جهان یکسر قمارِ آرزوی هیچ میبازد
به جز دستِ پشیمانی که دارد بُرد و آوردی؟
#بیدل_دهلوی
به نظرم نزدیک ترین نوشیدنی برای تعبیر عشق میتونه "قهوه" باشه!
یه تلخیایی داره اما میچسبه!
جنس بد زیاد داره ولی اون با کیفیتش رو اگه پیدا کنی، طعمی داره که تا همیشه یادت میمونه!
یه بار بخوری تمام شب رو بی خواب میشی و بی خواب میشی و بی خواب...
بیخیالش...
قهوه میل دارین؟
خراب ناز و پامال اداها میکند ما را
خدا رسوا کند دل را که رسوا میکند ما را
#منعم_هندوستانی
دردا که دوای دردِ پنهانیِ ما
افسوس که چارهی پریشانیِ ما
در عهدهی جمعیست که پنداشتهاند
آبادیِ خویش را ز ویرانیِ ما!
#صافی_اصفهانی
خستهام،
و نمیدانم چطور بنویسمش که یک دنیا درد، یک جهان غم، یک عالم تنهایی و اینهمه استیصال درونش جا بشود؟
#عادل_رستمکلایی
نگاه کن دانه های برف را
گویا همان رویاست
که شروع به باریدن کرده است
سهم تو از این رویا چه چیز میتواند باشد
جز عشق و دل سپردن به سپیدی
جز رهایی و درآغوش گرفتن زندگی
جز امید و رسیدن به حقیقت
نگاه کن دانه های برف را
بغل بغل آرزوست که می بارد
حیف نیست، نخندی نبینی نبوسی
رویِ ماهِ آسمانی را
که لباسِ رویا به تن کرده است. . .
#حاتمه_ابراهیم_زاده
یه کشورِ بدونِ پایتختم
که هیچ ارزِ رایجی نداره
جزیرهای که توی نقشهها نیست
یعنی وجودِ خارجی نداره
#آباعابدین
کسی نخواهد دانست که زیرِ هجومِ افکار،
چگونه هر تکهام به گوشهای از این اتاق افتاد
و صبح بی آنکه همراهی داشته باشم،
خود را با زجر جمع کردم و ادامه دادم.
#امیرمحمد_عبداللهی
درست تو روزهایی که افسردگی داشتم و کلی قرص می خوردم اومدی تو زندگیم.و فرقت با بقیه آدم ها اون جا معلوم شد که هیچوقت بهم نگفتی که چرا این قرص ها رو می خوری،یا چه میدونم مگه دیوونه ای،یا مگه چی تو زندگیت کم داری و این حرف ها...!
عوضش جوری رفتار کردی و به قدری بهم عشق دادی که به خودم اومدم و دیدم مدت هاست که دیگه اون قرص ها رو نمی خورم و حال دلم خوبه.
میدونی،فرق تو با بقیه این بود
که عاشقت شدم....
#مهران_قدیری
من اسلحهام را روی شقیشهی کلمات گذاشتهام که تو را اعتراف کنند.
نمیدانم اگر ماشه را بکشم تو میپاشی روی دیوار یا خودم! و اصلا مهم نیست انتهای این بازی یک جنازه روی زمین میماند، مهم این بود که تمام داریی من تو بودی و باقی؟
باقیماندهی هر آنچه از من که تو نبودی هم تو را میخواست.
#امیرمهدی_زمانی
من گاو نیستم !
تو برای انکار دلتنگیات
برای انکارِ من سراغ دیگری رفتی !
سراغ دیگری رفتی ؟!
من بعد تو غریبه ام
با خودم، با خانه، با خیابان،
با همان فروشگاهی که ازش خرید میکردیم
با تخت خوابم با لباس هام با عطرم
تو چطور پِیکِ آشنایی با دیگری سر کشیدی؟
به سلامتی من…
به سلامتی من فکر نکردی ؟
تو چطور توانستی به دیگری بگویی دوستت دارم؟!
واقعا گفتهای دوستت دارم؟ ناموساً؟
ناموساً چطور دستانش را میگیری ؟
چطور میگذاری سرت را میان دستانش بگیرد!؟
چطور میگذاری ببوس…
چطور میگذاری لمست کند؟!
من هنوز فکر میکنم مال توام لامصب!
تو چرا نمیروی از من؟
مگر مگر مگر
مگر صدات نمیکردم پناه؟
وقتی به من فکر میکنی
چطور برای بی پناهیام غصهات نمیگیرد؟
اصلاً به من فکر میکنی؟!
اصلاحیه
اصلاحیه
من گاوم
حالا بشین همه جا بگو عشق وجود ندارد
وجودش را نداشتی
انکار
همیشه از باور سادهتر است
من را نه
عشق را انکار کردی
گویی که خودت را…
#علی_سلطانی
گر به قسمت قانعی، بیش و کمِ دنیا یکیست
تشنه چون یک جرعه خواهد، کوزه و دریا یکیست
کجنظر، سود و زیان را امتیازی داده است
هر چه را احول دو میبیند، بَرِ دانا یکیست
در قفس، بالا و پایینی نمیباشد کلیم!
آستان و مسندِ دنیا، بَرِ دانا یکیست
#کلیم_همدانی
و سوگند به تقدُّسِ نامت..،
که فراموش کردنِ تو برای من،
مثل پاک شدنِ خورشید است،
از حافظهیِ آسمان.
#عادل_رستمکلایی
دوری از تو سکوت است
سیاه و سفید است، برفک دارد
دوری از تو اسکناس کهنهی ته جیب است که گوشه ندارد
سر مردیست بر فرمان ماشین،
لباسی چروک است بر قامت زن
صدایی گرفتهست در طول روز
نگاههای بیجانیست بر آینه با طرحِ خندهای نامفهوم یا
پروفایلیست بی تصویر
دوری از تو شکست شعر است
گمشدگیست
دوری از تو
نه سرما دارد و نه گرم
سِرشدگی ست!
دوری از تو گریختنِ حوصله است،
گریختنِ زیستن
مکانیست بر زمین که امکان حیات ندارد
و چه واژهایست دوری
چه اندوهگین کلمهایست
دور افتادن
و چه طاقتفرساست
در لحظه از تو دور بودن.
#وفا_دوران
باید کسی را میداشتم که برایش بنویسم عزیزم امشب خستهام، لطفا اجازه بده در صدای تو بخوابم، و کمک کن صبح که بیدار شدم دوباره کودکی باشم که دنبال قورباغهای کوچک تا انتهای باغ میدود.
و #شب_بخیر
#مادر
#لالایی
#عربی
#مینا_دریس
من کردهام از هر مژهای دریایی
او ساخته بزمِ غیر را مأوایی
از بختِ بدِ من است این، ورنه کسی
طوفان جایی ندیده، دریا جایی
#ابوالحسن_فراهانی
دُنیای من تویی،
دُنیا ولی میگن
زندون مومنه..
آخه چه جوری از
خیرِ تو بگذرم؟
این غیر ممکنه ...
#حسین_صفا
چه کسی میتواند
طعمِ چشمهایت را
از حافظهی شعرهایم پاک کند؟
تا خستگیِ پلکهایم
به شوق دیدنت
لای دفترِ خاطراتِ سالهای بعد
مشق شود
هنوز میتوانم
صدای بهم خوردنِ مژههایت را
در بیاورم
بیآنکه نگاهی از قلم بیافتد!
#آباعابدین