جف فاستر❤️
نکته این است که تو هرگز به جایی نمیرسی که در آن همه مشکلات زندگیات حل شده باشند و همه چیز مرتب باشد.
هیچ «صحنه نهایی» ای وجود ندارد. فقط یک نمایش در حال پخشِ حل نشده وجود دارد.
تو یاد میگیری که آشفتگیهای زندگیات، طبیعت همیشه در حالِ تغییرش و غیر قابل پیشبینی بودنش را دوست بداری.
و تو همچون سکوتی در میان طوفان میایستی. در آن فضای گستردهای که در آن اندوه و شادی، وجد و درد، کسالت و خوشبختی، همچون امواج اقیانوس برمیخیزند و فرو می نشینند.
زمانی که تو خودت را به عنوان فضایی برای تمام اینها بشناسی، دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت.
@bakhaleghehasti
🎧#فایل_صوتی
چنل «یک پا در انرژی قدیم، یک پا در انرژی جدید»
کرایون 💜
آگوست ٢٠١۵
مترجم: مینا نوذر
با صدای ندا رحمنی
@farasoo2012 ⚡️
▪️
✳️اشوی عزیز!
گاهی اوقات سرخوشی هست و عشق و سکوت. دیگر اوقات به نظر میرسد که یک تیمارستان را در سرم دارم. چه کنم؟
✳️ پاسخ
:
ساتگیانا! با آن تیمارستان درون سرت دوست شو، من با ایجاد هرگونه مخالفت، هر نوع شکاف و هر جدایی در شما، مخالف هستم.
میگویی: "گاهی اوقات سرخوشی هست و عشق و سکوت. دیگر اوقات به نظر میرسد که یک تیمارستان را در سرم دارم."
همهکس آن تیمارستان را در خودش دارد. این میراثِ بشری ما است. والدینت آن را به تو دادهاند، کشیشانت آن را به تو دادهاند، رهبرانت، آموزگارهایت، تمام فرهنگت فقط یک چیز را بعنوان میراث به تو دادهاند و آن، تیمارستانِ درون سرت است.
ولی آنان مسئول نیستند. همان چیز برای آنان نیز اتفاق افتاده است. هر نسلی انواع تنشها و بیماریها و خرافات و دیوانگیها را به نسل بعدی میبخشد. آنان چیز دیگری ندارند که ببخشند.
ولی تو خوشاقبال هستی که بخشی از تو گاهی احساس خوشی و عشق و سکوت میکند؛ اینها چنان نیروهای قوی و توانمندی هستند که نیازی نداری به آن تیمارستان توجه کنی.
به یاد داشته باش:
«توجهکردن» همان خوراکدادن است.
آن تیمارستان را نادیده بگیر، تمام تغذیه را به خوشی خود و عشق و سکوتت بریز...
هیچ چیز را برای آن مجانین که در سرت زندگی میکنند باقی نگذار. آنان شروع میکنند به ترک کردن تو، وارد سر یکی دیگر خواهند شد. همیشه مردمانی هستند که بسیار پذیرا هستند: کسانی که فقط چیزهای جنونآمیز را میپذیرند... بنابراین آنان راه خودشان را خواهند یافت. تو فقط باید آنان را نادیده بگیری. بگذار باشند، ولی طوری رفتار کن که وجود ندارند و تمام انرژی خودت را به خوشی و عشق و سکوتت بریز، بدون اینکه هیچ چیزی را نگه داری. اینگونه، آن بخشِ مجنون ذهن تو خود به خود شروع میکند به کوچک شدن و خواهد مرد...
این است تفاوت بین روانشناسی غرب و اکتشافات شرق در وجود انسان.
روانشناسی غرب توجه زیادی به آن تیمارستان دارد، و همین به آن خوراک میدهد. شما زیگموند فروید را نخواهید دید که در مورد سرخوشی و عشق یا سکوت یا آرامش و سُرور صحبت کند. در تمام ادبیات روانشناسی حتی این واژگان را پیدا نخواهید کرد، و اشارهای به آنها نشده است. آنان فرهنگ لغات خودشان را دارند: اسکیزوفرنی، عصبیت، روانپریشی....
