکدشت ورامین در جنوب تهران دو نفر از جمله یک کادر نیروی انتظامی و خود آن سربازکشته شدند.

دهم بهمن‌ماه ۱۴۰۲ در بخش قطرویه شهرستان نی ریز نیزابتدا ۲ نفر از کادرهای نیروی انتظامی به هویت‌های سرهنگ دوم "رضا شاهسونی" و ستوان‌دوم "علی شاهسونی" به ضرب گلوله کشته و ۴ نفر دیگر نیز مجروح شدند که پس از آن استوار یکم اکبر زارع از مجروحین نیز کشته شد

افزایش تلفات نیروی انتظامی حین مأموریت به شدّت افزایش پیدا کرده است. در موارد اخیر اغلب فرماندهان رده بالای مناطق هدف قرار گرفته‌اند. این موضوع که در خبرها ادعا می‌شود فرماندهان رده بالای نیروی انتظامی در شهرستان‌ها بطور مستقیم در مأموریت‌هایی نظیر تعقیب قاتل یا قاچاقچیان یا اشراریا براثراختلاف خانوادگی یا اشتباه سهوی یک سربازیا در حین گشت شهری به ضرب گلوله کشته می شوند، به هیچ وجه باور کردنی نیست.

درضمن باید در نظر داشت که قطعا این لیست کامل نیست واز طرفی این موارد به غیر از لیست نیروهای انتظامی ، نظامی و امنیتی به هلاکت رسیده در سیستان و بلوچستان است و در سال ۱۴۰۲ تعداد زیادی از عوامل نظامی و امنیتی تا کنون به ضرب گلوله کشته شده اند .

/channel/asranarshism

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

سیزده فروردین
پنج و نیم عصر



این ویدئو را یکی از دوستان از محله آذری /شمشیری تهران فرستاده
محله ای که در گذشته ای نه چندان دور خیلی مذهبی بود و هیئت‌های عزاداری بسیار پر جمعیتی داشت...
ولی حالا تعداد خیلی کمی از هیئت و عزاداری استقبال می کنند...

کمتر از پنجاه نفر در محله ای با بیش از یک ملیون جمعیت

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

در سوئد، از روز پنجشنبه تا امروز که دوشنبه اول اپریل است همان تاسوعا عاشورا را داریم و البته جشن می‌گیریم کم و بیش، در کشورهای اروپایی دیگر هم همینطور است، با اینکه جامعه سکولار است و اکثریت مردم هم اتیست. سه موضوع برجسته‌ای در این رویداد های تاریخی هم زمانی اش دیده می‌شود که ممکن است برخی از مردم پس از سال‌ها کاملاً نادیده گرفته باشند. آنها از تعطیلی‌ها لذت می‌برند، غذاهای خوبی می‌پزند و دور هم جمع می‌شوند.

پنجشنبه، روزی است که به یاد کشتار زنانی است که بی‌شمار آنها را به جرم جادوگری کشتند. امروز، پس از چهارصد سال، تنها کودکان را به لباس جادوگران تزیین می‌کنند و کودکان به خانه‌های همسایه‌ها می‌روند تا شکلات بگیرند. جمعه‌ی سیاه، روزی است که مسیح به صلیب کشیده شد، یکی از رویدادهایی که همزمانی عید پاک مسیحی به عید پاک یهودیان مرتبط است، که به یاد داستان های عهد عتیق در مورد خروج یهودیان از مصر پس از سال ها بردگی برگزار می شود.

امروز، دوشنبه تعطیل رسمی است، چرا که معتقدند مسیح پس از سه روز زنده شدن، خودش را نشان داد. البته بسیاری از این رویدادها تاریخی ندارند اما با این وجود مدارس این هفته نیز تعطیل است.

آنچه که مهم است این است که جامعه توانسته است خودش را از بندهای ادیان و مذاهب آزاد کند و این روزها را به جشن تبدیل کند، به احترام افرادی که هنوز به مذهب خود وفادارند، و این امر را همزمان با تعطیلی و مراسماتی که برگزار می‌شود، انجام دهد.

برای من، پنجشنبه سیاه دارای اهمیت است، زیرا زنانی که به جرم جادوگری در سوئد، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی به جرم سرپیچی از احکام کلیسایی کشته شده‌اند، آگاهی می دهد .

/channel/ShirazAnarchist

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

امروز طالبان با یورش در خانه‌ای در برچی، سه خواهر و یک برادر را به جرم اعتراض علیه این گروه، بازداشت کرده‌اند. دختران زیر سن و شاگردان مکتب اند. به باور طالب، این‌ها مجرم‌اند. به چهره‌های معصوم شان نگاه‌ کنید.


