سالنِ خالی از استاد، از دانشجو خالی شد.
🔶️سهشنبه ۲۳ آبانماه جلسه دیدار اساتید گروه جامعهشناسی با دانشجویان درحالی برگزار شد که تنها دو تن از اساتید در جلسه شرکت کردند. این جلسه از جهت ارتباط با اساتید و اطلاعرسانی مسائل آموزشی و تحصیلی دانشجویان از جمله شیوهی نامناسب تدریس برخی دروس، ارائه نشدن واحدهای اختیاری لازم، بیکیفیتی تدریس برخی اساتید مدعو و آگاهی یافتن از وضعیت دکتر مهدی خویی دارای اهمیت زیادی بود، اما دانشجویان با بیرغبتی گروه و عدم شرکت اساتید در جلسه روبرو شدند و در واکنش به عدم امکان طرح مسائل به علت شکل برگزاری جلسه، عده قابل توجهی از آنها سالن را ترک کردند.
🔺️ انجمن جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی لازم میداند اعلام کند علیرغم تلاش برای تشکیل جلسهی گفتگوی اساتید گروه و دانشجویان با میزبانی انجمن، با پاسخهای متعدد مبنی بر این که خود گروه جامعهشناسی به دنبال برگزاری این جلسه است مواجه شده است. علت کیفیت نازل برگزاری و عدم حضور اساتید در چنین جلسهی مهمی، جای پرسش از گروه جامعهشناسی را دارد.
انجمن علمی جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبایی
تغییر جهان از مسیر تفسیر آن میگذرد.
مروری بر آنچه که در جلسهی آشنایی نوورودیهای جامعهشناسی ۴۰۲ با انجمن علمی گذشت:
مروری شد بر کارکرد انجمن علمی جامعهشناسی، دیدار دانشجویان با اعضای شورای مرکزی، آشنایی با نشریه مدارا، آشنایی با اساتید حاضر و غایب گروه جامعهشناسی، نحوهی کار با سایت گلستان (انتخاب اتاق، انتخاب واحد و حذف و اضافه)، و همچنین شیوهنامهی حقوق دانشجویی.
در طی این جلسه، بر این نکته تاکید شد و میشود که انجمن متعلق به همهی دانشجویان است و حق رفتوآمد، پیشنهاد، انتقاد و درخواست (نشستها، حلقههای مطالعاتی و ...) برای همگی آنان محفوظ است.
انجمن علمی جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبایی
✨ جلسهی آشنایی نوورودیان با انجمن علمی، فردا سهشنبه ۱۶ آبانماه، ساعت ۱۳:۳۰ در سالن ارشاد برگزار خواهد شد.
حضور برای عموم دانشجویان آزاد است.
انجمن علمی جامعهشناسی
"ملتی که تاریخ خود را نداند، محکوم به فناست."
در ابتدای جمله، دال محکوم به فنا ملتست اما تجربهی دنیای مدرن و حتی پیش از آن نیز گویاست که هرچه تدقیقِ مدون نشود (تا آنجا که توان و وجدان قدم میگذارد) محکوم به فرو رفتن در چاهِ محاقِ تحریف و کجفهمیای خواهد شد که بیرون آمدن از آن زحمت بسیار را، بر دوش اندیشمندان خواهد گذاشت و رنجِ آن، گریبانگیر جامعهای (یا جوامع) خواهد شد.
بنابراین، برای دوریگزینی از فراموشیِ تلاش و همکاریهای دانشجویان دغدغهمند و تاریخچهی انجمن و نشریهاش و به جوش و خروش انداختنِ فضایی راکد، انجمن علمی جامعهشناسی در شماره جدید خود به دو پرونده مشخص خواهد پرداخت:
در پروندهی اول، شاهد ضرورت مرور گذشته برای درکِ حال هستیم. آنچه رخ داده و آنچه در پیاش گفته یا نوشته شده است را مرور خواهیم کرد.
در ادامه، در پروندهی دوم، بهطور کل به تجربه زیسته در فضای آکادمیک (مصائب و محاسن آن) و معرفی دانشکده به لحاظ تاریخی و آموزشی به نوورودیها خواهیم پرداخت.
-برای ارتباط گرفتن با اعضا میتوانید از آیدیهای ثبتشده در اطلاعات چنل کمک بگیرید.
انجمن علمی جامعهشناسی
فراخوان ثبتنام در سومین دورهی مسابقهی مناظرهی تخصصی تعاون
مرکز ملّی گفتوگو، مناظره و آزاداندیشی سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی برگزار میکند:
سوّمین دورهی مسابقات مناظرهی تخصصی تعاون با شعار تعاون، گفتوگو، ایران آینده و با محورهای ویژه:
• اقتصاد دیجیتالی و تعاون
• اقتصاد سیاسی ایران و تعاون
• تعاونی و دانشگاه
• تعاونی و ورزش
• تعاونی، خویشکاری و اشتغالآفرینی
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به پیوند ثبتنام، در این رویداد نامنویسی کنند.
زمان نامنویسی: 19 تا 30 مهرماه
زمان آغاز مسابقات: آبانماه 1402
جوایز این دوره:
• تیم اول: 20 میلیون تومان
• تیم دوم: 16 میلیون تومان
• تیم سوم: 12 میلیون تومان
لازم به ذکر است که در صورت برگزاری مرحلهی مقدماتی مسابقه به صورت برخط (آنلاین)، به اعضای هر تیم مبلغی به عنوان کمکهزینهی اینترنت پرداخت خواهد شد.
