:
🎞 معرفی بخشی از فیلمهای عاشقانه که بهتره ببینید:
• Titanic (1997)
• Romeo + Juliet (1996)
• Slumdog Millionaire (2008)
• Amélie (2008)
• Casablanca (1942)
• The Curious Case of Benjamin Button (2008)
• A Star is Born (2018)
• Eternal Sunshine of the Spotless Mind (2004)
• Her (2013)
• Ghost (1990)
• Pride and Prejudice (2005)
• The Notebook (2004)
• Gone with the wind (1939)
• Breakfast at Tiffany’s (1961)
• Wall-E (2008)
• When Harry Met Sally (1989)
• The Bodyguard (1992)
• Jules and Jim (1962)
• Notting Hill (1999)
• Silver Linings Playbook (2012)
• The Fault in Our Stars (2014)
• Me Before You (2016)
• Sleepless in Seattle (1993)
• Blue Valentine (2010)
• Tess (1979
• The Before Trillogy (1995,2004,2013)
• Phantom Thread (2017)
• Love Story (1970)
• Maid in Manhattan (2002)
• Save the Last Dance (2001)
• Pretty Woman (1990)
• True Romance (1993)
• Crazy/Beautiful (2001)
• One Day (2011)
• P. S. I love you (2007)
• Sweet November (2001)
• Love, Rosie (2014)
• The Wedding Date (2004)
• About Time (2013)
• Sweet Home Alabama
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
▫️ بعد خشک شدن گل،
دیگه آب دادن به اون فایدهای نداره …🌱
امروز بیشتر عاشقی کنید
بی خیالتر و رهاتر ...
مهر نثارِ همه اونهایی که عاشقی کردن رو بلدن ...
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
عشق جانوری است گرسنه؛ خوراکش ارتباط، اطمینان دادنهای پیدرپی و چشم به هم دوختن است.
وقتی چشمها بسیار نزدیک میشوند، چشمِ هیچکدامشان چیز دیگری نمیبیند.
📚 تصرف عدوانی
▫️ لنا آندرشون
:
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
مناسبتش یادم نیست. یک دستبند طلای خیلی ظریف با بند بنفش رنگ به من هدیه داد. شبدر چهارپر بود. گفت: «تا وقتی دوستم داری دستت کن.»
تمام مدتی که بند بنفش را دور مچ لاغر دست من میبست به «تا وقتی» که اول جملهاش گفت فکر کردم. تا آن موقع هیچکس جلوی یک جمله عاشقانه، برایم «تا وقتی» نگذاشته بود. کسی اینقدر روشن، اشاره به موقت بودن دوست داشتن نکرده بود.
خودم میدانستم که عشق تمام میشود. اما اینکه در اوج یک اتفاق به پایانش فکر کنی برایم تازه بود. فکر میکردم پایان ممکن است پیش بیاید و ممکن است پیش نیاید. هنوز معصوم بودم.
مرد اما نه معصوم بود و نه تازهکار. دستبندهای زیادی را به مچ زنهای زیادی بسته بود. به روشنی روزی را میدید که دیگر دوستش نداشته باشم. من اما قرار بود از پشت زخمهایم بالغ شوم. بزرگ شوم و به شبدر طلای چهارپر سبک نگاه کنم و ببینم که دیگر نه تنها دوستش ندارم که از تجسم اینکه دستش خورده به مچ دستم و بندی را به آن بسته، حالم بهم میخورد.
دستبند را خیلی وقت است که رد کردهام اما آن «تا وقتی» هنوز گاهی یادم میآید و آزارم میدهد. همیشه بعد از آن به معصومیت از دست رفتهام فکر میکنم. «خشم» سراغم میآید و «خشم» تمام شبدرهای چهارپر جهان را برایم پرپر میکند. مرد میدانست که یک روز دیگر دوستش نخواهم داشت و دوستم نخواهد داشت با این حال گذاشت آنقدر درد بکشم.