‏‌ #FreeNadia ⁩
‏‌ #FreeAzada ⁩
‏‌ #FreeElaha ⁩
‏‌ #FreeYahya ⁩

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

علیه ادبیات

سال‌های پیش، چند تن از شاعران جوان (ابراهیم امینی، حکیم علی‌پور، نصیر احمد ندیم) که تازه در فضای ادبی بلخ صاحب نام و نشانی شده بودند به وساطت روابطی که با برخی از فرهنگیان افغانستانی‌ و مهاجر در ایران یافته بودند به این کشور رفته و بعد، سر از بیت رهبری ولایت فقیه درآوردند. تعداد و دفعات حضور شاعران بلخی قطعاً زیاد بوده است؛ ولی، چون کسی در آن سال‌ها بر این موارد خرده نمی‌گرفت و به اصطلاح جامعه ادبی و فرهنگی کشور، در آن زمان، کاملاً سیاست‌زدایی شده بود، این ماجراها بی هیچ واکنشی گذشت.
اگرچه بسیاری هنوز هم علاقه دارند ادبیات را صرفاً یک امر فرهنگی قلمداد کنند و بر اساس این خواسته، بی‌خیال نسبت‌های آن با مقر دیکتاتوری‌ها و دربار شوند. ولی در رابطه با آنچه چندین سال است شاهدش هستیم (حضور شاعران افغانستانی در محضر رهبر جمهوری اسلامی)، یک‌سری گفت‌وگوها در گرفته است که از جمله، همین ماجرای شعرخوانی نجیب بارور یکی از شاعران افغانستانی است.
واکنش‌هایی که بر حضور او انجام شده، بخاطر این نیست که خامنه‌ای جلاد است و بارور در مجلس یک دیکتاتور نشسته است. اکثر کسانی که دارند واکنش می‌دهند، از این که او، خامنه‌ای را رهبر فارسی زبانان جهان خوانده ناراحت هستند.
این واکنش‌ها در نکته‌ای با نجیب بارور همراهی دارند و آن عبارت از نقش زبان و روابط فرهنگی جغرافیاهای فارسی زبان، جهت همدلی و همبستگی با همدیگر است. مشکل فقط این است که نباید، خامنه‌ای رهبر این جریان همدلی و همبستگی زبانی عنوان می‌شد.
اینکه چرا نباید چنین می‌شد، پاسخی ندارد؛ زیرا واکنش‌هایی که انجام شده است، بیشتر یک ریشخند است تا اعتراض؛ ساعت‌تیری است تا عصبانیت؛ و بی‌خیالی است تا جدیت در تبدیل کردن ماجرا به یک موضع قاطع در برابر ادبیات و اهل ادبیات.

چرا موضع در برابر ادبیات و اهل ادبیات؟!

ادبیات رو به ابتذال است. نه اینکه تازه چنین شده باشد؛ همواره چنین بوده. ابتذال، اثر ادبی را به تحقق می‌رساند. شاعر و نویسنده می‌کوشند وارد جریان‌های مبتذل شوند تا با آن به تحقق کار ادبی خود برسند؛ به آن لحظاتی که اثر، ورد دهان همه می‌شود و هر کسی می‌تواند به ظن خود با آن ارتباط بگیرد.
ولی، یک جایی، کسانی چیزهایی می‌نویسند که نتواند به تحقق برسد. آثاری که از مبتذل شدن ناتوان باشند و راحت به دهان نیایند. حتی تا جایی که اگر به دهان بیایند، همراه با حکم مرگ باشند.
این موضعی‌ست در برابر ادبیات و میل آن به ابتذال؛ اثری که نمی‌تواند به تحقق برسد، نمی‌تواند ادبی باشد؛ ولی در عرصه ادبیات مداخله می‌کند.
برای همین است که در ماجرای شعرخوانی در بیت رهبری ولایت فقیه، هیچ بحثی از ادبیات نیست. بحث زبان است. زبان فارسی که به قول قهار عاصی، جغرافیای معنوی گویندگان خود است.
اکنون این جغرافیا، بواسطه یکی از شاعرانش، رهبری یافته که خیلی دیگر از گوینده-باشنده‌اش، او را به این عنوان نمی‌پذیرد.
پس این موضوع را به تمسخر می‌گیرند و ریشخندش می‌کنند.


چرا حرف دیگر نمی‌زنند؟!

