محو تماشا
فریدون مشیری
علی قمصری
همایون شجریان
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
@bokaeee ☘️
#نی
نی، گیاهیست خودرو که در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب میروید. در برخی مناطق، مثل شاهرود و دامغان، در یک روز خاص، بعد از اذان مغرب، آتش را در انبوه نیزار رها میکنند و نیزار را میسوزانند. این سوختن تا سحر ادامه میابد.
در دل شب، به هنگام سوختن نیزار، صداهایی عجیب و اسرار آمیز به گوش میرسد. تا سحر غوغایی برپاست... دمادم صبح و قبل از طلوع آفتاب، به نیزار سوخته میروند. بعضی از نی ها نسوختهاند و در آتش سرخ شده یا به قولی پخته شده اند. نی های سرخ شده را جمع آوری میکنند و از بین آنها، جدا سازی آغاز میشود. برخی از نیها که دارای هفت بند و کمتر از یک متر هستند به درد ساز نی اصیل میخورند و برخی به درد فلوت و نی لبک و دوسازه و قشمه و... آن دسته از نیها که ساز شدهاند، زمانی که نواخته میشوند، اسرار سوختن را بیان میکنند:
بشنو از نی، چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند.
در عرفان، یکی از معانی نِی؛ نه است، نیی، نیستی، هيچ... در حقیقت نی، نماد انسان فارغ از خود است، دلباختهی معشوق واقعی و بریده از تمام مادیات و مسائل دنیوی... خود را پایینتر از همه میانگارد، ولی در عین حال، به درک اشرف مخلوقات رسیده و میداند که معشوق از او تعهد گرفته: " الست بربکم، قالو بلی..." اما منیّت خود را نابود ساخته و از من و تویی، دو گانگی و چند گانگی، وحدت ساخته و جز او را نمی بیند:
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد.
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد.
نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش؛ بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم.
زانکه میگفتی نی ام، با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است.
با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود میساختی هر نو بهار؟
آن نی که سرخ شده و پختهست و کوتاه، ولی فریاد ساز ندارد، چطور ؟ آن نی، قلم میشود: می گوید و میخروشد و آگاه میکند و گاهی مینالد؛ ولی بی صدا...
خاموش...
@bokaeee 🎼
پروانهها
نه کوچه را بلدند
نه خیابان را،
پروانهها
فقط زیبایی را
از این خانه
به آن خانه میبرند!
📚جهان را به شاعران بسپارید
✍️محمدرضا عبدالملکیان
@bokaeee 💚
از سیاست که ناامید شدی،
به هنر امیدوار می شوی.
بیچارگی که گریبانت را گرفت،
چاره را در عشق خواهی یافت.
زمین و آسمان که تنگ شد،
به وسعت کلمات پناه می بری.
غوغای مردمان که تو را آزرد،
به آرامش ادبیات دل خوش می کنی.
جهان که ناسلوک، نازیبا و ناهنجار شد،
به سلوک و سماعِ حروف بر بومی سفید به شوق می آیی.
قرن هاست که بر جراحت دل و زخم روان،
مرهم هنر گذاشته اند.
انسان یک بیماری مدام است،
یک درد مستمر،
دوایش اما
#عشق و
#زیبایی و
#هنر است.
عرفان نظرآهاری
@bokaeee 💚
تردید بس است،
ذهن دیوانه!
میآید، آنچه باید.
بپذیرش!
برقص در شعف، ورای تردیدها
رها شو از حرص، وابستگی و تخیلات
اسیر هیچ نباش
بیفت، برخیز، پرواز کن!
میآید، آنچه باید.
بپذیرش!
🖋#اشو
📙#راز_بزرگ
@bokaeee 🌱
اشاره به هر سو ،
چسبیدن به هر ایده ای که رنگی از حقیقت دارد ، زمینگیر شدن در آن ایده است .
حقیقت ، محدود ، به هیچ ایده ای نیست .
به هر چه اشاره کنی ، آن ، حقیقت نیست .
اشاره، حاصل زد و بندهای ذهن توست .
دریا ، در کوزه نمیگنجد .
تصوری که از خود داری ، حقیقت تو نیست ، فقط یک تصور است .
آگاهی ، در بی تصوری و بی اشارگی ست .
اشاره نکن .
اشاره ، اسارت قلب توست .
آگاهی ، قابل انتقال نیست .
تو همان آگاهی هستی ،
آن آیینه غبار گرفته از ایده ها .
آنچه باید باشد هست .
آگاهی تو ، متاعی نیست که در دست استاد یا در کتابی باشد .