حالا خیلی وقت است که میدانم «تا همیشه» یک دروغ بزرگ شاعرانه است. میدانم «تا وقتی» حقیقت دارد. اما حقیقت زشت است. هر چیزی تاریخ مصرف دارد از جمله عشق و مخصوصا عشق. با این حال هیچوقت پشت عاشقانههایم، «تا وقتی» نخواهم گذاشت. هنوز دلم میخواهد جهان را خلاصه کنم و برگردم به معصومیت زنی که همیشه را باور میکرد. اما آن شبدر چهارپر، راهم را بسته است. به من میگوید که شبدرهای چهارپر، شانس و جاودانگی همه دروغ هستند. تنها چیزی که حقیقت دارد همین لحظه است. همین لحظه که در آن به سر میبرم. در آن به جهان روشن و تاریکم نگاه میکنم و غصه معصومیت از دست رفتهای را میخورم که به هیچ کارم نمیآمد و فقط عینکی صورتی را جلوی چشمهای خسته ام نگه میداشت.
برای این جهان، بدون عینکهای صورتی، بدون دستبندهای تاریخ مصرف گذشته و گوشوارههای بدلی چه چیزی باقی میماند؟ زنی ۴۴ ساله میماند که به ته ماندههای خیالش وصله میزند و دلیرانه از فکر کردن به «تا وقتی» عبورمیکند تا به شام شب فرزندش فکر کند.
▫️ روزنگار خانم شین
:
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
▫️ ولنتاین، به جای کادوهای لاکچری
کتاب به هم هدیه بدید،
رابطهها نیاز به درک و شعور داره، نه شکلات و پاستیل و عروسک!
:🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
و گفت:
اگر دوزخ را به من بخشند
هرگز هیچ عاشق را نسوزم
از بهر آنکه عشق
خود، او را صد بار سوخته است ...
📚 تذکرة الاولیا
▫️ عطار نیشابوری
:
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
تو را به خاطر دوست داشتن،
دوست می دارم ...
▫️ولنتاین مبارک❤️
:
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
راغب
ابرو مشکی
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
ولنتاین همگی عزیزان صدای ماندگارعشق مبارک
❤️❤️و
سپاس حضورتک تک شماگرامیان هستم که دراین کانال همیشه با بودن وحضور ارزشمندتان حامی بنده بودید. ❤️
روزهای اوقات این روزقشنگتان طلایی و محبت ابشارگونه بروجودتان سرازیر باشد .
امین ❤️❤️❤️❤️❤️
📚 کتاب #لاکپشت_و_عروسش_و_سی_افسانه_دیگر
🖊نویسنده: اندرو لنگ
این داستان: سر سحرآمیز
گوینده: بانو پریناز فرخنده کلام
ارائه شده از کانال تلگرامی #هزار_افسان (داستانهای افسانه ای صوتی)
مدیریت #محمدجواد_بوستانی
@mehrandousti
🎋🎙🆔@Bernadet1972
کاری برای کانال نابینایان
:
▫️ پری کوچک غمگین (بخش دوم)
مدت اندکی از انتشار عصیان گذشته بود که فروغ در شهریور ماه 1337 با ابراهیم گلستان آشنا شد. ابتدا به عنوان یکی از کارکنان گلستانفیلم در دفتر مشغول به کار شد؛ سپس کارِ ثبتِ مشخصاتِ نماهای فیلمها را بر عهده گرفت و مدتی بعد برای فراگیریِ آموزشهای تخصصیتر در حوزهی فیلمسازی راهیِ اروپا شد. سال 1339 به عنوان بازیگر جلوی دوربین ابراهیم گلستان رفت و سال بعد اقدام به روی صحنه بردن نمایشی با نامِ «کسبوکار میسیز وارن» کرد که ناتمام ماند و در 1341 نقش اول فیلم « دریا » ساخته گلستان را بر عهده گرفت که آن پروژه نیز به سرانجام نرسید. در تابستان همین سال برای تهیه مستندی از جزامخانه تبریز، به آنجا سفر کرد و پاییز و در طی یک سفر مجدد، ساخت مستند را شروع کرد. در طول تهیه مستند «خانه سیاه است» با حسین منصوری آشنا شد؛ فرزند یک مادر جزامی و بیسرپرست. فروغ سرپرستی حسین را پذیرفت؛ تلفیقی از حس انساندوستی و مهربانی ذاتیِ او و زخمهای روحیِ یک مادرِ محروم از فرزند. حسین گویی آمده بود تا قلب ملتهبِ فروغ را التیام بخشد و یاد کامیار را برای او زنده کند. «فکر و غصه راحتم نمیگذاشت. مرا میکشت. مرا از درون میتراشید. حسین که آمد، آرامتر شدم. اصلا گویی توی صورت این پسرک، کامی را میبینم.»