ورای این موضوع، ریشخندی و فکاهی، دو نکته دیگر وجود دارد. نخستین، ادبیات و میل آن به ابتذال و دومین، فارسی و میل آن به قدرت است. مشهور است که فارسی، زبان دربار بوده، بخصوص فارسی دری که برخی-درست یا نا درست- حتی ریشه واژه «دری» را در واژه «دربار» جسته‌اند.
از لحاظ نکته نخست، ادبیات امری مبتذل است و نمی‌تواند فارغ از آن باشد. اثر ادبی، تنها زمانیکه در حضور حاکم و دربار قرار دارد، می‌تواند شکوه خودش را در هیئت کاخ و بیت رهبری و قصر ببیند. تنها زمانیکه همه جا بر سر زبان باشد، می‌تواند توجه درخور خودش را تجربه کند.
و از لحاظ نکته دوم، فارسی در جایگاه همیشگی قرار دارد. حرف مشهور دیگری هم است که بسیاری آن را تکرار می‌کنند؛ فارسی در هر باری که افراد بیگانه بر قلمرو آن حکم رانده‌اند، بعنوان زبان رسمی همان بیگانگان، کاربردش را حفظ کرده است.
پس، یکی این که ادبیات، بخشی از سیاست حاکم است. دوم این که فارسی، آن وجه سیاسی ادبیات را تضمین می‌کند نه اینکه ادبیات، بتواند کلیت زبان فارسی و مناسبات آن را دستخوش پرسش‌ها و بحران بکند. و از آنجایی که زبان فارسی، نه در خدمت حاکم بلکه همواره بخش شکست‌نخورده‌ی جامعه بوده است، پس امکانی است برای بازیافت همه آنچه که از دست رفته است.
در یک نگاه کلی، می‌توان چنین دریافت که بنظر بسیاری‌ها، زبان فارسی نه فقط یک زبان بلکه نقشه یک قلمرو آرمانی است و در صورتیکه از آن بشکل درستش پاسداری شود، می‌تواند هم راهگشای زیست مشترک گویندگانش باشد و هم تحقق ادبیات را ممکن کند.

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

فرزندان طلایی همه اعدام ،زندانی،تبعید یا کور شدند !

سقط در این فجایع شهر جنایت نیست !
فرزند آوری با درآمد ۱۵ ملیونی و خط فقر ۳۵ ملیونی جنایت است !

اول سال سی/ چهل درصد دستمزد،البته صرفا برای کارگر رسمی افزایش دارد!
فردای افزایش دستمزد برای تعداد اندکی از کارکنان ،۴۱ درصد افزایش هزینه حمل و نقل
گران شدن دلار،خوراک، خودرو ،اجاره منزل و ...برای همه مردم!


* افزایش حقوق و عیدی و بیمه برای همه کارگران نیست و حتی همان اندک کارگرانی که افزایش دستمزد داشتند هم ناتوان از تامین هزینه های ضروری خود هستند.
افزایش قیمت‌ها ی کالاهای ضروری در یک سال بیش از صد درصد است و افزایش دستمزد ...
از هزینه و گرانی هم که بگذریم،چرا باید انسان دیگری را به این شکنجه گاه اضافه کرد؟
همه نسل‌ها خود را به درستی نسل سوخته می دانند ،زندگی طبیعی ،توزیع عادلانه ثروتها و امکانات و حتی آزادی اندیشه و پوشش مطالبات بر حقی است که هنوز برای آنها می جنگیم و تا زمانی که این نابسامانی و بیداد تمام نشده ،این سقط جنین نیست که جنایت است،بلکه تولید کارگر با دستمزد اندک برای حکومت جنایت است.

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

We are fast approaching Nowruz, the New Year celebrations of Iranic & Iranian people worldwide.

‌In these past few months alone, our comrades have encountered many challenges needing financial and communal support which we will share their general circumstances on this post.

1) In one of the protests against executions, our comrades got beaten up, and one comrade got a 2nd-degree burn from high-voltage tasers.

The Basiji themselves were scared of operating the taser, and only the ones operating the tasers were wearing gloves.
These Tasers seem to have only been utilized recently, as there is no information about them in Iranian spaces. They seem to be made by the Islamic Republic themselves. Consulting with fellow anarchists, we need these Tasers, denim, leather, or Kevlar clothing to counter them.
Clinics & Hospitals are demanded to report these cases to the government, which may lead to the arrest of burn patients.
Doctors have encountered many such burn cases, which are sometimes left untreated for fear of arrest, leading to severe infection, amputation, & even death.
We responded quickly through trustworthy channels, but the wound was large and still got infected, needing washes every other day.
Our comrades don't have insurance, so this treatment was all paid out of pocket.

2) Some of our comrades encountered a Basiji patrol during a nightly graffiti-writing activity. The Basiji attacked and attempted to kill our comrades with knives but were successfully repelled.

