caf_e_ein | Unsorted

Telegram-канал caf_e_ein - یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

1288

ترجیح من این است که مطلب ها را سرقت نکنند. لینک برای ارسال نظر ناشناس: https://telegram.me/harfbemanbot?start=MTYyODAyMDgy

Subscribe to a channel

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

موضع من درباره‌ی بررسی تز دکتری رئیس جمهور

موضع من ساده است. در مورد هر مقاله یا رساله‌ای در هر مقطعی اگر ظن سرقت علمی و جعل و تقلب رفت باید جدا مورد بررسی قرار داد. ابهام و به نتیجه نرسیدن بسیار خطرناک است. از سویی به دلیل این که اگر سرقت رخ داده باشد حیثیت جامعه‌ی آکادمیک با پنهان کردنش در خطر خواهد بود و از سوی دیگر این که اگر چنین نباشد حیثیت فرد مورد هجوم است.
از این توضیح واضحات که بگذریم برای من دقت به چند نکته‌ی حاشیه‌ای جدی بود؛ و تصریح می‌کنم هیچ یک از این نکته‌ها را بابت کم‌رنگ کردن ضرورت بررسی یا به تعویق انداختنش نمی‌گویم.
۱. برای من باور کردن این که تصادفا چند دانشجو که ظاهرا حامیان نامزد رقیب روحانی هستند درست در همین زمان به متن رساله‌ی دکتری رئیس جمهور دست پیدا کرده‌اند آسان نیست.
۲. در عین حال از خود گذشتگی این افراد نیز قابل تحسین است چون قاعدتا می‌دانند اگر بعدها مشخص شود که این تلاشی برای تخریب یکی از نامزدها بوده است، تحت تعقیب قضایی قرار خواهند گرفت.
۳. سرعت پایین این بررسی خصوصی، مشخص نبودن استناد نسبت متن مورد بررسی به حسن روحانی یا حسن فریدون یا هر حسن دیگری، اطلاع‌رسانی قطره‌چکانی و با زمان‌بندی تصادفا منطبق با انتخابات، رفتارهای تبلیغاتی-سیاسی غیر لازم در این مورد، حمله به افراد ثالث و رابع و بیش، نگه داشتن انحصاری متن، همه برای من نشانه‌هایی ناامیدکننده هستند.
پ‌ن۱: خواننده حق دارد تعجب کند و از من بپرسد حالا تو مگر مقام رسمی هستی که بیانیه می‌دهی؟ من هم در این تعجب شریک هستم. در اولین اطلاعم از این بررسی به توییتر این بررسی در توییتر خودم آدرس دادم و گفتم این را نباید پنهان یا انکار کرد، بلکه باید بررسی کرد. امروز در حرکتی تا حدی قابل پیش‌بینی این حساب توییتر با نام بردن از من مدعی شده من در این مورد سکوت کرده‌ام و جاهلانی هم این تعریض را پسند کرده‌اند. من سکوت نکرده‌ام، اما تسلیم شانتاژهای پروپاگاندای سیاسی هم نخواهم شد. اگر مساله‌ای خصوصی نیست من خواهان دسترسی آزاد مردم به اطلاعات آن مساله هستم.
پ‌ن۲: از نظر من راه حل ساده است. باید گروهی شخصیت شناخته‌شده‌ی آکادمیک، با گرایش‌های سیاسی مختلف و متنوع و در کنار دسترسی آزاد تمامی مردم به متن ادعایی این پایان نامه، هم صحت انتساب متن به حسن روحانی و هم صحت و سقم دزدی علمی را بررسی کنند، گزارششان را شفاف و دقیق در اختیار مسئولان قوه‌های مقننه، قضائیه و مجریه بگذارند و خواهان برخورد قانونی با سارق علمی یا تهمت‌زننده شوند. کار پیچیده‌ای نیست و نیازی به شانتاژهای عجیب مثل این که «وای من دیشب از تصادف مشکوک جان سالم به در بردم ندارد». متن را در اختیار همه بگذارید تا تصادف مشکوکی هم اگر طراحی شده بی اثر شود.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

