کتاب سفر روح شامل خاطرات افرادی است که سالیان متوالی برای خواب درمانی (هیپنوتیزم) به مایکل نیوتن مراجعه نمودهاند. این کتاب گزارشی است دربارهٔ تحقیقات نویسنده پیرامون دنیای روح و در آن سرگذشتهایی شرح داده میشود. این گزارشات شرح تحقیقات نویسنده دربارهٔ سرنوشت روح پس از مرگ و مراحلی است که روح طی میکند تا آماده شود و دوباره برای زندگی نوینی به عالم خاکی برگردد. کتاب سرنوشت روح اولین کتابی است که با دسترسی به حافظه پنهانی افراد متفاوت درمورد موقعیت روح پس از ترک دنیای خاکی و برزخ نوشته شدهاست.
کتاب دیگر مایکل نیوتن به نام سرنوشت روح ادامه شرح تحقیقات نویسنده دربارهٔ تجربیات کسانی است که توسط خواب درمانی به زندگیهای گذشته خود دست یافتهاند. این دو کتاب به ۲۵زبان مختلف ترجمه شدهاند
کتاب سفر روح در سال ۱۳۸۱ و کتاب سرنوشت روح در سال ۱۳۸۵ توسط محمود دانایی به فارسی ترجمه شدهاست. 👇👇👇
🔴 لیست #کتابهای_صوتی موجود در کانال #کتاب_باز رو اینجا میتونید مشاهده کنید 👇👇👇
✅ @list_book44
@book44_book44
شما به قفسه کتابخانه دخیل ببندید
دوستان صمیمی پیدا می شوند
که حاجت شما را برآورده کنند ...
@book44_book44
■ نویسندگان و شاعران ترکیه
● نویسنده و راوی :محمد محمدی زاده ( آریا )
@book44_book44
گوش کن فرانکی ، زمستانی سرد و طولانی در پیش است و من به کتاب نیاز دارم ....
اکنون ننشین ؛ برو و برایم چند تا کتاب پیدا کن ...
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
کتاب ؛ خیابان چرینگ کراس شماره 84
نویسنده ؛ هلین هانف 🍀
@book44_book44
کلمات شاهدى بر زندگىاند؛ آنها آنچه اتفاق افتاده را ثبت مىکنند و به همهى آن، رنگ واقعیت مىبخشند. کلمات داستانهایى را خلق مىکنند که تبدیل به تاریخ و ماندگار مىشوند. حتى داستانها هم تصویرگر حقیقتاند: داستان خوب حقیقت است. داستانهایى دربارهى زندگىهاى به یاد مانده، که گذشته را به یاد ما مىآورند؛ در عین حال کمک مىکنند تا به جلو حرکت کنیم.
تولستوی و مبل بنفش
@book44_book44
خرمگس pdf
نویسنده: لیلیان اتل وینیچ
مترجم: خسرو همایون پور
#عاشقانه #اجتماعی
@book44_book44
این چند دقیقه تنها حضور لئوناردو
کوهن در تاریخِ سینماست
کوهنِ جوان، یکی از شفابخشترین آهنگهایش را میخواند
"ترانهی غریبه"
@book44_book44
راز هستی درکلام مولانا
(تسلیم)
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو، بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر
@book44_book44
▪️آن که گفت آری...
عشق به سرنوشت در اندیشهی #نیچه
■ میگویند #نیچه، پس از قطع رابطه با #لو_سالومه، غرق در تنهایی مطلق شب در کوهستانهای مشرف به خلیج ژن گردش میکرد، آتشی عظیم میافروخت و به تماشای خاموش شدنش مینشست. من اغلب به این آتش اندیشیدهام و روشنایی آن در پس تمام زندگی فکری من رقصیده است. اگر حتی برای من پیش آمده که نسبت به برخی اندیشهها و برخی آدمها که در این قرن ملاقات کردهام ناعادلانه رفتار کرده باشم، به علت این بوده که بی آن که خواسته باشم، آنها را در برابر این آتش قرار دادهام که به سرعت به خاکستر تبدیلشان کرده است.
یادداشتها #آلبر_کامو
@book44_book44
خودنگارههای فریدا کالو
موسیقی متن: شهیار قنبری
فریدا کالو به طور کلی زبان بصری و قابل درک را در جایی بین سادگی، رئالیسم و سورئالیسم یافت. کار عمده ی تحسین آمیز بین المللی این هنرمند مکزیکی شامل ۲۰۰ اثر است که بیشتر آنها پرتره های شخصی با فرمت کوچک هستند. این آثار بسیار پر معنا و صراحتا نقاشی های تفصیلی هستند که فریدا با آنها سرنوشت خود را نشان می دهد و در برخی از آنها مانند «خودنگاره با موی کوتاه»، «دو فریدا» و « ستون شکسته» به طور ملموسی رنچ خود را متصور می سازد.