مستند « خانه سیاه است » که پیام اصلی آن «کوشش انسان برای دفع زشتی و ظلم و درد» بود در فستیوال اوبرهاوزن آلمان برنده جایزهی بهترین فیلم شد. فروغ در سال 1342 در نمایش « شش شخصیت در جستوجوی نویسنده » و سال بعد در فیلم « خشت و آینه » به ایفای نقش پرداخت. در همین دوره کتاب تولدی دیگر را منتشر کرد که در ابتدای آن نوشته شده بود: تقدیم به ا.گ.
این مجموعه شعر با آثار قبلی او تفاوتهای قابلاعتنایی دارد. مدتی بعد هم انتشار ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد؛ نزدیک به پایان!
24 بهمن 1345 فروغ نهار را در منزل پدری صرف میکند و پس از گفتوگویی کوتاه با مادر برای گرفتن چند حلقه فیلم با جیپ گلستانفیلم راهی تقاطع مرودشت و لقمانالدوله میشود. گویی آخرین توصیههای توران وزیری در باب احتیاط در رانندگی تاثیر چندانی در دخترِ سرکشِ سربههوایش نداشته و شاید هم قدرتِ بیچونوچرا سرنوشت یک حقیقت است. «طی یک حادثهی وحشتناک رانندگی در جادهی درروس ـ قهلک، فروغ فرخزاد شاعرهی معروف کشته شد.»
اظهارات نزدیکان فروغ حاکی از آن است که او بسیار مرگاندیش بوده و مرگ خود را در سنین جوانی بارها پیشبینی کرده است. او حتی به واسطهی مشکلات بسیار زندگی و تلاطمهای روحی یا به قول ابراهیم گلستان «عدم تعادلِ موسمی» چند اقدام ناموفق در جهت پایان دادن به زندگیاش داشته است. به هر صورت مرگ ناگهانی و نابههنگام فروغ، آن هم دقیقا در دورانِ نزدیک به کمال شعری و ادبیاش، جمع کثیری از ادبدوستان را متأثر و متأسف کرده و میکند.
من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد ...
من از کجا میآیم؟
من از کجا میآیم که اینچنین به بوی شب آغشتهام؟
هنوز خاک مزارش تازه است
مزارِ آن دو دست سبز جوان را میگویم ...
به مادرم گفتم: دیگر تمام شد
گفتم: همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق میافتد؛
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم ...
:
@Myworllllld
#ساعت_عاشقی❤️❤️
مگذر از من!
ای که در راه تو از هستی گذشتم ..
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
در اولین اپیزود فصل ۲۱ سریال South Park، اریک کارتمن به دوستدخترش میگوید: «عشق قرار نیست دردآور باشد.» و او را ترک میکند. کارتمن به دنبال معشوقهای مطیع است، کسی که وقتی گفت ساکت، ساکت شود، کسی که جکهایی که «او» دوست دارد را برایش تعریف کند. به عبارتی کارتمن در عشق پی کشف آدم و دنیایی متفاوت نیست، پی یکی را به دو تبدیل کردن نیست!
تعبیر آلن بدیو، فیلسوف و نویسنده معاصر فرانسوی، از عشقِ غلط همین است. او سایتهای دوستیابی را متهم میکند به ارائهی «عشق بیخطر»، حال آنکه عشق برای اینکه ماهیتش را انجام دهد نیازمند خطر کردن در موقعیتهاست.
بدیو به نقل از لاکان میگوید «عشق آن چیزی است که فقدان رابطهی جنسی را جبران میکند.»
نیز معتقد است «عشق تجربهی تازهای دربارهی حقیقت پیش پای میگذارد. بدین معنی که میتوانیم دنیا را جز از طریق آگاهی انفرادی تجربه کنیم و با آن مواجه شویم.»
آلن بدیو با تاکید بر اعتماد عشاق بر تفاوتهایی که با معشوق دارند، پیشنهاد میدهد «به چیزی عشق بورزید که آن را دوباره نخواهید یافت.»
*
من یاد حرفی از ژیژک میافتم، آنجا که میگوید دنیای سرمایهداری نو، قهوهی بدون کافئین میدهد، مواد مخدر بدون اعتیاد میدهد، نوشابهی بدون قند میدهد، به عبارتی جوهرهی هر چیزی را حذف میکند، تا مصرفکننده، بدون نگرانی از عوارض جانبی، بینهایت از محصول استفاده کند.
