bzyad | Unsorted

Telegram-канал bzyad - یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

2897

اين كانال برای بازنشرِ يادداشت‌های منتشرشده‌ام تأسيس شده است.

Subscribe to a channel

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز پنجشنبه صفحه آخر شرق

میناماتا


 میناماتا نام دهکده‌ای است در ژاپن. در کنار این دهکده از سال‌ها پیش یک کارخانه صنعتی بزرگ تأسیس ‌شده بود که محصولات صنعتی زیادی تولید می‌کرد. فضولات کارخانه با وجود تلاش‌های زیاد برای تسویه آن حاوی مقادیر زیادی جیوه بود که در بدن ماهی‌هایی که غذای اصلی ساکنان دهکده را تشکیل می‌داد جذب می‌شد و بسیاری از اهالی دهکده به‌طور مزمن دچار مسمومیت با جیوه می‌شدند که عوارض عصبی شدیدی روی مغز، نخاع و به‌ویژه مخچه می‌گذاشت. بیماری میناماتا یک بیماری شناخته‌شده در مغز و اعصاب است. بهانه این یادداشت اما فیلم زیبایی است که اخیرا براساس این واقعه با بازی خیره‌کننده «جانی دپ»، کارگردانی هنرمندانه و انسانی و با تلفیقی زیبا از فیلم‌ها و عکس‌های واقعی ساخته‌ شده و در پلتفرم‌های ایرانی نمایش هم با دوبله‌ای قابل‌قبول هم در دسترس است. فیلم مثل یک اثر هنری واقعی در لایه‌های مختلف، زیبایی‌ها، استفاده‌ها و تأملات خاصی را در بردارد.
- در اولین نگاه معلوم می‌شود که علائم بیماری میناماتا در بیماران متعدد زیر نظر تیم نورولوژیست فوق‌تخصص اختلالات حرکتی به گروهی از هنرپیشگان ورزیده به‌خوبی آموزش داده‌ شده، چنان‌که فیلم برای یک دانشجوی پزشکی یا حتی دستیار تخصصی مغز و اعصاب هم ارزش آموزشی دارد. علائمی مثل دیستونی ترمور اتاکسی و... با دقت و به زیبایی نشان داده‌ شده‌اند به‌علاوه جانی دپ بسیار خوب از پس نمایش علائم حرکتی الکلیسم برآمده است.
- ارتباط نزدیک سینماگران و پزشکان نکته قابل تأمل این فیلم است. یک کارگردان ایرانی ممکن بود فیلم این واقعه را بسازد، ولی حتی با یک تلفن از یک متخصص مغز و اعصاب هم علائم این بیماری را نپرسد و حتی در این مورد هم فقط ذهنیات خود را فیلم کند.
- پیام بعدی فیلم مشارکت اجتماعی است. اهالی ده یک کمپین طولانی را برای احقاق حقوق خود دنبال می‌کنند که مسالمت‌آمیز، حقوقی و مبتنی بر جلب نظر افکار عمومی مردم و مسئولان است. ناکامی‌های مقطعی آنها را ناامید نمی‌کند. ارزش افکار عمومی آن‌قدر در ذهن آنها برجسته شده که یکی از بهترین عکاسان هنری دنیا (جانی دپ) را به کار می‌گیرند و در میناماتا یک استودیوی عکاسی تخصصی برای او می‌سازند. چنین کمپینی در کشور ما به‌طور طولانی معمولا تداوم نمی‌یابد، ما طرفدار لابی و اگر نشد رفتارهای تند مقطعی هستیم و ارزش استفاده از محمل‌های قانونی و تقویت آنها از این طریق را درنمی‌یابیم.
- مسئولیت مقامات در برابر سلامت بیماران موضوع مهم بعدی است که موضوع روز ما هم هست.
کارخانه صنعتی «سوجو» یکی از مهم‌ترین صنایع ژاپن است که تولیدات خیلی مهمی دارد. این تولیدات به قیمت خطرات زیست‌محیطی در ژاپن به دست می آیند و احساسات ژاپنی‌ها را می‌آزارند . به گمان آنها طبیعت، سلامت و وجود ژاپن دارد تحت تأثیر تکنولوژی قرار می‌گیرد. رئیس کمپانی نماینده نیروهای تکنولوژیک مدرنی است که دارند به تن و طبیعت این وجود مقدس (ژاپن) آسیب می‌رسانند. مقاومت کارخانه و سیستم حکومتی ژاپن دقیقا به‌خاطر نپذیرفتن چنین نقشی است. دولت ژاپن پس از شکست در جنگ، پیشرفت‌های تکنولوژیک را در سرفصل اهداف خود قرار داده و احساسات ملی ژاپن گاه واکنش‌های تندی (مثل خودکشی ژاپنی نویسنده بزرگ یوکیو میشیما در صبحگاه پادگان توکیو) نشان داده است؛ بنابراین در این مورد مشخص هم کوتاه نمی‌آید چون جریان تکنولوژیک تمام ژاپن تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. پس کمپینی جدی ابتدا در منطقه و سپس تمام ژاپن درمی‌گیرد. اینکه تأثیرات منفی تصمیمات سیاست‌مداران بر سلامت شهروندان چه مجازاتی در پی خواهد داشت، موضوع این کمپین است و مسئله مهم امروز ما هم هست.تصمیمات متعدد پرحاشیه وزارت بهداشت به‌ویژه تعلل احتمالی در واکسیناسیون سراسری بالاخره شاید روزی پرونده‌اش گشوده شود. حتی اگر تنها نتیجه‌اش این باشد که مثل سکانس پایانی میناماتا یک نفر چهار زانو روی میز بزرگ دفتر کار بزرگ آن وزیر معروف بنشیند و از فاصله بسیار نزدیک به چشمان او خیره شود و شرح رنجی را که عزیزش تا زمان مرگ از تب و لرزهای وحشتناک تا خفگی طولانی زیر دستگاه تحمل کرد لحظه‌به‌لحظه برایش توصیف کند و او تنها بشنود و بشنود. همین!

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

سریال خاتون و تاریخ

-ساختن فیلم بر اساس تاریخ سنت پسندیده ایست که در میان سینماگران ما جای خود را به خوبی باز نکرده
-استفاده ار لوکیشن ها سرسبز گیلان بازسازی لوکیشن های تاریخی و گویش های محلی هم بسیار عالی است.
-بازی سروش صحت و بخصوص بابک حمیدیان هم بی نظیر است
اما تاریخ چیزی است که به آسانی نمی‌توان تغییرش داد آن هم تاریخی که هنوز یک قرن هم از آن نگذشته و در واقع ما ادامه آن هستیم بنابراین جوانانی که سریال خاتون را هر هفته به تماشا می‌نشینند باید بدانند که
- اشغال ایران از جنس اشغال فرانسه توسط آلمان نبوده است که جنبش ملی مثل نهضت مقاومت فرانسه داشته باشد اشغال ایران حاصل دیکتاتوری، بی اطلاعی و ناکار آمدی سیستم رضا شاه بود که در نیافت مصالحه با متفقین ضرورت جنگ جهانی دوم است همه سیاستمدارانی را هم که می‌توانستند تدبیری بیندیشند از خود دور کرده بود او خود و کشور را به اشغالی مخرب و تحقیر آمیز درآورد عواقب این تجدد آمرانه او تا همین امروز هم ادامه دارد
- دیکتاتوری رضا شاه کوچکترین امکانی برای جنبش های روشنفکری مستقل و یا کمونیستی مثل ریشه دواندن طرفداران شوروی در ارتش نگذاشته بود سازمان افسران حزب توده مربوط به سال‌های بعد و حاصل دموکراسی ناقص ٢٠-٣٢ بوده است مردم ایران در یک شب سرد و تاریک بدون وجود کوچکترین سازمان یا حزب مردم نهاد مورد هجوم متفقین قرار گرفتند پادشاهی که تمام دموکراسی و اصول مشروطیت را خرج توپ و تانک کرده بود توپ هایش هم چند تیر بیشتر شلیک نکردند
- حزب کمونیست ایران در شهریور بیست تقریبا بطور کامل از بین رفته بود بقایای این حزب برخی به دلیل اینکه در زندان رضا شاه بودند زنده ماندند چون سید جعفر پیشه وری و برخی هم چون با سازمان امنیت شوروی در ارتباط بودند مثل عبدالصمد کامبخش( البته به قول اثبات نشده ای) اکثریت این حزب توسط استالین در دهه سی و چهل در جریان بحث هایی که در مورد نحوه استقلال احزاب پیرامونی از حزب برادر بزرگ درگرفت با اتهام واهی جاسوسی توسط استالین اعدام شده بودند و این موضوع تا دهها سال لاپوشانی میشد. در نتیجه طرفداران شوروی مثلا در آذربایجان که حکومت فرقه را تشکیل دادند در سال بیست بسیار اندک بودند. در طول سال های بعد پیداشدند و در ابتدا هم ترکیبی از کمونیست ها و غیر کمونیست ها بودند بسیاری از مقامات فرقه جلسات را برای ادای نماز سروقت ترک می‌کردند
- قبل از اشغال ایران در میان مردم یک جریان طرفدار آلمان وجود داشت که بطور سنتی بخاطر مخالفت با انگلیس از آلمان طرفداری می‌کردند و لی ارتباط تشکیلاتی با احزاب شبیه نازی در ایران که در آن زمان وجود داشتند و ضعیف بودند نداشتند. واقعیت این است که علیرغم واقعیات مربوط به جریانات جنبش جنگل و حزب کمونیست ایران بخش اعظم جریان روشنفکری ایران چپ و طرفدار مارکسیسم بودند و در همان سالها آهسته آهسته داشتند توسط ۵٣ نفر که تازه از زندان آزاد شده بودند به صورت حزب توده ایران متشکل می‌شدند . واقعیت این است که اگر در این دوران جلسه ای پشت یک کتابفروشی بین جوانان برگزار می‌شد بیشترین احتمال این بود که چپ باشند و شوروی ها هم مترصد و مشتاق چنین جوانانی بودند و نه بازجوی این جلسات. اینکه بسیاری از جریانات نهایتا در حزب توده به بیراهه رفتند تغییری در این واقعیت نمی‌دهد.اگر ما دوست نداریم که شاعر بزرگ ما در جوانی بخاطر طرفداری از هیتلر به زندان متفقین افتاده باشد و اگر دوست نداریم که جریان روشنفکری تا ده ها سال پس از شهریور بیست تحت سلطه حزب توده بوده باشد این واقعیت تاریخی را نمی‌توان رد کرد. نه تنها در کشور ما بلکه در سراسر اروپا علیرغم جنایات استالین اتحاد شوروی نسبت به آنچه که امپریالیسم خوانده می‌شد مترقی تر به حساب می آمد روشنفکرانی مثل برنارد شاو رومن رولان آندره مالرو نوعی هواداری از بلشویک ها داشتند و این از عجایب تاریخ است
- تبلیغات ضد فئودالیسم و نسبت خشونت و استثمار به خان ها و فئودال ها ( که البته چنین مسائلی هم وجود داشت) بیشتر توسط چپ ها و بخصوص حزب توده صورت می‌گرفت فئودالیسم شیوه تولید صدها ساله کشور بود و علیرغم بی عدالتی و ستم و خشونت، کشور دارای یک مبنای کشاورزی و ثبات فرهنگی لود و خان ها در بسیاری موارد از رعایا حمایت هم می‌کردند تبلیغات چپ ها باعث شد شاه گمان کند اصلاحات ارضی به دست نا آموخته ترین افراد هم او را در مقابل انقلاب بیمه می‌کند اما این نوع اصلاحات ناپخته با تخریب زیر ساخت های کشور بیشترین مشکلات را تا سال ها برای کشور ایجاد کرد.بنابراین آنچه که از خاتم نگار جواهری نشان داده می‌شود احتمال بیشتر بر آن است که ایشان هم توده ای بوده باشند بخصوص با نوعی رغتار مستقل زنانه چرا که حقوق زنان هم جزو شعار های اصلی حزب توده بوده است

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز یکشنبه صفحه آخر شرق



بسته وزیر

هنوز بیش از سه روز از معرفی وزیر بهداشت نگذشته بود که برنامه‌ای منسجم در بیست‌وچند صفحه از طرف ایشان منتشر شد. آکنده از اصطلاحات و کلیاتی فنی که نشان از آرزوهایی بزرگ و برآورده‌نشده دارند؛
 -انتشار چنین برنامه جامعی (که در وزارت بهداشت «بسته» خوانده می‌شود) درحالی‌که آقای وزیر عضو هیچ حزب و دسته شناخته‌شده‌ای نیستند و پیش‌تر هیچ گروه اجتماعی روی آن کار نکرده‌اند و جزء برنامه‌های اعلامی رئیس‌جمهور هم نبوده، قدری عجیب است.
 - این‌همه طبقه‌بندی و اصطلاحات فنی که در محافل تنگ کارشناسان نوعی زبان زرگری است، تنها در خواننده خوف و هیبت می‌آفریند؛ که نه می‌توانی بخوانی و نه بفهمی! هیچ اشاره مشخصی هم به واقعیات و مشکلات واقعا موجود نمی‌شود. 
- این‌گونه بسته‌ها حاصل کار کارشناسان یا بسته‌نویسان حرفه‌ای‌ است (همچون مقاله‌نویسان حرفه‌ای) که به طرفه‌العینی با استفاده از مکتوبات خارجی و در قطع ارتباط کامل با واقعیات و مقدورات (‌به‌اصطلاح بدون پوست در بازی) به فرموده در چند شب برایتان برنامه بسته‌بندی می‌کنند، هیچ مکانیسمی هم برای اطمینان از اجرا شدن یا نشدن برنامه‌ها وجود ندارد.
 - وزیر محترم پیشنهادی سال‌هاست جزء اسباب و اثاثیه ساختمان بزرگ ایوانک غربی و پیش از آن ساختمان خیابان وصال به شمار می‌روند. هر پزشکی چه برای اخذ تخصص چه طرح خارج از مرکز یا مواردی دیگر گذارش ولو مختصر به ایشان افتاده است. ایشان باوجود جوانی از دیرباز همواره از برنامه‌ریزان اصلی وزارت بوده‌اند که نمی‌دانم به دلیل آموزش‌هایی خاص بود یا ارتباطات و مشخصاتی خاص! 
بنابراین این نوع بسته‌بندی مرسوم در وزارت بهداشت (بدون در‌نظر‌گرفتن مسائل پایه مثل تعرفه خدمات و قیمت تمام‌شده سلامت) اگر کارساز بود، تاکنون تغییراتی ایجاد شده بود و این فرسنگ‌ها فاصله با اهداف سلامت در کشور
 وجود نداشت. 
- بی‌تردید هر بسته و برنامه‌ای جز با کسب اعتماد جامعه پزشکی محقق نخواهد شد. جامعه پزشکی، هم در کار بالینی و هم در مدیریت بهداشتی ضرورتا دربند نتیجه نیست. دربند تلاش و صداقت است و به برخورد صادقانه با عوارض درمان یا عواقب تصمیم‌گیری‌ها و مهم تر از همه داشتن یک تئوری منسجم برای علت عارضه ایجادشده که شامل مسئولیت خود طبیب هم هست ، اهمیت می‌دهد و آن را شرط لازم اخلاقی برای یک بررسی می‌داند؛ چه به‌عنوان کارشناس در کمیسیون پزشکی قانونی و چه در کمیسیون
 وجدان عمومی! 
- بنابراین آیا بهتر نیست وزیر محترم پیشنهادی به‌جای بسته‌بندی‌های سریع‌السیر کلیات به واقعیات سخت و واقعا موجود بپردازند و مثلا با توجیه یا توضیح درخواست خود برای عدم ورود واکسن خارجی (ولو با یک پوزش ساده) اطمینان به برنامه‌ها و صداقت خود را به نمایش بگذارند؟ چنین موقعیت‌هایی در ابتدای خدمت کمتر
 پیش می‌آیند.