لینک ثبتنام: http://isdc.ir/%d8%ab%d8%a8%d8%aa-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b8%d8%b1%d9%87-%d8%aa%d8%ae%d8%b5%d8%b5%db%8c-%d8%aa%d8%b9%d8%a7%d9%88%d9%86/
📍شماره هفتم و هشتم نشریه مدارا با محوریت "اقلیتها" و "مرکز و پیرامون" منتشر شد.
🔻عناوین:
تمرکززدایی از اروپا تا تمرکززدایی از انسان:
دکتر کوشا گرجی صفت
نظریهی جنوبی: شکاف مرکز-پیرامون در جامعهشناسی چگونه شکل گرفت؟ :
دکتر محمد ملاعباسی
انسان در نگاه زیگمونت باومن :
مهدی مرادی
ایلام، کاشان، تهران: طرحی از یک زندگی:
پویا جمالی تبار
محدودیتهای لیبرالیسم: دیگر ی بودن و بحران اروپا:
مانی بورستانی
بازتولید مکانیکی زنان:
نگار باقری نقرهای
اقلیتها و مجلس شورای اسلامی:
اسرا تمیز کار
رشد جهانی و انسان اقلیتی در سایهی قانون:
مبینا صدیقی
گذر از جنسیت زدگی ازدواج:
پارمیس قهرمانی قاجار
🖇این دو شمارهی نشریه مدارا به پاس تقدیر از کمکها و حمایتهای همیشگی استاد مهدی خویی از انجمن علمی-دانشجویی جامعهشناسی و فعالیتهای علمی، به ایشان تقدیم میگردد. همچنین ما خواستار حضور استادمان در دانشگاه و همکاریهای گستردهتر با ایشان هستیم.
کانال رسمی انجمن:
@atusociology
حدود دو ماه پیش، دکتر آرمین امیر، عضو هیئت علمی گروه مطالعات فرهنگی دانشکدۀ علوم اجتماعی، در نتیجۀ افزایش فشارها در سایۀ فضای اختناقآور دانشگاه، از قطع همکاری خود با دانشگاه علامه طباطبایی خبر داد. حال مطلع شدهایم که دکتر محمدمهدی خویی، عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی، پس از هفت سال تدریس در دانشکدۀ علوم اجتماعی، نامۀ رسمی قطع همکاری (اخراج) را از سوی دانشگاه دریافت نمودهاند.
توالی چنین وقایعی، نگرانیهایی جدی را درباره آینده دانشگاه به وجود آورده است. اتخاد چنین رویهای منجر به کاهش روزافزون سطح علمی دانشگاه شده است و ارزیابی، طرد و حذف اساتید با معیارهای فرادانشگاهی و فراقانونی، راه را برای جذب و تصدی کرسیها توسط افرادی که نه از روی شایستگی و صلاحیت علمی، بلکه به واسطه وابستگیهای سیاسی و برخورداری از امتیازات ویژه به این جایگاه رسیدهاند را، بیش از پیش هموار خواهد ساخت. این مسئله، نتیجهای جز نحیفترشدن پیکرۀ دانش در آکادمی در پی نخواهد داشت. کلاسهای محمدمهدی خویی همواره از پرمخاطبترین کلاسها در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه بوده و از محبوبیت بالایی میان دانشجویان، چه آنان که یک ترم با او گذرانده و چه ادوار این دانشکده، برخوردار بودهاند. نظر به اینکه در نامه قطع همکاری با ایشان هیچ دلیلی برای اتخاد این تصمیم ذکر نشده، معتقدیم که چنین رویهای یادآور اخراج و حذف فراقانونی اساتید در سالهای گذشته است که ضرباتی جدی به اعتبار و وجهه علمی دانشگاه علامه طباطبایی وارد کرد که آثار مخرب آن همچنان و پس از مدتها، احساس میشود.
اتخاد چنین تصمیمات مستبدانهای، به وضوح خلاف قوانین موجود در حیطه جذب و عزل اعضای هیئت علمی دانشگاهها است. از آنجایی که صلاحیت علمی دکتر محمدمهدی خویی برای همگان محرز بوده و ایشان طی سالها همواره اخلاق حرفهای را رعایت نمودهاند، معتقدیم که قطع همکاری بدون ذکر دلیلی موجه، در راستای آمادهسازی بستری است که به واسطه آن با توجیهاتی نامربوط یا ارائه دلایلی خارج از حیطه قانونی، پاسخگویی به دانشجویان نادیده گرفته میشود. این در حالیست که مطابق با ماده ۱۲۷ آییننامه اداری-استخدامی هیئت علمی دانشگاهها، تمام موسسات آموزش عالی باید صرفاً به قوانین مصوب در این حیطه پایبند باشند و دانشجویان در مقام ذینفعان اصلی دانشگاه، تصمیمگیری و سیاستگذاریای طبق رویههای خودسرانه را برنمیتابند.
نظر به موارد یاد شده، ما، دانشجویان دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی مصرانه خواستار تجدید نظر در حکم قطع همکاری با دکتر خویی هستیم. امید است جنابعالی و دیگر تصمیمگیران مراتب بازگشت به کار و دلجویی از این استاد گرانقدر را فراهم کرده و مطابق با قوانین موجود، قرارداد ایشان را تمدید کنید.
