babolharam_net | Unsorted

Telegram-канал babolharam_net - کانال ‌متن روضه

31487

بابُ الْحَرَم «کانال متن روضه» راه ارتباطی: @OnlySeydALI 🔸وب‌ سایت↶ www.babolharam.net 🔸سبک و شعر↶ @babolharam 🔸 فروشگاه فرهنگی↶ @babolharam_shop 🔸اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net

Subscribe to a channel

کانال ‌متن روضه

|⇦•رسیده رزق عالم..
#روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رسیده رزق عالم از سر خوانِ ابوفاضل
تبرک میکند هر سفره از نانِ ابوفاضل

چه جای غصه خوردن هست تا وقتی
که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل

#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_ دوم #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رسیده رزق عالم از سر خوانِ ابوفاضل
تبرک میکند هر سفره از نانِ ابوفاضل

چه جای غصه خوردن هست تا وقتی
که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل

کمیت زندگیش لنگ می ماند هر آن کس
که
نمی بندد دخیلش را به دامان ابوفاضل

پس از حیدر نوشتند لافتی الا ابوفاضل
سپس لاسیف الا تیغ برّان ابوفاضل

گدا از سختی به سلطان می زند رو
چه می داند او از طاق ابروی ابوفاضل

کسی که اربعین تا کربلا رفته است می داند
تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل

*دیدی وقتی میرسی اون‌ عمودای آخر رفیقت میگه فلانی حرم پیداست.. تاسر تو بالا میاری می بینی به به گنبد و بارگاه اباالفضل..*

برای وصف ایثار و وفای او همین بس که
شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل

گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد
گره وا می شود تنها به دندان ابوفاضل

فقط داغ برادر را برادر مرده می داند
که زینب را در آخر کُشت فقدان ابوفاضل

*از صبح دل تو دلش نبود هی میومد محضر ابی عبدالله آقاجان اجازه میدین من برم میدان؟میفرمود: نه عباسم تو بمون تو همه لشکر منی..فرمود به عباس خیمه اتو جلو بلندی نصب کن. یه دلیلش اینه میخواست هر وقت عباس از خیمه میاد بیرون دو‌جهت.. یکی اینکه بچه ها قد و بالای عمو رو ببینند یکی هم لشکر ببینه عباس رو،لذا بهش اجازه نمیداد بره..اما یه جایی دید یکی گوشه ی دامن عباسو داره میکشه برگشت نگاه کرد. دید عزیز برادرش همه بچه هارو با خودش آورده گفت: عموجان من به اینا قول آب دادم من به اینا گفتم یه عمو دارم، حرفش حرفه، قولش قوله.. نشست این دختر و بغل گرفت. جان عمو! رو چشمم عمو،لذا اومد مشکو برداشت سوار مرکبش شد رفت زد به دل دشمن. چهار هزار تیر انداز رو اجیر کردن مبادا کسی به شریعه برسه .اما این پسر علی ابن ابیطالبه رسید به شریعه، مشکو پر از اب کرد. یه نهیب زد آب رو روی آب ریخت سوار مرکبش شد داره بشدت برمی گرده سمت خیمه ها، اما یه نانجیبی چنان دست راست عباسو زد. اومد جلوتر دست چپو زدن.. «یاصاحب الزمان» مشکو به دندان گرفت انقدر تیر زدن یه وقت دید یک تیر به مشک آب خورد. میدان مشک اونجایی بود که دقیقا نقطه ای که تیر به مشک خورده اگه نگاه کنید مسیر عباس از شریعه به سمت خیمه های حسینه اما اینجا که مشکو زدن مسیرشو عوض کرد دیگه نرفت سمت خیمه ها.. میگن اینجا مسیرشو عوض کرد رفت به سمت دشمن همه دارن فرار میکنن یه وقت شمر یکیشونو گرفت. گفت: کجا دارید فرار می کنید؟ این که دیگه دست نداره یه نگاه کرد گفت: امیر یه جوری نگاه میکنه همه دارند از ترس زیر دست و پا له میشن. گفت: برگردید من الان درستش میکنم دیدند شمر داره میدوه حرمله زود باش، چه کنم؟ گفت: زود باش چشم عباسو بزن.« یاصاحب الزمان» نانجیب چنان تیر و زد به چشم عباس هرچی سرشو تکون داد دید تیر بیرون نمیاد سر و خم کرد بین دو زانو تیر و بیرون بیاره. خود از سر عباس افتاد یه نانجیب چنان یه عمود آهن زد به فرق عباس، دیدند عباس از رو اسب با صورت خورد زمین ،من یه سؤال می پرسم ازشما این تیرکه در نیومده اگه هنوز تیر تو چشم آقا باشه لذا اینجا عباس با صورت خورد زمین..اینجا صداش بلندشد "یا اخا ادرک اخا" اینجا میگن ابی عبدالله خودشو رسوند کنار عباس یه نگاه کرد دید ای وای..سر شو برداشت رو زانو گذاشت. صدا زد.. داداش! میشه این خونابه ها رو از چشمم پاک کنی بذار با اون چشمم یه بار دیگه ببینمت حسین، خونابه ها رو پاک کرد یه نگاه کرد به داداشش.. دیدن عباس داره گریه میکنه صدا زد" لا یبکی" برا چی داری گریه می کنی ؟ من باید گریه کنم دارم عزیزی مثل تو رو از دست میدم. یه نگاه کرد گفت: داداش! من دارم میرم تو سرم رو برداشتی حسین جان! ساعتی بعد یه طرفت شمره یه طرف حرمله اس..


↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•حرم وقتی حرم شد..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اشک چشم امام را دیدن
گل باغ امام را چیدن
آی مردم بلند گریه کنید
که‌ به آقای ما بلند خندیدن

#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_سوم #روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
میگه تا صدای علی اکبر اومد دیدم بابام رکاب اسبو گم کرده، نمی تونه سوار بشه. عباس کمکش کرد. دیدند حسین اومد وسط لشکر. یه جمله ای بگم! تنها بدنی که امام، عاشورا براش حریم قائل شد، بدن علی اکبر بود. هفت قدمی بدن علی اکبر، ذوالجناح رو نگه داشت؛ اما من نمی دونم چی دید امام؟ که اینجا شیخ حر عاملی، عبارت مقتل عوض میشه. هرجا رسیده نوشتن؛ "و نَزَلَ فَرَس مِن الفَرس" یعنی حسین از اسب پیاده شد، اما اینجا نوشتند"و سَقَطَ من الفَرَس" همه دیدند حسین از اسب خورد زمین. داره با دو زانو میاد جلو یا الله... یا الله! یاصاحب الزمان...!*

پاشو بابا جون، شده دلم خون
بگو به من چرا شده، موهات پریشون

پاشیدی از هم، مُردم از این غم
پیکر تو عزیز من، شده چه دَرهم

*رسید بالاسرِ علی اکبر دو زانو خودشو رسوند. یا صاحب الزمان! اینجاس که میگن روضه، روضه مرگ حسینه. کنار هر شهیدی رسید، باهاش چند جمله حرف زده، اما شیخ عباس میگه جان از بدن علی مفارقت کرده بود. هرچی بهش گفت بابا یه بار دیگه لباتو تکون بده. یه بار دیگه منو صدا بزن، دید فایده نداره. می دونی ارباً اربا یعنی چی...؟* اینجا که سر علی رو برداشت، شونه های علی افتاد رو زمین. پاهای علی رو برداشت، پهلوهاش افتاد رو زمین. می دونی چکار کرد؟ دیدند سرِ علی رو گذاشت رو خاک، یه دست گذاشت اینطرف صورتش، یه دست گذاشت اون طرف صورت، دیدند پیرمرد کربلا خم شد صورت گذاشت رو صورت علی، هی میگفت: ولدی. هی داد می زد وَلَدی، وَلَدی پسرم. اینجا بود همه دور حسین جمع شدند.گفت...*

ریشهٔ نخل امیدم کندن
آه اِستاده به من می خندن

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•حرم وقتی حرم شد...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر..."

شب هشتم ماه محرم، امام رضا جانم فرمود: با استففار خودتونو خوشبو کنید بوی بد گناه ملائک مقرب رو از شما دور میکنه. زن و مرد همه با هم "استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم الرحمن الرحیم ذوالجلال و الاکرام و أتوب الیه"به مقام علی اکبر امام حسین الهی العفو...*

خوش بحال شهدا که پر کشیدند
خوش بحال شهدا بهشتو دیدند
خوش بحالشون که از دنیا بریدند

تو نمازاشون خدا خدا می کردند
شب حمله برا هم دعا می کردند
یه توسل به امام رضا می کردند

یاد شما دلامونو خدایی کرده
یاد شما ماها رو کربلایی کرده

شهدا شبای جمعه
همه زائر حسین اند
دیگه چی بهتر از این
که مجاور حسین اند

*حالا دست راستت بیاد بالا؛ سلام بر شهدا، همه احترام کنید. سلام بر شهدا... "السلام علیکم یا انصار رسول الله..."*

جهان ملکی ست بی پایان که سلطانش علی باشد
صراط الله آنجایی ست که پایانش علی باشد

علی عین کتاب اله، آیاتش شروع او
ولایت را کسی فهمد که قرآنش علی باشد

حدیث من یَمُت فرمود، جان دادند عشاقش
خوشا آن خانهٔ قبری که مهمانش علی باشد

به مقداد و به سلمان و ابوذر می خورم سوگند
کسی که پای حیدر ماند تاوانش علی باشد

به قربان علی زهراست، از اول یقینا هم به قربانش به قربانش به قربانش علی باشد

پیمبر گفت در دوزخ نمی سوزد هر آن کس که
فقط یک ذره از ذرات ایمانش علی باشد

بهشت ماست آن جایی که نامش را نجف گفتند
حرم باشد دلی که نقش ایوانش علی باشد

قیامت، نامه اعمال ما را زود می پیچند
خوشا آن نامه ای که جای عنوانش علی باشد

حرم وقتی حرم شد که دلارامش حسین است و
نگهدارش علمدار و، نگهبانش علی باشد

حرم وقتی خیالش تخت می باشد که می بیند
سلحشورش علی باشد رجز خوانش علی باشد

حسین از عُمر میخواهد فقط دور علی گردد
به دامانش علی باشد به دستانش علی باشد

من از حال پدر دنبال اکبر خوب دانستم
فقط جانش علی باشد فقط جانش علی باشد

*همه چی بخاطر نام امیرالمؤمنین بود. همه چی از غدیر شروع شد. حواسمون باشه، اینا رو برا بچه هامون بگیم. اونایی که غدیر رو فراموش کردند عاشورا رو رقم زدند. اونایی که برا نفرات اول دست تو دست علی گذاشتند، تا امیرالمؤمنین با پیغمبر آمدند پایین، بعد از اینکه رسول خدا فرمود:" من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله..." اون اولی و دومی ملعون اومدند دست تو دست علی گذاشتند "بَخِّن بَخِّن "گفتن. اونا گفتند علی برات جبران کنیم. می دونی کجا جبران کرد؟ وقتی اومد پشت در صدای فاطمه رو شنید. اینا رو باید بگیم بچه ها بدونن. نانجیب خودش نوشته برای معاویه. گفت اول اومدم برگردم یاد کینه ای که از علی داشتم افتادم. لذا کاش اون چند قدم رو هم نرفته بود این حرامزاده. این فاصله ای که گرفت باعث شد هرچی زور داشت تو لگدش جمع کرد. لذا اینقدر فاطمه رو بین در و دیوار... عاشورا هم وقتی ابی عبدالله اومد شروع کرد خطبه خوندن، یه حرامزاده ای بلند شد گفت حسین اینایی که اینجا جمع شدند "بُغضا لِأبیک" بذا کار دارم با این جمله امشب تو روضه. گفت اینا همه بخاطر بابات علی اینجا جمع شدن. حالا امشب میخواد علی اکبرو بفرسته میدان.. یه موقع به مرحوم سراج تو حرم ابی عبدالله گفتند پاشو روضه بخوان. گفت چی بخونم؟ گفتند علی اکبر بخون. گفت به یه شرط علی اکبر میخوانم؛ شرط داره مگه؟ چه شرطی؟ گفت چند نفر برن زیر بغل های باباشو بگیرن، باباشو از حرم ببرند بیرون، من جلو ابی عبدالله روضه علی اکبر نمیخونم.

