awareness_diamonds | Unsorted

Telegram-канал awareness_diamonds - الماس‌های آگاهی

5569

Subscribe to a channel

الماس‌های آگاهی

من به سانیاسین هایم( مریدان) پذیرش زندگی در تمام ابعادش، جشن گرفتن، لذت بردن و شادمانی کردن در آن را می‌آموزم.

من رقص و موسیقی و آواز را تعلیم می‌دهم. می‌خواهم بدنتان در بالاترین و مطلوب‌ترین حد ممکن، به ارتعاش درآید. می‌خواهم بدنتان تبدیل به جریانی تپنده شود، و مانند برکه‌ای ساکن و راکد نباشد. بلکه چون رودی باشد که با شتاب و اشتیاق به سوی اقیانوس دنیا حرکت می‌کند.

کناره‌گیری از دنیا روش من نیست، ریاضت روش من نیست، بلکه ضیافت و جشن گرفتن روش من است. برپا کردن جشن و سرور، همان مذهبی بودن است.

هر لحظه‌ای را که به شما اعطا شده است، هر نفس و هر ضربان قلب‌تان را جشن بگیرید، زیرا این‌ها مقدس و مایه‌ی شادمانی‌اند. پس همین حالا با خدا و در خدا زندگی کنید...

من خدا را به عنوان یک هدف به شما معرفی نمی‌کنم. شما می‌توانید درست در همین لحظه به هنگام جشن و شادمانی خدا را احساس کنید.

جشن و شادمانی بالاترین رشد آگاهی و بیان آشکاری از شکوفایی "گل طلایی" در وجودتان است

اوشو


( گل طلایی یا گل هزار گلبرگ زرین نماد معرفت والا و بالاترین سطح آگاهی و روشن ضمیری در عرفان شرق است)

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

حریص بهشت نباشید و از جهنم نیز نترسید
فقط لحظه به لحظه زندگی کنید

اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

مراقبه راهی است برای فرمانروایی بر وجود خودتان. نه به هیچ خدایی نیاز است، نه به هیچ دینی، نه به تعلیمات مذهبی نیاز است، نه به کتاب مقدس نیاز است، نه به مسبحی شدن نیاز است، نه به هندو و یا یهودی شدن نیاز است. اینها همه مضخرف محض هستند. تنها چیزی که مورد نیاز است این است، یافتن مرکز خود. و مراقبه ساده ترین راه برای یافتن آن است.

اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

کمی برای خودتان وقت بگذارید.....

اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

انسان با دیانت زندگی اش را بر اساس امیال و آرزوهای جاه طلبانه زندگی نمی‌کند، بلکه به خداوند اجازه می‌دهد که توسط او زندگی کند.

او یک وسیله می‌شود و می‌گوید:
بیا ای خداوند...
ملکوت و پادشاهی از آن تو است،
اراده‌ی تو حاکم باشد.
بیا از من عبور کن،
توسط من زندگی کن، توسط من باش.
من خالی و آماده هستم.

من فقط مانند نی توخالی هستم.
بیا، از من یک فلوت بساز؛
از من ترانه‌ای بساز و بخوان
سکوتت را یا آوازت را بخوان،
بیا و از طریق من جشن بگیر.
من آماده و منتظر تو هستم،
در دسترس تو هستم.

انسان معنوی یک تسلیم و آماده بودن بزرگ است.

او به خداوند می‌گوید "هرگاه تو اراده کنی، من آماده‌ام. من صبر خواهم کرد و شکیبا خواهم بود و در انتظارم. عجله‌ای هم نیست. اگر جای دیگری مشغول هستی و زیاد کار داری، انجامشان بده. می‌توانم تا بی‌نهایت برایت صبر کنم.

آری... انسان بادیانت اینگونه است؛
یک تسلیم ژرف، یک تسلیم تام به آن کُل. آنگاه لحظه به لحظه زندگی می‌کند.


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

اگر آدمی در حال گذر از پهنه رودی باشد و قایقی خالی با قایقش برخورد کند، هر قدر بدخلق باشد خشمگین نخواهد شد.

اما اگر کسی دیگر را در آن قایق ببیند، خشمگین شده فریاد برآورد، چه میکنی...؟ قایقت را کنار بکش، و شاید دشنام دهد.

و همه بدین خاطر است که آدمی درون زورق دیگر است. اما اگر کسی در زورق دیگر نباشد، آشفته نخواهد شد و دشنام نخواهد داد.

پس تو نیز اگر خالی کنی قایقت را برای گذر از رود زندگی، هیچکس بر تو برنخواهد خواست و کسی را توان آزارت نخواهد بود.


جُوانگ زِه_ تعالیم تائو


خالی کردن قایق اشارت دارد بر خالی کردن وجود از تعلقات، خواسته ها، باید و نبایدها، قضاوتها، انتظارات، شرط و شروطها و....

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

راهایت را به او سپار ....
زیرا راهای او عجیب و چاره هایش شگفت انگیز است.

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

زوزه گرگ‌ هم الهی است....
اگر گوشی برای شنیدن داشته باشی

اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

اگر با نظرات، باورها و پیش فرضهایت زندگی کنی نمیتوانی حقیقت هیچ چیزی را ببینی. نظرات تو همیشه یک مانع خواهند بود، حقیقت را منحرف میکنند، مسدود میکنند و به تو اجازه نمیدهند که چیزها را آنطور که هستند ببینی. و خداوند یعنی “آنچه که هست.”

برای شناخت واقعی نباید هیچ دیدگاهی داشته باشی. درواقع، اگر واقعاً بخواهی که آن واقعی را بشناسی باید تمام از تمام دیدگاههایت خالی شوی. آنگاه دیدگاه درست برخواهد خواست.

تمام دیدگاه ها، دیدگاه های اشتباه هستند. هندو، مسیحی، بودایی، محمدی، همگی دیدگاه های غلط هستند. انسانِ بدون دیدگاه، انسان بدون نظریات، کسی که به هیچ فکر، نظریه و باوری نچسبیده است، کسی که فقط یک آینه است واقعیت را بازتاب میکند.

زنی همراه با سایر شنوندگان به سخنان کشیش در مورد ده فرمان" گوش میداد؛. و پس از هر فرمان همراه بقیه با صدای بلند میگفت“آمین..." وقتی کشیش به اینجا رسید و گفت "تو نباید زنا کنی" زن گفت، “حالا شروع کرده به مداخله در کار مردم!"

