نامه سناتور احمدخان بهادری به اسماعیل خان جوادی در سربرگ مخصوص خود
ارسالی:
محمد سربازی
🔹 @Anayurdumsarab 🔹
انتصاب میرصدرالدین سرابی به عنوان شیخ الاسلام (۱) توسط محمدشاه قاجار
چون عاليجناب فضايل و كمالات انتساب سلالهالسّادات آقا سيد صدرالدين سرابى از جمله دعاگويان اين دولت جاويد مناص است و در عهد انقلاب روسيه خدمات ظاهر نموده به ذمّت صحت ملوكانه لازم است كه در عوض خدمات او بذل عنايت و التفات در حق مشاراليه فرماييم. لهذا به آن نورچشم كامكار امر و مقرر مىداريم كه منصب وكالت سراب و ابدات آنجا را بعهده عاليجناب مشاراليه مفوّض داشته رقم بدهد و قدغن نمايد كه اهالى سراب و ايلات آنجا، مشاراليه را وكيل خود دانسته و امورى كه متضمن ظلم و تعدّى باشد به مشاراليه رجوع نمايند.
(۱):منصب شیخ الاسلامی، مهمترین سمتی بود که از طرف دولت و حکام وقت به بعضی از عالمان دینی داده میشد. شیخ الاسلام، در بیشتر مواقع منصب قصاوت شهر را بر عهده داشت
منبع: خاندان مولانا از سید ابوالحسن مولانا
@Azarbijan_sarab
شجره نامه خاندان موسوی سرابی به قلم آیت الله مرعشی نجفی (رضوان الله)
نسب این خاندان جلیله به شاه قاسم انوار عارف مشهور سرابی می رسد.
باتشکر از آقای سید محمود آل مولانا
@Azarbijan_sarab
🔸برداشت از کانال تاریخ آذربایجان (۱۰۹۷)
🔸بازنویسان: عزیز دهپور و یوسف افلاکی
بسم الله تعالی شانه العزیز
محل مهر ناصرالدین شاه
آنکه چون همواره منظورنظر مرحمت اثر ملوکانه آبادی مملکت و ترقی زراعت و فلاحت و ثروت عموم طبقات نوکر و رعیت است معهذا در هذه السنه سیچقان ئیل خیریت تحویل سه دانگ قریه بیجند واقعه در سراب که از املاک خالصجات است به صیغه ملکیت ابدی اعز ارجمند محمدعلی میرزا حاکم شقاقی مرحمت و واگذار فرمودیم که همه ساله مبلغ یکصد و شصت و هفت تومان و دویست و پنجاه و شش دینار نقد و مقدار سی و هشت خروار چهل من به وزن جدید جنس مالیات سه دانگ مزبور را
نقد
۱۶۷ تومان و ۲۵۶ دینار
جنس
۳۸ خروار و ۴۰ من
اصل
از بابت مالیات و رسوم سه دانگ به انضمام فرع تومانی ۵۰۰ دینار
نقد
۱۴۱ تومان و ۱۰۷۴ دینار
جنس
۳۸ خروار و ۴۰ من
اضافه
از بابت تومانی و خرواری ۱۵۰۰ دینار از اصل مالیات و رسوم ۲۰۰ دینار
نقد
۱۳۴ تومان و ۳۸۸۰ دینار
جنس
۳۸ خروار و ۴۰ من
در ۱۵۰۰ دینار
۲۵ تومان ۹۱۸۲ دینار
[۲۵.۹۱۸۲+۱۴۱.۱۰۷۴=۱۶۷.۰۲۵۶]
کارسازی داشته آنجا را ملک ابدی خود بداند و هر نوع تصرفات مالکانه از قبیل بیع و شری و نقل و انتقال و هبه و وقف و غیره نموده در آبادی قریه مزبوره لازمه سعی و اهتمام به عمل آورد مقرر آنکه مصباح مشکوة روح و مفتاح ابواب فتوح فرزند اعزّ اسعد ارجمند کامکار نامدار مظفرالدین میرزا ولیعهد دولت سپهر اقتدار صاحب اختیار مملکت آذربایجان سه دانگ قریه بیجند را ملک ابدی مشار الیه دانسته بتصرف او بدهد المقرر مقربو الخاقان مستوفیان عظام شرح فرمان همایون را ثبت نموده در عهده شناسند شهر ربیع الثانی ۱۳۰۶
مالیات دیوانی سه دانگ خالصه قریه بیجند سراب اصلاً و فرعاً مبلغ یکصد و شصت و هفت تومان و کسری شد و مقدار سی و هشت خروار و چهل من بوزن جدید جنسی موافق تفصیل متن صحیح است والسلام
@Aziz_Dehpour
بازخوانی فرمان تاریخی 139 ساله مظفرالدین میرزا ولیعهد در رابطه با قریه اله حق سراب
بازنویس کننده: بدلی شیره جینی
مهر ولیعهد مظفرالدین
منشور حکمرانی بگرفت زیب و آیین از خاتم ولیعهد سلطان مظفرالدین