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز دوشنبه صفحه آخر شرق که منتشر نشد

واکسن کووید و نقد دیگران
در روزهای سیاهی که کشور رکود دار مرگ‌ومیر کرونا در دنیا شده مسئولین ما برخلاف مدرن‌ترین قواعد اخلاقی به‌جای پذیرش انتقادات و انتقاد از خود به انتقاد از دیگری و فرافکنی می‌پردازند و در این انتشارات است که خطاهای هرچه بیشتری را برملا می‌سازند و بر اتهامات آن‌ها می‌افزاید. چونان غریقی در تلاش نجات که هرچه بیشتر و بیشتر در منجلاب فرو می‌رود، مسئولیت‌گریزی را هم به سیاهه خطاهای خود می‌افزایند.
اتفاقاً این جدال آخرین، میان دو تن از بهترین‌ها رخ داد که نشان می‌دهد اولاً اشکالات نه به افراد که به برخی زیرساخت‌های بنیادین در تفکرات و کار و زندگی ما و به عادات و معیارهای اخلاقی ما برمی‌گردند.
ثانیاً وقتی‌که تکلیف بهترین‌هایمان این است از بقیه چه انتظاری می‌رود؟
یک جراح و استاد عالی‌قدر مغز که باید بخش مهمی از اوقات خود را در اتاق عمل و جراحی‌های میکروسکوپی بسیار طولانی بگذراند ساعات یا دقایق استراحت خود را صرف اداره ستاد کرونا کرده است. اینکه آیا در تمام اوقات شبانه‌روز از پس هر دو این مسئولیت‌های سنگین بعلاوه اداره یک دانشگاه بزرگ مادر برآمده است یا نه به خلوت اخلاقی خود او مربوط می‌شود و مسئولی که او را برگزید. اما آنچه به ما مربوط می‌شود این است که بپرسیم آیا نباید در آن زمان که واردات واکسن می‌توانست از این فاجعه ملی جلوگیری کند عرصه عمومی از مشکلات اطلاع پیدا می‌کرد؟ آیا عرصه عمومی هنوز از توده رعایا در اذهان تفکیک نشده است؟ باید بپرسیم همان موقع که استاد در برابر دوربین‌های تلویزیون با لحنی امیدوارکننده صحبت می‌کردند هم همین اشکالات وجود داشت و ما نمی‌دانستیم؟ راستی در برابر این مشکلات چه رفتار مسئولانه‌ای داشتند و چه شد که بر این مسند باقی ماندند؟ تا کجا برای مقابله با این خلاف‌های فاحش تلاش کردند و چه هزینه‌هایی پرداخت کرده‌اند؟ آیا اساساً هیچ نکته‌ای وجود نداشت که در انتقاد از خود بگویند؟
سوی دیگر وزیر امور خارجه ماست که زمانی سردار دیپلماسی می‌خواندیم و صراحتشان را می‌ستودیم. ایشان هم که به جهت ارتباطات بین‌المللی گسترده لابد با مدرن‌ترین شعائر اخلاقی دنیا آشنایی دارند و ارزش نقد خود در برابر نقد دیگری را می‌شناسند، بجای پذیرفتن خطاهای سیستم تحت مدیریتشان آن‌هم در وضعیتی که آشکار است همه دستگاه‌ها درآن نقش دارند، مطالب بیشتری را سربسته اشاره می‌کنند و تهدید به شکستن سکوت می‌کنند. ایشان هم حتی یک کلمه به تلویح در نقد خود نمی‌گویند و هیچ توجیهی نمی‌آورند که چرا این‌همه ندانم‌کاری را به‌موقع مطرح نکرده‌اند. پاسخ به موضوع مشخص مطرح‌شده (سفیر ژاپن) را هم لابد در شأن خود نمی‌بینند و به تکذیبیه سفارت بسنده می‌کنند.

بنابراین رئیس ستاد کرونا (به اظهار صریح خودشان) تا پایان دولت ماضی بسیاری خلاف‌ها را دیده و برملا نکرده‌اند و سردار دیپلماسی هم بسیار چیزها دیدند اما تا انتقاد نشنیدند لب نگشودند.
راستی آیا قانون و اخلاق افشا نکردن خطاها یا جرائمی را که علیه منافع ملت صورت می‌گیرد مجاز می‌شمارد؟

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

٢٨ مرداد

در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ وقايعي رخ داد كه بي‌ترديد از مهم‌ترين رويدادهاي تاريخ معاصر ايران است. تنها در اين مورد است كه گروه‌هاي مختلف اجتماعي با یک‌دیگر توافق کامل دارند. گذشته از اين حقيقت در مورد اين رويداد همين الان تفاسير بسيار متنوعي وجود دارد كه گاه صددرصد با هم در تضاد است. بنابراين ٢٨ مرداد هم چنان در ميان ما زنده و به تاريخ نپيوسته است.
- ممكن بود دكتر محمد مصدق به افراد تندرو پيرامون خود پروبال ندهد تا دربار به‌واسطه ناسزاهاي روزنامه‌هاي آن‌روز، به‌خصوص روزنامه دكترحسين فاطمي(باختر امروز)، در هراس از پيروزي راديكال‌ها به دامان تندروهاي راست نيفتد. ممكن بود با عدم تعطيل مجلس شورا ، پايگاه أصلي قدرت خود را برخلاف نظر سران جبهه ملي تخريب نكند سنت " رفتن ميان توده ها " -كه در واقع همان چند صد يا چند هزار نَفَر أطراف مجلس هستند -را به جاي صندوق رأي ننشاند و إز تجزيه جبهه ملي پيرامون اين مسئله جلوگيري كند. ممكن بود با اقدامات عملي نشان دهد اتحاد حزب توده و جبهه ملي شايعه است و از اين طريق بهانه روي كار آمدن كمونيست‌ها را كه ترغيب‌كننده اصلي آمریکا براي شركت در كودتا بود مرتفع سازد؛ در اين صورت ادامه حكومت ملي ممكن بود به توسعه سياسي بيانجامد و از بسياري از عواقب بعدي جلوگيري كند.
- ممكن بود حزب توده ايران در يك تحول داخلي مانند حزب كمونيست مجارستان و بعدتر يوگوسلاوي و چك با منويات حزب برادر بزرگ در شوروي زاويه پيدا كند و مصالح داخلي را مقدم بر اردوگاه سوسياليستي بپندارد، از تحريكات علني خود براي بزرگ‌نمايي بيش از حدش (كه به‌واسطه نوعي رقابت بين‌المللي دو اردوگاه و به‌ضرر منافع ملي ما صورت مي‌گرفت) بپرهيزد تا كمپاني نفت انگليس نتواند به بهانه خطر كمونيسم آمريكا را به طرفداري از منافعش وارد مناقشه كودتا كند. خود ٢٨ مرداد نشان داد كه خطر كمونيسم علي‌رغم سازمان گسترده نظامي حزب توده خطر بزرگي نبود يا هنوز اجازه‌اي از برادرِ بزرگ براي مداخله جدي‌تر سياسي دريافت نكرده بود. حزب به‌شكل مهره‌اي براي شانتاژ سياسي در چانه‌زني‌هاي اردوگاه شوروي با اردوگاه آمریکا به‌كار مي‌رفت نه براي كسب قدرت سياسي.
- ممكن بود محمدرضا پهلوي دريچه تضادهاي ملي كشور را به سوي بيگانه نمي‌گشود و بر اين ايده در ذهن خود كه عامل خارجي را مهم‌تر از عوامل داخلي كشور فرض مي‌كرد (همان ايده‌اي كه بيست‌وپنج سال بعد سامان حكومت و زندگي او را در هم پيچيد) غلبه كند. به‌جاي طرفداري از اشرافيت و فئوداليسم فاسد قدرت مقابله با آن‌ها را درخود يافته و آن تصميمي را كه ده سال بعد براي مدرنيزه كردن ساختار اقتصادي كشور در پيش گرفت زودتر شروع كرده، روحيه تغيير حتي در اشراف سالخورده كشور نظير مصدق را دريابد و به‌جاي سوق دادن آن‌ها به‌جانب حزب توده ( كه تركيبي به‌شدت غيرعادي به‌دست مي‌داد) از آن به‌جهت تحكيم توسعه سياسي سود ببرد. و دريابد تنها و تنها توسعه سياسي است كه راه كارِ برون‌رفت كشور از سياهه قرون است و پايه‌هاي سلطنت او را تحكيم می‌کند. اي كاش او سنگيني نبرد مدرنيزه كردن كشور را درك كرده و راه همكاري با تمام جريان‌هاي عقل‌گرا را در پيش مي‌گرفت.
- ممكن بود آمریکا وسوسه‌هاي محافظه‌كارانه و مداخله‌جويانه خود را سركوب مي‌كرد و تلاش‌هاي دموكرات مآبانه‌اي را كه ده سال بعد آغاز كرد، همان‌زمان در برابر جنبش ملي ايران پيش مي‌گرفت. شايد مي‌توانست دريابد كه تسليم اغواي بريتانيا شدن به بهانه خطر موهوم كمونيسم و كودتا عليه دولتي كه خود را مستحضر به آمریکا مي‌دانست و از سوي توده‌اي‌ها عامل آمریکا ناميده شده بود، اگرچه قدرت صوري را چندده‌سالي در دست او نگه مي‌دارد، اما در نهايت هژموني ايدئولوژيك و اخلاقي اردوگاه شوروي را در اعماق ذهنيات ملي كشور ما مي‌گستراند.
آن هم از طريق حزبي كه اگر چه خود را حزب «توده» مردم مي‌خواند و مانع بزرگ در راه تشكيل يك حزب توده‌اي واقعي است، اما با دقيق‌ترين معاني دوران جنگ سرد، يك حزب وابسته به اردوگاه شوروي است و كوچك‌ترين رفرمي از جنس مجارستان و يوگوسلاوي را هم نپذيرفته كه هيچ، جريان رويزيون كنگره بيستم شوروي و خروشچف هم هيچ انعكاسي در آن نيافته است و قدمي در مقابله با جنايات استالين و محكوم كردن آن‌ها مثلا در قتل رهبران حزب كمونيست ايران برنداشته و هر جريان تجديدنظر طلبانه‌اي را هم از راديو مسكو پاسخ داده است. اما خود كودتاي ٢٨ مرداد نشان داد كه خطر به قدرت رسيدن حزب، خيالي عبث و بهانه‌اي بيش نبوده است. چراكه آن همه تشكيلات نظامي كوچك‌ترين حركتي در مقابله با كودتا نكرد. به‌فرض وجود چنين خطري هم، راه‌حل ترتيب دادن كودتا در يك كشور خارجي يا استفاده از محمل‌هاي قانوني براي تغيير يك حكومت ملي نبود. راه‌حل تقويت جبهه‌ملي و ترغيب شاه براي همكاري با آن و شروع مدرنيزاسيوني بود كه ده‌سال بعد توصيه كرد.
/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

ما وافغانستان

وقایع سرسام آور افغانستان برای مردم و دولت ایران که خود درگیر مسائل عدیده و بحران های شکننده ای هستند مسائل زیادی می آفریند و سوالات زیادی هست که درارتباط با وظایف پیش روی خود باید پاسخ بدهند
⁃ ارتباط دولت ها با یکدیگر قطع نظر از عقاید و شیوه های حکومتشان نمی‌تواند تابعی از اختلاف نظر با آن گروه هنگامی که در قدرت نبود باشد هزاران کیلومتر مرز مشترک، صدها هزار یا شاید میلیونها نفری که دارای ارتباطات در دوسوی مرز هستند و ایرانیانی که منافعی در داخل افغانستان دارند دولت را موظف می‌سازد که دردرجه اول با چنین لویتان نوظهوری هم ارتباط دیپلماتیک متعارف با تمام الزاماتش داشته باشد. وقتی کشورهایی در مناطق دیگر دنیا با اختلاف نظر های ایدئولوژیک بیشتر مثل آمریکا و چین و ژاپن چنین می‌کنند جامعه مدنی ایران نباید از دولت خود خواستار قطع ارتباط بشود یا از این ارتباط به عنوان بهانه ای در مناقشات قدیمی خود با دولت استفاده کند حتی روایی نقد دولت برای مذاکره با طالبان اپوزیسیون هم که شاید زمانی وجود داشت دیگر وجود ندارد
⁃ جامعه مدنی ایران علیرغم سال ها تنگی و سختی از جانب حکومت توانسته رشد و تبلور زیادی پیدا کند و اندکی سیاست بیاموزد. جامعه مدنی ایران نبرد جامعه مدنی افغانستان با بخش عقب مانده و فناتیک این کشور را به نوعی نبرد خود می‌داند و باید از هر تلاشی در دفاع از این جامعه فرو گذار نکند حمایت معنوی توسط هنرمندان و روشنفکران ایران که سالهاست نزدیک ترین ارتباط را با روشنفکران و هنرمندان افغانستان دارند اهمیت بسیار زیادی دارد بعلاوه مجامع مستقل باید از هر حرکتی در جهت حمایت از جامعه مدنی افغانستان حمایت کنند تنها در صورت وجود چنین جنبشی در میان مردم ایران است که دولت فعلی ایران مجبور به حمایت از جامعه مدنی افغانستان که شاید به تمامی مورد پسند او نباشد می‌گردد
⁃ بارها گفته می‌شود که این طالبان آن طالبان قدیم نیست این صحیح اما هیچ کس توجه نمی‌کند که جامعه مدنی افغانستان هم آن جامعه مدنی بیست سال پیش نیست. بسیاری از جوانان کابل و هرات به زحمت سختگیری های طالبان قدیم را به یاد می آورند. سال ها تبعید و تفکر به طالبان آموخته است که اگر بدنبال آرمان های سختگیرانه و بدوی خود میباشد دلیلی ندارد که در برخی مسائل دیگر کوتاه نیایید یا در تحقق آرمان های خود صبور نباشد. نمونه موفق و آشکار کوتاه آمدن در هرچیزی بجز اجرای شریعت ، عربستان سعودی است. بنابراین طالبان جدید تنها دزدی با چراغ است در اجرای همان توهمات سابق ربوتی است مسلح به سپر آهنین و پیشرفته ترین سلاح ها و تدابیر اما با همان مغز در اصول . اما این بار با جامعه ای بدوی که در مقابله به شوروی تنها پختگی نظامی و نه فرهنگی به دست آورده بود روبرو نیست این بار کار تسخیر یا تسلیم شهرها به آسانی صورت گرفت اما حکومت کردن به همان سادگی قدیم نخواهد بود. جامعه مدنی افغانستان با خیل روشنفکران و هنرمندان که آثاری بدیع و به یاد ماندنی برجا گذاشته اند و انجمن ها و نمایشگاه ها و تماشاخانه های متعدد ممکن است توان مقابله نظامی با همنشینان ماموت ها و کشتی اشباح ( به گفته شمس لنگرودی) را نداشته باشد اما غلبه کامل بر آن هم بر حتی امکان پذیر نخواهد بود. بایدن هم در آخرین اظهارات خود ضعف نظامی جامعه مدنی را تقصیر او برشمرد سوای تناقضی که در این اظهار وجود دارد معلوم نیست اگر توطئه ها بین المللی و خیانت های داخلی نبود این گزاره تا چه حد صحیح در می آمد ؟ اما واقعیت تجربه شده نشان می‌دهد که حضور جامعه مدنی قوی با در خواست های منطقی و مسالمت آمیز با عث انشقاق های مکرر و مکرر و گاه خون آلود در حکومت خواهد شد. به احتمال زیاد هسته سخت طالبان اجازه تحدید نظر در اصول را نخواهد داد چرا که هر کوتاه آمدنی را اولین دومینوی سقوط خواهد دید . و این هر چه بیشتر و بیشتر به تقلیل تعداد حکومتگران و رویای یک دستی خواهد انجامید. آرزوی حکومت یکدست افراطی رویایی است که در هیچ کجای دنیا جز با کابوس تعبیر نخواهد شد.جامعه مدنی نه با توپ و تانک که با اقتدار منطقی و معنوی خود باعث انشعابات و چند دستگی ممتد در این هسته ظاهرا منسجم خواهد شد
⁃ سوال مهم در برابر جامعه مدنی و دولت ایران آن است که چه سیاستی را باید در حمایت از مردم افغانستان و جامعه مدنی افغانستان پیش بگیرد و اینکه مردم ایران چه درخواستی برای این حمایت باید از دولت خود ( هر که هست و به هر طریق انتخاب شده) داشته باشند اینکه خود ایران یکی از مهم ترین کشور های مهاجر پرور است تغییری در این وظیفه ایجاد نمی‌کند. حمایت از مردم افغانستان منحصر به پذیرش مهاجران نیست اما حمایت و پذیرش مهاجران هم باید تابع سیستم و برنامه ای باشد و جامعه مدنی ایران باید در این مورد درخواست هایی داشته باشد.

