گاهی وقتا کاری میکنه حس کنم یه بچهی کوچیکم. نه چندان از لحاظ منفی... بیشتر بخاطر اینکه حس میکنم یکی مراقبمه. انگار بالاخره میتونم به خودم اجازهی لوس بودن بدم. بالاخره یکی هست وقتی بهونهگیری میکنم و با وجود خستگی نمیخوابم، آرومم کنه برای خوابیدن... یا وقتی اذیت میکنم درک کنه حتما یه مشکلی هست که باید رفع بشه.
ولی همزمان چون اینطوری امنیت دارم پیشش، توقعاتی که یاد گرفتم از بقیه نداشته باشم، خودشون رو نشون میدن. مثلا وقتی سین میزنه و جواب نمیده میتونم خودمو بگیرم براش... قبلا هرچقدرم اینطوری اذیت میشدم نمیتونستم نشون بدم چون میترسیدم با نشون دادن ناراحتیم آدم های دیگه ام خودشون رو بگیرن اونوقت درحالی که ناراحتم، باید منت کشی هم بکنم. خیلی برام ترسناک بود و رو اعتماد به نفسم تاثیرات خیلی بدی گذاشته بود این ترس ولی با زنبق یخی، نه. خودش رو نگرفت. توضیح داد. حتی باعث نشد حس کنم بابتش آدم بدی ام. فقط ازم خواست در این جور مواقع یکم بیشتر (زمان معین) صبر کنم.
🌱 البته هنوزم جا دارم برای آروم گرفتن. اینکه حس نکنم هربار خطایی میکنم جایگاهم پیشش خراب شده و دیگه من رو مثل قبل نمیبینه. اینکه حس نکنم اگر چیزی رو بلد نیستم میخواد بابتش مسخرهام کنه و دوست داشتنش بهم کاهش پیدا کرده... واقعا سخته پیش فرض توی ذهنم محکم بمونن و بازم مجبوره بهم یادآوری کنه... و از اینکه دارم اینطوری بهش یه زحمت اضافه میدم ناراحت میشم ولی خب نمیذاره زیاد تو اون حال بمونم.🥲✨
•| #MyFrozenLily
کنگفو پاندا جدیده رو از کجا دانلود کردید؟ بدهید 🌱😇
بعدا نوشت: خودم زیرنویس چسبیده فارسی دارم. فایل دست نخورده میخوام
بعداً بعدا نوشت: دادید ممنون
بنظر میاد اگه در زندگیم احساس عذاب وجدان و گناه نداشته باشم اون روز به اتمام نمیرسه ✅🌱
Читать полностью…If only I could run away from this person I am and the way I have to live...
My colleagues are going away for the weekend and I can't even imagine feeling nice on a trip because I'm so anxious all the damn time. And the worst fear is even if that certain someone's grip over my life loosens one day, I'm afraid I'm hurt beyond my healing limit and will never recover to live a normal life anymore
هربار حس میکنم دیگه ممکن نیست احمقتر از این بنظر بیام، دربهای جدیدی رو در حماقت و ضایع شدن میگشایم... 😌🎪🤡🏆
Читать полностью…آخرین باری که اینقدر طولانی روی کاغذ متنی نوشتم، سال ۹۱ بود که آخرین محافظ رو روی کاغذ مینوشتم... 🥲
Читать полностью…اگه فردا هم تمرین نکنم، دو روز استریک فریزی که دارمم مصرف میشه و تمام. برمیگردم به پله اول...
شاید بعدا پشیمون بشم... ولی حس میکنم تمرینات ۲ ثانیهای و کم فایدهی دولینگو برای کسی با موقعیت و شرایط خاص خودم یکی از دلایل کاهل شدن من در درس خوندنه...
روشهای غلط زندگی:
۵. برای اینکه دیگران حس کافی بودن و خفن بودن کنن، خودت رو پایین نیار. اونا متقابلا این کار رو برات انجام نمیدن.
۶. پیش کسی که خودش رو عالی میبینه و افتخار میکنه به هر آنچه هست، تو هم یادبگیر و همین روش رو برو. وگرنه سقوط میکنی از هر چیزی که هستی هم پایینتر.
ناینا حرفهای خوبی برای گفتن در این زمینه داشت...