به نظر تو آن چیزی کاملاً درست می آید که با تو و امیال تو سازگار باشد. گویی که تو سنگ محک حقیقت هستی، گویی که تو معیار حقیقت هستی! لحظه ای که با تو سازگار نباشد آن را اشتباه  قلمداد میکنی. این رویکردی اشتباه است، و اگر چنین رویکردی داشته باشی هرگز به آنچه که واقعی است نخواهی رسید.

اگر چیزی با تو همخوانی ندارد، پس عجله نکن که موضوع را تمام شده فرض کنی، که آن چیز باید غلط باشد، چون با عقاید و نظرات تو سازگار نیست.

نیازی نیست که با نظرات تو همخوانی داشته باشد. خداوند هیچ تعهدی ندارد که با تو سازگار باشد. واقعیت هیچ اجباری ندارد که با تو همخوانی داشته باشد، اگر با تو همخوانی ندارد، آنوقت انسان فهیم خودش را تغییر میدهد بجای اینکه واقعیت را انکار کند.

پس هرگاه که آزرده میشوی، هرگاه حقیقت و اینچنینی زندگی تو را آزار میدهد، و هرگاه احساس کردی که همخوانی نداری و تنظیم نیستی، این تو هستی که سازگار نیستی؛ نه واقعيت، و انسانی که هیچ دیدگاه و باید و نباید نداشته باشد هرگز احساس نمی کند که هیچ تضادی بین او و واقعیت وجود دارد.

او همیشه با واقعیت سازگار است و واقعیت با او سازگار است. درست مانند دستکشی که به دست تو جفت وجور است. این دیدگاه درست است.


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

شهوات مربوط به بدن هستند، به حواس مربوط می‌شوند شهوات بسیار احمق هستند. مردم نزد من می‌آیند و می‌گویند اوشو، من چه کار کنم؟ عادت به پرخوری دارم، نمی‌توانم از پرخوری دست بردارم، تمام روز به غذا فکر می‌کنم، حالا کسی که این را می‌گوید، فقط اعتراف می‌کند که تمام هوشمندی خودش را از دست داده است.

غذا مورد نیاز است، ولی هدف نیست. برای زنده ماندن نیاز به خوراک داری، ولی مردمان بسیاری هستند که فقط به این خاطر زنده هستند که بیشتر و بیشتر بخورند و بخورند و بخورند....

دیگری پیوسته وسواس سکس دارد، سکس اشکالی ندارد، ولی وسواس آن را داشتن اشتباه است. نکته در این نیست که وسواس چه چیز را داشته باشیم، وسواس سکس، وسواس غذا یا وسواس پول... وسواس داشتن اشتباه است، زیرا پیوسته انرژی تو را تخلیه می‌کنند.

آن وقت تو پیوسته در گرداب ساخته‌ خودت گرفتار می‌شوی و دور خودت می‌چرخی و می‌چرخی و می‌چرخی و انرژی خودت را هدر می‌دهی.... و یک روز ناگهان در می‌یابی که مرگ آمده است و تو ابداً زندگی نکرده‌ای، حتی نفهمیده‌ای که زندگی چیست.....

زنده بوده‌ای، و با این حال زندگی را نشناخته بودی، اینجا بوده‌ای ولی با این حال خودت را نشناختی، چه اتلاف بزرگی.... چه نوع زندگی نامحترمانه ای.... من این را کفر نسبت به خداوند می‌دانم.

خوردن خوب است، پول خوب است، سکس بد نیست، ولی اگر ۲۴ ساعته مشغول و درگیر آن باشید یا به آن فکر کنید، دیوانه هستی. تعادلی وجود دارد، اگر این تعادل از بین برود آن وقت تو به پایین‌تر از استاندارد انسانی خودت سقوط کردی....


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

سوال
اوشو عزیز پس از هر سخنرانی شما در مورد زیبایی‌های زندگی، من درخشنده و با این احساس اینجا را ترک می‌کنم که زندگی یک بازی الهیست، یک "لی لا" که باید تماماً آن را زندگی کرد و از آن لذت برد. با این حال وقتی در مورد مرگ صحبت می‌کنید احساس نا امیدی و ترس می‌کنم و همه چیز به نظرم بیهوده می‌رسد، چرا اینگونه است؟


پاسخ
تا وقتی نتوانی به مرگ بخندی، خنده تو خیلی عمیق نیست. با شنیدن من در مورد زیبایی‌های زندگی البته که می‌خندی و لذت می‌بری و فکر می‌کنی که زندگی یک بازی الهیست، و ناگهان من بی‌درنگ مرگ را انتخاب می‌کنم. یک ریاضیات در پشت این است، یک دیالکتیک، من هرگز چیزی را اتفاقی انتخاب نمی‌کنم.

با مرگ شب است، ولی تا وقتی نتوانی از شب نیز لذت ببری، لذت تو در طول روز کامل نیست. تا وقتی که نتوانی حتی با بیهوده بودن زندگی شاد باشی، هنوز معنی بازی الهی را درک نکرده‌ای. اگر فقط وقتی که خوش هستی، شاد باشی، هیچ چیز نیاموخته‌ای، اگر بتوانی وقتی که شادی وجود ندارد نیز شاد باشی، آن وقت راز این بازی الهی را آموخته‌ای.

آیا مرا درک می‌کنی؟ این یک ریاضیات ساده است. وقتی من ترانه‌های زندگی را می‌خوانم، از آن لذت می‌بری، ولی وقتی شروع می‌کنم به خواندن ترانه‌های غم‌انگیز در مورد مرگ، آن وقت نمی‌توانی لذت ببری، آن وقت ناقص خواهی ماند، آن وقت فقط بخش خوب، شیرین و روز آن را انتخاب می‌کنی.

پس آن بخش تلخ چه؟ چه بر سر بخش شب می‌آید؟ آن وقت هرگز موجودی تمام و کامل نخواهی بود. اگر تمامیت نداشته باشی هرگز نمی‌توانی قداست داشته باشی.

با من گاهی زندگی آواز می‌خواند و گاهی مرگ... و من مایلم شما هر دو را بیاموزید. با من چنان شاد و بازیگوش باشید که حتی اگر ناامیدی هم وجود داشته باشد، ناامید نشوید. حتی وقتی اوضاع خوب پیش نمی‌رود شما بتوانید بخندید.

حتی وقتی اوضاع بسیار سنگین است بتوانید برقصید. پس سعی کن با مرگ نیز بخندی. خندیدن با زیبایی‌های زندگی بسیار آسان است، اما خندیدن با مرگ بسیار دشوار است، این یک مسیر سر بالایی است.