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

متن نامه استعفای آقای دکتر ملک‌زاده، معاون سابق وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی

آقای دکتر نمکی
وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
با سلام و احترام

بدین وسیله مراتب استعفای خود از مسوولیت معاونت تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت را به دلایل زیر اعلام می‌دارم:
مدیریت بسیار غلط و پرنقص در پاندمی کرونا که به‌دلیل عدم مشورت و توجه شما به توصیه‌ها و هشدارهای متخصصان و محققان نظام سلامت؛ موجب تلفات انسانی بسیار در ایران شده است و در عین حال مدعی درس «مدیریت بحران کرونا» دادن به سایر کشورها هستید.
اظهارات غیرعلمی و ناشی از شتابزدگی جناب عالی در مورد تولید واکسن ایرانی کرونا که هنوز در حال طی مراحل اولیه بوده و شما مدعی معرکه گرفتن برای تولید آن شده‌اید.
ادعاهای بی‌اساس جناب‌عالی و سازمان غذا و دارو در خصوص موثر بودن داروهای گیاهی که به اعتقاد این‌جانب بدون هیچ مبنای علمی و پژوهشی و مطالعات بالینی کافی صورت گرفته و همچنین دفاع و اقدام جناب‌عالی از ادغام طب سنتی در نظام شبکه بهداشت و درمان کشور که می‌تواند شبکه بهداشت و درمان ایران را ناپایدار و در درازمدت تضعیف کرده و مردم را از حقوق خود در بهره‌مندی از درمان‌های پیشرفته پزشکی مدرن محروم سازد.
عدم درک درست شما از تحقیق و پژوهش و اهمیت آن و نیز نادیده گرفتن تمام فعالیتهای علمی و پژوهشی.

دکتر رضا ملک‌زاده
استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران
۲۹ خرداد ۱۳۹۹

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت دیماه ٩٩ من در اعتماد
۲۵۰۰ و دو نفر

هفته گذشته دوهزار و‌پانصد نفر از پزشکان در موضعی که عمیقا مربوط به دانش و تحقیق با کمترین ارتباط با سیاست می‌شود نامه ای را امضا و انتشار دادند .
اینکه موضوع چه بود و حقیقت چیست موضوع این یادداشت نیست .مهم تر از محتوا نکات دیگری وجود دارد که باید به آنها دقت کرد
◦ -مهم تر از همه ترکیب امضا کنندگان نامه است نامه ای که برخی از بنیانگذاران سیستم سلامت کشور را در کنار حسین روازاده کسی که اظهارات غیر علمی و مخالفتش با واکسیناسیون مشهور خاص و عام و باعث تمسخر در همه فضاهای مجازی است نام میبرد این باعث تاسف بسیار است آیا نوعی توهین به بزرگان سلامت کشور نیست ؟
◦ سوال بعدی آن است که آیا تعداد قابل توجه پزشکان امضا کننده چیزی را ثابت می‌کند ؟ آیا دانش می‌تواند موضوع رای گیری قرار بگیرد ؟ آیا اقلیتی منزوی تر از گالیله زمانی که با زبان استعفار می‌کرد اما با پا گردی زمین را تاکید می‌کرد وجود داشته است ؟
◦ اساسا آیا واقعا ۲۵۰۰ نفر بودند؟ آیا ٢۵٠٠ پزشک در میان نزدیک دویست هزار پزشکی که تاکنون شماره نظام پزشکی گرفته اند رقم بالایی است ؟ بعلاوه این چه بیانیه” علمی” است که اکثریت امضا کنندگان آن گرایش "سیاسی" خاصی دارند ؟
◦ امضا کنندگان که صاحب عقیده ای در یکی از مسایل علمی مهم سلامت در کشور هستند آیا بخت خود را برای تاثیر بر جامعه پزشکی از طریق نهاد های رسمی آن هم آزموده اند ؟ چرا بجای مجمع انجمن های پزشکی ایران که شامل نمایندگان منتخب بیش از ۱۸۰ انجمن علمی پزشکی ایران است یا سازمان نظام پزشکی که منتخب مستقیم جامعه پزشکی است تعدادی پزشک از اقشار مختلف ولی با گرایشی خاص بیانیه را امضا کرده اند ؟
◦ برخی از امضا کنندگان از معمار های اصلی سیستم سلامت در کشور هستند اگر این اساتید به نهادهای رسمی سلامت بر ساخته خودشان اعتماد ندارند تکلیف بقیه مردم چیست ؟
◦ راستی آیا متوجه نمی‌شوند اقبال به بیانیه ها یی با امضا ها ی افراد ناشی از کوتاه دستی نویسندگانشان و بغض های فرو‌خورده ایست که راه دیگری جز بیانیه برایشان نمانده است ؟ چگونه است که کسانی دارای تریبون ها و اهرم های متعدد از فرمت بیانیه هم نمی‌گذرند ؟ بیانیه تنها یک قالب است آنچه باعث توجه است محتوی و امضا کنندگانند
◦ اساتید امضا کننده که هرکدام در مناصب مهمی صاحب مسیولیت و نفوذ هستند آیا نمی‌توانند هر موضوعی را در نهادهای رسمی کشور و جامعه پزشکی به بحث بگذارند و بیطرفانه و ریش سپیدانه به مشاهده بنشینند تا خروجی بحث که در آن صورت حاوی حقایقی خواهد بود تاثیری عملی بر جای بگذارد ؟

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز دوشنبه صفحه آخر شرق
نظام پزشکی، مرداد ۶۵
در تابستان سال ١٣۶۵ در چنین روزهایی، دولت وقت لایحه‌ای درباره اهداف و اختیارات سازمان نظام پزشکی به مجلس ارائه کرد که به‌طور تلویحی حقوق صنفی جامعه پزشکی را تحت‌الشعاع مصالح اجتماعی قرار می‌داد. در این لایحه درباره تعرفه‌های پزشکی تنها به سازمان این اختیار داده شده بود که بر تعرفه‌های وضع‌شده نظارت کند. از سویی نیز موضوع حمایت سازمان از حقوق جامعه پزشکی به چند کلمه در انتهای بندهای متعدد لایحه و مواردی مانند ارتقای شعائر و حقوق بیماران تقلیل داده شده بود. آشکار بود که ارتباط مصالح سلامت کشور با مسائل صنفی پزشکان درک نمی‌شود. به‌وضوح مشخص بود که وظایف سازمان و جامعه پزشکی بر اختیارات آنها پیشی می‌گیرد. سازمان نظام پزشکی که تا آن زمان به‌عنوان سازمان صنفی پزشکان مورد احترام حکومت و جامعه قرار داشت، از این لایحه عدم استقلال جامعه پزشکی را برداشت می‌کرد و به آن معترض بود. در جلسه‌ بررسی لایحه، «رهبری‌املشی» نماینده رودسر حتی به وجود کلمه استقلال نظام پزشکی معترض بود، اما «موحدی‌ساوجی» نماینده ساوه با او به مخالفت برخاست و صراحتا هشدار داد که اگر می‌خواهید سازمان را به دولت وابسته کنید با حذف این کلمه به مقصود خود نمی‌رسید. جو غالب ظاهرا به ضرر استقلال سازمان بود، اما حذف کلمه استقلال به تصویب نرسید. وزیر بهداشت وقت نیز گفت «ما با استقلال سازمان موافقیم ولی با خودمختاری آن مخالفیم». هیچ توضیحی هم درباره تفاوت معنای «استقلال» و «خودمختاری» ارائه نداد. حالا 35 سال است که مشکلات جامعه پزشکی همچنان به تعریف همین تفاوت‌ها وابسته شده است.
باید پذیرفت که نگرانی سازمان نظام پزشکی از دولتی‌شدن این سازمان و تأثیرات منفی آن بر سیستم سلامت کشور پربیراه نبوده است. از سویی نیز در بحبوحه جنگ تحمیلی، دولت روش اداره متمرکز و کنترل هر چیز در دست خود را مطمئن‌تر می‌دانست، به‌‌ویژه در موضوع مهمی مثل سلامت. شاید همان موقع مسئولان دولت و وزارت بهداشت در خواب هم نمی‌دیدند که 
30 سال پس از پایان جنگ همچنان همان مقررات جنگی و اردوگاهی در سیستم سلامت کشور ساری و جاری باشد.
سازمان نظام پزشکی در آن زمان در جامعه‌ای با مختصات محدودتر و بدون تغییرات سیاسی و اجتماعی قابل توجه پدید آمده و بالیده بود و مثل دیگر اقشار کشور دچار فقر سیاسی مزمنی بود که تاریخ نشان داد از رویداد‌ها هم درس نمی‌گیرد و هر روز از این حیث فقیرتر می‌شود. سازمان، بدون درنظرگرفتن قوانین بین‌المللی اعتصاب پزشکان اعلام اعتصاب کرد و تبعات این اعتصاب و نحوه برخورد با آن منعی دائمی شد برای پیگیری درخواست «قانون اعتصاب» از جانب پزشکان. و بدون توجه به این نکته که بدون قانون اعتصاب و بدون رعایت کدهایی که سلامت جامعه را به خطر نمی‌اندازد، اعتصاب پزشکان امکان‌پذیر نیست. دولت که به‌دلیل شرایط جنگ خود را از نظر اخلاقی محق می‌دانست و به‌علاوه این موقعیت را فرصتی مناسب برای پیش‌بردن برنامه‌ریزی متمرکز (که ایده آن زمان مسئولان بود) و گرفتن ژستی پوپولیستی در مقابله با «این دکترها» در انظار عمومی می‌دید، به شدیدترین وجه ممکن واکنش نشان داد؛ واکنشی که پزشکان هم انتظار آن را نداشتند. دکتر حفیظی و بسیاری دیگر تبعید شدند. کادر وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی تغییرات زیادی کردند و تأثیراتی عمیق به شکل بروز تابوهایی ناگفتنی بر جای گذاشته شد. اکثر اعضای جامعه پزشکی تا همان زمان هم در میانه بحران‌های متأثر از شرایط انقلاب و جنگ، مردم را تنها نگذاشته بودند، با میل و رضای خود طبق برنامه‌ای تنظیمی به‌طور مرتب و بدون دریافت وجهی در جبهه‌های جنگ حضور پیدا می‌کردند. حتی رئیس تبعیدی سازمان، دکتر حفیظی نیز فرزند بزرگ خود را در راه دفاع از میهن در آب‌های خلیج فارس از دست داده بود. گرچه برخی پزشکان منافع اقتصادی را هم دنبال می‌کردند اما استادان بزرگی مثل دکتر حفیظی و بسیاری دیگر تنها و تنها دغدغه‌شان خطرات عدم استقلال جامعه پزشکی برای سیستم سلامت کشور بود. گویی آنچه را در سال‌های بعد رخ داد، در خشت خام می‌دیدند. گرچه نمی‌توان درباره واقعه‌‌ای تاریخی مانند ماجرای نظام پزشکی تابستان ١٣۶۵ به‌سادگی قضاوت کرد و در له یا علیه یکی از طرفین حکمی صادر کرد، اما آنچه بدیهی به نظر می‌رسد این نکته است که بدون واکاوی این واقعه و یک «نقطه سر خط» بزرگ و بدون نگاهی به گذشته به‌عنوان چراغ راه آینده، تغییرات در سازمان و هیئت‌مدیره آن در دوره‌های مختلف راه به جایی نخواهند برد.

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز سه شنبه صفحه آخر اعتماد

درباره نتایج انتخابات نظام پزشكي
بابك زماني
چند روز پيش نتايج انتخابات نظام پزشكي اعلام شد. البته بايد به انتخاب‌شدگان تبريك گفت و براي آنها آرزوي موفقيت كرد؛ اما با اين ترتيب و با اين تركيب به موفقيت سازمان در آينده نبايد خيلي دل بست و نبايد خيلي اميدوار بود. نه به اين خاطر كه برگزيدگان خصوصيات مثبت كمي دارند، برعكس، من اكثر اين برگزيدگان تهران را سال‌هاست از نزديك مي‌شناسم، اكثرا از پزشكان برجسته و شناخته ‌شده كشور هستند؛ اما موضوع اين است كه برنامه و سيستم مثل هر جاي ديگري نقشي بسيار مهم‌تر از فرد ايفا مي‌كند. يك سيستم درست مي‌تواند فردي متوسط را ارتقا دهد و يك سيستم منحط مي‌تواند توانايي‌هاي برجسته‌ترين افراد را زايل كند يا حتي باعث رشد رذيلانه‌ترين خصايص در آنها شود.
 يك نگاه اجمالي به انتخاب‌شدگان تهران كافي است كه دريابيد هيچ‌كدام از آنها هيچ برنامه مشتركي را پيش‌تر با ساير برگزيدگان منتشر نكرده‌اند. هيچ‌كدام از برگزيدگان هيچ برنامه انفرادي هم نداشته‌اند. احتمالا هيچ‌كدام از برگزيدگان هيچ‌گونه آشنايي قبلي با يكديگر نداشته‌اند و نه‌تنها اين، بلكه به نظر مي‌رسد تفكرات و عقايد ايشان نيز با هم متفاوت يا حداقل نامشخص و مبهم است. البته بايد گفت فقدان برنامه را نبايد تنها خطاي منتخبين دانست. اساسا ملزومات تنظيم برنامه در كشور ما وجود نداشته است. انجمن‌هاي علمي و صنفي مرتبط با كار سلامت هيچ برنامه‌ريزي خاصي براي نظام پزشكي نداشتند، احزاب كمرنگ موجود هم هيچ بيانيه‌اي حاوي اهداف و درخواست‌هاي‌شان انتشار نداده‌اند. برگزيدگان، نمايندگان جريانات خاصي با اهداف و برنامه‌هاي خاص نيستند. بلکه نوعی انتخاب فردی می‌باشند. كار به‌ جايي رسيده كه مستقل بودن از احزاب و گروه‌ها نوعي افتخار به‌ حساب مي‌آيد!
سازمان نظام پزشكي به عنوان سازمان صنفي پزشكان وظايفي برعهده دارد كه به‌قدر كفايت پيچيده و حساس هستند بعلاوه وقتي ‌كه درنظر بگيريم اين سازمان سه وجهي است و همزمان ارتباط و اختيارات دولتي هم دارد و در عين‌ حال قرار است منافع مردم در كار سلامت را هم نمايندگي كند متوجه پيچيدگي‌هاي باز هم افزون‌تري مي‌شويم؛ بنابراين اصلاح امور کار آسانی که از عهده "افرادی"بدون پشتوانه تئوریک جمعی بر آید نیست.ابتدا نياز به تصويري روشن از سيستم سلامت كشور داريم تا به كمك آن بتوانيم راهكارهايي مناسب براي مقابله با مشكلات پزشكان و سلامت پيدا كنيم. بي‌ترديد اين‌يك فعاليت تئوريك جمعي است كه از توان يك نفر خارج است و بايد مدتي هم‌ روي آن كار شده و به محك تجربه هم سپرده‌ شده باشد. به علاوه اين تصورات مطلق نيستند و گروه‌هاي مختلف پزشكان و مردم از زواياي مختلف ممكن است نظرات متفاوتي در مورد آنها داشته باشند كه سازمان نظام پزشكي محل تضارب اين آراي متفاوت خواهد بود. وقتي‌ كه سنتي براي شكل‌گيري اين نظرات در احزاب و انجمن‌ها وجود نداشته، وقتي ردصلاحيت گسترده حداقل امكان هماهنگي را زايل كرده و مي‌كند، وقتي‌كه سال‌هاست سازمان نظام پزشكي از تصميم‌گيري‌هاي مهم سلامت در عمل بركنار مانده وظيفه برگزيدگان جديد پيش از هر تصميمي، تاسيس ساز و كارهاي مناسب براي تصميم‌سازي است. همه اينها بدون حضور جامعه پزشكي و بدون تكيه بر اين تنها منشا قدرت سازمان به ‌جايي نخواهد رسيد.وظیفه ای دشوار که امکان به سامان رسیدن آن اندک است.
اما موفق باشید
 /channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