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ببین شوق این مادر شهید رو. چجور میخواد بچشو آماده کنه. هرچی گشتند دیدند نه خود اندازه سرِ قاسم هست نه زره اندازه اش بود. دیدند این مادر شهید یه لباس سفید تنش کرد عمامه امام حسنو آورد. ای جان! تو رو قرآن امشب یتیم نوازی کنید. ابی عبدالله فرمود: خودم براش عمامه رو می بندم. عمامه امام حسنو بست رو سرش. تحت الحنک عمامه رو باز کرد. دیدی امام جماعت یه بخشی از عمامه رو باز میکنه موقع نماز. به اون میگن تحت الحنک عمامه. یه وقت مادرش دید این تحت الحنک رو بست رو صورت قاسم. از خانم زینب سوال کرد چرا صورتشو می پوشونه؟ گفت: می ترسه چشمش بزنند. آخه این خونواده ازچشم زخم خیر ندیدن. زندگی باباشونم چشم زدند. زندگی روبراهی داشتم، چشمم زدند...*

* آماده شد یه وقت دیدند عباس داره میاد مرکب قاسمو آورد. دل تو دل علمدار نیست. این نوجوان میخواد بره میدان. دیدند نجمه ایستاده، یه وقت حسین قاسمو بغل گرفت. تا بلندش کرد، سینه ی قاسمو به سینه چسبوند نجمه نگاه کرد دید پاهای بچه از زمین اومد بالا! گفت مادر قربون قد و بالات بشم. عباس بغلش کرد گذاشتش رو اسب، یه نگاه به عمو کرد عموجان اجازه هست؟ برو قاسمم. اومد وسط لشکر یه دور، دور لشکر زد. روضه قاسم همه اش حماسه است. چند نفر رو به درک واصل کرد. پیرمردا گفتند این کیه؟ نه زره داره، نه کلاه خود داره، اینجوری می جنگه. یه وقت دیدن دستشو برد بالا صدا زد" ان تنکرونی فأنا ابن الحسن..."*تا گفت من پسر امام حسنم، یه نگاه کرد عمر سعد، گفت به أزرق شامی بگید بیاد. أزرق اومد جلو بله امیر؟ گفت برو کارشو تموم کن. به قول ما بهش برخورد. من برم ؟ پسراشو صدا زد. گفت یکی از پسرا بره کارشو تمام کنه. تاریخ میگه چهار تا پسر أزرق رو قاسم به درک واصل کرد. میگن أزرق شامی خشم برش داشت. گفت الان داغشو به دل مادرش میذارم. اومد وسط میدان. قاسم ابن الحسن یه نگاه بهش کرد، گفت أزرق شامی که میگن تویی؟ تو اگه سواره ای چرا هنوز پات تو رکاب نیست؟ میگن نانجیب سرشو برد پایین، قاسم ابن الحسن چنان یه شمشیر یه فرقش زد. منو نگاه کن. دیدن عباس تو بلندی داره نگاه میکنه. هی میگه الله اکبر... الله اکبر... أزرق رو به درک واصل کرد. دور لشکر می چرخید، آخه شاگرد رزم عباسه. یه وقت یه نامردی گفت پسر امام حسنه... گفت: باباشو تو مدینه تیر بارون کردیم. مگه نمی بینید زره نداره. سنگ بارونش کنید.... انقدر سنگ زدند، یه وقت از رو اسب افتاد زمین. صدا زد عمو به فریادم برس! این عبارت مقتل هیچ کجا دیگه بکار نرفته. اینکه مثل باز شکاری آمد. خاصیت باز شکاری اینه؛ وقتی برسه سریع طعمه اشو پیدا میکنه. اما ابی عبدالله رسید، دید یه جا اسبا دارن می دوند. صدای قاسم میاد، اما هرچی نگاه میکرد قاسمو نمی دید. گفت: عمو! عمو سخته منو صدا بزنی، نتونم کمکت کنم.کجا رفت دلت؟ آخه مدینه، باباش علی! گفت فاطمه جان! سخته بین در و دیوار گیر افتادی. یه وقت نگاه کرد، دید یه نانجیب کاکل قاسمو تو دست گرفته. ابی عبدالله یه نهیب زد، همه فرار کردند. یکی از اون بدن هایی که امام پیاده برگردوند بدون قاسمه. وقتی قاسمو بغل گرفت، من نمیدونم چه جوری برگشت. چی گفت موقع میدان رفتن؟ ابی عبدالله سینه اشو به سینه چسبوند، دید پاهاش داره به زمین کشیده میشه. می دونی چرا؟ اینقدر این اسبا رو بدنش رفتند. همه استخوانهای قاسم خرد شده.. خوب شد این بدنو برگردوند. آخه یه ساعتی همین بدن تو گودال گیر افتاد. ده نفر اسباشونو نعل تازه زدند. کاری با بدن حسین کردند، میگن یه بار که رفتند، برگشتند بدنو، دوباره از رو بدن حسین...

گل طوفان سواری وای بر من
تمام عشق یاری وای بر من
علی اکبر که جوشن داشت آن شد
تو که جوشن نداری وای برمن

*امان امان امان...! خوب شد قاسم رفت، ندید یه نامردی میخواد دستای عمه رو ببنده....


↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•زمین‌ گدای ...
#قسمت_اول #روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
حسبنا الله و نعم الوکیل و نعم المولی و نعم النصیر..."

میخوایم جلسه رو با استغفار شروع کنیم..عرضم اینه، بگم..آقا به حق اون لحظه ای که عمه جان امام زمان رفت تو گودال قتلگاه. هرچی نگاه کرد بدن برادرو پیدا نمیکنه...*

آخ گلی گم کرده ام می جویم او را...

*ما دلمون برا کربلا تنگ شده آقا. یه وقت دید از گوشه ی گودال یه صدایی میگه اِلَیَّ... اومد جلو نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها رو کنار زد، دست برد زیر این بدن خواهر. میخوام دستامونو بلندکنیم. خودم بیچاره ام دستم خالیه. هرکی مثل من کوله بارش سنگینه این دستامونو از سر بیاریم بالاتر. به اون ساعتی که صدازد "اللهم تقبل هذا القلیله..." چه کرده خانم با این عبارت. صدازد خدا این کم رو از ما قبول کن! اینجا هم مناجات کرد هم روضه خوند. به ناله های دل زینب کبری زن و مرد، جوونا، پدران مادران. صدا بزنید: الهی العفو الهی العفو الهی العفو...*

زمین گدای علی الدّوام حسن
زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن
بهشت مست کرامات ناتمام حسن
بنام باب نجات بشر بنام حسن

«حسن امام من هست و منم غلام حسن»

بنام او که به ما اعتبار بخشیده
به پای هر یک ما صد هزار بخشیده
تمام هستی خود را سه بار بخشیده

فدای جود و جوانمردی و مرام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن

حسن کریم، حسن مهربان، حسن دلخواه
حسن مُعزُّالائمه، حسن عزیزالله
حسین شمس دل فاطمه، حسن هم ماه

پیمبران همه درحسرت مقام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن

فدای او که فراوان غم و بلا دیده
از آشنا و غریبه فقط جفا دیده
شنیده های مرا بین کوچه ها دیده

نگه نداشت کسی شأن و احترام حسن

*امشب مادرش یه سری هم مدینه میزنه آخه گفت حسنم گریه کن نداره. لذا پیغمبر خدا فرمود: هرکسی برا امام حسن یه قطره اشک بریزه، امشب به چشمت التماس کن؛ برا امام حسن یه قطره اشک بریزی. پیغمبر فرمود: خودم دستشو میگیرم. برا ابی عبدالله نفرمود. فرمود: نمیذارم کور وارد محشر بشه. ان شاءالله امشب این اشک بر امام حسنو از ما قبول کنه آقا. آخه لحظه ی آخر، وقتی خبر آوردن برا ابی عبدالله یه جمله میگم، زهر رو که داد امام حسن تو حجره افتاد، دید این بار دیگه کارتمامه، به غلام فرمود: برو به داداشم، حسین بگو که امام حسن می فرماید اگه دیر برسی دیدار به قیامت میفته. حواست هست چی میگم؟ لذا راوی میگه من هیچ‌ موقع ابی عبدالله رو در این حالت ندیدم! میگه دیدم تو کوچه ها داره می دوئه عمامه به سر می بنده. رسید دید امام حسن تو حجره افتاده، داره این دستاشو به زمین می کشه برش گردوند، دید خونابه ها از رو لب امام حسن... داداش کی این بلا روسرت آورده؟ یه وقت دیدن یکی داره محکم در میزنه، در و باز کردند چیه چی شده گفت آقا خواهرتون زینب داره میاد. حضرت فرمود: سریع این تشت رو بردارید. فرمودند: زود این خون ها رو از لب من پاک‌کنید زینبم نبینه. بگم آقاجان! اینجا شما نخواستی پاره های جگر رو داخل تشت زینب ببینه، اما چیزی نمونده یه وقت نگاه کرد دید سر بریده حسین تو‌ تشته... همه مراقب زینب بودند رفقا، گریه کنا! من نمی دونم چه سرّی بود. امیرالمؤمنین قربونش برم، شب نوزدهم با اون‌ وضعیت وقتی رسیدند پشت در، فرمود امامه. امام که نعوذ بالله با کسی تعارف نمیکنه. فرمود: منو رها کنید بذارید خودم راه بیام. امام حسن عرض کرد پدرجان! شما حالتون مساعد نیست، اینهمه خون از شما رفته. فرمود:حسن جان! زینبم پشت دره. امام حسن اینجوری حواسش بود میخوام بگم هرچی رو مدینه ندید، هر چیو کوفه ندید، همه رو کربلا یکجا دید. اینجا بود که گفت: آمد به سرم از آن چه می ترسیدم... شکر میکنیم پروردگار رو که به ما اجازه دادن بنام امام حسن برا ابی عبدالله روضه بگیریم. آخه الان هیچکی بقیع نیست...*

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_پایانی #روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_پنجم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
خیره چشمان ترش روبه همان منظره بود
دور گودال فقط دایره در دایره بود