رونوشت به:
دکتر عباسعلی وفائی، معاون توسعه و مدیریت منابع دانشگاه
◻️لینک جهت امضا
روایت پنجم:
ترم دوم جامعهشناسی علوم اجتماعی تهران بودم. یک روز که نزدیک شریعتی رسیدم، به ذهنم رسید واسهی اولین بار به دانشکدهی علوم اجتماعی علامه بروم. از جلوی حراستِ خیلی هوشیار دانشکده رد شدم و زمان کلاسهای بعد از ناهار که شد توی راهرو دنبال بچههای علامه رفتم. از چند نفرشان پرسیدم: (( الان چه کلاس خوبی هست؟)) بین کلاسهای خوب، کلاس استاد خویی از همه پرطرفدارتر بود. منم رفتم سر کلاس جامعهشناسی هنر و ادبیات. قبل کلاس با دو تا از بچهها دوست شدم و گفتن: (( خوب کلاسی مستمع آزاد اومدی، پشیمون نمیشی.)) از همان ثانیهی اول از انرژی استاد خویی متعجب بودم و به قدری فضای کلاس برایم خوشایند بود که حتی خیلی وقتها خندهام میگرفت. این همه شوق برای درس دادن به دانشجوها، میان اساتید واقعا نایاب است؛ مخصوصا اینکه دیدن اساتید جوانتر در هیئت علمی دانشکدههای رانتی علوم اجتماعی بسیار سخت است و اساتید رانتی بعد از دههها تدریس بیکیفیت حاضر به میدان دادن به جوانان لایق نیستند. استاد خویی به غیر از همان دقیقهی اول، کلا روی صندلی نمینشست. اصلا جدا از ویژگیهای ظاهری، من را به شدت یاد استاد ویولنم میانداخت؛ که خیلی کلاسهایش را دوست داشتم. فضای کلاس استاد خویی هم جوری بود که انگار درون قفس دانشگاه و حراست حلقه به گوشش نبودیم و دانش آزادانه جریان داشت. یک کتاب تاریخ ایران که اسمش یادم نیست، دستش گرفته بود و همهاش از یک طرف کلاس به طرف دیگر میرفت و میآمد. سریع پای تخته کلی یادداشت به هم دیگر اضافه میکرد و وصل میکرد بهم. خیلی خیلی زیاد نظر همهی بچهها را میپرسید. منی که ترم دوم بودم و همینطوری رفته بودم سر کلاس، خیلی احساس خوبی داشتم. حتی وقتی یکی از دوستان علامهام بهم زنگ زد برای ناهار سلف علامه که ازش پرسیده بودم، جوابش را ندادم و صدای کلاس آنلاین خودم را هم قطع کرده بودم و کلا بیخیالش شدم. بعد هم دربارهی این حرف میزد که جنبش زن زندگی آزادی چه چیزهایی را توی جامعه عوض کرده و برخلاف بسیاری دروغگوهای دانشگاه تهران که تریبون تلویزیون هم در دست دارند، از ناکلمههای ریاکارانهای مثل "اغتشاشات"استفاده نمیکرد و به قول خودشان -به کلمات هم- باج نمیداد. اگر کسی چیزی میگفت و اکثر کلاس به نظرش بهتر بود، کلمههای قبلی را خط میزد و دوباره مینوشت. به دانشش تعصب نمیورزید. یادش به خیر. واقعا دیدن رفتن اینجور استادها سخت است هرچند مطمئنم بچههای علامهای که خیلی از آنها به قول خودشان جامعهشناسی را با استاد خویی یاد گرفتند، نگاه نمیکنند؛ استاد خویی را نگه میدارند.
#دانشگاه_خانه_ما
#روایت_شرافت
روایت سوم:
«برای» دکتر خویی
چند سال پیش، وقتی که نه ویروس کرونا بود و نه ذهنهای بیمایه و بیارزش ارزشینما بر دانشکده علوم اجتماعی علامه حکمرانی داشتند، ما، نسل در شرف باختن جوانی و آینده، برد یادگیری از روش و منش دکتر خویی را داشتیم...
روزهای قشنگ و تکرار نشدنی حیاط و راهروی علوم اجتماعی که با تبر ذهنهای فرسوده، تبدیل به حسرت و دریغ و اندوه شدند.
یک روز که در حیاط دانشکده بودیم، دکتر خویی دغدغه عمیقی را با ما مطرح کرد و پرسشی که همیشه در زندگیام به آن فکر میکنم. از او پرسیدم که بعضی از بچهها گله دارند که مدتی است همانند سابق با دانشجویان در تعامل نیستید و به اصطلاح دانشجویان را کمتر تحویل میگیرید. در پاسخ به سوالم، مثالی از یکی از کلاسهایش زد و گفت: «سه هفته پیش فقط از آنان خواستم ده صفحه مقاله بخوانند ولی این تکلیف را انجام ندادند. برای اینکه فشار نیاورم دو هفته دیگر هم زمان دادم اما فقط دو نفر از یک کلاس حدودا سی نفره، آن مقاله را خواندند؛ حالا شما بگویید، که من باید چه کنم؟». در ادامه گفت طبیعتا وقتی این فرآیند را میبیند، انگیزه و اشتیاق اینکه با دانشجویان صمیمیتر باشد را از دست میدهد. میگفت چرا من باید با کسانی صمیمی باشم که از آنان تعهدهای حداقلی را دریافت نمیکنم؟ ارتباط باید متقابل باشد و زمانی که من این دو طرفه بودن را نبینم، ترجیح میدهم استادی باشم که از سر وظیفه درسم را بدهم و دیگر انگیزهای برای اختصاص زمانم به گذراندن با آن دانشجویان را نداشتهباشم. تا مدتها بعد و حتی الان، دارم به این پرسش «چه کار باید کنم؟» دکتر خویی فکر میکنم. بعد از آن ماجرا هم که دکتر را دیدم، به ایشان گفتم که هنوز دارم به این پرسش فکر میکنم. او هم با لبخند گفت تورو خدا هر زمان جوابش رو پیدا کردی به من بگو!
