مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرو رفت از #غم_عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم
@Bartarinha
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت...
💕 @Bartaribha
با صدای بی صدا
مثِ یک کوه، بلند… مثِ یک خواب، کوتاه…
یه مرد بود؛ یه مرد…
با دستای فقیر… با چشمای محروم… با پاهای خسته…
یه مـرد بود؛ یه مــرد…
شب؛ با تابوتِ سیاه… نشست توی چشماش…
خاموش شد ستاره؛ افتاد روی خاک
سایه اش هم نمی موند؛ هرگز پشتِ سرش!
غمگین بود و خسته… تنهای تنها…
با لب های تشنه؛ به عکسِ یه چشمه نرسید، تا ببینه…
قطره، قطــره… قطـره ی آب… قطــره ی آب…
در شبِ بی تپش…
این طرف، اون طرف؛می افتاد تا بشنفه
صدا… صدا… صـدای پا… صــدای پـا...
🥀 @Bartarinha
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
چرا پنهان کنم؟...عشق است و پیداست
درین آشفته اندوه نگاهم
تو را می خواهم- ای چشم فسونبار!-
که می سوزی نهان از دیرگاهم
چه می خواهی ازین خاموشی سرد؟
زبان بگشا که می لرزد امیدم!
نگاه بی قرارم بر لب توست
که می بخشی به شادی ها نویدم!
دلم تنگ است و چشم حسرتم باز
چراغی در شب تارم برافروز!
به جان آمد دل از ناز نگاهت
فرو ریز ای سکوت آشناسوز!
💔 @Bartarinha
ای که همه نگاه من خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمیدهم یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود یک نفس آرزوی تو
در قفس خیال تو تکیه زنم به انتظار
تا که تو بشکنی قفس پر بکشم به سوی #تو
💓 @Bartarinha
دنیا پست تر از آن است که به خاطر داشتنش
حاضر باشم غم نداشتنت را نداشته باشم
🥀 @bartarinha
شکست عهد مودت #نگار_دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
تطاولی که #تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن خون خوار خویش نپسندم
اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
#هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم
بیار ساقی سرمست جام باده عشق
بده به رغم مناصح که میدهد پندم
من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بیحساب فرزندم
به خاک پای #تو سوگند و جان زنده دلان
که من به پای #تو در مردن آرزومندم
بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف #تو هیچ پابندم
به خنده گفت که سعدی از این سخن بگریز
کجا روم که به زندان عشق دربندم ❤️
باورت نمی شود
آن شب از غرور بی بهانه ات
در طنین آن سکوت جاودانه ات
چلچراغ آسمانان شکست و تیرگی درون من شکفت...
باورت نمی شود که من هنوز
از دریغ کهنه نگاه آشنای #تو
تا حقارت غریب این نگاه سرد
از سقوط ناگهانی از بلوغ عاشقانه کلام تو
تا رکود این سکوت تلخ
پرسه می زنم!
باورت نمی شود...
پیکر خروش من
از تب سپید آفتاب، تا سیاهی کنایه سوخت!
اینک اما
باورت نمی شود که من
وارها ده در میان حیرت کنون
مانده با کور سویی از فانوس خاطرات دور
در سیاهی شب جدائیت
تکه های چلچراغ را
از درون کوچه های قهر #تو.... فاش می کنم!
من ستاره های اشتیاق را
تا وصال نبض چلچراغ
تا همیشه مهتاب می کنم!
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من وز دل من آن نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود
#نرود!!!
تو مگر…! تو مگر شاه #پَري روياني؟! تو مگر…! تو مگر ماه نِکو روياني؟!
آه! از اين طُره مويت …♫
آه! از اين جِلوه رويت …♫
من بيچاره زدم، عُمري در کعبه کويت!! من آواره شُـُدم، خسته پُر از تير عَدويت!!
آه! از اين بَرقِ نگاهت …♫
کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان...
💕 @Bartarinha
بیا که #چشم_تو تا شرم و ناز دارد کس #نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی!
💕 @Bartarinha
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
💝 @Bartarinha
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده سر در کمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت اندوه چیست،
عشق کدام است، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم بر هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای #تو
💘 @Baetarinha
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجزو نا توانی می کند
بلبلی در سینه می نالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند
ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند
نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی می کند
گر زمین دود هوا گردد همانا، آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی می کند
سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می کند
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند
بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می رسد با من خزانی می کند
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون می کند با ما نهانی می کند
می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می کند
"شهریارا" گو دل از ما مهربانان نشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند
@Bartarinha
#سکوت سرشاز ناگفته هاست
دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت #تو و من
.
.
#احمد_شاملو
🍃 @Bartarinha
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین #سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
#دلدار که گفتا به توام دل نگران است
گو میرسم اینک به سلامت نگران باش
#خون شد دلم از حسرت آن لعل روان بخش
ای درج محبت به همان مهر و نشان باش
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش
حافظ که هوس میکندش جام جهان بین
گو در نظر آصف جمشید مکان باش
هزار سال میان جنگل ستاره ها، پی #تو گشته ام، ستاره ای نگفت کزین سرای بی کسی، کسی صدات میکند؟! هنوز دیر نیست، هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست. عزیز همزبان، #تو در کدام کهکشان نشسته ای...
#FH
💖 @BARTARINHA
هرگزم نقش #تو از لوح دل و جان نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود