blue_feeling_s | Humor and Entertainment

Telegram-канал blue_feeling_s - •вℓυє fєєℓɪиɢ•

14

Subscribe to a channel

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

گفت یه خورده چاپلوسی کنی
توی شرکت ترفيع میگیری
ما ترجیح دادیم بیکار بشیم

گفت فاصله بگیری از عشقت و
بهش بی‌محلی کنی دنبالت راه میفته
ما ترجیح دادیم بی یار بشیم

گفت برای استاد خوش خدمتی کنی
نمره بالا میگیری
ما ترجیح دادیم مشروط بشیم

گفت از علاقه‌ت دست بکشی و
با قواعد منسوخ بری جلو
پیش خانواده عزیز میشی

‎ما ترجیح دادیم طرد بشیم

‎گفت اگه نقش بازی کنی و
‎ خودت نباشی توی جمعِ دوستات پذیرفته میشی
‎ما ترجیح دادیم تنها بشيم

‎ببین
‎ما هم می‌تونستیم، ما هم بلد بودیم
‎اما نخواستیم صاحبِ جایگاه باشیم و
‎شخصیت‌مون رو اجاره بديم

‎هزینه‌شم میدیم. با سرِ بالا گرفته

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

‌‌
روزی می‌رسد که نسبت به همه‌چیز بی‌تفاوت می‌شوی. نه از بدگویی‌ دیگران می‌رنجی و نه دلخوش می‌کنی به حرف‌های عاشقانه‌ی اطراف. به آن روز می‌گویند: پیری. آن روز، ممکن است برای برخی پس از سی سال از اولین روزی که پا به این دنیا گذاشته‌اند، فرا برسد و برای برخی بعد از هشتاد سال هم هرگز اتفاق نیفتد. این دیگر بستگی به چگونه تا کردن زندگی با انسان‌ها دارد.

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

‏تنها سه روز واقعی‌ وجود دارد :
روز تولد، روز مرگ، روزی که به خود آیی!

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

زمان میگذره
خیلی سریع
به خودت نیای تو رو با خودش برده

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

گاهی هم آنقدر حالت خوب نیست که دلت می‌خواهد نه کسی نگرانت باشد، نه کسی حالت را بپرسد، نه کسی صدایت را بشنود و نه هیچ‌کسی با تو ملاقات کند. دوست داری از جهان فاصله بگیری و در خلوتی بدون حاشیه زخم‌های تنت را ترمیم کنی و تارهای از هم گسیخته‌ی روانت را به هم ببافی و قسمت‌های خالی وجودت را از نو بسازی و برگردی به جهان و این‌بار که پرسیدند: چگونه‌ای؟ بگویی: خوبم! خیلی خوب؛
و دروغ نگفته‌باشی...

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

‏آنچه این روزها بسیار تجربه می‌کنم: تهی شدن ناگهانی از شوق زندگی.

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

Your heart knows the truth

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

من یه جاهايي خيلي به خودم افتخار میکنم؛
واسه راهی که اومدم دقیقا همونجایی که میتونستم وایستم!
واسه کارایی که میتونستم مثلِ خیلیا انجام بدم ولي عقایدم مانعش شدن!
واسه روزای سختی که شرایط واسه جا زدن فراهم بود ولی پا پس نکشیدم...
واسه دردایی که تنهایی حس کردم و نذاشتم متوفتم کنن!
واسه حال خوبی که به خاطر حرف مردم از خودم دریغ نکردم!
واسه صبر و امیدی که همچنان پابرجاست تو قلبم!
واسه استقلالی که برای داشتنش جنگیدم،

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

بچه که بودم وقتی کار اشتباهی میکردم مادرم می گفت: "اشکال نداره حالا چکار کنیم تا درست بشه؟" اما مادر دوستم به او میگفت: "خاک بر سرت یه کار درست نمیتونی انجام بدی"

امروز هر دو بزرگسال و بالغیم
وقتی اتفاق بدی میافته اولین فکری که به ذهنم میاد اینه که: "خب حالا چکار کنم؟" و با حداقل اضطراب و عصبانیت مشکل رو حل میکنم.

اما دوستم با مواجه شدن با اتفاقات بد عصبانی میشه و میگه: "خاک بر سر من که نمیتونم یه کار درست انجام بدم چرا من اینقدر بدبختم!"

حرفهای امروز ما
و احساسی که به فرزندمان میدهیم
تبدیل صدای درونی او خواهد شد.

مراقب باشیم چه پیامی برای همه عمر به فرزندانمان میدهیم.