همه با خاطره بغض علی جمع شدند
حلقه در حلقه به یک نقطه ولی جمع شدند

باید از بین همه رد بشود می داند

*خانوم دستشو گرفته منتظر فرصته..الان بهت میگم کی دوید.. یه وقت بی بی نگاه کرد دید یه نانجیب موهای ابا عبدالله رو گرفت..اینجا خانم دستاش اومد بالا گذاشت رو سرش صدا می زد.."اما فیکم مسلم"آیا بین شما یک مسلمان نیست ؟
یه وقت عبدالله نگاه کرد دید الان فرصت خوبیه دوید به سمت گودال..*

رد شد از حلقه‌ی پیران عصازن
و سپس از وسط جمعیتی، سنگ به دامن

نه فقط سنگ، که چوب و شن و آهن
بعد از آن سخت دوید از دو سه تا حلقه‌ی اسبان سواری

و صدای نفس و شیحه و کوبیدن سم‌ها
همه سو حول قدم‌ها و علم‌ها

به خودش گفت کمی مانده برو
از وسط این همه جامانده، برو

پیش می‌رفت ولی، حلقه‌ی یک لشکر شد
متراکم متراکم متراکم‌تر شد

داشت از بین همین فاصله‌ها رد می‌شد
از دل هلهله‌ها، هروله‌ها رد می‌شد

رد شد از حلقه‌ی سر نیزه و از حلقه‌ی شمشیر و کمانگیر و کف پاش پر از خون و تن کوچک مجروح دوید و لب گودال رسید و ته گودال چه دید

*همچین که رسید دید شمر عمو رو با پا برگردوند. محاسن عمو رو گرفت تو دست یه حرامزاده شمشیر رو برد بالا..عبدالله دستش رو برد جلو، چنان ضربه دست عبدالله...افتاد رو سینه ی حسین خوش بحالش، پسر امام حسن چه مقتلی داره. تا حالا بهش فکر کرده بودی افتاد روسینه ی عمو، بغلش کرد. عمو چرا اومدی؟ یاصاحب الزمان...من به بابام قول دادم عموم رو تنها نذارم، یه وقت دیدند یکی صدا میزنه حرمله این بچه مزاحمه. دیدند حرمله اومد جلو.. حرمله تیر زیاد زده هر تیری زده از فاصلهٔ دور بود. اگه به قلب حسین زد، اگه به علی اصغر زد، اگه چشم عباس رو زد،
اینجا دیدند آستین هاشو زد بالا تیر رو درآورد و سرفرصت گذاشت تو چله کمان قدم برداشت اومد جلو یه وقت عبدالله برگشت نگاه کرد چنان تیرزد تو حلقوم عبدالله....*

ناله ایی بین گلو بود که زهرا غش کرد
او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد

کاش جبریل جراحت دو تن را می بست
کاش می شد که علی چشم حسن را میبست


باز از خاک حسن مادر خود را برداشت
شمر تا کندترین خنجر خود را برداشت

«بگو حسین.. مظلوم حسین..
عطشان حسین بی کس حسین »

*نانجیب غلاف رو از مغیره گرفت. گفت اینجوری نمی زنند..چرا بهش رحم میکنی؟ مگه نمی بینی نمیذاره علی رو ببرم. انقدر با غلاف به سر و صورت زهرا زد..*

گریه کنید مادر ما بی گناه بود
گریه کنید مادر ما پا به ماه بود

«حسین ای تشنه لب حسین
دور از وطن حسین..»

«ان شاءالله نبینی مادرت جلو نامحرم زمین بخوره..ان شاءالله بچه ایی نبینه مادرش چادرش پاره میشه.. هی میگفت: مادر خونه امون این طرفه بیا مادر من..دو دستتو بیار بالا اللهم عجل لولیک الفرج»


↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦• ارث مظلومیت از غربت..
#قسمت_اول #روضه و توسل به مریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده #شب_پنجم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
همه جا بروم به بهانه ی تو
که مگربرسم درخانه ی تو
که تویی درمان همه دردم
همه جا دنبال تو می گردم

«دستاتو بیاربالا..
یا اباصالح مددی مولا یااباصالح مددی مولا»

چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن
مادرم افکند مرا در یم احسان حسن

*امشب شب امام حسنه انقدر آقای ما غریبه، مظلومه، وقتی میگی حسن شاید مادرش امشب بگه دستتون درد نکنه الان تو عالم همه دارن میگن حسین کسی حسنمو صدا نمی زنه...*

چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن
مادرم افکند مرا در یَم احسان حسن

روزی از دست علی خوردمو از خوان حسن
بر جبینم بنویسید مسلمانِ حسن

دل خود را سر هر بام هوایی نکنم
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنم

رو به هر قبله و قبله نمایی نکنم
پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم

نان هر سفره حرام است بجز نان حسن

*وقتی اومد وارد مدینه شد دید در اون گرمای طاقت فرسا یه آقایی مشغوله تو بیابونا بیل زدنه کار میکنه.. اومد سلام داد نشست تا اومد..آقا سفره رو باز کرد هر کار کرد دید نمی تونه همسفره بشه بلند شد، آقا فهمید صداش کرد گفت: وارد شهر که شدی از هر کی بپرسی خونه حسن ابن علی رو‌ میخوام نشونت میدن. اونجا سفره پهنه اومد از هر کی سوال کرد نشونش دادند.. اومد دید یه سفره ای پهن کردند یه غذای عالی یه آقایی هی میاده دور سفره میگرده کنار این میشینه کنار اون میشینه لقمه تو دهن جذامیا میذاره.. از همه پذیرایی میکنه.بهش راه دادن اومد نشست حضرت دید یه لقمه خودش میخوره یه لقمه تو کیسه اش می ذاره،امام نشست کنارش گفت: هرچی میخوای میل کن هر چقدم دوست داری میدم ببری. طرف به قول ما یه جوری شد. گفت: آقاجان من برای خودم نذاشتم .تو راه که می اومدم بیرون شهر یه آقایی تو نخلستان کار میکرد آدرس خونه شما رو هم اون بهم داد.بر اون میخوام ببرم، حضرت یه نگاه بهش کرد شروع کرد اشک ریختن.گفت: ای مرد این سفره برا همون آقاست. اون بابای غریبم امیرالمؤمنین علیه، لذا همه عالم سر سفره امیرالمؤمنین اند..*

چه مقامی وچه نامی چه مرامی دارد
چقدر لطف به بیمار جذامی دارد

خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد
وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد

همه اینها غزلی هست به دیوان حسن
آن که نامش شده احلی من عسل کیست حسن

آنکه بخشندگیش گشته مَثل کیست حسن
معنی حی علی خیرالعمل کیست حسن

مرد نام آور پیکار جمل کیست حسن
شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن

ارث مظلومیت از غربت بابا دارد
قدخم، سینهٔ پرخون، دیدهٔ دریا دارد
جگری سوخته از زخم زبانها دارد
گر بگوییم غریب الغربا جا دارد

زهر آمد به سراغش جگرش ریخت به هم

*اجازه بدین امشب از امام حسن بخونم وقتی خانمش زهر رو بهش داد...یه نگاه بهش کرد گفت: از در پشتی حجره برو بیرون ،چقدر مرام داره. الان داداشم حسین میاد، الان عباس میاد... یه روز امام حسن نتونست بره مسجد نماز، ابی عبدالله رفت مسجد. راوی اومد گفت:آقا زود خودتو برسون مسجد،چی شده؟ گفت دیر برسی ابی عبدالله مروان رو به درک واصل میکنه. امام حسن اومد دید ابی عبدالله مروان رو زده زمین نشسته رو سینه اش. اومد گفت: داداش بلند شد چی شده ؟صدا زد حسن جان! من اینجا نشسته بودم این نانجیب رفت بالا تخته چوب شروع کرد به بابا علی جسارت کردن. اونجایی که فضائل امیرالمؤمنین گفته نشه منبر نیست تخته چوبه، امام حسن یه نگاه بهش کرد. گفت: داداش حق داری ولی من هر روز اینجا می نشینم...امان ازغریبی اتون امام حسن جانم ..*

زینبش آمد و چشمای ترش ریخت به هم
همه ی خاطره ها در نظرش ریخت به هم

دل پریشان شده از موی پریشان حسن

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_چهارم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
کار یه جا اونقدر بالا گرفت میگن اون لحظه آخر امام حسین رفت تو خیمه امام سجاد وصایای امامت رو تحویل بده. یه وقت امام سجاد نگاه کرد دید بابا نفس می کشه از لابه لای جوشن خون بیرون می زنه.یه نگاه کرد گفت: بابا! مگه دیگه کسی دور و برت نیست؟ بابا عموم عباس کجاست؟ یه نگاه کرد صدا زد علی جان دیگه این خیام محرمی غیر من و تو نداره. امام رفت لحظاتی بعد یا ساعاتی بعد نمیدونم عقیله دید زمین کربلا داره می لرزه دوید تو خیمه امام سجاد چی شده عزیز برادرم! چرا هوا دگرگونه، چرا زمین داره می لرزه ؟صدا زد عمه جان همین الان کاربابام رو یکسره کردند. لذا پرده خیمه رو کنار زد..*

سری به نیزه بلند است دربرابر زینب

حسین ای تشنه لب حسین
ای بی کفن حسین

*ازامام سوال کردند آقا می فرماییدکربلا این اتفاق افتاد؟ آری.. اما دیدند حضرت هی میگه الشام! الشام! الشام.. آری اینا تو شام هفت تا بلا سر ما آوردند. اولیش این بود امام فرمود: ما رو پشت دروازه ساعات معطل کردند ما رو طلوع آفتاب وارد کردند دم دمای غروب ما رسیدیم‌ یه مسیر کوتاه رو یعنی اینقدر زینب رو تو این کوچه ها گردوندند. دومین بلایی که حضرت فرمود: ایناریسمان بلندی آوردند یه سر ریسمان رو به گردن من بستند، یه سر ریسمان رو به بازوی عمه جانم.. کی جرات کرده طناب به دست زینب ببنده؟ امام میفرماید:ما بین من وعمه جانم این ریسمان رو به بچه ها وصل کردند. هر موقع تازیانه می زدنند می دیدم این بچه ها باصورت زمین می خوردن. سومین بلا مه امام فرمود: اینا جایی ما رو اسکان دادندکه شبها بچه ها از سرما می لرزیدند. روزها از تابش آفتاب می سوختند.چهارمین بلا میدونی کجا بود؟ حضرت فرمود:یه جا مسیر رو شمر عوض کرد.. دهنه ی شتر رو گرفت گفت: ببرید محلهٔ یهودیا، زینب و وارد محله یهودیا کردند...*

زینب و یه مشت حرامی
زینب و مردای شامی

*رفتن تو‌ محله ی یهودیا انقدر رقاصه ها دور این کاروان رقصیدند،مشروب خوردند. سهل ساعدی میگه اومدم سوال کردم شما عید دیگه ای داریدشما؟ گفتند برگرد نگاه کن سهل ساعدی میگه برگشتم دیدم سر بریده حسین رو نیزه اس. اومدم جلو خودمو به یکی از این دخترا معرفی کردم گفتم: خانم جان من سهلم از دوستان شمام یه نگاه کرد. فرمود: سهل! پول همراهت داری؟ گفتم: بله خانم جان،سهل برو بده به نیزه دار بگو سر بابامو از وسط زنها ببرند. اینا کمتر به نوامیس حسین نگاه کنند. یه وقت دیدم یه پیرزن عجوزه پنجره خونه اشو باز کرد. گفت: چه خبره؟ گفتن پیر زنیه عده خارجی آوردند. گفت کی ایتا، بزرگشون کیه؟گفت: بزرگشون حسینه. کدوم حسین؟ گفتند:حسین ابن علی ابن ابیطالب، تا گفت علی دیدند پیرزن بلند شد گفت ما از بابای اینا زخم خوردیم یه سنگ بزرگ برداشت رفت تو بالکن خونه اش به نیزه داری که سرحسین رو می برد اشاره میکرد سر رو بیاره جلو، خم شد سنگ‌ رو برداشت یه وقت خانم دیدچنان سنگ روزد تو صورت داداش..*

من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم

عشق زینب حسین حسین
ای بی کفن حسین حسین

*تازه از بازار برده فروشا رد شدند.*

ما پرده نشینان حرم راچه به بازار
دور از نگاه غیرت عباس روی نی
بر روی قیمت اسرا چانه می زدند

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•من از بچگی عاشقت...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_چهارم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"لاحول و لا قوةالا بالله العلی العظیم حسبناالله و نعم الوکیل نعم المولی ونعم النصیر"* همچی که داشت میومد سمت مولا هی میگفت: نعم المولی و نعم النصیر.."

