زیباتریناشعار؛دلنشینترینمتنها؛جدیدترینآهنگهادر 🌦آوای بـــ⛈ــاران🌦 @av_baroon
.
پرسیدند
آیا او را در حد مرڪَــ دوست دارے... ؟
ڪَـفتم بالاے قبرم از او سخن بڪَـویید و
ببینید چطور مرا زنده میڪند ..!!
#محمود_درویش
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
خدایی می ڪند در ما ،
خداوندِ دوچشمانت...
ڪه سر بر سجده آوردم
به راه و رسمِ شیدایی...!!
دلم آشوب و دنیایم
میان برزخی مانده...
بهشت آنجاست باشی تو ،
جهنّم بی تو هر جایی....!!
#هادی_نجاری
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
ڪمی شب
ڪمی آغوش
ڪمی تو ؛
دیڪَر نمیخواهم
با این ڪلمات جمله بسازم..!
شعر بَس است ؛
دیڪَر میخواهم
با این واژه ها
زندڪَی ڪنم ....!!
#فرشید_عسڪری
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
نیامدنت...
اُردیبهشتم را بیاعتبار ڪرد ،
حیفِ خیابانهایی ڪه بیتو نرفتم ،
قدمهایی ڪه بیتو نزدم ،
شڪوفههایی ڪه بیتو عطرشان
مستم نڪرد ،
حیف از باران ڪه بود و تو نبودی ،
حیف...!
حیف از اُردیبهشتی ڪه بیتو ڪَذشت...!!
#بارانقیصری
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
از من نڪَیر
آغوشِ ڪَرم و مهربانت را
دورم بپیچان
مثلِ پیچڪ بازوانت را
حالا ڪه در آغوشت
حقِ آب و ڪَِل دارم
وا ڪن به رویمِ
آشیانِ بیڪرانت را ...!!
#فرشته_تشکری
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
یڪــ روز صبح
دستت را میڪَیرم
میبرم یڪجا
ڪه دست هیچڪس به خلوتمان نرسد
آن وقت من میمانمُ
غزلِ لبهایِ تو
و یڪ دنیا سڪوت...!!
#ریحانه_تحویلی
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
دلم ڪمی تو میخواهد
در جاده ای دونفره
در ڪلبه ای چوبی
ڪنار شومینه ی آغوشت
درون چشمه ی چشمانم
با تو بودن میخواهد
ڪه صدای شرشر باران
و آوای پرندڪَان سحر خیزش
در آغوش یڪدیڪَر معنا بڪَیرد
دلم ڪمی به اندازه ی تمام
نفسها با تو بودن می خواهد ...!!
#فرزانه_طالبی_پور
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
با درودی
به خانه میآیی و
با بدرودی
خانه را ترڪ میڪَویی،
ای سازنده!
لحظهی عمرِ من به جز فاصلهی
میانِ این درود و بدرود نیست ....!!
#احمد_شاملو
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
خورشیدم باش
موسیقی صبح را بنواز
با آهنڪَ چشمانت
و آفتاب نڪَاهت را
به پنجرهے قلبم بتابان
تا صبحم ڪوڪ شود از پرتو نڪَاهت
و من از حضور آفتابیت
جان دوبارهاے بڪَیرم.....!!
#لیدا_غ
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
هرڪسی یاری درین ڪاشانه دارد؛ من تو را
یڪ هدف از رفتن میخانه دارد؛ من تو را
هرڪه را دیدم به فرداهای خود دل داده است
آرزوها در دل دیوانه دارد؛ من تو را
در طواف عاشقی باید بسوزی دم به دم
ڪعبه ای اینڪَونه هر پروانه دارد؛ من تو را
هرڪسی در یڪ ستاره بخت خود را دیده است
پیش خود یڪ آسمان افسانه دارد؛ من تو را
عاشق شوریده دل، در دفتر شعرش نوشت
هرڪسی یڪ دلبر جانانه دارد؛ من تو را...!!
#مهدی_اخوان_ثالث
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
تنم را بسوزان در آغوش ِ خویش
ڪـه فـردا نیابند خاڪسترم...!!
#فریدون_مشیری
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
دوست داشتنهایم
چه میتواند باشد
جز نڪَـاه ؏ـاشقانه تو
و لمس دستانت.....
بڪَذار ؏ـاشقانه ببویمت
و فریاد بزنم ڪه ؏شـق تو
همچون شرابی در رڪَـهایم جریان دارد... !!
#نرگس_ز
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
از زندڪَی، از اینهمه تڪرارخستهام
از های و هوی ڪوچه و بازار خستهام
دلڪَیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشبدڪَر ز هرڪه و هرڪار خستهام
دل خسته سوی خانه تن خسته میڪشم
آوخ ... ڪزین حصار دلآزار خستهام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنڪَ دنڪَ ساعت دیوار خستهام
از او ڪه ڪَفت یار تو هستم ولی نبود
از خودڪه بیشڪیبم و بییار خستهام
تنها و دل ڪَرفته و بیزار و بی امید
ازحال من مپرسڪه بسیارخستهام...!!
#محمد_علی_بهمنی
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
تلخ است مذاق زندڪَانی بی تو
باد است حدیث شادمانی بی تو...
نتوان به زبان ، شرح فراقت دادن
حالی است مرا چنان ڪه دانی بی تو....!!
#همام_تبریزی
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
لبِ تو وسوسه
انڪَیزترین سیب خداست
هدیه ای بود ڪه
با توطئه شیطان آورد...اا
منم آن زاهد بدبخت
ڪه در لحظه ی مرڪَ
جای توحید به
لبهای تو ایمان آورد...!!
#غلامرضا_خدارحمی
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
شيء جميل ان تكون قريب
من شخص محتفظ بك لا يبتسم
لغيرك ولا يعطي ربع مكانتك
لأي شخص آخر....!!
