16224
اگه کتابی رو که میخوای توی قفسه نمیبینی، بنویسش!📝 گنجینهی توصیههای نویسندگی، ایده، اصطلاحات داستاننویسی، فراخوان ادبی، نقد و... برای نویسندهها.📚 ✒| تبلیغات: @benevis_s_ads ✒| درباره بنویس:️ @benevis_s_in ✒| ارتباط: @TheAdmin_Here
#کتاب 📚
🌀 نام: جنایت در خانه آخر
🌀 نویسنده: آگاتا کریستی
نیک باکلی دختری خوشگذران و شاد است که در خانهای قدیمی، تنها، زندگی میکند. نامِ خانه را «خانهی آخر» گذاشتهاند. چندروزی است نیک مورد سوءقصد قرار گرفته، اما موضوع را جدی نمیگیرد. پوآرو به همراه هستینگز، برای تعطیلات به سنتلو سفر کرده و متوجه موضوع میشود. در پی کشفِ فردی که به خانم باکلی سوءقصد کرده، از خانم باکلی میخواهد از دوستی دعوت کند تا کنارش باشد و امنیتش را حفظ کند. نیک از دخترعمویش مگی دعوت میکند تا به خانهاش برود. مگی در شب آتشبازی با شلیک سه گلوله کشته میشود...
پوآرو، این کارآگاه باهوش و ازخودراضی، میخواهد از ماجرا سر دربیاورد!
✏️ @benevis_s
من توی داستانهام صدها نوجوان رو کشتم. صدها!- آر. ال. استاین✍
و یه مدت واقعاً نمیفهمیدم چرا از این کار انقدر خوشم میاد!
چرا؟ تا اینکه یه روز فهمیدم... چون خودم یه نوجوان توی خونه داشتم!
•[📚]• شیپ کردن چیه؟
💙• شیپ کردن (که از کلمه Relationship) گرفته شده یعنی طرفداران یه اثر داستانی یا حتی آدمهای واقعی، دلشون میخواد دو (یا چند) نفر با هم رابطهی عاشقانه داشته باشن.
💙• مردم برای نشون دادن شیپهای موردعلاقهشون، فنآرت و فنفیکشن درست میکنن.
•[📚]• این کلمه از کجا اومد؟
💛• حدود ۱۹۹۵، بینندگان سریال تلویزیونی The X-Files معتقد بودن دو شخصیت اصلی باید با هم توی رابطه باشن.
💛• اون زمان مردم خودشون رو اسمهای مختلفی نامیدن که آخرش به شیپر (Shipper) رسید.
•[📚]• چند مفهوم مرتبط با شیپ کردن:
💗جنگ شیپی (Shipping War): وقتی یه شخصیت با افراد مختلفی شیپ میشه، طرفدارهای هر شیپ با بقیه بحث میکنن.
💗عشق حقیقی (OTP): اون کاپل و شیپی که به هر شیپ دیگهای ترجیح میدید.
💗 شیپی که نمیتونه واقعی بشه (مثلاً بهخاطر مرگ یکی از شخصیتها، اتمام اثر داستانی، تایید نشدنش توسط خالق و...) میشه شیپ/قایق غرقشده (sunk ship)، بهخاطر جناس کلمهی شیپ با قایق در زبان انگلیسی.
بمناسبت ۵ نوامبر «شب گایفاکس» و «توطئه باروت»
#کتاب 📚
🌀 نام: موجها
🌀 نویسنده: ویرجینیا وولف
این کتاب از زبان شش راوی، از خردسالی تا بزرگسالی بیان میشود و نگاهی پیچیده به روابط انسانی دارد.
هر کدام از راویها، سه زن و سه مرد، از ذهنیت خودشان حرف میزنند. بدون اینکه دیگری را مخاطب قرار دهند، یعنی به جای دیالوگ، در این کتاب تنها مونولوگ وجود دارد. کتاب موجها دربارۀ گذر زمان است، دربارۀ این که چطور همه چیز تغییر میکند و در عین حال ثابت میماند. درست مثل موجها که مدام به ساحل میرسند و از نو عقب میکشند.