شاد بودن با ترانه های زندگی را هر کسی میتواند انجام دهد، هیچ نیازی به تلاش از سوی تو ندارد، نیازی به رشد از جانب تو ندارد، برای خندیدن با مرگ است که  نیاز به رشدی زیاد داری، بلوغ مورد نیاز است.

و زندگی از این قطبیت‌ها ساخته شده، خوب و بد، موفقیت و شکست، روز و شب، تابستان و زمستان، تولد و مرگ، ازدواج و طلاق، عشق و نفرت. تمامی زندگی از همین قطبیت‌های متضاد تشکیل شده.

تو یک تمامیت هستی، نمی‌توانی نیمی از آن را انتخاب کنی، اگر نیمی را انتخاب کنی، اگر نتوانی  شادمانه غمگین باشی، آنگاه خوشحالی تو نیز نمی‌تواند خیلی عمیق باشد.

من وقتی در مورد زندگی صحبت می‌کنم، در مورد گل‌های سرخ صحبت می‌کنم، حالا بگذار در مورد خارها نیز صحبت کنم، اگر بتوانی هر دو را بفهمی و باز هم بازیگوش باشی، آن وقت می‌دانی که بازی الهی چیست، لی لا یعنی بازیگوشی، بازیگوشی در موفقیت، بازیگوشی در شکست، بازی گوشی وقتی که برنده هستی و بازیگوشی وقتی که باخته‌ای....


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

وقتی حس شکرگزاری را درک کنید و اجازه دهید در عمق وجودتان بنشیند، برای همه چیز شکرگزار ميشوید. هر چه شاکر تر باشید، کمتر شکوه و شکایت می کنيد. وقتي که شکوه و شکایت ناپدید ميشود، فلاکت هم از میان ميرود.
فلاکت و شکایت در کنار هم اند.
فلاکت در شکایت و ذهن شکایت‌ گر لنگر انداخته است. فلاکت در شکر گزاری غیر ممکن است و این یکی از مهمترین رازهایی است که باید آموخت.
چرا برای خندیدن منتظر دلیل شویم؟
زندگی چنان که هست دلیلی کافی برای خندیدن است. زندگی بسیار بیهوده و مسخره است و در عین حال بسیار بسیار زیبا و شگفت انگیز، زندگی ترکیبی از همه چیز است، طنز کیهانی خوبی است. خندیدن ساده‌ترین کار در دنیاست، به شرطی که به آن مجال دهید.

اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

یک حیوان به شدت در لحظه زندگی میکند چون ذهن ندارد. وقتی که ذهن نباشد، گذشته و آینده محو میشوند و تنها لحظه حال میماند. حیوان فقط در لحظه حال زندگی میکند بنابر این رنج نمیکشد، میتواند درد بکشد، اما رنج نمیکشد.

وقتیکه شما درد را قضاوت میکنید، تبدیل به رنج میشود. حیوان درد را قضاوت نمیکند. چون قضاوت یکی از عملکرد های ذهن است. یک حیوان و یک انسان را در نظر بگیرید که در یک زمان به یک میزان از چیزی درد میکشند.

مثلا در آنِ واحد در یک حادثه دچار شکستگی دست میشوند. حیوان درد را حس میکند اما هیچ قضاوتی درباره ی آن ندارد. فقط یک احساس است که کم و زیاد میشود و در وضعیت هایی سبک و سنگین‌ میشود و سرانجام بهبود می یابد.

اما انسان بعد از دریافت حس درد، آن را قضاوت میکند: تا کی قرار است این درد ادامه پیدا کند؟ چرا مراقب نبودم و این بلا را سر خودم آوردم؟ اگر تا دو هفته ی دیگر خوب نشوم نمی توانم در آن مسافرت جمعی مشارکت کنم، چرا این بلاها فقط سر من‌ می آید؟ اگر دستم خوب نشود  نمیتوانم بخوابم، بنابر این فردا امتحانم خوب نمیشود و....

از لحظه ای که درد قضاوت می شود، تبدیل به رنج می شود و انسان تنها موجودی است که بی جهت رنج میکشد.

@swareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

مراقب موسیقی هایی که گوش میدهید باشید، موسیقی های واقعی در جهان بسیار اندک اند، یک موسیقی واقعی آن است که ارزش صوتی داشته باشد، معنای کلمه چندان مهم نیست، اما صدای آن آهنگ، ملودی آن، فرکانس و ارتعاش آن مهم است. زیرا ارتعاشات قادر به تغییر دادن انسانها هستند. آن ارتعاسات میتوانند روی مراکز انرژی انسان تاثیرات سازنده یا ویرانگر بگذارند. 

نوعی از موسیقی می تواند تمایلات جنسی زیادی در تو ایجاد کند و نوع دیگری از موسیقی میتواند آرامش زیادی در تو خلق کند، صداها به مراکز(چاکراها) بخصوصی در وجود انسان برخورد میکنند، موسیقی مدرن تنها به مرکز سکس برخورد می کند. آن تقریباً نوعی دیوانگی جنسی و هیجان جنسی ایجاد میکند؛ آن هیستریک است. اما موسیقی کلاسیک بالاتر میرود.

انسانهایی همچون "بتهون" هستند که به بالاترین قله ها دست یافتند، تنها گوش دادن به بتهون کافی است تا فضایی مراقبه گون در درون و بیرون ایجاد گردد. موسیقی شرقی به عمق میرود، آن مطلقاً غیر جنسی است، آن هرگز غرایز پست را تحریک نمیکند، آن به تو بال میدهد. آن تو را مراقبه گون میسازد. پس مراقب آنچه وارد وجودت میکنی باش.

اوشو

ین سخن حتی در رابطه با آنچه میخوریم، آنچه میبینیم و حتی آنچه به آن فکر میکنیم هم مصداق دارد. زیرا که هر چیزی دارای فرکانس و سطحی از انرژی است که میتواند روی مراکز انرزی انسان تاثیراتی مثبت یا منفی بگذارد. پس باید بسیار مراقب بود.)