No life-threatening injury to the internal organs, but it was serious nonetheless.

3) A comrade had to undergo surgery to remove her womb as an infection was spreading and antibacterial treatment was not working.

A few days before that, our comrade was informed she couldn't bear children due to the physical sexual abuse trauma she endured in her childhood.
She needed to be put under general anesthesia for this surgery. She had to undergo a secondary emergency surgery as she suffered internal bleeding from the first surgery. The current hospital was chosen for cheaper surgery fees but their ICU is not equipped to handle our comrade's needs. The doctor frankly advised that her survival chances are severely diminished by staying in this hospital.
Our comrades don't have insurance & these are private hospitals. We still need to finance her recovery.

4) There are anarchist/nonanarchist prisoners in Iran who need some financial support to buy clothes and necessities for themselves or their families.

5) In Afghanistan, several brave women groups have set up underground schools to teach boys and girls. Even if the schools reopen in Afghanistan now, the Taliban would structure them to reinforce their patriarchal fundamentalist order.
The need for grassroots & independent schooling in Afghanistan is felt more than ever. The small financial help we could provide went to printing & procuring books and other essential school equipment as the women volunteered their time freely to this cause.

6) One of our majority-woman affinity groups faces housing challenges. They need help finding safe and secure housing at an affordable price range. Iran's economy has not stopped deteriorating. Official statistics report that one-third of Iranians struggle below the poverty line.


All these issues have occupied our attention in the last few months, and our funds have run thin.

We are thankful for anarchist support so far and once more asking for help funding our comrades' struggles and medical needs.

https://www.paypal.com/donate/?hosted_button_id=EKSD4X38EF5TS

/channel/asranarshism

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

برای رفقای زندانی
همیشه به یادتان هستیم
@ritm_anarchy
#ارسالی

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

#OtD 14 Mar 1993 Spanish anarchist feminist Soledad Estorach died in Paris aged 78. She had fought on the barricades in the Spanish revolution, and helped organize working class women in the worker-run city of Barcelona. stories.workingclasshistory.com/article/8598/s…

#OtD 14 mars 1993 Den spanska anarkistiska feministen Soledad Estorach dog i Paris, 78 år gammal. Hon hade kämpat på barrikaderna under den spanska revolutionen och hjälpt till att organisera arbetarklassens kvinnor i den arbetarstyrda staden Barcelona. stories.workingclasshistory.com/article/8598/s...

‏14 مارس 1993، سولداد استوراخ، فمینیست آنارشیست اسپانیایی، در سن 78 سالگی در پاریس درگذشت. او در طول انقلاب اسپانیا در سنگرها جنگیده بود و به سازماندهی زنان طبقه کارگر در شهر کارگری بارسلون کمک بسیار کرده بود.


/channel/Anarchist_timeline

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

سیل و سرب بر بلوچ و سَم و سراب بر سیستانی



تلخی بلایای اخیر از کشتار و شکنجه و زندان تا سیل و زلزله آن‌چنان وحشت‌آور است که تاب‌وتوان تفکر و خواب‌وخوراک را به راحتی از هرکس که عمق فاجعه را می‌داند، می‌رباید. از عدم ارسال کمک توسط حکومت، از مردم درگیر با سیل را به حال خود رهاکردن، از ایجاد سیل‌بند و راه‌های پیشگیری سیل خودداری‌کردن و تنها به فکر غارت مردمان بومی این مناطق بودن سیستم چیز تازه‌ای نیست. این مناطق هرچندسال یک‌بار با این خسارات جانی و مالی سیل مواجه می‌شوند؛ زیرا سیستم نمی‌خواهد زیرساخت‌های متناسب با زیست‌بوم ایجاد کند. نه آن که نخواهد، حتی این موضوع اولویت دست‌چندم‌اش هم نیست.

دو اتنیک سیستانی و بلوچ که بومیان جغرافیای سیستان و بلوچستان هستند؛ لااقل در این صدسال اخیر بارها هدف بازی‌های سیستم‌ها و حکومت‌های شدند. خوشبختانه سیستم‌ها هم، با تمام تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌های و خشونت‌هایشان، آن‌چنان که مرادشان بوده موفق نشدند. از پروژۀ تجزیۀ جغرافیای سیستان و بلوچستان به خواست انگلیس تا ایجاد خصومت‌های اتنیکی توسط پهلویان، از شناسنامه‌ندادن به بلوچ‌ها تا دعواهای مذهبی راه‌انداختن توسط آخوندهای درجه‌چند فرستاده‌شده از قم تا پروژۀ عبدالمالک ریگی و...

