تا یادم نرفته سال نو را تبریک بگویم. امیدوارم سالیان دراز در عیش و عشرت زیر سایهی انبیا و اولیا و شهيدان دشت کربلا مقضیالمرام باشید، همین.
#صادق_هدایت
از میان نامهها به نورایی
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
💠در چند هفتهی گذشته اسم رولد دال، نویسندهی بریتانیایی که به خاطر کتابهای کودکش مشهور است، سر زبانها افتاده. تقریبا تمام رسانههای بریتانیا دربارهی انتشار ویراست تازهی کتابهای او حرف زدند و کار به بحثهای داغ و پرشور نویسندگان، موضعگیری شخصیتها از جمله نخستوزیر و «ملکهی همسر» بریتانیا و همچنین بیانیهنویسی نهادهایی از جمله انجمن قلم آمریکا رسید. حتی سلمان رشدی که دوران نقاهت بعد از سوءقصد را میگذراند و به تازگی فعالیت در شبکههای اجتماعی را از سر گرفته، در توییتی نوشت «حالا رولد دال فرشته نبود اما این سانسور مضحک است و ناشر باید از خودش شرم کند».
اما موضوع چه بود؟
انتشارات کتاب کودکِ پافین که زیرمجموعهی پنگوئن رندومهاوس است، ویراست تازهای از مجموعه آثار رولد دال را منتشر کرده اما در این آثار دست برده و تغییراتی در آنها داده که صدای همه را بلند کرده. ناشر میگوید یک سری «خوانندهی حساسیتیاب» استخدام کرده که البته میتوانیم بخوانیم «ممیز»، و هر جا فکر کردهاند کتاب توهینآمیز است یا برای کودکان بدآموزی دارد را تغییر داده. مثلا «چاق» را تبدیل کرده به «گنده» یا کلمهی «زشت» را حذف کرده.
طبیعتا این اقدام ناشر مخالفتهای گستردهای را دامن زده اما در مقابلش افرادی هم از این «اصلاحات» که بنا به هنجارهای زمانه انجام شده دفاع کردهاند. موافقان استدلال میکنند که لحن یک سری از داستانها برای کودکان امروز مناسب نیست و باید سعی کنیم ادبیات قلدرمآبانه و توهینآمیز و نفرتپراکن را از آثار کودکان پاک کنیم. مثلا یک نویسنده گفته رولد دال در کتابش نوشته «جادوگران همه کلاهگیس دارند. حالا اگر مادر یک بچه به خاطر سرطان موهایش را از دست داده باشد و کلاهگیس بگذارد و همکلاسیهایش به مادر او بگویند جادوگر چه کنیم؟» یا اینکه «تنشرمی»، تمسخر شکل و اندازهی بدن افراد، کاری ناشایست است و جامعه باید به سمتی برود که افرادی که اضافهوزن دارند یا متفاوت از آنچه «طبیعی» تلقی میشود هستند، تحقیر نشوند. به همین دلیل، ایرادی ندارد که واژههای چاق یا زشت را حذف کنیم.
البته این اولین باری نیست که کتابهای این نویسنده - و دیگر نویسندگان کودک - بازبینی میشوند و تغییر میکنند. پیش از این در یکی از کتابهای او که نوشته بود میمونها به یک زبان عجیب آفریقایی حرف میزدند، این بخش حذف شد تا نژادپرستانه نباشد. یا موردی دیگر که اصلاحاتش در زمان حیات خود نویسنده انجام شد، برمیگردد به کتاب «چارلی و کارخانهی شکلاتسازی» که در آن اومپا-لومپاها به عنوان پیگمیهای آفریقا توصیف شده بودند و در نسخههای بعدی به موجودات کوتولهی افسانهای تغییر پیدا کردند.
توجیه اینکه زبان کتاب کودک نباید نژادپرستانه و نفرتپراکن باشد برای بسیاری قانعکننده است اما در همین سری تغییرات، میبینیم آن «خوانندگان حساسیتیاب» در کتاب «بیافجی» یا غول بزرگ مهربان، کلمهی «سفید» و «سیاه» را بدون هیچ توجیه منطقی حذف کردهاند که با عقل سلیم جور در نمیآید و حتی گروهی از موافقان این رویکرد را پس میزند. در این کتاب کلمهی سیاه در جایی که «غول کت سیاه پوشیده» حذف شده و سفید هم در جایی که کسی از «ترس رنگش پریده و سفید شده»!
