bockaa | Unsorted

Telegram-канал bockaa - بُکاء

5277

بُکا؛ [(ب)(_ )ُ].[ بکاء ].گریه.(ناظم الاطباء).گریه.(مهذب الاسماء). اشك و زاري.به معني گریه که اشك ریختن باشد.(غیاث).گریه. 

Subscribe to a channel

بُکاء

🎼بیکلام با نتای پیانو
برای راحله...✨
@Bockaa

Читать полностью…

بُکاء

«لحظه‌ها را دریاب! چشم فردا کور است.»

Читать полностью…

بُکاء

ببخشید که این مدت پست نمیزارم یا فعالیتم خیلی کمه راستش حال روحیم خیلی بده و فقط دارم دست و پا میزنم تا یه روز بیشتر زنده بمونم. خوب بشم میام مثل قبل فعالیت میکنم. ممنون که درک میکنین♡

Читать полностью…

بُکاء


وقتی کسی همه باوراتو خراب میکنه و میره میشی مثل کسی که از همه جا درموندست و هیچ راهی نداره.اول مثل یه بچه که عروسکشُ جلوی چشماش داده باشن به یه نفر دیگه گریه میکنی چون زورت فقد به چشمات میرسه اما یکم بعد میبینی گریه کردنم فایده نداره بعدش دلتنگ ترین و کلافه ترین موجود روی زمین میشی اخه هر چی نباشه در حال ترک مواده مورد علاقتی.بعدش به سرت میزنی برگردی اما غرورت مانعت میشه و بعد ازون غرقه روزمرگی میشی دقیقا همینجاست که باید یبار برای همیشه بری جلو آیینه اشکاتو پاک کنی و از خودتوُ قلبت معذرت خواهی کنی و برای بهتر شدن حاله دلت تلاش کنی.آره دقیقا با خودتم،با تویی که وقتی اینو خوندی یه لبخند تلخ زدیُ با خودت گفتی اما من هیچوقت حالم خوب نمیشه.دقیقا با خوده خودتم.بلند شو و ادامه بده.
‌@Bockaa

Читать полностью…

بُکاء

روزی به خودت می آیی و میبینی
هر چقدر برای  بودنش جنگیدی
او برای نبودن تلاش کرد
هر چقدر برای جای خالی اش جنگیدی
او برای نیامدن تلاش کرد ...
از یک جایی به بعد  میفهمی که باید کنار آمد
با خودت
با نبودنش
با جای خالی اش
با نخواستنش!
از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الا عاشقی!

بُکاء

Читать полностью…

بُکاء

ارنستو ساباتو یه جمله‌ی بی‌نظیری داره که میگه:
"اگر برای کسی مهم باشی،
او همیشه راهی برای وقت گذاشتن
با تو پیدا خواهد کرد.
نه بهانه‌ای برای فرار
و نه دروغی برای توجیه!"

Читать полностью…

بُکاء

گابریل‌ گارسیا مارکز جمله عجیبی داره که میگه:

خاطراتی که آدم‌هایش رفته اند، دردناکند.
ولی خاطراتی که آدم‌هایش حضور دارند اما
شبیه گذشته نیستند، دردناکترند..!

Читать полностью…

بُکاء

اونجا که شهریار میگه:

گر مرا ترک کنی
من زِ غمت می سوزم ،
آسمان را به زمين
جان خودت می دوزم،
گر مرا ترک کنی
ترک نفس خواهم کرد،
بی وجود تو بدان
خانه قفس خواهم کرد...

Читать полностью…

بُکاء

یه جمله دلبرانه عربی هست که میگه

أنا لك حِین یَثقلَ العَالمُ عَلَی کَتِفیک.

یعنی ‏وقتی جهان به شانه‌هایت سنگینی می‌کند، مرا داری...

بُکاء

Читать полностью…

بُکاء

حالِ دلتان که کوک باشد آن روز، روزِ عشق است. دنبال اسمی برای روزهایتان نگردید. دنبال بهانه نباشید تا به کسی که دوستش دارید بفهمانید، دوستش دارید.
باور کنید دوست داشتن با بهانه فقط و تنها فقط رفع تکلیف است. باور کنید دوست داشتنی که دنبال روز و زمان مشخصی باشد، اسمش ابرازِ عشق نیست، انجام وظیفه است.
من فکر می کنم که روزِ عشق، هر روزِ زندگی ست. هر روزِ با هم بودن است. تمام روزهایی که بی‌خیال، بی‌هدف و بی عشق می‌گذرد را دریابید. تمام روزها... همه روزهایی که محبوبتان به شما عشق را هدیه می دهد و شما از کنارش ساده عبور می کنید. دنبال اسمی برای روزهایتان نباشید. دنبال عشقی باشید که در روزهایتان آرام آرام رنگ می بازد...