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

سولل: تفاوت انسان دنیوی و انسان معنوی در چیست؟

یکی از اصلی ترین تفاوتها این است که انسان دنیوی احتکارگر است، این تفاوتی است که میان انسان و خدا وجود دارد. انسان دنیوی حتی اگر هم چیزی بدهد تنها برای پس گرفتن و بیشتر گرفتن میدهد نه از روی بخششی بی قید وشرط. او همیشه به منفعت فکر میکند، بخشیدن او نه از روی لذت، بلکه از روی نیازمندی اش است، انسان دنیوی انسانی است که از درون فقیر است. بخشش او معامله است، عشق نیست، سهیم شدن نیست. منظور از انسان دنیوی همین است.

حال انسان معنوی کیست؟ انسانی که لذت بخشیدن را میشناسد، انسانی که بی هیچ دلیلی ارزانی میدارد و بدون هیچ تبعیضی میدهد. او نمیگوید "من به تو میبخشم چون تو خوب هستی و به تو نمیبخشم چون بد هستی" اگر فرق بگذاری آنگاه باز هم چیزی از تجارت و معامله وارد شده است. خداوند به سادگی به گناه کار و قدیس میدهـد، بـه همه به طور یکسان میبخشد. هنگامی که ابرهایش میبارند تنها بر انسانهای با فضیلت نمی بارند، هنگامی که خورشیدش طلوع میکند تنها برخوبان نمی تابد بلکه بر همه می تابد.

پس روحیه سهیم شدن را در خودت جذب کن، بگذار این سبک زندگی تو باشد. من این را نیایش میخوانم. این معنویت و نیایش واقعی است، توانایی بخشیدن بدون ایده پس گرفتن، توانایی بخشیدن بی قید و شرط، توانایی دادن از روی پری و فراوانی ات نه بخاطر محاسبه گری. چنین انسانی را انسانی معنوی میخوانم.


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

این زندگی کتاب مقدس خداوند است.
انجیل اوست
این زندگی قرآن اوست
این را قرائت کن...
این زندگی را بخوان
آن را برقص
آن را آواز بخوان
عاشق آن باش....
و رفته رفته آن راه سعادت را خواهی شناخت.


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

تو باید ماهیت واقعی خودت را بشناسی....

ساد گورو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

در انگلیسی واژه ی زیبایی هست: affluence به معنی“فراوانی”  البته معنی اصلی خودش را از دست داده است. فراوانی هیچ ربطی به ثروتمند بودن ندارد، هیچ ربطی به تجملات و ابزارهای تکنولوژیک یا یک قصر بزرگ و اتوموبیل بزرگ یا حساب بانکی درشت ندارد. هیچ ربطی به اینها ندارد. شاید یک میلیونر باشی ولی فراوانی نداشته باشی.

فراوانی یعنی کسی که با زندگی در جریان است، جاری است. در هیچ جایی و وضعیتی گیر نکرده است.  باجریان همراه بودن یعنی فراوانی داشتن.

معنی اصلی این واژه این است: در جریان بودن، پویا بودن، تحرک داشتن، راکد و ایستا نبودن. اگر جاری باشی و با زندگی جریان داشته باشی غنی هستی. و این تنها ثروت موجود است. تمام ثروتهای دیگر جایگزینهای دروغین
هستند


واژه ی انگلیسی دیگری هم هست "religion" به معنی دیانت، که بسیار زیباست. دیانت یعنی باهم بودن؛ مزدوج بودن، به همدیگر متصل شدن، در یگانگی بودن، دقیقاً با  واژه "یوگا Yoga " در زبان سانسکریت هم معنی است.

یکی بودن. وقتی جریان کوچک تو با جریان کُل یکی باشد، بادیانت شده ای، در یوگا هستی. وقتی رودخانه ی کوچک تو وارد رود عظیم گنگ میشود و شروع میکنی با رود گنگ جاری شدن و مرزهای خودت را از دست میدهی، بادیانت شده ای.

واژه ی دیانت مانند واژه یوگا زیباست، یعنی تو به ازدواج نهایی با آن کل در آمده ای. هم اکنون وقتی در هر چیزی( تعلقات، وابستگی ها، قضاوتها، ترسها، شهوات و...) گیر کرده ای و راکد هستی، در وضعیت طلاق قرار داری، یک حوضچه ی راکد و متعفن و در حال مرگ هستی. حرکتی نداری، از آن بیرون بیا....



اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

رسیدن به مراقبه مسئله زمان نیست، مسئله اراده است. اگر اراده کامل باشد، مراقبه در هر لحظه میتواند اتفاق بیفتد. اما ذهن بدون اراده میتواند زندگی پس از زندگی سرگردان باشد.

اراده را تقویت کنید، اراده را متبلور کنید، اراده را کامل کنید، آنگاه مراقبه به خودی خود به در خانه شما خواهد کوبید. تا زمانی که مراقبه وجود نداشته باشد ذهن، شما را شکنجه خواهد داد.

ذهن چیزی نیست جز نامی برای عدم وجود مراقبه. درست همانطور که تاریکی نامی برای عدم وجود نور است، در مورد ذهن هم درست همینطور است.

با آمدن نور تاریکی ناپدید خواهد شد. با آمدن مراقبه، ذهن از بین خواهد رفت. پس اکنون خود را در مراقبه غرق کنید. آنگاه همه چیز به خودی خود به دنبال آن خواهد آمد....


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

اهل عیش و عشرت باش....

جهنمی وجود ندارد...
بهشتی وجود ندارد....
تو بهشت و جهنّم خودت را خلق می‌کنی. هیچکس وجود ندارد که تو را مجازات کند یا به تو پاداش بدهد. این افکار بچگانه در مورد خدا را فراموش کن که اگر بچه‌ی خوبی باشی، پدرت با اسباب‌بازی می‌آید، و اگر بد باشی، آنوقت از نهار یا شام محروم خواهی شد و در حمام زندانی می‌شوی و یا اتفاقی بدی برایت خواهد افتاد.کسی وجود ندارد، تو آزاد هستی..

پس به یاد داشته باشید که اگر در کسالت و دلمردگی هستید، خودتان علت رنجهای خود هستید، پس میتوانید سبب سرور خود نیز باشید.

شما سبب جهنمی هستید که در آن زندگی میکنید، میتوانید بهشت را نیز خلق کنید. فقط خود شما مسئول هستید و نه هیچکس دیگر....


اوشو
@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

وقتی "هوئی زه" به نخست وزیری امپراتور برگزیده شد، چانگ تزو" بر آن شد که به دیدارش رود، اما کسی "هوئی زه" را هشدار داد که "چانگ تزو" قصد تصرف مقام وزارت تو را دارد.