حکم والا شد آنکه چون قریه اله حق واقعه در محال سراب ملکی جناب فضایل مآب حاجی میرزا عبد العلی قاضی از (در) باره صدمات و واردات (زلزله) خالی از سکنه شده بود به مبلغ سه تومان نقد و دو خروار غله بوزن جدید بر خرابی قریه مزبوره اهدا نموده بودند اقامت موکب ظفر کوکب دهد در آب گرم سراب اقامت داشتند جناب مشارالیه در حضور مرحمت ظهور مستدعی شد در تضعیف آنجا تخفیف و موقوف بود لهذا محض ملاحظه خرابی قریه مزبوره و ایجاب منتقل مشار الیها از آنجا السویه قوی ئیل را بعدها قصبه و راس منشور و قرر دستور اشارت و مقرر میداریم که حکام و مباشرین حال و استقبال موافق است مهر مبارک خواهد ولایت شقاقی سه تومان نقد و دو خروار غله را تخفیف دانسته و اخذ و مطالبه را موقوف داند و جناب مشار الیه بلوازم و چاره گری بپردازد مقرر انکه مقرر بود بخاقان مستوفیان عظام شرح رقم مبارک را ثبت و ضبط نموده از عهده برآیند شهر صفرالحرام ۱۳۰۴
🔹@Anayurdumsarab 🔹
🔸برداشت از کانال تاریخ آذربایجان (۱۰۸۰)
🔸بازنویسان: عزیز دهپور و یوسف افلاکی
ص ۱
کارگزاری کل آذربایجان
اداره کارگزاری و تذکره سراب
بتاریخ ۲۸ شهر صیام ۱۳۳۴
۱۸ برج اسد توشقان ئیل
مقام منیع وزارت جلیله امور خارجه دامت عظمته
دو سال قبل ازین که حضرت مستطاب اجل اکرم اعظم بندگان آقای شریف الدوله دامت شوکته العالی که به کارگزاری آذربایجان تشریف آوردند اهالی سراب که در دست اتباع خارجه و آگنت محل اسیر و دستگیر بودند عریضه به کارگزاری مرکزی عرض و استدعای علاج ازین مهلکه نمودند از آنجائیکه خاطر مرحمت مظاهر مبارک حضرت معظم الیه از قدمت خدمت و دولتخواهی فدوی مسبوق و اطلاع داشتند فدوی را به کارگزاری افتخاری سرافراز فرمودند اولاً خداوند شاهد است ثانیا خود اداره مرکزی مسبوق و گواه است که با چه زحمت و کوششها نفوذ آگنت محل و اتباع خارجه را کم نموده است ضمناً با توسط اداره مرکزی مستدعی شده بود که چهار تومان علاوه بر حقوق خواهش نموده که دو نفر فراش گرفته اولاً ملاحظه آبروی دولت ثانیاً برای پیشرفت کار اداره عالیه آن چهار تومان را زده و کسر گذاشته یک نفر فراش معین فرمودهاند ملاحظه فرمائید اداره که در اول کمال شکوه و قوه و قدرت را داشته باشد بعد از شئونات آن کم بشود چه قدر در انظار خارجه و داخله بدنما خواهد بود همینقدر مستدعی از حضور مبارک است عرایض فدوی را اولاً محض شاه پرستی و دولتخواهی دانسته بعد آنچه رای مبارک در خصوص استدعاهای فدوی اقتضا فرماید چاکر مطیع امر مبارک هستم ولی عرض مینمایم اگر ده تومان مواجب دو نفر فراش را قبول نفرمایند
@Aziz_Dehpour
نامه میرزا آقاخان نوري به فرخ خان (امین الدوله) ترس صدراعظم ازچاپ کتاب مخزن الوقایع میرزا حسین سرابی و آگاهی ایرانیان از پیشرفت اروپائیان
برادر مکرّما شـنیدم عالیجاه میرزا حسـین (سرابی) منشـی سـفارت کبري به مراقبت شـما کتابی از تفصـیل سـیاحت سفارت و اوضاع اروپا نوشـته میخواهد در تبریز چاپ نماید. لازم آمد براي اسـتحضار شـما بنویسم البته دانستید که فرزند مکرّم سیف الممالک هم در اوقات سفارت خود اینطور کتابی نوشته میخواست چاپ بکند. به جهت اینکه برای مردم فرق اوضاع اروپا با اوضاع ایران درست معلوم نشود راضـی نشـدم چاپ بزنند. شـما هم البته نخواهید گذاشت عالیجاه میرزا حسـین این کتاب را باسـمه نماید که به همه جا منتشر شود و برای مردم درست آگاهی از اوضاع اروپا حاصل شود که مصلحت نیست. انشاء الله وقت آمدن آن کتاب را عالیجاه مشار الیه خواهدآورد. یقین از روي حقیقت نوشته است. شما هم که از طرز خدمت و مراقبت وصداقت او راضی هستید و همیشه اظهار رضامنـدی کرده ایـد باعث خشـنودی من گشـته. درخصوص این کتاب که او زحمت کشـیده کتاب او هم مثل کتاب فرزنـدی سـیف الملـک... عرض حضور اقـدس همـایون شاهنشـاهی روحنا فـداه گشـته مورد التفات خواهـدشـد. فی غرّه محرم و السلام.