خط‌کشی‌های مرزی میان کشورها و جدایی خانواده‌ها و عشیره‌ها از هم، دعوا بر سر هیرمند و تشنگی سیستان، کشتن در بایکوت خبری فعالین سیستانی، مهاجرت‌دادن عمدۀ سیستانیان بالاخص پس از موفقیت پروژۀ سیمان سیستان، خشک‌کردن عمدی هامون و بیش‌ازپیش نظامی‌کردن سیستان و بلوچستان پس از به بار نشاندن نهال خودساختۀ عبدالمالک ریگی هم البته از موفقیت‌های حاکمیت‌ها در این چندصدسال در جهت منافع خود و علیه منافع بومیان جغرافیای سیستان‌وبلوچستان و مناطق شرقی آن است.

از چندین‌وچندسال پیش، پیش از آمدن استعمار چین برای نابودی عمان، در ازای صدقه‌دادن به آخوندها و مراجع تقلید، فعالین سیستانی و بلوچ، هشدار می‌دادند که حتی ممکن است شاهد شنیده‌شدن اذان چینی باشیم. صدایی از دل بومیان این مناطق که هرگز شنیده نشد؛ زیرا حاکمیت فعلی نیز مانند دوران پهلوی، سیستانی را با سم و ربودن شبانه و بلوچ را گلوله، سرکوب می‌کند. بازی تلخی که در آن، سیستانیان در شمال استان از تشنگی و بیماری‌های ریوی ناشی از گردوغبار شدید و بلوچ‌ها در جنوب استان به واسطۀ سیل و زلزله و حصبه و بیماری‌های گوارشی، جان خود را از دست می‌دهند.
ما ریشه‌های شر را می‌دانیم.

بخش رسانه‌ای آنارشیست‌های جغرافیای سیستان‌وبلوچستان به عنوان یکی از خودسازماندهی‌های فدراسیون عصر آنارشیسم




#No_God_No_Master_No_Border
#جنین_زند_آجویی
#زن_زندگی_آزادی
#مرگ_بر_جمهوری_اسلامی
#سیستان_و_بلوچستان

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

ناسیونالیسم ایرانی: آینه‌ای صدهزار تکه‌شده، درهم شکسته از ناکامی‌ها و زخم‌های‌ درمان‌نشده تاریخی ( به یاد و احترام الیاس محمدی)


بی گمان زخم‌های درمان‌نشده حس حقارت خود‌ کوچک‌بینی را در قالب ناسیونالیسم افراطی در فرهنگ ایرانی به نمایش می‌گذارد و صدای ناقوس چندش‌آور بزرگ‌پنداری اش گوش عالم را کر کند‌.

باید اعتراف کنیم که ما ایرانیان چه وحشیانه مردم افغانستان و همچنین‌ مردم عرب را تحقیر می‌کنیم. نشسته‌ایم درون حبابی بر بلند بالای برجی خیالی، خود را تافته‌ای جدا بافته از دیگر جوامع بشری می‌دانیم.

خود را به قومی بنام آریایی نسبت می‌دهیم که محققین مدرن این عصر در تحقیقات شان به صحت و سقم‌ واقعی آن و اینکه‌ چقدر گمانه زنی ست یا که حقیقی، شک و شبهه دارند.

همچنین پژوهشگران بر این باورند که تفاوت‌های ژنتیکی ما انسان‌ها به‌ هیچ‌وجه مرتبط به تفاوت‌های نژادی نمی باشد.

امروزه دیگر حتی واژه نژاد هم در دسته‌بندی گروه‌های انسانی در تحقیقات علمی هیچ جایگاهی ندارد.

همگی می دانیم که در کشورهای غربی دیگر استفاده از واژه « آریایی»‌چه به عنوان یک فرضیه علمی و یا سیاسی و «نژادی » استفاده نمی‌شود به جز در بکار گیری در دسته‌بندی های زبانی که آنهم بسیار محتاطانه مطرح می‌شود. ولی راست افراطی با تفکرات فاشیستی در غرب و شرق به منظور استفاده سیاسی هنوز این واژه را بکار می‌برد.

اما برخی از ما ایرانی ها هنوز که هنوز است به یاوه‌هایی که زاییده خیالات و توهمات، و غیر علمی هستند باور داریم و خود را با نسبت دادن به نژاد آریایی برتر می‌دانیم.

این رفتارهای زننده ناسیونالیست‌های افراطی ایرانی «فارس» نسبت به مردم دیگر جوامع، نمادهای بیماری خود شیفتگی، خود برتربینی؛ زاییده ایست از خود کوچک‌پنداری نهانی که این عقده‌های درونی هر از گاهی چون دمل چرکینی سر باز می‌زند ‌و راسیسم پنهان، آشکارا بیرون می‌ریزد ‌‌و بوی تعفنش همه جا را پر می‌کند.