@book44_book44
با خوندن کتابا حس میکردم از جهان کسل کنندهی خودم رها و به دنیای سحرانگیز قصه ها وصل شدهام.
📖 زندگی خانوادگی
🚩 آخیل شارما
💡
@book44_book44
خواندن اخبار وقت تلف کردن است، هیچ چیز رقیب کتاب در شناخت جهان نمیشود.
📖 هنر شفاف اندیشیدن
🚩 رولف دابلی
@book44_book44
ملتها را اول با دزدیدن خاطراتشان نابود میکنند. بعد کتابها، دانش و تاریخشان را نابود میکنند...
و آنگاه یک آدم دیگر کتابهای متفاوتی را مینویسد، دانش متفاوتی را در اختیار آنها میگذارد و تاریخ متفاوتی را ابداع میکند.
#ایوان_کلیما
#روح_پراگ
@book44_book44
■ نویسندگان و شاعران بزرگ ترکیه
● نویسنده : محمد محمدی زاده ( آریا )
👇👇👇
@book44_book44
امروز صبح پاریس تاریک است. ابر و مه و باران ریز نامحسوسی که در هوا معلق مانده همه چیز را پر کرده، شهر تاریک است و دل گرفته، پاریس شوپن سل و ناکامی است، پاریس مودیلیانی و گرسنگی؛ پاریس غمگینی است. دلم نمی خواست بیدار شوم دلم مثل همین هوا بسته و خفه بود، باز نمی شد.
#روزها_در_راه
#شاهرخ_مسکوب
@book44_book44
از ته دره صدای شرشر همیشگی نهری به گوش می رسید و بر فراز آن، دور تا دور اوریسابا کوه های عظیمی سر به فلک می کشیدند، آن قدر نزدیک که آدم خوف می کرد. مانند زندگی کردن در کنار غولی بود که تاجی از مه بر سر گذاشته باشد. و باران می بارید، بی وقفه باران می بارید.
#آب_سوخته
#کارلوس_فوئنتس
علی اکبر فلاح
@book44_book44
خرمگس
نویسنده: لیلیان اتل وینیچ
مترجم: خسرو همایون پور
🖊این کتاب در سال ۱۸۹۷
در انگلستان و آمریکا منتشر شد.
🔃 وینیچ در این کتاب سیمای انسانهایی را مجسم کردهاست که برای کسب آزادی, استقلال و حقوق اجتماعی خود دست به مبارزه میزنند و در این راه از مرگ نیز هراسی ندارند.
🔃«عشق» در این کتاب مقامی ارجمند دارد.نقش اصلی این کتاب آرتور برتن است که یک انگلیسی مقیم در ایتالیا در زمان سلطهٔ اتریشی ها بر این کشور است، او پس از شکست عشقی خود دست به یک ماجراجویی بزرگ میزند و بعدها دوباره به ایتالیا بازمیگردد و در یک گروه انقلابی به کار مشغول میشود.
#عاشقانه #اجتماعی
👇👇
@book44_book44
آلبر کامو به ماریا کاسارس
چهارشنبه، اول ژوئن ۱۹۴۹
شب فرو میافتد، عشق من. امروز که تمام شود آخرین روزی است که هنوز میتوانم در همان هوایی نفس بکشم که تو میکشی. این هفته هولناک بود و فکر میکردم که از آن بیرون نمیآیم. الآن، هجرت اینجاست. به خودم میگویم که رنج تنهایی و آزادی گریستن را ترجیح میدهم اگر هوایش به سراغم بیاید. و نیز به خودم میگویم وقت آن است که هرچه پیش میآید را بپذیرم با نیرویی که بر آن چیره شود. از همه سختتر سکوت توست و هراسی که با خودش میآورد. من هرگز نتوانستهام سکوتت را تاب بیاورم، چه این بار و چه بارهای دیگر، با آن پیشانی لجوج و صورت در هم کشیدهات؛ انگار تمام دشمنیهای جهان میان دو ابرویت جمع شده است. امروز باز تو را دشمن میبینم، یا غریبه، یا روگردان، یا بهسماجت در کارِ حاشای این موجی که مرا در بر میگیرد. دستکم میخواهم چند دقیقه اینها را فراموش کنم و قبل از فرو رفتن به سکوت طولانی روزهای مدید با تو حرف بزنم.
من همه چیز را به تو میسپارم. میدانم که در طول این هفتههای طولانی، فراز و فرود زیادی خواهد بود. بر قلهها زندگی همه چیز را میآورد و در گودالها رنج کور میکند. آنچه از تو میخواهم این است که سرزنده یا خموده، آیندهی عشقمان را حفظ کنی. آرزویم این است، حتی بیشتر از خود زندگی، که تو را دوباره با صورتی خوشحال ببینم و مطمئن و دوشادوش من تا پیروزی. این نامه که به دستت برسد من در دریا خواهم بود. تنها چیزی که تحمل این جدایی را ممکن میکند، این جدایی پر درد، اعتمادیست که از این پس به تو دارم. هر بار که دیگر نتوانم تاب بیاورم خودم را به تو میسپارم بی هیچ تردیدی، بی هیچ سؤالی. باقی را هر طور که شده از سر میگذرانم.