🎧 در این قسمت *رادیونورو*
شنوای انواع سندرم های بالینی ، چالش های تشخیصی و درمان *آنسفالیت اتوایمیون*
با چاشنی هنر و نورولوژی،
همراه با دکتر فهیمه حاجی آخوندی باشید .
و
پارت جدید پادکست رادیونورو :
مرور جدیدترین اخبار دنیای نورولوژی🗞



https://anchor.fm/Radio_neuro/episodes/Radioneuro-Autoimmune-encephalitis-e14r902

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز سه شنبه صفحه آخر اعتماد

نظام پزشكي و نسخه الكترونيك
 وقتي‌كه در يادداشت‌هاي پيشين به لزوم تغيير نگرش كلي در سازمان نظام پزشكي اشاره كردم، بسياري مي‌پرسيدند مقصود چيست و مصداق كدام است؟ خوشبختانه ماجراي الكترونيك كردن نسخه پزشكان مثالي است كه با اشاره به آن مي‌توان برخورد مناسب يا برخورد موردنظر حقير را به‌خوبي توضيح داد.ثبت پرونده بيمار و به‌اصطلاح كدگذاري براي هر بيماري و هر اقدام درماني در نظام‌هاي پيشرفته سلامت كار دشوار پيچيده و تكنولوژيكي است كه در همه كنگره‌ها و سمينارهاي پزشكي اساتيد و انجمن‌هاي علمي وقت زيادي صرف آموزش آن مي‌كنند. در جهان پيشرفته كه ارزش اين جزييات را درك مي‌كنند، بخشي از وقت مشاورات و معاينات پزشكي به اين موضوع اختصاص دارد و بخشي از تعرفه‌هاي تخصصي هم كه بين پرداخت‌كنندگان (مثلا موسسات بيمه) و بيمارستان‌ها مبادله مي‌شود (رقمي حدود ١٠٠ تا ٢٠٠ دلار براي يك ويزيت تخصصي استاندارد نوبت اول) براي همين ثبت علايم است.  در كشور ما ارزش ويزيت و تصميم‌گيري و صحبت با بيمار و به ‌تبع آن ثبت و كدگذاري به‌هيچ‌وجه شناخته‌شده نيست. سال‌هاست در كشور ما نرخ ويزيت در پايين‌ترين سطح دنيا نگه داشته شده است. درحالي كه ساده‌لوحانه وانمود مي‌شد سلامت ارزان براي مردم فراهم‌ شده! پايه‌هاي سلامت در كشور دچار تزلزل جدي شد. كار پزشكي به معناي معاينه و تشخيص و نسخه‌نويسي تعطيل شد. معيشت و درآمد محدود به كارهاي عملي شد و شغل پزشكي عمومي به عنوان شيرازه تمام طب و محور سيستم ارجاع رو به انقراض گذاشت. نسخه‌نويساني كه هيچ كار عملي‌اي نداشتند چاره‌اي جز آن نداشتند كه تعداد زيادي بيمار بسيار بيشتر از استانداردهاي علمي ويزيت كنند. يك ويزيت استاندارد به كل فراموش شد. همه به آنچه مي‌ديدند عادت كردند. در چنين بلبشوي عادت شده‌اي‌ است كه ناگاه وزارت بهداشت اعلام مي‌كند بايد همه نسخه‌ها الكترونيكي و از طريق كامپيوتر و اينترنت نوشته شوند. سازمان نظام پزشكي در برابر اين تصميم واكنش خاصي نشان نمي‌دهد يا حداكثر خطاب به مسوولان انتقادهايي را مطرح مي‌كند و اين در حالي است كه در ابتدا نوشتن نسخه الكترونيك اجباري نبود.سازمان نظام پزشكي در اين مورد به خصوص مي‌توانست ابتدا نظر گروه‌هاي مختلف پزشكي را در اين زمينه بخواهد و در مراحل بعد از گروه‌هاي مختلف بخواهد در واكنش به اين موضوع چه روش‌هايي را پيش بگيرند. مثلا مي‌توانست از پزشكاني كه كارهاي عملي پيچيده و پيشرفته و حساس با هزينه بالا انجام مي‌دهند بخواهد با سيستم نسخه الكترونيك همكاري كنند، از پزشكان متخصص بخواهد پيش‌شرط‌ها و درخواست‌هاي خود را براي همكاري با نسخه الكترونيك اعلام كنند و آن را پيگيري كنند. مي‌توانست با نظر انجمن پزشكان عمومي و انجمن‌هاي متخصصين نسخه‌نويس اعلام كند با تعرفه‌هاي موجود كه به‌شدت غيرواقعي و كمتر از روستاهاي عقب‌مانده‌ترين كشورهاي مجاور است امكان نسخه‌نويسي الكترونيكي وجود ندارد و براي تعيين شرايط و تعرفه‌هاي لازم از سوي انجمن‌هاي مختلف با سازمان‌هاي بيمه‌گر وارد تعامل شود؛ تعرفه‌هايي كه براي رشته‌هاي مختلف بايد متفاوت باشد.و مهم تر از همه اعلام کند تا دستیاران تخصصی تماما مشمول قوانین استخدام نگردند نسخه الکترونیک نخواهند نوشت.اين يك نمونه از راه‌هايي بود كه مي‌توانست خود را در عمل سازمان پزشكان نشان دهد و نه‌تنها اعتماد ايشان را جلب كند بلكه به تصميم‌گيران اين پيام را برساند كه ازاين‌پس براي تصميم‌گيري در مورد مسائل سلامت با سازماني طرف هستند كه پشت‌گرم به بيش از صد هزار پزشك است و بدون جلب حمايت اين سازمان هيچ تصميمي در ميان پزشكان مقبوليت نخواهد يافت و به اجرا درنخواهد آمد.  آري مشاركت اجتماعي راهي است دشوار و پرهزينه بسيار فراتر از متلك‌هاي تك‌تك پزشكان در فضاي مجازي و بيانيه‌هاي آتشين رييس سازمان، دشوارترين جنبه اين راه هم اين است كه آموختني هم هست.

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز چهارشنبه صفحه آخر اعتماد

انتخابات نظام پزشکی و ضرورت تغییر نگرش

انتخابات نظام پزشکی دو روز دیگر در حالی برگزار می‌شود که همین فضای محدودشده انتخابات هم قادر نبوده است در رویکردهای اساسی جامعه پزشکی و سازمان‌های او و نحوه تعامل اجتماعی این سازمان‌ها کوچک‌ترین تغییری ایجاد کند. اولین رویکرد این است که گویا با انتخاب افرادی برای هیئت‌مدیره سازمان یا برای هر نهاد دیگری قرار است همه‌چیز در غیاب ما به سامان مناسب برسد و پس از این دیگر هیچ نیازی به مداخله مسئولانه و احیاناً پرهزینه ما نخواهد بود و ازاین‌رو اولاً خصوصیات مثبت افراد بسیار مهم است ثانیاً در صورت عدم وجود افراد مناسب امکان بهبودی وجود ندارد و می‌توان قید شرکت در انتخابات را هم زد.
واقعیت این است که توان افراد برای ایجاد تغییرات مثبت، محدود و وابسته به شرایط است اما تخریب و تغییرات منفی هیچ حدی ندارند و در هر شرایطی امکان‌پذیر است. روند دوره‌های اخیر که یکسره به سمت بدتر شدن بوده است تأییدی است بر این مدعا. بخصوص که این بدترشدن نه به چشم آمده و نه طبعاً تلاشی برای مقابله با آن صورت گرفته است. توهم بهبودی و انتظار بهروزی در شرایطی که امکان آن با نحوه کار و فعالیت سازمان موجود نبود، مانع برنامه‌ریزی عملی برای جلوگیری از تخریبِ بیشتر بوده است. اگر راه و چاره‌ای برای جلوگیری از بدتر شدن اندیشیده شود و با موفقیت به عمل درآید می‌توان در آینده در مورد راه‌های بهبودی هم اندیشید وگرنه خیر! بنابراین برای اجتناب از روند محتوم بدتر شدن است که باید در این انتخابات شرکت کرد و افرادی را بر دیگری ترجیح داد؛ ولو دایره نفوذ این افراد هم محدود باشد. با این‌ قدر و این ذره انتظار است که راه بر ای فعالیت‌های مستمر صنفی دیگر باز می‌ماند.
رویکرد دیگر که شاید اهمیت بیشتری داشته باشد آن است که جامعه پزشکی و سازمان‌های آن، ‌که مانند سایر سازمان‌های جامعه مدنی کشور ما دچار فقر سیاست هستند، فقط از نگاه و از زاویه دید مسئولین بالادست به وقایع می‌نگرند، آن‌ها را نقد می‌کنند، به آن‌ها توصیه می‌کنند، هشدار می‌دهند و حداکثر با بیانیه‌هایی تند و شدیداللحن آن‌ها را به باد اعتراض می‌گیرند. به جامعه‌ای که سازمان صنفی آن محسوب می‌شوند راهکار ارائه نمی‌دهند و عرصه عمومی را از نتایج برخی سیاست‌ها در عمل آگاه نمی‌کنند. مثلاً اطلاع نمی‌دهند که چه بخش‌هایی همین امروز به تعطیل کشیده شده و در آینده چه بخش‌هایی مستقل از خواست افراد تعطیل خواهد شد. به جامعه پزشکی رهنمود داده نمی‌شود که تا کجا تاب بیاورند و چگونه و با چه وسیله‌ای صدای خوردن کفگیر به ته تشت را به گوش جامعه برسانند. در این نوع رویکرد، جهان عرصه یکه‌تازی مسئولین و اراده‌های آن‌هاست. فقط باید موفق شوید ایشان را قانع کنید و راه را نشانشان بدهید. سازمان نظام پزشکی اگر بخواهد محلی از اعراب داشته باشد باید بتواند به‌عنوان یک نیروی مستقل با کنش و واکنش خود در عمل بر تصمیمات بالادستی مؤثر افتد و برای این کار چاره‌ای نخواهد داشت جز آنکه بر نیروی جامعه پزشکی متکی باشد و برای این کار باید بتواند صدای جامعه پزشکی شود. یعنی ابتدا جامعه پزشکی را مخاطب قرار داده و برای رفتارهای این جامعه در برابر مسائل مختلف اجتماعی که مربوط به‌سلامت می‌شوند رهنمود بدهد. با شاخک‌های خود احساسات جامعه پزشکی، مصالح و منافع او در تحقق بهترین کیفیات سلامت را درک کند، بسیاری از واکنش‌هایی را که هم‌اکنون هم وجود دارند منعکس کند و از جامعه پزشکی بخواهد چگونه به‌طور جمعی واکنش نشان دهند. کافی است چنین نیرویی در عرصه اجتماعی حضور خود را نشان دهد تا معلوم شود تا چه حد می‌تواند موثر واقع شود.
آیا منتخبین جدید اهمیت این تغییر نگرش کلی، به‌اصطلاح پارادایم شیفت، را درک خواهند کرد؟ یا عاملین سخت‌گیری‌های جدید در تائید صلاحیت‌ها به هدف خود یعنی اجتناب از چنین رویکردهایی دست خواهند یافت؟

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

به مناسبت ٢١ تیر سومین سالگرد مرگ عباس آمبر انتظام
ياد مانده هاي بزرگان
عباس اميرانتظام

بسيار مهربان بود .نرم اهسته و با صدايي كوتاه صحبت ميكرد .اگر چيزي ميگفتي ، حتي اگر بنابررسم رايجمان به ميانه حرفش پريده بودي تا به اخر و با دقت گوش ميداد بعد از خاتمه گفته هايتان، باز هم مكث ميكرد تا به حرف شما دقت كرده باشد .پس از يك مكالمه مختصر ديگر وسط حرفش نميپريديد . .علت ملاقات ما دردها و ازردگي هاي عميقي بود كه مشكلات واقعا موجود جسماني به تمامي انها را توجيه نميكرد . شكوه ها هم از جنس ديگري بود برخلاف بسياري از ما كه از مشكلات و مصايب بيرون شروع ميكنيم و بعد معلوم ميشود مصايب چندان مهمي هم نبوده اند او نه از مصايب و جفاهاي اساطيري چند ده ساله اي كه ميدانستم واقعا وجود داشته اند بلكه تنها و تنها از خودش و تحمل خودش ميگفت از دردهاي پيچيده و مبهمي كه شبانه روز اورا مي ازرد ، دردهايي حاصل عبور ان صليب رنج از لابيرنت ذهني فرهمند صادق و بي غبار .
راستش تا پيش از انكه اول بار عباس امير انتظام را در مطب ببينم بر اين گمان بودم كه او هم از رفتگان كاروان دهه شصت بوده است .
اورا از أوائل انقلاب به خوبي به ياد مي أوردم . شكل و شمايل و منش و رفتار أو به شدت با حال و هوا و جو روزگار در تضاد بود. سلبريتي هاي ان زمان شلوار سربازي و پيراهن چيني ميپوشيدند و فرش فرمز خيابان هاي تهران ميزبان كفش هاي كتاني و پوتين هاي سربازي بود اما او با قد بلند ،هيكل چهارشانه و چهره و لباس هايي شبيه هنرپيشه هاي امريكايي و البته سنجاق كراوات، الگويي أيده ال براي جوانان چهار سال پيش تر از ان بود . حالا مغازه هاي پرفروش شهر مانكن هاي ديگري پشت ويترين گذاشته بودند و حالا او در واقع الگويي بود كه همه ميكوشيدند از ان تبري بجويند. بي ترديد اين ظاهر و رفتار در مصايبي كه او دو دهسال بعد ، از سرگذراند بي تاثير نبود .
از همان اولين باري كه من عباس أمير انتظام را ملاقات و معاينه كردم تا امروز چالشي كه دغدغه ذهني مرا تشكيل ميداد قضاوت درباره او نبود .قضاوت درباره محكوم كنندگان او هم نبود .قضاوت در اين باره بود كه راستي خود من در فضاي ان روز چه مي انديشيدم و رفتار اخلاقي خود من در ان زمان و مهم تر از ان حالا درربرابر چنين پديده اي چه بايد باشد؟ . عباس امير انتظام یک چالش اخلاقی است او قرباني جو و نگاهي بود كه ان زمان بر ذهنيت بسیاری از مردم چيرگي داشت . اكنون قضاوت درباره او دشوار نيست اما شايد قضاوت درياره كسان دیگری كه ذهنيت امروز ما ان ها را محكوم ميكند و بسياري از ما دانسته ونادانسته، بي هيچ محكمه و مدركي محکومشان میکنیم آنقدر آسان نباشد . بسياري از قضاوت هاي امروز ما هم دورادور دلايلي بهتر از تاثير برق سنجاق كراوات! و نگاه موذي ! و چهره امريكايي، ندارند . اسان نيست اما بايد بكوشيم در هر حال حكمي پيشاپيش براي هيچ كس در ذهن خود -حتي اگر بسيار بديهي باشد- صادر نكنيم. اصل را برائت فرد بگذاريم و در برابر هيچ "فرد"ي از دايره ادب و احترام خارج نشويم .شاهديم كه رعايت اين چند اصل ساده ، امروزه بخصوص در فضاي مجازي تا چه حد دشوار است
/channel/bzyad.

