خنده های زندگی را روزگار از ما گرفت
ای خوشا روزی که ما هم روزگاری داشتیم
ای که در فصل خزان بینی مرا با پشت خم
این زمستان را مبین،ما هم بهاری داشتیم.
از مرگ خودت نترس،هرگز آن را نخواهی دید
از مرگ شرفت بترس،هر روز آن را خواهی دید
زیادی راجع به روحت بهشان نگو
آنها درست منتظر همین هستند.
زمانی بچه دار میشم که به این نتیجه برسم؛
من به دنیا آمدم،مزه زندگی را چشیدم و آنقدر خوب است که ارزش تکثیر دارد.
من
از دور بسیار خشک جدی
از نزدیک صمیمی و شوخ
و از خیلی نزدیک بسیار غمگینم
خیال میکنیم که ایستاده ایم
حال آنکه در حال سقوطیم
ترسیدن نعمت است،یعنی آدم هنوز هم چیزی دارد برای باختن
Читать полностью…
هر وقت از شما یک الگو ساختند سریع آن را خراب کنید
زیرا برای نگهداری آن باید زندگی خود را نابود کنید.
گفتم تو عاشقی،برایم توصیف کن که عشق چگونه است؟
گفت انگار هرچه روزی از دست داده بودم برگشت
نوشته بود:
به محض اینکه درد به شما درسشو بده از بین میره.
واقعا قشنگترین جمله ممکن بود!
به زندگی ام که فکر میکنم میبینم کتاب ها نجاتم دادند،فیلم ها،سریال ها،موزیک ها نجاتم دادند...
آدم ها؟نه هیچوقت.
زمانی فرا میرسد که باید رفت
حتی اگر جای مشخص و مطمئنی در انتظارت نباشد
طلاق بگیرید،فرار کنید،مهاجرت کنید،استعفا بدهید،ضربه متقابل بزنید،بجنگید،نابود کنید
ولی تحمل نکنید!
تحمل دروازه جهنم است.
و گفت : از قلبت چه خبر؟
گفتم : بسیار از تو یاد میکند...
خنده های زندگی را روزگار از ما گرفت
ای خوشا روزی که ما هم روزگاری داشتیم
بگذار بگذرد روز هایی که روز ما نیست
روزگاری روز ما هم میرسد.
You know my name,not my story
You see my smile,not my pain
You notice my cuts,but not my scars
You can read my lips,not my mind.
پختگی امروزت خرمن آن روز هایی است که گمان میکردی هرگز نمیگذرد.
Читать полностью…
سخت است کوه درد باشی و دیگران به آرامش ظاهرت حسادت کنند
Читать полностью…
هرچه پول در آورد کتاب خرید
پدر پرسید:دنبال چه میگردی؟
گفت:دنبال خودم
گاهی وقتا دلم میخواد تا سالها ویگن بخونه،تا شب تا صبح تا وقتی که نفس در سینه دارم
Читать полностью…
مرا ببخش پدر آنگونه که آرزو داشتی همچون دوستانم نشدم
آنان با یک سنگ دو گنجشک را میزنند
در حالی که من زخم هایشان را مداوا میکنم
هرچه داری به پای زندگی بریز تا مرگ چیزی برای بردن نیابد.
Читать полностью…
Today is diffucult,
Tommorow is much more difficult,
But day after tommorow is beautiful.
Most people die tommorow evening
گفت یه خورده چاپلوسی کنی
توی شرکت ترفيع میگیری
ما ترجیح دادیم بیکار بشیم
گفت فاصله بگیری از عشقت و
بهش بی‌محلی کنی دنبالت راه میفته
ما ترجیح دادیم بی یار بشیم
گفت برای استاد خوش خدمتی کنی
نمره بالا میگیری
ما ترجیح دادیم مشروط بشیم
گفت از علاقه‌ت دست بکشی و
با قواعد منسوخ بری جلو
پیش خانواده عزیز میشی
ما ترجیح دادیم طرد بشیم
گفت اگه نقش بازی کنی و
خودت نباشی توی جمعِ دوستات پذیرفته میشی
ما ترجیح دادیم تنها بشيم
ببین
ما هم می‌تونستیم، ما هم بلد بودیم
اما نخواستیم صاحبِ جایگاه باشیم و
شخصیت‌مون رو اجاره بديم
هزینه‌شم میدیم. با سرِ بالا گرفته