این موجب اضطراب "هوئی زه" گشت. از این رو نگهبانان را فرمان داد که او را اسیر کرده و نزدش آورند. نگهبانان سه شبانه روز در جست و جوی او بودند و او را نیافتند.

ولی چانگ تزو خود به دیدار "هوئی زه" آمد و گفت: جناب "هویی زه" آیا درباره ی پرنده ای که در جنوب به سر میبرد چیزی شنیده ای؟ ققنوسی که هرگز پیر نمی شود؟ ققنوسی جاودانه که از دریای جنوب برخیزد و به سوی دریای شمال به پرواز درآید؟ دمی درنگ مکند مگر آنکه بر درختی بهشتین باشد، دهان به هیچ خوراکی مگشاید مگر آنکه میوه بهشتین باشد، لب به هیچ آبی مزند مگر آنکه از چشمه های جاودانگی باشد.

روزی جغدی که موش مرده ی نیمه گندیده ای در منقار داشت به آسمان نگریست و ققنوس را در حال پرواز بر فراز آسمان بالای سرش دید، گمان کرد ققنوس میخواهد موش گندیده اش را از او برباید. از ترس و نگرانی به موش گندیده اش چسبید و فغان برآورد "شو... شو... ( دور شو... دور شو....). اکنون شما عالیجناب به وزارت این ولایت برگزیده شده اید و نگران به من نگاه میکتید و مرا "شو شو..." می کنید؟


نتیجه:
ققنوس نماد معرفت والا و موش گندیده نماد امور پست و مال و منال دنیوی است. در نگاه روشن ضمیران و اهل معرفت، بالاترین مقام های دنیوی ارزشش در حد موش مرده نیمه فاسدی بیش نیست که مردمان نابخرد بر سر آن به جدال و تقلاهای احمقانه پردازند و عمر تلف میکنند.


تعالیم تائو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

زندگی ما نتیجه گرا است، ما هدفمند زندگی میکنیم، ما با قصد و نیت و با خواسته زندگی میکنیم. میگوییم، اوضاع باید آنطور که من میخواهم باشد، آنوقت خوشحال خواهم بود. اگر آنگونه که من میخواهم نباشد، آنوقت ناراحت خواهم بود!" برای همین است که اینهمه ناکام هستیم.

بودا میگوید: ناکامی شما از نیتهای غلط شماست. نیتهای شما برخلاف واقعیت است؛ آنگاه ناکام
میشوید. نیت ها را رها کن، خواسته ها را رها کن و فقط لحظه به لحظه با واقعیت زندگی حرکت کن، هر کجا که هدایت کند جاری باش و هرگز ناکام نخواهی شد. ناکامی وقتی می آید که تضادی بین تو و واقعیت وجود دارد.

و به یاد بسپار، واقعیت است که همیشه برنده خواهد شد؛ تو نمیتوانی برعلیه واقعیت برنده شوی. هیچکس نمیتواند در مخالفت با اراده خداوند برنده شود، چنین چیزی اتفاق نمی افتد.

تو فقط با همسویی با خداوند است که میتوانی برنده شوی. هرگاه موفق هستی به یاد داشته باش جایی بطور تصادفی میباید با او تنظیم بوده باشی. تمام موفقیتها یعنی که تو بطور ناآگاه با او همگام بوده ای و برای همین موفق شده ای.

شکست یعنی که بطور ناخودآگاه باید بر علیه خداوند گام برداشته باشی. شکست یک نشانه است؛ موفقیت یک نشانه است.

کسی که این را بیاموزد تمام نیتهایش( اراده و امیال شخصی) را رها میکند. او هیچ خواسته ی خصوصی ندارد. او دقیقاً همان چیزی را میگوید که مسیح روی صلیب گفت "پادشاهی تو باشد و اراده ی تو حاکم باشد"  او تسلیم میشود.

پس نیتها و قصدهای خودت را رها کن. وقتی هیچ نیتی نداشته باشی، نیت درست را داری.
نیت درست یعنی از سوی تو هیچ اراده و اجباری وجود ندارد. آنگاه کائنات توسط تو جاری میشود. آنگاه کائنات توسط تو نیات خودش را برآورده خواهد کرد. تو یک وسیله میشوی....


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

سوال:
وضعیت "درست و غلط" چیست؟

"وضعیت درست" وقتی است که شروع میکنی به این احساس که در وطن هستی( وطن یعنی وضعیت اعتماد، آرامش و سرور) در وطن هیچ چیز بیگانه و غریبه نیست. هیچ جدایی بین تو و حقیقت نیست.

بودا می گوید: اگر تو باشی( تو یعنی امیال و خواسته های نفسانی) اشتباه هستی. زیرا هرگاه که باشی، از جهان هستی جدا هستی. وقتی که نباشی، درست هستی.

به این معما گوش بدهید، زیرا یکی از زیباترین معماهاست. بودا میگوید: وقتی که تو باشی، اشتباه هستی. بودنِ تو یعنی اشتباه بودن، یعنی به خطا رفتن. خوِد این جدایی، این “من هستم،” یک مانع خلق میکند. آنوقت ذوب نمیشوی، منجمد میشوی، مانند یک قطعه یخ میشوی، بیجان، بسته شده، آنگاه مرزی داری....

وقتی شروع کنی به ذوب شدن و شروع کنی به احساس اینکه جهان هستی وجود دارد و من فقط بخشی از آن هستم..." و آسوده شوی و رها.... آنگاه ناپدید میشوی. آنگاه "درست" هستی. وقتی که نباشی، درست هستی! وقتى “خود” يا نفْسِ شخصی ناپدید شود، وجود کیهانی برمی خیزد.

پس نخستین نکته داشتن دیدگاهی درست است. بودا میگوید: بدون داشتن هیچ نظری به چیزها و امور نگاه کن، وگرنه هرگز به واقعیت نگاه نمیکنی. بدون هرگونه فلسفه، بی هیچ تعصب، عقیده، باور و بدون متون مذهبی نگاه کن. فقط نگاه کن به چیزها همانگونه که هستند...

نگاه کن، واقع بین باش، تخیلات نساز، اگر با تعصب و پیش،فرض به چیزی نگاه کنی، آن را خواهی ساخت، مشکل همینجاست! اگر پیشاپیش پر از باورهایت باشی، آن را خواهی یافت، زيرا ذهن بسیار خیالاتی و خلاق است، در خودهیپنوتیزمی بسیار مهارت دارد و هرچه را باور داشته باشد میتواند خلق کند. اما آنچه خلق میشود حقیقت نخواهد بود، رویا خواهد بود.