تو همان آگاهی هستی ، در ایده ها سرگردان
هر آنچه هستی را تماشا کن .
دیدن ، بی قضاوت ،
نه تاییدی هست نه انکاری
آگاهی ، نظری ندارد .
آن ، از ایده ها فرا رفته .
در پی ، بدست آوردن نیست .
بینهایت ، جویای چه باشد ، که خود ، غنی ست .
آنچه در درونت ، تو را به آینده ، هل میدهد ، ذهن توست .
تو را به ترس وامیدارد تا از خویش حقیقی خود ، که در اکنون است ، غافل کند .
در حوزه ، شناخت خود ، بدست آوردنی در کار نیست ، تو باید ، ایده ها و بر چسب ها را ، از پیکره آگاهی خود ، بزدایی .
تنزیه و شست و شوی ، غبار ، از آیینه آگاهی ، که هیچ تصویری را در خود نگه نمیدارد .
تو سواری هستی که ساعتی در کاروانسرای ایده ها ، در اتراقی .
در ایده ها ، محدود نشو .
آگاهی ، همان آزادی ست .
@bokaeee 🌱
@bokaeee 💞
✍آهسته آهسته
مى روم ز تو و در سكوت غمت
ساعتى بى تو بر من نمى گذرد
قاب نقش تو بر كنج دل زده ام
داغ اين عشق ديوانه بر بدنم
رد شدم ز تو و آتشى به دلم
شعله مى زد بر اين كوچ بى ثمرم
گريه مى كنم از شرح حال دلم
از جدايى خدا را صدا بزنم
تنگ غروب آن دم وقتى كه مى رفتم
تو گريه مى كردى آهسته آهسته
گفتى مگو هرگز جانا خدا حافظ
من بى تو مى ميرم آهسته آهسته
مشو دل شكسته ز رفتن من
قسم خورده عشق پاك تو ام
پس از اين جدايى ببين تو مرا
غريبانه خواندم به ياد تو ام
اگر یک نفر
هر آنچه که
از درونش برمی آید را بنویسد،
بی شک از درون او
کسی رفته است
#ایلهان_برک
@bokaeee 💞
گفتم:
بالاخره که فراموشش میکنی.
اینجوری نمیمونه.
نفس عمیقی کشید
و گفت:
یادِ بعضی آدما هیچوقت تمومی نداره.
با اینکه نیستن،
با اینکه رفتن
ولی هیچوقت خاطرهشون تموم نمیشه.
گفتم:
ولی همین که نیستش،
کمکم همه چی تموم میشه.
گفت:
بودنِ بعضی از آدما،
تازه از نبودنشون شروع میشه.
#عباس_کیارستمی
یادش مانا
@bokaeee 💞
چه می شود اگر زندگی، زندگی باشد؛
ما آسان باشیم،
آسمان وسیع،
آوازها عجیب،
اصلا نگران نگفتن نباشیم...
"سیدعلی صالحی"
@bokaeee🎧
به هوا نیازمندم
به کمی هوای تازه
به کمی درخت و قدری گل و سبزه
و تماشا به پلی که می رساند
یخ و شعله را به مقصد.
به کمی قدم زدن کنار این دل
و به قایقی که واکرده طناب
و رفته رقصان
به کرانههای آبی!
به غزال وحشی...
عمران صالحی
@bokaeee ☘️
✧ تا تو هستی و غزل هست...
✧ علیرضا قربانی
تا تو هستی و غزل هست،
دلم تنـها نیسـت
محرمی چون تو هنوزم
به چنین دنیا نیسـت
از تو تا ما، سـخن عشــق
همانست كه رفت
كه در این وصـــف،
زبان دگری گویا نیسـت
✧ محمدعلی بهمنی
@bokaeee 💚
بزرگترین تهدید،
خطرِ از دست دادنِ خود است،
که به قدری بیسر و صدا رخ میدهد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده...
#کی_یر_کگور
@bokaeee 🌱
بدنها، ذهنها، اعتقادات و احساسات مانند لباسی است که هشیاری میپوشد
و ما در پی این هستیم که بفهمیم چه چیزی در زیر این لباسها وجود دارد.
درک این نکته که تو آن چیزی که فکر میکردی نیستی، باورها و اعتقاداتت نیستی، هویتت نیستی، ایگو (نفست) نیستی میتواند بسیار دگرگونکننده باشد.
تو چیزی جدای از اینها هستی، چیزی که ساکن درون است، چیزی در درونیترین مرکز وجودیات.