وقتی قیچی یا خودکار قرمز را برای قلع و قمع یا اعمال نظر یا اصلاح یا امر به معروف و نهی از منکر جامعه، به دست «ممیز»، «ویراستار»، «مصحح» یا «خوانندهی حساسیتیاب» دادیم، محدودهی دستبردن و دخالت او را چطور و با چه معیاری میتوان مشخص میکنیم؟ چطور میتوان تصمیم گرفت که سانسور تا کدام نقطه مثبت است و از آن به بعد ویرانگر؟
به قول سلمان رشدی، اگر میگویید آزادی بیان خوب است، اما… این اما دیگر کار را خراب میکند و دیگر آزادی بیانی وجود ندارد. اما در مقابل، والدین میخواهند فرزندانشان با ارزشهای انسانی امروز رشد کنند و کتاب و کتابخوانی که همیشه با فضیلتی بیرقیب در آموزش و پرورش کودکان از آن یاد میشود، نقشی غیرقابل انکار دارد.
یکی از راهکارهایی که در این میان مطرح شد تا بین موافقان و مخالفان میانجیگری کند، این بود که اگر این کتابها دیگر برای این زمانه جواب نمیدهد، از خیر انتشارشان بگذرید و بگذارید چاپشان تمام بشود. امروز نویسندگان کودک خوب بسیاری داریم و هر ساله کتابهای متنوعی با توجه به موضوعها و حساسیتهای روز اجتماعی برای کودکان و نوجوانان منتشر میشوند.
اما این وسط یک مشکل وجود دارد: پول!
غارتزده
خنجر از پشت خورده و
به حراج گذارده شدهایم
بال سیاه مرگ
دل آسمان را میدرد
و درد درماندگی
به مغز استخوانمان رسیده است
پس چرا
تن به یأس نمیدهیم؟
روزهنگام
گیلاسهای جنگل نزدیک
بوی تابستان را به شهر میآورند
و شبهنگام
خوشهخوشه ستارههای نو
در ژرفای آسمان زلال
میدرخشند
و معجزه
بر فرزا آلونکهای فرسوده و غبارگرفته
چندان پایین میآید
که میتوانی دست دراز کنی و
بچینی...
معجزهای که هیچگاه
طعمش را نچشیدهایم
اما قرنهاست
آتشش
سینههامان را شعلهور میسازد.
آنا آخماتووا - ۱۹۲۱
ترجمهٔ حمیدرضا آتشبرآب
══ @KetabPandora ══
تردید نکن که نوری هست
شاید چندان نباشد که گفتهاند
اما آنقدر هست که از تاریکیات برآید.
در نظاره باش...
#چارلز_بوکفسکی
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
بالا رفتن سن جُرم نیست،
اما شرمساری انسان از یک زندگیِ هدر رفته در میان زندگی های هدر رفتهی دیگر،
جرم اوست.
#چارلز_بوکفسکی
ترجمه: #مازیار_ناصری
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
یاد بگیر که در برابرت، ساعتها، روزها و سالهایی خواهد بود که کاملا داغونی و هیچچیز نمیتونه این حس رو عوض کنه.
نه دوست دختر جدید،
نه دکترها،
نه تغییر رژیم غذایی،
نه مواد مخدر،
نه تحقیر
و نه حتی خدا.
#چارلز_بوکفسکی
ترجمه: #مهیار_مظلومی
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
ما آدمهای حیرانی هستیم. برای ما همه چیز درد است.
تولد درد است، بزرگ شدن درد است، خواستن درد است، نخواستن درد است، داشتن و نداشتن و دیدن و ندیدنِ آدمها هم درد است.
#شراب_خام
#اسماعیل_فصیح
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
لا به لای یکی از نامههایش نوشت:
از دو چیز خیلی ناراحتم:
یک؛ هیچوقت تنها نیستم.
دو؛ هیچوقت عصبانی نمیشوم.
و آهان؛ یک چیز دیگر:
شاشیدم به هنر.
امروز چارلز بوکفسکی صد و دو ساله شد.
ترجمه برگرفته شده از صفحهی سینا کمالآبادی:
https://www.instagram.com/p/ChS0wG3KdmF/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
«اوج اندوه»
حتی کوهها را میشنوم
طوری که میخندند
بالا و پایینِ کنارههای آبیشان
و آن پایین، در آب
ماهیها اشک میریزند
و هرچه آب است،
از اشک ریختن اینهاست.
به آب گوش میسپارم
شبهایی که مینوشم
و غم، آنقدر مهیب میشود
که در ساعتم میشنومش.
به دستگیرههایی بر کمدم بدل میشود
به کاغذی بر کف اتاق
به یک پاشنهکش بدل میشود
به یک بلیت رختشویی،
به دود سیگاری تبدیل میشود
که از کلیسایی آکنده از تاکها بالا میرود.
اهمیت چندانی ندارد.