هرگاه یک روانکاو به تو نگاه کند، به آن تیمارستان نگاه میکند؛ او به هیچ چیز سالم در تو نگاه نمیکند. او بیشتر و بیشتر، آن بخش مجنون از ذهن تو را میکاود و چیزهای بیشتری از آن در میآورد. او تو را متقاعد میکند که واقعاً دیوانه هستی.
رویکرد شرق تماماً متفاوت است و چنان سالم است که تو عصبیت و روانپریشی و شکاف شخصیتی و این واژگان بیمارگونه و تعریفهای پیچیدهی آنها را نخواهی یافت. تفاوت زیادی بین آنها نیست، ولی فقط در مورد تمام این چیزها هیاهوی زیاد میکنند.
* شنیدهام: کسی از یک روانشناس بزرگ پرسید: "فرق بین عصبیت و روانپریشی چیست؟"
روانشناس بزرگ گفت: "تفاوت بسیار ظریف است، ولی بسیار بزرگ. شخص عصبی فکر میکند که دو بعلاوهی دو میشود پنج؛ و فرد روانپریش فکر میکند که دو بعلاوهی دو میشود چهار، ولی در این مورد ناراحت است!"
تفاوت بسیار ظریف است ولی آنان تجارت خوبی از آن ساختهاند.
شرق (عرفان) روی بخش سالم شما تاکید میکند، آن بخشِ سرخوش وجود، آن بخش روحانی وجود تو.
تجربهی خود من این است که:
به هر چه بیشتر توجه نشان بدهی، شروع میکند به رشد کردن. «توجه» تغذیه است، و هر چه را که نادیده بگیری و به آن توجه نکنی شروع میکند به مردن.
💜اشو
@oshowords
💜 درود 💜
💠 خواهران و برادران عزیز و دوستداشتنی ، کانال باخالق هستی کانالی برای رشد معنوی و انتشار عشق و نور میباشد و تمام پست هایی که داخل کانال قرار داده میشود از نظر انرژیکی و بار آموزشی به دقت مورد بررسی قرار گرفته میشوند.
🌈 ما در دوران بسیار زیبا و حساسی قرار داریم که برای اولین بار در طول تاریخ کیهانی در حال وقوع است . رخدادی عظیم و زیبا که تمام کیهان هزاران سال در انتظار فرارسیدنش بودند و تک تک ما از فرارسیدن این رخداد عظیم و شگفت انگیز آگاه بودیم و به خواست خود در این دوره استثنایی حضور داریم .
ما در این دوران چیزی جز انتشار عشق بی قید و شرط برای همگان چیزی دیگر نمیخواهیم .هرکسی که در راه عشق قدم میگذارد باید به دیگران کمک کند ،این کمک حتما نباید رو در رو باشد، شما با دعوت دیگر عزیزان به این کانال می توانید نقش بزرگی در انتشار آگاهی جمعی و نور داشته باشید ☀️ انتشار نور و آگاهی جمعی، از راه درست آن ،یک وظیفه است که همه برای داشتن یک دنیایی زیباتر باید انجامش دهند💗
تمامی مطالب این کانال مرجع بوده و با مرور دوباره و دوباره آنها شما مطالب جدیدتر ی با توجه به آگاهی امروزتان دریافت میکنید.
تک تک شما عزیزان برگزیده هستید همه ما که در این دوره حضور داریم، قبل از ورود به جسم عهد بستیم که در این دوره خاص یاری دهنده مادرمان زمین و یک دیگر باشیم پس به رسالت خود عمل کنید، که آن چیزی جز کمک به انتشار (صحیح) عشق و نور نیست.
همواره در پناه عشق و نور الاهی باشید. ☘️ (کانال با خالق هستی)☘️
☘️ @bakhaleghehasti ☘️
ما چندین تلخی کشیدهایم تا به منزلت شیرینی رسیدهایم، تو لذت شیرینی چه دانی چون مشقت سختی نکشیدهای؟!
#مولانا
#فیه_ما_فیه
@sufianehh
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد،
خود را در آب میدید و میرمید
او مىپنداشت که از دیگری میرمد،
نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد،
از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر، چون در توست،
نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
#فیه_ما_فیه
#مولانا
@sufianehh
بودا میگوید
:
احمق، دشمن خودش است.
