ساحلی کو تا بیارامم دمی
ماسه افشانم به رویِ هر غمی
درتنش بازی کنم چون کودکان
تا رها گـردم زِ هر بیش و کمی..
#امید_قهرمانی
🎋🎙🆔@Bernadet1972
کاش امشب باران ببارد..
بر کویر سوزان روحم ..
کاش ببارد تا شاید آرام گیرند؛
این شعله های رقصان،
که در تبِ پریشانی روزگارم..
گُر گرفته اند..
کاش باران ببارد بر خاکستر وجودم..
شاید عطر باران تسلی دهد..
بی سرپناهی رویاهایم را..
چرا که هرگز اشکهای من؛
طاقت این کولهبار غم را نداشت..
کاش باران ببارد ..!!
#نگار_حسینی🌱
#دلنویس
🎋🎙🆔@Bernadet1972
از گوشه چشمانت
که ابتدای جهانم
تا گندم موهایت
که آخر دنیا،
هزار بوسه بدهکارم
کنارم بمان!
که فصل خرمالو
از لبهات اغاز
و پاییز با اشارہ انگشتت
به زمین می ریزد
و من از هیچ پرتگاهی
سقوط نمیکنم
تا بر شانه ات پرندہ ام
وآغوشت خانه ام
#گندم
🌿🕊🌿🕊🌿🕊
🎋🎙🆔@Bernadet1972
پشت طیف چشمانت
رنگ بازی می کند خورشید
سیب /از شرم گونه های تو
می نوشد
و هزار شمعدانی تشنه
در زلّ آفتاب
پر پر می زند
لب حوض نگاهت
#نعیمه_المولّی
🌸🍃🌸🍃🌸
🎋🎙🆔@Bernadet1972
به اندوه قفس می مانم
پس از رهایی پرنده
تا گردن
فرو رفته ام در پاییز
آسمانم را
صدای کلاغ پُر کرده است
زمینم را سکوت مترسک
#نعیمه_المولی
🌸🍃🌸🍃🌸
🎋🎙🆔@Bernadet1972
#قلمم درد کشیده است
در نستعلیق ابرو هایت چه شوری برپا میکند
هربار..
آرزوی باد دارم
تا بیاورد قاصدک خوش خبر حریم تو را
اما باد طوفان خیالت را برایم می آورد
..
و تشویش می اندازد در #دفترم
بداهه
#میثم_محمدزاده
🎋🎙🆔@Bernadet1972
⚜⚜⚜⚜
سراسر ماتم و دردم ز داغت ؛ ناله هم دارم
ز هجرت بیقرارم ؛ ماتمِ هرساله هم دارم
ز بس یاد تو کردم ؛ سینه ی تنگم گلستان شد
پُرم از یاس و سنبل ؛ ارغوان ؛ آلاله هم دارم
همیشه آسمان چشم من ابری و بارانیست
سراسر بغض و اندوهم ؛ به مژگان ژاله هم دارم
#مهدی_آهی
@nilufaraneh60
⚜⚜⚜⚜
🎋🎙🆔@Bernadet1972
🥀
پروانه صفت چشم به او دوخته بودم
آنگه که خبردار شدم سوخته بودم
خاکستر جسمم به سر شمع فرو ریخت
این بود وفائی که من آموخته بودم
#عاشق_اصفهانی
🥀
برنادت🤎🎙
:
همیشه پنجرهها و داستانهاشون برام مهم و قابل توجه بوده، حتما هر پنجرهای کلی قصه متفاوت داره، قصههای جاری پشت پنجرهها روایت آدمهاییه که زیر اون پنجرهها عاشقی کردن، خندیدن، گریه کردن، منتظر موندن، غصه خوردن، خوشحالی کردن و زندگی ...
وجود پررنگ پنجرههای اُرسی در معماری قدیمی ایران هم نشان از محبوبیت پنجرهها در زیباسازی داره، پنجرههایی چوبی با شکل گنبدی با شیشههای رنگی که باعث آرامش روح و روان میشده!
پنجرهها شاید راز نگهدارترین شاهدان عینی ما تو لحظات متفاوت زندگیمون هستن؛ یک پنجره انعکاس جشن هست و یکی اندوه، یک پنجره پر از خاک و یکی پر از گلدانهای تازه آب خورده، یک پنجره پر امید و یکی خالی از سکنه ...