*وقتی خبر دادند حر داره میاد ابی عبدالله به علی اکبر فرمود: علی جان! شما برو استقبال حر. ای عهده دار مردم بی دست و پا، آقاجان امشب دست ما رو هم بگیر..لذا وقتی حر اومد حر تنها نیومد پسر بیست و پنج ساله اشو آورد. برادرش رو آورد غلامش رو آورد. حر کم کسی نبود.صاحب منسبه حر فاضل، ادیب، فرمانده لشکره اما یه جوری برگشت دیدندچکمه هاش و دور گردنش انداخته. میگن اباعبدالله دید سرش پایینه دستای مبارک رو گذاشت زیر محاسن حر صدا زد.."یاشیخ !ارفع راسک " سرتو بالا بگیرچه کرد با دل حر،هی میگفت من دل بچه هاشو لرزوندم امشب بگو آقا!*

من از بچگی عاشقت بودم

*امشب شب توبه اس شب گناهکاراس امشب اومدم بگم آقاجان چه عزتی به حر دادی.به اون لحظه ای که حر با صورت تو گودال خورد زمین..میگن وقتی صورتش رو خاک بود داشت با خودش حرف میزد.میگفت: نه حر تو که حبیب نیستی، تو که بُریر نیستی، تو که زُهیر نیستی، تو دل زینبو لرزوندی، نه!حسین بالا سرتو نمیاد.مشغول دعا بود دید یه نفر سرشو از زمین برداشت نگاه کرد دیدبه به "رحمة الله الواسعه"، اون دستمال معروف رو هم بست به سرحر، یه سرّیه هر شهیدی می افتاد زمین اباعبدالله سراسیمه خودشو میرسوند بالا سرش میدونی چرا؟ امام میدونست اینا زنده زنده سر از بدنشون جدا میکنند. هر شهیدی زمین افتاد خود حسین آمد بالا سرش.. اما امون ازاون ساعتی که بلندمرتبه شاهی با گونه راست تو گودال خورد زمین.. داشت مناجات میکرد صدا میزد.." الهی رضا برضاک تسلیما لامرک" یه وقت دید رو سینه اش سنگین شدچشم بی رمقشو باز کرد دید شمر نشسته ر وسینه اش ..اینجا بود لحن مناجاتش عوض شد هی میگفت:" یاغیاث المستغیثین "
حالا تو دستاتو از سرت بیار بالا به ناله های زینب کبری بالای تل الهی العفو..*

شیرین شود به بردن نام تو کام ما
این یا حسین ما شراب مداوم ما

تنها دو قطره اشک برای تو ریختیم
زهرا به یاد خویش سپرده است نام ما

*همچی که میگی حسین مادرش میگه اگه حسین خودتو میگی خدانگهش داره اما اگه داری حسین منو صدا میزنی بین دو نهرآب هی میگفت جگرم داره میسوزه..*

خرد و کلان برای تو مجلس گرفته اند
روضه است اجتماع خواص و عام ما

هنگام مرگ همچو وهب بی سر
جانم فدای لحظه ی حُسن ختام ما

مثل حبیب عشق تو راجار می زنیم
نامت شنیده می شود از پشت بام ما
با جبر خود به بند کشیدی زُهیر را

*چه عشقی داشت یه جوری بهش نگاه کرد.خانمش اومد گفت: پاشو برو، زهیر هی میرفت جایی خیمه میزدکه اباعبدالله رو نبینه،پیکش که اومد تو خیمه لم داده بود.خانمش گفت :پاشو برو می دونی این کیه؟ پسر فاطمه اس.. لذا وقتی اومدچه جوری بغل کردحسین رو مادرش اینجوری بغلش نکرده بود وقتی برگشت خانمش پرسید چی شد دیدی حسین رو؟ گفت: بله هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله..*

بهشت ارزانی خوبان عالم است
بهشت من تماشای حسین است

مثل حبیب عشق تو را جار می زنیم

*برای حبیب نامه نوشت.«حبیب باش که دعوت به کربلات کنن..»من الغریب الی الحبیب..یه وقت دیدند این پیرمرد از جاش بلند شد نامه پسر زهرا رو داره میخونه.. سریع بارو بنه اش رو برداشت، شمشیرشم برداشت، اومد بازار تنهایی نیومد اومد رفیق قدیمیش رو تو کوچه ها و بازار گشت پیداکرد.رفیقش کیه ؟ جناب مسلم ابن عوسجه دوتا پیر عاشق از صفین با هم بودند بر چا علی شمشیر زدند.دید مسلم بن عوسجه داره میره گفت کجا ؟ گفت دارم میرم حنا بخرم محاسنم رو‌ خضاب کنم. گفت رفیق بیا بریم یه جایی ببرمت به عاقبت همه غبطه بخورن...*

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*یه حرفی بگم اونایی که دختر دارند میدونند دختر با پسر فرق داره.«از مشغولین بهشت زهرای تهران پرسیدن خاطره داری روضه ای چیزی تو ذهنت مونده باشه؟ گفت خیلی زیاد..گفت: یک روز دیدم یه دختربچه ای رو دفن کردند مراسماش تموم شد دیدم از فردا دم دمای غروب بابای بچه میومد تا نزدیک طلوع آفتاب که هوا روشن میشه کنار قبر دختر می موند بعد میرفت. گفتم شاید تا چهلم دست برداره چند ماه گذشت یه روز رفتم جلو بهش سلام کردم گفتم: فلانی من اینجا خدمتگزارم یه سوال ازت دارم خدا صبرت بده، خدا بچه اتو رحمت کنه چرا هر روز غروب میای میگن خوبیت نداره؟ یه نگاه کرد گفت: دخترم خیلی از تاریکی می ترسه»همچین که از رو شتر افتاد یه نگاه کرد دید همه رفتند.تاریکی خیلی سخته اونم دختربچه تو بیابون گم‌ بشه بزرگش نمیتونه تحمل کنه اگه دختر بچه زمین بخوره یا خدای نکرده کسی بهش آسیبی برسونه دستشو میذاره رو همون جایی که آسیب دیده تا برسه به باباش میگه بابا فلانی منو زد. اما من نمیدونم این حرامزاده چه جور این بچه روزد تا اوردش داخل کاروان دیگه نرفت سراغباباش اول ازهمه خاک لباساشو تکوندیه نگاه کردرفت لابه لای نیزه هانیزه ای که سرعموعباسش رونیزه بودیه نگاه کرد..*

عمو عباس گوشواره هامو یادت هست
عمو عباس النگوها مو یادت هست
عمو‌ به غارتش بردن

صدای شمر میده منو عذاب أین عمی العباس ؟
جلو چشای ما میخوره آب أین عمی العباس؟
دستای عمه رو بسته با طناب أین عمی العباس ؟

عمو بیا دخترحرمله میگه مارو کوفه می برند
عمو بیا من خجالت میکشم دورم پر از نامحرمه عمو بیا


*بچه رو از زن غساله گرفت اومدند تو خرابه نشستند اصلا آیین و بنیان تشییع جنازه اینه رو شونه باید تشییع بشه،خانم زینب نشست رو زمین این بچه رو،رو دست گرفت، یه طرف رباب نشست، یه طرف امام سجاد، یه طرف خانم سکینه، یه طرف ام کلثوم نشست ،تا حالا تشییع جنازه نشسته دیده بودید؟ حضرت داره قبر رو آماده میکنه این بچه روگذاشتند رو دست همدیگه..به عزت وشرف لااله الاالله..*

بیایید تشییع جنازهٔ یک بدنه
بیایید بدن رقیه هم بی کفنه

*بچه رو گذاشت تو قبرخانم یه نگاه کرد صدا زد رقیه جان؟ نترسی عمه این تاریکی دیگه زجر نداره. سخت ترین لحظه دفن این خانوم اونجا بود هی همه دارن بهم نگاه میکنند کی خاک رو بدن میریزه ؟آخه این امانت حسین بوده، این سوگلی داداشش بوده.. خانم زینب یه لحظه یاد نیمه شبی افتاد تو مدینه باباش امیرالمؤمنین هی می رفت داخل قبربیرون میومد. دیدن علی نشسته بالای قبر فاطمه ..*

چه کنم! آتشی افتاده به جانم چه کنم؟
آتش از آب دو دیده ننشانم چه کنم؟

*انقدر بابا بابا کرد..وقتی باباشو بغل گرفت گفت عمه دیگه نمیخوابم میترسم دوباره بابام بره...میگن فردای شهادت این خانم دیدن بی بی ام کلثوم خیلی گریه میکنه.خانم زینب فرمود خواهرم چرا انقدر گریه میکنی؟ عرضه داشت خواهرم دیروز رقیه رو پای من خوابش برده بود. یه لحظه بیدار شد گفت عمه میتونم یه چیزی بگم؟ چیه عزیز دلم!عمه خیلی گرسنه ام شده..