احمق دشمن خودش است، به دلایل بسیار... نخست: او بدون اینکه زاده شود، میمیرد. او در قالب یک بذر میمیرد. هرگز شکوفا نمیشود، هرگز به شکوفایی خود نمیرسد و میوه نمیدهد. هرگز رضایت و سُرور را نخواهد شناخت. زندگی او یک اتلاف محض است. زندگی او کویری بدون واحه است. او هیچ برکت، هیچ سعادت و هیچ شعفی را نخواهد شناخت ــ که حق طبیعی او هستند. او خودش را ویران میکند.
رشدنکردن در آگاهی، بزرگترین عمل خودکشی است که شخص میتواند مرتکب شود؛ برای همین بودا میگوید “احمق دشمن خودش است” زیرا یک فرصت بزرگ را از کف میدهد.
زندگی یک فرصت ارزشمند است که باید شناخته شود، زندگی شود، ولی احمق این فرصت را از کف میدهد. او حتی از اینکه چه فرصتی را از دست داده است آگاه نیست. او مانند یک زامبی zombie از میان زندگی عبور میکند. تمام زندگی او مکانیکی است.
او صبحِ زود از خواب بیدار میشود، صبحانهاش را میخورد، به اداره میرود، کار میکند، به خانه برمیگردد…. هر کاری میکند ولی بازهم یک آدمآهنی است. او هنوز در درون پر از نور نیست؛ در عمقِ درونش فقط تاریکی هست. او تمام این کارها را میکند زیرا اینها را تمرین کرده است؛ مهارت پیدا کرده است و به انجام دادنِ آنها عادت دارد.
بنابراین نخستین عمل دشمنانهی او نسبت به خودش همین مکانیکیبودنش است.
دانشمندان سالهاست که روی ساخت آدم مصنوعی کار میکنند. من نمیدانم که چرا آنان باید اینهمه به این کار توجه داشته باشند ـــ فراوان هستند، میلیونها آدم مصنوعی وجود دارند! و ابداً نیازی به ساختن آنها نیست: تمام این آدممصنوعیها به تولید آدممصنوعیهای بیشتر ادامه خواهند داد! در واقع، نکته در این است که چگونه آنان را از تولید بیشتر باز بداریم!
هر احمق، یک دوجین احمق از خودش باقی میگذارد ــ بویژه در هندوستان ـــ وقتی او میمیرد، دنیا را دوازده بار احمقتر ترک میکند؛ او دوازده احمق را بر جای میگذارد تا گواهی باشند برای بودن او در این دنیا! چه نیازی به تولید آدمآهنی وجود دارد؟!
داستانی میخواندم که در قرن بیستویکم رباتها تولید شدهاند؛ و آنان چنان دقیقاً مانند انسانهای معمولی هستند که تشخیص دادن آنها دشوار است. اگر یک ربات را در جاده ببینید که مشغول رانندگی است قادر نخواهید بود که تشخیص دهید او انسان است یا یک ربات. او دقیقاً مانند انسان به نظر میرسد. فقط یک تفاوت وجود دارد؛ ربات کارآمدتر از انسان است. تصادفات جادهای کمتر خواهد بود. او کارش را درست سر ساعت تمام خواهد کرد. میز او شلوغ با انبوهی از پروندهها نخواهد بود؛ میز او تمیز خواهد بود.
پس چند اشاره هست تا شما بتوانید تشخیص بدهید که یک فرد واقعاً انسان است و یا یک ربات. فقط گاهی خواهید دانست که او یک ربات است ــ وقتی باطری او تمام میشود. فقط آنوقت…. اگر وقتی که مشغول مباحثه با تو در مورد فلسفهی وجود خداوند است و آنوقت ناگهان میگوید: “خددددد خدددددداااااا ییییککککک…!” و فوراً به طرف پریز برق میرود تا خودش را به آن وصل کند تا شارژ شود! آنوقت است که میدانی او یک انسان واقعی نبوده؛ وگرنه هیچ تفاوتی وجود نداشت. [احمق فقط نسبت به یک ربات نیاز به باطری ندارد!]
و همچنین احمق، برونگرا است، هرگز به درون نگاه نمیکند. او هر چیزی در بیرون را انباشته میکند. تمام عمرش صرف دنیای بیرون است و سپس یک روز مرگ میآید، ولی آنوقت خیلی دیر است. وقتی مرگ بیاید، او درک میکند که هر آنچه که تاکنون کرده فقط حماقت بوده، زیرا همه چیز از میان انگشتانش سُرمیخورد. تنها کاری که کرده است ساختن برجهای ماسهای بوده است. فقط یک پوفِ مرگ و همه چیز مانند یک رویا ناپدید میشود.