اما مهمتر از این پرسش، درسی بود که گرفتم و مهمترین درسی بود که از دکتر خویی گرفتم؛ متقابل بودن احترام و توجه و تعهد، لازمهی هر ارتباط است و نباید به قیمت خوشامد یا بدآمد دیگران، اصول را زیر پا گذاشت. همانطور که خود دکتر گفت، به کسی «باج نداد» و این اصل را حتی در قبال دانشجویانش هم رعایت میکرد. این خاطره مصداق همین باج ندادن است. باج ندادن برای کسب قدرت، باج ندادن برای کسب محبوبیت و...
پ.ن: تصاویری از حلقه تحلیل جامعهشناختی فیلم، که یکی از کلاسهای فوق برنامه جذاب آن سال دانشکده بود و به همت دکتر خویی و انجمن دانشجویان آزاد اندیش علامه برگزار میشد.
پ.ن ۲: و چه زندگیها داشتم اسماعیل، چه زندگیها داشتیم (داشتیم).../رضا براهنی
#دانشگاه_خانه_ما
#روایت_شرافت
روایت اول:
خویی در سبک خودش یگانه است.
آخرهای کارشناسی گیر داده بودیم سوالات امتحانش که جوابهاش هیج جا نبود جز توی سر خودمان را قبل از امتحان بدهد و او نمیفرستاد.
کار به جای باریک کشید و مثل دو تا شاعر قرن پنجی شروع کردیم به مجادله. چند بیت آخر او اینها بودند:
«روزگاری که در آن طیّ جوانی کردم
آرزو بر اثرِ سعیِ چُنانی کردم
بود خوشتر ز جهانی که شما میبینید
بیاثر از خلجانی که شما می بینید
عمر ما رفت به پای طلب رؤیایی
روزِ شادیّ همه، روزِ جهان آرایی
پیر گشتیم و کنون نوبت جولان شماست
چشم تاریخ به دستان پر از جان شماست
آنچه از عاقبتِ کارِ شما میمانَد
جهد و سعیایست که از خلقْ غمی بِرْهانَد
امتحان چیست؟ جوابی که به خود مدیونید
تا بدانید چه اندازه از این مغبونید
که ز تعلیم نظرگاه از آن پیرِ جوان
چیزَکی عایدتان گشت ز اسرارِ جهان؟»
اولین بار ترم سوم کارشناسی بودم. جلسه سوم چهارم بود و قرار بود دورکیم بگوید. من را هم نمیشناخت. در لابی دیدمش قاطی بچهها نشسته بود و با آنها صحبت میکرد پریدم گفتم: «من فردا دورکیم رو میگم» گفت اگه بلدی بگو.
سرکلاس پیش از این که شروع کنم رفت نشست آخر کلاس و گفت: «هر چی دوستمون میگه عین درسه، جزوهاش رو بنویسید». آن روز اولین باری بود که به قول ساعدی «فکر کردم آدمم!»
من از خویی یاد گرفتم نترسم، حرفم را بزنم چون هیچ چیزی مهمتر از کلماتی نیست که بدون ترس ادا میشوند.
یاد گرفتم استاد بودن به کلاس تشکیل دادن نیست بعضی وقتها باید کلاس را ناتمام ول کنی و داد دانشجویت برسی.
پیوست:
فرق است میان تو و آنهایی که پشتشان به رانت گرم است و قول اتاق ۲۵۰ را از رئیس گرفتهاند و حالا از خوشحالی پا به زمین میکوبند و شاخ میزنند تا راهشان را زودتر باز کنند.
فرق است میان تو و کسانی که به دانشجویان افترا بستند و دلشان خوش است به چند کتاب فلسفهی دین که خواندهاند. فرق است میان تو ومیانهطلبان چربزبان و خوشخط و خال.
ما تو را میشناسیم و
در کنارت خواهیم ماند.
#دانشگاه_خانه_ما
#روایت_شرافت
📍بیانیه انجمن علمی-دانشجویی جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی در اعتراض به حذف اساتید
🔴دکتر مهدی خویی نامه قطع همکاری دریافت کرد.
مدت هاست که ما دانشجویان علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، شاهد تهدیدهای متعدد از جمله حذف اساتید، اختناق و سرکوب صدای آنها از جانب ریاست دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی بوده ایم.