📣 پاسخ مسجدجامعی به ادعای قالیباف در مورد دستور تعطیلی شورایاری ها توسط دولت:
به چه مجوزی حرفی گفته می شود که خلاف و دروغ است؟

📝 احمد مسجدجامعی امروز در جمع مردم ساری با اشاره به ادعای مطرح شده در مناظرات مبنی بر دستور دولت برای تعطیلی شورایاری ها گفت: شورایارای ها نهاد تکمیلی شوراهاست که در شورای اول که عمدتا دوستان اصلاح طلب در آن حضور داشتند تأسیس شد و لذا این حرف از آن شوخی های تلخ انتخاباتی است که به ذهن مخاطب حمله می کند.

✅ @a_masjedjamei
وی در تشریح آنچه اخیرا در خصوص شورایاری ها رخ داده، افزود: سومین دوره انتخابات شوراها را چه کسی و در چه زمانی اجرا کرد؟ آن دوره که من این انتخابات را برگزار کردم نه دولت و نه صدا وسیما هیچ کدام کمک نکردند. اتفاقا آن انتخابات در ماه مبارک رمضان برگزار شد؛ شما تا کنون سراغ داشته اید که یک انتخابات در این ماه برگزار شود؟ آیا بیش از این می توان کارشکنی کرد؟ حتی اجازه ندادند در یک روز برگزا شود و گفتند باید طی دو هفته برگزار شود. در وزارت کشور همان دولت تعهد خواستند که این آخرین دوره انتخابات شورایاری ها باشد، ولی آن کار مهم برگزار شد.


عضو شورای شهر تهران گفت: در دولت جدید، در جلسه هیات دولت شخص آقای جهانگیری موضوع شورایاری ها را مطرح کرد و دولت نهایت همکاری را به عمل آورد و شورایاری های دوره جدید اکنون در حال انجام کار خود هستند. حال چه اتفاقی افتاده همین دولت که بیشتری همکاری داشته را متهم به عدم همکاری می کنند و نمی گویند در دولت سابق چه گذشت؟

وی ادامه داد: ماجرا این است که نهادی نظارتی خارج از دولت که نظر آن مسموع است شبهه ای وارد کرد و دستوری محرمانه به دستگاه اجرایی داده است؛ اما این دستور مربوط به دوره آینده است که قرار است 3-4 سال بعد و همزمان با شوراهای بعدی انتخابات آن برگزار شود و برگزاری انتخابات را منوط به رفع شبهه قانونی کرده است؛ نه اینکه برگزاری انتخابات را منع کرده باشد. یعنی آن نامه مورد استناد اولا مربوط به این دوره نیست؛ ثانیا مرجع آن دولت نیست. ثالثا نامه محرمانه است و از لحاظ اداری بازگو کردن آن جایز نیست. رابعا در نامه سخنی از تعطیلی یا تعلیق انتخابات نشده بلکه آن را منوط به انجام برخی اصلاحات کرده اند. خامسا، هیچ بخش نامه ای از جانب دولت نبوده و نیست.

مسجدجامعی در پایان تصریح کرد: به چه مجوزی حرفی گفته می شود که خلاف و دروغ است و از سوی دیگر کار شورایاری ها که با خون دل سامان گرفته را با مشکل غیرواقعی رو به رو می کند و به مخاطب اطلاعات نادرست می دهد و افکارعمومی را مشوش می کنند؟