در این فایل فشرده، دو ترجمه از این اثر (از پرویز داریوش و مهدی غبرایی) موجود است.
✏️ @benevis_s
۸ قانون پیشآگاهی: چطور درست به خواننده پیشآگاهی بدید؟🔪
بخش [4/4]، پست پایین👇
✏️ @benevis_s
🎵|• #موسیقی
آری؛ آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
- فروغ فرخزاد🌿
✏️ @benevis_s
۸ قانون پیشآگاهی: چطور درست به خواننده پیشآگاهی بدید؟🔪
بخش [3/4]، پست پایین👇
✏️ @benevis_s
برای خدمت به بشریت حاضرم تا پای چوبهی دار بروم اما خوب میدانم که حتی دو روز هم نمیتوانم با یک انسان در یک اتاق به سر ببرم. به محض اینکه یک نفر به من نزدیک میشود، شخصیتش کلافهام میکند.
📚| برادران کارمازوف
👤| فئودور داستایوسکی
🔥| #دیالوگ
✏️ @benevis_s
۸ قانون پیشآگاهی: چطور درست به خواننده پیشآگاهی بدید؟🔪
بخش [2/4]، پست پایین👇
✏️ @benevis_s
📝|• #تمرین
● آسمان آبی رو از زاویهدید ابر توصیف کن.
● خورشید رو از زاویهدید عطارد و نپتون توصیف کن.
✏️ @benevis_s
۸ قانون پیشآگاهی: چطور درست به خواننده پیشآگاهی بدید؟🔪
بخش [1/4]، پست پایین👇
✏️ @benevis_s
🎵|• #موسیقی
پستراک خاص و دگرجهانی🎵🥃
پر از داستانها و احساسات کشفنشده🌚
✏️ @benevis_s
فنآرت (Fanart) چیه؟😌
توضیح در پست پایین👇
✏️ @benevis_s
🔖•چطور مهارت نویسندگیمون رو افزایش بدیم؟
🔖• بخش سوم:
📚• مشاهدهی زندگی
💙نویسندههای خوب دنیایی خلق میکنن هم واقعی و ملموس باشه، هم اونقدر متفاوت که خواننده بخواد توش غرق بشه.
💚به آدمها نگاه کن، رفتار و تعاملشون با هم یا با اشیاء رو زیر نظر بگیر.
اتفاقهای اطراف رو ثبت کن. توی دفتر، با عکس، یا حتی فقط توی ذهنت.
❤️بعد فکر کن چطور میتونی اون چیزها رو وارد نوشتههات کنی:
شاید توصیف یه مکان باشه، شاید یه دیالوگ، یا حتی الهامی برای ساخت یه شخصیت جدید.
✏️ @benevis_s
📝 چکلیست بازنویسی
۱. آیا داستانت رو از لحظهی آغازگر و محرک شروع کردی؟
۲. آیا شخصیتهای اصلی رو در صحنههای ابتدایی معرفی کردی؟
۳. آیا الزامات ژانر رو بررسی کردی؟
۴. آیا به اندازهی کافی دیالوگ اضافه کردی؟ (پیشنهادی: حدود ۵۰٪ متن)
۵. در ابتدای داستان، چه قولی به خواننده دادی؟ آیا اون قول رو واضح بیان کردی؟
۶. آیا داستان بهاندازهی کافی کشمکش داره؟
۷. آیا بازار هدف یا گروه مخاطب رو در نظر گرفتی؟
۸. آیا چیزی رو در دیالوگ توضیح دادی و بعد دوباره همون رو در روایت تکرار کردی؟
۹. آیا به قهرمان داستانت صدای خاص و منحصربهفردی دادی؟
۱۰. آیا غلطگیری املایی انجام دادی؟
۱۱. آیا جملات خیلی بلند زیاد داری؟
۱۲. آیا قیدهای غیرضروری رو حذف کردی؟
۱۳. آیا صفتهای اضافه رو کم کردی؟
۱۴. آیا بخشهای مبهم یا بیمعنی رو حذف کردی؟
۱۵. آیا تشبیهها و استعارههای اضافی رو کنار گذاشتی؟
۱۶. آیا از ناسزاها و کلمات رکیک بیدلیل کم کردی یا حذفشون کردی؟
۱۷. آیا استفاده از جملات مجهول رو کاهش دادی؟
۱۸. آیا قسمتهای خودنمایانه یا متکلف نوشتهات رو حذف کردی؟
۱۹. آیا در متن دخالت کردی یا پند و نصیحتی که کسی نخواسته نوشتی؟
۲۰. آیا از واژگان درست و متناسب با ژانر استفاده کردی؟
۲۱. آیا رمانت رو حداقل پنج بار بازنویسی کردی؟
۲۲. آیا در طرح داستانت حفره یا تناقض وجود داره؟
۲۳. آیا قهرمانت باورپذیره؟
۲۴. آیا ضدقهرمانت باورپذیره؟
۲۵. آیا گفتوگوها طبیعی و روان هستن؟ (اونها رو با صدای بلند بخون!)