میثم اسفندیار

Читать полностью…

بُکاء

درد رفتن آدما نیست، درد امیدیه که به برگشتنشون داریم.

Читать полностью…

بُکاء

الان یسریا میان میگن شاملو آیدا رو میزده و بهش خیانت کرده، بله دوستان شاملو اصلا آدم خوبی نبوده ولی خب متناش قشنگه برای همین میزارممم😭😭😁

Читать полностью…

بُکاء

۲۱ آوریل ۱۹۰۳:
«دیشب خواب تو را دیدم عزیزترین!
می‌دانی کجا؟ در ‌کوپه‌ی قطاری، ما در سفر بودیم و تو مرا بوسیدی و من از خواب بیدار شدم.
یعنی به زودی می‌آیی، مگر نه؟»

•نامه‌ی آنتوان چخوف به اولگا کنیپر

Читать полностью…

بُکاء

اغلب ما همیشه با غیاب و فراق و فقدان آدم‌ها مهربون‌تریم تا خودشون. آدم‌ها رو قبل از به دست آوردن بیشتر دوست داریم تا وقتی کنارمونن. برای روابط‌مون وقتی رخ ندادن بیشتر شوق و انرژی داریم تا وقتی اتفاق میفتن.
سر پیری به نظرم میاد گونه‌هایی از انسان اصلا برای نگه داشتن خلق نشده. لابد خیلی از ما نسخه دوپای پرنده‌های مهاجر منقرض شده‌ایم. پرنده‌هایی که دل به شاخه نمی‌بستن و از درختی به درخت دیگه سرگردون بودن. تا اخرش که یخبندون شد و موندن بی‌درخت و منقرض شدن... 
تو در فرار مدامی ای انسان، اما آخرش که چی پرنده؟ بالاخره که بال و پرهات خسته میشن. به رنج بی‌درختی فکر کن گاهی...

حمیدسلیمی

Читать полностью…

بُکاء

آدما که یه دفعه رها نمی‌کنن و برن؛ یه دفعه قاطی نمی‌کنن، داد و بیداد نمی‌کنن و همه‌چیزو خراب نمی‌کنن این اتفاق طی یه دوره‌ی خیلی طولانی اتفاق میفته این‌جوریه که یه نفر بخاطر از دست ندادن کسی که دوسش داره همه‌چیز رو تو خودش می‌ریزه ولی یه دفعه؛ یه جایی دیگه نمی‌تونه تنهایی و با خودش همه‌ی اونا رو حل کنه...

راحلیسم

Читать полностью…

بُکاء

«ای سرنوشت! از تو کجا می‌توان گریخت؟
من راه آشیان خود از یاد برده‌ام
یک دم مرا به گوشه‌ی راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده‌ام..»

•فریدون مشیری

Читать полностью…

بُکاء

«و گفت این طریق، نخست نیاز بُوَد، پس خلوت، پس اندوه، پس بیداری.»

•ذکر ابوالحسن خرقانی؛ تذکرة‌الاولیا

Читать полностью…

بُکاء

اگر سهم‌تان نیست، اگر اندازه هم نیستید، اگر به هر دری می‌زنید و به رویتان باز نمی‌شود. اگر برای به دست آوردنش هرکاری کردید و حتی گامی به سویتان برنداشت، خیلی آرام بکشید کنار... قبل از این‌که همه‌تان به تاراج رود، خودتان را بیش از این خرج نکنید‌، باور کنید غرور انسان مهم‌تر از هر چیزی‌ست، برگردید به خودتان برای خودتان دل بسوزانید و برگردید به حال خوب گذشته
برگردید به خنده‌های بی‌بهانه قبل باور کنید هیچ حسی بدتر از دلتنگ شدن برای خود گذشتتون نیست...