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یاد آوری
یادداشت پاییز ٩٩ در مورد واکسن داخلی
یادداشت روز دوشنبه صفحه آخر شرق

واکسن داخلی کووید

هر بار صحبت از واکسن کووید می‌شود، بلافاصله واکسن داخلی را هم در کنار واکسن خارجی مطرح و وعده آن را برای خرمن سال آینده می‌دهند. !
بسیار خوب؛ راستی چه کسی می‌تواند از پیشرفت علمی کشورش آن هم‌ در زمینه سلامت خوشحال نباشد؟ در این که تردیدی نیست اما موضوع اصلی این است که آیا مسئولین محترم ما در مورد این مسئله به‌خصوص -واکسن داخلی کووید- واقعا لازم نمی‌دانند قبل از این وعده و‌ وعیدها به چند سوال اساسی پاسخ دهند؟
- سال‌هاست هر ساله وعده‌هایی چند ماهه در مورد تولید واکسن آنفلوانزا داده می‌شود اما سرانجام به نتیجه نمی‌رسد و واکسن آنفلوآنزا را وارد می‌کنندف البته این صداقت و عدم استفاده از واکسن تحقیق نشده را باید پاس داشت، اما باید پرسید واقعا تولید واکسن کووید نسبت به آنفلوانزا سهولت بیشتری دارد؟ با این تجربه راستی چه چیزی باعث اطمینان از تولید واکسن کرونا شده است؟
- وزارت بهداشت به‌عنوان متولی اصلی سلامت در کشور در ماه‌های بحران کرونا نشان داد که پایبندی تام‌وتمام به مبانی دانش مدرن و اصول علمی تحقیقات ندارد. دستورالعمل طب سنتی برای کرونا منتشر کرد، چهار داروی سنتی را بدون مراحل تحقیقاتی علمی و به‌نحوی تأیید کرد که صدای معاون تحقیقات خودش را هم در آورد و او استعفا داد. راستی چگونه می‌توان به تحقیقات دانش‌بنیان چنین سیستمی اعتماد کرد؟ آیا می‌توان اطمینان کرد جرئت ارائه نتایج منفی را هم در آستان افکار عمومی نگران داشته باشد؟
- از آنجا که هنوز به اثبات نرسیده که سیستم ژنتیک ایرانیان یا اهالی هر کشور دیگری در ارتباط با بیماری‌ها و داروها سوای همه مردم دنیا باشد صنعت دارو سازی‌اش هم نمی‌تواند مخصوص ایرانیان باشد. بنابراین اگر می‌خواهد چنین داروی مهمی را در چنین برهه حساسی به خورد ایرانیان بدهد نباید لیستی از ساخت داروهایی که مورد قبول جامعه بین‌الملی قرار گرفته‌اند و به تأیید سازمان‌های سلامت کشورهای دیگر رسانده شده‌ا‌ند ارائه دهد؟
- از آن‌جا که تجربه داروسازی داخل کشور عمدتاً بر وارد کردن مواد اولیه و مونتاژ دارو یا حداکثر ساخت داروهای شناخته شده قبلی (عمدتاً زمانی که پروانه انحصاری تولید آن‌ها به پایان می‌رسد) بوده است و داروهای جدید عمدتاً گیاهی و با مطالعات ناکافی به بازار آمده‌اند، محدود می‌شود، آیا لازم نیست قبل از پز عالی ساخت واکسن کووید (پزی که محققین را متعهد به نتیجه مثبت می‌کند و هزینه نتیجه منفی را بالاتر می‌برد ) مثل همه تحقیقات بزرگ دنیا چارچوب مطالعه و یا کانال دریافت مواد اولیه حداقل برای بخش‌هایی از جامعه پزشکی توضیح داده شود؟ همین الان بسیاری از پزشکان منتظر نتایج مطالعات مختلف بین المللی‌ای هستند که چارچوب و نحوه انجام آن‌ها از مدت‌ها پیش اعلام شده است. آیا اطمینان بخشی را نباید از جامعه پزشکی شروع کرد؟ تبلیغ بدون توجیه جامعه پزشکی چه معنایی به‌جز عوام‌فریبی دارد؟
- و در پایان بد نیست به این سوال هم پاسخ داده شود که چرا بخش مهمی از کشورهای دنیا به دنبال ساخت واکسن کووید نیستند و سلامت را به صرفه جویی اقتصادی و یا ارتقاء غرور ملی آن هم در مهلکه خانمان‌سوزی مثل کووید ۱۹ ترجیح می‌دهند؟

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز چهارشنبه صفحه اول اعتماد
وزیر جدید و طب سنتی
یکی از موافقین جلسه معرفی وزیر جدید بهداشت در مجلس علت موافقت خود را چنین بیان کرد که «ایشان طرفدار طب سنتی است و اساساً بنیان‌گذار دانشکده‌های طب سنتی در کشور ایشان بوده است.»
با این اظهار که آشکار است پیشاپیش می‌خواهند وزیر جدید را وامدار شبه‌علم کنند موضع‌گیری خود جناب وزیر در همین آغاز در این زمینه اهمیت زیادی پیدا می‌کند . آیا می‌خواهند مثل مورد قبل -درخواست عدم واردات واکسن- موضوع را مسکوت بگذارند تا هرکسی از ظن خود حدسی بزند و دیوار بی‌اعتمادی ادامه یابد و یا می‌خواهند با جملاتی دوپهلو در اصول کلی و ایدئال‌ها، بدون اشاره به واقعیات تلاش کنند که همه جوانب را ازخودراضی سازند.
تصمیم ایشان هرچه باشد باید اطمینان داشته باشند بدنه دستگاهی که زعامتش را برعهده‌گرفته‌اند چیزی به اسم طب سنتی ایرانی و... را نه می‌شناسد نه تدریس می‌کند و نه از مواد آن امتحان می‌گیرد معاون تحقیقات این وزارت به همین خاطر استعفا داد و لابد اطلاع دارند که علمای بزرگ اسلام هم چیزی به نام طب اسلامی را به رسمیت نمی‌شناسند و اکثریت علما و روحانیون در متابعت از دستورات هنگام بیماری جزو بهترین بیماران هستند. با عدم قاطعیت در مورد ناروایی طب سنتی ایرانی و... در بحبوحه بحران کرونا، ایشان حمایت اکثریت انجمن‌های پزشکی، دانشکده‌های پزشکی و اعضا هیات علمی را در این زمینه پشت سر خود نخواهند داشت و بدتر از آن اینکه رها کردن ریسمان دانش به هر بیراهه‌ای در این بحبوحه کرونا میدان خواهد داد و لابد هنوز سیلی سخت واقعیت را که تنها از زبان علم بیان می‌شود بر تن خود، شهر خود و کشور خود هنوز فراموش نکرده‌اند.
ازآنجاکه ساختار وزارتخانه‌ها و تأسیسات ما خودسامان نیستند و بلافاصله عرصه تجلی ذره‌ذره احساسات و عقاید وزرا می‌شوند و این عقاید مثل قوس و قزح به‌سرعت و با هر وزیر تغییر رنگ می‌دهند، باید یک نکته را هم به جهت تنویر عقاید ایشان جدا تذکر داد و آن‌هم اینکه این‌طور نیست که چشم‌پزشکی دستگاه‌های مدرن و پیشرفته داشته باشد و بدون آن دستگاه‌ها هیچ معجون سنتی بر چشم کارگر نیفتد اما در بقیه حیطه‌های طب همان‌جا که هیچ دستگاهی وجود ندارد یحتمل اثراتی داشته باشند، کسی چه می‌داند؟! در آن حیطه‌ها هم همچنان دانش حکم می‌راند. دانش ضرورتاً فنّاورانه نیست. عمق یک اطلاع و اطمینان از یک اطلاع هم دانش است. صرفا فنّاورانه دیدن دانش یک نگاه بدوی است . فرصت کردید نگاهی اجمالی به مجلدات متعدد کتاب قانون که احتمالاً به کمک شما توسط وزارت بهداشت با قطع نفیس چاپ‌شده بیندازید. در خلوت خود قضاوت کنید که آیا می‌توان این‌همه معجون و شراب و شربت را بدون عبور از چرخه دانش روز به مردم خوراند؟ کلاهتان را قاضی کنید آیا آن دانشکده‌هایی که تأسیس شدند در این زمینه‌ها تحقیق روزآمد کردند یا با اعتبار وزارت به کار طبابت بر اساس این معجون‌ها پرداختند؟ آیا آنچه که با نام طب سنتی در حال حاضر انجام می‌شود بیش از آنکه از سنت های ما ریشه بگیرد از مصوبات سال های اخیر وزارت مشروعیت نمی‌گیرد؟ دانش بین‌المللی است. ایرانی و غیر ایرانی نمی‌شناسد ژن انسان با شامپانزه هم تفاوت‌های اندکی دارد چه برسد به غیر ایرانی. پس طب خاص برای ایرانیان تنها یک فریب است. شیوه تحقیقات ویژه هم یک فریب است. کسی از سود سرشار فروش داروی مؤثر به همه ساکنین دنیا به این سادگی نمی‌گذرد. گول گفته‌های دل‌فریب را نخورید.
موضع‌گیری وزیر بهداشت در مورد طب سنتی مثل پل صراطی است که بر بسیاری از رویکردهای ایشان در آینده تأثیر خواهد گذاشت.
باید دید در دوراهی علم و شبه‌علم کدام را برمی‌گزینند، راه میانه‌ای وجود ندارد.

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یاداشت روز یکشنبه صفحه آخر اعتماد
واكسن و وظایف نظام پزشكی
بابك زمانی
چند روز قبل رییس كمیسیون بهداشت مجلس در یك مصاحبه رادیویی به صراحت اشكالات و قول دروغ تولید واكسن و سنگ‌اندازی در واردات واكسن برای تولید داخل را تایید كرد و احتمال تضاد منافع در این زمینه را به‌طور قطع رد نكرد.
اتهام آنقدر محتمل و آنقدر جدی هست كه سازمان نظام پزشكی مسوولانی را كه برخلاف قسم نظام پزشكی خود و برخلاف منافع مردم قدمی برداشته‌اند احضار و طبق آیین‌نامه انضباطی پزشكان و طبق وضعیت پرونده هر كس تذكر شفاهی كتبی محرومیت از طبابت و.... بدهد یا برعكس تبرئه‌شان كند.
سازمان نظام پزشكی یك سازمان سه وجهی است كه كاركرد‌های مشخص و بدون جانشینی دارد.این سازمان از یكسو باید حقوق و منافع جامعه پزشكی را نمایندگی كند و اساسا نوعی سازمان صنفی پزشكان به شمار می‌رود. از سوی دیگر از حقوق مردم در برابر جامعه پزشكی دفاع می‌كند. همین الان مردم می‌توانند از یك پزشك به هر دلیلی به سازمان نظام پزشكی شكایت كنند. از سویی دارای نوعی اختیارات دولتی است و به نظارت دولت بر كار پزشكی یاری می‌رساند. بدون حضور چنین سازمان محلل سه وجهی ارایه خدمات سلامت به هیچ روی مقدور نیست و هر گونه تضعیف در وظایف آن باعث نقایص جدی در خدمات سلامت می‌شود. پزشكان بعد از فارغ‌التحصیلی سوگند پزشكی خود را در آستانه این سازمان یاد می‌كنند و براساس همین سوگند است با یك شماره چند صد هزارمین پزشك سوگند خورده می‌شوند. سوگند می‌خورند كه از راه راستی و صداقت منحرف نشوند و خیر و صلاح بیماران و مردم را فدای منافع خود نكنند. نكته مهمی كه باید اشاره كرد اینكه این سوگند امروزه فقط برای ویزیت یك بیمار كاربرد ندارد، گسترش و پیچیدگی خدمات سلامت و پیدایش رشته‌هایی كلی‌تر مثل پزشكی- اجتماعی و اپیدمیولوژی مدیریت بهداشتی همه این گونه خدمات سلامت را هم به مراتب بالاتری مشمول سوگند بقراط می‌كند، سوگندی كه پاسبان معبدش همان سازمان نظام پزشكی است.
راستی بدون وجود سازمان نظام پزشكی و كمیسیون‌های تخصصی آن چگونه می‌توان در مورد مسائل تخصصی مثل درمان بیماری‌ها یا نحوه مدیریت كرونا و قصور احتمالی اظهارنظر كرد و مطمئن بود شایعه‌پراكنی نمی‌كنیم؟ بدون چنین نظریه كارشناسانه‌ای پیگیری‌های بعد در مراجع غیر پزشكی چگونه خواهد بود؟
در شرایطی كه جامعه بستگان و همسایگان و همه، گروهی از پزشكان و مدیران را در مقابله با كرونا مقصر می‌شناسند و فضاهای مجازی آكنده است از اتهامات دردآوری كه روح را می‌فرساید چرا خود این مسوولان برای تعیین تكلیف خود با سوگندی كه خورده‌اند، خود به نظام پزشكی مراجعه نمی‌كنند و خواهان گشایش پرونده در این زمینه‌ها نمی‌شوند؟ اگر ریگی به كفش ندارند! بنده بارها شاهد افتتاح پرونده‌هایی در كمیسیون نظام پزشكی با پزشكی قانونی بوده‌ام كه خود پزشك برای راحتی وجدان در برابر عارضه‌ای كه پدید آمده خواهان رسیدگی شده بود. از سوی دیگر تردیدی نیست كه رسیدگی به چنین جرایمی مهم‌ترین كار سازمان نظام پزشكی است، اما در حال حاضر چنین فعالیت‌هایی در این سازمان به چشم نمی‌آید. مسوولان سازمان مثل روزنامه‌نگاران فقط بیانیه می‌دهند و محكوم می‌كنند یا مسوولان را پند و اندرز می‌دهند. پاسداری عملی از اصول عالیه كار طب به خصوص در مقابل قدرتمندان خبری نیست.

مردم می‌توانند برای پرداخت مبلغ ده هزار تومان بیشتر از تعرفه مصوب به سازمان نظام پزشكی شكایت كنند و پزشك بارها و بارها باید مراجعه كند اما كسی به سازمان شكایت نمی‌كند كه چرا بخش‌های بزرگی از مردم بر اثر سوء‌مدیریت احتمالی واكسینه نشدند و بسیاری فوت كردند.نكته مهم‌تر آنكه بر اساس اصل «اعتباریابی در عمل» كه یكی از اصول دانش اعصاب است، سیستمی كه به كار گرفته نشود آن توانایی را از دست می‌دهد و با ارایه مكرر وظایف توانمند می‌شود یعنی در كوره چنین كمپین‌هایی است كه سازمان نظام پزشكی در انجام وظایف خود آبدیده می‌شود.
در حال حاضر دو گروه مسوولان نظام پزشكی در كنار هم حضور دارند؛ آنها كه هنوز در دفترند و آنها كه برای حضور در دفتر آماده می‌شوند از میان این دو گروه راستی هیچ كس آمادگی برای اجرای وظایف ذاتی سازمان را ندارد؟ كسی نمی‌خواهد آخرین وظیفه تاریخی خود را به سامان برساند؟ كسی نمی‌خواهد طرحی نوین دراندازد؟

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

زالوهاي مدرن

چندي پيش كه همه در گير برنامه ريزي و اطلاع رساني براي درمان سكته مغزي بودند ناگهان خبر امد كه طرفداران زالو هم از فرصت استفاده كرده ميگويند بيماران را زود برسانيد نه براي درمان علمي بلكه براي درمان با زالو !
بحث در مورد زالو در ميان همكاران ما بحث راحت و شيريني است .زالو در هيچ كتاب و درسنامه اي نيست شكلش هم كه به غايت زشت است همه ميتوانند بأهم دوست باشند وخوش باشند و با محكوم كردن زالو طرفدار ي خود از علم و دانش را نشان دهند اما در مورد انچه كه بايد زالو يا زالو هاي مدرن خواند داستان به همين راحتي نيست .زالو هاي مدرن سياه و بد تركيب نيستند .داروهايي هستند مثل ساير داروها كه در جعبه هايي زيبا ارايه ميشوند .در يك مورد بخصوص كاربرد ندارند ، كمپاني ارايه دهنده ادعا ميكند در موارد مختلف كاربرد دارند در سكته مغزي حاد ،در دوره توان بخشي سكته مغزي، در عقب افتادگي ذهني در حالاتي كه مغز دچار صدمات مختلف شده در زوال عقل و....مؤثر هستند البته برخي دوستان عزيز ما كه برخي از انها در كمپين ضد زالو هم فعال بودند با اتكا به تجارب شخصي انديكاسيون هاي ديگري را هم اضافه كردند مثل بي حالي ،افسردگي و لو در خود بيمار يا يكي از همراهان !داروهايي مثل سي تي كولين ،پيراستام .....و اخيرا داروهاي ديگر .داروهايي كه قيمت انها در بسياري موارد كمتر از تعرفه زالوست ولي در يكي دو مورد چندين بار گران ترند . وقتي كه دارويي براي بيمار ضرورت ندارد و فقط يك سري دستورات بايد داده شود با نوشتن نام انها بر روي كاغذ همه احساس ميكنند شما وظيفه خودتان را در نسخه نويسي انجام داده أيد . يك جاي خالي را پر ميكنند خواه جاي خالي كاري باشد كه شما حوصله اش را نداريد يا ان جاي خالي مربوط به سيستم بهداشتي درماني ما باشد ، به هر حال همه از اين تجويز خوشحال ميشوند. پزشك چيزي نوشته همراهان پولي داده اند كارخانجات داخلي داروسازي هم با توليد يك داروي بيشتر توانايي خود را ثابت، تقاضاي بازار را پاسخ و افراد زيادي را سر كار برده اند چه كار ديگري بايد ميكردند ؟ در ضمن اگر با ميكروسكوپ تمام مقالات پزشكي دنيا را بگوديد لابد يكي دو مقاله به نفع اين دارو ها هم پيدا خواهد شد .
زالو هاي مدرن فقط يك شباهت كوچك با زالو سياه قديمي خودمان دارند و ان هم اين است كه نامشان در هيچ كدام از گايدلاين هاي درماني هيچ كدام از مجامع علمي و در هيچ درسنامه اي نيامده است يعني استفاده از انها هم مثل زالو حيف و ميل إمكانات و مسدد رقابتي كارهاي ضرور است اما صحبت درباره انها به ان اساني كه در مورد زالو صورت ميگيرد نيست !