ما از هر سمتی که به پنجره نگاه میکنیم، فقط شاهد و ناظر قاب کوچکی هستیم که در تیررَس نگاه ماست و ما فقط همون قاب رو میبینیم و قضاوت میکنیم، مثل خیلی از اتفاقات زندگی دیگران که هیچی ازش نمیدونیم و فقط از همون بخشی که در دسترس دیدگانمون هست راجع بهش صحبت میکنیم ...!
گوشه دنج هر آدمی تعریف خاص خودشو داره، برای یه نفر با کتابهاش تعریف میشه، برای یه نفر با یه پنجره و گلدونهاش و ...
شاید هم گاهی باید ذهنمون رو خالی کنیم، گوشه ای بنشینیم و فقط از رد شدن نور از پنجره لذت ببریم، نورهای مورّبِ پاییز که این روزا فقط چند دقیقه مهمون ما هستن ... شاید زندگی همینقدر سادهست و ما نمیدونیم!
یا اینکه تو هوای سرد پاییز، پنجره هارو باز کنی، پردههارو بزنی کنار، با صدای آهنگ، گوله بشی زیرِ پتو، اونوقت تا میتونی توی رنگِ آسمون، صدای رعد و برق و بارون، توی خنکیِ هوا گم بشی ...!
پنجرهها شخصیتهای مهم و دوستداشتنی داستان زندگی ما هستن؛
احمد آرام یه جایی نوشته بود:
خوبیِ خونههای قدیم به معماریشون بود، یه معماری صمیمانه. پنجره هر خونهای توی خونه اون یکی باز میشد و هیچ مشکلی باهم نداشتن!
حتی گاهی دیده میشد که درِ ورودی یه خونه با چندتا خونه دیگه مشترک بود!
با خودم میگم اون خونهها و همسایهها چقدر ساده هر روز به همدیگه میگفتن:
سلام، سلام ...
گاهی هم مساله چاییست داغ با عطر لیمو که در کنار چه کسی پشت پنجره نوشیده میشه ...!
یا اونجایی که سیاوش قمیشی میخونه:
دو دریچه دو نگاه دو پنجره
دو رفیق دو نگاه دو حنجره
و فریدون فروغی با اون صدای افسانهایش میگه:
پشت این پنجرهها دل میگیره ...
اُ.هنری هم یه داستانی داره به نام "آخرین برگ"، یادمه وقتی بچه بودیم تلویزیون هم این داستان رو نشون میداد، داستان روایت پیرمرد نقاشی که نقش برگ درختی رو بر دیوار روبروی پنجره یک دختر بیمار میکشه، بقای اون برگ از پی توفان، منشا امید دخترک میشه برای مقاومت و زندگی؛
یکی از بهترین لوکیشنها واسه صندلیهای لهستانی هم دقیقا پشت پنجره است، آدم وقتی میخواد گریه کنه بهترین جا روی یک صندلی لهستانیه، رو به پنجرهای تو یک هوای بارونی که حد فاصل خفقان و تنفس باشه،
صندلی و رو به دریا بودنش هم خیال انگیزه ...
پنجرهها و دريچهها بخشی از مهمترين دغدغههای ذهنی دائمی فروغ فرخزاد بودن، پنجره در شعر فروغ نماد پيوند با ديگران هست، نماد پيوند يافتن با جهان؛
هر پنجرهای روزنهای است،
روزنهای بر روشنايی،
روزنهای بر نور، بر درخشش عواطف انسانی،
پنجره رمز و راز اميد است، اميدی برخاسته از بينش، از نگرش به افقهای دوردست، به چشم اندازهای بيكرانه، پنجره راه ورود روشنايیست و گذرگاه فروغ اشراق، وسيله ارتباط است و كسب آگاهی، پنجره ابزار به تفاهم رسيدن است با ديگران و كليد گشايش در بر وجدان خويش و بر ديگرانی كه آن سوی پنجره وجود تو قرار دارند ...
اما فقط روشنايی نيست كه از پنجره به درون میاد، شب هم هست و تاریکی، شب مسموم با هرم زهرآلود نفسها، شب كدورت، شب تنهایی، شب بيگانگی، شب انزوا. شبی كه ريشه در سكوت داره، اگر چه پر است از انبوه صداهای تهی و نامفهوم: ناگهان پنجره پر شد از شب
شب سرشار از انبوه صداهای تهی،
شب مسموم از هرم زهرآلود تنفسها ...