بودا میگوید: بدون باورها نزد واقعیت و اینچنینی رندگی برو. باور یک مانع است. باید این را تماشا کرده باشید، اگر یک هندوزاده باشی، یعنی اگر از ابتدای کودکی توسط هندوها شرطی شده باشی، این یعنی که تو قربانی هندویسم هستی و همین در مورد محمدیان و مسیحیان، یهودیان، جینها نیز صدق میکند. تمام بشریت قربانی یک مکتب یا مکتبی دیگر است؛ قربانی یک تعصب یا تعصبی دیگر است. قربانی یک باور یا باوری دیگر است.

اگر در یک خانواده ی هندو متولد شده باشی، طبق یک عقاید جزمی خاص شرطی شده ای.

آنگاه یک هندو وقتی مراقبه میکند ذهن شرطی شده اش تصاویری از کریشنا یا راما خلق خواهد کرد. بستگی دارد که کدامیک را به تو آموزش داده و بر ذهن تو تحمیل کرده باشند.

ولی مسیح هرگز برای او نخواهد آمد، مسیح برای یک مسیحی میآید و بودا برای یک بودایی و ماهاویرا برای یک جین، محمد هرگز نزد او نخواهد آمد، امکان ندارد، حتی فکر آن نیز غیرممکن است. حتی در خواب نیز محمد هرگز به سراغ یک جین نخواهد رفت! چه اتفاقی افتاده؟ آیا این بوداها و ماهاویراها و مسیحها و محمدها واقعاً می آیند؟ یا اینکه باورهای تو آنها را میسازد؟ نه.... آنها نمی آیند، بلکه باور خود تو است که آنها را خلق میکند 


آنچه که هست نیاز به هیچ باور و عقیده ای ندارد، فقط نیاز به شفافیت برای دیدن دارد." ذهن تو نیاز ندارد که هیچ رویایی ببیند. رویاهای بزرگ در مورد قدیسان بزرگ؛ بهشت و جهنم؛ اینها همگی ساخته ی خودت هستند.

نگرش درست چنین است: نداشتن هیچ تعصب، نداشتن هیچ باور، نداشتن هیچگونه نظر شخصی. آری...دشوار است..... راه بودا طاقت فرسا است. او خیلی زیاد طلب میکند به نظر میرسد که راه او مخصوص ابرانسانها باشد!
ولی ممکن است. و این تنها راه به سوی حقیقت است.


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

دیانت یک تجمل است. من آن را تجمل غایی میخوانم، زیرا بالاترین ارزش را دارد. وقتی انسان گرسنه است اهمیتی به موسیقی نمیدهد، نمیتواند اهمیت بدهد. و اگر در برابر او سیتار بنوازی، تو را خواهد کشت!

میگوید: به من اهانت میکنی؟ من گرسنه ام و تو سیتار میزنی؟ آیا حالا وقت سیتار زدن است؟ اول مرا سير كن.... من آنقدر گرسنه هستم که موسیقی را درک نمیکنم، من در حال مردن هستم. وقتی کسی از گرسنگی در حال مردن است نقاشیهای ون گوگ چه فایده ای دارد؟ یا موعظه ای از بودا.... یا گفته های زیبای اوپانیشادها و یا موسيقى؟ 

همگی بی معنی هستند. او نیاز به نان دارد.
وقتی کسی بدنی سالم دارد و از آن خشنود است، بقدر کافی خوراک دارد و خانه ی خوبی دارد که در آن زندگی کند، شروع میکند به علاقمند شدن به موسیقی و شعر، ادبیات، نقاشی و هنر. اینک یک گرسنگی تازه در او  برخاسته است.

نیازهای بدنی برآورده شده، اینک نیازهای روانشناختی برخاسته اند. نیازها یک اولویت دارند. نخست بدن است؛ این پایه، اساس و طبقه ی همکف وجود تو است. بدون طبقه همکف، طبقه اول نمیتواند وجود داشته باشد.

وقتی نیازهای بدنی( نان، خانه، پوشاک و....) ارضاء شده باشند، نیازهای روان ( شعر، موسیقی، ادبیات، نقاشی و...) برمی خیزد. وقتی نیازهای روان برآورده شوند، آنوقت نیازهای روحی( معنویت) انسان برمی خیزند.

وقتی فرد به تمام موسیقی های دنیا گوش داده باشد و تمام زیبایی های دنیا را دیده باشد و دریافته باشد که همگی رویا هستند؛ وقتی به تمام اشعار بزرگ گوش داده باشد و دریافته باشد که اینها فقط برای فراموش کردن  حقیقتِ خود است، فقط راهی برای مست کردن خود است، ولی تو را به جایی هدایت نمیکند؛

وقتی تمام نقاشیها و هنرهای بزرگ را دیده باشی که چقدر سرگرم کننده هستند. آنوقت چه؟ آنوقت دستها خالی میماند، خالیتر از همیشه..... آنگاه موسیقی و شعر دیگر کفایت نمیکند، آنگاه خواسته ای برای مراقبه، برای نیایش، یک گرسنگی برای خداوند و برای حقیقت برمی خیزد. یک شوق عظیم تو را تسخیر میکند و تو به دنبال حقیقت خواهی گشت.

زیرا اینک میدانی تا زمانیکه مخفی ترین راز حقیقتِ این هستی را ندانی، هیچ چیز تو را راضی نخواهد کرد. هر چیز دیگر را آزموده ای و شکست خورده است.

ديانت آن تجمّلِ غایی و نهایی است. یا باید خیلی ثروتمند باشی که به این تجمل برسی، یا باید بسیار بسیار هوشمند باشی،. ولی در هر دو مورد تو ثروتمند هستی، ثروت با پول یا ثروت با هوشمندی، من هرگز ندیده ام که فردی واقعاً فقیر، چه فقر در هوشمندی و چه فقر مادی انسانی بادیانت باشد.

كبير( عارف صوفی_ هندی) بادیانت میشود، او یک میلیونر نیست، ولی بسیار هوشمند بود. بودا بادیانت میشود زیرا بسیار ثروتمند بود. او شاهزاده بود. کریشنا و راما و ماهاویرا بادیانت شدند، زیرا بسیار ثروتمند بودند. دادو، ريداس، فريد، اینها بادیانت شدند زیرا بسیار هوشمند بودند، ولی در هر صورت  برای دیانت نیاز به نوعی ثروت هست.



اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

وقتی اوشو عزیز از بازیگوشی سخن میگوید یعنی این تصویر.