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

ادامه یادداشت ٢٨ مرداد

-شايد حزب كمونيست شوروي درمي‌يافت كه راه مفروض رشد غيرسرمايه‌داري در كشورهاي درحال توسعه به فرض امكاني براي موفقيت هم، تنهاوتنها از طريق آن‌چه كه خود او دموكرات‌هاي انقلابی، غيركمونيست و غيروابسته مي‌خواند عبور می‌کند نه كمونيست‌هاي دو آتشه و ارتودوكسي كه قرار است چادر دموكرات انقلابي را سر كنند و در نقش توده هم ظاهر شوند تا يك روز سر دموكرات‌های انقلابي نظير داوودخان در افغانستان را زير آب كنند. البته ممكن است سبيل از زير چادر بيرون بيفتد. اما آن هم لازم نبود، هيكل نخراشيده زير چادر هم داد مي‌زند كه كيست!
در هركدام از اين امكانات تاريخ كشور ما به‌نحو ديگري رقم مي‌خورد و شايد مسيرهايي كاملا متفاوت درپيش گرفته مي‌شد. اما آن‌چه از اين گذشته نه‌چندان دور مي‌تواند به عنوان چراغي فرا راه آينده به‌كار آيد این است كه؛ مسئوليت مشكلات و معضلات آينده دامن هيچ كدام از طرف‌هاي درگير را رها نمی‌کند. در همه نگرش‎هاي مختلف به يك واقعه تاريخي، هسته‌هايي از واقعيت وجود دارد كه طرف مقابل به تمامي قادر به انكار آن‌ها نيست، بنابراين بهتر آن است كه تا دير نشده آن بخش از واقعيت را هم ببينيم و مسئوليت خودمان در برابر تاريخ را دريابيم و بدانيم كه آيندگان بي‌هيچ چشم‌پوشي‌اي در مورد امكانات مختلف واقعيت، سير حوادث و مسئوليت ما در مورد تحقق يافتن يا نيافتن آن‌ها از ما سوال خواهند كرد.
/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

اول اینکه حمایت باید شامل تمام گروه های مردم افغانستان با هرگونه تمایل سیاسی و عقیدتی باشد نه صرفا گروه هایی که نزدیکی عقیدتی بیشتری با هیات حاکمه فعلی ایران دارند دولت ایران باید درک کند یا بپذیرد که منافع کشور ایران در دفاع از جامعه مدنی افغانستان است نه داشتن گروهی با نزدیکی عقیدتی بیشتر به هیات حاکمه ایران در مناقشات افغانستان (چنانچه در مناقشات بیست سال پیش بود) دوم اینکه باز گذاشتن مرزها برای مردمی که نه در خطر هستند و نه در حال فعالیت سیاسی و فقط شیوه زندگی طالبانی را نمی‌پسندند هیچ نتیجه ای جز تضعیف جامعه مدنی افغانستان و تقویت شیوه زندگی طالبانی نخواهد داشت جامعه مدنی ایران باید پیامی را که ملت های اروپایی در دل نگه داشتند و به صراحت بیان نکردند اندکی صریح تر ارسال کند شاید برخی ایرانیان هم بشنوند ؛برای دفاع از شیوه زندگی خود باید اندکی پایمردی هم بکنید و ممکن است حداقل پایمردی شما تنها حضور شما ادامه شیوه زندگیتان ولو با پرداخت هزینه هایی باشد.ملت های اروپایی هزینه های سنگینی برای دفاع از شیوه زندگی خود در برابر شیوه زندگی نازیستی فاشیستی و کمونیستی پرداخته اند و جز در ضرورت مقابله، مهاجرت نکردند. ملت های اروپایی نگاهشان به مهاجران نمی‌تواند خالی از این واقعیت باشد که گویا اینها از وظایف اخلاقی تاریخی شان سر باز می‌زنند( اگرچه ممکن است به صراحت
بیان نکنند).
سوم آنکه در اتخاذ سیاست در مورد افغانستان باید هم منافع ملی ایران و هم منافع جامعه مدنی افغانستان را در نظر داشت

⁃ نمی‌توان انکار کرد که این بار به قدرت رسیدن طالبان علیرغم فساد فراگیر دولتی که مانع مقابله میشد نوعی برنامه تسلیم افغانستان به نیروهای پشتون و غیر فارسی زبان بود که مقامات مختلف در سطوح مختلف خواسته یا ناخواسته این جریان را تقویت کردند تشکیل دولت پشتون علیرغم اکثریت فارسی زبان افغانستان و تحقیر نماد های فارسی و آریایی در برابر نماد های پشتون و پاکستانی گامی بلند بر ضد منافع تمدنی ایران است (ونه فقط جمهوری اسلامی).تقویت طالبان توسط آمریکا می‌تواند به معنای هم مرز شدن عربستان سعودی با ایران و برخی تغییرات ژیو پلتیک کلی تر در مناقشات آمریکا وروسبه و چین باشد. دغدغه دفاع از هم زبانان یک کشور همسایه بهانه بسیاری از مناقشات قرن گذشته مثلا در بالکان بوده است. بی تردید جامعه مدنی ایران خواهان این نوع حمایت ها نیست. به استفاده از آن به عنوان بهانه شروع جنگی که می‌تواند به سرعت نیابتی بشود هم هشدار می‌دهد اما جامعه مدنی ایران و جامعه فارسی زبان افغانستان شامل اکثریت هزاره ها و تاجیک ها و ازبک ها و...نمی‌توانند نسبت به این موضوع و منافع مشترک بی اطلاع و بی تفاوت بمانند

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

این روزها در شرایطی که شاهد نتایج شوم سو مدیریت در درمان کرونا هستیم و مسئولین به شدت در حال نقد دیگری هستند و هیچ اشاره ای هم به مسئولیت احتمالی خود نمی‌کنند تغییر دولت هم بستر مناسبی برای این برون فکنی فراهم آورده، یادداشت زیر را که چندی پیش نوشته بودم یادم آمد

نقد دیگران

ایا نقد لباسی است در خور "هر کس "یا تنها برازنده «خود»؟ این یک سوال اساسی اخلاقی است که شاید پاسخ اخرین نداشته باشد . اگرچه نقد دیگران ان هم به گونه ای اغراق امیز میتواند نشانه ای از برون افکنی باشد اما قطعا نمیتوان افراد را از نقد دیگری محروم کرد که این البته به اضمحلال فرد خواهد انجامید . اما در این ارتباط به مسایل دیگری نیز میتوان اشاره کرد ؛
ادم های بزرگی که تاثیرات بزرگ بر روند حوادث میگذارند تا ان حد که انان را از قید نیک وبد ازاد میکند هم وجود دارند اما در اکثر اوقات این افراد هستند که محدود و مشروط به اوضاع و احوال میباشند ونه برعكس ! همان شخصیت های اساطیری هم ابعاد موفقیتشان بسته به الزامات تاریخی بوده است . اگر جنگ جهانی اول تمام توش و توان ملت روسیه را با هدایت احمق ترین تزار تاریخ روسیه به تحلیل کامل نبرده بود درایت و کاریزمای عظیم لنین هم راه به جایی نمیبرد ! افراد وقتی مسیولیت هایی دارند که از دور مبسوط الید به نظر میرسند هم همچنان پای در بند مقدورات و مقدرات دارند! . اعمال قدرت انها هم بر دایره مسیولیتشان نظیر اعمال قدرت راننده قطار است که اکرچه نمیتواند مسیر را تغییر دهد اما قطار بی حضور او معنا ندارد . اگرچه مسیولین اکثرا خود شان از این حقیقت اطلاع ندارند و انقدر حیطه مسیولیتشان را تحت اختیار خود تصور میکنند که از همان روز اول مسیولیت انتقاد از موسسه خود را انتقاد از خودبلكه ناموس خود تلقی میکنند و هر مشکلی را توجیه مینمايند -حتي اگر تا همين ديروز منتقد جدي ان سيستم بوده اند !
در فرهنگ های بدوی تر که عادت به دیدن حلقه های میانی وجود ندارد تنها و تنها افراد هستند که مسيول وقایع میباشند بخش مهمی از امتیازات و خسارت ها به پاي افراد نوشته ميشود .در دنياي بدوي فرد صاحب مسيوليتي تاريخي است و مجازات تنها بر او وارد مي ايد و هر چه بدوي تر مجازات جسماني تر ! مقايسه كنيد ابزار شقه كردن ادميزاد را كه هنوز هم در موزه هاي شكنجه اروپا موجود است با زندان قاتل ٧٧ كودك و نوجوان در تروژ با امكان ماهيگيري و دسترسي به هزاران كتاب و فيلم !!از سوي ديگر در فرهنگ هاي بدوي انسان موجودي نياموختني است او بيشتر به شيئ ميماند تا پديده اي تغيير پذير پس بايد به دنبال بهترينش بود و ان را يافت نه انكه متوسطش را به بهترين تبديل كرد! به هر حال نگاه صرف به فرد نگاهي بدوي است نه تنها ان زمان كه او را به عنوان قهرمان ميستاييم بلكه ان زمان كه داريم ريشه مشكلات را ميكاويم يا در يك كلام نقدش ميكنيم .
با اين مقدمه ميخواهم بگويم نقد ديگران اگر چه نميتوان ان را مطلقا غير اخلاقي خواند اما در عين حال هم ميتواند نشانه اي از برون افكني باشد و هم حاوي رگه هايي از بدويت !
"نقد" بيشتر لباسي است برازنده "خود" ! در نقد "خود" بسياري از دغدغه هاي فوق وجود ندارد نقد از موضوعي است كه اگرچه اطلاعات زيادي از ان داريم اما بسيار دشوار تر از نقد ديگري است . نقدي است كه ممكن است به جاي پاسخ و واكنش واقعا تغيير ايجاد كند . نقد خود به واسطه ريشه هاي مشتركي كه من با ديگري دارم ميتواند باعث تغيير در ديگري هم بشود .قطعا نقد" خود" هم مستلزم نقد شرايط و الزامات است . نقد و تحليل شرايط و اوضاع يك حق ووظيفه اخلاقي است كه ميتواند زمينه اي براي نقد خود و در نتيجه ديگري فراهم اورد!

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز چهارشنبه صفحه آخر اعتماد

بيانيه آن 2500 نفر و اين روزهاي سياه

6 ماه پيش زماني كه هنوز واكسن كوويد در دسترس قرار نگرفته بود و همه در تكاپوي تهيه آن بودند بيانيه‌اي منتشر شد كه ادعاي امضاي ٢۵٠٠ تن از پزشكان برجسته را به همراه داشت. اين بيانيه ورود هر گونه واكسن خارجي را تقبيح و منع مي‌كرد و تلويحا واكسن‌هاي توليد خارج را به نوعي ناسالم يا حتي توطئه‌آميز تلقي مي‌كرد. حالا كه به وضوح خلاف اين ادعا به اثبات رسيده و آشكار است كه واكسن «خارجي» مرگ‌ومير كوويد را در همان «خارج» به ‌شدت كاهش داده بايد به نكاتي چند توجه كرد و سوالاتي را پاسخ داد.
- اين ٢۵٠٠ نفر كه هر يك صاحب منصب و مقامي هستند، تربيون دارند و سكاندار سيستمي هستند جز تاثير بر افكار عمومي از انتشار «بيانيه» هدف ديگري داشتند؟ وگرنه مي‌توانستند از دستگاه‌هاي اجرايي متعدد تحت نفوذ خود استفاده كنند.
- آيا اين بيانيه به تبليغات ضد واكسن در ميان مردم و عدم جديت مسوولان در تامين واكسن ياري نرساند؟ 
- آيا كارشناس مثل يك ديده‌بان وظيفه ندارد ولو به قيمت جان خود فرماندهان را با واقعيات روبه‌رو سازد تا چاره‌اي بينديشند؟ با تاييد دايم و خوشايندگويي در واقع به آنها جفا نمي‌كند و چاه خطا پيش پاي‌شان نمي‌گستراند؟ 
- راستي آيا بعد از اين بيانيه تمام اين ٢۵٠٠ نفر تا تهيه واكسن داخلي براي واكسيناسيون خود و خانواده منتظر مانده‌اند؟ 
- آيا الان مي‌توان چنين رفتار اجتماعي علني را با نام اختلاف‌نظر علمي توجيه و رفع و رجوع كرد؟ آيا علما پشت پرده آكادمي با هم بحث علمي مي‌كنند يا موضوع اثبات نشده‌اي را با وسيع‌ترين و موثرترين رسانه‌ها ی عمومی تبليغ مي‌كنند؟ 
- چند درصد اين ٢۵٠٠ نفر حاضرند برخلاف بودن اظهارات پیشین خود بيانيه بدهند و از آن پوزش بخواهند تا شايد اندکی از آب رفته به جوی باز گرددو بخشی از اعتماد مردم و اهتمام بسياري از مسوولان به واكسن اصلاح شود؟ 
- بسياري از اين امضاكنندگان این روزها هرروز بيشتر از پيش مصادر امور و بالاترين مراجع تصميم‌گيري را دراختيار مي‌گيرند، چگونه مي‌توان به صداقت ايشان دربرخورد با خطاهاي امروزشان زماني كه در ملا عام آشكار شد اطمينان كرد؟

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

🔴 رییس سازمان نظام پزشکی: آنهایی که برای تحدید ورود واکسن بیانیه دادند امروز پاسخگو هستند؟

دکتر ظفرقندی:

🔸امروز رکورد ابتلا و مرگ ⁧ کرونا⁩ شکست، در حالی که تعداد تست انجام شده کاهش و آمار واقعی بسیار بیشتر از موارد اعلام شده است

‏🔸مورتالیتی در کشورهایی که بدون محدودیت و مرزبندی، ملت را واکسینه کردند بسیار کاهش یافته

🔸آیا آنهایی که برای تحدید ورود واکسن بیانیه دادند امروز پاسخگو هستند؟

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

⁠ امروز بعدازظهر جلال ستاری، اسطوره‌شناس بزرگ ایرانی، در نودسالگی درگذشت.
یادداشت زیر را در جشن نودسالگی ایشان نوشته بودم.