✏️ @benevis_s
🌷 چند #writing_prompt برای نوشتن رابطهی «دوستی تا عشق» ˚ ༘♡ ⋆。˚
● بغلهایی که اولش معمولیان، ولی هر بار طولانیتر میشن... چون هیچکدوم دلشون نمیخواد ول کنن.
● کنار زدن آرامِ موها از صورتش، فقط برای اینکه بهتر ببیندش.
● گرفتن دست هم، جوری که انگشتها توی هم قفل میشن.
● تماسهای شبانه که یکی وسط حرف خوابش میبره.
● اینکه بدون حرف بفهمه حال اون خوب نیست، چون بلده اون رو مثل یه کتاب باز بخونه.
✏️ @benevis_s
شیپ کردن شخصیتها (Shipping) چیه؟😌
توضیح در پست پایین👇
✏️ @benevis_s
🔖• هر ژانر، ویژگیهای خاص خودش رو داره. ما از روی عنوان، انتخاب واژگان، طرح جلد و... میفهمیم با داستانی در چه ژانر و حالوهوایی طرفیم.
🔖• هنگام نوشتن بهتره با انتخاب درست کلمات و ریتم نثر، حالوهوای ژانر موردنظر رو القا کنیم.
🔖|• برای #تمرین این تصویر رو در دو متن مجزا توصیف کنید:
● یک متن وحشتناک و رازآلود.
● یک متن عاشقانه و دلگرمکننده.
✏️ @benevis_s
📓|• قانون ششم: نقطه اوج باید با پیشآگاهی هماهنگ باشه.
📘|• حواستون باشه اوج و نتیجهی داستانتون با لحن و حالوهوای پیشآگاهیهایی که از قبل دادید هماهنگ باشه.
📗|• احتمالاً پیش اومده کتاب یا فیلمی ببینید که هیجانش تا حد زیادی بالا رفته، اما پایانش ناامیدکننده بوده؛ مثلاً رازی که وعده داده شده بود، خیلی پیشپاافتاده از کار درمیاد. این ناهمخوانی میتونه کل اثر رو خراب کنه، حتی اگه تا اون نقطه همهچیز خوب پیش رفته باشه.
📒|• البته نویسندگانی مثل کازوئو ایشیگورو استادانه از پایانهای ضد اوج استفاده میکنن تا انتظار ما رو بر هم بزنن.
📕|• میزان آزادی عمل شما بستگی به ژانر هم داره. در ادبیات جدیتر میتونید تجربیتر باشید، ولی در ژانرهای پرمخاطب (مثل عاشقانه یا جنایی) خواننده معمولاً انتظار داره قواعد کلاسیک رعایت بشن.
📓|• قانون هفتم: در بازنویسی، پیشآگاهیها رو اضافه یا اصلاح کنید
📘|• وقتی به مرحلهی بازنویسی میرسید، دنبال صحنههایی بگردید که ممکنه لازم باشه پیش از وقوعشون سایهای از نشانه یا هشدار در داستان انداخته باشید.
🖌|• کدوم اتفاقها پیشآگاهی لازم دارن؟ اونهایی که در غیر این صورت غیرمنطقی یا بعید به نظر میرسن.
