#مست_عشق
آگهی ویژهی دوستانی که برای تماشای فیلم «مست عشق» ثبت نام کردهاند:
ساعتِ ۲۰:۴۵
در سینما مهدوی باشیم.
نشانی: ابتدای خیابان فردوسی شمالی، مجتمع تجاری مهدوی، طبقهی +۲، سینما پردیس مهدوی
🔸با توجه به ترافیک درون شهری، برنامهریزی داشته باشیم.
🔸از مسیر خیابان نرجس به پارکینگ مجتمع مهدوی راه است.
با سپاس از #عباس_کرخی که قرار است با مدیریت ایشان، شبی در کنار هم و با هم به تماشای «مست عشق» بنشینیم.☺️
نقشه و راهنما👇
سینما پردیس مهدوی
https://nshn.ir/077b1QcD5JcmU9
#مست_عشق
مست عشق فیلمی در ژانر درام تاریخی عاشقانه محصول مشترک ایران و ترکیه است. این فیلم برشی از زندگی مولوی و شمس تبریزی را به تصویر میکشد.
فیلمنامهنویس: #حسن_فتحی و #فرهاد_توحیدی
کارگردان: #حسن_فتحی
بازیگران:
#شهاب_حسینی
#پارسا_پیروزفر
و بازیگران ترکیهای:
بنسو سورال، هانده ارچل و ابراهیم چلیککول
موسیقی:
#فاهیر_آتاک_اوغلو
آهنگساز آثاری همچون «عمر» و «حریم سلطان»
خواننده: #علیرضا_قربانی
تهیهکننده: #مهران_بروند
یادآوری:
❌پایان ثبت نام؛ شنبه (امروز) ساعت ۱۴
شیوهی ثبت نام در فرستهی پیشین👆 (پست قبلی)
...
#گنجینه_رهفا
#فرهنگیان_رهفا
#محمد_کاویانی
✍ #پیام از #احمد_بیان
«بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد»
بازگشت این مرد فرزانه و مهربان را به آغوش عشق گرامی میدارم و همواره از او به نیکی یاد می کنم.
احمد بیان
هفتم اردیبشت ۱۴۰۳
🎹 معرفی اثر موسیقی:
عنوان: #سوئیت_خیام (قسمت سوم)
آهنگساز: #احمدبیان
خواننده: #جمال_الدین_منبری
شاعر: #حکیم_عمر_خیام
پ.ن:
۱-سپاس از #احمد_بیان و #پروین_علایی
که این پیام و اثر ارزندهی موسیقایی را برای «رهفا» فرستادند تا به آن فرزانهی سفرکرده پیشکش شود.
۲- روز پنجشنبه ششم اردیبهشت، #عباس_کرخی ، چارانهای را (رباعی) از حکیم خیام در آیین پُرسهی #محمد_کاویانی خواند و همین دلیلی شد بر این پیام و آوا...
«ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صدهزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی»
#رهفا_روشنگر_است
@rahfaa_ir
...
▫️سپید بود در زمانهای سیاه
✍ سعید رضادوست
با مادرم تماس گرفتم. خبرِ سیاه را چگونه میتوانستم مستقیم به پدرم بدهم که دوستش طی حادثهای ناگاه جان باخته است؟
یادآوریِ نخستین خاطراتم از دوستِ پدر به روزگارِ کودکیام بازمیگردد. هشت سال بیشتر نداشتم. پدرم جلسۀ تفسیرِ المیزان را برگزار میکرد و هر چهارشنبه در خانۀ یکی از اعضا برقرار میشد. هرگاه نوبت خانۀ ما میرسید کنجکاوانه از سوراخِ کلیدِ درِ اتاق، مهمانان را از نظر میگذراندم. یکی خوشصداتر از دیگران قرآن تلاوت میکرد و آن دیگری از بیانی شیرینتر بهرهمند بود. آن یکی خوشپوش بود و این یکی قدی بلندتر از همه داشت. دوربینِ نگاهم تا آنجا که میتوانست در سوراخِ کلیدِ در بچرخد، میگردید و همواره روی یکی از چهرهها بیشتر متوقف میمانْد. چهرهای که از همۀ دیگران متمایز بود. موهایی روشن داشت و چهرهاش به سرخی میزد. چشمانی آرام داشت و لبخندی محو همواره در کنجِ لبانش خزیده بود. مدام او را با کاپشنی کرِمرنگ به همراهِ پیراهنی آبی یا قهوهای به یاد میآورم. نامِ «کشف الأسرار» و «میبدی» را نیز نخستینبارها از زبانِ او در همین جلسات شنیدم. او را از میانِ آن جمع بیشتر میپسندیدم و انگار «ادبیات» همان رشتۀ نامرئی بود که ما را به هم آشناتر میساخت.