اسطوره‌شناس، نه اسطوره‌باور

جلال ستاری از مفاخر و انديشمندان بزرگ معاصر ایران است، از آن جنس كه در عرصۀ عمومي كمتر شناخته شده است، زیرا سخن به قيمت زمانه و به سبكی روزگار هرگز نگفته است؛ یعنی به سیاق اسطوره‌باورانی كه جهان را از ديدگاه باورهای كهن و مدرن خود مي‌نگريستند و دهه‌ها نگاه‌شان متاع بازار بود و گاه فجايع بسيار به بار آوردند. اما جلال ستاری همواره تأكيد کرده كه اسطوره‌شناس است نه اسطوره‌باور! هم از اين روست كه در بازار گرم اسطوره‌باوران و اسطوره‌فروشان، هيچ‌گاه تبليغ متاع نکرده و آن كه دنبال لعل است بايد بکوشد تا بيابد.
ستاری همواره مقنی قدری بوده در چاه ويل ريشه‌های عواطف و احساسات ما و معناها و رازهای نهفته در ريشه‌های باستاني اين تصورات. چه آنگاه كه ترجمۀ «روان‌كاوی آتش»، اثر «گاستون باشلار»، آتش به جان جوانانی انداخت كه دربه‌در جویای ريشه‌هاي باورهاي خود بودند و چه زمانی كه داستان عشق ليلی را روايت كرد.
اسطوره‌پرستان راست و چپ و اسطوره‌باوران قديم و جديد، با صداي بلند آن‌قدر شعار حراج كردند تا جوانان در پاسخ به آن صداها ابتدا صداهاي يكديگر و بعد حنجره‌هاي یكديگر را يكي پس از ديگري دريدند و آنگاه خسته از اين درندگي و نااميد از دشواري و ديررسي آرمان‌هايی دور از دسترس، به راستي‌آزمايی باورها و معناي شعارها و كلمات‌شان پرداختند. در چنين فضايی، «روان‌كاوی آتش» گاستون باشلار با ترجمۀ درخشان جلال ستاري همه را خیره كرد. كتابي كه به بيرون، به بايدها و نبايدها، به اميدها و آرمان‌ها نمي‌پرداخت، بلكه عميق‌ترين ريشه‌هاي تفكرات و حتي احساساتت را درمورد پديده‌ای ساده، عيني و كاملاً اين‌دنيايي مثل آتش مي‌كاويد و تو از خود مي‌پرسيدي اگر بر شناخت سادۀ من از آتش، چنين تعابير و تفاسير باستان‌شناسانه‌اي جاري است، تكليف ساير اعتقادات و آرمان‌هايم چیست؟
«روان‌كاوي آتش»، چون جرعه آبي در كوير تشنۀ اواخر دهۀ شصت در جامعۀ روشن‌فكري ايران بلعيده شد و به دنبال آن آثاری چون «رمزپردازي آتش» و «افسانه‌هاي پريوار»، نوشتۀ متفکرانی چون «ميرچا الياده»، «لوفلر دلاشو» و... متجاوز از نود اثر، با ترجمه و تفسير جلال ستاري، به طالبان معرفت عرضه شد.
تعمق فلسفي احساسي بود بديع و لذت‌بخش كه از خوانش اين آثار پدید می‌آمد. پيش‌تر اذهان ما به خواندن تفسيرها و رواياتي ساده‌فهم و شعارگونه عادت كرده بود. عادت ناپسند جامعۀ روشن‌فكري ما به مطالب ساده‌خوان و زودفهم بليه‌اي است كه هنوز هم رواج دارد. برخي متفكران هم‌عصر و هم‌سن‌و‌سال ستاری با انتشار آثاری ساده‌خوان موانعي بزرگ در برابر آشنايي نسل جوان روشن‌فكر ايراني با جريان‌های جدید فکری و فلسفی ایجاد کردند.
قرني كه جلال ستاري آن را زيسته و بيش از هركس ديگري آن را عميقاً ادراك کرده و به تصوير كشيده، از پرهياهوترين قرون در تاريخ ایران است. در ميانۀ اين هياهو او متفكري بي‌همتاست و طوفان‌هاي سترگ هيچ‌گاه نتوانسته از عمق انديشه‌هاي او بكاهد. کسی چون او را نمی‌شناسم که ريشه‌هاي اسطوره‌هايي را كه با آن‌ها زندگي مي‌كنيم بشناسد، اما درگير باور به آن‌ها نباشد.
در آستانۀ نودسالگی، جلال ستاري همچنان با آن مغز بي‌زوال مي‌انديشد و دقيق‌تر و محکم‌تر از هميشه بر هرچه ناراستي است مي‌تازد. ذهن و نظر او از هر جوانی بازتر و برناتر و هشیاتر است، شاهد این مدعا کتاب اخیر اوست که حاصل گفت‌وگویش است با دکتر «ابوالقاسم اسماعیل‌پور»، استاد برجستۀ زبان و فرهنگ‌های باستانی.

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز یکشنبه صفحه آخر شرق

مویه‌های اُم سلیمه

ديروز عكسی از او ديدم كه در صحرايي خشک در پيكار آب، منبع فلزي بزرگي بر دوش داشت. سرش زير بود اما از دور هم رنج از آن می‌بارید. مثل همیشه سیاه پوشیده بود. عجيب راست بود. به راهی می‌رفت كه معلوم بود نزديك نیست.
اُم سليمه خودش بود. آن سال دور كه آفتاب سوزان‌تر از هميشه بود، آب در رودخانه‌ها جريان داشت، «خرزهره»ها صورتی و نخل‌ها عمیقاً سبز بودند، کنار کارون «چاردختر» هم‌زمان می‌خندیدند و آن‌سوتر «چارشیر» می‌غریدند. وارد كوت كه می‌شدی بوي پهن گاومیش‌ها همه‌جا را پر كرده است. ما در مضيف می‌نشستیم، اُم سليمه با همان نقاب چای و خرما می‌آورد. پدر به كار گاومیش‌ها می‌رسید، واکسن‌هایشان را چك می‌کرد و حاملگی‌شان را تشخيص می‌داد و بعد به بحثي طولاني با زایر مجيد می‌نشستند؛ گفت‌وگویی که دربارۀ گاوها شروع می‌شد و بعد به همه‌جا می‌کشید. پدر با همهۀ وسواس‌اش، توان نپذیرفتن دبه شیری را كه در ماشين اداره می‌گذاشتند، نداشت. پدر صاحب گاومیش‌ها نبود؛ اما آن‌ها نه‌فقط بیمارش که تمام زندگی‌اش بودند. واكسن آن‌ها را هم مثل واكسن بچه‌هایش کنترل می‌کرد. طاعون گاوی نه‌فقط دغدغه او که کابوس بزرگ بچه‌هایش هم بود، کابوسی که او را در گرم‌ترین روزها می‌ر‌بود و با جیپی بدون کولر راهی روستاها می‌کرد. این وظیفه مقدس او بود. نبود تا ببیند نیم‌قرن بعد واکسن که سهل است این‌ها از آب هم محروم شده‌اند.
چند سال بعد که ازآنجا همراه پدر می‌گذاشتیم حاج مجید و اُم سليمه در خانه نبودند. مضيف همان مضيف بود خانه هم همان خانه بود. بمب نخورده بود. با همان حصارها؛ اما هیچ‌کس آنجا نبود. پدر سر از ماشین بیرون آورده با چشم دنبال دوست قدیم زایر مجید و همسرش ام سلیمه و شاید گاومیش‌هایی که می‌دانست این موقع روز کجا باید باشند می‌گشت. جنگ تازه آغاز شده بود و از پدر خواسته بودند دوباره به اهواز بیاید و به ساماندهي گاومیش‌ها كه بر اثر جنگ پراكنده شده بودند ياري برساند، هیچ‌کس به‌اندازه او در این زمینه اطلاعات نداشت. زائر مجید نبود اما اُم سليمه همان نزدیکی بود چندي دورتر بر خاک نشسته بود. داشت مويه می‌کرد و خاک سر و رویش را پوشانده بود. در سال‌های بعد هم اُم سلیمه فقط مویه می‌کرد و مویه می‌کرد. مویه‌ای سوزناک که تا آفاق می‌رفت، در تهران هم شنیده می‌شد چه برسد به خرمشهر ویران که تا سال‌ها نیزه‌هایی آهنین در خارج از شهر برای او دست به دعا برداشته بودند. مویه‌هایش را در کوت عبدالله که هیچ‌وقت مثل سابق نشد در هفت‌تپه که هیچ‌گاه دیگر نیلوفر صحرا نشد، در کنار پل خرمشهر که هیچ‌گاه ساخته نشد، کنار «بِرِیم» که با همان شکل یکجا به دوبی منتقل شد و پیش رفت ، در بازار کویتی‌ها که هنوز بوی سوختن تماشاگران «گوزن‌ها» به مشام می‌رسید، همه‌وهمه هر جا که می‌رفتی همه در سیطره مویه‌های اساطیری ‌اُم سلیمه بود با آن کلماتی که معنایش را نمی‌دانستی اما عمق دردی هزارساله از لحن و آهنگش را در می‌یافتی.
امسال اما اُم سلیمه هم مویه را کنار گذاشت ظرفی بزرگ و فلزی به سنگینی تمام غم‌هایش بر دوش گرفت. پا بر این زمین همیشه مرطوب باستانی که حالا خشک شده گذاشت تا شاید به نوادگان آب برساند. زمین باستانی‌ای که آب جاری میان دو رودش خواستگاه انسان بود و خواستگاه افسانه.
آه ای اُم سلیم، مادر بردبار، چشم بر فرزندان نابکار و تلخ گفتار و سخت رفتار خود ببند. چون چند هزار سال گذشته این همه جفا و خشم را ببخش. تردید نباید کرد زندگی زیر پای استوار تو دوباره خواهد رویید

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

برای خوزستان تشنه
دکتر علیرضا مقدسی

خوزستان برای من بعیدترین جای ممکن بود، دورترین جایی که می‌شد رفت. وقتی در کنکور تجربی سال ١٣٧٧ یکی از همکلاسی هایم اهواز قبول شد هنوز خوزستان برایم ناشناخته بود، نقطه ای در نقشه بود هزار کیلومتر دورتر.
‌.
عید سال ١٣٨۶ پزشک کاروان راهیان نور بودم، مقصد خوزستان بود، سوسنگرد، دشت آزادگان‌، بستان، حمیدیه، شادگان، آبادان خرمشهر، شلمچه...
در روزهای اول بهار هم حتی گرم بود، در روستاهای این مسير ماشینهای کاروان ما که می‌گذشت بچه های خردسال با دبه های سفید به خیال آب پی ما می دویدند. تشنگی از لبهای خوزستان می‌بارید و این هنوز زمانی بود که خاک بر سر نمی‌ریخت.
.
تابستان داغ سال ١٣٩٢ - طرح تخصص - روز چهارشنبه در هروله بین شادگان، خرمشهر و آبادان لاستیک ماشین ٢٠۶ ام ترکید، مثل سیارکی بی اختیار در منظومه ای ناشناس ماشین بدور خودش میچرخید و می‌گردید ثانیه ها کش می‌آمدند و مرگ هوار می‌کشید.
در آن چند ثانیه انگار در عسل افتاده باشی و صداها گنگ و حرکت همه چیز کند شده باشد فقط منتظر بودم صحنه سیاه شود و پرده ها بیفتد، دیگر چیزی نبینم و تمام.
صدای مهیب برخورد ماشین با پایه های بتنی تابلوی کنار ِجاده ایِ ابوعاگوله ناگهان دور چرخ زمان را از کندی درآورد و فهمیدم اگر هزارجور دیگر ماشین میچرخید زنده نبودم الا اینکه ماشین بچرخد و بچرخد و با پشت به پایه بتنی بخورد و در صندلی راننده به عقب کشیده شوم. دستهایم و پاها را تکان دادم که مطمئن شوم نخاعم سالم است، تا خودم را از ماشین بیرون بکشم روستایی عرب مهربانی بی کفش و دستار سراسیمه خودش را رسانده بود و آب آورده بود.

سال ١۴٠٠ است، خوزستان نجیبِ نجیبِ نجیب هنوز تشنگی به لبهایش ماسیده، بیش از همیشه...

http://t.me/drmoghaddasi

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز دوشنبه صفحه آخر شرق
‎پوست در دعوا*
زمانی که جامعه درگیر انتخابات ریاست‌جمهوری و نظام پزشکی بود، حادثه‌ای رخ داد که همه از کنار آن بی‌صدا گذشتند و توجه زیادی جلب نکرد؛ حادثه‌ای که خبر از اشکالاتی بسیار عمیق در سیستم سلامت و نیز آموزش پزشکی ما می‌دهد. ‎گروهی از دستیاران دوره تخصصی بیماری‌های پوست در اعتراض به فعالیت پزشکان عمومی در این زمینه دست به تظاهرات خیابانی [جلوی 
نظام پزشکی] زدند.
 مدت‌هاست کار پزشکی عمومی به‌عنوان شیرازه سیستم سلامت در کشور ما رو به انقراض گذاشته است. با تعرفه‌هایی که هرساله برای ویزیت یک پزشک عمومی تعریف می‌شود، نه‌تنها امکان کار مستقل به‌عنوان پزشک عمومی وجود ندارد، بلکه تمامی کار پزشکی در همه تخصص‌ها هم که همه بر اساس ویزیت بیماران است و تعرفه آنها هم باید ضریبی از تعرفه پزشک عمومی باشد، رو به انحطاط گذاشته است. اقتصاد بسیاری از رشته‌های پزشکی هم نه بر اساس ویزیت بیماران، بلکه به‌ وسیله یک کار عملی تشخیصی یا درمانی می‌چرخد و اگر چنین کاری وجود نداشته باشد، آن رشته رو به تعطیلی می‌رود. گاه نیز شاهدیم بر سر یک کار عملی ولو نه‌چندان ضروری، معرکه‌ای بین رشته‌های مختلف بالا می‌گیرد. از سوی دیگر حضورنداشتن پزشک عمومی به معنای نبود سیستم ارجاع است. وضعیتی که صدمات بسیاری به نظام سلامت کشور وارد می‌کند و از این‌رو است که به‌خطر‌افتادن معیشت بخش مهمی از تحصیل‌کردگان در درجه بعدی اهمیت قرار می‌گیرد. گروهی از پزشکان عمومی که امکان ورود به دوره تخصص پیدا نمی‌کنند، خارج نمی‌روند و کار پزشکی را رها نمی‌کنند، جذب کارهایی مثل ترک اعتیاد می‌شوند و زیبایی. اشتغال پزشکان عمومی به کاری که دورترین ارتباط را به مسائل اساسی سلامت دارد، نشان‌دهنده یک فاجعه درک‌نشده ملی است. از سوی دیگر بیماری‌های پوست یکی از مهم‌ترین رشته‌های بالینی است که با تمام رشته‌های داخلی مرتبط است. از دیرباز متخصصان پوست جزء باسوادترین و جامع‌الاطراف‌ترین طبیبانی بودند که به دشوارترین بیماری‌ها و رنجورترین بیماران می‌پرداختند. اعتراض این متخصصان به مداخله پزشکان عمومی در کار زیبایی پوست یک معنایش آن است که این متخصصان هم نه از تشخیص و درمان بیماران، بلکه از کار زیبایی کسب درآمد می‌کنند. البته وقتی دستیاران هم به این موضوع حساسیت نشان می‌دهند، معنای بدتری پیدا می‌کند. معنایش آن است که دغدغه معیشت از همین حالا گریبان ایشان را گرفته و فراتر از آن اینکه دغدغه درآمد و معیشت مهم‌ترین مؤلفه برای انتخاب رشته شده است. دستیاران پزشکی که در شرایطی غیراستاندارد در حال کار و بیگاری هستند و باید دغدغه اصلی‌شان درس و آموزشی باشد که در همه رشته ها به شکلی نامناسب دریافت می‌کنند، حالا به‌جای سازمان نظام پزشکی و این‌همه انجمن رنگارنگ متخصصان که می‌توانند باهم به گفت‌وگو بنشینند، درس‌ومشق را رها کرده و راهی خیابان شده‌اند. متأسفانه شرایطی برای جامعه پزشکی فراهم ‌شده است که درآمد، معیشت و رزق و روزی مهم‌ترین دغدغه جامعه جوان پزشکی شده است. وقتی این دغدغه جایگاهی محوری در اذهان یافت، احساس نیاز بیشتر و بیشتر و احساس اقناع هرچه کمتر و دشوارتر خواهد شد. تقصیر این جوانان نیست، چنین نمی‌تواند باشد. چنین چیزی را حتی به مخیله خود هم نباید راه بدهیم؛ چراکه این جوانان بهترین و برجسته‌ترین‌های کشور ما هستند و در این صورت معلوم نیست نظام آموزشی ما چه یاد می‌دهد و چه اخلاقیاتی را پرورش می‌دهد. این موضوع آخرین محصول تفکری است که سال‌ها پیش با شعارهای مردم‌پسندانه شروع شد و بعدتر اقتصاد را در طب منکر شد و کوشید مشکلات عدیده اقتصاد سلامت را با این شعارهای عوام‌فریبانه لاپوشانی کند و حالا در شرایطی گرفتار آمده که اصلاح تعرفه‌ها به‌دلیل کاهش تدریجی کیفیت کارها و حجم بالای ویزیت‌ها و اقدامات تشخیصی درمانی بسیار دشوار و دشوارتر شده و ادامه وضع موجود هم تنها به غلبه اقدامات غیردرمانی، رویارویی جوامع پزشکی با یکدیگر بر سرانجام آنها و تشدید بحران سلامت در کشور می‌انجامد. 
راستی بهتر نیست جوامع پزشکی به‌جای درگیرشدن با یکدیگر، هم‌وغم و این همه احساسات خود را صرف مسائل اساسی سلامت کنند که هم‌زمان زندگی همه پزشکان و بیش از آن توان همه مردم را می‌فرساید
*"پوست در بازی" داشتن اصطلاح معروفی است به معنای داشتن منافعی در کاری .