مأخذ: مقدمه کتاب مخزن الوقایع، انتشارات دانشگاه تهران، سال ۱۳۴۴
@Azarbijan_sarab
نظر ميرزا حسين خان گرانمایه سرابی درباره توسعه
سفرنامه علت عقب ماندگي ايران را فقدان صنعت، نبودن مدارس جديد، عدم تاسيسات ترابري بيان ميکند: «پس لازم است موافق اقتضاي وقت با مرور دهور صاحب كارخانهها و مدارس و راههاي تعمير شده باشد».[۱] از اين روي رئيس هيآت وقت زيادي را صرف ديد و بازديد از كارخانهها و صنايع توليدي ميکرد. ميرزا حسين سرابي كوشد، از زبان شخصي علل اقتصادي براي بناي صنايع ارائه دهد: «اولين بناي او اين شد كه در ايران كارخانه ابريشم كشي بنا نمايد و از قراري كه خود مشاراليه شرط و تعهد كرد ابريشم ايران كه يك من به هشت و يا نه تومان خريد و فروش ميشود بواسطه كارخانه مشاراليه يك من زياده بر بيست تومان رواج خواهد داشت».[۲] هيآت پا را از حوزه ماموريت خود فراتر گذاشته و حتي كوشش كرد، متخصص ذوب فلزات براي كار در ايران استخدام كند: «جناب ايلچي كبير بقرار چهار ساعت درين كارخانهها گردش و رسيدگي نمودند، و از رئيس آنجا خواهش نمودند كه يك نفر استاد كامل براي آب كردن آهن پيدا نموده براي ايران رفتن نزد ايشان بفرستند».[۳] علت شناخته نبودن «اين صنعت شريف» (ذوب فلزات) در ايران را «غفلت پيشكاران سابق» و «عدم مراوده با يروپ» نام ميبرد. پاسخ اولي هنوز به عنوان يكي از اساسي ترين استدلال هاي ايرانيها براي صنعتي نشدن كشور باقي مانده است. اما دومين استدلال معكوس شده است. بدين معني كه نفوذ غربيان و سياستهاي آنها را يكي از دلايل عمده صنعتي نشدن كشور ميدانند: «اين صنعت شريف تا اين اوقات در ايران از جمله صنايع غير معروف بوده».[۴]
[۱] سفرنامه فرخ خان, ص. ۲۷۰.
[۲] سفرنامه فرخ خان, ص. ۲۶۸.
[۳] سفرنامه فرخ خان, ص. ۳۱۰
[۴] سفرنامه فرخ خان, ص ۳۱۱
@Azarbijan_sarab
سفرنامه فرخخان امينالملک (مخزن الوقايع)، تألیف حسين بن عبدالله سرابى به زبان فارسى، شرح مأموريت و مسافرت فرخخان امينالملک به نمايندگى ايران به ممالك اروپايى در سال ۱۲۷۲ قمرى مطابق ۱۸۵۶ م است. اين مسافرت منجر به عقد قرارداد معروف پاريس در ۴ مارس ۱۸۵۷ با انگلستان و چشمپوشى از هرات شد. سفر مأموريت تامالاختيار او متعاقب جريانهاى مربوط به جنگ ايران و افغانستان بر سر هرات پيش آمد كه تفصيل مطلب را مرحوم حسين محبوبى اردكانى به شرح كافى و دقت وافى بيان فرموده است. بنابراین، مطالب مندرج در اين كتاب از لحاظ وقوف بر يكى از حوادث مهم سياسى و ديپلماسى ايران واجد اهميت است و هميشه يكى از اسناد براى بررسى آن جريان خواهد بود. سفر امينالدوله از ۱۱ ذىقعده ۱۲۷۲ شروع شد و قريب دو سال مدت گرفت.