زمان گذشت و نوجوانی دبیرستانی شدم. هنوز آن جلساتِ چهارشنبهها برقرار بود. گیسوانِ آقای متمایز روشنتر شده بود و حضورش آرامتر. اینبار من از در عبور کرده بودم و گاهگاه در حلقۀ جلسۀ تفسیر المیزان حضور مییافتم. جادوی ادبیات همچنان جاری بود و جانهای آشنا را به یکدیگر نزدیکتر میساخت.
زمانه چرخید و راهی دانشگاه شدم و جز پیغامهای مهرآمیز که از سوی ایشان با پایمردیِ پدرم به من منتقل میشد خبری از او نداشتم. همان روزها آقای متمایز کتابی را از سرِ ذوق و شوقِ عطارپژوهانه تدارک دیده بود و طی ملاقاتی کوتاه خواست تا به دستِ دکتر شفیعیکدکنی برسانم. امانت را به مقصد رساندم و خبر وصول و قبولش را نیز برایشان فرستادم. مدتها بعد دیدمشان و آن لبخندِ محوِ پیشگفته را به همراهِ رضایتمندی در چهرهشان دیدم.
«محمد کاویانی»، دیروز و در پی تصادفی که برای همۀ ما نابهنگام بود خرقه تهی کرد. امروز قرار بود تا در محفلی از سعدی سخن بگوید، اما ادبیات همواره جانهای بیقرار را میطلبد و او را با قرار چه کار؟ و به قولِ مولانا:
چو یار را هوسِ بوسه و کنار بوَد
که را قرار بوَد جان؟ که را قرار بوَد؟
در واپسین دیدارمان، که اندکی کمتر از دو ماه پیش بود، در صحبتی کوتاه، آموزگارانه درسی بزرگ به من داد. همان روز با پدرم از جانِ گشوده و نگاهِ بلندنظرانه جناب کاویانی سخن گفتم. با سپیدیْ تنی و تنیده بود انگار. اکنون آن آموزگارِ کهنهکارِ نوجوی فروتن، در آغوشِ هستی آرمیده است. حال «ما سپسماندگانِ قافلهایم / او به منزل رسید و بار گذاشت».
صبری بزرگتر از این درد را برای بازماندگان و دوستدارانشان آرزومندم.