حال وضعیت عشق در دنیای معاصر هم همین است. اینستاگرام و فیسبوک، اطلاعات افرادی که کاندیدای دوستی با ما هستند را در اختیارمان قرار میدهند؛ تحصیلاتش چیست، با عکسهایش میفهمیم به قدر کافی پولدار است یا نه، روابط اجتماعیاش چطور است، با لباس خواب خوشگل است یا خیر.
و اینگونه از آن هیجان و ریسک عشق - آنطور که در ادبیات گذشته نقل شده - کاسته میشود. لذا میتوانیم بدون عوارض جانبی و مخاطرات، بیرویه عشق بورزیم و قهوهی دکافئینه بنوشیم.
از یک نظر این ورژن جدید عشق (که اعمال شیرین و فرهاد را حماقت میداند) بسیار دلپذیر است. همان جذابیت عشقی که در سینمای هالیوود میبینیم.
از طرفی خطر این نوع عشق این است که اساسا عشقی بروز پیدا نمیکند. رابطهی افراد، آنها را به مرحلهی بالاتری نمیبرد، گذشتن از خود برای دیگری، پذیرفتن تفاوتها و دیدن جهان از دیدگاه متکلم معالغیر.
به نظر من، مهمترین فاکتور این است که ببینیم رابطه منجر به «تکامل همراه» میشود یا نه و وقتی چنین تکاملی رخ دهد، دیگر چندان افسوسی هم بر رابطهی تمام شده وجود ندارد، هر دو فرد از کمال دیگری نفع بردهاند، مهربانتر شدهاند یا باسوادتر شده اند.
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
🎙 دیالوگ، هوشنگ ابتهاج، خسرو شکیبایی، طاهر قریشی، همایون شجریان ...
🎼 چای نبات
چشماتو ببند و دوازده دقیقه دل بده به این پادکست عاشقانه ...
:🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
📚 چند پیشنهاد کتاب برای عشاق به مناسبت ولنتاین و سپندارمذگان
▫️ دال دوست داشتن: شامل ۲۳ داستان بسیار کوتاه از حسین وحدانی با نثری زیبا درباره عشق و معنای زندگی است.
▫️ مصائب عشق: در این کتاب آلن دوباتن از دردسرها و مصیبت های عاشق شدن می گوید. کتابی مختصر و مفید که خواندنش برای روابط عاشقانه ضروری است.
▫️ اولین تپش های عاشقانه قلبم: شامل نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور از ۱۶ سالگی تا ۲۱ سالگی است.
▫️ مثل خون در رگهای من: شامل نامه های احمد شاملو به همسرش آیدا سرکیسیان است که با عمق جان نوشته است.
▫️ خطاب به عشق: نامه های عاشقانه آلبر کامو به معشوقه اش ماریا کاسارس است. نامه های این دو در سالهای ۱۹۴۴ تا آخر سال ۱۹۴۹ را شامل می شود. این یادگارها به کوشش دختر آلبر کامو جمع آوری شده است.
▫️ شصت سال عاشقی: زندگی و زمانه پوری سلطانی و مرتضی کیوان است. مرتضی کیوان سه ماه پس از زندگی مشترک دستگیر و اعدام شد. اما پوری سلطانی شصت سال عاشق او باقی ماند. این کتاب را فرشاد قوشچی نوشته است. پوری سلطانی از پایهگذاران علوم کتابداری و اطلاعرسانی در ایران است. او را به عنوان مادر کتابداری نوین ایران میشناسند. مرتضی کیوان، روزنامهنگار و منتقد ادبی و فعال سیاسی عضو حزب توده ایران بود.
هنر عشق ورزیدن: نوشته اریک فروم با ترجمه پوری سلطانی است. نویسنده تاکید می کند که این کتاب دستورالعمل ساده ای برای عشق ورزیدن نیست، بلکه عشق ورزیدن را به عنوان یک هنر معرفی می کند.
▫️ شرایط عشق: کتابی از جان آرمسترانگ با ترجمه مسعود علیا است که درباره فلسفه صمیمیت صحبت می کند. نویسنده با نگاهی فلسفی این سوال را مطرح می کند که عشق ورزیدن چگونه است.
▫️ درباره عشق: نوشته استاندال با ترجمه گلاره جمشیدی است. استاندال برای رده بندی انواع گوناگون عشق - پرشور، تنانه، خودخواهانه و ... - هفت مرحله ای را بازشناسی می کند که عاشقان در حین آن به جادوی احساس در می افتند.