@Azarbijan_sarab
گزارش میرزا حسین خان گرانمایه سرابی پیشکار آذربایجان به ناصرالدین شاه در رابطه با اوضاع سراب و حاکم آن در سال ۱۲۵۷ شمسی
از جمله این محالات که خراب شده باقی محل بواسطه حکومت نا اهل بوده است گرمرود و سراب وطن بدبخت کمترین چاکر است که در حکومت نواب اکبر میرزا متحمل چه سوانحات فضیحه و چه صدمات شدیده اند بحد و حصر نمی آید، خدا گواه است که در هیچ عهد و عصر قشون دشمن بملک طاغی اینقدر صدمه نزده است که از حکومت مختلفه شقاقی و صاحبمنصبان شقی نظام به رعیت ستمدیده این دو محال خدمتگزار رسیده است. قتل و نفوس و هتک ناموس و غارت های بی باکانه که به تعداد نمی آید بر کنار، سالی دو سه دفعه بجهت خودچرانی حرکت و ده بده می گردد با دویست سوار و هرده یک شب توقف بفرماید کافی است. در عبور موکب مسعود قدغن موکد شده بود که هرکس عریضه بحضور مبارک بدهد خانه اش یکجا تاراج خواهد شد والا عارضین خاکپای مبارک بیشمار می شدند، سه چهار فقره سانحه غارت و هتک ناموس در گرمرود شده است. از جمله مقدمه فضیحه سکور بیک یاور است که در صفحه جداگانه بخاکپای مبارک معروض داشته است که فی الحقیقه از ملاحظه اش وجود مبارک متالم و متاثر خواهد شد.
@Azarbijan_sarab
🔹عریضه پیشکار آذربایجان به صدراعظم وقت
🔸برداشت از کانال تاریخ آذربایجان (۸۱۶)
🔸بازنویسان: عزیز دهپور و یوسف افلاکی
@Aziz_Dehpour
حکایت سفر میرزا مهدی قاضی تبریزی به روستای اسماعیل آباد (یوورچی) سراب
از ثقات (۱) شنیدم که مردی مستجاب الدعوه بود مرا روستاقی (۲) است به سراب نام آن اسماعیل آباد آنجا کدخدای سالخورده بود ملک نام به کعبه رفته و جهان دین گفت این روستا از جور حاکم سراب (احتمالاً صادق خان شقاقی) یکسره خراب شد سالهای دراز من و سه تن برادر بیامدیم و بدین غارها مسکن گرفتیم بِسالیِ چهار، همین سه خانه بودیم روزی قاضی (میرزا مهدی قاضی) از آن خرابه همی گذشت پذیره (۳) شدم و فرود آوردم کالوشه (۴) به خوان نهادیم با نان کشکین و تره جو یبارِ خندان و شادان بخورد پس دست برداشته و ایزد عزّوجل را بخواند و آبادانی این روستا بِخواست و بِرفت. دو روز نگذشت جمعی دیدم بار بر درازگوش و کار بر نهاده زنان پیاده کودکان بردوش از راه همی گذشتند پرسش کردیم گفتند قراداغیانیم آنجا ستم دیدم (دیدیم) ارزانی شدیم به هشترود همی رویم گویند آنجا مزارع بسیار باشد و کشاورز کم گفتم راه نزدیک کنید اینجا روستائی بزرگ و مزارعی عریض است زمین بورزیم به خشنودی باربر گرفتند مزرعها به بخشودیم زبردست بودند سه برادر دیگر من نیز که به روستائی دیگر بودند بیامدند خدای جهان برکت فرستاد اکنون می بینی که روستا یکصد و بیست خانه آباد است همه از نژاد ما و آن قراداغیان .