مهدی خویی فارغالتحصیل مطالعات فرهنگی و رسانه از دانشگاه SOAS و استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی امروز خبر از اخراج خود داد. این در حالی است که واحدهایی برای تدریس در ترم جدید برای او در نظر گرفته شده بود. آموزش دانشگاه موظف شده واحدهای در نظر گرفته شده را حذف کند و در اختیار استاد جدیدی قرار دهد. حذف، اخراج و سرکوب اساتید متعهد علوم اجتماعی در وضعیتی اتفاق میافتد که اساتید رانتی و بیسواد روز به روز صندلیهای بیشتری را در هیئت علمی دانشگاهها تسخیر میکنند.
همچنین معاونت فرهنگی دانشگاه و ریاست دانشکده علوم اجتماعی پیشتر محدودیتهایی نظیر جلوگیری از "راهنمایی علمی انجمن" و یا "ارائه در نشستها" را برای ایشان فراهم کرده بودند. انجمن علمی جامعهشناسی و بدنه دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی در برابر حذف این استاد شریف و متعهد ساکت نخواهد نشست. در کنار مهدی خویی اساتید دیگری نیز در دانشگاه حضور دارند که شائبه حذف و یا محدودیتشان به گوش میرسد.
ما از کلیه ظرفیتهای موجود بهره خواهیم برد تا در برابر تعدی نیروها و نهادهای امنیتی به ساحت دانشگاه مقاومت کنیم.
@atusociology
📎گزارش تصویری جلسه گردهمایی دانشجویی: "تجربه اصفهان با محوریت مالکیت در ایران(اسنوا)" با حضور اساتید محترم
Читать полностью…🔸️دوستان و مخاطبان گرامی
نشستی که پیشتر پوستر آن در کانال قرار داده شده بود؛ فردا(سهشنبه) ساعت ۱۲ در سالن ارشاد طبق برنامه قبلی برگزار میشود.
🔶️ اولین دورهی حلقهی جمعخوانی متون ناسیونالیسم :
ملتها و ناسیونالیسم اثر اریک هابسبام
زمان : یکشنبه ۵ آذر الی یکشنبه ۲۶آذر
◽️مکانِ گردهمایی: دفتر انجمنهای علمی
🔺️ پیشنهاد میشود پیش از حضور در جلسه فصل اول کتاب ملتها و ناسیونالیسم پس از ۱۷۹۰ از اریک هابسبام را مطالعه کنید.
شرکت در این حلقه برای عموم آزاد است.
انجمن علمی جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
#دقایقی_با_جامعهشناسی
▫️نظریههای ضمنی در زندگی روزمره
ما همواره نظریهها را بهکار میبندیم. حتی نظریههای کلاسیک جامعهشناختی را. ولی ما این کار را بهصورت بسیار ضمنی انجام میدهیم...
▫️در این مجموعه درسگفتار، به معرفی نظریههای جامعهشناسی میپردازیم. فیلمهای درسی کوتاه که در چند دقیقه به صورت اجمالی نظریهها و صاحبنظران جامعهشناسی را معرفی میکنند.
انجمن علمی جامعهشناسی
با عرض پوزش از دانشجویان گرامی، جلسه آشنایی نوورودیان با انجمن با نیم ساعت تاخیر، در ساعت ۱۴ برگزار خواهد شد.
Читать полностью…پست تکمیلی در رابطه با شرایط پذیرش آثار دانشجویان
جهت ارسال آثار به آیدی زیر مراجعه نمایید:
@zedi1313
انجمن علمی جامعهشناسی
- نگاهی بهشروع مهر، و میز معرفی انجمنهای علمی-دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبایی به نوورودیها.
- انجمن علمی جامعهشناسی دانشگاه علامهطباطبایی
"انجمن دانشجویان"
این پست جهت آشنایی دانشجویان دانشکدهی علوم اجتماعی با اعضای دورهی جدید انجمن علمی جامعهشناسی منتشر میشود.
پیش از آن، تکرار این نکته خالی از فایده نیست که اساسا ماهیت انجمن علمی، مشارکت و همراهی دانشجویان و شکلگیری دایرهی تعامل گسترده میان انجمن و بدنهی دانشجویی را ایجاب کرده و ضروری میسازد. بنابرین در دورهی جدید، همواره تلاش بر این خواهد بود تا درهای انجمن، چنانکه سنت نیک انجمنهای دانشجویی اینگونه است، به تمامی بر روی دانشجویان و پیشنهادها و انتقادهایشان باز باشد. انجمن علمی همواره انجمنی برای بدنهی دانشجویی است و گردانندهی چرخ فعالیتهای آن، خود جمعیت پرتعداد دانشجویاناند. از این روی تقاضا داریم تا انجمن را از ایدهها و پیشنهادهای خود بهرهمند ساخته و در شکلگیری دایرهی تعامل یاریگر ما باشید. جهت سهولت در برقراری ارتباط و همکاری میان شما و شورای مرکزی، در ادامه به معرفی اعضای انجمن علمی جامعهشناسی و حوزههای کاری هر کدام از آنان پرداخته میشود تا شما دانشجویان، ایدهها، پیشنهادها و انتقادهای خود در هر حوزه را با عضو مسئول در میان بگذارید.