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

Life changes
You may lose your love; You lose your friends; You lose parts of yourself that you never thought about and then, without realizing it, these parts return! You will fall in love again, you will find better friends, better days will come...
You laugh again...


زندگی تغییر میکنه
ممکنه عشقت رو از دست بدی؛ بعضی از دوستات رو از دست میدی؛ قسمتایی از خودت رو که هرگز فکرشو نمیکردی از دست میدی و بعد بدون اینکه متوجه بشی، این قسمت ها برمیگردن! دوباره عاشق میشی، دوستای بهتری پیدا میکنی، روزای بهتر میرسن...
دوباره میخندی...

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

آنقدر کلافه‌ام... که ساکت ماندم
چون آب، درون برکه راکد ماندم
بی‌حوصله‌تر ز برگ پاییز شدم
در اوج جوانی‌ام، غم‌انگیز شدم...
پاییز! مرا چه خوب می‌فهمی تو!
ما را چو دمِ غروب می‌فهمی تو...
حاشا که جهان، چه حزن‌انگیز شده
انگار... تمام شهر، پاییز شده...
بی‌حوصله‌ام، کلافه‌ام، غمگینم
برگم، که به شاخه‌ی جهان، سنگینم...

🍁🍃🍂

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

انسانها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگی میکند یکی تحمّل!
انسانها شبیه هم تحمّل نمی کنند
یکی تاب می آورد
یکی می شِــــکند....
انسانها شبیه هم نمی شکنند
یکی از وسط دو نیم می شود
دیگری تکه تکه...
تکه ها شبیه هم نیستند
تکه ای یک قرن عمر می کند
تکه ای
یک روز...

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

نمی‌دانم آیا لازم بود بعضی چیز ها را بفهمم یا نه،
انگار زندگی کردن در غفلت و نادانی، بسیار راحت‌تر به نظر می‌رسد!

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

بنظرم آدمایی که با هرکسی دوست نمیشن، هر مهمونی رو نمیرن، هر لباسی رو نمیپوشن، هر حرفی رو نمیزنن، ‏و در کل برای خودشون چارچوب دارن، ‏آدمایین که نشون میدن درسته که آزادی قشنگه؛ منتها نه به هر قیمتی و نه به هر ارزشی!

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

کسی که میخواهد
مثل خورشید بدرخشد،
اول باید مثل خورشید بسوزد

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

گفت یه خورده چاپلوسی کنی
توی شرکت ترفيع میگیری
ما ترجیح دادیم بیکار بشیم

گفت فاصله بگیری از عشقت و
بهش بی‌محلی کنی دنبالت راه میفته
ما ترجیح دادیم بی یار بشیم

گفت برای استاد خوش خدمتی کنی
نمره بالا میگیری
ما ترجیح دادیم مشروط بشیم

گفت از علاقه‌ت دست بکشی و
با قواعد منسوخ بری جلو
پیش خانواده عزیز میشی

‎ما ترجیح دادیم طرد بشیم

‎گفت اگه نقش بازی کنی و
‎ خودت نباشی توی جمعِ دوستات پذیرفته میشی
‎ما ترجیح دادیم تنها بشيم

‎ببین
‎ما هم می‌تونستیم، ما هم بلد بودیم
‎اما نخواستیم صاحبِ جایگاه باشیم و
‎شخصیت‌مون رو اجاره بديم

‎هزینه‌شم میدیم. با سرِ بالا گرفته

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

‎نیاز دارم مدتی نباشم
‎سفر کنم به جایی که هیچ کسی را نشناسم،
‎به جایی که هیچ کسی مرا نشناسد...
‎دور باشم و رها
‎سبُک باشم و آزاد ...
‎آدم‌هایی را ببینم،
‎که هیچ تصور بدی از آن‌ها ندارم،
‎مسیرهایی را بروم،
‎که تا به حال نرفته‌ام،
‎عطرهایی را بزنم،
‎که تا به حال نزده‌ام،
‎و لباس‌هایی را بپوشم،
‎که تا به حال نپوشیده‌ام...
‎در مکان‌هایی بنشینم،
‎که هیچ خاطره‌ای را برایم زنده نمی‌کنند،
‎موسیقی‌هایی گوش کنم،
‎که مرا یادِ کسی نمی‌اندازند،
‎و نوشیدنی‌هایی بنوشم،
‎که مرا بیخیال تر از همیشه کنند...
‎نه به کسی فکر کنم،
‎نه نگرانِ چیزی باشم،
‎نه از پیشامدِ پیش نیامده ای بترسم!
‎من نیاز دارم مدتی در خنثی‌ترین حالتِ ممکن باشم ...