مقدار خیلی ناچیزی عشق،
یا مقدار خیلی کمی زندگی
آنقدرها هم بد نیست.
منتظر ماندن بر دیوارها
چیزیست که به حساب میآید
من برای همین به دنیا آمدهام.
به دنیا آمدهام تا رُزها را در خیابانهای مرگ، بفریبم.
#چارلز_بوکفسکی
از کتاب #مرغ_مقلد_برایم_آرزوی_خوشبختی_کن
مترجم: #مازیار_ناصری
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
حالم داره از فقط خوش اومدن بهم میخوره، میخوام که یکی رو ببینم که بتونم بهش احترام بذارم...
#سلینجر
#فرانی_و_زویی
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
«خواب و خیال»
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی طوفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
.... و من امروز
ساندویچ فراموش شدهی دیروز را میخورم.
صبح آرام روز جمعه
یک لنگه کفشم، یک گوشهی اتاق راست ایستاده
و لنگهی دیگر به پهلو افتاده است.
بله
بعضی زندگیها
برای هدر دادن آفریده شدهاند...
#چارلز_بوكفسكى
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
به جن گفتم: یک روزی میرسد که بالاخره کشف کنند که دنیا چهار بعد دارد، نه سه بعد. بعدش، آدم میتواند برود بیرون برای قدم زدن... و برود و ناپدید بشود. نه کفن و دفنی، نه اشکی، نه هیچ توهمی، نه بهشت و جهنمی... مثلا دوستانش نشستهاند دور هم و یکی میپرسد: "جرج کجا رفت غیبش زد؟"
و یکی دیگر میگوید: "راستش نمیدانم. گفت میرود سیگار بخرد."
#هزار_پیشه
#چارلز_بوکفسکی
#وازریک_درساهاکیان
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
مجموعه آثار کودک رولد دال همیشه از پرطرفدارترین کتابها بوده و ثروت بسیاری برای ناشر و بنیاد رولد دال به ارمغان آورده. به تازگی نتفلیکس حق اقتباس آثار او را خریده. در همین گیر و دار که خیلیها داشتند در توییتر علیه سانسور سینه میدریدند، فروش ویراست قدیمی کتاب به طرز شگفتانگیزی بالا رفت و یکی دو هفته بین پنج کتاب اول آمازون بود. این هیاهوی رسانهای نه تنها به فروش بیشتر نسخههای قدیمی کمک کرد بلکه موافقانِ اصلاحات را ترغیب کرد تا از روی حمایت و پافشاری بر عقیدهی خود یا حتی لجباری با مخالفان، ویراست جدید را بخرند.
آثار رولد دال به ۶۳ زبان دنیا ترجمه شده و تا به حال بیش از ۳۰۰ میلیون نسخه از آثار او در جهان فروخته شده است. نتفلیکس ۳۷۰ میلیون پوند برای حق انحصاری اقتباس آثار او به بنیاد رولد دال پرداخته است.
واکنش ناشر در نهایت چه بود؟
وقتی موج اولیه خوابید، ناشر اعلام کرد که ما برای رضایت خوانندگان عزیز، مجموعه آثار کلاسیک را همانطور که هست در کنار ویراست جدید که تغییرات دارند منتشر میکنیم تا خانوادهها خودشان برای کودکان تصمیم بگیرند. در نهایت، مخاطبان آثار او میتوانند انتخاب کنند که نسخهی سانسورشده را بخوانند یا نسخهی اصلی و چندی بعد هم میتوانند تصمیم بگیرند نسخهی اقتباسی از این آثار را ببینند یا نبینند اما هر تصمیمی که بگیرند، سود مادی آن نه به موافقان میرسد، نه مخالفان. برندهی این ماجرا از پیش مشخص است و این فرصت پیشآمده برای بحث و گفتوگو دربارهی آزادی بیان، برای طرف دیگر تبدیل به یک کارزار تبلیغاتی موفق شده است!
.
.
.
#هزارویک_قیچی
@nogaam
⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️
♦️عزیزانی که مایل به کمک مالی به زلزلهزدگان خوی هستند، میتوانند کمکهای نقدی خود را به حساب کانون خیریه بام واریز نمایند تا با همکاری جمعیت یارپاق، لوازم مورد نیاز خریداری و توزیع شود. کانون خیریه بام و جمعیت زیست محیطی یارپاق از نهادهای مورد اعتماد برای این کار هستند.