روایت هفتم
برای دکتر خویی:
سال پیش، در دفتر انجمن علمی بودیم. او بود و جمعی از دانشجویان، که در مورد مهاجرت صحبت میکردیم. سوالی که همیشه درباره استاد خویی داشتم رو پرسیدم؛ استاد چرا برگشتین؟ پشیمون نیستین که برگشتین؟ جوابی که بهم دادن هیچوقت یادم نمیره؛ چون بنظرم چیزی بود که باید از جامعهشناسی یاد میگرفتم. گفتن: من توی یه دورهای باید تصمیم میگرفتم که بمونم یا برگردم و تصمیم گرفتم که برگردم و پشیمون نیستم که برگشتم اون هم به یک دلیل. چرا؟ چونکه من جامعهشناسی رو علم متعهدی میدونم و اگر جامعهشناس تعهد خودش رو از دست بده، حرفهی خودش رو درست جلو نمیبره چرا که این دو مقوله به هم پیوند خوردن. خارج از ایران به دلایلی ایفای این تعهد سخته و من تصمیم گرفتم برگردم. دوباره گفت میدونی یک شانسی که من بعد از برگشتنم داشتم چی بود؟ اینکه اومدم دانشگاه؛ از خوششانسیهای من بود که وارد آکادمی شدم چونکه من واقعا معلمی رو دوست دارم و ازش لذت میبرم. بعد از اون گفتم استاد من همیشه میگم اگر که مهاجرت کنیم و همه بریم پس اینجا چی میشه؟ گفتن که من در نهایت در جواب به همین سوال برگشتم. اما با وضعیت الان نمیتونم چنین توصیهای بکنم که برگردید یا مهاجرت نکنید. شرایط به نحوی شده که نمیشه دیگه و من هم حق میدم به کسایی که این تصمیم رو گرفتن و میفهممشون. اما ما علوم اجتماعی خوندهها متعهدیم. البته که به همگان (علوم اجتماعی خواندهها) توصیه میکنم اگر شرایطش رو دارن برای تحصیل و تجربه و به نحوی برای بزرگ شدن مهاجرت کنن ولی اگر به فکر برگشت نباشی بنظرم این تعهد داشتنه مشکل داره.
اون روز استاد خویی از امید حرف زد از اینکه جامعهشناسها و علوم اجتماعی خواندهها چه وظیفهای دارن و باید متعهد باشن. میگفتن ما مثل شمعی هستیم که توی این تاریکی باید با همین نور کوچیک روشن بمونیم تا به خورشید برسیم.
خیلی وقته از اون روز میگذره و خیلی چیزها عوض شده. امروز او را از خانهاش راندهاند و معلمی را از او گرفتهاند. و سعی در خاموش کردن شمعهای ما دارند.
خویی به معنای واقعی متعهد بوده و هست. متعهد به مردم، خانهاش، به دانشجوها، به حرفه و علمش.
ما از او نه تنها درسهای جامعهشناسی بلکه تعهد را آموختیم و به حرفهی خود متعهد میمانیم و نمیگذاریم امید را از خانهمان بگیرند. او به دانشجوهایش تعهد داشت ما نیز به معلممان متعهد میمانیم و به قول دوستی: میمانیم در کنار عزیزی که ماند در کنارمان.
#دانشگاه_خانه_ما
#روایت_شرافت
روایت ششم:
دربارهی دکتر خویی:
مدتی مسئولیت انجمن ادبیات فارسی علامه بر عهدهی ما بود. اولین برخورد با دکتر خویی هم اینجا اتفاق افتاد. وقتی از ایشان دعوت کردیم، دربارهی حقالزحمه سوال کردیم. پاسخ دادن که هیچوقت بابت برنامههای دانشجویی مبلغی رو دریافت نمیکنند. در جلسه از تعهد و هنر متعهد صحبت کردن. به مرور داشت پازلی دربارهی ایشان برای ما شکل میگرفت؛ کسی که حامی فعالیتهای دانشجویی بوده و از متعهد بودن حرف میزد.
بعدتر در در برنامهای دیگر که از ایشان دعوت کردیم، قرار بود دربارهی "سیاسی بودن در وضع اکنون" صحبت شود ولی دانشگاه مجوز آن را صادر نکرد و ما هم بیتوجه به این محدودیتها، برنامه را مستقل از دانشگاه برگزار کردیم. باز هم پازل داشت کاملتر میشد؛ کسی که برای باورها و ارزشهایش، جسارت عبور از چارچوبهای تنگ دانشگاهی را دارد.
مدتها گذشت و به هر سختی، گروه ادبیات فارسی را راضی کردیم تا به عنوان استاد مدعو از ایشان دعوت کنند. قابل پیشبینی بود که قرار است با کلاسی متفاوت روبرو شویم. کلاسی که از معدود کلاسهای خوب تاریخ آن خراب شده -دانشکده ادبیات- بود. تکهی دیگری از پازل: متفاوت بودن، چه در فرم کلاس، چه جنس مسائل، چه برخورد و ...