منبع: کتاب تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، نسخه خطی کتابخانه مجلس ، ص ۲۴۵
لغت نامه
۱:معتمد و شخص طرف اطمینان
۲: معرب روستا
۳: به استقبال رفتن
۴: نوعی آش
@Azarbijan_sarab
به مناسبت ۲۵ آبان سالروز درگذشت ستارخان سردار ملی
تصویری از مجاهد مشروطه خواه سرابی، رضاخان خدائی شربیانی در کنار باقرخان سالار ملی و ستارخان
باتشکر از آقای خدائی
@Azarbijan_sarab
🔹فروش روستای مهربان توسط شاه طهماسب دوم صفوی
تاریخ ۱ رمضان ۱۱۳۵ / 5.6.1723
خلاصه
فروش روستای مهربان توسط شاه طهماسب دوم صفوی به گروهی از سکان این قریه : محمد طالب بن محمد صالح استاجلو، محمد امین بن محمد قلی ترکمان، بابا بن خواجه، صفیقلی بن حضرتقلی، آقا محمد بن گل احمد عربگلو، اماموردی بن مسلم به مبلغ ۲۳۰ تومان تبریزی فضی جدید الضرب همراه مصالحه به مبلغ ۱۰ تومان فضی
http://asnad.org/media/facsimiles/sanad_001131-01.jpg
🔸برداشت از کانال تاریخ آذربایجان (۱۰۹۷)
🔸بازنویسان: عزیز دهپور و یوسف افلاکی
@Aziz_Dehpour
سند روستای اله حق با امضا و مهر مظفرالدین شاه قاجار به آقای قاضی پدر بزرگ خانواده قضایی به مبلغ سه تومان پول نقد و دو خروار غله با حاشیه نقوش آب طلا
از آرشیو خانم قضایی
🔹@Anayurdumsarab 🔹
🔸برداشت از کانال تاریخ آذربایجان (۱۰۸۰)
🔸بازنویسان: عزیز دهپور و یوسف افلاکی
ص ۱
@Aziz_Dehpour
نظام سياسي ايران از ديدگاه میرزا حسین سرابی
ميرزا حسين سرابي مانند سفرنامه نويسان پيشين, مستقيم مطلبي در بارة ايران نمينويسد. اما به شيوه آنها مطالبي را به درب ميگويد، تا ديوار بشود. از قول پادشاه بلژيك در يك سخنراني براي مردم مينويسد: «اي ملت محبوب من كمال تشكر و امتنان را از آن وثوق و اعتباري كه شما بمن داده ايد دارم، اگر شما راضي به پادشاهي من نباشيد، همان آن خود را از سلطنت بري خواهم كرد».[۱] بلافاصله متوجه ميشود كه زيادروي كرده است. خدا را شكر ميکند كه ايران داراي پادشاهي «رئوف و محجوب و محبوب» است، كه «فالش رفاه رعيت» است: «ما ملت اسلام را نيز جاي هزار هزار تشكر و امتنان است كه پادشاه رئوف و محجوب و محبوب و نيكو خصلت و فرشته سيرت داريم كه روزبروز همه خيال خوش فالش رفاه رعيت و وسعت ملت و آبادي مملكت است مطلبي از قول فرخ خان مينويسد كه نشان ميدهد، هيآت حاكمه ايران پي به تاثيرات مخرب نفوذ انگليس و روسيه در ايران برده است و در صدد مقابله با آن ميباشد. اگر چه خود اين آگاهي به زودي ابزاري براي پوشش ناكاميها و شكستهاي ناشي از بي خردي حاكمان در داخل كشور شد و حاكمان تمام كاستيهاي ناشي از حكومت استبدادي خود را به بيگانگان نسبت دادند. ميرزا حسين سرابي مينويسد: «جناب امين الملك (فرخ خان) گفت كه اين واضح و آشكار است كه بعد از ارتحال خاقان مغفور كه محمد شاه جنت مكان در سرير سلطنت قرار يافت به طريقي كه بود وكالت مطلقه به مرحوم حاجي ميرزا آقاسي رسيد، يعني مرحوم مشاراليه صدر اعظم شد. از آنجا كه مشاراليه علم و اطلاع كامل بر اصول دولتيه نداشت، رفته رفته سر رشته بعضي امورات از هم گسيخت...اين حالت مكدره سبب جسارت سفرا و مامورين خارجه شد، في الجمله ميدان را خالي بنظر آورده و فرصت اتخاذ كرده، بعضي معاملات را كه مغاير دوستي و منافي مضامين عهدي باشد بهر طوري كه بود از پيش بردند».[۲] فرخ خان كوشش ميکند تا آن اندازه كه در توان دارد از دخالتهايي جلوگيري كند كه به گفته او در عصر صدر اعظمي ميرزا آقاسي انجام ميگرفته است. او در برابر انگليسها كه براي بركناري صدر اعظم يعني آقا خان نوري پافشاري ميکردند، مقاومت ميکند. بدين ترتيب نشان ميدهد كه هنوز ته ماندهاي از استقلال ايران باقي مانده است. جالب اينكه همين صدر اعظميکه انگليسيها با اصرار خواهان بر كناري او بودند[۳], بعدها توسط شماري بسيار از تاريخ نگاران ايراني متهم به خادم انگليس بودن شد. علت اين اتهام نه وجود مدرك يا سندي معتبر بلكه صدارت او بعد از ميرزا تقي خان اميركبير بود. امير كبير قهرمان بود. بنابراين بايد يك ضد قهرمان جانشين او ميشد، تا رهيافت تاريخنگاری درست از آب در ميآمد. براي درست در آمدن همين رهيافت تاريخي است كه اصرار نمايندگان انگليس براي كنارگيري ميرزا آقا خان نوري و پافشاري نمايندگان انگليس و روسيه براي حفظ جان اميركبير ناديده گرفته ميشود. اگر چه اصرار و يا عدم اصرار نماينده يك كشور خارجي براي حفظ و يا بركناري يك مقام به تنهايي نشان بر هيچ چيز نيست. اما در رهيافت تاريخ نگاران ايراني بايد انگليس مخالف اصلاحات در ايران باشد. بنابراين انگليس بايد دشمن امير كبير كه اصلاحطلب و پشتيبان ميرزا آقا خان نوري باشد كه دشمن اصلاحات قلمداد ميشود. كافي است، نظري به همسايه غربي ما در همين عصر يعني مملكت عثماني ميانداختند كه دول اروپايي به تهديد لشكر كشي آنها را مجبور به اصلاحاتي ميکردند كه امير كبير خواهان آنها بود. شكست اصلاحات در ايران علل گوناگون داشت، عمدهترين آنها ساختارهاي اجتماعي بودند كه در صورت تحليل آنها نيازي به كشف اسرار سياستهاي خارجي و چنگ زدن به ريسمان تخيل و توهم و متهم كردن خارج از اندازه صاحب منصبان فاسد و يا مستبد نيست و آنها میتوانند بدون کمک بيگانه نيز مملکت را به روز سياه بنشانند./کرامت الله راسخ
[۱] سفرنامه فرخ خان, ص. ۳۱۵.