بودا میگوید: احمق همیشه در بیرون از خودش است؛ بنابراین هرگز آگاه نمیشود که کیست، چرا وجود دارد، از کجا آمده است، به کجا میرود، سرنوشتش چیست، اهمیتش در چیست، چرا جهانِ هستی به او نیاز دارد، چه منظوری را باید برآورده کند، چه عطری باید توسط او رها شود...
او هرگز درون را نمیبیند. او سریعتر و سریعتر در شتاب است. با نزدیکشدن مرگ، او سریعتر میدود تا بتواند قدری بیشتر ثروت انباشته کند، قدری احترام بیشتر، قدری اعتبار بیشتر و...
بودا میگوید: اگر انرژی خودت را صرف کارهایی بکنی که بتواند توسط مرگ نابود شود، آنوقت خودت را نابود میکنی. چیزی را به دست بیاور که ازبیننرفتنی و فاسدنشدنی باشد. به چیزی دست پیدا کن که مرگ نتواند آن را از تو برباید. چیزی را درک کن که با تو به ورای مرگ بیاید...
فقط آنوقت است که با خودت دوست هستی؛ وگرنه دشمن خودت هستی.
📚«دامّا پادا»
تفسیری بر سخنان بودا
💜 @bakhaleghehasti 💜
✳️پرسش:
شیطان کیست و هدف از نافرمانی از خدا چه بود؟
💜کرایون:
میدانم این جواب خیلی از شما را ناامید و ناراحت میکند، اما چیزی به اسم شیطان و ابلیس وجود ندارد، و هرگز هم یک شیطان واقعی وجود نداشته. تمام اینها داستانهای استعارهای بودند، با هدف کمک به اینکه شما خودتان را درک کنید. تاریکترین انرژی در این سیاره، از وجود انسانی، و آن هم با اراده و خواست آزاد، میآید. حتی آن داستان استعارهای آدم و حوا که به آن اضافه شد هم، باید این اطلاعات را به شما میداد. انتخاب آزاد (حق انتخاب آزاد)، یعنی که یک انسان میتواند تاریکی را، حتی در باغ نور، انتخاب کند. این چیزی است که «دوگانگی» قادر به آن است.
البته آنهایی از شما که این چیزهایی که میگویم را باور ندارند و دوست دارند فکر کنند که افرادی یا چیزهایی هستند که میخواهند روح آنها را بگیرند، آزادند هر جور دوست دارند فکر کنند. اما این فکر، نمیگذارد تو شکوه و عظمت خودت را در عشق خدا ببینی، چون واقعیت خودت را بر مبنای ترس از موجودات تاریک بنا میکنی.
ما قبلاً بحث نور و تاریکی را چند بار کاملاً شرح دادیم.
@kryonchannel
عزیزان و همراهان ارزشمند و دوستداشتنی ، مطالبی که از دیگر کانال ها در این کانال قرار داده میشوند به هیچ عنوان به منظور تبلیغ یا تأیید آن کانال نبوده و نیست و صرفاً فقط (همان مطلب یا ویدئو ) مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است.
همواره در آغوش نور الهی باشید ❤️
@bakhaleghehasti
🎧#فایل_صوتی
چنل #تکامل_شما
کرایون 💜
ژانویه 2017
با سپاس از خوانش آقای فرشچی 💜🙏🏼
@farasoo2012⚡️
💠پیامی از انجمن بعد نهمی آرکتوریان
کانال شده توسط خانم مرلین رافائل"
💠۵ نوامبر ۲۰۲۳
💠ترجمه شده توسط کانال قرار بوده تو شاد باشی
💠قابل مطالعه در گوشی
@razeshadmani
هیچ چیز چه میوه و چه سبزی یا انسان وقتی از منبع حیاتش جدا شود سالم نیست!
همه بیمار هستند زیرا همه از منبع زندگی خود جدا شدهاند و تا وقتی که بار دیگر به منبع زندگی متصل نشوند سالم نخواهی بود.
سلامت و تمامیت و قداست فقط درخداوند وجود دارد،تنها حضور خداونداست که شفا میدهد.
