همه میگن که عجیبه ♬!♫!♪ اگه منتظر بمونم…
همه حرفاشون دروغه تا ابد اینجا میمونم
بی تو و اسمت عزیزم ♬!♫!♪ اینجا خیلی سوت و کوره
ولی خوب عیبی نداره دل من خیلی صبوره صبوره
اگر #تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی شود مارا
به دوستی اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را
من میگم بشین کنارم، تو میگی دوست ندارم!
من میگم قلبمو نشکن، تو میگی من میشکنم من!!...
بیا مثل اون کسی شو که یه شب قصد سفر کرد
دید یارش داره میمیره، موندشو صرفنظر کرد...🥀
فقط به خاطر تو...
زیر طاق دو تا ابرو دو تا دریاچه پر قو
مث گله های آهم واسه چی فرار کردی
دستم از دست #تو دوره دلم انگار تو تنوره
توی سینم که صبوره غمو موندگار کردی
بغض وحشی تو گلومه شب و عکسات رو به رومه
دیگه طاقتم تمومه منو بی قرار کردی
رنگ چشمات آسمونم خنده هات قاتل جونم
دلبر ابرو کمونم دلمو شکار کردی
رو بخار شیشه اسمت دل کشیدم پیش اسمت
قطره بارون میشه اسمت سالو بی بهار کردی
تو چشام حسرت و ماتم تو نگام یه عالمه غم
همه غصه هارو با هم تو دلم قطار کردی
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را
غرور حسنت اجازت مگر نداد ای #گل
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبان بادپیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
✒ @Bartarinha
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
وعده وصل و لقا میدهدش گام به گام
اخر کار ولی می بدهد دشنامش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش
سالها جهد بی حاصل نصیبش شد ولی
گر اشارت می کنی طالب خسته رود در کارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که در کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارش
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش
دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش
💜 @Bartarinha
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای دلبرا خطا این جاست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
ندای #عشق_تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
ساقی چشمان او پيمانه پيمانه! عشق ريزد به جام جانـم!!
حرفی دارد! رمزی گويد! شيدا کُند مارا يارا يارا…
💖 @Bartarinha
تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت
از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت
اندوه جدایی ز کسی پرس که یک چند
دور فلک از صبحت یارانش جدا داشت
دیوار ترا من حله خار نخواهم
هجرت به دلم گر چه که صد رخنه روا داشت
داغی دگر اینست که از گریه بشستم
آن داغ که دامانت ز خون دل ما داشت
صوفی که خرامیدن تو دیده به صد صدق
بدرید مصلا و کله در ته پا داشت
خسرو به وفای تو دهد جان که در آفاق
گویند همه کان سگ دیوانه وفا داشت
من غم حرفای تو همه دنیای تو حسرتش مانده به قلبم
رنگ چشمای تو خواب و رویای تو حسرتش مانده به قلبم
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تو ام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شایدم بخشیده از اندوه پیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای ز گندمزار ها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردید ها
با توام دیگر زدردی بیم نیست
هست اگر ، جز درد خوشبختیم نیست
دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد
میباید این نصیحت، کردن به دل ستانان
من ترک مهر اینان در خود نمیشناسم
بگذار تا بیاید بر من جفای آنان
روشن روان عاشق از تیره شب ننالد
داند که روز گردد، روزی شب شبانان
باور مکن که من دست از دامنت بدارم
شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان
چشم از تو برنگیرم ور میکشد رقیبم
مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان
من اختیار خود را تسلیم عشق کردم
همچون زمام اشتر بر دست ساربانان
به خفتگان نیمه شب، حلقه به در نمیزنی
دلی که سنگ میشود، سنگ دگر نمی زنی
به ساحلی که سنگ شد، به انتظار تیشهات
نگو که مست و سرزده، به صخره سر نمیزنی
غمت بسمه دیگه و
بسمه دیگه
روزگار عشقه
اخه روزگار عشقه
خدا دوس داره تو رو تنها نمیزاره
تو رو میبخشه به من سر رام میزاره
خدا دوس داره منو با این دل تنگم
#تو رو میبخشه به من میدونه یه رنگم
دلم بیقراره عشقه اخ دلم بیقرار عشقه
از امسال تولد تو برایم غمانگیزترین تولد سال است.
.
.
.
مشتاق دیدارت میمانم
ای خسرو خوبان
.
.😭😭😭
گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن به دست نایی
گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت دارم سر گدایی
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا #تو بندگی کن کاو بندهپرور آید
🌹 @Bartarinha