تهران | چهارم اردیبهشتِ هزاروچهارصدوسه
🆔 @aftabeneyshabur
#شماره_۴۳_۱۴۰۲
#مثنوی_خوانی
#همخوانی
نشست مثنویخوانی و پاسداشتِ #جشن_سده در خانهی مهربانو امینالرعایا و جناب درجزی
سهشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۲
ساعت: ۱۷:۱۵
نشانی:
شهرک بهداری، خیابان سینا، نبش سینای ۱۸، پلاک۲، طبقهی پنجم، زنگ ششم، خانهی مهربانو امین الرعایا (درجزی)
سینای ۱۸، میانِ بلوار آموزگار و بلوار فضل است. (نقشه و راهنما👇)
https://nshn.ir/vb1WGwYJ8_Zd
سرخط مثنوی معنوی:
دفتر پنجم، بیت شمارهی ۲۲۴۲؛
«آن دُعا از هَفت گَردون دَر گُذشت/ کارِ آن مِسْکین به آخِر خوب گشت»
(دفتر پنجم – بخش ۸۹ – در بیان آنکه دعای عارف واصل و درخواست او از حق همچو درخواست حقست از خویشتن که کنت له سمعا و بصرا و لسانا و یدا و قوله و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی و آیات و اخبار و آثار درین بسیارست و شرح سبب ساختن حق تا مجرم را گوش گرفته بتوبهٔ نصوح آورد.)👇👇
http://shamsrumi.com/molana/poem/masnavi/fifth-book/part-5-89
شرح این فراز از مثنوی معنوی در «دیدار جان»👇
https://didarejan.com/%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D9%82/
...
این پیام را مهربانو شریفی (حدادی) فرستادهاند.
ایشان در نشست #شماره_۴۲_۱۴۰۲، محصولات خانگی «پروسان» را معرفی کردند.
با سپاس از ایشان.
به «پروسان» بپیوندید.👇👇
@prosunhomemade
...
🔺باران
▫️شعر و خوانشِ سعید رضادوست
▫️موسیقیِ Alone in the Forest
تهران | هشتمِ بهمنِ هزاروچهارصدودو
🔥به مناسبت ثبت جهانی جشن سده🔥
«پنجره» برگزار میکند:
«آیین پاسداشت جشن سده»
پایان چله بزرگ و آغازین روزهای چله کوچک
«با حضور مهمانان ویژه که درباره جشن سده سخن خواهند گفت»
🗓هنگام رویداد: ۱۲ بهمن ساعت ۱۸ تا ۲۲
در این آیین:
خاطره گویی
رباعیات خوانی
🎵موسیقی با حضور دوستان همیشگی پنجره؛ گروه(نیشابورک) زهرا، امیرحسین و ذوالفقار خانلقی، حسین رهاد و علی بازوبندی
♨️پذیرایی
برافروختن و برپاداشتن آتش
همخوانی تصنیف های خاطره انگیز
خواهیم داشت
⭕️هزینه برای هر نفر، ۲۰۰ هزار تومان
این برنامه مناسب افراد بالای ۱۴ سال است
(ویژه کودکان نیست)
⭕️ظرفیت محدود
🔻مهلت ثبت نام تا نهم بهمن ماه
💳شماره کارت برای واریز وجه: 6362141129486735
به نام معصومه دهنویی
شماره تماس برای هماهنگی: 09151505092
💡عزیزانی که افتخار میزبانی آنها را خواهیم داشت، لطفا فیش واریزی را به اکانت تلگرامی
@Shaadijan
ارسال فرمایند.
آدرس دقیق به شماره تماس شما(تلگرام یا پیامک) ارسال خواهد شد.
🔳پنجره ای برای دیدن
پنجره ای برای شنیدن
تلگرام
@PanjarehGallery
اینستاگرام👇
https://instagram.com/panjareh_gallery?igshid=NGVhN2U2NjQ0Yg==
یک شعر بارانی دیگر از
#محمد_شمس_لنگرودی
باران ببار
ببار و خيابانها را غرق كن
بر سر اين چهار راه
در انتظار نوحيم
باران ببار و تنگ حوصلگی مكن
آب اگر از سر نگذشته باشد
کشتی نوح نخواهد رسید
نوح خواهد آمد
و كبوترش را
بر ميدانها و ادارههای دفن شده در توفان
رها خواهد كرد
تا بر نُک بانکها بنشيند
و از رستگاری
خبر آورد
قدری شتاب كن باران
ببين دلالهای چوب
چگونه بر هر سويی میدوند و عرق میريزند
باران
ببار و خيابانها را غرق كن
و فقط لامپها را نپوشان
كه چهره نوح را ببينيم
ما از جماعت كشتی
فقط ابليس را می شناسيم
با سپاس از #مهدی_عاملی ؛ دبیر ارجمند و پیشکشوت ادبیات (فرستنده)
...
#شماره_۴۲_۱۴۰۲
#مثنوی_خوانی
#نمایاد
نماهایی از نشست مثنویخوانی در دبستان غیردولتی «رهآورد»
با سپاس از جناب معماری و مهربانو علمدار
سهشنبه ۳بهمن ۱۴۰۲
...
#پیش_کشی
به پاس #روز_پدر
«پدر یک رفتار است، نه یک اسم»
پیشکش به همهی پدران، به ویژه پدران #باغ_سبز_عشق
یک ایدهی جالب و معناگرا در تیزر تبلیغاتیِ «پدر یعنی قهرمان» به تهیهکنندگی «بانی مد»
...
در نشستِ #شماره_۴۰_۱۴۰۲ که در باغویلای جناب مرکبی و مهربانو شرفی برگزارشد و همچنین در نشست #شماره_۳۹_۱۴۰۲ که در خانهی جناب صابری و مهربانو درودی برگزارشد، دوستانی پا در کفش دیگران کردهاند.😉😳😳
بزرگواری کنند، بررسیده و کفشهای به اشتباهپوشیده را به صاحبان اصلی برگردانند.
...
#مست_عشق
آهنگساز: #حسام_ناصری
#علیرضا_قربانی
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را
چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی
خنک آنجا که نشستی خنک آن دیده ی جان را
ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جامی
چو ز تو یافت نشانی چه کنم نام و نشان را؟
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را؟
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را؟
..........
مرده بدم مرده بدم زنده شدم زنده شدم
گریه بدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
ز همه خلق رمیدم ز همه باز رهیدم
نه نهانم نه پدیدم چه کنم کون و مکان را؟
ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را؟
...
خیلی مهم و فوری
مهلت ثبت نام:
ساعت ۱۴ روز شنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳
یک فرصت ویژه
نمایش فیلم سینمایی #مست_عشق
در یک سانس اختصاصی و ویژه
و نیمهبها
تعداد محدود برای یاران «باغ سبز عشق» در نظر گرفته شده است.
پذیرش بر اساس اولویت ثبت نام خواهدبود و در صورت پرشدن، بهای پرداختی به حساب شما برخواهدگشت.
گاه:
یکشنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۳
ساعت: ۲۱
جای: سینما مهدوی (ابتدای خیابان فردوسی شمالی)
شیوهی ثبت نام:
1⃣واریز ۴۰۰۰۰ تومان برای هر نفر،
به کارت سیبا
6037997294680849
به نام #عباس_کرخی
2⃣ آمار و رسید واریز را از تلگرام به @rahfasa (شمارهی ۰۹۱۵۳۵۲۲۳۹۵) بفرستید.
❌پایان ثبت نام؛ شنبه ساعت ۱۴
...
#گنجینه_رهفا
#فرهنگیان_رهفا
#محمد_کاویانی
«...مثلا ما از نسل کاوهی آهنگریم!»
مثلاً نقد حال
محمد کاویانی
اسم داعی؟ محمّد. حالا چرا محمد؟ مادرم- که خدایش بیامرزاد، او و همهی رفتگان و آرام گرفتگان زیر خاک را- میگفت: تو روز مبعث حضرت ختمی مرتبت (ص) چشم به جهان گشودهای. آخر در گذشتهای نه چندان دور برای نامگذاری فرزندان گوشهی چشمی هم به مناسبت ها- بهویژه مناسبتهای مذهبی- داشتهاند....
