اسکار بهترین واقعیت دنیا رو میشه به این متن نیچه داد که میگه:
آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای، از این آشفته ام که دیگر نمی توانم تو را باور کنم.
او که مرا رها کرد و رفت
اما اگر گذرش به سمت شما افتاد
روزی هزار بار ببوسیدش ، موهایش ببویید و در چشمانش غرق شوید، گوش شنوای سکوتش باشید و بر دستان سفیدش بوسه بکارید ، خلاصه کلام هرچقدر که من لایق نبودم دوستش بدارم ، شما دوستش بدارید.
•راحلیسم
حس میکنم یک جای گنگم یک کلمه که معنایی برای کسی ندارد ، یک عدد گنده زیر رادیکال که جذر ندارد ، یک چیزی نامفهوم بین یک عالم چیز قابل فهم. یک صدای فرا صوت که هرچقدرم بلند فریاد میزند هیچکس حرف هایش را نمیشِنود ؛ شنیده نمیشوم ، هیچکس نمیشنود چه میگویم.
•راحلیسم
من احساس میکنم زندگی پوچ و بی معناس...
ما قربانیِ ی سیستمِ بی منطق هستیم...
اینهمه درد و رنج...
هیچکسم درکت نمیکنه...
خب اصن چرا باید وجود داشته باشیم ک بعد بخایم ب این نقطه برسیم...
ک یسری چیزایی رو بفهمیم ک کسی نفهمه و یا مورد تمسخر یا برچسب زدن بقیه قرار بگیریم...
راه نجات اگر خودکشی نیس پس چیه؟
چقدر باید بگذرد
تا آدمی
بوی تن کسی
را که دوست داشته از یاد ببرد؟
و چقدر باید بگذرد
تا بتوان
دیگر او را دوست نداشت؟
•آنا گاوالدا
یه وقتایی هست باید عمدا سرتو شلوغ نگه داری تا هجوم فکرها مغزتو اذیت نکنه. باید وقت فکر کردنو از خودت بگیری، خودتو مشغول نگه داری و وقت آزادت رو هم بچسبی به دلخوشیای هر چند کوچیکت.
الآن دیگه کسی نیست که ندونه چی میگم. الآن دیگه پشت همه چهاردیواریا یه صندوقچه غم و غصه با در قفل زده شده جا خوش کرده. مهم اینه که بتونیم باهاش کنار بیایم، بتونیم ندیدهاش بگیریم، بپذیریمش و زندگی رو پیش ببریم.
اینکه خودمونو دوست داشته باشیم و به جای اینکه دلمون واسه خودمون بسوزه، خودمونو تحسین کنیم که تونستیم تا اینجا پیش بریم، دست مریزادی بگیم و دوباره بلند شیم. به قوی بودنمون آفرین بگیم، به اینکه مثل کوه جلوی سنگریزههایی که به طرفمون پرت شد ایستادیم افتخار کنیم.
درد توی زندگی همه هست، مصیبت توی زندگی همه هست. خود خدا گفته ما انسان را در رنج آفریدیم.
مهم اینه که وقتی زیر بارش نشکستیم، این قوی بودن رو نادیده نگیریم.
هیچکدوم از ما قابل ترحم نیستیم، همه ما به نوبه ی خودمون اسطورههای استقامت هستیم و ستودنی.
فقط یه نوع آدم قابل ترحم وجود داره و اونایی هستند که بدون هیچ دلیلی هم نوع یا غیر هم نوعشون رو اذیت میکنند
حتی اگه کسی شما رو اذیت کرده به شما ربطی نداره، شما اشتباهی نکردید، فقط خدا به وسیله یه نفر امتحانتون کرده یا شاید چندین نفر.....
•نسرین باستانی
و اكنون با تمام وجود به سوى تو گريختهام؛ تو گریزگاه شخص خطاکار، و پناهگاه کسی هستی که بهرهٔ خود را نابود کرده و به تو پناه آورده است!
•صحیفه سجادیه
درون من را هيچكس نمیتواند ببيند،حتی نزدیک ترین کسانِ من، تازه چه می توانند بکنند؟ در نهایت احساس همدردی !
•محمود دولت آبادی
دانشجو ها برین توی این لینک و ۳۰ گیگ اینترنت رایگان بگیرین. فقط ببینید رقم آخر کد ملیتون چنده و طبق روز اعلام شده اش برین.
https://ictgifts.ir/UniversityStudents
باید خوابید، مدتها خوابید،
خود را رها کرد و دیگر فکر نکرد.