زخانه ها همه بوی طعام می آید
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم


↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•بعد بسم الله..
#روضه و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #شب_دوم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
من که از آغاز عمربی تو نکردم سفر
خیز و ببین یا اخا با که سفر میکنم

سه غم اومد به جانم هر سه یکبار
غریبی و اسیری و غم یار

#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_دوم #روضه و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #شب_دوم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ذوالفقارعلوی پیش دَمَش کم آرَد
آنکه زد ریشه هر کاخ ستم را زینب

مرتضی گفت تویی فاطمه یا اینکه ‌منی
نفست گرم به هر خطبه ی غرٔا زینب

نور که سایه ندارد که به آن دیده شود
چشم محجور کجا نور معلی زینب

ظلمتی هم اگر آمد که شما جلوه کنید
که ببینند چه کرده است به دنیا زینب

قدم اول خود را سر دنیا زدی و
قدم بعد روی زانوی سقا

*یه وقت دید دیگه ذوالجناح قدم از قدم بر نمیداره نوشتند تا هفت مرکب عوض کرد، امامه،معصومه ،میخواد بقیه بفهمند، فرمود:بگید اون پیرمرد بادیه نشین بیاد، اومد جلو آقا فرمود:پیرمرد اهل این سرزمینی؟بله آقا، بگو ببینم اینجا را چه نامیده اند؟ عرض کرد آقاجان اینجا رو غاضریه میگن،شط فرات میگن،نینوا میگن،حضرت یه نگاه کرد پیرمرد اسم دیگه ای هم داره؟ سرش رو انداخت پایین بله آقا به اینجا کربلا هم میگن. تا گفت کربلا ابی عبدالله فرمود: "اعوذبالله من الکرب والبلا "تا دیدند ابی عبدالله فرمود: کربلا آروم آروم خانم پرده محمل رو کنار زد..شاید یه نفر صدا زد گفت خوبه نزدیکی ما آب هم هست، یه لحظه رباب خیالش راحت شد، یه جمال و جبروتی با یه فضای دلنشینی خانم زینب رو از ناقه پیاده کردند ابی عبدالله فرمود: علی اکبر اومد قمر منیر بنی هاشم اومد دو طرف این ناقه را گرفتندکه وقتی شتر میخواد زانو بزنه مباد خانم توو محمل تکون بخوره. لذا وقتی خواستن قدم رو زانوی اباالفضل بگذارند جناب علی اکبر فرمود: چشمها رو پایین بندازید.. ابی عبدالله دست زینب رو گرفت پیاده کرد. فرمود: یک خیمه ی بزرگی بپا کردن همه زنها و مخدرات تو این خیمه جمع کردند. لذا ابی عبدالله نشست وسط خیمه یه نگاه به زینب کرد یه نگاه به رباب.. گاهی اوقات رقیه رو بغل میکرد
همه خیمه ها رو برپا کردند. اولین خیمه ،خیمه اباالفضله فرمود:عباسم! خیمه اتو رو بلندی بنا کن. اینا دلیل داره،میخواست هر موقع عباس از خیمه میاد بیرون لشکر دشمن قد و بالای عباس رو ببینه .خیمه ها رو بناکردند فرمود:خیمه زینب رو کنارخیمه حسین بزنید..*

جانِ زینب به لبم آمده جانم چه کنم
نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم

داداش !
خاک این دشت چرا قوت پایم را بُرد
قدمی تا که زدم رفت توانم چه کنم

دور تا دور فقط خنجر و تیر است
بند آورده تماشایش زبانم چه کنم

نگرانم تو و زانو زدنت پیش علی
وای دلواپس آن نیزه زنانم چه کنم

برگرد مدینه که نگویم در راه
بعد تو همسفر شمر و سنانم چه کنم

برگرد که در شام نگویند به سرم
بین یک شهر پر از زخم زبانم چه کنم

مادرم گفته به حلقت دو سه تا بوسه زنم
جان زهرا نتوانم نتوانم چه کنم

امان ازاین چه کنم چه کنم ها... می دونی زینب کجا به چه کنم چه کنم افتاد؟؟
عصر روز یازدهم همه رو سوار محمل ها کرد یه وقت یه نگاه کرد دید دور و برش هیچ محرمی برا زینب نمونده. یه وقت شمر اومد جلو خانوم دستاش شروع کردبه لرزیدن، دستارو گذاشت رو سرش اول یه نگاه به علقمه کرد یه نگاه کرد توو گودال، شمر میگه دیدم بدن حسین داره می لرزه هی صدا میزنه "اُخیه اُخیه" خانم صدا زد نانجیب عقب برو.یا صاحب الزمان اینجا خودش سوار مرکب شد. حسین جان کجا بودی اون ساعتی که زینب رو وارد محله یهودیا کردن.. *

«ای تشنه لب حسین»

از پیش تو با رخ کبودم رفتم
با داغ نشسته بر وجودم رفتم

چشم تو براد رعزیزم روشن
با شمر سفر نرفته بودم رفتم

داداش!
از سر نیزه ببین خواهر تو زار شده
تو کس و کار منی شمر جلودار شده

دستا رو بالا بیارید مظلوم حسین،
عطشان حسین بی کس حسین
تشنه حسین عریان حسین زخمی حسین

من که از آغاز عمربی تو نکردم سفر
خیز و ببین یا اخا با که سفر میکنم

سه غم اومد به جانم هر سه یکبار
غریبی و اسیری و غم یار


↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•تا گریه بر حسین..
#روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده #شب_اول_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نیا حسین این مردم جوابتو نمیدن
نیا حسین نقشه واسهٔ سرت کشیدن
نیا حسین تیر و نیزه و سنان خریدن

#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
..اینجا صدا زد داداش اگه میشه منو برنگردون. چرا برت نگردونم؟همه شهداء رو ابی عبدالله برگردوند خیمه دارالحرب. بدن علی اکبر با اون وضعیت برگردوند بدن قاسمو برگردوند. اصحاب و برگردوند اینجا یه نگاه کرد گفت: حسین اگه میشه منو برنگردون آخه من به رقیه قول آب دادم. تا بهش قول دادم دیدم اول از همه رفت تو خیمهٔ رباب ،گفت: رباب غصه نخوری عمو عباسم رفته آب بیاره. لذا خودش از ارباب ما خواست بدنشو برنگردونه. خواستهٔ سومش این بود گفت داداش اگه میشه زود پاشو برو،کجا برم ؟تو هنوز نفس داری.. گفت: داداش گوش بده اینا فهمیدند من خوردم زمین صدای اسبا داره میاد الان میرن به خیمه ها،پاشو برو زینب تنهاست. میگن اینجا عباسو رها کرد چند قدم که رفت یه وقت برگشت نگاه کرد دید همه ریختند دور اباالفضل...دیدن یکی داره پاهاشو می زنه یه نانحیب اومد جلو گفت: عباس که میگن تویی چرا بلندنمی شی؟ گفت: حالا که دست ندارم اومدی؟ نانجیب گفت :تو دست نداری منکه دارم یه نیزه رو برد بالا چنان زد ....اربعین وقتی اومدند رفتند کنار قبر عباس یه لحظه خانوم سکینه ایستاد گفت: عمه نکنه اشتباه اومده باشیم چرا عزیزم؟ عمه چرا اینقدر قبرش کوچیکه..؟*

مزارت عشق را بی تاب کرده
فلک را بنده سرداب کرده

گواهی می دهد این قبر کوچک
که مردی را خجالت آب کرده

*خانم زینب یه وقت دید حسین داره میاد امام زمان داره میاد یه نفر گفت: بیایید بابام داره برمیگرده، خانم زینب نگاه کرد دید یه دست به عنان ذوالجناح گرفته با آستین داره اشکاشو پاک‌ میکنه، وقتی خانم این صحنه رو دید دیگه نرفت جلو دوید تو خیمه صدا زد.. رقیه جان بیا عمه.. چیه عمه جان؟ گفت برو از بابات سؤال کن ببین چرا عمو عباس برنگشته؟ دختر خدای عاظفه اس دختر خیلی بابا رو می شناسه اومد جلو ابی عبدالله یه نگاهش کرد گفت بابا میشه بغلم کنی؟ نشست روی پای بابا اول با گوشهٔ چارقدش این خون وعرقهارو از صورت بابا پاک کرد. آروم دم گوش بابا صدا زد.."أبتا أین عمی العباس؟"حسین یه نگاه بهش کرد این بچه رو بوسید گذاشتش رو زمین، چه گذشت برحسین یه وقت دیدن رقیه داره خاک به سر میریزه، چرا؟ باباش رفت کنار خیمه عباس دیدند عمودخیمه رو پایین کشید..*

تا تو بودی خیمه ها آرام بود
دشمنم در کربلا ناکام بود

*امروز یه حرفی زدم گفتم دشمن بعد عباس بی حیا شد. دشمن بعد عباس پاش به خیمه ها باز شد.
آی امان امان امان ازدل زینب امان ازدل زینب امان ازدل زینب

گفت داداش ازسرنیزه خواهرت رو ببین توکس و کار منی شمر جلو دار شده

«به آبروی ابالفضل این دست راستتو بیاربالا زن و مرد حاجت دارید، کاردارید، مریض دارید همه بامادرش بفرمایین حسین ..»


↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#شب_تاسوعا
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•رسیده رزق عالم...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
به اون ساعتی که مادرش ام البنین، مادر حیا، مادر ادب، مادر وفا، قنداقه رو داد دست خانم‌ زینب عرض کرد بی بی جان بچه رو نزد امیرالمؤمنین ببرید. ،یه مادر بعد نُه ماه بارداری بچه اش بدنیا میاد همه آرزوش اینه وقتی قنداقه رو دست باباش میدن لبخند رضایت به بچه بزنه. میگن ام البنین یه گوشه ایستاده بود. قربون ادبت برم بی بی، عباس بعد باباش امیرالمؤمنین هرچی داره از مادرش ام البنین داره، ادب کرد یه گوشه ایستاده بود امیرالمؤمنین اول از همه دستای بچه رو از قنذاقه در آورد هی دستاشو می بوسید گریه میکرد. خانم ام البنین اومد جلو آقا جان یه سؤال دارم خدای نکرده دستای بچه ام ایرادی داره ؟مولا فرمود: نه،یه روز میاد حسینم این دستا رو از زمین بر میداره،"هذا ذخر الحسین" این ذخیره حسینمه..بی دست کربلا دست منم بگیر. شب تاسوعاست. تاسوعا مهمونای خودشو داره بعضیا توی طول سال کاری با این دم و دستگاه ندارند اماbحساب عباس جداست. یه شب و روز تاسوعا میاد ارمنیا میان دست رد بر نمی گردند،گرفتارا میان، مریض دارا میان، لذا وقتی شنید مولا فرمودند "هذا ذخرالحسین" یه روز دیگه ام زینب یه صحنه ای دید بچه رو برداشته دور سر حسین می گردونه. یه بارهم وقتی مولا مشرف شدن خانه دیدن خانم یه گوشه نشسته زانوی غم بغل کرده چی شده؟ آقاجان یه خواهشی دارم چی شده؟ اگه میشه تو این خونه منو دیگه فاطمه صدا نزنید. ببینید ادب رو..گفت: چرا ؟بهترین اسم عالم فاطمه است.گفت آقا جان می دونم اما هر موقع میگید فاطمه می بینم زینبت به در نگاه میکنه. خیلی ادب داره این خانم.. میگن شب عروسی وقتی خانوم رو از طایفه بنی کلاب بود. جلال و جبروتی وارد خانه شدن دیدن یه جایی خانم دستشو بلند کرد ایستاد. گفتند چی شده؟ گفت اینجا کوچه بنی هاشمه، شنیدم اینجا فاطمه زمین خورده، شنیدم اینجا صدای ناله های فاطمه بلند شده، شنیدم اینجا محکم می زدند،چهل نفر با هم می زدند، هرچی داره مولا ازمادرش داره..سائل از عاشورا خبر نداشت هر سال میومد در خونه ی اباالفضل رزق یکسالشو میگرفت میرفت. اومد در زد کنیز اومد دم در گفت برو بگو آقام بیاد. گفت آقات کیه؟گفت آقام اباالفضل، هر سال میومدم روزیم و میگرفتم میرفتم‌. کنیز یه نگاه بهش کرد گفت دیر اومدی آقاتو کربلا شهیدش کردند، میگن کنیز در رو بست اومد داخل، خانم ام‌البنین پرسید کی بود دم‌در؟ گفت خانم جان یه گدایی بود گفت هر سال میومد، خب چی بهش گفتی گفتم عباس نیست شهید شده. میگن این خانم بلند شد چرا بهش گفتی بره؟ اومد تو کوچه ها گدا رو پیداش کرد. تو بودی گدای عباس؟آره خانم شما کی هستی؟ گفت بیا بریم هرچی میخوای بهت بدم. عباس نیست مادرش که هست. بذار بگم مادرجان مادرجان مادرجان،می دونید کیا به این خانم میگفتند مادرجان ؟ ابی عبدالله میگفت مادر جان.. خانم زینب وقتی که از کربلا برگشتند بغلش کرد گفت مادرجان...
کاروان برگشت یه وقت دیدند خانم زینب نگاهش افتاد دستاشو باز کرد رفت بغل این خانوم.. اول خانم گریه نمیکرد این خانوم میگفت:زینب جان! گریه کن مادر.. عزیزم.. چی شده زینب جان؟گفت مادرجان نبودی کربلا دستای عباسو زدن هی میگفت از حسینم چه خبر؟ حسینم کجاست؟ میرفت قبرستان بقیع چهارصورت قبر درست میکرد هی میزد تو سینه میگفت وای حسینم.. گفتند تو مادر چهار شهیدی چرا هی میگی حسین ؟گفت بچه های من مادر دارند براشون‌گریه میکنه.*