که البته الان فقط میدونم خوبن. به علتهای متعدد الان توان ارائه تحلیل و بررسی شون رو ندارم ولی خب. خلاصه آره ✌️
جالبه که فکر میکردم تو هونکای خوششانسم ولی دارم در مییابم که نیستم؟ نه که از بایلو خوشم نیاد ها، اتفاقاً خوشحالم که اومده چون اینطوری میتونم ویش ۳۰۰ بنر استاندارد بدون نگرانی Welt بردارم و هی فکر نکنم بایلو نیاز دارم ولی خب این حقیقت که بازم دارم همهاش گارانتی میشم داره قلقلکم میده... از نوع نه چندان خوب
•| #MyGames | Honkai Star rail
• من یه معضل دارم. اونم اینکه حد لطف رو نمیتونم از وظیفه و همراهی و چیزای دیگه تشخیص بدم... و همونطور که میدونید، زیادهروی تو هیچی خوشایند نیست. حتی چیزای مثبت با زیادهروی منفی میشن.
• مثلاً هربار چون دوست دارم با همکارها دور هم باشیم و حس خوبی برقرار باشه، کلی برای سرکار خرید میکنم و مواقع زیادی از جیب هزینه میکنم صبحانه میگیرم یا درست میکنم باهم بخوریم.
وقتی خوراکی میگیرم زیاد میگیرم به همه برسه یا برای همه عیدی میگیرم. حتی اگه تو مضیقه مالی هم باشم شاید یکم کمترش کنم ولی قطع نمیشه.
• سالهای سال برای دوستانم که شهرهای دیگه بودن کادو میفرستادم... به حدی که همکار هام تعجب میکردن از این رفتار... منم لبخند میزدم و متوجه نبودم احتمالا این رفتار چندان نرمال (بخوانید سالم) نیست؟
• اما من رو خوشحال میکرد پس انجامش میدادم، حتی یه دورهای انقدر پول نداشتم که از اینکه برای کادو کردن مجبور نشدم پول بدم چقدر خوشحال بودم... ولی آیا کادو ندادم؟ خیر!
° از دوران مدرسه هم همین بودما. دفتر خاطراتی که برای خودم خریده بودم، استفاده نکردم کادو بتونم داشته باشم برای دوستم... و یه سری خاطرات دیگه که نمیتونم بهشون فکر کنم. چون مامانم درک نمیکرد چرا هی باید کادو بازی کنیم، چه کارهایی میکردم برای تهیه کادو برای دوستام. شاید همون نیاز به کادو دادن و نداشتن توان به طور فردی در اون سن کم، باعث شد الان نوعی ولع برای کادو دادن داشته باشم که نمیشه خفهاش کرد.
° تازه فقط اینم نبود. بازم چون مامان درک نمیکرد چرا رواننویس ۱۲ رنگ میخوام به دوستام پول میدادم از جایی که برای خودشون خریدن برای منم بخرن، بعد به مامانم میگفتم کادو گرفتم از دوستم. یادمه همکلاسیم هلیا خیلی تو این مسأله جدی بود و اون کلاسور یا ماژیک هایی که میگفتم بخره مثلا کادو باشن، خیلی حرفهای واقعا کادو هم میکرد 😎✅
° اما بنظر میاد اخیرا این داستان داره وخیمتر میشه. حتی در مواردی ظاهراً به آدمها برمیخوره وقتی اصرار میکنم کادویی رو براشون تهیه کنم که میدونم کاربردیه... ولی حالا لزوما مناسبتی نداره.
اولین بار با کیمیا به این مشکل خوردم. مستقیم بهم گفت لطفاً اینقدر برای من کادو نگیر. خانواده مدام بهم میگن تو دربرابر محبت دوستت چه کردی و من حس میکنم نمیتونم بهت برسم. اون روز واقعا روز خوبی برام نبود. *لرزش هیستریک*
و بعد ها تو روابطم هم همینطور. طرفم حس میکرد باید پا به پای من لابد کادو بخره و واقعاً کادو دادن در لولی که من بهش معتادم کار هر کسی نیست. چه از لحاظ خلاقیت و وقت و هزینه چه از لحاظ این که با خود بگی «دقیقا به چه دلیل کوفتیای من باید هرچی چشمم میبینه برای دیگران بخرم؟»
و بعد طرف معذب میشه اگرم چیزی نخره و مدام دریافت کنه، هرچند من توضیح بدم من اصلا هدایای مالی برام جذابیتی ندارن. اون حس سنگینی باقی می مونه... هرچند برای من بهترین حس کادو دادنه، انگار بعد از چندبار از اثر خوب میفته و شروع میکنه به نتایج منفی دادن.