بُکاء

Читать полностью…

بُکاء

یک زن
همین که احساس کند دوسش داری
و به فکرش هستی
و به خاطر دلش حاضری
قید بعضی چیزها را بزنی
یا بعضی کارها را بکنی
خوشبخت ترین می شود
زن ها توقع زیادی از زندگی ندارند
امنشان که کنی
دلشان گرم زندگی می شود...

‌•مانگ میرزایی

Читать полностью…

بُکاء

این گریه ها قرار نیست تموم بشن؟
حس و حال اون کسیو دارم که از همه خسته شده و همه دلشو شیکوندن، دیگه به هیچ‌کس هم نمی‌تونه اعتماد کنه، دوس داره بره یه جای خیلی دور تو یه کلبه چوبی تنهایی زندگی کنه هرچند تنهایی حوصلش سر می‌ره و خسته کنندس ولی این‌جوری ترجیح میده.
دیگه ترجیح میدم پیش آدمایی نمونم که من دوسشون دارم و تمام تلاشم رو براشون میکنم ولی اونا حتی حاضر نیستن من رو ببینن
از اذیت کردنم لذت میبرن، گریه هام براشون تفریح شده و چقدر این درد زیاد میشه وقتی همه اینها از طرف کسایی باشه که دوسشون داری. یه جایی دیگه میبری هرچی دوست داشتن و محبت داشتی رو آتیش میزنی میشی یه تیکه سنگ. من الان اونجام، امشبم میگذره مثل همه شبای قبل ولی صبح دیگه من آدم قبل نیستم، دیگه فقط یه خودم مونده با یه تنهایی گنده. نمیزارم کسی بیاد دوباره اذیت کنه این خودِ بیچارم رو...

راحلیسم

Читать полностью…

بُکاء

تو خوبی
و این همه‌ی اعتراف‌هاست.
من راست گفته‌ام و گریسته‌ام
و این بار راست می‌گویم تا بخندم
زیرا آخرین اشکِ من نخستین لبخندم بود.

شاملو

Читать полностью…

بُکاء

چه فایده ای دارد
نگرانِ من باشی ولی، از من دفاع نکنی؟
خیلی دوستم داشته باشی، اما من را نفهمی؟
جایِ خالیم را حس کنی، اما سراغم را نگیری؟
چه فایده ای دارد..
در بینِ وسایلت باشم اما مهمترینشان نباشم...

نزار قبانی

Читать полностью…

بُکاء

گفتم من دوستت دارم، خودخواهانه و فقط به خاطر خودم. من دوستت دارم که خودم یادم برود جهان چه تهی و تاریک است. دوستت دارم که یادم باشد صدای پایی هست که با همه صداها فرق دارد به گوش من. دوستت دارم که باران شوی و بباری و خشک نشوم مثل آخرین درخت در آخرین کویر. دوستت دارم که جهان رنگ بگیرد و باد معطر شود به بوی خوش موهات، دنیا را مست کند و برقصاند. دوستت دارم فقط برای این که وقتی دوستت دارم زیباتر می شوم، رهاتر می شوم، آرام ترم، خودم را بیشتر دوست دارم. گفتم من دوستت دارم، و مومنم که این دوست داشتن با همه شراره هایی که دارد، نه حقی برای من ایجاد می کند و نه تعهدی برای تو.

حمید سلیمی

Читать полностью…

بُکاء

شازده کوچولو پرسید: دوست داشتناتو میخوای ببری تو گور باهاشون چیکار کنی که ابرازشون نمیکنی؟
روباه: من دیگه دوست داشتن ندارم.
شازده کوچولو: مگه میشه؟
روباه: آره، همه دوست داشتنامو دادم به یکی ولی اون گُمشون کرد، حالا هم هرجا دنبالشون میگردم پیداشون نمیکنم..

•بخشی از کتاب شازده کوچولو

Читать полностью…

بُکاء

تو را صدا کردم
در تاریک‌ترینِ شب‌ها دلم صدایت کرد
و تو با طنینِ صدایم به سویِ من آمدی.
با دست‌هایت برایِ دست‌هایم آواز خواندی
برای چشم‌هایم با چشم‌هایت
برای لب‌هایم با لب‌هایت
با تنت برای تنم آواز خواندی.