دستانی به قل و زنجیر بسته.... در اسارت و محاصره دشمنان نور و آگاهی، اما لبی خندان و چهره ای مسرور و شاد....

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

چترباز ایرلندی از هواپیما بیرون پرید و ناگهان یادش آمد که فراموش کرده تا چتر نجاتش را با خودش بیاورد. همانطور که با سرعت به سمت زمین می‌رفت، مناظر زیبای اطرافش را نگاه کرد و با خودش گفت،“خیلی منظره‌ی زیبایی است، فقط کاش کمی بیشتر طول می‌کشید!”

ولی وضعیت ما چنین است، در حال سقوط به سمت زمین هستیم، بدون چتر نجات، البته مناظر اطراف زیبا هستند، ابرهایی که اشعه‌های آفتاب از میان آنها عبور می‌کنند و تمام آن سبزینه‌های زیر پا و فضایی بسیار ساکت. نه سروصدایی و نه آلودگی هوا....همه چیز زیباست، ولی مشکل اینجاست، "نمی‌تواند دوامی داشته باشد" ظرف چند لحظه همه چیز از بین خواهد رفت. تا چند لحظه‌ی دیگر نقش زمین خواهی شد و تمام...

برای همین است که روشن ضمیران همواره مرگ را به یاد تو می‌آوردند. مرگ در همین گوشه منتظر است. (مرگ در گوشه ای نشسته است و به ما مینگرد"سهراب سپهری") ما سعی داریم زندگی خود را همیشگی و دایمی کنیم. ما هرگونه تلاشی را می‌کنیم تا از مرگ پرهیز کنیم، ولی مرگ پدید‌ه‌ای غیرقابل اجتناب است. ما سعی داریم خودمان را فریب دهیم که ما استثناء هستیم، ولی هیچکس استثناء نیست. مرگ بدیهی و اجتناب‌ناپذیر است.

تنها پدیده‌ای که در زندگی قابل اجتناب نیست، مرگ است. ولی ما در اطراف خود توهماتی خلق می‌کنیم که“چنین اتفاقی برای من نخواهد افتاد، دست‌ کم نه امروز....”و چه کسی زحمت فردا را به خود می‌دهد،“ وقتی فردا بیاید آنوقت خواهیم دید. بگذار از این لحظه لذت ببریم، "بخور و بنوش و خوش باش...”

بودا می‌گوید که این فلسفه‌ی“بخور و بنوش و خوش باش،” ناهشیاری و ناآگاهیِ محض است. ناهشیاری رنج است، پس اگر زندگی تو ناهشیار باشد، رنج است. هشیاری، سرور است. اگر زندگی ات هشیار باشد، آنوقت سرور است، آنگاه زندگی تو نوعی کاملاً‌ متفاوت خواهد بود، زندگیِ یک بیدار، زندگی یک فرد روشن‌ضمیر خواهد بود.

اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

اکثر اوقات مردم واژۀ آسودگی را سوء تفاهم میکنند. آنان به شکلهای مختلف به دنبال آسودگی و آسوده شدن هستند، در صورتی که آسودگی به سادگی یعنی همان گونه که هستی باش، و سپس آسودگی آنجاست.... آن آرام و قراری بی مقصد است.اگر تلاش کنی که کسی دیگر یا چیزی دیگر باشی، تنش جدیدی برای خودت خلق میکنی.

آسوده بودن به سادگی یعنی پذیرش خودت همان گونه که هستی. اگر در تنش هستی، چه اشکال دارد؟ در تنش باش، اگر شتاب داری، خوب است، شتاب داشته باش، در هر حالتی که خودت را در آن مییابی باش و نخواه که جور دیگری باشی، و سپس آسودگی به دنبالت می آید. آن خودش میآید.

یک وضعیت آسودگی ذهنی به سادگی یعنی "A"_ "A" است و نگران "B" شدن نیست. هرگاه "A" تلاش کند که "B" شود مشکل وجود دارد و این کاری است که انسانها میکنند. فقط خودت باش... آن کاملاً خوب است، هر کسی به شیوۀ خودش راه می رود. شاید از نظر شخصی دیگر آن خیلی با تنش و شتاب باشد؟ اما شاید این گونه نباشد.

پس آسودگی را فراموش کن، هر طور که هستی باش، هرگز حتی برای یک لحظه هم هیچ ایده آلی برای خودت خلق نکن، هیچ هدف والایی برای خودت نساز، همه باید و نبایدها را در مورد خودت رها کن وگرنه دچار مشکل میشوی. به یاد داشته باش، تو نباید آسوده شوی، وقتی شخص تلاش کند که آسوده شود، نمی تواند آسوده شود.

تا به حال در مورد کتاب بسیار مشهور آمریکایی چیزی شنیده ای؟ عنوان آن این است "تو باید آسوده شوی". حال این "باید" خودش یک ضد آسودگی است. وقتی "باید" وارد شود، تنش نیز وارد میشود پس هیچ "بایدی" در زندگی برای خودت نساز. و من مشکلی نمیبینم، تو کاملاً همان طور که باید باشی هستی، به جای بهتر شدن و پیشرفت کردن، شروع به لذت بردن کن.

اگر سعی کنی بهتر شوی چگونه میتوانی لذت ببری؟ اینگونه تو دنبال خودت گذاشته ای... سعی میکنی که این کار و آن کار را انجام دهی، چطور میتوانی لذت ببری؟ شخص تنها هنگامی میتواند لذت ببرد که هیچ هدف و ایده آلی ندارد. برای یک ماه فقط لذت ببر. هر چه که رخ داد همان باش و بعد از یک‌ ماه شاهد خواهی بود که آسودگی آنجاست، بدون آنکه به دنبالش باشی.


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

مردی که شاهد عشقبازی همسرش با مردی دیگر بوده به اشو میگوید: به خاطر این اتفاق در یک وضعیت شوک قرار دارد.

پاسخ اوشو

آن شوک خوب است و میتواند برای رشدی بزرگ استفاده گردد. شوکها همیشه می توانند برای جهش های کوانتومی استفاده شوند. هیچ کس هرگز بدون شوک رشد نمی کند. ما ضربه گیرها و سپرهای دفاعی زیادی در اطرافمان داریم و آن سپرها تنها با شوک های بزرگ می توانند شکسته شوند و ما را از خواب عمیقی که در آنیم بیدار کند. پس به شوکهای بسیار بزرگ نیاز است که ریشه های تو را به لرزه درآورند. پس هیچ وقت فرصتی کـه یـک شـوک برایـت بـه ارمغان می آورد را از دست نده و از آن فرصت برای رشد استفاده کن و چالش را بپذیر.