زيباست !! به ڪسى نزديڪ باشى
ڪه از تو مراقبت مى ڪند
جز براى تو ، لبخند نمى زند
و حتى يڪ چهارم از جايڪَاه تو ،
(در قلبش)را به ڪسى نمى بخشد...!!
#غسان_كنفاني
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
تو التیام
تمام ؏شـقهاے مایوس و نیمه ڪارهاے ،
آغاز صبح خوش یمنی ، شفقی ،
شروع دوبارهاے...!!
#رسول_ادهمی
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
ڪَاهی فقط
یڪ حاشیهی امن و آرام
میخواهی
به دور از تمامِ دوست داشتنها ،
به دور از تمامِ دلتنڪَیها ،
به دور از تمامِ خواستنها و نخواستنها،
چشمانت را ببندی ،
لم بدهی وسطِ یڪ بیخیالیِ مطلق
و تا چشم ڪار میڪند
عینِ خیالت نباشد ....!!
#نرگس_صرافیان_طوفان
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
اونجا ڪه مولانا میڪَـه:
فتح و فتوحِ من تویی ، یارِ قدیم و اولین...!!
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
هر آنڪس ڪه
در چشمانش خیره بنڪَرد
به دام خواهد افٺاد
مثل شرابی ڪه مینوشد
هوش و حواس نوشندڪَانش را ....!!
#عمربنعمر
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
بیقرار توام و در دلِ تنڪَم ڪَلههاست
آه..! بیتاب شدن، عادت ڪم حوصلههاست
همچو عڪس رخ مهتاب ڪه افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
آسمان با قفس تنڪَ، چه فرقی دارد؟
بال وقتی قفس پر زدن چلچلههاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری ڪه به روی ڪَسل زلزلههاست
باز میپرسمت از مسالهی دوری و عشق
و سڪوت تو جواب همهی مسئلههاست...!!
#فاضل_نظری
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
من جهان بینی ندارم
من الفبای جدیدم
من فقط ؏شـق ، فقط تو....
من به آرامش رسیدم
قرن ها میان و میرن
یک چرا بدون پاسخ....
من و تو هزار سال بعد
؏شـق ، زندڪَـی ، تناسخ
به دنیا اومدم ڪـه ؏ـاشقت باشم...!!
#مهیار_کاظمزادهی_لنگرودی
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
میڪَویند قلبها اندازهے
مشتمان هستند
اما تو باور نڪن
مشت من ، فقط
یڪ نمونه از خروار
؏شـقی ست ڪه
به تو دارم .....!!
#شهره_عابد
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
امشب از پس ِ
نبودنهایت بر نمیآیم
آغوش خیالی ات را بغل میڪنم
رویای ِ زیبای داشتنت را
سنجاق میڪنم به ڪَوشه ی ِ
قلب همیشه منتظرم
و از این دورها شبتبخیرهایم را
روانه چشمان دلربایت میڪنم
تا آرام ڪَیرم در یڪ
بغل مهربانی ات ،
در رویایی شیرین ....!!
#باران_مقدم
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
فریاد مرا ڪَر چه سرانجام شنیدی
ای دوست، به داد دل من دیر رسیدی
از یاد بِبَر قصهی ما را هم از امروز
در بارهی ما هر چه شنیدی نشنیدی
آرام بڪَیر ای دل و ڪم ڪَریه ڪن ای چشم
انڪَار نفهمیدی و انڪَار ندیدی
ای نِی چه ڪشیدی مڪَر از خلق ڪه هر دم
ما آه ڪشیدیم، تو فریاد ڪشیدی
ڪَیرم ڪه به دریا نرسیدی چه غم ای رود
خوش باش ڪه یڪ چند در این راه دویدی...!!
#فاضل_نظری
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
بسوزانم
با شهدِ
سوزندهے لبانت...
بڪَـذار ! تجربه ڪنم در عطشی آتشین
لذت بخشترین سوختن را...!!
#جنت_السلطنه
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
سڪوتم بشڪـن و همصحبتم باش
رفیق لحظه هاے خلوتم باش
شبیه صبح و خورشید دل افروز
تو پایان بخش شام ظلمتم باش...!!
#مجتبی_باقی
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
ما را به جز خيالت فڪری دڪَر نباشد
در هيچ سر خيالی، زين خوبتر نباشد
ڪَفتند اين چه باشد، جز دردسر برايت
ڪَفتم ڪه در خيالم، جز دردسر نباشد
در ڪوچه در خيابان، در مزرعه بيابان
هرلحظهام توهستی جز اين به سر نباشد
رفتم ز ديدڪَانت، رفتی تو با رقيبان
از آن زمانڪه دانم، هيچت ثمر نباشد
دلداده بودهام من درعشق و درصداقت
اما تو را چه ڪَويم، در تو هنر نباشد
بر باد رفته ام من، در اين ديار واحی
نفرين به روزڪَارم، جز در شرر نباشد
من را خمار عشقت، شيدای عالمم ڪرد
میدانم آخر از من ديوانهتر نباشد...!!
#سلمان_ساوجی
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
فڪر ڪردن
به چشمانت زیباترین عبادت است؛
جانم را تازه میسازد
و به من آرامش میبخشد.
آیا اندیشیدن در
حیرتانڪَیزترین ساختهی پروردڪَار
عبادت نیست ...؟!
#محمود_درویش
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
.
صبح یعنی
تار موهایت به هم آمیختن
از لبانت چای خوشرنڪَ غزل را ریختن
چشم درچشم تو و
دیدار لبها در سڪوت...
دست را چون حلقه اے...
بر ڪَـردنت آویختن ...!!
#زهرا_سعادت
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─