📜|• مثلاً اگر از اول کتاب با شخصیتی آرام و معمولی همراه بودیم، ولی ناگهان در فصل هفتم شروع کنه به تیراندازی در یک مرکز خرید، بدون اینکه قبلاً نشانهای از خشونت در رفتارش دیده باشیم، این رفتار باورپذیر نیست.
📒|• هرچند گاهی شوک ناگهانی مؤثره، ولی وقتی در طول مسیر چند نشونهی کوچک میکارید، داستانتون لایهدارتر میشه و خوانندهی دقیقتر ازش لذت بیشتری میبره.
📓|• قانون هشتم: بازخورد بگیرید
📙|• وقتی مدت زیادی در دنیای داستان خودتون غرق هستید، دیدن تصویر کلی کار سخته. برای همین گرفتن بازخورد از دیگران خیلی مهمه.
📕|• شما چون همهچیز رو از درون میدونید، ممکنه بعضی نشونهها و پیشآگاهیها براتون کاملاً واضح باشن، اما برای خواننده گنگ باشن.
📘|• بازخورد تازه بهتون کمک میکنه بفهمید آیا پیشآگاهیها خوبند یا نه، و آیا خواننده سرنخها رو همونطوری که شما میخواستید دریافت کرده یا نه.
منبع توصیهها: nownovel📖
✏️ @benevis_s
واقعیت اسفبار این است که بخش بزرگ بدیها را کسانی مرتکب میشوند که هرگز تصمیم به بد بودن یا خوب بودن نمیگیرند، آنها که توانایی اندیشیدن ندارند.
📚| اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی
👤| هانا آرنت
🔥| #دیالوگ
✏️ @benevis_s
📓|• قانون چهارم: پیشآگاهی رو از مرحلهی طرحریزی در نظر بگیرید
📘|• به پیشآگاهی به چشم بخشی از ساختار کلی داستان نگاه کنید. چه از قبل برای رمانتون طرح کلی بنویسید چه نه، برای استفادهی مؤثر از این تکنیک، باید تا حدی ساختارمند فکر کنید.
📗|• پیشآگاهی باید بهاندازهی کافی زود اتفاق بیفته که به خواننده هشدار بده، ولی نه اونقدر زود که تا زمان وقوع اتفاق، یادش بره. اگه پیشآگاهی خیلی زود داده شده، هر از گاهی در طول داستان یه یادآوری کوچیک از اون نشونه بیارید.
📜|• مثلاً در سریال Twin Peaks از دیوید لینچ، کارگردان با نشون دادن قاتل در رؤیاها و توهمات شخصیتها، باعث میشه حس رمزآلود بودن ماجرا و کنجکاوی درباره هویت قاتل تا مدتها حفظ بشه، حتی با اینکه سریال زیرشاخههای داستانی متعددی داره.
📕|• اگه رمانتون رو بدون طرح قبلی نوشتید، میتونید بعد از تموم شدن پیشنویس اول، یه «طرح معکوس» بنویسید که فقط روی پیشآگاهیها تمرکز کنه. بررسی کنید:
آیا پیشآگاهیها به موقع اومدن؟
آیا در پایان به نتیجه رسیدن؟
خواننده نباید بپرسه «پس اون قضیه چی شد؟» (مگر اینکه عمداً بخواید گیج و عصبانیش کنید)
📓|• قانون پنجم: زیادهروی نکنید
📘|• پیشآگاهی خوب یعنی به اندازه درست و متعادلی روش تاکید کنید. نباید خیلی زود نقشهتون رو برای خواننده رو کنید، ولی باید طوری نشونهها رو بکارید که در ناخودآگاهش ثبت بشن.
📒|• در حالت ایدهآل، وقتی اتفاق مهم بالاخره میافته، خواننده باید بتونه به عقب نگاه کنه و بفهمه که از همون اول نشونهاش داده شده بود، حتی اگر اون موقع متوجهش نشده بوده.
📙|• بهترین غافلگیریهای داستانی همزمان باعث تعجب و رضایت میشن: «آهان، معلوم بود! از اول معلوم بود قاتل کیه!» با اینکه هنگام خوندن خواننده نمیتونست به نتیجهای برسه.