آیا هیچ‌وقت از خود پرسیده ایم که چرا در مقابل امپراتوری‌ها و لشکرهایی مانند یونان باستان، عرب، مغول، و همچنین عثمانی و روس شکست خورده‌ایم و مغلوب شده‌ایم؟!

این پرسش در واقع از نژادپرستان ایرانی ست؛ پس آن همه هوش و فراست و ذکاوت و ژن و نبوغی که به برتری نژادی ‌و تخم و ترکه نسبت به دیگر جوامع بشری دم می‌زنید و مباهات می کنید چرا هیچ‌وقت به یاری تان نیامده که اینهمه شکست را تجربه نکنید؟

با این همه غرور کاذب که از این تاریخ شاهنشاهی یاد می ‌کنید چه چیزی در این تاریخ موجب افتخار ملی شماست؟

آیا این کمپلکس‌های تاریخی و این حس تحقیر از شکست‌های پی در پی، بسر بردن در زیر سیطره این و آن، موجب شده که‌ شما را دچار چنین توهمات و خود‌پرستی و خود بزرگ‌پندار ی کرده است که به شمایل شتر مرغ پلنگ گونه‌ای در آمده‌اید که از سویی تسبیح به دست دارید و از حکومت اسلامی متنفرید اما به جای همت برای براندازی، فحش‌اش را نامربوط به عرب‌ها می‌دهید و سران جمهوری اسلامی را که ایرانی هستند عرب می‌خوانید

از طرفی از آتش زدن کتاب و کتابخانه خراب کردن شهر و دانشگاه توسط یونانی‌ها و قتل و غارت و خونریزی مغولان می‌نالید و به آنها ناسزا می‌گویید ولی اینطور نشان داده می‌شود که به احترام و بیاد آنها نام فرزندان تان را اسکندر و چنگیز و تیمور، زهرا و… می گذارید!؟

شما آنقدر بی‌رحم هستید که به آنهایی که همراه شان در یک جغرافیا زندگی می‌کنید؛ با جوک‌های زننده به مردم کرد و ترک و لر و آذری و بلوچ و شمالی بد می‌گویید،
همدیگر را مسخره و تحقیر می کنید.

به فاشیست‌های ایرانی باید یادآور شد که تاریخ این سرزمین از سر تا پایش پر است از خون و کشتار دگراندیشان.

«تاریخ سیاسی ایران پر است از چشم‌های در آورده شده، دست و پاهای مثله شده، دندان های خرد شده، بدن‌های شکنجه شده، تجاوز و شکنجه » ..

شاید سالها ی سال در زیر سیطره دیگران بودن روحیاتی اینچنین بس زشت و ناپسند را در فرهنگ جامعه آورده و نتیجه اش این شده است:

خم شدن از برای قدرت و زیر گرفتن و له کردن نیازمندان
تملق و چاپلوسی
خود بزرگ‌پنداری
دو رویی وحقه‌بازی

این خودشیفتگی در فرهنگ و ادبیات مان هم خود را چنین نشان می‌دهد که شعر شاعری را که گفته: «هنر نزد ما ایرانیان است و بس » زیر لب می‌خوانید و بیشتر در چاه نادانی نژادپرستانه خود فرو می‌روید اگر کسی پیدا شود بگوید کدام هنر ؟ به شاعران و اندیشمندانی اشاره می‌کنید که زاده جغرافیای افغانستان هستند و آنها را ایرانی می‌دانید و آن‌وقت دست در دست حکومت اسلامی می‌گذارید و مهاجرین از افغانستان آمده را بد و بیراه می‌گویید و خواستار اخراج پناهندگان هستید.

نابود باد جمهوری اسلامی سرمایه‌داری، فاشیست ایران و تفکر نژادپرستانه‌ای که در ارتباط با مهاجران افغانستانی اینچنین بی‌شرمانه رفتار می‌کنند.

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

پرتاب یک کارگر شهرداری(صفاکار/پاکبان) اهل افغانستان از پل نیایش تهران

الیاس احمدی، روزها میوه فروشی و شب‌ها برای شهرداری کارگری می‌کرد.

این کارگر ۱۹ ساله، ساعت ۲ نیمه شب جمعه ۲۰ دلو/بهمن، توسط فردی به اتهام اینکه قصد اهانت به پرچم جمهوری اسلامی را دارد از پل نیایش به پائین پرتاب می‌شود.

الیاس بسیار غریب است و چون اهل افغانستان است پیگیری پرونده قتل ممکن نیست.