حالا دیگه شکل پنجرهها مهم نیست، مهم زندگیای هست که پشت پنجرهها میگذره؛
شاید هم بُرد با اونیه که قشنگترین منظره رو میبینه حتی از پشت کثیفترین پنجرهها ...
▫️ سمانه پورمحمد
🎶 🆔@bernadet1972🐝🦋
┄┅┅┄┅✶♥️✶┅┄┅┅┄
أجمل احساس في الكون
قشنگترين حس در تمام دنيا
انك تعشق بجنون
اين است که
ديوانه وار عاشق بشوي
وده حالي معاك
و من اين حس را
همراه با تو دارم
خليتني أعيش ايام
باعث شدي که من
روزهايي رابا تو زندگي کنم
مليانه بشوق و غرام ذوبني هواك
سرشار از عشق و اشتياق
و در آتش عشقت ذوب شوم❤️
🎋🎙🆔@Bernadet1972
بس حلقه زدم بر در و حرفی نشنیدم
من هیچکسم يا که در این خانه کسی نیست؟
🍂🍂
#بیدل_شیرازى
🎶 🆔@bernadet1972🐝🦋
┄┅┅┄┅✶♥️✶┅┄┅┅┄
به زبان آتش
حرف می زند باران
پرنده ی کاغذی شعر
خود را به غروب می رساند
در افق باز خیالت
#نعیمه_المولی
🌸🍃🌸🍃🌸
🎋🎙🆔@Bernadet1972
#ساعت_عاشقی❤️❤️
تا قبل از در آغوش گرفتنش
گمان میکردم
زندگی ،
فقط زنده بودن است ..
🎶 🆔@bernadet1972🐝🦋
┄┅┅┄┅✶♥️✶┅┄┅┅┄
#چمدان خستگی هایم را در دوردستها ی اینه زمان جانهادم
تا با رویای #بادکنک های ذهن
پرا زاشوبم پروازی داشته باشم تا منتهای آسمان دل پرشور و نشاط #رفیق شفیق این #قلم و#دفترم
✍#برنادت
🎶 🆔@bernadet1972🐝🦋
┄┅┅┄┅✶♥️✶┅┄┅┅┄
صبح
خط بطلانی است
بر باور شب پرستانی
که به آفتاب ایمان ندارند
و ماهتاب را
مزاحمی برای آرامش می دانند
چشمانشان در نور نمی بیند و
پاهایشان با روشنایی سست می شود
می پوشند که نمایان نشوند و
می کوشند که پنهان بماند هر آنچه را
که گفته اند و نکرده اند
و کرده اند و نگفته اند....
#امیــــــــد_قهـــــــــرمانے
🍏@yaranebran🍏
🎋🎙🆔@Bernadet1972
#ساعت_عاشقی❤️❤️
درست مثل همون جا که شاهرخ میخونه:
چشات از جنس مرغوبه چقد حال چشات خوبه
🍁
🎶 🆔@bernadet1972🐝🦋
┄┅┅┄┅✶♥️✶┅┄┅┅┄
قدیـما لباسِ " رفاقت "
" معرفـــــت " بود
اما جدیدا " منفعـــــت "
جای" معرفـــــتو " گرفته
سلامتــی " رفقایـــــی که "
که هنـوز لباس کُهنِشون تنـشونه...
🌺🌺🌺
🎋🎙🆔@Bernadet1972
آره عزیزم مغرور باش،
افتخار کن به اینکه کنار هر کسی نمیشه پیدات کرد.
شوآف کن با این موضوع
که هر جایی نبودی و نیستی،
مغرور شو به خودت که
نه دمدستی بودی و نه سطحی …
اتفاقاً دقیقا همیناست که غرور میاره،
نه اون غرور کاذب که
با دیر سین کردن پیام و کممحلی میاد!
🎶 🆔@bernadet1972🐝🦋
┄┅┅┄┅✶♥️✶┅┄┅┅┄
حالا دیگه شکل پنجرهها مهم نیست، مهم زندگیای هست که پشت پنجرهها میگذره؛
شاید هم بُرد با اونیه که قشنگترین منظره رو میبینه حتی از پشت کثیفترین پنجرهها ...
▫️ سمانه پورمحمد
🎶 🆔@bernadet1972🐝🦋
┄┅┅┄┅✶♥️✶┅┄┅┅┄
:
شود به صبر دوا دردهای بیدرمان ...
▫️ صائب تبریزی
🎶 🆔@bernadet1972🐝🦋
┄┅┅┄┅✶♥️✶┅┄┅┅┄