ولی ما کاملا خداوند را فراموش کردهايم. ما زندگی خودمان را میکنيم گویی که درختی ریشههایش را فراموش کرده باشد و شروع کرده به زندگی در شاخهها این درخت خواهد مرد.
💜اوشو
@oshowords
✳️ چگونه خواهی دانست که آیا بر نفس چیره شدهای یا به ورای آن رفتهای؟
اگر بر نفس غلبه کرده باشی،
آنوقت فروتن میشوی.
اگر به ورای نفس رفته باشی،
نه فروتن هستی و نه مغرور،
زیرا کل آن مورد ازبین رفته است.
فقط یک انسان نفسانی و مغرور است که میتواند فروتن باشد.
وقتی نفسی وجود نداشته باشد، چگونه میتوانی فروتن باشی؟
چه کسی فروتن خواهد بود؟
آنگاه تمام آن پایه و اساس از آن زیر ناپدید میگردد. پس هرگاه بر نفس غلبه کنی، به فروتنی تبدیل میشود.
وقتی به ورای نفس رفته باشی، انسان فقط از آن دام آزاد میشود.
او نه فروتن است و نه مغرور.
او ساده است؛ صادق است، اصیل است. او نه در این سو و نه در آن سو بزرگنمایی نمیکند.
بزرگنمایی بخشی از نفس است.
نخست بزرگنمایی میکنی که،
”من بزرگترین انسان هستم؛“
سپس بزرگنمایی میکنی که،
”من فروتنترین هستم!“
نخست ادعا میکنی که،
”من کسی هستم،“ ــ انسانی ویژه هستم! سپس بزرگنمایی میکنی که ، ”من کسی نیستم!“ ــ ولی ویژه هستم!
💜اشو
📗یوگا ابتدا و انتها
@bakhaleghehasti
جنگــــی کوچک
و صلـــــح در خاورمیانه 🕊️
✨🕊️✨🕊️✨🕊️✨🕊️✨
برآیندی از چند چنل کرایون
تهیه و تنظیم ویدئو و زیرنویس: سلیمان 🙏🏼 💜
@farasoo2012⚡️
◾️
کیست این پنهان مرادر جان و تن
کز زبان من همی گوید سخن؟
این که گوید از لب من راز کیست
بنگرید این صاحب آواز کیست؟
عمان سامانی
💜@bakhaleghehasti💜
✳️پرسش:
چرا انسانها از لخت بودن خجالت میکشند؟
💜کرایون:
همه اینطور نیستند. این بیشتر موضوعی فرهنگی است، و ریشهاش در حس تشخیص عمومی است. این داستان را هم گفتهاند که انسانها از لخت بودن در باغ عدن خجالت کشیدند، و این داستان کمک کرد که یک سیستم دینی کنترلکننده ایجاد شود که برای لخت بودن حس شرمندگی و خجالت ایجاد کند.
جواب این سؤال خیلی ساده است و هیچ ربطی به شرمندگی یا دیگر چیزهایی که به شما یاد دادهشده، ندارد: انسانها برای گرم بودن لباس میپوشند. حیوانات برای گرم بودن، خز و مو دارند، چون آن عقلانیت یا توانایی درست کردن لباس را ندارند.
پس، فرهنگ و دینهای این سیاره هستند که حسهایی که الان دارید را درست کردهاند. یادت باشد، بسیاری از قبایل در مناطق گرم که هیچوقت در معرض فرهنگ شما نبودند، لخت پیدا شدند و قطعاً هم هرگز شرمنده یا خجالتزده نبودند. آنها قبایلی وحشی هم نبودند، بلکه فقط افرادی بودند که روش زندگی بسیار متوازنی داشتند – که در آن، هرگز سردشان نمیشد. آنها را خدا نفرین نکرده بود، و جرائم جنسی آنها که ناشی از لخت بودن باشد، بیشتر از شما نبود.
به این فکر کنید.
@kryonchannel
من دوست ندارم هیچ جمعیتی در این دنیا وجود داشته باشد، چه آنها به نام مذهب و دین جمع شوند یا به نام ملیت یا نژاد، فرقی ندارد.
جمعیتی که این گونه است، زشت است؛
و جمعیت همیشه بزرگترین جرایم را در این دنیا انجام داده است.
چون جمعیت هیچ آگاهیای (خودآگاهیای)، ندارد
بلکه آن یک ناخودآگاهی جمعی است.
#اشو