[۲] سفرنامه فرخ خان, ص. ۶۶.
[۳] سفرنامه فرخ خان, ص. ۱۰۳.
@Azarbijan_sarab
انديشه اصلاحات در ايران قرن نوزدهم و انعكاس آن در سفرنامهی ميرزا حسين خان گرانمایه سرابی (مخزن الوقایع)
دکتر کرامت الله راسخ
ماجرا و چگونگي حفظ نفوذ ايران در افغانستان و رقابت روسيه و انگليس بر سر اين موضوع دل مشغولي بسياري از تاريخ نگاران ايراني و غير ايراني است، كه تحولات ايران را در قرن نوزدهم در دستور كار خود قرار دادهاند. برخي از ايرانيها افسانه نوشتهاند، در غم جدايي بخشي از خاك ايران افسوس خوردهاند. دست اجانب را در اين ماجرا به درستي دركار ديدهاند. وارد شدن به اين مدخل از حوصله و هدف اين نوشته خارج است. كار ما در اين جا بررسي سفرنامهاي است كه در بارة جدايي نهايي افغانستان از ايران نوشته شده است.
ايرانيها در سال 1272ق (1856م) در صدد فرونشاندن نا آراميها در ناحيه هرات و تسخير اين شهر برآمدند. انگليسها تحكيم حاكميت دولت ايران در افغانستان را پيش درآمد باز شدن پاي روسيه در اين منطقه ميدانستند. آنها دسترسي روسيه به افغانستان را با منافع اساسي خود در هندوستان مغاير ميديدند. از اين روي به ايران اخطار كردند كه از لشگركشي به افغانستان خودداري كند و براي پاي فشاري بر اين خواست نيروهاي نظامي انگليس در جنوب ايران پياده شدند. دولت ايران مجبور به مصالحه شد. براي مذاكره با انگليسيها هيآتي به پاريس فرستاد. انتخاب پاريس در وحله اول براي اين بود كه ايرانيها تصور ميکردند، فرانسويان آنها را در پيش برد منظورشان ياري خواهند كرد. اين هيآت به سرپرستي فرخ خان شامل افراد زير بود: ميرزا زمان خان، ميرزا ملكم خان، نريمان خان، محمد آقا، ميرزا رضا، ميرزا ابوالقاسم خان و ميرزا حسين سرابي. ميرزا حسين سرابي منشي هيآت و مولف سفرنامهاي است، كه به نام رئيس هيآت ابوطالب فرخ خان غفاري امين الملك (امين الدوله) مشهور است[1]. به نظر فراگنر ماموريت اين هيآت در فرانسه با موفقيت همراه بوده است. فرخ خان موفق شد، با فعال كردن ديپلماسي فرانسه از تحميل شرايط سخت به ايران جلوگيري كند[2]. سرانجام در 8 رجب 1273ق (مارس 1857) قرار داد امضاي شد. پس از عقد قرارداد فرخ خان عازم انگلستان شد. فرخ خان چند هفتهاي در انگلستان ماند و سپس به فرانسه بازگشت.
ميرزا حسين مينويسد، در آغاز به او خبر رسيده است، كه هدف از سفر در كنار ماموريت رسمي «استعلام و استفهام جزئي و كلي اوضاع يروپ و منظورشان حتي المقدور مقصور بافتتاح ابواب مراودت (و) دوستي با عموم آن صفحات اروپاست»[3]. از اين روي ميبيند كه سفرنامه را به دو بخش تقسيم كند: «جلد اول در بيان وقايعات و گزارش حالات و محاورات و مكالمات جناب ايلچي كبير باسلاطين و رجال دول فرنگستان»[4] و “جلد دوم در شرح اداره امور و ترتيب كارهاي دولتي و ملتي فرانسه است و انتظام اوضاع عموم ممالك يروپ نيز بتفاوت جزئي بدان منوال است»[5]. ميرزا حسين سرابي ترتيبي را كه بيان ميکند كاملاً رعايت نميکند. اما اين خسران خسارتي به محتواي كتاب او نميرساند. به هر حال هيآت روز يازدهم ماه ذيقعده 1272ق (1856م) تهران را به قصد پاريس ترك كرد. سفر آنها دو سال طول كشيد و سرانجام آنها در شوال 1274ق (1858م) به تهران رسيدند.