نام خانوادگیام؟ کاویانی؛ میپرسید چرا؟ عرض میکنم. پیشینیان ما همگی به کارهای فنی (آهنگری، تعمیر اتومبیل، تفنگ، چرخ خیاطی و ...) اشتغال داشتهاند که به نوعی با آهنگری خویشاوند اند؛ از این رو نام خانوادگی کاویانی را برگزیده بودند که مثلاً ما از نسل کاوهی آهنگریم. البته از شما چه پنهان پدربزرگم (مرشد قاسم کاویانی) نخستین کارشناس راهنمایی و رانندگی بوده و بنیانگذار تعمیرکاری اتومبیل در نیشابور، و طبعاً بخشی از این خون در رگهای داعی هم جریان یافته است. حالا که صحبت از مرشد شد، این را هم عرض کنم که بزرگان خاندان ما همگی لقب مرشد داشتهاند: مرشد اکبر، مرشد باقر (روحانی، معلم و روضه خوان مشهور زمان خود)، مرشد حسن، مرشد حسین، مرشد عباس و مرشد قاسم کاویانی، و اغلب هیئتی بودهاند؛ مثلا پدربزرگ دعاگو بنیانگذار هیئت فدائیان صاحب الزمانی هم بوده است.
شغل بنده؟ - البته ده سالی میشود که بازنشسته ام- اما پیشتر- اگر مقبول افتاده باشد- میکوشیدم معلّمی کنم، دست کم ادای معلمان را درمیآوردم! و بیشتر هم مطابق معمول و مرسوم مصداق بارزی از «لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفعَلُونَ» ...
از آن پس به خانهداری مشغولم (یعنی به نوعی خانه را نگهمیدارم) و مطالعهی کتابهایی که در این چند سال تحصیل و مثلاً تدریس گردآورده و نخواندهام. گه گاه هم حاصل خواندهها و یا دغدغهها را به نشریهای محلّی میسپارم تا اگر پسندشان افتاد بچاپند (یعنی چاپ نمایند. فکرهای بد نکنید).
البته چند سالی است که پروانهای برای نشر کتاب (به نام نشرِ شادیاخ) نیز از وزارت فرهنگ و ارشاد گرفتهام که به یاری تعدادی از دوستان چند عنوان کتابی را به چاپ رساندهایم (یا همان چاپیدهایمِ فوق الذکر).
دیگر چه بگویم؟ تحصیلاتم؟ مثلاً کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی هستم ولی چه در خصوص ادبیات چه در دیگر زمینههای مورد علاقهام (: ادیان، قرآن، تاریخ و ...) تا بدان جا رسیده دانش من/ که بدانم همی که نادانم. علی یارتان.
پ.ن:
از سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ (دو سال) که در بخش فرهنگی هنری آ.پ کنار دانشآموزان و همکاران هنرمند و فرهنگی بودم، برای بسیاری از سرمایههای انسانی این سازمان، درخواست فرستادم که خودنوشتی کوتاه از زندگی خود بفرستند. حتی خواستم در گفتوگوهای «رهفانما» مهمانمان باشند.
یکی از این سرمایهها، #محمد_کاویانی هم بود که همچون #حسن_نظریان آنقدر تن به گفتوگو نداد که «...زود دیر شد.»
فقط این👆 «مثلا نقد حال» را فرستاد که بی هیچ دستبردی در کانالِ رهفا گذاشته شد.
@rahfaa_ir
...
#شماره_۳_۱۴۰۳
#مثنوی_خوانی
#همخوانی
ترانهی «دیدی که رسوا شد دلم» را همخوانی خواهیم کرد.
خواننده: #مرضیه
آهنگساز: #علی_تجویدی
ترانه سرا: #رهی_معیری
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
دیدی که من با این دل
بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی
بر زلف او عاشق شدم
ای وای اگر صیاد من
غافل شود از یاد من
قدرم نداند
فریاد اگر از کوی خود
وز رشته ی گیسوی خود
بازم رهاند
دیدی که من با این دل
بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی
بر زلف او عاشق شدم
ای وای اگر صیاد من
غافل شود از یاد من
قدرم نداند
فریاد اگر از کوی خود
وز رشته ی گیسوی خود
بازم رهاند
دیدی که ...