پیکر جوان و شکسته او، هنوز دفن نشده و گفته می‌شود، می‌خواهند برای خاکسپاری به افغانستان فرستاده/ رد مرز شود.

#افغانستانی #پناهندگی #الیاس_احمدی
#مهاجرین_افغان

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

The participation of the Anarchist Union of Afghanistan & Iran in an International block with tens of thousands of Kurds and anarchists from Germany and France in Cologne for the freedom of comrade Abdullah Ocalan

حضور اتحادیه آنارشیست‌های افغانستان و ایران در یک بلوک بین‌المللی با ده ها هزار کردها و آنارشیستها از آلمان و فرانسه در کلن برای آزادی رفیق عبدالله اوجالان

#آنارشیست
#عبدالله_اوجالان
#کلن
#anarchist
#Abdullah_Ocalan
#cologne
#koln

/channel/asranarshism

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

زنان معترض و دو شیوه‌ی مبارزه:
تعامل و تقابل

نویسنده: عبدالله سلاحی

مباحثی که پیرامون نشست دوحه، میان زنان معترض در گرفت، منجر شد تا دو شیوه‌ی سیاست را در این جریان سیاسی (زنان معترض) تشخیص بدهیم. در حقیقت، دوپارگی‌ای که اگر به آن پرداخته نشود، شکل و شمایل کلی اعتراضات زنان معترض را که طی این دو سال و چند ماه به قوام رسیده، کاملاً مبهم و تار خواهد ساخت.
از یک لحاظ، نشست دوحه، نقطه تفکیکی شد تا بتوانیم دریابیم کدام عده از زنان معترض، بر سر شعارها، مطالبات و شیوه‌های مبارزاتی خود می‌ایستند؛ و چه تعدادی، می‌خواهند وارد همان ساختارهایی شوند که در طول سال‌ها مسئله برابری برای زنان افغانستان را زیر نام سیاست‌های معتدل- با در نظر گرفتن سنت‌های جامعه افغانستان به نفع مردسالاری- به تعلیق انداخته بودند.
از یک طرف، زنانی را دیدیم که با جمع شدن زیر «چتر اتحاد ملی زنان افغانستان» از برگزاری این نشست در دوحه استقبال کردند و اعلامیه صادر کردند. ولی در طرف دیگر، دیدیم که زنان بسیاری با بیانیه‌های فردی، جمعی و برگزاری و سازماندهی تظاهرات‌ها، علیه این نشست ایستادند و گفتند؛ ما به هیچ صورتی اجازه نمی‌دهیم، کسانی بنام زن معترض در مجلسی حضور یابد و پشت میزی بنشیند که آن‌طرف، یک طالب نشسته و مثل یک دیموکرات با او برخورد می‌شود.
این مخالفت‌ها باعث شد که چتر اتحاد ملی از موقف خود برگردد و علیه نشست دوحه، اعلامیه دوم خودش را منتشر کند؛ اما بسیار غیر سیاسی و غیر مسئولانه، چنین کرد. چتر اتحاد ملی که اعلامیه دوم را با امضای هیئت رهبری منتشر کرد- در حالیکه اعلامیه نخست با امضای رهبر بود- بدون هیچ ارجاعی به اعلامیه نخست شان، گفتند که به حضور طالبان در نشست دوحه اعرتض می‌کنند. و این، عمل به دلیلی صورت گرفت که بشکل بسیار زیرکانه‌ای، نشان بدهد گویا از حضور طالبان در این نشست آگاهی نداشته‌اند.
گیریم که چتر اتحاد ملی که مدعی است از چهل گروه اعتراضی زنان تشکیل یافته از هیچی خبر نداشته ولی در اعلامیه نخست خودش از نشست دوحه، اعلام خوشنودی و از برگزاری آن استقبال کرده است. آیا چنین افرادی که بی‌خبر از هر چیزی دست به انتشار اعلامیه و غیره می‌زنند و سپس بدون هیچ ارجاعی به آن اعلامیه نخست، علیه گفته‌ی خودشان می‌ایستند، می‌توانند در یک نشست بقول خودشان سرنوشت‌ساز، بگونه‌ای ظاهر شوند که طالبان و لابیگران حرفه‌ای آنان را به چالش بکشند؟!
خب! این مشخص است که چنین توانایی‌ای در این افراد وجود ندارد و این هم مشخص است که صداقت سیاسی لازم در این نهاد وجود ندارد؛ زیرا اگر صداقتی در کار بود، اعلامیه دوم را بدون درخواست پوزش از مردم و زنان معترض و بدون عدم ارجاع به اعلامیه نخست، منتشر نمی‌کردند.
با همه این‌ها، ماجراهایی بوجود آمد که زیر نام زنان معترض با آن‌ها فعالیت‌های مشترک صورت گرفت؛ و این نشان دهنده یک بحران در کلیت جریانی بنام جریان اعتراضی زنان معترض است. بحران، از آنجا شروع می‌شود که تعدادی از زنان دارای روابط سیاسی با نهادهای بین المللی و دولت‌های خارجی و حتی سیاسیون سابق که در افغانستان صاحب قدرت بودند، خواستند با ایجاد تشکل‌هایی از جمع گروه‌های اعتراضی زنان معترض وارد عملیات سیاسی شوند.
پس از استقبال و خوشحالی چتر اتحاد ملی زنان افغانستان از برگزاری نشست دوحه بود که بحث اعلامیه مشترک «جنبش‌های اعتراضی زنان» با ائتلاف گروه‌های جهادی زیر نام شورای مقاومت ملی و احزاب مختلف طرح شد.
بعداً هم دیدیم که با عنوان بسیار نامفهومِ «جنبش‌های اعتراضی زنان» که مشخص نیست چه کسان و چه گروه‌هایی را در بر دارد، نوشته‌ای تحت نام اعلامیه مشترک، به نفع نشست دوحه منتشر شد. اعلامیه‌ای که ده‌ها بار بدتر از اعلامیه چتر اتحاد ملی، غیر سیاسی و غیر مسئولانه بود. به این دلیل که عواقب سیاسی و امنیتی آن را اصلاً مد نظر نداشت و متاسفانه باعث شده که سند جرمی مشخصی مبنا بر فرمان‌پذیری زنان معترض از جبهات نظامی و سیاسیون سابق در افغانستان، به دست طالبان بدهد. پیشتر اگر زنان معترض از استقلال و مبارزات مستقل زنان دم می‌زدند؛ اکنون به دلیل همین سوءاستفاده‌ها زیر عنوان‌هایی چون ساختارمند کردن مبارزات زنان معترض و گسترده کردن مبارزات و روابط سیاسی، این استقلال را لااقل در اذهان عموم از دست داده و با بحران امنیتی و سیاسی روبه‌رو گشته‌اند.
درست همینجا است که وجود زنان معترضی که علیه این نشست ایستادند، نجات‌بخش شده و شیوه‌‌ای از سیاست را دوباره طرح می‌کند که زنان معترض، خود بانی و آفریننده آن بوده‌اند. شیوه‌ای از مبارزات که امروز توانسته، نیروی سیاسی و مبارزاتی‌ای بنام زنان معترض را خلق کند.