:
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
سلامتی خانواده 🥂
عشقِ به اعضای خانواده، خالصترین و پاکترین نوع عشق تو دنیاست.
خانواده با ارزشترین دارایی ما تو این دنیاست؛
فراموش نکنید زندگی ما بدون حضور کسانی که دوستشون داریم معنایی نداره!
عزیزانی که هیچ وقت نه تکرار میشوند و نه تکراری ...
📽 Peaky Blinders
▫️ Creator: Steven Knight
:
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
▫️ عشق
عِشق (با ریشه فارسی ایشکا) یا دلدادِگی حسی است که به معنای دوست داشتن فرد یا چیزی است.
عشق، از عَشَقه گرفته شده است و آن گیاهی بدون ریشه است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد آن را بخشکاند.
عشق صوری درخت جسم صاحبش را، خُشک و زردرو میکند، اما عشق معنوی بیخ درخت هستی عاشق را خشک سازد و او را از خود بمیراند.
عشق را در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کردهاند!
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
▫️ روز ولنتاین، ۱۴ فوریه (۲۵ بهمن)، برای بسیاری از مردم جهان، روز عشق و دلدادگی و ستایش معشوق زمینی است. در هفته منتهی به ۱۴ فوریه، شور و حال خانه ژولیت از همیشه بیشتر است. بالکن قدیمی خانه ژولیت در شهر ورونای ایتالیا شاید بیشترین بوسههای عاشقانه در جهان را به خود دیده است.
در این هفته دفاتر ثبت ازدواج شهر ورونا پذیرای عاشقانی از نقاط مختلف دنیاست که قصد دارند در این شهر پیمان زناشویی ببندند.
سالانه میلیونها گردشگر از سرتاسر جهان به دیدار این خانه میآیند و از راهروها و اتاق ژولیت دیدن میکنند. گردشگران طبق سنت، دست بر سینه مجسمه ژولیت میگذارند تا بخت و اقبال به آنها روی بیاورد.
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
#ساعت_عاشقی❤️❤️
دوست داشتن ساده است
و باور کردنش سخت
تو ساده باور کن
که من سخت دوستت دارم
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
▫️پری کوچک غمگین(بخش اول)
فروخ فرخزاد شاعر و هنرمند نامآشنا، به تاریخ پانزدهم دی ماه 1313 در تهران متولد شد. (از تاریخ تولد فروغ دو روایت وجود دارد؛ هشتم و پانزدهم دیماه. اگر آثار نگاشتهشده دربارهی او را بررسی کنیم، (۱۵ دی) قویتر است و مشخصاً کتاب کسی که مثل هیچکس نیست _که گردآورندهی آن خواهر فروغ، پوران فرخزاد، است_ آن را تأیید میکند.) پدر، سرهنگ محمد فرخزاد و مادر، توران وزیریتبار. فروغ فرزند چهارمِ یک خانوادهی پرجمعیت بود؛ خواهرها و برادرها امیرمسعود، فریدون، مهرداد، پوران و گلوریا. سالهای کودکی و اساسا تجربهی زندگی در خانهی پدری، چندان دوستداشتنی و خوشایند نبود؛ وضعیتی که پوران فرخزاد در توصیف آن صراحتا از واژهی «وحشتبار» استفاده میکند. پدر مردی بود خشک، عصبی و خالی از هر نوع احساس؛ روحیهی یک نظامیِ سرسخت به وضوح در شخصیت او متبلور بود. او اغلب سعی داشت با سخت گرفتن به فرزندانش و محروم کردنشان از آسایش و امکانات زندگی، زمینه رشد آنان را مهیا کند. پوران پدر را این طور توصیف میکند: «چهرهاش همیشه از یک خشونت عجیب مردانه پُر بود. یک سرباز واقعی با یک چهرهی قراردادی یا بهتر بگویم با یک ماسک فراردهنده و همیشه همینطور بود. یادم میآید به محض اینکه صدای مهمیز چکمههایش بلند میشد، همهی ما از حالی که بودیم بیرون میآمدیم و مثل موشهایی که بوی گربه را شنیده باشند، خودمان را از دیدرس و دسترس او دور میکردیم.»
محمد فرخزاد با تمامی این مشخصات و مختصاتِ شخصیتی که تاثیر بسیاری بر زندگی و نگرش فروغ داشت، از طرفی دیگر مردی ادبدوست و اهل کتاب بود. فروغ، پوران، فریدون و دیگر فرزندان، همگی بخشی از توانمندی ادبی خود و پرورش آن را مرهون این علاقهی پدر و امکانات ناشی از آن _مانند کتابخانهاش_ بودند.
