بُکا؛ [(ب)(_ )ُ].[ بکاء ].گریه.(ناظم الاطباء).گریه.(مهذب الاسماء). اشك و زاري.به معني گریه که اشك ریختن باشد.(غیاث).گریه.
اولین نخ سیگار…
همیشه قرار بوده آخرین هم باشد،
برای همهی آنهایی که سالهاست نخ به نخ دود میکنند از همان نخِ اول!
مثل من که از همان حادثهی اولین نگاه…
هر شب دوست داشتنت را تمام میکنم در خودم،
ولی هر روز صبح با طلوعِ خورشید آغاز میشوی!
تو شبیه پرستوها هستی
وقتی با کوچ بیهنگامی بهار را به خانهام میآوری
وقتی با کوچ بیهنگامی بهار را از خانهام میبری
بخوان!
با هرزبانیکه عاشقانهترست
آهنگینترست
و واجهای صمیمیتری دارد
بخوان!
حتی اگر شده اندازۀ پنجرهای
که بیش از حوصلۀ بهار بسته ماندهست
آنقدر بسته ماندهست
که اسمش را گذاشتهاند دیوار.
لیلا_کردبچه
تصمیم گرفتم که دوستت نداشته باشم، سپس در برابر این تصمیم بزرگ، ترسیدم!
قول دادم برنگردم، و برگشتم!
قول دادم از دلتنگی نمیرم، مُردم!
قول دادم برای چشمانت شعری نگویم، و گفتم!
قول دادم که ضعیف نباشم، و بودم!
پس مرا جدی نگیر!
هرچقدر عصبانی شدم،
هر چقدر از کوره در رفتم
هر چقدر گر گرفتم
هرچقدر خاموش شدم
داشتم از شدت صداقت، دروغ میگفتم!
و خدارو شکر که دروغ گفتم...
نزار _قبانی
پرسید عشق چگونه است؟ گفتم اگر در خاک قلبت دانهای از مهر کسی کاشته شود، درختی در سرتاسر دشت سینهات ریشه میکند، که شاخ و برگش به تمام وجودت خواهد پیچید. هر لحظه در تو رشد میکند و روزی که به بار بنشیند، نگاه سرسبزی از امید را به چشمانت هدیه میدهد، کام لحظههایت را چنان شیرین میکند، که تلخیها و رنجهای گذشته را فراموش خواهی کرد، و میوهای سرخ را بر روی لبهایت مینشاند، تا لبخندت زیباترین لبخند جهان باشد …✨🦋
Читать полностью…زندگی فقط از جهش ها
اشتیاق ها و حرارت ها تشکیل نمی شود
بلکه سازش ها، فراموشی ها
و سرسختی ها هم هست.🌱
_اریک امانوئل اشمیت
بوسه ها
آواره ترین مخلوقات پروردگارند
بر باد
بر در
بر خود
بر حسرت
و گاهی بر لب!
حیف
با اینکه دوستت دارم،
سهمِ دستانم از تُ پرهیز است...
امید صباغ نو
حالت چقدر خوب مى شود
يكى پيدا شود
جنسش خالص باشد
بگويد هستم
از آن بودنهايى كه هيچ وقت تمام نمى شود
تو هم بگويى
بزرگترين لذت دنياست
كسى كه دوست داشتن را
در كنار ماندن بلد باشد
امیر _وجود
باید که گذشت از گذرگاهِ هراس
گاهی حذر از خطر، خطرناکتر است.
میخواهم هر صبح که پنجره را باز میکنی
آن درخت روبهرو من باشم،
فصل تازه من باشم
آفتاب من باشم،
استکان چای من باشم و هر پرندهای که نان از انگشتان تو میگیرد.
روزبه_سوهانی
صبح بخیر ☕️
🌱🌱
چه مانده از من..؟
آنقدر کوچک شده ام
که هیچ سکوتی مرا لو نمیدهد!
«نوید-پیرک»
گاهی یک نگاه آنقدر مهربان است که چشم
هرگز رهایش نمی کند گاهی یک رفاقت آنقدر
ماندگار است که زمان حریفش نمیشود
وگاهی یک نفر آنقدر عزیز است که قلب
رهایش نمی کند.🤍✨
احساس
سنگ خارا نیست
که همین طور بماند و
بماند و بماند...
احساس مثل شاپرک
مثل عطر
می پرد!
درست توی همان روزهایی که
دوستت دارم
دوستم داشته باش..
مهدیه_اطيفي
دلتنگیهای آدمی را
باد ترانهای میخواند
رویاهایش را
آسمان پر ستاره نادیده میگیرد
و هر دانه برفی
به اشكی نریخته میماند
احمد_شاملو
کیستی که من
جز او
نمیبینم و نمییابم
دریای پشت کدام پنجرهای؟
که اینگونه شایدهایم را گرفتهای
زندگی را دوباره جاری نمودهای
پرشور زیبا و روان♥️
احمد_شاملو
.
به من آهسته بگو عشق سلام
چه خبر از غم دنیا
دل من خسته نباشی
نفست گرم ودلت شاد
مبادا که از این رنج برنجی
که جهان گشته پر از درد
به من آهسته بگو نیست جهان جای قشنگی
بگذار هرچه بدی هست در این خاک بماند
من و تو رهگذر کوچه ی عشقیم
و همین بس که تورا دوست بدارم
نکند خسته شوی یا که ببازی
من کنار تو نشستم
که تو بر عشق بنازی
کمکت خواهم کرد که به شکرانه این عشق
تو یک کلبه بسازی
که در آن بوی خدا هست
و این حس
سر آغاز قشنگی ایست
که آغاز شود بودن و بی عشق نماندن
به من آهسته بگو
هستی و هستم ...