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

-امروز غمگین به نظر می رسی.
+راستشو بخوای من همیشه غمگینم
ولی امروز انرژی کافی برای پنهان کردنش رو نداشتم...

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

از یک سنی به بعد، زیاد حرف نمی‌زنی، زیاد ذوق نمی‌کنی، زیاد نمی‌خندی و زیاد به دل نمی‌گیری.
از یک سنی به بعد، منطقی می‌شوی، دنبال عشق نمی‌گردی، موزیک‌های تازه گوش نمی‌کنی، لباس‌های ساده می‌پوشی، رنگ‌های ساده انتخاب می‌کنی، ساده راه می‌روی و هرچه روانت را زیر و رو می‌کنی، هیجان چندانی برای ابراز نمی‌یابی.
از یک سنی به بعد، به آرزوهای دیرینه‌ات می‌رسی، اما انگار دیر شده و تو دیگر دلی برای اشتیاق نداری و از وقایع و رویدادها، مانند گذشته متاثر نمی‌شوی و لذت نمی بری!
از یک سنی به بعد، ارزش‌ها در ذهنت تغییر می‌کنند و مثل قبل به دنیا و آدم‌ها نگاه نمی‌کنی، مثل قبل فکر نمی‌کنی و تا جای ممکن فاصله می‌گیری و بحث نمی‌کنی و هرکس را در دنیای عقاید و برداشت‌های خودش رها می‌کنی و به دنیای آرام و امن خودت پناه می‌بری.
از یک سنی به بعد، انگار زیاد دویده‌ای و زیاد جنگیده‌ای و خسته‌ای، مانند جنگجویی که از خط مقدم بازگشته و از شدت درد و خستگی، وسط سنگر دراز کشیده و در حال حاضر هیچ چیز دیگری برایش اهمیت ندارد!

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

میگذره، اما ردش میمونه...

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

سیگار رو نمیدونم ولی انتظار کشیدن سرطان میاره

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

گفتم: پس زخم هایمان چه؟
گفت: بماند به یادگار

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است 
اما چه سود، حاصل گل‌های پرپر است! 

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

گهگاهی که دلم از زمانه میگیرد
با یاد گذشته دلم جانی تازه میگیرد

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

‏خانواده‌ای که اجازه‌ی «ترسیدن» به فرزندش نمی‌دهد،

اجازه‌ی «شجاعت» را هم از او می‌گیرد.

خانواده‌ای که اجازه‌ی «زمین خوردن» را به فرزندش نمی‌دهد،

اجازه‌ی «پایداری» را هم از او می‌گیرد.

خانواده‌ای که اجازه‌ی «آسیب دیدن» را به فرزندش نمی‌دهد،

اجازه‌ی «ترمیم شدن» را هم از او می‌گیرد.

‏هرجا که اجازه‌ی «ناتوانی» از انسان گرفته شود،

اجازه‌ی «توانمندی» هم از او گرفته می‌شود.

خانواده‌ای که نمی‌تواند ناکامی‌های کیستیِ انسانی را بپذیرد،



نمی‌تواند پتانسیل‌های آن را هم ببیند.

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

مطالعه کن، وقتی که دیگران در خوابند.
تصمیم بگیر، وقتی که دیگران مُرَددند.

خود را آماده کن، وقتی که دیگران در خیال پردازی‌اند.
شروع کن، وقتی که دیگران در حال تعلل‌اند.

کار کن، وقتی که دیگران در حال آرزو کردن‌اند. 
صرفه جویی کن، وقتی که دیگران در حال تلف کردن‌اند. 

گوش کن، وقتی که دیگران در حال صحبت کردن‌اند.
پافشاری کن، وقتی که دیگران در حال رها کردن‌اند.

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

برای وصف جوانی‌مان این مصرع
از حامد عسکری کافیست:

«هنگام ثمر دادن‌مان بود خزان شد»

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

شايد اگر به عقب بر می‌گشتم طور ديگری زندگی می‌كردم. طور ديگری نفس می‌كشيدم و طور ديگری دنيا را می‌ديدم ...

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

عجب نسلی بودیم!
به ما که رسید جنگل ها سوخت، دریاچه ها خشک شد، ماشین ۱۰ تومنی شد۵۰۰ میلیون، از داخل تحریم شدیم از بیرون تحریم، شدیم نسلِ پر از  دیدن و نداشتن، دویدن و نرسیدن، رفتن و موندن و انتخاب بین سخت و سخت تر..

Читать полностью…

•вℓυє fєєℓɪиɢ•

در مورد جزئی ترین چیزا میتونن نیم تا یک ساعت بحث کنن و من هر لحظه بی حوصله تر بشم

Читать полностью…
Subscribe to a channel