هر کسی در چنین شرایطی دچار مشکل میشد، همسر تو جلوی چشمانت با کسی دیگر عشق بازی کرده، هر کسی باشد دیوانه می شود، میکُشد یا کشته میشود. اما از این شوک میتوان استفاده کرد. آنگاه تو همیشه قدردان همسرت و آن مرد خواهی بود، زیرا در چنین شرایطی است که شخص می تواند بیهودگی و احمقانه بودن وابستگی ها، چسبیدنها، مالکیتها و حسادتها را ببیند و از آنها خلاص شود.

تا وقتی یک موقعیت واقعـی ایجاد نشود، مردم فقط فلسفه پردازی می کنند، و فلسفه پردازی در این موارد بسیار زیباست که شخص نباید مالک شود، شخص نباید حسود باشد. اما وقتی در شرایطی واقعی قرار میگیری، وقتی میبینی چیزی درد آور رخ داده است، دردی همچون جهنم، آنگاه تمام فلسفه پردازی هایت دود میشود و به آسمان میرود.

من برایت خوشحالم، بگذار این شرایط یک مراقبه برای تو باشد. هیچ کس متعلق به کس دیگری نیست. نه زنت متعلق به توست و نه تو متعلق به زنت هستی. هیچ کس صاحب دیگری نیست، هرکسی مستقل و منحصر به فرد است. به او احترام بگذار، اگر او این راه را انتخاب کرده است کاملاً خوب است، این انتخاب اوست. تو باید به آزادی او احترام بگذاری و در احترام گذاشتن به آزادی او، آزادی تو نیز رشد خواهد کرد.

همیشه به خاطر داشته باش، اگر کسی را برده خودت سازی، تو نیز برده او میشوی، این یک شمشیر دو سر است، اگر تو دیگری را آزاد کنی با این کار خودت را هم آزاد ساخته ای و همه اینها صرفاً چیزهایی بچه گانه اند، مهم نیستند، این زندگی واقعاً چیزی جز یک رؤیا نیست. چه در خواب ببینی که زنت با کس دیگری عشق بازی می کند چه در واقعیت، هیچ فرقی ندارد. در هر دو مورد تو شاهد هستی، پس مشاهده گری هشیار باقی بمان و درگیر نشو. شاهد باقی بمان و منفعت بزرگی خواهی برد.

نگران نباش، چیزها را جدی نگیر، روشن و واضح باش. من میبینم که تو میتوانی به ورای آن بروی و این  ورا رفتن چنان سعادت و برکتی برایت خواهد آورد که تاکنون برایت ناشناخته بوده است. این افتادن یکی از لایه های ذهن است و خلوص و معصومیت جدیدی برایت به ارمغان می آورد. این یک جهش ناگهانی است، یک پیشرفت غیر منتظره، پس به این به شوک خوش آمد بگو و واردش شو.

اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

خداوند شنونده نیایشهاست...
هیچ نیایشی هرگز گم نمیشود و بدون پاسخ نمی ماند. اگر گم بشود، به سادگی یعنی که آن هنوز کامل نشده است، یعنی قلب تو در آن نبوده است.  آن فقط نوعی چاپلوسی و تملق گویی بوده است. انگیزه ای در پشت آن نهفته بوده است، خلوصی در آن نبوده است.

تو از این طریق میخواستی خداوند را فریب دهی، اما خداوند را نمیتوان دور زد، ما تنها میتوانیم تسلیم او شویم، ما تنها می توانیم به او اجازه دهیم تا روی ما کار کند. ما تنها میتوانیم به او بگوییم "اراده تو کرده شود..." نه آنکه به او بگوییم امور چگونه باشد.

این باید اساس تمام نیایشها باشد، نیایش نباید یک مطالبه باشد، نباید تبدیل به مراسم شود، آن باید یک تسلیم عاشقانه باشد. آن وقت است که شنیده میشود، قطعاً شنیده می.شود، خداونـد همواره مشتاق و آمـاده شنیدن اسـت، مـا تنهـا بایـد بیاموزیم که چگونه آن را بیان کنیم.

تمام چیزی که مورد نیاز است یک قلب است، یک قلب عاشق، قلبی سرشار از نیایش، نیایش نباید از سَر باشد، آن نباید آداب و آیین خاصی داشته باشد، نباید بر اساس اصول مسیحی، هندویی، محمدی و .... باشد، نه..... آن باید متعلق به خودت باشد، اصالتاً متعلق به تو باشد. باید از درون خودت خوانده شود، نه هیچ کتاب دعا و ....

آن نباید از هیچ کشیشی یاد گرفته شده باشد، هیچ کشیش و باصطلاح روحانی مذهبی حق ندارد میان تو و خدای تو بایستد. اتصال تو با خداوند باید مطلقاً بی واسطه باشد. آن باید شخصی باشد، باید خصوصی باشد، باید خودمانی باشد.

آنگاه در چنین حالتی هر چیزی که از قلبت بیاید تبدیل به نیایش میشود و  همیشه برآورده می گردد. خداوند فقط شنونده نیایشها نیست، او برآورده کننده آنها نیز هست. پس نیایشگری عاشق شو، بگذار کل زندگی ات و تمام امورت تبدیل به نیایش، ستایش خداوند، شکرگذاری و آوازی لطیف از لذت و سرور شود.


اوشو

@awareness_diamonds

Читать полностью…

الماس‌های آگاهی

چندان که زن را امر کنی که پنهان شو...
او را دغدغه خود را نمودن و آشکار کردن بیشتر شود. و خلق را از نهان شدن او، رغبت به آن زن بیشتر گردد. پس تو نشسته‌ای و رغبت را از دو طرف زیادت می‌کنی
و می‌پنداری که اصلاح می‌کنی؟
آن خود عین فساد است....

اگر آن زن را گوهری باشد که نخواهد فعل بد کند، اگر منع کنی و یا نکنی، او بر آن طبع نیک خود و سرشت پاک خود خواهد رفتن...

پس فارغ باش و تشویش مخور....

و اگر به عکس این باشد، باز همچنان بر طریق خود خواهد رفتن. "منع کردن، جز رغبت را افزون نمی‌کند"


مولانا_فیه مافیه

@awareness_diamonds

Читать полностью…
Subscribe to a channel