نه طریق دوستان است و نه #شرط مهربانی
که به دوستان یک #دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
غم #دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد
و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی
نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی
مده ای #رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی
بت من چه جای لیلی که بریخت #خون مجنون
اگر این #قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی
دل دردمند #سعدی ز محبت تو #خون شد
نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی
نمیبینم نشاط عشق در کس
نه درمان دلی نه درد دینی
درون ها تیره شد باشد که از غیب
چراغی بر کند خلوت نشینی
اگر چه رسم #خوبان تند خوئیست
چه باشد گر بسازد با غمینی
🥀 @Bartarinha
والنور عم يمشي حفا و روشنايي پابرهنه در بین ما راه می رفت
ويفارق غصون الشجر و از شاخه درختان جدا می شد
انت وانا ونسمة جفا من و تو و نسیم بی رحمی
هبت علي الحلم انكسر نسیم بی رحمی بر رویا وزید و خوابمان را در هم کوبید
عندي الليل انطفا شب برای من خاموش شد
وين القمر مافي قمر ماه شبانه کجاست دیگر هیچ ماهی وجود ندارد
یا الشوق ياحرام الغفا ای اشتیاق, دیگر خوابیدن حرام شده است
يامرخص دموع البشر ای کسیکه باعث روان شدن اشکهای انسان ها گشته ای
يا حب لمحة واختفا ای عشقی که به یکباره ظاهر شد و ناپدید گشت
ماعد شفتله اثر و دیگر هیچ اثری از آن عشق ندیدم
يابرد عم يلغي الدفا ای سرمایی که باعث نابودی گرما می گردی
يادموع عم تمحي الصور ای اشکهایی که با ریختن بر روی عکسها آنها رانیست ونابود می کنی
حكمة وماكنا نعرفها حکمتی بود که ما آن را نمی شناختیم
ان القدر هو القدر اینکه سرنوشت همان سرنوشت است
شو صار يادرب الهوا ای راه عشق به من بگو چه شد
يا زارع بقلبی التعب ای کسیکه خستگی را در قلبم می کاری
مش مهم ما عدنا سوا مهم نیست که ما با همدیگر نباشیم
ولامهم غلب علي السبب و دیگر دلیل جدایی ما نیز مهم نیست
المهم من بعد الغنا مهمترین چیز تنها این است که بعد از ترانه
ننسي العذاب اللي مرق تمام درد و رنجی که کشیدیم را فراموش کنیم
بعدك ياقلبي اللي احترق بعد از تو ، دلم سوخته است
مغروم حرقه من اللهب دل شیفته که شعله های عشق باعث سوختـنـش شد
من وقتنا الكون ابتدا جهان از وقتی آغاز شد که ما به همدیگر رسیدیم
كانوا اتنين بهالدنيي زمانی که دو نفر در این دنیا بودند
وماكان في غيرهم حدا و غیر ازآنان هیچ کس دیگری در دنیا نبود
ولاينطفي الحب الهني و عشق خوب وزیبا هیچ وقت خاموش نمی شود
قلبهم علي الشوق اهتدا و قلبهایشان به سوی شور و شوق رهسپار شد
صارت سنين تسرق سنين سالها باعث از بین رفتن سالهای دیگر شدند
وصار يوسع هالمدا و باعث طولانی شدن زمان جدایی ما شد
والبعد يكبر بالدني و فاصله دوری و جدایی ما در این دنیا بیشتر و بیشتر می شود
واليوم صرنا ع الهدي و امروز ما خوشبخت شدیم
نحرق حياة مزينين و مشغول ساختن زندگی زیبایی هستیم
ما ضل بالوردي ندا و دیگر هیچ شبنمی در هیچ گلی باقی نماند
ولافي غصن عم ينحني و دیگر هیچ شاخه درختی خمیده نمی شود
وبايد وحدي ماعدا و من به تنهايي دربین دستانم
احلام عمري الولدانين روياهاي زندگیم متولد می شوند
لاصوت حتی ولا صدا نه دیگر صدایی هست و نه فریادی
ينده ويسأل شو بني که صدا بزند و بپرسد مرا چه شده است
من دور از آشيانم سر به آسمانم بي نصيب و خسته
ماندم جدا ز ياران از بلاي طوفان بال من شكسته
اميدم را مگير از من خدايا خدايا خدايا
دل تنگ مرا نشكن خدايا خدايا #خدايا
🥀
بزارید همه بدونن که به دست غم اسیرم
اخرش یه شب همونجا سر این کوچه میمیره
بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته
یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته....
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان ز او شدهام بی سر و سامان که مپرس
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
دل و دین میبرد از دست بدان سان که مپرس
پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
شیوهای میکند آن نرگس فتان که مپرس
گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم
گفت آن میکشم اندر خم چوگان که مپرس
گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس
دوست دارم… دوست دارم… ولی با ترس و پنهانی! ●♪♫
که پنهان کردن یک عشق؛ یعنی اوجِ ویرانی ●♪♫
دوست دارم! دوست دارم!
🥀#FH
Vurgunum
عاشقم
Ben Gönlümün Ayak Bağını
من زنجیر پای قلبمو
Senin Kapına Astımda Geldim
به درِ تو وصل کردم و اومدم
Ben Gönlümün Gözyaşlarını
من اشکهای قلبمو
Senin Yollarına Döktüm de Geldim
توو راه تو ریختم و اومدم
Ben Gönlümün Ateşini
من آتیش قلبمو
Senin Gözlerinden Aldımda Geldim
از چشمای تو گرفتم و اومدم
Vurgunum Yorgunum
عاشقم، خسته ام
Senin Yoluna Ölürüm Ben
من توو راه #تو میمیرم #F 🎋
صد تا بهار گذشت هی روزگار گذشت
شبای تار گذشت؛ صبح غم بار گذشت
اما این قلب من لحظه ای از تو نگذشت!
با این من مانده تا به ابد
در آرزویت بگو چه کنم
چون مرغ دل در هوای تو گر
پر زد به سویت بگو چه کنم
🦋🥀 #FH
قصهی #عشقت باز تو صدامه یه شب مستی باز سر رامه ●♬♩
یه نفس بیشتر فاصلمون نیست چه تب و تابی باز تو شبامه ●♬♩
🥀
دارم سخنی با تو گفتن نتوانم.... دور از #تو من سوخته در دامن شبها / چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم🥀
Читать полностью…بهانه ای بده به ابر کوچک نگاه من
در اوج گریه ها فقط #تو میشوی پناه من
به داد من برس هوا هوای خاطرات اوست
دلم گرفته است به این دل شکسته جان بده
تو راه خانه را به پای خسته ام نشان بده
به داد من برس هوا هوای خاطرات اوست
🥀 @bartarinha
آمد بهار و #گلرخ من در سفر هنوز
خندید ابرو چشم از گریه پر هنوز
آمد درخت گل به ببر اما چه فائده
کان سرو گلعذار نیامد به ببر هنور🥀