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

بابک زمانی، در گفتگوی کلاب هاوسی دوشنبه های دارویی در خصوص کمبودهای دارویی و دلایل آن اظهار داشت:

▪️بعد از گذشت 40 سال از پزشکی و 30 سال از نورولوژیست بودنم، بخاطر ندارم که بیماران تا این حد به دنبال کپسول فنی توئین و قرص پیریمیدون باشند. درصد کسانی که در ایران قرص فنی توئین مصرف می کنند، درصد قابل توجهی هستند. بخش مهمی از بیماران ما که دچار لرزش هستند، سالها پیریمیدون مصرف می کنند و اگر مصرف آن قطع شود، قادر به نوشیدن یک لیوان آب هم نیستند.

▪️اینکه داروخانه ای در ترکیه برای ایران فنی توئین تامین کند، فقط یک سرشکستگی ملی است و بس.

▪️نمی دانیم در سازمان غذاودارو چطور برنامه ریزی کرده اند که یک عدد کپسول یا شربت فنی توئین در شهر تهران پیدا نمی شود.

▪️به نظر می رسد که متاسفانه کارشناسان اینقدر غرق در پیچیدگی و جزئیات هستند که دچار قطع ارتباط با واقعیت ها می شوند.
مسئولان ذی ربط باید پاسخ دهند که فایده این برنامه ریزی ها برای تامین دارو چیست که بیماران ما از نبود دارو تشنج کرده اند!

▪️معنای این همه مواردی که به پزشک معالج ارجاع داده می شود که داروی دیگری برای بیمار تجویز کنید، چیست؟ غیر این است که برنامه ریزی ها ناقص و ناکارآمد بوده است.
کمبود برخی داروها، نه تنها زندگی بیماران، بلکه زندگی من و همکاران پزشکم را مختل کرده است.

▪️ اگر برنامه ریزی ها در تامین دارو اینگونه است که دو قلم داروی اساسی که ما با آن مواجه هستیم در بازار نایاب شود، نشان می دهد که کل این برنامه ریزی ها اشکال اساسی دارد و باید در آن تامل کرد.
تصمیم گیری درباره سیستم دارویی کشور، باید نگاهی به آینده داشته باشد و جهت تامین داروهای برند یا گران در تمام بیماری ها فکری برای آن صورت بگیرد.

▪️مبنای اقتصادی و سیستم رگولاتوری بازار دارویی ما آنقدر معیوب است که ما نه اطمینانی از تامین به موقع داروهای پایه داریم و نه اینکه چشم انداز مثبتی از آینده داریم.

▪️همه از تخصیص ارز صحبت می کنند ولی سازمان غذا و دارو وظیفه دارد که با انحصار هم مبارزه کند و سیستم دارویی کشور باید این توانایی را داشته باشد که بدون فساد، اگر فردی توان پرداخت و خرید دارو را با ارز آزاد دارد، برای وی فراهم کند.

▪️وجود داروهای برند و داروهای گران قیمت با ارز آزاد هنراه با فعالیت دقیق سیستمی و نظارتی دولت، بازار انحصاری را تبدیل به بازار رقابتی می کند.

▪️دارو اتومبیل نیست که یکسری را وارد نکنیم و مردم را مجبور کنیم که با خودروهای دیگر جابجا شوند. صحبت از "سلامت" است و وجود داروهای برند برای افرادی که می توانند این داروها را تهیه کنند، با ایجاد بازار رقابتی باعث می شود که کیفیت داروهای تولید داخل نیز افزایش یابد.

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز دوشنبه صفحه آخر شرق

اندوه جمیله خانم

امروز صبح آقا «سیاوش» سرایدار مجتمع مسکونی ما حوصله نداشت. دیشب «حاج محمد» هم که کفش‌های محله ما را تعمیر می‌کند، در کلبه‌اش را باز نکرده بود؛ اما اندوه جمیله خانم از همه پرمعناتر بود. او برخلاف بقیه راجع به اندوهش با من درد‌دل هم کرد؛ کاری که به‌ندرت هم‌وطنانش در این دیار غربت انجام می‌دهند؛ آن‌هم با یک غیر افغانستانی. جمیله خانم آن‌قدر که نشان می‌دهد، سالمند نیست؛ اما در کابل قدیم قبل از همه جنگ‌هادر دبیرستان انگلیسی درس می‌داده. 
از اولین مهاجران است، هنوز لباس‌های زربافت افغانی می‌پوشد؛ هیچ‌کدام از لباس‌های جدید حریف این لباس‌های زیبای او نشده‌اند. سال‌هاست به یاری تازه‌آمدگان می‌شتابد و آنها را گاه برای ویزیت پیش این دکتر آشنا می‌آورد، دیروز وقتی به هنگام ویزیت آخرین میهمان کابل (دختر جوان و زیبایی که گاه بیهوده می‌گرید) متوجه نگاه پرسشگر من شد؛ با همان لهجه دست‌نخورده نالید «دیگر توانش نیست چند بار و با چند گروه باید بجنگیم». 
می‌دانم طالبان را می‌گوید.
 پیشرفت‌های اخیر طالبان و مماشات حیرت‌آور بین‌المللی با این گروه خشن و متعصب دوستان و همشهریان افغانستانی ما را به‌شدت نگران و ناامید کرده است. اگر چند سال پیش طالبان طرفدارانی در بین مردم افغانستان داشت، در سال ١۴٠٠ اوضاع تغییر زیادی کرده است؛ سال‌های حکومت طالبان تجربه تلخی برای آن سامان و درس عبرتی نه‌فقط برای افغان‌ها بلکه برای همه کشورهایی بود که در خطر حکومت‌های سلفی قرار داشتند. عرصه عمومی با وجود حکومت غیر‌سلفی حتی اگر ضعیف و پرتناقض در افغانستان رشد چشمگیری داشته است. امروز تکیه اصلی طالبان بیش از آنکه بر اعتقادات مردم افغان باشد، بر بندوبست‌های سیاسی، دسترسی به منابع مالی و خشونت عریان است.
ایرانیان و افغان‌ها یک زندگی و درد مشترک چندده‌ساله را تجربه کرده‌اند. آنها بیش از هر بنی‌آدم دیگری به یکدیگر حساس شده‌اند. ایرانیان شاید میزبانان خیلی خوبی نبوده‌اند (حداقل در تعارف هم نباید چنین ادعایی بکنند). همشهریان افغان ما از بسیاری امکانات که مهاجران ایرانی در اروپا به‌راحتی به آن دسترسی داشتند، محروم بودند؛ اما باید اذعان کرد جریان‌های تند مهاجرستیز هم در کشور ما در میان مردم وجود نداشته است. افغان‌های مهاجر در دشوارترین بحران‌های اجتماعی یاوران امین مردم ایران بودند. امانت، سخت‌کوشی و مدارای ایشان در برابر شرایط دشواری که روزگار تحمیل کرده بود، مثال‌زدنی است. درد مردم افغانستان درد توده مردم ایران است؛ بنابراین دولت ایران حق ندارد ترجیح مردم افغانستان را که به دلایل پیش‌گفته ترجیح مردم ایران هم هست، در مناسبات خارجی خود نادیده بگیرد. به مسئله افغانستان و موضوع بازگشت به قدرت طالبان نمی‌توان تنها از زاویه دید یک دولت خارجی که می‌توانست در آمریکای لاتین هم باشد، نگریست و تنها به مناسبات ژئوپلیتیک تمرکز داشت و آمال و آرزوهای مردم افغان و درد و رنج روزمره آنها را نادیده گرفت. دولت و مردم ایران بیش از هر مردم دیگری پوست در بازی دارند و باید از آرمان و خواست مردم افغانستان دفاع کنند. مقابله با نیروی وحشت‌آور طالبان آن‌طور که برخی اخیرا ادعا می‌کنند، تنها موضوع داخلی افغانستان نیست که پیشگیری و حل آن را تنها وظیفه مردم رنج‌دیده آن سامان بدانیم و مبتلابه‌ نوعی بی‌طرفی سودجویانه که به‌هیچ‌وجه عاقبت‌اندیشانه نیست، شویم. جنگ‌های دوره‌ای افغانستان هم بیش از آنکه افغانستانی باشند، نیابتی بودند. اندیشه طالبان با فرهنگ و آیین ایران آشتی‌ناپذیر است و بیهوده است فکر کنیم چنین اندیشه‌های سلفی را مرزهای جغرافیایی محدود می‌کنند.
 بخش‌هایی از مردم افغانستان نظیر تاجیک‌ها و هزاره‌ها هم که بیش از بقیه به ایران پناه می‌آورند، در مقایسه با سایر اقوام، نزدیکی مذهبی و نژادی بیشتری با مردم ایران احساس می‌کنند و در صورت غلبه کامل طالبان صدمات بیشتری را متحمل خواهند شد. کاش همین فردا می‌توانستم چند جمله امیدوارکننده به «آقا سیاوش» تاجیک، «حاج محمد» هزاره و «جمیله خانم» که هیچ‌گاه معلوم نشد از کدام قوم است (خودش عمدا فراموش کرده) بگویم.

/channel/bzyad

Читать полностью…

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

یادداشت روز چهارشنبه صفحه آخر اعتماد

داروي خارجي، داروي ايراني



درست همان زماني كه جامعه پزشكي و مردم درگير انواع و اقسام مشكلات عمومي‌ و مشكلات سلامت هستند به ناگاه گرفتاري‌هاي بي‌دليل ديگري هم كه به نظر قابل اجتناب مي‌رسند بر سر راه سبز مي‌شوند و همه‌چيز را غير قابل تحمل‌تر مي‌كنند. به ناگاه مورد هجوم گلايه‌ها، پيام‌ها، تلفن‌هايي قرار مي‌گيري كه فلان قرص پيش پا افتاده و قديمي ‌و ارزان مثلا براي صرع يا براي لرزش، در تمام شهر حتي يك دانه‌اش هم پيدا نمي‌شود و داروخانه هم بلافاصله مي‌گويد «خب از دكترش بپرسين به جاش چه دارويي بخوره. »
واقعيت اين است كه در اين‌گونه موارد به هيچ‌وجه نمي‌توان دارو را ناگهان قطع و داروي ديگري جانشين آن كرد. تمام داروهاي اينچنيني بايد به تدريج قطع شده و داروي جايگزين هم بايد به تدريج اضافه شود. قابل درك نيست كه مسوولان دارويي كشور چگونه ممكن است اين نكته ساده را درنيابند و به ناگاه مثلا كپسول فني تويين يا قرص پريميدون در تمام كشور ناياب شود؟ آيا اساسا دركي از اورژانس دارويي در كشور وجود دارد ؟ از همه بدتر آنكه تمام مشكلات اقتصادي اجتماعي سلامت مثل بقيه موارد به مشكل پزشكان و اراده و خواست آنان تقليل مي‌يابد « از دكترش بپرسين به جاش چه قرصي بخورد؟» موضوع ديگري كه بيماران و پزشكان را به همان اندازه مي‌آزارد اينكه داروهاي برند به نام معروف بين‌المللي به ناگاه ناياب مي‌شوند و داروهايي كه نمي‌دانم تا چه حد ايراني هستند با نامي ‌شبيه به برند اصلي جاي آنها را مي‌گيرند .
بيماراني كه سال‌ها شايد ده‌ها سال است كه زندگي‌شان با يك داروي خاص با نام بين‌المللي عجين شده به راحتي نمي‌توانند با كمبود آن كنار بيايند .اين داروي خاص سال‌ها پيش تحول بزرگي در زندگي ايشان پديد آورده و تشنج و حملات غير قابل پيش‌بيني ايشان را كنترل كرده است. با اين دارو آنها قادر شده‌اند رانندگي كرده و به زندگي معمول‌شان بپردازند، به كمك اين داروها قادر شده‌اند سرعت قدم‌هاي‌شان را بيشتر كنند، كارايي را به دست‌هاي‌شان باز گردانند وكار كنند. آنها همين الان هم تاثير يك دوز نخوردن دارو را در زندگي‌شان احساس مي‌كنند.حتي اگر بر فرض دارويي كاملا مشابه همان دارو را هم بخورند تاثيرات رواني غير قابل انكار است.كما اينكه واقعا به‌نظر مي‌رسد تفاوت‌هايي وجود داشته باشد. كسي كه چند ده سال روزانه چندين ساعت با اين بيماران در ارتباط باشد نمي‌تواند به قضاوت‌هايي كه در مورد تفاوت‌هاي اين داروها اظهار مي‌كنند بي‌تفاوت باشد و آن را در نظر نگيرد. به خصوص كه از مطالعه علمي‌اي كه پزشكان به آن اعتماد مي‌كنند ومستقيما اين داروها را با هم مقايسه مي‌كنند هم خبري نيست . تنها بايد پ........نبود وحرف‌ها و قول‌هاي مسوولان دارويي كشور را از جان و دل پذيرفت . حالا اگر در يك شرايط رويايي بيمار امكان انتخاب بين داروي برند و ژنريك هر دو را داشت، مي‌شد اطمينان بيماران را بدون مطالعه هم جلب كرد ولي وقتي تنها با همين آن و كشك روبرو هستي هيچ كس به آن چيزي كه مجبور شده بخورد اطمينان نكرده، بلكه بسياري از مشكلات نامربوط را هم به همين دارو مرتبط مي‌كند يك سوال ديگر اينكه راستي چرا اين داروهاي به اصطلاح ايراني را (كه معلوم نيست چه ميزان چرخه توليد يا مواد اوليه‌شان داخلي است) با اسامي‌اي شبيه به همان داروهاي خارجي با اندك تفاوت درست مي‌كنند يعني اگر خودشان هم مطمئن هستند كه آن برند با آن نام مرجع است و بهتر است چرا خود آن دارو را وارد نمي‌كنند؟ واقعا معلوم نيست چرا داروهاي برند به ناگهان ناياب مي‌شوند؟ اگر اين موضوع به تحريم‌ها مربوط مي‌شود لا‌اقل اعلام كنند تا بيماران و پزشكان بدانند دارند بخش مهمي از مشكلات تحريم را تحمل مي‌كنند و به همين ميزان از اين بابت از ايشان تقدير عملي به عمل آورند اما اگر مساله سود شركت‌هاي ايراني است راهي بينديشند تا مشكلات و دردسر‌هاي روحي و جسمي‌اي را كه با اين سود براي مردم و بيماران ايجاد مي‌شود به نحوي جبران كنند

/channel/bzyad

Читать полностью…
Subscribe to a channel