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

ما نه سکوت می‌کنیم، نه حق سکوت کردن داریم
قرار است به بهانه‌ی نشست دوحه، گروه تروریستی طالبان را وارد مناسبات بین‌المللی و جریان رسمیت‌یابی کنند. این، تلاش‌های لابی‌های طالب و اتاق‌های فکر جهان است برای به سرانجام رساندن پروسه‌ی صلح ناکام امریکا و افتضاحی که با خروج ناتو در افغانستان رقم خورد. ما وظیفه‌ی اخلاقی و وجدانی داریم که علیه این نشست، یک صدا شویم و از هر امکانی استفاده کنیم تا طالب را از مناسبات بین‌المللی دور نگه‌داریم. تحریم این نشست یکی از شیوه‌هایی است که معترضان برای مبارزه در اختیار دارند.
شنبه ۱۷ فبروری، گردهمایی بزرگی در اعتراض به حضور طالبان در نشست قطر، با حضور فعالان مدنی، فعالان حقوق بشر، نویسندگان و دانشجویان، در شهر دوسلدورف آلمان برگزار می‌شود. این صدای ماست؛ صدای رنج ما و میلیون‌ها زن و مرد اسیر در افغانستان.
زمان: شنبه، ساعت ۱۴:۰۰ تا ۱۷:۰۰.
مکان: Corneliusplatz, Düsseldorf
شماره‌ی تماس: +49 176 20669834 _ +49 176 70409087

#NoToDohaMeeting
#BanDohaMeeting
#نشست_دوحه_را_تحریم_میکنیم

Читать полностью…

فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era

‏۱۱ فوریه ۱۹۱۶ اما گلدمن به خاطر توزیع اطلاعاتی درباره جلوگیری از بارداری در نیویورک سیتی بازداشت شد.
‏درحالی که صاحبان صنایع به دنبال افزایش جمعیت برای پایین نگهداشتن دستمزد و پر کردن ارتششان هستند، تنظیم خانواده امری حیاتی برای طبقه کارگر است.

/channel/Anarchist_timeline

Читать полностью…
Subscribe to a channel