احمد شاملو

Читать полностью…

بُکاء

آدما همیشه فکر می‌کنن میشه برگشت،
میشه جبران کرد،
میشه معذرت خواست،
میشه توضیح داد،
اما چیزی‌که آدما بهش فکر نميکنن این‌که
هرچیزی یه زمانی داره؛
از زمانش که گذشت،
دیگه بود و نبودش فرقی نداره
وقتی از زمانِ درستِ ی‌چیزی بگذره
دیگه هرکاری هم بکنی قابل‌ جبران نیست!

بُکاء

Читать полностью…

بُکاء

دستت را به من بده حرفت را به من بگو 
قلبت را به من بده...
من ريشه‌های تو را دريافته‌ام.

احمد شاملو

Читать полностью…

بُکاء

ترکا وقتی بخواین از کسی تعریف کنن میگین:

سَن قیشین ایلک قاری کیمین گُزَلسین.
یعنی
تو به اندازه‌ی اولین برف زمستان زیبایی :))♡

Читать полностью…

بُکاء

یه دوستی داشتم همیشه می‌گفت:
وقتی شب یکیو ناراحت می‌کنی
صبح با کمال پررویی باهاش چشم تو چشم نشو و یه جوری برخورد نکن که انگار عینِ خیالتم نبوده.
اون آدم شبشو به زور صبح کرده و با رفتار بدت صد بار دیگه هم ناراحت شده!
مسئولیت دلی رو که می‌شکنی قبول کن
یکی غمگین شده این چیز کمی نیست.
باور کن شب به اندازه کافی غم داره تو بدترش نکن ‌یا همون شب از دلش دربیار یا صبح، کاری نکن که فکر کنه هیچ ارزشی برای ناراحتیش قائل نیستی...

راحلیسم

Читать полностью…

بُکاء

داشتم برگه های دانشجوهامو صحیح میکردم.
یکی از برگه های خالی حواسمو به خودش جلب کرد.
به هیچ کدام از سوال ها جواب نداده بود.
فقط زیر سوال آخر نوشته بود: «نه بابام مریض بوده، نه مامانم، همه صحیح و سالمن شکر خدا. تصادف هم نکردم، خواب هم نموندم، اتفاق بدی هم نیفتاده. دیشب تولد عشقم بود. گفتم سنگ تموم بذارم براش. بعد از ظهر یه دورهمی گرفتیم با بچه ها. بزن و برقص. شام هم بردمش نایب و یه کباب و جوجه ترکیبی زدیم. بعد گفت: بریم دربند؟ پوست دست مون از سرما ترک برداشت ولی می ارزید. مخصوصن باقالی و لبوی داغ چرخی های سر میدون. بعدش بهونه کرد بریم امامزاده صالح دعا کنیم به هم برسیم. رفتیم. دیگه تا ببرمش خونه و خودم برگردم این سر تهرون، ساعت شده بود یک شب. راست و حسینی حالش رو نداشتم درس بخونم. یعنی لای جزوتم باز کردما، اما همش یاد قیافش می افتادم وقتی لبو رو مالیده بود رو پک و پوزش. خنده ام می گرفت و حواسم پرت می شد. یهویی هم خوابم برد. بیهوش شدم انگار. حالا نمره هم ندادی، نده. فدا سرت. یه ترم دیگه آوارت میشم نهایتش. فقط خواستم بدونی که بی اهمیتی و این چیزا نبوده. یه وقت ناراحت نشی.»
چند سال بعد، تو یک دانشگاه دیگر از پشت زد روی شانه ام.گفت:
«اون بیستی که دادی خیلی چسبید»
گفتم: «اگه لای برگه ات یه تیکه لبو می پیچیدی برام بهت صد می دادم بچه.»
خندید و دست انداخت دور گردنم. گفت: «بچمون هفت ماهشه استاد. باورت میشه؟»
عکسش را از روی گوشیش نشانم داد. خندیدم.
گفت: «این موهات رو کی سفید کردی؟ این شکلی نبودی که.»
نشستم روی نیمکت فلزی و سرد حیاط. نشست کنارم. دلم میخواست براش بگویم که یک شبی هم تولد عشق من بود که خودش نبود، دورهمی نبود، نایب نبود، دربند نبود، امامزاده صالح نبود؛
فقط سرد بود...

مرتضي برزگر

Читать полностью…
Subscribe to a channel