:
متیو: من اون قدری برای عشق احترام قائلم که حداقل در کوچه و پس کوچهها به دنبالش نگردم!
📽 That Obscure Object of Desire
▫️ Director: Luis Buñuel
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
چه سبز است دستهای جهان
و سبزینه رودخانه
که به سنگها می چسبد
سبز سبز
و چشمهای تو
و اندیشه های من
و آنچه می دانیم
که مثل برگ های درختان سبز هستند
و سراب و تنهایی و خورشید سبز
و ماهتاب که سبزه ها را
سبزتر می کند
و رفتن ما سبز خواهد بود
و مردن ما سبزتر
و به دستهای آسمان می اندیشم
و آب رودخانه
و آنچه سبز است
و همچنان سبز خواهند ماند
سبز سبز
#بیژن_جلالی
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
📚 کتاب #لاکپشت_و_عروسش_و_سی_افسانه_دیگر
🖊نویسنده: اندرو لنگ
این داستان: گربه ای به نام کیسا
گوینده: بانو پریناز فرخنده کلام
ارائه شده از کانال تلگرامی #هزار_افسان (داستانهای افسانه ای صوتی)
مدیریت #محمدجواد_بوستانی
@mehrandousti
🎋🎙🆔@Bernadet1972
کتاب صوتی نابینایان باصدای بنده امید که موردقبول حق واقع شود
📚 کتاب #لاکپشت_و_عروسش_و_سی_افسانه_دیگر
🖊نویسنده: اندرو لنگ
این داستان: خواهر خورشید
گوینده: بانو پریناز فرخنده کلام
ارائه شده از کانال تلگرامی #هزار_افسان (داستانهای افسانه ای صوتی)
مدیریت #محمدجواد_بوستانی
@mehrandousti
کالکشن نوستالژی ناب از بانو هایده مهمون گوشای قشنگتون🤩 ❤️
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
کمدی الهی
جلد دوم
برزخ
نوشته : دانته آلیگیری
ترجمه : شجاع الدین شفا
@MenuKetab | ْمِـنو کِـتاب
یه روزایي هست
آدم اینقدر حالش خوبه
ڪه هیچ اتفاقي نمیتونه
حاڸ خوبشو خراب ڪنه!🍃🌼
از ایڹ روزا
واسه همتوڹ آرزو میڪنم🍃🌼
روزتــــون عـــالـى ...حتی با یه چای خالی🍃
#رویااعتمادی 🖋️
آوا بانو برنادت 🎙️
:
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه ی غزل است
خلل پذیر بود هر بنا که می بینی
مگر بنای محبت که خالی از خلل است
📷 این تصویر، درخت یاری رسان در کوهستان بیوک مجارستان است.
از روزی که پاهای درختچه را بریدند و بردند سالها میگذرد، اما آن درخت زنده ماند، چون درخت دیگر، دوست وفادار و یاری رسانش استوار نگهش داشته است و خوراکش میدهد.
آنها هر بهار باهم شکوفه میدهند و هر پاییز دست در دست هم به خواب میروند.
▫️ دستمان در دست دوست باد ...
:
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
#ساعت_عاشقی❤️❤️
و اینجای داستان،
آن که برای تو
می میرد،
منم...
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
یه دیالوگی بود میگفت که:
«چون اهمیتی نمیدم؛
معنیش این نیست که نمیفهمم!»
خواستم بگم خیلیامون دقیقا همین شکلی هستیم،یعنی به خیلی از چیزا اهمیتی نمیدیم، و همه فکر میکنن ما نمیفهمیم ولی واقعیت اینه که ما فقط یاد گرفتیم که هر چیزی به قیمت از بین رفتن آرامشمون باشه، زیاده گرونه
اهمیت ندادنِ ما از نفهمیدن نیست
از نخواستنه ....
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
کمدی الهی
جلد سوم
بهشت
نوشته : دانته آلیگیری
ترجمه : شجاع الدین شفا
@MenuKetab | ْمِـنو کِـتاب
کمدی الهی
جلد اول
دوزخ
نوشته : دانته آلیگیری
ترجمه : شجاع الدین شفا
🗂 #شعر #فلسفی
✍🏻 مجموعه کتاب های کمدی الهی، که شامل عناوین دوزخ، برزخ و بهشت می شود، روایتی بلند در قالب شعر است که نگارش آن به قلم دانته آلیگری، در سال 1304 میلادی آغاز شد و تا یک سال قبل از مرگ دانته، یعنی در سال 1321 میلادی به طول انجامید. این کتاب، به شکل گسترده به عنوان برجسته ترین اثر در ادبیات ایتالیا شناخته می شود. کمدی الهی، داستان سقوط دانته به دوزخ به همراهی راهنمایی به نام ویرجیل، عروج او به برزخ و ملاقاتش با معشوقه اش و در نهایت، رسیدن او به بهشت را روایت می کند. این شاهکار بزرگ تاریخ ادبیات به مسائلی چون ایمان، آرزو و روشن ضمیری می پردازد و با ارائه ی تصاویری خیره کننده و به یاد ماندنی از دنیای بعد از مرگ، قصه ی تمثیلی شگفت آور و تکان دهنده ای از مسیر سعادتمندی بشر است.
@MenuKetab | ْمِـنو کِـتاب
#ساعت_عاشقی❤️❤️
از وقتی که رفتی
دلم گرفتارِ اسارتی شده
بنام تنهایی...!