منی که هر روز بد و بیراههای جدید از استادان ادبیات فارسی میشنیدم، از حرفهایی که مستقیم در روی خودم میگفتن، از حرفهایی که پشت سرم به دانشجوها میگفتن و انواع آزارها و فشارها (تا جایی که آمادگی این را داشتم که هر لحظه ممکن است اتفاق بدی برای من بیفتد)، زمانی که بریده بودم و دیگر توانی نداشتم، روزی دفتر دکتر خویی رفتم. با گشودگی کامل من را پذیرفت و برای ادامهی مسیر دانشگاهیم، راهنمایی کرد و بسیار حمایت کرد از تصمیمم. برای منی که از همه جا رانده شده بودم، هنوز درون دانشگاه پناهی بود که میتوانستم احساس امنیت کنم. دوباره انگیزه گرفته بودم که هنوز هم درون دانشگاه امیدی هست. حتی بعد از اینکه متوجه شدند ارشد قصد تغییر رشته دارم و میخواهم سمت علوم اجتماعی بیایم، بهم گفتن که چه از نظر علمی، چه از نظر مالی (بابت هزینههای کنکور و کتابها و ...) اگر کمکی بود حتماً روی ایشان حساب باز کنم و ابداً در این زمینه تعارف نکنم. این آخرین تکهی این پازل بود؛ ورای کثافت جاری دانشگاه و نبردها بر سر میز و مقام و پول و پایاننامه و رزومههای الکی و ... هنوز هم افرادی بودند که متفاوت میزیستند و اخلاق و شرافت برایشان معنایی داشت.
#دانشگاه_خانه_ما
#روایت_شرافت
روایت چهارم:
چیزیکه مهدی خویی را متمایز میسازد، تنها محدود بهکلاسهاش نیست که فراترست.
سعی نداشت بگوید: "خب مارکس این است، وبر هم این، تمامشد."، بلکه هرآنچه تدریس میکرد را در متن و زمینهای که میزیستیم میآمیخت. شرایط را میدید و طبق آن پیش میرفت و بعد کلاس با دوستی، درراه مترو شریعتی قدم که میزدیم کلمهبهکلمهای که میگفت را میدیدیم، "چهچیزی را زیبا ببینم؟، وقتی تصویر مقابل زشت است؟".
یاد میداد ببینیم، نهاینکه صرفا بنویسیم و روی کاغذ پیاده کنیم.
از طرفی، حواسش بود بهتکتک بچهها. به شادییا ناراحتیشان. احساس نمیکردی استادی معلمی از تو میپرسد " چهشده؟"، که رفیق شفیقت میپرسد و تو واهمه نداری که پنهان کنی یا دروغگویی. محبوب همه. بین ورودیهای حاضر و گذشته هنوز ویس کلاسهاش دستبهدست میشود، دانشجو ارشد سرکلاسهای کارشناسیش مینشیند، همیشه یک درخواستی روی میز مدیرگروه هست که "این واحد رو با دکتر خویی ارائه بدید"، واحدهاییکه تدریس میکند سرثانیه تکمیل میشود و همیشه ظرفیت کلاسها بالاتر از آنچیزیست که تعیین میشود، پشت دانشجو را خالی نمیکرد. میدانستی اگر مشکلی پیش آمد اول سراغ چهکسی را بگیری. نشستی یا جلسهای کهباحضور او بود، سالن پُرتر از همیشه میشد. از دانشکدههای دیگر میآمدند و یکبار یکیشان کنارم نشستهبود که نه همرشته بود و نه همدانشگاهیمان! او از لابی رد میشود، راهطولانی میکند تا ازمیان بچهها رد شود، آنها را ببیند و صحبتی تازه کند.
معلم است، کمتر معلمی چون او دیدهم.
بهامید دیدن "امید" روبهروی ورودی دانشکده، کهبدانیم صاحبخانه درخانهست.
پ.ن: فرق تو با تمام آنها در اینست که آزادهای! در کتابی خواندهم که "همیشه ترس. برای غلبه بر هر کس، کاری کن تا بترسد."، تو نترسیدی. شجاعانه کنارمان ایستادی. نوبت ماست کنار تو بایستیم.
#دانشگاه_خانه_ما
#روایت_شرافت
روایت دوم:
آشنایی من با دکتر خویی از تابستان ۹۸ و برگزاری مدرسه تابستونی علامه بود. یادمه مدرسه در نزدیکی شروع ترم پاییز بود و منم از شهرستان برگشتم تهران که برسم به کارگاه دکتر خویی، چون متاسفانه اون تایم دکتر خویی هیچ واحدی با ارشدها نداشت و کنجکاو بودم زاویه نگاه ایشون به مسائل اجتماعی رو ببینم چه طوره. خلاصه که کارگاه ایشون شلوغترین کلاس بود و بعد گذشت کارگاه تصمیم گرفتم هر طور شده ایشون بشن استادراهنمای پایان نامهم.
بعد سلام و احوالپرسی و طرح مسئله از طرف من، با نگاه تعجب آمیز پرسیدن که شما دانشجوی علامه هستی!؟ منم با خنده گفتم استاد انقدر نمیام دانشکده هیچکس منو نمیشناسه. خلاصه پروپوزال رو تحویل گرفتن بعد یه تایم رفتم داخل اتاقشون برای گرفتن نظرشون درباره موضوع. خیلی مودبانه و محترمانه بعد اینکه کلی تعریف کردن از ایده؛ شروع کردن به نشون دادن ایرادات که واقعا ایرادات هم به حق و درست بود نه از مدل نگاه ایدئولوژیک، بدقلقی و بهانه گیری برخی به اصطلاح استاد.(دکتر خویی از جنس انسانهایی هستن که انقدر خونگرم ن که از حرف زدن با ایشون ادم خسته نمیشه)خلاصه که مشغول گپ و گفت درباره شهر و... شدیم. منم از محیط کار و زندگیم گفتم براشون، همونجا بود ایشون پیشنهاد دادن چرا نمیای درباره همین محرومیت و رنج مردم حاشیه نشین کار کنیم!؟ که بعد چند روز بالا و پایین و غر زدن کنار اومدم که میتونه موضوع خوبی باشه. خلاصه دوباره شروع کردم به نوشتن این بار با ساختاری که ایشون گفته بودن یادمه حوالی بهمن ۹۸ بود که پروپوزال رو تحویل دادم و بعد کرونا لعنتی اومد دیگه ارتباط ما شد تماس صوتی و اسکایپ.