در حال حاضر ما آن چیز را هشیاری مینامیم. ماهیت اساسی این بینش اینطور نیست که بگوییم هشیاری چیزی است که تو مالک آن هستی یا برای رسیدن به آن نظم و انضباط یا ضرورتی نیاز است بلکه هشیاری درواقع همان چیزی است که تو هستی، هشیاری ماهیت وجودیات است.
نهفقط تو بلکه هشیاری ماهیت حقیقی همه است.
#آدیاشانتی
@bokaeee🌱
#شادیهای_سبر
#خسرو_شکیبایی
@bokaeee 🌱
اینجا هنوز آفتاب میدَمَد
جوانه میروید
عشق میبوسد
و چه زیباست امیدِ ادامه دادن..
.
👌
هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید،
باورها و دانشی که از محیط اطرافش می گیرد،
پر می شود.
این کوزه اگر روزی پر شود،
یاد گرفتن آدمی تمام می شود،
نه که نتواند،
دیگر نمی خواهد چیز بیشتری یاد بگیرد.
پس تفکّر را کنار میگذارد
و با تعصّب از کوزۀ باورهایش دفاع میکند
و حتّی برای آن میمیرد.
امّا آدم غیر متعصّب تا لحظۀ مرگ در حال پر کردن کوزه و صدها بار
محتوای آن را تغییر داده است.
اگر ما مدّتی است که افکارمان تغییر ندادهایم!!!
بدانیم که این مدّت فکر نکردهایم،
آب هم اگر یکجا بماند،فاسد میشود..
@bokaeee ☯️
لغتِ «Sillage» در ادبيات فرانسه
مفهوم زيبايى داره!
يعنى:
عطرى كه از يک نفر به جا میمونه.
@bokaeee 💞
آدم ها متعلق به خودشانند!
ما فقط می توانیم دوستشان داشته باشیم.
آدم ها نمی مانند؛
ما فقط می توانیم دلتنگشان باشیم.
ما و آدما ترکیب عجیب دو حبابیم،
با هم می آمیزیم،
به آنی می ترکیم...
#پریسا_زابلی_پور
@bokaeee 💞
#کلمات، انعکاس صدای عمیقترین احساسات ما هستند.
به شما میگویم که کلمات،
جنگها را آغاز کرده
و به آنها پایان دادهاند.
کلمات، ثروت ساخته
و ثروت بر باد دادهاند.
کلمات، جانِ کسانی را گرفته
و به دیگرانی جان بخشیدهاند.
مراقب کلمات خود باشید.
#کمرون_رایت
@bokaeee 💞
هیچوقت یادم نمیره...
ده ،یازده سالم که بود تو بازی با بچه های فامیل پام گیر کرد به پای یکیشون و افتادم.
ساق پای راستم خورد به لبه آجر و زخم شد، بدجور زخم شد.
خیلی درد کشیدم. خیلی طول کشید تا کم کم جای اون زخم یکم بهتر شد و کمتر اذیتم کرد.
اون روزا، یه دوست صمیمی داشتم. دوستی که مثل خانوادم بود.
دوستی که بهش اعتماد داشتم.
تو مدرسه فقط اون می دونست ساق پای راستم زخم شده،
اون تنها کسی بود که جای زخمم رو بلد بود.
چند روز بعد از این اتفاق با دوستم بحثمون شد.
یادم نمیاد سر چی، یادم نمیاد کی مقصر بود.
فقط یادمه زنگ ورزش بود و داشتیم فوتبال بازی می کردیم،
وسط فوتبال وقتی داشتم شوت می زدم با کف پا اومد ساق پای راستم رو زد.
کاری به توپ نداشت،
اومد که زخمم رو بزنه، زخمم دوباره تازه شد!
دوباره درد و درد و درد...
چند روز بعدش دوباره با هم رفیق شدیم ولی دیگه هیچوقت نذاشتم بفهمه دردم چیه و زخمم کجاست!
از این اتفاق سال ها می گذره.
هروقت کسی رو می بینم که درد داره، زخم داره، بهش میگم:
هیچوقت، هیچوقت، هیچوقت
نذار کسی بفهمه جای زخمت کجاست!
نذار بفهمه چی نابودت می کنه.
شاید یه روز زخم شد رو زخمت!
زخمت رو،
دردت رو واسه خودت نگه دار.
میگم مراقب اونایی که جای زخمت رو بلدن باش!
اونا می تونن با یه حرف،
با یه کنایه،
با یه خاطره
کاری کنن که دوباره زخمت سر باز کنه!
دوباره تو می مونی و
درد و درد و درد...
حسینحائریان
@bokaeee ☘️
کی رفته ای زدل که تمنا کنم ترا
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم ترا...
فروغی بسطامی
#هایده
@bokaeee🎧