در پیش بیدردان چرا
فریاد بیحاصل کنم؟
گر شکوهای دارم به دل
با یار صاحبدل کنم
وای به دردی که درمان ندارد
فتادم یه راهی که پایان ندارد
از گل شنیدم بوی او
مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او
در کوی جان منزل کنم
وای به دردی که درمان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد
دیدی که...
...
#شماره_۴۳_۱۴۰۲
#مثنوی_خوانی
#همخوانی
ترانهی #ای_ساربان برای همخوانی
آهنگساز: #همایون_خرم
شاعر: #رحیم_معینی_کرمانشاهی
خواننده: #کورس_سرهنگ_زاده
ای ساربان ای کاروان، لیلای من کجا میبری
با بردن لیلای من، جان و دل مرا میبری
ای ساربان کجا می روی ، لیلای من چرا می بری
در بستن پیمان ما تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان بر پا بود این عشق ما بماند به جا
ای ساربان کجا می روی ، لیلای من چرا می بری
تمامی دینم به دنیای فانی،شراره ی عشقی که شد زندگانی
به یاد یاری خوشا قطره اشکی،ز سوز عشقی خوشا زندگانی
همیشه خدایا محبت دلها،به دلها بماند، بسان دل ما
چو لیلی و مجنون فسانه شود،حکایت ما جاودانه شود
تو اکنون ز عشقم گریزانی
غمم را ز چشمم نمیخوانی
تو از عاشقی چه میدانی
پس از تو نمودن برای خدا، تو مرگ دلم را ببین و برو
چو طوفان سختی ز شاخهی غم، گل هستیام را بچین و برو
که هستم من آن تک درختی، که در پای طوفان نشسته
همه شاخه های وجودش ز خشم طبیعت شکسته
...
#شماره_۴۳_۱۴۰۲
#مثنوی_خوانی
#گاه_نامه
#همخوانی
از سهشنبه ۱۰ بهمن تا سهشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۲
#جشن_سده ۱۰ بهمن
آمدگان:
#اکبر_گلپایگانی #گلپا ۱۰ بهمن
#رحیم_معینی_کرمانشاهی ۱۵ بهمن
#داریوش_اقبالی ۱۵ بهمن
#فرحدخت_عباس_طاقانی ( #پوران ) ۱۵ بهمن
#علیرضا_قربانی ۱۵ بهمن
رفتگان:
#کاوه_دیلمی ۱۰ بهمن
#پرویز_یاحقی ۱۳ بهمن
دوستانی که خواستند آواز، تصنیف یا ترانهای بخوانند، میتوانند از این هنرمندان بهره بگیرند.
...
می دونستی پروسان یه جمع خوشمزه از محصولات خانگی پروتئینی و کاملا ارگانیکه!؟
اینجا کلی اتفاقات خوشمزه در جریانه💫
انواع ژامبون، ناگت و سوسیس های باکیفیتی که تا حالا هیچ جا ندیدید😱😱
خوشحال میشیم به خانواده پروسان سری بزنید و کانال مارو به دوستانتون معرفی کنید 🤗
@prosunhomemade
@prosunhomemade
@prosunhomemade
با سپاس از #فروغ_خراشادی (فرستنده و مدیر مؤسسه #پنجره )
به «پنجره» بپیوندید تا در جریان قرار گیرید.
...
بک غزل بارانی دیگر از #رودابه_باقری
رگههای زیتونی عقیق
باران سلام! ها! چه شده سمت این فقیر
کج کرده راه، میل پریشانی امیر؟
در عین حال، قسمت ما را خوش آمدید
تا گل دهد به زیر قدم هایتان، کویر
باید گلاب قمصر کاشان بیاورم
تشریف التفات خدا را به ناگزیر
قالیچه های مخمل کرمان بیفکنم
روی تمام تَرَک های بی مسیر
چون افتخار دیدنتان شد نصیب این
شوق نجیب،خاک نمک زار سربه زیر
بگذار تا به جای شما، تو بگویمت..
