بُکا؛ [(ب)(_ )ُ].[ بکاء ].گریه.(ناظم الاطباء).گریه.(مهذب الاسماء). اشك و زاري.به معني گریه که اشك ریختن باشد.(غیاث).گریه.
نهایت عاشقی اونجاست که آلبر کامو میگه:
بیشتر از هر چیز دلم می خواست می توانستم تمامِ روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
گفت: مشکل فراموش کردنه
شاید اگه میتونستم فراموش چقدر عاشق بودم الان کمتر درد میکشیدم، چرا این مغز نمیفهمه نباید همه چیز رو یادش بمونه، نباید یادش بمونه چه روزایی کشیدم تا بهش ثابت کنم عاشقشم، چقدر اشک ریختم تا قبول کنه رابطمون درست بشه و چقدر خون دل خوردم اما در آخرش ترکم کرد، کاش هیچکدومش یادم نیاد. اشک هاش سر خورد روی گونه هاش، سیگارش رو روشن کرد و زیر لب میگفت چقدر خون دل خوردم تا این مغزم فراموش کنه اما نکرد؛ سرش رو گذاشت روی شونهم و پیشونیش رو بوسیدم وگفتم وقتی پای دل میاد وسط دیگه هیچ خاطرهیی توی مغزت نمیمونه این خاطرات توی دلت حک شدن، اشک هاش بیشتر شد گفت یعنی الان اونم خاطرتمون رو توی دلش حک کرده یا مغزش همه چیز رو فراموش کرده؟
لبخند زد و همینجور که اشک میریخت گفت مشکل فراموش کردن نیست، مشکل فراموش شدنه.
•راحلیسم
حالم را از میان امواج دریا و موسیقی دریاب
غم از همیشه به من نزدیکتر است♡
•راحلیسم
از غمگین ترین نامههای ابراهیم گلستان به سیمین دانشور :
با فروغ بودیم، گفتم برویم قهوه بخوریم، رفتیم. آنجا یک زن ارمنی بود که فال قهوه میگرفت. به هر حال برای تفریح صدایش زدیم که بیا فال ما را بگیر. تا قهوه را دید گفت من الان حال ندارم و تند بلند شد رفت! دو روز بعد جلال مقدم رفته بود همان جا قهوه بخورد. زن از آشنایی ما با مقدم میدانست چون ما را بی آن که اسممان را بداند با هم دیده بود. زن می رود سراغ جلال می پرسد از آن زن و مرد دوستت چه خبر. جلال میگوید کدام. زن نشانه می دهد. جلال میگوید چرا می پرسی. زن می گوید در فال آن زن حادثه خطرناکی خواندم، دلواپسم... جلال میگوید دیروز "مُرد".
انتظار سخت است،فراموش کردن هم سخت است؛
اما اینکه ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش کنی،
از همه سخت تر است..!
•پائولو کوئیلو
اول هفتمونو با یه اهنگ اروم شروع کنیم
نظرته؟💕
صبحت بخیر☘✨
@Bockaa
بیکلام
گوش کن صدای رفتنت را میدهد.
بوی غم و درد میدهد♡
@Bockaa
واکنش عجیب رهام هادیان خواننده ی گروه ماکان بند به اتفاقات اخیر📛🫢
Читать полностью…من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گيسوی بلند
و نه آلوده به افکار پليد
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا
از پس ديوانگیام ميفهميد...
•جبران خلیل جبران
کاش لانادلری بودم هروقت حالم بد میشد خودم برا خودم میخوندم حالم خوب میشد♡
@Bockaa
یا طبیعت و صداش واقعاً برای من آرامش بخش ترین چیزه یا گزینه اول✨
شبتون پر از آرامش
@Bockaa
مرا با چشمانت عاشق نشو ،
چه بسا از من زیباتری بیابی ؛
مرا با قلبت عاشق شو
که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند ...
•نزار قبانی
کارای صبحتونو با این بگذرونین
قشنگ تر و آروم تر میگذره.