♦️دوستانِ ما در انتشارات چارلز بوکفسکی، در محل کمکرسانی حضور دارند. لطفا برای سؤال درباره کمکهای غیرمالیِ انبوه و کمکهای میدانی و همچنین برای ارسال تصویر فیش واریزی خود، با آیدی زیر در ارتباط باشید:
@thisisbabi بابک
♦️شماره کارت:
6104338603322179
خاطره مختارزاده
♦️اینستاگرام سازمان مردمنهاد بام:
https://instagram.com/kanunbamcharity?igshid=YmMyMTA2M2Y=
#زلزله_خوی #خوی
⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️
هیچکس نمیتواند نجاتتان بدهد
جز خودتان.
بارها و بارها
در شرایط ناممکن قرارتان میدهند.
بارها و بارها
فریبتان میدهند
ظاهرسازی میکنند
خشونت به خرج میدهند،
تا تسلیم شوید
خسته شوید
یا از درون بمیرید.
هیچکس اما نمیتواند نجاتتان بدهد
جز خودتان.
هرچند به سادگی میشود شکست خورد
خیلی ساده،
اما شکست نخورید
شکست نخورید
شکست نخورید.
خوب رفتارشان را بپایید
خوب گفتارشان را رصد کنید.
آیا شما هم مثل آنهایید؟
آیا شما هم مثل آنها
بیهویت، بیفکر و بیاحساسید؟
آیا شما هم مثل آنها مردههایی متحرکید؟
هیچکس را یارای نجات شما نیست
جز خودتان.
و شما ارزش نجات یافتن را دارید.
این نبردیست دشوار،
اما اگر فقط یک پیروزی ارزشمند وجود داشته باشد
همانا پیروزی در این جنگ است.
فکر کنید.
به رهایی فکر کنید.
به رهایی جسمتان
روحتان
درونتان
آن خود نغمهپردازِ جادویی درونتان
آن زیباییتان.
نجاتش بدهید.
به حلقه مردگان نپیوندید.
با شوخطبعی، زیبایی و ظرافت
خودتان را حفظ کنید
در نهایت اگر لازم بود
در این تقلا
با خود قمار کنید.
از احتمالات و هزینههایش نهراسید.
زیرا فقط شما میتوانید خود را نجات دهید.
پس انجامش بدهید.
آنگاه متوجه حرفم خواهید شد.
#چارلز_بوکفسکی
برگردان #مهیار_مظلومی
از کتاب: غربال کردن جنون برای کلمه، خط، روش.
@charles_bukowski_poetry
@mahyarmaz
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
.
"در میانه میدان"
باید مانند یک حیوان کمین کنی
تا حمله کند
باید در میانه میدان کمین کنی.
کمین کنی تا حمله کند
آنگاه برخیزی
با آن مواجه شوی
و شکارش کنی
قبل از اینکه شکارش شوی.
این بیشتر یک فرایند آنیست
تا یک روندِ همیشه در دسترس.
پس کمین کن و منتظر باش.
گاهی ده دقیقه طول میکشد
گاهی سالها
و گاهی هرگز زمانش فرا نمیرسد
اما نمیتوانی عجله کنی
یا زور بزنی.
هیچ میانبری وجود ندارد.
باید مثل یک حیوان
کمین کنی و منتظر باشی.
#چارلزبوکفسکی
برگردان #مهیار_مظلومی
از کتاب #لذتهای_نفرین_شده
#charlesbukowski #mahyarmazloumi #thepleasureofthedamned
@charles_bukowski_poetry
@mahyarmaz
https://www.instagram.com/p/CibSXgFui40/?igshid=MDJmNzVkMjY=
من یه مشکلی دارم و اون متنفر بودن از مردم نیست. مشکلم اینه که مردم حالمو بهم میزنن و من سعی میکنم ازشون دوری کنم.
این حس تنفر نیست؛ این مکانیزم فراره.
#چارلز_بوکفسکی
ترجمه: #مهیار_مظلومی
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی✅
.
"صحنهای در سال ۱۹۴۰"
گفت: میدونستم آدم چغری هستی.
ته کلاس هنر مینشستی و لامتاکام حرفی نمیزدی.
بعد توی یه دعوای اساسی با اون مرده که موهای زرد کثیفی داشت دیدمت.
از آدمایی مثل تو خوشم میاد.
کمیابین. خالصین. قانون خودتون رو میسازین.
گفتم: گورتو گم کن.
گفت: دیدی، همینه.
حالمو به هم میزد.
راهمو کشیدم و رفتم.
اون از من زرنگتر بود.
چون میدونست تحمل تعریف و تمجید رو ندارم.
#چارلز_بوکفسکی
برگردان #مهیار_مظلومی
از کتاب #لذتهای_نفرین_شده
#charles_bukowski
#mahyarmazloumi
#thepleasureofthedamned
@charles_bukowski_poetry
@mahyarmaz
https://www.instagram.com/p/ChYZl7cured/?igshid=MDJmNzVkMjY=