" سی.پی.آر " بیمارستان جای جالبیست،
آدمهایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند ،
گریه میکنند،
دعا میکنند،
حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند، نیست.
آدمهای بیرون از اتاق از یک چیز میترسند؛
از "نبودن"
از نزدنِ ضربانِ قلبِ عزیزترین شخص دنیایشان ،از جای خالیِ یک آدم.
اتاق شوک جای بد و جالبیست،
تمام قولهای عالم پشت دَرش داده میشود،
تمام خاطرات مرور میشود.
تمام خوبیهایش یادآوری میشود.
حالا چشمتان را ببندید.
بدترین آدم زندگیتان را درون این اتاق تصور کنید.
فرض کنید تنها کسی هستید که او دارد،
به خوبیهایی که قبلا به شما کرده فکر کنید، به جای خالیاش .
نبودِ آدمها را هیچ کینهای پر نمیکند!
لطفاً در زندگیتان یک اتاق سی پی آر، یک اتاق شوک داشته باشید.
و خوبیهای آدمهای بدِ دنیایتان را احیا کنید
بعضی روزها امروزمان به فردا نمیرسند.
@bokaeee 🥀
این حرف که آدمها هرچه بیشتر همدیگر را بشناسند،
بیشتر همدیگر را دوست دارند ،
از آن دروغهای بزرگ است.
یک دروغ ابلهانه و پر طمطراق.
چیزی که آدم دوست دارد،
ناشناختگی است.
📚پوست انداختن
✍️فوئنتس
@bokaeee 🌧
ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺯ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﻧﻨﻮﺷﯿﺪ ، ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﻨﻮﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ
ﻣﺎ ﺩﻭﺵ ﺑﻪ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﯼ ﻋﺸّﺎﻕ ﺑﺮﻓﺘﯿﻢ
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﯿﺶ ﻭ ﻣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ
ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﯿﺪ ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﺮﺍﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﺎﺭ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺍﺳﺖ
ﮔﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ ﯾﺎﺭ ﺑﺸﺪ ﺳﺎﻏﺮ ﻣﺴﺘﺎﻥ ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﯽ ﺳﺒﺐ ﻋﺸﻖ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ
ﮔﻔﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺯﻋﺸﻖ ﭼﻪ ﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺩﻝ ﻋﺸﺎﻕ ﻃﻌﺎﻡ ﺍﺳﺖ
ﮔﻔﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺷﻮﺩ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻋﺸﺎﻕ
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯼ ﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ
ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﺯ ﭘﯽ ﺁﻥ ﺟﺎﻡ ﻭ ﺷﺮﺍﺑﺶ
ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻘﺼﺪ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻡ ﺍﺳﺖ
#مولانا
@bokaeee 🌧
بنگر آنچه از آسمان فرو میآید
نُتهای موسیقی است”
“درمان این درد که گره بر جانت میزند کدام است؟
میخواهی بگوییاش
به کلام نمیآید،
میخواهی سکوت کنی
بهخودت نمینهد،
چگونه توانش گفت؟
موسیقی،
تنها با موسیقی!”
"شارل بودلر"
🎼
▪️تو را من چشم در راهم
▪️گروه پالت
گَرَم یادآوری یا نه،
من از یادت نمیکاهم.
▪️نیما یوشیج
@bokaeee ✨
▪️نگاه کن
▪️پالت
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای مرا کنون به زورقی
ز عاجها ، ز ابرها ، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شـهر شـعرها و شـورها
▪️فروغ فرخزاد
@bokaeee ✨
▪️ با من خیال کن
▪️گروه پالت
با من خیال کن
که به کام است این دیار
با من خیال کن که به اعجاز شاعران
شبها به سر رسید
طوفان نشست و رفت
در کوچههای شهر
صدای نازلیست در بهار
با من خیال کن
زمستان شکست و
رفت...
@bokaeee ✨
من تو را تصویر خواهم کرد
تو را به رنگ، به نور،
و به آوازهای رنگین
تبدیل خواهم کرد.
تو را به گل، به کوه،
و به رودخانههای خروشان
تبدیل خواهم کرد.
من از تو دنیا را خواهم ساخت
و برای تو، دنیا را ..
اگر سخنم را باور نمیکنی
هنوز قدرتِ دوست داشتن را
باور نکرده ای ..
#نادر_ابراهیمی
@bokaeee ✨
همگان به جستوجوی
خانه میگردند،
من کوچه خلوتی را میخواهم!
بیانتها برای رفتن
بیواژه برای سرودن
و آسمانی برای پرواز کردن
عاشقانه اوج گرفتن
رها شدن!
#سیدعلی_صالحی
@bokaeee 🌱
بیا
رفعتِ زندگی را،
حتی در سادهترین دقایقش
باور کنیم...