📕|• یه راه مؤثر برای طبیعی کردن پیشآگاهی اینه که اون رو در دل رویدادهای عادی بگنجونید.
📜|• مثلاً شخصیت داره برگهی بیمهاش رو میخونه و متوجه یه چیز غیرعادی میشه، اما زنگ در به صدا درمیاد و تمرکزش قطع میشه. این حواسپرتی باعث میشه خواننده اهمیت اون کشف رو در لحظه دستکم بگیره.
•[📚]• ادامه دارد...
✏️ @benevis_s
کتابها باید تبر باشند برای دریای یخزده درون ما.
📓|• قانون دوم: هدف پیشآگاهی رو درک کنید.
📘|• پیشآگاهی در واقع داره میگه: «به این رفتار یا وسیله دقت کن، این مهمه.» باهاش تعلیق میسازیم یا خواننده رو برای چرخش ناگهانی داستان آماده میکنیم، چرخشی که اگه بدون زمینهسازی اتفاق بیفته، ممکنه باورناپذیر به نظر برسه.
📗|• هدف پیشآگاهی دادن مشخص میکنه چطور باید ازش استفاده کنید. اگر قصد دارید تعلیق ایجاد کنید، باید نشونههاتون به اندازهای واضح باشن که خواننده حس کنه اتفاق خاصی داره میافته.
📒|• مثلاً اگر نشون بدید شخصیت اصلی، اسلحهای رو داخل داشبورد ماشینش قایم میکنه، این یعنی قراره اتفاق خشونتآمیزی بیفته. خواننده ممکنه فکر کنه: «میخواد به کسی حمله کنه؟ یا برای دفاع از خودشه؟» این پرسشها بذرهایی هستن که بعداً در داستان به ثمر میرسن.
📙|• حتی میتونید فقط نشون بدید که شخصیت چیزی رو پنهان میکنه، بدون اینکه بگید اون چیز چیه، و بعدتر هویت اون شیء رو مشخص کنید. لذت پیشآگاهی همینه: شما تصمیم میگیرید چقدر میخواید مرموز باشید. بستگی داره چقدر بخواید رمز و راز بنویسید.
📕|• اگر فقط میخواید خواننده رو برای موقعیتی در فصلهای بعدی آماده کنید و قصد ندارید تعلیق بسازید، پیشآگاهیتون باید تقریباً نامحسوس باشه. مثلاً در فصل اول، شخصیت در حال گشتن در سایتهای کاریابیه، که این بهصورت غیرمستقیم پیشآگاهی از مشکلات شغلی و محیط کاری ناخوشایندش در فصلهای آیندهست.
📓|• قانون سوم: پیشآگاهی باید به نتیجه برسه (قانون «تفنگ چخوف»).
📘|• نمایشنامهنویس و نویسندهی بزرگ روس، آنتون چخوف، یهبار گفته بود: «اگه در داستان تفنگی رو نشون میدید، باید یه جایی شلیک بشه. وگرنه نباید اصلاً اون تفنگ وجود داشته باشه.» این ایده که به تفنگ چخوف معروفه، برای پیشآگاهی درست خیلی مهمه.
📗|• البته همیشه استثنا وجود داره. رمانها نسبت به داستان کوتاه یا نمایشنامه فضای بیشتری دارن و لازم نیست هر عنصر کوچیکی نقش کلیدی داشته باشه.
📒|• اما اگر چیز بزرگی مثل تفنگ یا اطلاعات شوکهکنندهای (مثلاً کشف اینکه یکی از شخصیتها کلاهبرداری بزرگی کرده) مینویسید، باید بعداً در داستان به نتیجهای برسه.
📕|• در غیر این صورت، خواننده گیج میشه و نمیفهمه چه چیزهایی واقعاً مهم بوده و چه چیزهایی صرفاً جزئیات بیاهمیت بودن.
•[📚]• ادامه دارد...
✏️ @benevis_s
🖇|• وقتی شخصیتهای زیادی دارید، با فاصله معرفیشون کنید!