فروغ تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان خسرو خاور به پایان رساند و سپس در سال 1328 وارد هنرستان بانوان کمالالملک شد. در آنجا زیر نظر اساتیدی چون بهجت صدر نقاشی را آموخت و بعدها در اثر معاشرت با اشخاصی چون سهراب سپهری و مهری رخشا به آموختههای خود افزود. دو پرترهی او از چهره خودش و حسین منصوری، فرزندخواندهاش، جزو مشهورترین آثار تجسمی اوست.
در همین دوران بود که یک اتفاق ناگهانی و تاثیرگذار در زندگی فروغ رخ داد؛ ازدواج با پرویز شاپور. اتفاقی که فروغ بعدها از آن اینچنین یاد میکند: «آن عشق و ازدواج مضحک در شانزده سالگی پایههای زندگی آیندهی مرا متزلزل کرد.» این ازدواج به اصرار فروغ و پرویز، با وجود مخالفت خانوادهها سرانجام تحقق پذیرفت؛ اما دیری نپایید. باوجود علاقه متقابلی که این زوج به یکدیگر داشتند، فاصلهی دنیاهایشان چنان بعید بود که ادامه دادن زندگی مشترک را ناممکن میکرد. بدین ترتیب فروغ در سال 1334 در حالی که کامیار، پسرش، تنها سه سال داشت از پرویز شاپور جدا شد. این جدایی دو پیامد ناگوار برای او داشت؛ محرومیت از ملاقات با کامیار و بیاعتنایی پدر نسبت به او. فروغ که با متارکه، همسر و فرزندش را با هم از دست داده بود، از حمایتهای مادی و معنوی پدر نیز محروم شد. اوج اختلافات پدر و دختر منجربه ترک خانه شد. فروغ سرگردان و بیآشیان، ناچار به خانه طوسی حائری پناه برد و حدود سه ماه با این دوست به سر برد.
فروغ نمیخواست تمام سهمش از زندگی «رفتن به مجالس رقص و پوشیدن لباسهای قشنگ و وراجی با زنهای همسایه و ... خلاصه هزار کار کثیف و بیمعنی دیگر» باشد. او زندگی را به اندازه ذهن و قلبش، به اندازهی دنیای درونش فراخ و رها میخواست؛ بنابراین باوجود تمام دشواریها و فشارهای روحی موجود، متوقف نشد. سال 1335 به ایتالیا و از آنجا به آلمان سفر کرد و علیرغم شرایط مالی و روحی نامساعد، به آموختن چند زبان و ادامه فعالیتهای ادبی و هنریاش پرداخت. مدتی بعد به ایران بازگشت، اتاق کوچکی دستوپا کرد و به دنبال کار گشت. او کتاب دومش، دیوار، را که در همین سال منتشر شد، به پرویز شاپور تقدیم کرد. فرخزاد کتاب اول خود یعنی اسیر را بهار 1331 و در آستانهی به دنیا آمدن پسرش منتشر کرده بود. در ادامه با مجلاتی مانند فردوسی همکاری کرد و چند داستان کوتاه از جمله بیتفاوت و کابوس را نوشت. آغاز فعالیت فروغ در مطبوعات را فریدون مشیری چنین بیان میکند: «دختری با موهای آشفته، با دستهایی که از جوهر خودنویس آغشته شده بود، با کاغذی تاشده که شاید هزار بار آن را میان انگشتانش فشرده بود، وارد اتاق هیأت تحریریه مجله روشنفکر شد و با تردید و دودلی، در حالی که از شدت شرم، کاملا سرخ شده بود و میلرزید، کاغذش را روی میز گذاشت. این دختر فروغ فرخزاد بود. اولین شعرش را به مجله روشفکر سپرد و همان هفته بود که صدها هزار نفر با خواندن شعر بیپروای او، با نام شاعرهای آشنا شدند که چندی بعد به شهرت رسید و آثارش هواخواهان بسیاری یافت.»
:
@Myworllllld
:
▫️ برج پادشاه آلفرد در وینچستر، شاهدی بر تاریخ انگلیس که از قرن دوازدهم با آرامشی تحسین برانگیز در وسط شهر ایستاده است.
:
@Myworllllld