بر جان من بتاز و مرا فتح کن، بگیر
باور کن این دف، این دددف، دف، برای توست
جشن غزل به پا شده اطراف بادگیر
دستی بکش به صورت خشکیده ی گیاه
تا حس کنی چه می کشد این خاک بینظیر
امضا : زنی که عاشق باران و سبزه است
تاریخ اعتبار :خدا سال ماه تیر
با سپاس از ایشان
...
غزلی بارانی از #حسین_منزوی
می باری ای باران و می شویی زمین را
اما نمی شویی دل اندوهگین را
رگباری و سیلی، ولی دانم که هرگز
آبی بر آتش نیستی، جان حزین را
سنگین ترینی، بی شک اما اندکی نیز
تسکین نخواهی داد، این غمگین ترین را
باران دیگر باید و از ابر دیگر
تا شوید از دل های ما، این خشم و کین را
بارانی از شمشیر و آن گه سیلی از خون
سیلی که خواهد کَند، بیخ ظالمین را
سیلی که خواهد بُرد از ذهن چلیپا
یاد یهودا را و شام واپسین را
آن گونه بارانی که خواهد شست با خون،
ناچار، خون ناحق ِ آن نازنین را
آری همان باران که خواهد داشت در پی
آفاق آبی، و آفتاب راستین را
...
سلام بر جانهای بیدار
جوانمرد گفت:
«خویش را راضی کنم به اینکه امیرِ مؤمنان خوانده شوم بی آنکه در دشواریهای روزگار شریک و همدمِ مردم باشم؟••»
در شجاعت شیرِ ربّانیستی
در مروّت خود که دانَد کیستی؟
تو ترازوی احدخو بودهای
بل؛ زبانهیْ هر ترازو بودهای
باز باش ای بابِ رحمت تا ابد
بارگاهِ ما به کفواً احد
«مثنویِ شریف»
زادروزِ امیرِ راستینِ جوانمردان گرامی باد.
•• أأقْنعُ من نفسي بِأن يُقال أمير المؤمنين و لا أشارِكهم في مَكارِه الدّهر.«نهجالبلاغه/نامۀ ۴۵»
بیدرکجا | ۵ بهمن ۱۴۰۲ | سعید رضادوست
#شماره_۴۲_۱۴۰۲
#مثنوی_خوانی
#همخوانی
به پاس زادروز #فریدون_فروغی این ترانه را همخوانی خواهیمکرد.👇
#یار_دبستانی_من
ترانهسرا و آهنگساز: #منصور_تهرانی
#فریدون_فروغی
یار دبستانی من
با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما،
بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو
رو تن این تخته سیاه
ترکهی بیداد و ستم،
مونده هنوز رو تن ما
دشت بیفرهنگی ما
هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب، بد اگه بد،
مرده دلای آدماش
دست من و تو باید این،
پردهها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو،
درد ما رو چاره کنه؟
یار دبستانی من...
...
#شماره_۴۲_۱۴۰۲
#مثنوی_خوانی
#همخوانی
همان آمدگان و رفتگانِ هفتهی پیش
به اضافهی #فریدون_فروغی
ترانهی #یار_دبستانی_من را همخوانی خواهیمکرد.
برای آگاهیِ دوستانِ اهل موسیقی و آواز!👇
آمدگان:
#نصرالله_معین_نجف_آبادی ( #معین ) ۲۹ دی
#فرهاد_مهراد ۲۹ دی
#فریدون_فروغی ۹ بهمن
رفتگان:
#همایون_خرم ۲۸ دی
#نورعلی_خان_برومند ۳۰ دی
#معصومه_ددهبالا ( #هایده ) ۳۰ دی
#قربان_سلیمانی ۳۰ دی
#عارف_قزوینی ۱ یهمن
#داریوش_رفیعی ۲ بهمن
...