مسلمانان حسین مادر ندارد
غریب است و کسی بر سر ندارد

حالا به خانوم ام البنین دستامون رو بلندکنیم ،خدایا به این مادر ادب امشب به ما نگاه کن. ما شب تاسوعامون رسید..شروع با استغفار ریشه داره.. امام وقت گرفت برا استغفارو برا نماز و قرائت قرآن واستغفار،این دستتو بیار بالا به بی دست کربلا الهی العفو الهی العفو...*


↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#شب_تاسوعا
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی اکبر عایه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*یه وقت دید یه دست آروم اومد رو شانه حسین. برگشت نگاه کرد دید زینب اومده. بعضیا نوشتن اگه خانم نمی اومد، أبی عبدالله رو بدن علی جون میداد. اینجا امام حسین به چه کنم چه کنم افتاد! می دونی یاد کجا افتاد؟ یاد اون شبی که باباش بدن مادرو گذاشت رو زمین. دیدن علی هی میره تو قبر بیرون میاد. یه وقت دید دوتا دست شبیه دستای پیغمبر، هی میگه "اِلَیَّ..." اینجا هم زینب آمد. وای وای وای... یا صاحب الزمان! روضه امشب من با عباست.. عبای اباعبدالله سِبقه داره. این عبا از اُحُد شروع شد. از اون موقعی که پیغمبر عبارو انداخت رو بدن جناب حمزه. گفتند خواهرش داره میاد، دید وضعیت این بدن نامناسبه صورت رو مُثله کرده بودن، گفت نباید این خواهر ببینه. عبارو انداخت رو بدن حمزه سیدالشهداء. سادات منو ببخشند، یه جای دیگه این عبا بکار آمد. یا صاحب الزمان! میدونی برا کجا بود؟ وقتی دستای علی رو بستند؛ داشتند آقا رو می بردند از خونه بیرون، دید خانمش افتاده زیر دست و پا. دیدند علی عبا رو انداخت رو ناموسش. وای وای وای...علی اصغرم زیر عبا برد. اما کنار علی اکبر، دیدند حسین، اومد این عبارو پهن کرد زمین.یا صاحب الزمان! دید نمی تونه بدنو جمع کنه، صدا زد جوونای بنی هاشم بیایید. میدونی چه جور علی رو برد؟ صدا زد عباسم چهار گوشه عبا رو بگیرید. عبارو بردند زیر بدن علی اکبر. بدن رو چیدند تو عبا. یه وقت خواهرش نگاه کرد دید دارند بر می گردند. همه چهار گوشه عبارو گرفتند رقیه دید از زیر عبا داره خون می چکه. امان امان امان...گفت شما علی رو ببرید من خواهرمو برگردونم. بگم آقاجان! این جا هنوز شما بودید، عباس بود، هنوز قاسم و جوونای بنی هاشم بودن. امان از اون ساعتی که زینب صدا زد...*

از سر نیزه ببین خواهر تو زار شده
تو کس و کار منی شمر جلودار شده

*حالا دست راستتو بیار بالا، زن و مرد به قصد فرج... حسین... مظلوم حسین ،عطشان حسین، بی کس حسین...*

به مقام علی اکبر که بارها ایشون در عالم مکاشفه فرمودن. چرا شیعیان ما از منه علی اکبر چیزی نمیخوان؟ فرمودن: فقط کافیه من یه اشاره به بابام حسبن کنم. امشب هرکی اومده جوونا برا پدر مادراتون دعا کنید. پدر مادرا برا جووناشون دعا کنن. امشب از جناب علی اکبر بخوایم. نمیدونی داغ علی اکبر با حسین چه کرد! میگن تو مجلس نامحرما، اون حرامزاده با چوب دستیش، لابه لای موهای ابی عبدالله. یه نهیب زد، این چوبشو بین موهای ابی عبدالله. گفت حسین چقد پیر شدی همه موهات سفید شده .یه وقت دیدن خواهرش زینب بلند شد، صدا زد نانجیب می دونی کجا داداشم پیر شد؟ حسین رو بدن علی اکبر پیرشد...*

نمک زندگی من پسرم بود
نمک زندگی ام را به زمین پاشیدند

*دیدن یه دست به کمر گرفته، پشت عبایی که دارن علی رو می برن میان. گفت بابا...!*

ریز ریزی ولی عزیزی تو
چه کنم از عبا نریزی پسرم


↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت علی اکبر عایه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻

*یه موقع دیدی از جلو یه خونه رد میشی یه پارچه مشکی زدند. صدای گریه نمیاد. سوال می کنی آیا کسی که از این خونه رفته سنی ازش گذشته به قول ما دیگه زندگیشو انجام داده، بچه هاشو به سرانجام رسونده...اما یه موقعی از جلو خونه ای رد می شی. هرکی داغ جوون دیده منو ببخشه. بعد چند وقت می بینی هنوز صدای گریه داره میاد. میگی چه خبره؟ میگن اینا داغ جوون دیدن. لذا اوج مصیبت جایی بود...*

اشک چشم امام را دیدن
گل باغ امام را چیدن
آی مردم بلند گریه کنید
که‌ به آقای ما بلند خندیدن

*آقاجان! اصحاب وعده کردند تا ما زنده ایم، نفری از بنی هاشم نباید بره سمت میدان. لذا پا قولشون هم وایسادن. اصحاب همشون رفتن. اولین نفری که از بنی هاشم میخواد بره میدان علی اکبره. همچین که اومد گفت بابا من برم؟ بدون تعلل گفت برو علی جان. قاسم رو گفتم برات پریشب. انقدر اصرار می کرد اجازه نمیداد. امشب روضه، روضه ی مرگ حسینه. فقط یه نگاه کرد گفت بابا برو با خواهرات وداع کن. برو با عمه هات وداع کن. سخت ترین وداع بعد از وداع ابی عبدالله، عاشورا وداع علی اکبر بود. لذا رفت تو خیمه مخدرات همه محارم دور علی اکبرو گرفتن. یه وقت دیدن یکی هی دامن علی رو میکشه. نگاه کرد دید رقیه ست. گفت داداش! میشه بغلم کنی؟ تا بغلش کرد، یه جمله ای داره این دختر، علی اکبرو بهم ریخت. گفت داداش داری میری "إرحم به غربتنا علی اکبر" رحم کن به غربت ما داداش...*همه اومدن دورشو گرفتن. ابی عبدالله دید نمیذارن از خیمه بیاد بیرون. میگن ارباب ما اومد دست علی رو گرفت، عجب جمله ای می فرماید امام! فرمود علی رو رها کنید، "ممسوس فی ذات الله" علی غرق در خدا و غرق در شهادته. روضه رو باید تجسم کنی من میخونم. علی اکبر اومد بیرون لباس رزم پوشیده. شخصی که خَلقا، خُلقا، منطقا، اشبه الناس به رسول اللهه... یه وقت دیدند عباس داره عقاب رو میاره. اسب جناب علی اکبر اسمش عقاب بود. اسبی که خیلی باهوش بود، میگم برات. علی اکبر سوار شد. تا اومد حرکت کنه، برگشت دید امام دست به محاسن گرفته.یه نگاه بهش کرد گفت بابا پیاده شو یکم دیگه جلوم راه برو. لذا سوار شد گفت برو بابا. علی اکبر اومد وسط میدان، شروع کرد به جنگیدن، نوشتند تعداد زیادی رو به درک واصل کرد، اما دید انگار هنوز شهادتش امضا نشده. برگشت نگاه کرد دید ارباب ایستاده داره نگاش میکنه. یه جمله ای داره، که میگن جناب علی اکبر برگشت گفت: بابا من تشنمه. ببخشید! جناب علی اکبر مقامش در مقام امامت بود، در کنار امام سجاد علیه السلام. لذا این آقازاده می دونست آب تو خیمه ها نیست. اما دقت کن چی میخوام بگم. جوونا! بین شماها و ماها و باباها مون از یه سنی به بعد، یه پرده حیایی میاد. دیگه بابا نمیتونه جوونشو بغل کنه ببوسه. همه اش دنبال یه بهانه اس. یا بری کربلا برگردی بغلت کنه یا شب دومادی بغلت کنه ببوسدت. لذا علی اکبر دید باباش دل نمی کَنه، برگشت گفت: بابا تشنمه. این آقازاده باباشو بغل کرد. ارباب ما زبان در دهان علی گذاشت. اینجا بود دیگه امام دل کَند از علی، برگشت وسط میدان. چه جنگ نمایانی داره. دیدن حریفش نمیشن، گفتند دوره اش کنیم. یه جایی یه نامردی از پشت یه شمشیر زد به فرق علی اکبر. اسب حیوان نجیب و باهوشیه. تعلیم دیده بود اگه سوار بیفته رو گردن اسب، یعنی باید برگرده عقب. اینجا علی اکبر خودشو انداخت رو گردن عقاب. اما خون فرق علی جلو چشمای اسبو گرفت. دیدند اسب مسیر رو اشتباه داره میره وسط لشکر دشمن. یه نانجیبی گفت یه کوچه باز کنید، خودش داره میاد. یه حرامزاده ای گفت: اسمش علیه! یه نیزه زد تو پهلوی علی اکبر. یا الله! دیدند علی از رو اسب خورد زمین. اینجا بود صداش بلند شد، بابا! "علیک منی السلام"اینجا رو خانم سکینه نقل میکنه...*