🖌|• صحنههای ابتدایی رو طوری طراحی کنید که:
اتفاقهای مرتبط با طرح اصلی رو رقم بزنن،
بهتون اجازه بدن چند شخصیت مهم رو زود معرفی کنید،
اون هم طوری که ویژگیهای خاص هر کدوم نشون داده بشه،
و در عین حال، همه با هم یهدفعه ظاهر نشن.
📕|• مثلاً اگه داستان دربارهی یه گروهان نظامیه، لازم نیست همهی سربازها رو همزمان معرفی کنید. شاید در آغاز، کاپیتان توی چادرش با معاونش حرف میزنه، بعد یکی از سربازها با پیامی وارد میشه، و تازه بعد از اون کاپیتان میره سراغ بقیهی نیروها.
✏️ @benevis_s
۸ قانون پیشآگاهی: چطور درست به خواننده پیشآگاهی بدید؟📚
🖇• پیشآگاهی چیه؟
🖇• بهطور کلی، پیشآگاهی یعنی «هشدار یا نشانهای از اتفاقی در آینده». در ادبیات، منظور از پیشآگاهی اینه که در بخشهای ابتدایی داستان صحنههایی بسازید که باعث ایجاد تعلیق، انتظار یا درک بهتر خواننده بشه، اونم قبل از اینکه تحولات مهم داستان اتفاق بیفتن.
اینجا آرشیوی درباره پیشآگاهی و نمونههاش داشتیم و حالا در ۴ پست میخوایم هشت قانون اصلی برای استفادهی درست از این تکنیک رو مرور کنیم:
📓|• قانون اول: پیشآگاهی باید مرتبط و لازم باشه.
📘|• وقتی طرح کلی داستانتون رو مینویسید، قبل از اینکه پیشآگاهی اضافه کنید، مطمئن بشید که اون اتفاق واقعاً نیاز به پیشآگاهی داره.
📗|• همهی رویدادها لازم نیست از قبل نشانهای داشته باشن. اگر پیشآگاهی رو بیش از حد استفاده کنید، ممکنه نتیجهاش ناخواسته خندهدار از آب دربیاد.
📒|• وقتی برای یه اتفاق ساده و بیاهمیت بیشازحد زمینهسازی میکنید، داستانتون لحن اغراقآمیز و احساسی پیدا میکنه، مثل سریالهای ملودرام. پس پیشآگاهی رو برای رویدادهای مهم و تأثیرگذار نگه دارید.
📜• مثال خوب: صداهای عجیبی که دانشآموزهای هاگوارتز در دیوارها میشنون در هری پاتر و تالار اسرار از جی. کی. رولینگ، پیشآگاهی از هیولاییه که بعدتر قراره کشف بشه.
📜• مثال بد: رنگ چشمهای شخصیت قبل از وقوع اتفاقی تغییر میکنه یا برق میزنه. این یه کلیشهی تکراری در دنیای ابرقهرمانهای کمیکهاست.
•[📚]• ادامه دارد...
✏️ @benevis_s
📚|• اول و آخرِ کارِ نویسندگی، باید بهت خوش بگذره.
📕• داستانی رو بنویس که خودت دلت میخواد بنویسی، هرچقدر هم ایدهاش کلیشهای یا تکراری باشه.
📘• حق داری هر ایدهای رو امتحان کنی، دنیای خودت رو بسازی، داستانهات رو خلق کنی؛ حتی اگه پر از چیزایی باشه که قبلاً میلیون بار دیده شده.
📗• تا وقتی از کاری که میکنی لذت میبری و بهش اشتیاق داری، همین خودش بهترین دلیل برای ادامه دادنه.
📙• برای هر نوع داستانی مخاطب هست. خیلیا هستن که اتفاقاً دنبال همون ایدههای «تکراری» و آشنا میگردن.✨
✏️ @benevis_s
•[📚]• فنآرت خیلی ساده یعنی:
💗 هر نوع اثر هنری که طرفداران یه اثر داستانی براش بسازن.
💗این آثار هنری رو سازندگان اثر خلق نکردن یا بابتش پولی نمیپردازن.