نیما_یوشیج
تنها یک چیز میدانم
و آن اینست که وقتی میخوابم
دیگر معنای ترس را نمیدانم
معنای رنج را،
معنای سعادت را،
خوشا آن کس که به خوابی عمیق
فرو رفته است .
خواب سکهایست که بهای هر چیز را میپردازد.
ترازوییست که وزن همه آدمیان در کفههایش یکسان است؛
فقیر و غنی ،
دارا و ندار،
همه و همه
آندره_تارکوفسکی
تنهایی، احساس عجیبیست،
زیباست، چون دیگر به کسی تعلق نداری؛
و غمگین است، چون تمام حرفهایت در دلت خاک میخورند…
ميداني عشق چيست ؟
عشق، حادثه ايست بي تكرار
يك بار مي آيد
با شمايل و حرف هايي زيبا
جسمت را در اغوش مي گيرد
داغش را بر دلت حك مي كند
و مي رود
و تو ميماني با دنيايي از خاطرات ،
احساساتي مبهم
و سوالاتي بي پاسخ
و بعد از گذشت سال ها
خواهي فهميد كه
عشق بي تكرار ترين حادثه تاريخ است
رامين_وهاب
ماندن من از رفتن تو عجیبتر است
هیچ وقت باورم نمیشد
کسی بتواند بدون قلب
این همه زنده بماند.
و چقدر زشت نوشته میشود
"دوام"
انگار یک نفر سعی دارد
جای آن که نیست هم باشد
رسول_ادهمی
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست
آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
«بادا» مباد گشت و «مبادا»به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست
قیصر _امین پور
من از تمامِ محالها
دلـت را میخواستم،که تنگ من باشد
که بیقرار
که بیقرار
که بیقرارِ من باشد...
لیلا_مقربی
نه هر مخاطب و هر حرف و
هر حدیث خوش است
که جز تو با دگرم نیست
ذوق گفت و شنود...!
حسین_منزوی
.
برف نو! برف نو!
سلام! سلام!
بنشین،
خوش نشستهای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید !
همه آلودگیست این ایام
راه شومیست میزند مطرب
تلخ واریاست میچکد در جام
اشک واریست میکُشد لبخند
ننگ واریست میتراشد نام
تو فرود آی ،
برفِ تازه سلام . . .!
احمد_شاملو🦋
همه مهتاب بِجویند به تاریکی شب
من به دنبال هلال رُخ تو میگردم
هما_کشتگر
تو را میجویم فراتر از انتظار
فراتر از خودِ خویشتنم
و آنچنان دوستت دارم
که نمی دانم
کدامیک از ما غایب است...
پل_الوار
آقای شاملو میگن کوه ها در فاصله سردند. بعد ما از خودمون توقع داریم مثل جزایر دور از هم جدا جدا و تنها زندگی کنیم، هرکسی فقط به منافع خودش فکر کنه، هرکسی صلیب رنج و درد خودش رو تنهای تنهای تنها به دوش بکشه، و جهان گرم و آرامی رو هم تجربه کنیم.
مادربزرگم سالها پیش از دختر عمه ام که تازه مهاجرت کرده بود پرسید اونجا نونت گرمه؟ نمی دونم اون طرف خط تلفن دختر عمه چی گفت، ولی یادمه مادربزرگم چند ساعت بعد همون طور که پای دردمندش رو با پماد ویکس تسکین می داد آواز دشتی خوند با مضمون تنهایی از مردن هم بدتره.
نبرد زن و مرد کی تموم میشه؟ نمی دونم. آبی آروم عشق کی بر می گرده به رفتارهای ما؟ نمی دونم. اون پیامبر پفیوزی که جمله مقدسش "من از تنهایی لذت می برم" بود کی از چشم جماعت میفته؟ نمی دونم. دوست داشتن کی دوباره راحت تر می شه از متنفر بودن؟ نمی دونم. ولی خوب می دونم، همون طور که آقای شاملو میگن کوه ها در فاصله سردند. بله، سرد است، سردیم، و شعله های زرد بخاری شباهتی به گرمای بخشاینده خالقانه دستهای نوازشگر ندارند، و نان همه ما در غربتهای زشت خانگی سرد شده است. آواز بخون مادربزرگ، و در همه نمازهات دعا کن تنهاتر از این نشویم، و برگردیم به روزهایی که از رنج هم لذت نمی بردیم، و از شادکامی هم شاد میشدیم، و آدمهای بهتری بودیم...
حمید_سلیمی
تقدیم به همه مادران عزیز🦋🤍
روزی به بال من توان پر زدن دادی
بر نطفه ای بی جان تو روح زیستن دادی
بطن تو مادر! سرزمینِ اولینم شد
آن پادشاهی که به سربازت وطن دادی
در راهِ روشن کردنِ دنیای من چون شمع
کم کم به رنجِ کاستن از خویش، تن دادی
ابریشم آغوش تو دور تنم پیچید
پروانه ی عریان خود را پیرهن دادی
حقا سزاواری بهشت زیر پایت را
با اعتباری که تو با اسمت به زن دادی
هر هدیه ای در محضرت بسیار ناچیز است
وقتی که ای مادر! تو دنیا را به من دادی...
مه_زاد_رازی