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

بازی ۹۶ - ۴ و داده‌های آشکارا متناقض

قالیباف با الگو گرفتن از دو حرکت کاملا متفاوت، یکی حرکت احمدی‌نژاد در دزدیدن رای‌های مستضعفان و دیگری حرکت جنبش اشغال وال‌استریت در پی قطبی کردن جامعه‌ی ایرانی و به دست آوردن رای مستضعفان است. او مدعی است در جامعه‌ی ایران ۴٪ از مردم «زالوصفتانه» از امکانات مختلف از پول و پارتی تا تسهیلات بانک‌ها برخوردار هستند و خون ۹۶٪ بقیه را می‌مکند. کمی حساب کتاب کنیم.
۱. چهار درصد یعنی ۱ به ۲۵. یعنی به ازای هر ۲۵ نفر ۱ نفر زالوصفت هست. این مدل کارآمدی نیست. آن ۲۵ نفر واقعا این همه خون اقتصادی ندارند که یک زالوصفت را سیر کند.
۲. چهار درصد یعنی ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر در ایران ۸۵ میلیون نفری. برای مقایسه آمریکا را در نظر بگیرید که معدن و ملجا سرمایه‌داری زالوصفت است، ۱٪ یعنی ۳ میلیون و ۲۱۰ هزار نفر. یعنی در آمریکا با چهار برابر جمعیت و آن سرمایه‌داری قلاده دریده کم‌تر از ایران زالوصفت یافت می‌شود. چه گزارش دل‌انگیز و واقع‌گرایانه‌ای از ایران. اگر هاشمی زنده می‌شد و چنین چیزی می‌گفت الان عده‌ای در خانه‌اش جمع شده بودند، دیوار می‌نوشتند و خواهان اعدامش بودند. چرا ما در خانه‌ی قالیباف جمع نمی‌شویم؟ چون روابط انسانی برای ما معمولا گفت‌وگویی‌تر تعریف شده تا برای آن دیگران که تنها اعدام را می‌شناسند.
۳. قالیباف ۱۲ سال شهردار تهران بوده. همیشه در حال گریز از شفافیت بوده. همیشه حساب‌های مخدوشش را زیر پر و بال چمران پنهان کرده و به شورای شهر حساب پس نداده. سه داستان حاتم‌بخشی املاک، فروش بدون نظارت و محاسبه‌ی تراکم، و استخدام‌های بی حساب و کتاب بزرگ‌ترین پرونده‌های عدم شفافیت مالیش هستند. و گر نه پرونده‌های ریز و غیر قابل گفتنی مانند سود احتمالا بیش ازده میلیون در روز ناشی از گردش حساب آگهی‌های موسسه‌ی همشهری که دیگر گفتن ندارد. در چنین شرایطی و درست در زمانی که دولت یازدهم کوشیده جهت واردات به کشور را عوض کند و برای اولین بار در تاریخ انقلاب اسلامی موفق به مثبت کردن تراز تجاری شده، شهرداری تهران در اقدامی کاملا خودجوش تهران را مامن و حیاط خلوت برندهای بنجل و گران خارجی کرده است. ترویج آشکار فرهنگ مصرف‌گرایی و برندسازی. چنین ترویجی به چه پدیده‌هایی می‌انجامد؟ ریچ کیدز آو تران و امثالهم. بله. قالیباف نه تنها در بیان آمار متمولان و سرمایه‌داران بی درد اطلاعات غلط و ترسناک می‌دهد بلکه خود پدر مادی و معنوی تشکل یافتن اجتماعی و فرهنگی این گروه است. حالا می‌خواهد با آن‌ها مقابله کند؟ باشد. اول ساعت برندش را از مچ باز کند، کت و شلوار و پیرهن برندش را بکند و کنار کفش‌ها و عینک برندش توی کمد بگذارد بعد بیاید برای مبارزه. نمی‌شود تو کارت عضویت گروهی را به سر تا پایت آویزان کرده باشی و مدعی مبارزه با آنان نیز باشی.
۴. قالیباف در پی فسادزدایی است؟ استقبال شدید مردم را با خود خواهد داشت فقط به یک شرط ساده؛ تمام کارمندان شهرداری را از ستادهای تبلیغاتیش بیرون کند، اگر ستادهایش ویرانه نشد آن وقت بیاید و مدعی مبارزه با فساد باشد. شفاف‌سازی پروژه‌های میلیاردی و عجیب و نامعلوم شهرداری به کنار.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

بعد این آقای شهردار برای من دعوای ۴-۹۶ راه می‌اندازه.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

گفته بودم. به بار نشست.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

سوال ساده:
جز روحانی همه‌تون تا روز آخر لای در بیام نیام گیر کرده بودین. واقعا از ۲۳ فروردین تا الان همه‌ی برنامه‌هاتون رو تنظیم کردین؟ همین بس نیست که جدیتون نگیریم؟‌