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•زمین گدای..
#روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
گل طوفان سواری وای بر من
تمام عشق یاری وای بر من
علی اکبر که جوشن داشت آن شد
تو که جوشن نداری وای برمن

#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید

*فک نکنی فقط اینکه دو تا آقازاده هاشو فرستاد، نه نه لحظه ی آخر دید ابی عبدالله گریه میکنه. حسین گریه میکرد زمین و زمان می لرزید. آروم این دستشو آورد بالا اشک چشمای حسینو پاک کرد. فرمود: داداش تو گریه نکن! گفت چه جور گریه نکنم دارم برادری مثه تو رو از دست میدم. گفت داداش! من الان دارم میرم تو کنارمی، عباسه، زینبه، دارم روضه گودال میخونم ها! صدا زد حسین جان" لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ" یه روزی میاد تو گودال با گونه راست زمین می خوری. یه طرف نگاه می کنی شمرِ، یه طرف حرمله ست. اجازه بدین روضه قاسم ابن الحسن بخوانم. شب عاشورا همه اصحاب تو خیمه جمع شدن دور امام نشستند. حضرت فرمود: هرکی میخواد بره آزاده. از این تاریکی شب استفاده کنید. همه اصحاب نشستند. امام فرمود، شما باشید یا نباشید فردا مثه این ساعت حسینو کشتند. هرکی میخواد بره آزاده، یه وقت دیدند حبیب بلند شد اون جملات معروف رو... زهیر بلند شد، عباس بلند شد، علی اکبر، همه اصحاب دونه دونه آقا کجا بریم اگه صدها بار ما رو بکشند، ما رو بسوزونند، خاکستر ما رو بر باد بدن، باز ما جونمون رو فدات میکنیم. صحنه رو تجسم کنید آقایون! در این میدانه ای که حبیب رجز میخونه زهیر، بریر، عباس، افرادی مثه اینا یه وقت دیدن از لابلای این جمع یکی هی دستشو میبره بالا. ابی عبدالله نگاه کرد دید قاسم ابن الحسنه...عمو اجازه هست؟ جانم قاسم! بلند شد ایستاد دست ادب گذاشت. عموجان منم فردا در رکاب شما شهید میشم یا نه؟ امام یه نگاه بهش کرد تو دلش گفت جانم این این پسر حسنمه! صدا زد قاسمم مرگ در نظر تو چگونه ست؟ یه نگاه کرد با تمام ذوق صدا زد "احلی من العسل..."شیرین تر از عسله عموجان! أبی عبدالله فرمود: بشین قاسمم، آری! فردا تو هم شهید می شی. بگم این جمله رو. فردا تو به بلای عظیم کربلا گرفتار میشی. عاشورا شروع شد روضه منم شروع شد. بسم الله الرحمن الرحیم... قاسم میخواد به میدان بره. هی میومد کنار ابی عبدالله عمو اجازه هست برم؟ یه دستی رو سرش می کشید می فرمود: نه قاسمم برگرد تو خیمه. هی میومد دوباره می رفت عمو اجازه بده برم. می رفت تو خیمه دار الحرب یه نگاه به بدن علی اکبر میکرد. عمو اجازه بده من برم میدان؛ برگرد قاسمم! رفت تو خیمه مادرش نگاه کرد ای جانم به این مادر، مادرای شهدا امشب سرفراز اند‌..
روضه من تقدیم به همه شهدا و سیزده ساله های خمینی و، همه ی اونایی که رفتند. حواسمون باشه اونا جون دادن، اونا رفتن که من و تو راحت دست زن و بچمون بگیریم اینجا برا حسین گریه کنیم. یه وقت مادرش دید یه گوشه نشسته زانوی غم بغل گرفته. اومد گفت چیه پسرم؟ گفت: مادر! هرچی اصرار میکنم عمو‌ اجازه نمیده. میگن رفت درِ صندوقچه رو باز کرد یه دست‌ نوشته از امام حسن داد دستش. گفت: اینو بده عمو دیگه ردخور نداره. میگن قاسم خوشحال دوید عموجان! عموجان! برگشت نگاه کرد چی شده قاسمم؟ عمو برات یه امانتی آوردم. میگن تا دستخط امام حسنو دید بغلش کرد. عبارت نوشته "فَغُشی علیهما..." اون قدر این عمو و برادرزاده گریه کردند. گفت باشه قاسمم برو مادرت بگو لباس رزم تنت کنه. برگشت، مادر زود باش الآن دیر میشه. دیدند نجمه هی از این خیمه به اون خیمه می دوئه. هی می رفت تو خیمه زنها میگفت نگاه کنید ببینید کلاه خود اندازه قاسم هست یا نه؟ زره اندازه پسرم هست؟

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•ارث مظلومیت از غربت..
#روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_پنجم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن
مادرم افکند مرا در یَم احسان حسن

روزی از دست علی خوردمو از خوان حسن
بر جبینم بنویسید مسلمانِ حسن

#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_دوم #روضه و توسل بهابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_پنجم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چقدر سخت گذشته اس به او درکوچه
چه مراعات نظیری است حسن در کوچه

باز هم خاطره ی گریه مادر در کوچه
قاتل جانِ حسن می شود آخر در کوچه

چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد
وای بر من زد و بر صورت گل جا افتاد

ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد
خواست تا پاشود باز هم اما افتاد
*همه داغ امام حسن از این بود که تا صبح گریه میکرد، من دلیلیشو بهت میگم..وقتی مادر با حسن رفت حواله فدک گرفت..مادر ما را کشتند تو کوچه ها ..*

محکم می زدند
چهل نفر با هم می زدند

*نانجیب یه جوری زهرا رو زد دیگه چشم مادر ما جایی رو نمی دید.همه اوج مصیبت امام حسن این بود اقا همیشه میگفت اگه من با مادرم نبودم نانجیب مادر ما رو نمی شناخت. آخه حرامزاده وقتی اومد تو کوچه نگاه کرد نمیتونست تشخیص بده که فاطمه کدومه یهو امام حسن رو دید کنار خانمی داره میره. دوید اول که رسید یه لگدزد به پهلوی مادر...امان امان امان امان*
مثل یه صاعقه تکبیر حسن می آمد
یازده ساله ترین شیر حسن می آمد

بر تنش پیروهن خویش کفن ساخته است
او حسینی از خشت حسن ساخته است

یازده جرعهٔ ناب از یَم حیدر خورده است
خوب پیداست که بر غیرت او بر خورده است

او یتیمیست که نعلین ندارد حتی
فکر صد زخم در آن بین ندارد حتی

او نمی دیدکه خاری به کف پایش بود
دامن پیروهنش زیر قدمهایش بود

چند باری به زمین خورد ولی باز دوید
تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید

*دیدند عبدالله با عمه زینب اومد بالای تل، روضهٔ امشب روضهٔ مقتله، روضه ی عاشوراست. عبدالله آخرین شهید قبل از امام حسینه. بعضیا فکر میکنند علی اصغر آخرین شهیدِ قبل اباعبدالله هست.این بچه امانت دست خانم زینب بود.از مدینه که راه افتادند ابی عبدالله دست عبدالله روگذاشت تو دست زینب..وقتی امام حسن شهید شد این بچه یه سالش بود. لذا تو دامن ابی عبدالله بزرگ شد بعضی وقتا اباعبدالله رو صدا میزد بابا..خیلی ابی عبدالله مراقب یتیم امام حسن بود به خواهر سفارش کرد زینب جان دست عبدالله رو رها نکن این بچه خیلی شوق شهادت داره از موقعی که داداشش قاسم رفته دیگه نمی تونه رو پاش بند بشه..*

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•من از بچگی عاشقت..
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_چهارم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
باید شبیه عابس تو خلق بشوند
حب الحسین اجننی از هرکلام ما

این حرف عابس به اصحاب کربلا
نفعی نبود و نیست به جز با امام ما

#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_چهارم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رفیقشم برداشت با خودش آورد کربلا لبخندی با آمدن حبیب و مسلم ابن عوسجه رو لبهای خانم زینب و ابا عبدالله آمد*

باید جناده وار پسر را فدات کرد
در پیش پات سر ببرن از تمام

گفتی به جونِ خویش که آزادی و برو
او گفت زندگی پس از تو حرام ما

*کجا برم حسین من بی تو می میرم
تو خوشیا کنارت بودم الان که غریب گیر آوردنت می گی برو..نه آقا..بذار بمونم جونمو فدات کنم. گفت:آقا پوستم سیاهه بوی بد میده به من می گی برو؟من کجا برم ؟ من میگم شاید همین حرفش باعث شد کاری کرد اباعبدالله روز عاشورا که برا هیچکس انجام نداده بود. صورت به صورت کسی نذاشت غیر علی اکبر.لذا تاریخ میگه وقتی رسید بالا سر این غلامش دیدند صورت رو صورتش گذاشت.یه کاری کرد بعد عاشورا اومدند دیدند چه بوی عطری میاد.اومدن دیدند بوی عطر ازبدن این غلامه، آقا میشه زندگی ما رو هم رنگ و بوی حسینی کنی..*

باید شبیه عابس تو خلق بشوند
حب الحسین اجننی از هرکلام ما

این حرف عابس به اصحاب کربلا
نفعی نبود و نیست به جز با امام ما

بر روی تیر نام خودش را نوشته است
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما

ما را عقیله دور و برت جمع کرده است
دخت علیست علت انسجام ما

وقت غروب بود که زینب بلند گفت
خولی قدم گذاشته بین خیام

چادر سیاه خواهرت افتاد دست شمر
در زیر پا لگد شده حد و مقام ما

*اومد محضر آقا گفت: آقا چرا اینقدرگریه میکنید؟شما پیغمبر رو از دست دادید، پدرتون امیرالمؤمنین به شهادت رسید، مادرتون فاطمه زهرا و برادرتون امام حسن به شهادت رسیدند. حضرت یه نگاه کرد فرمود: شهادت کرامت ماست گوشت و پوست و استخوان ما با شهادت عجین شده. اما یه سوال دارم قبل ازکربلا زنی ازبنی هاشم به اسارت رفته؟ تا قبل از کربلا کسی قد و بالای عقیله رو ندیده بود ازجمع ما زنی به اسارت نرفته بود..‌*

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•شب ویرونه..
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
همونی که ازم پدرم رو گرفت
اومدم فرار کنم موی سرم رو گرفت


#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•شب ویرونه...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شب ویرونه که با گریه چراغونی میشه
منکه هق هق میکنم خرابه بارونی میشه