• حالا باز الان خوبم، اون یکسال دبیرستان به قدری تباه بودم که در راستای تهیه کادو حتی به این فکر میکردم یگم زنجیر طلام گم شده، بفروشمش و با پولش کادو بگیرم و فقط به این دلیل انجامش ندادم که اگه فاکتورش هم گم میشد لو میرفت که در اصل گم نشده و میدونستم طلا بدون فاکتور نمیخرن. چه برسه از یه بچه ۱۵ ساله 🤡
• حالا این ندونستن حد لطف و محبت و اهمیت دادن کجا بدتر میشه؟
اینکه وقتی ازم لطف رو نمیپذیرن پوچ میشم. خالی. دیگه هیچی برای ارائه باقی نمیمونه. میشم همون موجود ناکافیِ رو اعصاب که نمیتونه به هیچ دردی بخوره و برای خوشحال کردن دیگران کاملا بی مصرفه. مثل یه آدم که چشمش خیلی ضعیفه و عینکش رو ازش گرفتن. بعد شروع میکنم متنفر شدم از خودم. که چرا محبت دیگهای بلد نیستی. و بیشتر از همه، چرا بیشتر پا فشاری نکردی تا تعارف رو کنار بذارن...
• همزمان میترسم طرف دیگه مشکلش رو بهم نگه اگر زیاد اصرار به کمک کنم ولی نمیتونمم حالا که گفته دست رو دست بذارم. شروع میکنم توی سرم تمام کارهایی که ممکنه ازم بر بیاد لیست میکنم. هرچیزی که فکرشو کنید توی اون لیست میاد. از آب دادن گلدونهای طرف گرفته تا اینکه نون بگیرم ببرم براش 🥲 حالا هرچی معضل جدیتر، تلاش من بیشتر... و خب طبیعتاً وقتی سفت اصرار میکنی سفت هم ممکنه پسزده بشی... حق هم هست. هرکسی ایدهآل هایی داره.
من نمیتونم بی تلاش بشینم یه گوشه وقتی ازم کمکی برمیاد و میبینم کسی داره به دلایلی اذیت میشه که میشه رفع شون کرد... اما آدمها هم نمیتونن کمکی که از دیدشون بزرگه رو راحت بپذیرن... هرچند که از سر شدت محبت باشه.
° چقدر طولانی شد... بگذریم. نظر شما چیه؟
احترام به خواسته اون فرد، چون اون آدم عقل کافی داره برای تصمیم گیری؟👻
اصرار به کمک چون کسی که درد میکشه گاهی متوجه فشاری که روشه نیست؟🤝
•| #Mia 🐱
بچه که بودم خیلی به این فکر می کردم کاش یه قرصی بود، میخوردی، یه مهارتی رو یاد می گرفتی. حالا زبان، نقاشی و...
الانم همونم. بجای اینکه تلاش کنم، دلم میخواد یه قرصی بود میخوردم؛ درست میشدم، هم سرحال میشدم. هم تمرکزم درست میشد، هم خوش اخلاق میشدم، هم درک اجتماعی و بی حوصلگیم درست میشد...
جالبه با وجود همهی چیزایی که به عنوان «زندگی» رفته تو پاچهام هیچوقت درک نمیکردم اینایی که شاکی بودن یه صبح دیگهام از خواب بیدار شدن...
آه شون منو گرفت. چون واقعا با وجود اینکه نمیخوام ناشکر باشم، به این فکر میکنم حالا که امروز صبح باخت دادم و بیدار شدم، فردا هم برای بیدار نشدن دیر نیست.
شب که برای من چندان خیر نبود. خواب بر شما بخیر 🌙
I like the word "exhausted" because it shows not just being tired. It shows having used up all the energy there once was from trying.
It allows you to make a statement. I put all of me , all my effort into something and now there's nothing else left to give
شما هم اینطوری میشید که باید دیگران رو حتما با یه لقب یا پسوند/پیشوند صدا بزنید؟ بعد بعضی وقتا هیچ کلمه ای اونطوری که باید به اون نفر مورد نظر نمی چسبه، یا کافی نیست یا تکراری شده و موقع خطاب کردنش قفل کنید؟
Читать полностью…امشب خیلی خسته و وسیعم همه ش دارم ویس میدم. کاری که ۹۰٪ مواقع اگر کسی باهام انجام بده جواب خوبی نمیگیره 😢😭
Читать полностью…خیلی پراکنده بنظر میاد، درست مثل ذهنم که تمرکز کافی نداره... فقط یه سری فکر که توی سرم میچرخه. 🤷♀
Читать полностью…کلش رو دانلود کردم و بعد فهمیدم قبلا دیده بودم و حوصلهام سر رفته بود
تنها بخش قابل توجهش برام این بخش از قسمت ۱۲ بود چون قابل لمسه...
•| #WatchWithMe | Bloom Into You
دوتا نکته که امروز بهش دقت کردم 🥱
1. چی باعث میشد یه عده رو "خوشگل" ببینم؟ نمیدونم.
2. خوشحالم خوشگل نیستم چون همه ش ممکن بود شک کنم طرفم بخاطر قیافه ام بهم جلب شد یا خودم. (یکم اثرات کتابی که میخونمه البته)