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

اگر گمان می‌کنید برایتان سخت است که به اطرافیانتان توضیح بدهید در ۱۲ سال گذشته چه اتفاق‌هایی برای اقتصاد ایران افتاده، رکود تورمی چی است و برنامه‌ی رهایی از آن چه طور است، این ویدیو را نشانشان بدهید.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

روحانی در مناظره‌های ۹۲ خطاب به قالیباف:
من راجع به چند کلانتری تهران به شما گزارش دادم. شما چی به من جواب دادید؟ من نمی‌خوام بازگو کنم دیگه. شما به من گفتید کل آدم‌های سالم من این تعداد اند. عددش کاملا تو حافظه‌ی من هست.
میرسلیم در آستانه‌ی انتخابات ۹۶ درباره‌ی قالیباف:
در اسفند ۱۳۹۳ به او گفتم که در شهرداري خلاف‌هايي صورت مي‌گيرد که قاليباف پاسخ داد؛ دست روي دلم نگذار واويلاست.‌

‌خب می‌خوای شما برو به واویلاهات برس. می‌ترسیم رئیس جمهور شی به فرض محال بعد یه کاری کنی تو کل مملکت ده تا آدم سالم باقی بمونه.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

وقتی همه چیز ابزار ایدئولوژیک می‌شود جز تو

من خودم را یک آدم اهل علم (همان science) می‌دانم. علم برایم مهم و راه‌گشا و مفید است. بی این که به علم باور داشته باشم، آن را مفیدترین ابزار در دست خودم می‌دانم. نه تنها هیچ مخالفتی با بررسی علمی دین ندارم، که هر بار متنی در این مورد می‌بینم با چنان ذوق و شوقی می‌خوانمش که همسالانم در کودکی تن‌تن می‌خواندند. ترسی هم از هیچ بررسی‌ علمی‌ای ندارم. خواندن هر بررسی علمی‌ای - با مدد از تمثیل - شعاع نوری نو بر ادراک ما از دین می‌افکند. این که کسی از موضعی آکادمیک بگوید وثاقت تاریخی متن محل سوال است برای من نه ترسناک است و نه دردناک. این که کسی بیاید و بگوید در حیات عینی رسول الله شَکِّ آکادمیک روا داشته و با این شک به نظریه‌ای نو درباره‌ی تاریخ اسلام رسیده برای من تنها نشان‌دهنده‌ی امکانی نو برای خواندن و دانستن است.
اما وقتی می‌بینم کسی این پژوهش‌های دوست داشتنی و هیجان‌انگیز را چماقی کرده و دست گرفته تا به مومنی معقول و سربه‌زیر زور بگوید و ایدئولوژی ضد دینی خود را با این زور به او تحمیل کند دیگر لذت نمی‌برم و حتی حس تهوع به من دست می‌دهد و گاه اگر وقت و حوصله داشته باشم بدم نمی‌آید از جانب مومن ضرب‌دیده یکی دو بار با حمله‌های متقابل اعتماد به نفس مزخرفش را فرو بریزم.
گاه حتی بخت یار شده و من را آن مومن ساده انگاشته‌اند و حمله آورده‌اند که دینی را که گمان کرده‌اند در من هست فرو بریزند. گاه شده کسی گفته «نمی‌بینی؟ این‌ها که می‌گویند اصلا همه‌اش قصه است. دین داستان است، نه بیش‌تر» و من شرورانه لبخند زده‌ام و گفته‌ام «واو. چه شگفت‌انگیز» و گذاشته‌ام مهاجم ایدئولوژی‌زده گمان کند این یعنی من دارم تسلیم می‌شوم و جلوتر بیاید و بگوید «بله بله. شگفت‌انگیز. چرا مردم به داستان گوش می‌دهند؟»
و من ضربه‌ی گیج کننده را به این گارد باز زده‌ام «قصه خواستن و شنفتن که از خصوصیات ژنتیک بشر است. این را می‌توان با پژوهش علمی نشان داد. شگفت‌انگیز و حیرت‌آور برای من این است که می‌پذیری کسی توانسته چنین قصه‌ی زیرکانه‌ای بگوید. به چنین کسی باید همه‌ی جایزه‌های ادبی را داد و بعد در همه را نیز تخته کرد.»
دین‌دار یا بی‌دین، آنچه می‌دانید را ابزار حمله‌ی ایدئولوژیک به هم نکنید. هر دانسته‌ای در چند ثانیه با نظریه‌ی شگفت‌انگیز بعدی سخت خواهد لرزید.‌