•[📚]• فنآرت میتونه چی باشه؟
🤎نقاشی و طراحی دیجیتال یا کاغذی، موسیقی، خوانندگی، آثار مفهومی، مجسمه، فیلم و کلیپ، بنر، آواتار، انیمیشن، کلاژ، پوستر و...
🤎فنآرتها میتونن شخصیتهای یه اثر رو هم جوری که توی داستان هستن و هم هرجور که خودشون دوست دارن، با سبک یا موقعیتی کاملاً جدید نمایش بدن.
🤎اینترنت، ابزارهای تبدیل متن به تصویر و فناوریهای امروزی تولید فنآرت رو به مرحلهی کاملاُ جدیدی رسونده.
•[📚]• چرا بعضیها با فنآرت مخالفن؟
💙بعضیها معتقدند تهیه فنآرت خلاقانه نیست و صرفاً دزدی ایدههای دیگرانه. خلاقیت به اندازه مهارت اهمیت داره. بهصورت کلی، فنآرت کاری حرفهای نیست و حتی ممکنه آدم رو از لحاظ قانونی توی دردسر بندازه.
💙علاوه بر اون، بعضیها بهخاطر زیادهرویها (قانون ۳۴) با فنآرت مخالفت میکنن.
•[📚]• چرا بعضیها فنآرت درست میکنن؟
💛بعضیها میگن درست کردن فنآرت فعالیت مفرح و جالبی برای بروز دادن خود و علایقه و آدم رو به اثر محبوبش پیوند میده.
💛فنآرت زاویهدید جدیدی به هنرمند میده. اون رو با افرادی که علایق مشترک دارن، ارتباط میده.
✏️ @benevis_s
📚|• معرفی #تروپ
🩸|• چهلوچهار: خشونت تنها گزینهست (Violence Is the Only Option)
⚔|• مبارزه دراماتیک و هیجانانگیزه، برای همین خیلی از کشمکشهای قهرمان و شرور با مبارزه به پایان میرسن نه دستهگل و روبوسی.
⚰|• در این شرایط هروقت قهرمان میخواد با دیپلماسی و روشهای صلحآمیز کشمکش رو حل کنه، اوضاع اشتباه پیش میره. گاهی تهش تنها گزینهی باقیمونده خشونته.
🔪|• مثالها:
● عموماً کمیکها خشونت دارن که داستان هیجانانگیز بشه.
● شخصیت جک ریچر اثر لی چایلد همیشه به موقعیتهایی کشیده میشه که تنها گزینه خشونته.
● در بازی ویدیویی فالاوت ۲، فرنک هوریگن تنها فاینال باسه که نمیشه نظرش رو نسبت به جنگیدن تغییر داد.
● دیالوگی در کتاب جنگجویان:
بذار جنگجویانت بجنگند. بذار شجاعت و وفاداریشون رو با دفاع از نرز و بومت ثابت کنن. راهوروش قبیلهها صلح نیست؛ ما در صحنه نبرد خودمون رو ثابت میکنیم.
#کتاب 📚
🌀 نام: جنگنامه غلامان
🌀 نویسنده: بهرام بیضایی
نمایشنامه “جنگ نامه غلامان” ما شاهد دو جنگ هستیم، جنگی بر سر مسائل مادی و جنگی بر سر عشق. جنگ اول که بر سر قدرت است به نابودی دو طرف می انجامد ولی برعکس جنگ دوم پایانی خوش دارد و آن هم رسیدن عاشق به معشوق است. بیضایی را می توان نابغه قرن لقب داد، نابغه ای پسا مدرن با سابقه نیم قرن پژوهش، نیم قرن نگارش داستان، نمایشنامه و فیلم نامه، آن هم پر از اندیشه و تفکر.
شاید در اولین نگا نتوان این اثر را درباره جنگ ایران و عراق دانست. زیرا زمان و مکان جغرافیایی آن مشخص نیست. اما در قرائت آثار ادبی نیازی نیست که همیشه همه چیز به صراحت بیان شده باشد تا خواننده به درکی روشن از اثر برسد.
✏️ @benevis_s