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
تورا چه بنامم جز نفس
که بود و نبود تو
بود و نبود من است ❤️
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
:
▫️ داستان کتاب عاشقانه طاهره طاهره عزیزم
غلامحسین ساعدی، با نام مستعارِ گوهرِ مراد، نویسنده و پزشک ایرانی بود. ساعدی نمایشنامه نیز مینوشت و پس از بهرام بیضایی و اکبر رادی از نامدارترین نمایشنامهنویسان زبان فارسی بهشمار میرفت.
دوم آذر، سالروز مرگ غلامحسین ساعدی بود. مردی که در جوانی درگیر عشقی شورانگیز و پنهانی به «طاهره کوزهگرانی» دختر تبریزی میشود و اغلب نامههایش بیجواب میماند. در یکی از نامهها او یک صفحه تمام تنها نام معشوق را تکرار کرده و در پایان مینویسد: «طاهرهام، دوستت دارم.»
سالهای سال کسی از این عشق خبر نداشت؛ حتا دوستان نزدیک ساعدی. تا اینکه چند سال پس از مرگ «طاهره کوزهگرانی» خواهرزاده او ۴۱ نامهای که این نویسنده بزرگ به خالهاش نوشته بود را در قالب کتاب «طاهره، طاهرهی عزیزم» منتشر کرد. نامههایی که خبر از عشقی سوزان و البته بیفرجام میداد.
مهرداد کامروز -خواهرزاده طاهره- در جایی گفته خالهاش سالها در مورد ساعدی سکوت کرد و هیچگاه هم ازدواج نکرد. او یکی از علل بیثمری عشق ساعدی و طاهره را تفاوت موجود میان خانواده مرفه و طرفدار استبداد کوزهگرانی و خانواده متوسط و طرفدار مشروطه ساعدی دانسته است.
کتاب که در سال ۱۳۸۹ و حدود ۶سال پس از مرگ طاهره به چاپ رسید، شامل ۴۱ نامه ساعدی به معشوق است. بسیاری از نامهها بدون جواب ماندند. اما نشانههایی هست که طاهره هم گاهی پاسخ عاشقش را میداده است: «امسال هم برای من پیراهن میبافی یا خیر؟ اینها را بگو، برایم از خودت حرف بزن مثل همیشه»
به نظر میرسد هر چه ساعدی بیشتر نیاز کرده، طاهره نازش افزون شده: «طاهره عزیز من سر سه راهی واقع هستم. واقعا نمیدانم که آیا تو از من نفرت داری؟ اگر چنین است بگو، بنویس، تا من تا آخر عمر از چشم تو دور شوم. چرا مخل تو باشم؟ میروم. از این شهر خراب شده بیرون میشوم. این یک راه است. راه دیگر، نمیدانم آیا تو مرا فریب میدهی؟ اگر واقعا بدانم که تو میخواهی مرا عاشق و هواخواه خود سازی و با ناز و تکبر مثل زنهای هر جایی از مقابلم گذرکنی، نمیتوانم تحمل کنم، اگر بدانم که تو واقعا میخواهی مرا فریب داده و بیچاره کنی، میدانی چه خواهم کرد؟ تنها تو را خواهم کشت.»
مهرداد کامروز روایت کرده: «روزی خاله تلفن را برداشت و پس از مکالمه، گوشی را به مادرم داد. خاله خانم عجیبی بود و هیچ اطلاعاتی بروز نمیداد. مادرم پس از قطع مکالمه گفت که ساعدی بود و خداحافظی کرد. بعدها فهمیدم که ساعدی تماس گرفته تا قبل خروج از کشور، با خاله و مادرم خداحافظی کند.»
به گفته خواهرزاده طاهره، فاصله طبقاتی دلیل اصلی به ثمر نرسیدن این رابطه عاشقانه بود: «مادرم میگفت مادر ساعدی به این وصلت رضایت نداد. واقعیت دیگری هم بود؛ میان خانواده ما و خانواده ساعدی تفاوت طبقاتی وجود داشت.» خانواده طاهره فئودال بودند و ساعدی یک چپ عاشق پرولتاریا.
جد خانواده طاهره، حاج علی کوزهکنانی (برادر حاج مهدی کوزهکنانی) در حمایت از نیروهای استبداد کلی فعالیت کرده و از قدیم این خانه، طرفدار استبداد بود. اما خانواده ساعدی قطب مخالف بود؛ پدربزرگ ساعدی، حاج حسن نانوا از مجاهدان مشروطه بود و تفاوت ریشهای میان دو خانواده وجود داشت.
ساعدی در ادبیات و اندیشهٔ سیاسی از پیروان جلال آل احمد بهشمار میرفت؛ و از اوایل تشکیل کانون نویسندگان ایران بدان پیوست؛ ولی عمرش دیری نپایید، پس از انقلاب ۱۳۵۷ از راهِ پاکستان به فرانسه گریخت، و سال ۱۳۶۴ در پاریس جان سپرد، و در گورستان پرلاشز، با تشییع جمع بزرگی از ایرانیان پاریس، به خاک سپرده شد.
یک عشق دیگر در تمنای وصل به پایان رسید و اگر این نامهها منتشر نمیشد، شاید هیچگاه کسی از آن خبردار نمیشد. در نهایت روی سنگ قبر طاهره در گورستان بقائیه تبریز نوشتند: «آرامجای کسی که میان استخوانهای گوهر مراد آواز میخواند».
🎶 🆔@bernadet1972🎼
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•