[1] در باره ميرزا حسين بن عبدالله تبريزي سرابي گرانمايه اطلاعات زيادي در دست نيست (بامداد: شرح احوال رجال، ج. 1، ص. 405؛ تربيت: دانشمندان آذربايجان، ص. 318؛ فراگنر: ص. 33؛ براون: تاريخ ادبيات ايران، ج. 4، ص. 450).
[2] Fragner, Bert, 1978: Persische Memoirenliteratur als Quelle zur neueren Geschichte, Habil. Schr. Freiburg (Breisgau), S. 32.
[3] سرابي، حسين بن عبدالله، 1361ش: سفرنامه فرخ خان امين الدوله، <مخزن الوقايع>، به كوشش كريم اصفهانيان، قدرت الله روشني، چاپ دوم. تهران: انتشارات اساطير. ص. 30.
[4] سفرنامه فرخ خان, ص. 5.
[5] همان
@Azarbijan_sarab
ادامه گزارش :
در هر حال اقتضای حکم عادلانه ملوکانه این است که رفع شر اکبر میرزا از سراب و گرمرود بوده حکومت آنجا بشخص متعدل واگذار و مرحمت فرمایند که مراقبت و مواظبت لازمه نموده بیش از این رعیت بیچاره در معرض صدمات فوق الطاقه نباشد.
توضیحات:
میرزا حسین خان گرانمایه سرابی
وی پسر میرزا عبدالله است. درباره لقب گرانمایه می گویند: چون حاجی میرزا حسین خان در مکالمات بسیار دقیق بودند و در تلفظ الفاظ مَد می گذاشتند، حاجی میرزا حسین خان صدراعظم ایشان را «گرانمایه» خطاب فرمودند و رفته رفته کلمه «گرانمایه» منسوب به ایشان گردید و در فرامین، ایشان را بدین لقب خواندند. نامبرده ابتدا به خدمت قهرمان میرزا، پسر عباس میرزا درآمد، سپس مدتی در تبریز، در دستگاه محمدخان امیرنظام زنگنه مشغول بود. در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، به ریاست تذکره سرحدات اردبیل و مشکین مامور شد ولی پس از مدتی به تهران احضار شد و به جمع منشیان وزارت خارجه پیوست. در سال ۱۲۷۷ به کارپردازی «ارزنه الروم» فرستاده شد.
@Azarbijan_sarab
ازقدیمیترین تصاویر زندگی ایل شاهسون مغان مربوط به اوایل دهه پنجاه ییلاق قاراگول دامنه سبلان سراب
اوبه خاندان مهرورزمغانلو که چینش آلاچیقها نماد ایل است.
@Azarbijan_sarab
🔹عریضه پیشکار آذربایجان به صدراعظم وقت
🔸برداشت از کانال تاریخ آذربایجان (۸۱۶)
🔸بازنویسان: عزیز دهپور و یوسف افلاکی
بندگان پناها فدایت شوم سابقاً در باب روانه کردن فرزندی میرزا مصطفی قلی به آب گرم عرض کرده بودم که بجهت تغییر آب و هوا و تجویز اطبا او را به آب گرم سراب (روانه ) کردم و انصافاً در آنجا بسیار خوب حرکت کرد و تنخواه ناحسابی که از رعیت به اسم سرباز گرفتن و ساختن و تعمیر چاپارخانه گرفته بود همه را از حاکم و مباشرین گرفت و به رعیت داد و مالیات و بقایای آنجا را بطور خوب پادار کرد و وصول نمود و بنده را با کمال آسودگی از کار سراب و گرمرود حاصل شد چون امورات اردبیل معوق بود و بقایا کلاً بر زمین بود و تنخواه استصوابی و وجه نظام هم قدری باقی بود و از سراب تا آنجا ده فرسخ زیادتر میشود نوشتم که از آنجا به اردبیل رفته امورات آنجا را منتظم نماید و بقایا را وصول کند و مراجعت نماید که از آنجا نیز هم آسودگی حاصل شود انصافاً امسال فرزند معزی الیه بسیار خوب از عهده خدمت دیوان برآمد و مستحق هرگونه التفات و مرحمت هست این عرض را نه از بابت حب پدر فرزندی عرض میکنم بلکه از بابت جمعیت گویی و استحضار سرکار بندگان عالی است والله شب و روز بهیچوجه آرام نداشت و مشغول خدمات دیوان بود زیاده بر این چه عرض و جسارت شود امر العالی مطاع
@Aziz_Dehpour
دكتر قلابى در سراب
دكتر «ليون» نام جعلى دخترى اهل شيروان و تبعه روسيه است كه به گفته خودش در ۱۳۲۴ ق «به واسطه جنگ مسلمان و ارمنى ...، در دوازده سالگى با مادرش كه حامله بوده [از قفقاز
مهاجرت نموده؛ از راه انزلى وارد تهران شده» است. رئيس تأمينات آذربايجان كه همراه دو نماينده حفظ الصحه از او بازجويى مىكردند، نوشتند كه دكتر ليون در صفحات آذربايجان مسافرتهايى داشته و خود را به عنوان يك پزشك معرفى و در مراكز درمانى گوناگون كار كرده، و اسم واقعى او «نينا» است. نينا در بيمارستان روسها در حسنآباد تهران زخمبندى مىكرده، بعد به اصفهان مىرود و در بيمارستان «دكتر اسكات» كار مىكند. از آنجا به قم رفته در اين شهر طبابت مىكند. سپس به تهران و از آنجا به قزوين مىرود. در قزوين در «مريضخانه حاجى محمد على آقا» خادمه مىشود.