منتظرم بمان همانطور که منتظرت میمانم. پا پس نکش چنانکه میدانم جز این هم نمیکنی. زندگی کن، بدرخش و مشتاق و در پی زیبایی باش، هرچه دوست داری بخوان، موقع فراغتت بخوان: سوی من برگرد که همیشه سر به سوی تو دارم.
الآن دربارهی تو و دربارهی خودم بسیار بیشتر از آنچه میدانستم میدانم. همین است که میدانم از دست دادن تو مرگ حتمیست. من نمیخواهم بمیرم و تو نیز باید بدون اینکه ضعفی نشان بدهی، خوشحال باشی. باید این راهی را که منتظر ماست، هر چقدر سخت و هر چقدر دهشتناک، در پیش بگیریم.
خدانگهدار عشق من، بچهی عزیزم، خدانگهدار، سخت و لطيف، و وقتی خودت میخواهی خیلی لطيف... دوستت دارم بی هیچ حسرتی و هیچ چون و چرایی. با اشتیاقی فراوان و عشقی زلال که تمام وجودم را پر میکند. دوستت دارم همچون خودِ زندگی که گاهی بر فراز قلههای جهان احساسش میکنم و منتظرت هستم با سماجتی بهدرازای ده زندگی، با محبتی که تمامشدنی نیست، با میلی شدید و نورانی که به تو دارم، با عطش وحشتناکی که به قلب تو دارم. میبوسمت، به خودم میفشارمت. باز خدانگهدار، فراقت بیرحمی است، اما این رنج کشیدن به خاطر تو میارزد به تمام خوشیهای جهان. وقتی از نو دستهایت را روی شانههایم داشته باشم، یک بار هم که شده حقم را از زندگی گرفتهام. دوستت دارم، منتظرت هستم. دیگر پیروزی نه، که امیدواری. آخ که چقدر سخت است ترک کردنت، صورت زیبایت در شب فرو میرود، اما تو را روی این اقیانوس که دوست داری باز خواهم یافت، در ساعتی از شب که آسمان به رنگ چشمهای توست.
خدانگهدار! قلبی پر اشک دارم، اما میدانم که زندگی واقعی دو ماه دیگر آغاز خواهد شد، وقتی که دهانت را میبوسم.
آ.
#خطاب_به_عشق
نامههای عاشقانهی آلبر کامو و ماریا کاسارس
#زهرا_خانلو
@book44_book44
خورشید بعدظهر غروب می کرد، رنگ آسمان از خون شسته به رنگ شیر بدون چربی تبدیل می شد. از لوله بخاری ها و از گرمخانه ها که تا خرخره زغال داشتند دود بیرون می آمد. از گاری های اسبی حمل نان انباشته ای از نان های برشته در خیابان به جا مانده بود که همان جا یخ زده بود. بچه ها آن ها را به طرف هم پرتاب می کردند. آسمان سیاه مایل به آبی تیره، با ماهی به سفیدی استخوان از ستارگان یخ زده پر بود. ساعت ها نیمه شب را خبر می دادند. از پنجره اتاق خواب، از میان شاخه های بلوط، به پیاده رو نگاه می کردم. بعد چراغ را خاموش کردم.
#آدمکش_کور
#مارگارت_آتوود
#شهین_آسایش
@book44_book44
🍁 مولانا میگوید: مواظب باش، این چیزهایی که در کتاب میخوانی و با آنها همهویت میشوی، (خوب کتاب خواندن خوب است.باید بیسواد باشید ولی با کتاب خواندن به زندگی نمیرسید.)کتاب ذهن است، فکر است .
کتاب بخوانیم ولی با آن همانیده نشویم و آن را بهجای باغِ جان نگذاریم. باغِ جان از عَدَم و فضاگشایی ایجاد میشود .
ما دیدیم که بعضیها حتی بهطور طبیعی سوادِ کم داشتند،فضاگشا بودند. زندگیشان توأم با شادی بود، با آرامش بود .
خیلیها معلومات علمیِ بالایی داشتند، ولی نتوانستند زندگیشان را نجات بدهند. حتی یک رابطۀ درست نتوانستند ایجاد کنند .
اینکه ذهن در یک جهتِ علمی خیلی موفق باشد، معنیاش این نیست که ما واقعاً به زندگی رسیدیم. آدم ممکن است یک فرمول اختراع کند، ممکن است یک چیزی بهوجود بیاورد، ریاضیاتش قوی باشد، ولی به باغٓ جان نرسد .
. پرویز شهبازی