#آلبر_کامو
#Silence_music
@hame_chizaye_deli 🤍
بنظرم بهترین تعریف از عاشقی رو محمود درویش کرده که میگه:
عاشق که میشوی تمام جهان نشانه معشوقهات دارند، یک موسیقی زیبا
یک فنجان قهوه ی تلخ، یک خیابان خلوت و ساکت،
به آسمان که نگاه میکنی کبوترانی که پرواز میکنند همه تو را امید میدهند،
حتما که نباید هدهد خبری بیاورد، گاهی کلاغی هم از معشوقهات پیام دارد..
جهان عاشقی زیباست آنقدر زیباست که آواره شدنش هم زیباست،
مردن در عاشقی هم زیباست..!
هرقدر فردا به فراق تهدیدم کند
و آینده در کمینم بایستد
و وعیدم دهد
به زمستان اندوههای دیرگذر؛
همچنان تو را دوست خواهم داشت...
و هر روز صبح به تو میگویم
من از آنِ توأم...
•غادة السمان
زندگی فقط یک زمان کوتاهیه که ما از مرگ قرض گرفتیم و هرگز هم نمیدونیم چه زمانی باید پسش بدیم.
اینکه هروزمون سختتر میشه و مشکلات گنده تر نشون میدن که سطح ما داره میره بالاتر. زندگی سخت میشه و توام باید سختتر بجنگی و وسط این جهنم برای خودت بهشت کوچیکی بسازی.
خودکشی هیچوقت راه نجات نیست ، تنها راه نجات از رنج ها قوی شدنه چیزی که دارم بخاطر بدست آوردنش هر رنجی رو تحمل میکنم. میدونم زندگی خیلیاتون پر از اشک های بی صداس راستش برای منم هست ولی باور کنین صبح میشه این شب پس بیاین بغل💜🫂
چه کسی گفته زمان طلاست؟
من مزه مزه اش کردم...
زمان عین الکل ثانیه ثانیه می سوزاند! مست که شدی چشمهایت را باز میکنی و میبینی عمرت گذشته
و تو ماندی و خماری از دست رفتن یک عمر.
•فروغ فرخزاد
بیکلام
مرا ببخشید که اینقدر غمگین است و برای اشک هاییست که در تنهایی ریخته میشود
@bockaa
أريدُ يَديك لأحمِل قَلبي
دست هایت را میخواهم
برای به دوش کشیدن قلبم..
•محمود درویش
دلم یک خانه ی قدیمی میخواهد ...
یک حال و هوای سنتی و اصیل
خانه ای با دری فیروزه ای، حیاطی چند ضلعی و دیوارهای کاهگلی،
با حوضی پر از ماهیهای قرمز و گل های شمعدانی،
پنجره های چوبی و شیشه های رنگ رنگی...
خانه ای که کلون و هشتی و پنج دری و مطبخ داشته باشد...
که وقتی دلم گرفت، به تالار آینه اش بروم،
میان آینه کاری های زیبایش بنشینم... و حال دلم خوب شود...
عصر های تابستان، تمام دلخوشی ام؛
یک کاسه آبدوغ خیار خنک با نان خشک باشد
و شب های زمستان، تمام دلگرمی ام؛
یک کرسی آتشی جانانه با یک سینی پر از آجیل و خشکبار.
صبح ها با شیطنت و صدای گنجشک ها بیدار شوم،
به حیاطش بروم،
و از عطر خاطره انگیز کاهگلش جان بگیرم ...
من از حصار آهن و فولاد خسته ام...
دلم خانه ای می خواهد که هر غروب ؛
روی تخت قدیمی توی حیاط، روبروی حوض، کنار باغچه بنشینم،
چای بنوشم،
و شعرهای زیبای شاملو و فروغ را با شوقی بی وصف، به روح و جانم
تزریق کنم .
• نرگس صرافیان طوفان
بی تو نه بوی ِ خاک نجاتم داد نه شمارش ستاره ها تسکینم ؛چرا صدایم کردی چرا ؟
سراسیمه و مشتاق سی سال بیهوده ، در انتظار تو ماندم و نیامدی ؛ نشان به آن نشان که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت و عصر عصر والیوم بود و فلسفه بود
و ساندویچ دل وجگر
•حسین پناهی