اگر شکوه، متعلق به زندگی روزمره نباشد،
آخر به چه چیز میتواند متعلق باشد؟
📖 یک عاشقانهٔ آرام
#نادر_ابراهیمی
@bokaeee 💞
مادر بزرگم میگوید قلب آدم نباید خالی بماند اگر خالی بماند مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
برای همین هم مدتیست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم یعنی، راستش چطور بگویم؟
دلم میخواهد تمام تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم یا نمیدانم کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.
پدرم میگوید قلب مهمانخانه نیست که آدمها بیایند دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند.
قلب، لانهء گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد. قلب، راستش نمیدانم چیست اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است ـ برای همیشه...
📗 قلب کوچک
#نادر_ابراهیمی
@bokaeee 💞
مرا به خاطرِ دلِ شکستهام ببخش
مرا که از ندیدنِ تو خستهام ببخش
اگر به انتظارِ تو نشستهام هنوز
به دیگری اگرچه دل نبستهام ببخش...
🔹مرا ببخش
#علیرضا_قربانی
@bokaeee 🥀
"آمد اما"
با صدای #هایده
شعر: #ابوالحسن_ورزی
آهنگساز: #همایون_خرم
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خوابآلودهاش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهرهی دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینهی سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسهاش
گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بیپروا نبود
در دل بيزار خود جز بيم رسوايی نداشت
گر چه روزی همنشين جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
دیدم آن چشم درخشان را ولی در این صدف
گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود
برلب لرزان من فریاد دل خاموش شد
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود
جز من و او دیگری هم بود اما ای دریغ
آگه از درد دلم زان عشق جانفرسا نبود
ای نداده خوشهای زان خرمن زیباییام
تا نبودی در کنارم زندگی زیبا نبود
@bokaeee 🌧
سفر ادامه دارد
و پیامِ عاشقانه کویرها
به ابرها،
سلامِ جاودانه نسیم ها
به تپه ها،
تواضعِ لطیف و نرمِ دره ها،
غرور پاک و برفپوشِ قله ها،
صفایِ گشتِ گله ها به دشت ها،
چرای سبز میش ها و قوچ ها و بره ها.
سفر ادامه دارد و بهار،
با تمام وسعتش
مرا که ماندهام به شهر
بندِ یک افق
به بی کرانه می برد ...
✍️استاد شفیعی کدکنی
@bokaeee🌧
بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم
در خلوت
که در عالم نمیداند کسی احوال
فردا را
#سعدی
@bokaeee 🌧
▪️چه کنم؟!
▪️امید نعمتی
آهنگساز: مهیار علیزاده
ترانهسرا: اهورا ایمان
بیتو
با
اینهمه
شب،
اینهمه
رویا
چه کنم؟!
@bokaeee ✨
▪️یاد مهتابی
▪️امید نعمتی
بیا ای روشنی،
اما بپوشان روی،
که میترسم تو را خورشید پندارند!
نمیخواهم ببیند هیچکس ما را
نمیخواهم بداند هیچکس ما را
بیا ای یاد مهتابی!
بیا ای مهربان با من!
دلم تنگ است...
▪️مهدی اخوانثالث
@bokaeee ✨
▪️میسپارمت به باد
▪️امید نعمتی
تمام خلوت خود را، اگر نباشی تو،
به یادِ سرخترین لحظهٔ تو خواهم داد
میسپارمت به باد ...
میسپارمت به دستِ باد ...
▪️حسین منزوی
@bokaeee ✨
🔹 عزیزِ من،
#بیا_متفاوت_باشیم ...
همسفر!
در این راهِ طولانی، که ما بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهایمان، با هم باقی بماند.
خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقا" یکی.
مخواه که هرچه تو دوست داری، من هم همان را به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم، به همانگونه موردِ دوست داشتنِ تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوهی نگاه کردن را.
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویاهامان یکی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیلِ توقف است.
عزیزِ من!
دو نفر که سخت و بیحساب عاشق هماند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است،
واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قلهی عَلَم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند!
اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت که یا عاشق، زائد است یا معشوق. یکی کافی است.
عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد،
بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عینِ وحدت، مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم، بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه در بابِ هر چیز که موردِ اختلافِ ماست بحث کنیم؛
اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطهی مطلقا" واحدی برساند.
بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛ اما سرانجام نخواهیم غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیاندیشی یا به عکس.
مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است، تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بیآنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.
عزیز من!
دو نیمه، زمانی به راستی یکی میشوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» میسازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند،
نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازهای را پیش نکشند؛
پس بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.
بیا تصمیم بگیریم که حرکاتمان، رفتارمان، حرفزدنمان و سلیقهمان، کاملا یکی نشود
و فرصت بدهیم که خرده اختلافها و حتی اختلافهای اساسیمان، باقی بماند و هرگز، اختلاف نظر را وسیلهی تهاجم قرار ندهیم…
عزیز من! بیا متفاوت باشیم!
📗چهل نامه به همسرم
#نادر_ابراهیمی
@bokaeee 💞
👌👌👌