دکتر خویی رو گروه خیلی اذیت میکردن، یادمه پروپوزال من بعد ۱۸ ماه کش و قوس و ایرادات بنی اسراییلی تصویب شد. اون اذیت ها و بهانه جوییهای گروه واقعا اذیت کننده بود.
در ایام نوشتن پایاننامه هیچ موقع، تحمیلی از جانبشون ندیدم. همیشه ادبیاتشون اینطور بود که؛ پیشنهاد من اینه که، باز هر طور خودت صلاح میدونی. هیچ موقع تحمیل یا نگاه فرادست به فرودست از جانبشون ندیدم. همیشه محترمانه و متواضعانه برخورد میکردن.
اما در مورد روز دفاعم؛ یادمه که کمی استرس داشتم و ایشون متوجهش شد با وجود اینکه منکر بودم، یادمه کلی بهم روحیه دادن و گفتن من داخل جلسه هستم هر جا لازم باشه ورود میکنم و نمیزارم اتفاقی بیفته، به معنای واقعی دلسوزانه رفتار کردن.
اما در مورد اتاق شون: بعد ۲۶ سال زندگی جذاب ترین اتاق در اماکن رسمی بود که واردش میشدم، به جرئت میتونم بگم اتاق هیچ کدوم از اساتید نظم، گرمی و تزیین ساده ایشون رو نداره. یادمه پرسیدم استاد چرا انقدر به اتاق تون میرسین!؟ گفتن که: اینجا جایی که من روزی ۸ ساعت داخلش زندگی میکنم باید انقدر بهم انرژی بده که سرحال برم سرکلاس.
دکتر خویی همونطور که در اخرین پیام اینستاگرامی ش نوشته؛ دانشکده رو خونه خودش میدونه.
یه نکته جالب دیگه هم دقت کردم این بود که دکتر همیشه اخرین نفر میرفتن سلف اساتید، بعد از همه استادها، تنها. چون ظاهرا همون جمع به اصطلاح استاد بارها سر حرف های عادی برای ایشون دردسر درست کرده بودن.
درست این متن یه چهره قدسی از دکتر نشون میده اما اینم ناگفته نماند استاد هم مثل همه انسان های دیگه ایراد دارن اما نکات مثبت شون خیلی برجسته تره....خیلی متاسفم بابت این اتفاق، هر چند همیشه میگفتم دکتر خویی رو دیر یا زود جوابش میکنن، چون واقعا گروه خونی ش به این جماعت فعلی نمیخوره.
نمیدونم، فقط امیدوارم یه روز خیلی نزدیک دوباره داخل علامه بببنم شون.
#دانشگاه_خانه_ما
#روایت_شرافت
فراخوان روایت
📍انجمن علمی-دانشجویی جامعهشناسی قصد دارد روایتهای دانشجویان را از دکتر مهدی خویی جمعآوری و منتشر کند. اگر با ایشان کلاس داشته یا خارج از کلاس برخوردی با ایشان داشتهاید؛ تجربه خود را با ما به اشتراک بگذارید.
این روایتها نمایانگر قسمت کوچکی از تلاشهای معلم شریف ما برای آموختن خواهد بود و تعهد وی به دانشجویان و مردم را نشان خواهد داد.
ما در برابر این تصمیم مسئولان دانشگاه سکوت نخواهیم کرد. این تجارب گواهی بر این خواهد بود که دانشجویان بر حضور دکتر مهدی خویی در دانشکده در ترمهای آتی تاکید دارند و خواستار از سرگیری همکاری با ایشان هستند.
#دانشگاه_خانه_ما
#روایت_شرافت
راههای ارتباطی:
@ftm_hasani
@Zedi1313
📣📣📣 توجه توجه:
🗳🗳🗳 فراخوان ثبت نام هفتمین دوره انتخابات سراسری شوراهای مرکزی انجمن های علمی دانشجویی دانشگاه
📍 شروع ثبت نام: 9 الی 20 خردادماه
📌 از طریق: negarestan.atu.ac.ir
⌨ نحوه ورود به سامانه:
نام کاربری ⬅️ شماره دانشجویی
رمز ورود ⬅️ کد ملی
☎️ کسب اطلاعات بیشتر:
48393509
48393511
48393523
📄📄📄دانشجویان می بایست قبل از ثبت نام حتما شیوه نامه انتخابات را مطالعه کنند.
صوت جلسه «عصرانه کتاب»:
📌نقد و بررسی کتاب «برنامه کتاب فرانکلین در ایران»
با حضور مترجم کتاب خانم زهرا طاهری
و دکتر محمد ملاعباسی
انجمن علمی-دانشجویی جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
📍گزارش تصویری جلسه معرفی و بررسی کتاب «برنامه کتابِ فرانکلین در ایران» با حضور سرکار خانم زهرا طاهری(مترجم کتاب) و دکتر محمد ملاعباسی
Читать полностью…