@Bockaa
کیستی که من اینگونه به جِد
در دیارِ رویاهای خویش
با تو درنگ میکنم؟
•احمد شاملو
بیکلام
بوی شکوفه های جنگل میدهد
برای خاطراتی که باید فراموش شود♡
@Bockaa
عاشق کسانی باشید که شما را دیدند،
وقتی که برای هرکس دیگری ناپیدا بودید.
•گابریل گارسیا مارکز
هنوزم من رو یادت هست؟
میتونی تصویر لبخندهام رو به یاد بیاری؟
هنوزم قولمون یادته؟ بالای تپه نزدیک به آسمون، ستاره هارو بچینیم. یادت نیست مگه نه؟! اصلا دیگه مایی برات وجود داره؟ خاطره ای از ما برات باقیمونده؟ فکر نمیکنم حتی دیگه اسمم یادت مونده باشه. اما من هنوز هم بعد اینهمه مدت بالای تپه نزدیک به آسمون نشستم و تموم ستاره های دنیام رو چیدم ولی تو هنوزم نیومدی. نمیای مگه نه؟ هیچوقت قرار نیست بیای دوباره مگه نه؟ چقدر انتظار سخته چقدر درد داره نبودن کسی که تمام امید زندگیته، چقدر نبودنت درد داره.
•راحلیسم
پس از اين
هر نور لطيفی که مرا لمس کند
تو خواهی بود.
•بُکاء
هر لبخند تو، هر بوسهی تو به من آن قدرت را عنایت میکند که کوهی را بر سر کوهی بگذارم.
کافی است که زیر بازوی مرا بگیری و از من بخواهی. به تو ثابت خواهم کرد که عشق، تواناترین خدایان است.
شور زندگی در من بیداد میکند.
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهام و نفسی که خون مرا تازه میکند تویی !
•احمد شاملو
چون احتیاج داشتم که دوست بدارم و دوستم بدارند، تصور کردم که عاشق شده ام، به عبارت دیگر خودم را به حماقت زدم.
• آلبر کامو
گفت "دلتنگتم" خندیدم گفتم من که کنارت نشستم، سیگار رو روی لبم گذاشت و لبخند زد تو نمیفهمی دلتنگی چیه، اصن لمسش نکردی بفهمی جنس دلتنگی چیه. دود رو تو صورتش دادم و اشک از چشمش سر خورد اومد روی گونه هایی که از سرما قرمز شده بود. گفتم دلتنگی یعنی کسی که دوسش داری پیشت نباشه و دلتنگش میشی، بازم اشک ریخت، دستامو گرفت و گفت تو دوسم نداری من اینو میفهمم ولی عیب نداره، سیگار دیگهیی روشن کرد و گفت من دلتنگتم نمیتونم بدون تو نفس بکشم حس میکنم دنیای بدون تو یه روز من رو میکشه. خندیدم گفتم نترس من همیشه هستم. روزی که میخواستن ببرنش تیمارستان از پشت تلفن پرسید هنوزم چشمات مثل قبل قشنگه؟ و گریه هام بلند شد، گفت دنیا مثل کوه شده رو قلبم و نبودنت داره منو میکشه اما هنوزم دلتنگتم، گفت اگه روزی خواستی کسی رو نفرین بدی کنی بگو امیدوارم دلتنگ بمونی. خیلی سال این خاطرات میگذره و امشب نفرین کهنهیی قلبم رو گرفته و تنها چیزی که میتونم بگم اینه "دلتنگتم"
•راحلیسم
من میدونم یروز میای که تمام ترسهام رو بغل کنی
اما همه ترسم از اینه که اون روز بی خبر بیای و من خونه نباشم. من دیگه نباشم، خیلی دور شده باشم، من برای همیشه رفته باشم.
جذابیتش در آن است که
نمیکوشد مورد پسند قرار گیرد.
عادتی دارد: همیشه حقیقت را میگوید.
• بخشی از کتاب زن آینده
علیرغم همه چیز
روزهای بد تمام خواهند شد.
این را نمیگویم تا آرامشی برای روزهایت باشد
این را میگویم تا یادت بیاورم
تو آنقدر زن جسوری هستی
که قانع به هیچ دلداری نباشی.
•بُکاء