تبريز مقصد بعدى او بوده. از راه زنجان به تبريز مىرود. در تبريز با مأمور سياسى انگليس و امريكا ملاقات مىكند. مدتى در مراغه به درمان بيماران مىپردازد. سپس به ميانه مىرود و از آنجا به سراب. در اين دو شهر با معرفى خود به عنوان يك پزشك كارهاى درمانى مىكند. سيصد و پنجاه تومان پول او در سراب توسط صاحبمنصب نظامى آنجا مصادره مىشود. او كه لباس مردانه مىپوشيد و خود را اسد اللّه خان معرفى مىكرد در توجيه اين تغيير نام مىگويد كه نام اسد اللّه خان را رئيس نظاميان ميانه به او داده كه در واقع همان ترجمه ليون (شير) است. محمد ميرزا رئيس تأمينات در پايان گزارش خود چنين نتيجهگيرى مىكند كه «جوابهاى بىربطى كه در استنطاق به مستنطق داده و همچنين تغيير لباس و اسم و مذهب، ظن قوى به عامل سياسى بودن مشاراليها مىرود»
منبع: فراهانی، حسن، روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج۲، ص ۳۲۰
@Azarbijan_sarab
برگی از تاریخ شیره جین
موضوع سند: فرمان مظفرالدین شاه در دوران ولیعهدی خود در رابطه با آب هنده رود
بازنویس کننده: بدلی شیره جینی
سجع مهر: الملک لله ولیعهد
نتیجه (نتیجة) الوزراء العظام میرزا حسنخان حاکم سراب و گرمرود سرافراز بوده بداند در باب اختلافی که سابقاً مالکین و رعایای قریه شیرجین (شیره جین) و قریه اوغان در حقابه رودخانه موسوم بِهند رود داشته اند علاوه بر احکام و نوشتجات شرعیه که چندی قبل در این باب صادر شده جناب مستطاب حاجی میرزا جواد مجتهد سلمه اله تعالی نیز حکمی بدین مضمون داده که چون از اسناد قدیمه معلوم شده که اراضی و مزارع متعلقه بِقریه شیرجین (شیره جین) بالاتر از اراضی و مزارع اوغان بِرودخانه هنده رود واقع شده در بُردن آب رودخانه مزبور شیرَجنیها سبقت دارند اوغانیها مادامی که ادعای خودشان را که عبارت از حقابه مادام اللیالی باشد به ثبوت شرعی نرسانند حق جریان آب از رودخانه هنده رود به اراضی خود ندارند که فاضل آب رودخانه یعنی بعد از آبیاری اراضی شیرجین (شیره جین) آنچه به اراضی اوغان بگذرد حق اوغانیهاست لهذا امر و مقرر میفرمائیم که آنچاکر به اوغانیها قدغن نماید که تا اثبات ادعای خودشان بر طبق احکام شرعیه که در دست شیرجنیهاست رفتار و به همان فاضل آب کفایت کرده نسبت به اهالی شیرجین (شیره جین) زیادتی و بی احترامی ننمایند البته حسب المقرر معمول داشته در عهده شناسند شهر جمادی الاخرا (الاخره) ۱۳۰۵
@Shirejin_news 🍁
موضوع سند: تعیین عده نفوس قصبه و قراء آذربایجان به تاریخ ۱۳۱۳/۱۲/۱
سراب و گرمرود ۳۰۰۰۰ هزار نفر ( معادل جمعیت اردبیل)
@Azarbijan_sarab