هی میخوام نشون بدم بابا که هیچیم نشده
ولی سرفه ام میگیره کُنج لبم خونی میشه

می می میشه که نفس مو موقع صحبت نگیره
سر سرو پایین یتیمی از خجالت نگیره

بچه ها بهم می‌خندیدن بابایی
الهی دخترت یتیمی لکنت نگیره

بو دل شبده بو ویرانه گلیپسن یارالی
بو نه دنیادی بابا سن یارالی من یارالی

بابا ! من که درگیر توأم غیر تو گیری ندارم
اگه تو پیشم باشی درد اسیری ندارم

من دیگه بزرگ شدم نشون به این نشونی که
بعد تو چند روزه که دندون شیری ندارم

بابا !وضع ما رو می بینه هرکی از اینجا رد میشه
نمیخوام گریه کنم برای عمه بد بشه

شنیدم زجر اومده حرفمو آروم بزنم
نکنه نشونی خرابه رو بلد باشه

نمیشه که پا بشم تا به سر و روت برسم
عمه نشنوه باید به زخم بازو برسم

نمیتونم که نفس پیش تو راحت بکشم
نمیدونم‌ چطوری به داد پهلوم برسم

مشکل ازچشمام که نیست نمی بینه نیمه شب
من میخوام ببوسمت مشکل ما زخمه لبه

معلومه کارِ فقط یکی نبوده باباجون
چقده رگای حنجرت تو نامرتبه

میشه که بگی دیگه موهامو شونه نزنند؟
میشه که دعام کنی با هر بهونه نزنند؟

میشه که بیای پیشم صحبت کلفته نکنن سر قیمت اسیرا دیگه چونه نزنن

سنگینه دستشون
موی من مونده لای انگشتشون
همه می زدند منو زجر هم پشتشون

سنگینه مثلا صورتم نیلی نیست
شام شبم سیلی نیست
مثلا موی تو درهم نیست

بارون نم نمه
اگه تشنه ای هنوز من هم تشنمه
من به عمه هم نمیگم گشنمه

زجر دنبال منه
از همه فراریم، این حال منه
بابا آغوش گرمت مال منه زجر دنبال منه

مثلا در زدی در وا کردم و
خوب شد این پهلو دردم

*سخت ترین لحظه بر خانوم زینب میدونی کجا بود؟ وقتی اون زن غساله گفت: این بچه رو زود از اینجا ببرید این چه مریضی داره ؟زن غساله چه می گویی؟ خانم یه نگاه بهش کرد فرمود:این بچه مریض نبوده این دخترحسینه، فقط این بچه یه شب از ناقه افتاد تو بیابونا گم شد. وقتی دیدند نیزه ای که سر ابی عبدالله رو زمین فرو رفته هرکاری کردند نیزه از تو زمین در نیومد نانجیب اومد نگاه کرد دید چیزی به عقل ناقصش نمیرسه گفت: بگید امام سجاد بیاد حضرت رو با غل زنجیر آوردن آقا نگاه کرد دید سر مبارک روی نیزه برگشته داره عقب قافله رو نگاه میکنه .از گوشه چشم سر آروم آروم داره اشک میاد.*

«طفل یتیمی ز حسین گم شده »

حضرت فرمود:عمه جان یه بار دیگه بچه ها را شمارش کنید. خانم زینب نگاه کرد دید ای وای رقیه بین بچه ها نیست. هرچی اصرار کردند بذارید خودمون این بچه رو پیدا کنیم شمر صدا زد زجر بیا جلو زود این بچه رو پیداش می کنی. نانجیب سوار اسبش شد تازیانه اشو برداشت.این حرامزاده اومد وسط بیابون دید این بچه زیر یه بوته افتاده همچی که از اسبش پرید پایین اول یه لگد زد به پهلوش.. گفت: بلندشو یه قافله رو اسیر خودت کردی یه نگاه بهش کرد...*

همونی که ازم پدرم رو گرفت
اومدم فرار کنم موی سرم رو گرفت

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #شب_دوم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
داداش!
غریبی و اسیری چاره داره
چاره داره چاره داره

ولی آخر کُشد ما را غم یارغم یارغم یار

*می دونی چکار کرد غم یار؟ابی عبدالله بیست و هشت ماه رجب از مدینه حرکت کرد،لذا تاریخ میگه عبدالله همسرزینب همراه نشد با کاروان، شعبان، رمضان، شوال، ذی القعده ذی الخجه محرم صفر کاروان برگشت ،زینب نزدیک شش هفت ماه ازمدینه اومده بود بیرون وقتی کاروان برگشت مدینه امام سجادعلیه السلام فرمود:همین جا خیمه بزنیم یک نفر بنام بشیر رفت صدا زد مردم بیایید کاروان از کربلا برگشته،میگن عبدالله همسر زینب اومد ایستاد هی نگاه میکرد اومد محضر امام سجاد، آقاجان سوال دارم ،امام معصومه فهمید چی میخواد بگه، فرمود: چی میخوای بدونی عبدالله؟آقا جان از بنی هاشم زنی هم به شهادت رسیده؟ فرمود: نه،گفت هرچی نگاه میکنم عقیله بنی هاشم رو نمی بینم .یه وقت دید یکی بریده بریده میگه عبدالله برگشت دید یه خانم قدخمیده عبدالله من زینبم حق داری نشناسی.. عبدالله خودم دیدم باچکمه برش گردوند،عبدالله خودم دیدم نشست روسینه اش،عبدالله خودم دیدم محاسنش روتو دست گرفت..«طرف مَرده دو تا داغ می بینه میگن فلانی پیرشد..»خانم زینب از صبح تا غروب هجده داغ محرم دیده ..عبدالله خودم اومدم بالا سر علی اکبر،خودم دیدم علی اصغرش رو، رو دست گرفت،عبدالله خودم تو خرابه با دستای خودم بچه اشو دفن کردم. خودم براش تلقین خوندم، خودم تکونش دادم، اسمی افهمی یارقیه.. خودم گفتم عمه نترسی ها، خودم گفتم این تاریکی دیگه زجر نذاره،،،ای حسین..*

«به آبروی عمه جانمون زینب کبری پنح مرتبه اللهم عجل لولیک الفرج»


↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

|⇦•بعد بسم الله...
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #شب_دوم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*شب دوم ماه محرم شروع دلشوره های زینب کبری.. بحق اون لحظه ای که یه وقت دید داداشش دست به محاسن مبارک زد و گفت: "انالله واناالیه راجعون.".میگن مثل فردا، وقتی رسیدند تا ابی عبدالله فرمود:" انالله واناالیه راجعون" هوا دگرگون شد غبار کربلا رو محاسن حسین نشست. یه وقت زینب نگاه کرد همه ی غمهای عالم رو دل زینب نشست.. چیزی طول نکشید چند روز دیگه این محاسن خونین شد اون موقعه ای که دیدند بلند مرتبه شاهی ..ارباب ما با گونه راست تو گودال خوابید.."السلام علی الخدالتریب.." به صورت خاک آلود ارباب دستامونوبلندکنیم زن و مردصدا بزن الهی العفو الهی العفو*

بعد بسم الله ما هست تعالی زینب
آیةُ الله علی، آیت عظمی زینب

هاجر و آسیه نه، مریم و حوا هرگز
بنویسید فقط حضرت زهرا زینب

خرج یک صفحه از اوصاف بلندش شده است
که‌ فقط نقش کند جوهر دریا زینب

زینتی داشت اگر نام علی نامش بود
خوب گفته اند که ای ام ابیها زینب

هرچه گفتیم از او در خور شأنش، هیهات
هرچه‌ خواندیم خدا گفت حاشا زینب

کربلا کرب و بلا نیست فقط بی زینب
کربلا کرب و بلا هست فقط با زینب

ذوالفقار علوی پیش دَمَش کم دارد
آنکه زد ریشه هرکاخ ستم را زینب

مرتضی گفت تویی فاطمه یا اینکه منی
نفست گرم به هرخطبه ی غرّا زینب

فکر کردند زینب دست بسته است
دست بسته است ولی دست بسته نیست
زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست

*میگن وقتی تو‌ کوفه نانجیبا زینب رو دوره کردند خانم صدا زد،اُسکتوا. روایت میگه زنگ شتران از حرکت ایستاد نفس ها در سینه حبس شد. پیرمردها گفتند:یاللعجب! این صدای علیه ،یه کاری کرد نوشتند زن های کوفه آنقدر گریه کردند. تازه فهمیدند این زن کیه.. از گریه زن هامردها شیون می کردند یه نفر دوید به عبیدالله گفت: امیرگفت چی شده بهم ریختی ؟ امیر اگه دختر علی همین جور ادامه بده الان کاخ رور وی سرت خراب میکنه. نانجیب گفت: برید ساکتش کنید سنگش بزنید..گفتند فایده ای نداره. یه بی مروت اونجا بود گفت من می دونم چه جوری ساکت میشه.. گفت چکارکنیم ؟ امیر چند روزه حسینشو ندیده.. بگید نیزه ای که سرحسین رو اون نیزه اس رو بیارند.داشت خطبه می خوند یهو نگاش افتاد به صورت داداش،صدا زد یا هلال زینب!..*

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…

کانال ‌متن روضه

#قسمت_پایانی #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده #شب_اول_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*دیدند مسلم سربه دیوار گذاشته گفت نامه نوشتم آقاعلی اصغرتم بیار درختاشون میوه داده جوی آبشون روانه.... *

نیا حسین این مردم جوابتو نمیدن
نیا حسین نقشه واسهٔ سرت کشیدن
نیا حسین تیر و نیزه و سنان خریدن

دیدم که تو بازار یه کوفی نامرد
سه شعبه می سازه

اینجا که رحم و مروت محاله
خون علی اصغر تو حلاله

نیا حسین
واسه حنجره ات یه قطره آب ؟
اینجا جای همسرت رباب ؟

نیا حسین
زینب جاش تومجلس شراب؟

شکرخدا آقا ناموسم اینجانیست
مثل تو مظلومی هیچکی تو دنیانیست

*نوشتند وقتی بدن بی سرمسلم رو انداختند پایین مردم دور بدن مسلم جمع شدند یه وقت دیدن یه پیرزن داره همه روعقب میزنه برید کنارمن می شناسمش گفتند سر نداره از کجا می شناسی گفت از لباساش آخه یه شب مهمان من بوده اما بگم "لایوم میومک یا اباعبدالله" کاری بابدن حسین کردندنه پیراهنی نه انگشتی نه انگشتری زینب اومد تو قتلگاه ...*

گلی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را

*یه وقت دید از گوشه گودال یه صدای بریده بریده هی میگه... الیٌ ..امام صادق علیه السلام میفرمایندکاری باجدما کردندکه به اندازه یک نگین انگشترهم جای سالم دراین بدن نبودبی بی زینب لباروگذاشت رو رگهای بریده

داداش!
گفتم که فراغ را نبینم. دیدم
امد به سرم از آنچه می ترسیدم

*مسلم نگران ناموسش نبود اخه زن وبچه اشو دست اباعبدالله سپرده لذا بودتاخبرشهادت روشنید فرمودبگید حمیده بیاد،دایی این دخترهست محرمش هست این دخترروبغل کرددست برسرش کشید ابی عبدالله،دخترصدازددایی جان امروزیه جوردیگه دست روسرم کشیدی گفت آره عزیزم ازامروز من بابای توام اونایی که دخترداریدمی دونید این دختررونوازش کرد دخترخودش گوشه ایی داره می بینه لذا تو‌وداع آخر وقتی دیدذوالجناح حرکت نمیکنه یه نگاه کرددیددخترجلو اسب روگرفته بابا یادته دخترمسلم روبغل کردی یکم بغلم کن..*

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#شب_اول_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net

✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net

✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net

✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net

✓ تلگرام ↶
/channel/babolharam_net

Читать полностью…
Subscribe to a channel