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

📝 نامه 14 عضو شورای شهر تهران به وزیر کشور
به وضعیت قالیباف، معاونانش و اموال شهرداری تهران رسیدگی کنید


📌 14 عضو شورای شهر تهران در نامه ای مشترک به وزیر کشور خواستار روشن شدن وضعیت مرخصی قالیباف، استعفا یا مرخصی معاونان وی و اموال شهرداری به ویژه موسسه همشهری شده اند.

🆔 @a_masjedjamei

این نامه که دو رونوشت از آن به مهدی چمران رئیس شورای شهر و قالیباف شهردار تهران ارسال شده به شرح زیر است:

امضا کنندگان از وزیر کشور خواسته اند این سه مورد را بررسی و دستورات لازم را صادر کند:
📌 بررسی وضعیت مرخصی شهردار تهران و فعالیت ایشان جهت تبلیغات انتخاباتی

📌 بررسی وضعیت استعفا یا مرخصی معاونین و مدیران شهرداری تهران که به عنوان فعالان ستاد انتخاباتی جناب آقای دکتر قالیباف در حال خدمت می باشند.

📌 بررسی نحوه یا عدم استفاده از امکانات شهرداری تهران به ویژه امکانات موسسه همشهری

🆔 @a_masjedjamei

🔹 امضا کنندگان نامه عبارتند از:
احمد مسجد جامعی، رحمت الله حافظی، ولی الله شجاع پوریان، احمد حکیمی پور، محمد سالاری، مهدی تندگویان، ، سرخو، اسماعیل دوستی، محمد حقانی، فاطمه دانشور، مختاباد، هادی ساعی، غلامرضا انصاری و علی صابری

https://www.instagram.com/p/BTObnvThU8F/

🆔 @a_masjedjamei

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

آدم‌ها و رفتار شبه امنیتی

در دفتر کار آشنایی بودم به امید این که کار مشترکی تعریف کنیم. این آشنا از آن آدم‌ها است که دایره‌ی آشناییش بسیار گسترده است و همه جور آدمی تویش پیدا می‌شود. منشیش خبر داد که آقای مثلا جیم آمده. گفت بیاید تو. آقای جیم آمد تو و تا من را دید گفت شما علیانی نیستی؟ گفتم چرا. گفت فلان روز فلان جا بودی و فلان حرف را زدی. گفتم خودم یادم نمی‌آید که چنین حرفی زده‌ام یا نه اما انگار اقتضای شغلی یا روحی شما این است که یادتان باشد. بعدها فهمیدم او واقعا آدمی است که کار اطلاعاتی می‌کند و واقعا اقتضای کارش همین به خاطر سپردن‌ها و اطلاعات بایگانی کردن‌ها است.
برای من البته عجیب نیست که آدمی که کار اطلاعاتی یا امنیتی می‌کند برای من پرونده‌ای ذهنی باز کرده باشد و هر حرف یا حرکت بعدیم را بر اساس آن سابقه بسنجد یا ارزیابی کند. چیزی که عجیب است این است که آدم‌های معمولی نیز گمان می‌کنند اگر بخواهند حرفی بزنند باید سابقه‌ای بتراشند. طرف می‌خواهد با نظر من در مورد انتخابات مخالفت کند می‌گوید تو را در رونمایی کتاب فلان دیدم. آن یکی می‌خواهد با نظر من در مورد شورای شهر موافقت کند می‌گوید من کتاب فلانت را نخوانده‌ام. خب الان من مدیون آن یکی هستم که من را دیده یا از آن که کتاب من را ندیده طلبی دارم؟ چه کاری است این پرونده‌ساختن‌های بی‌حاصل؟ برویم سر اصل مطلب. مگر چند سال عمر می‌کنیم؟

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

بحران عابدان فخرفروش و موذی در صدر اسلام

اگر مدتی پی منظورشناسی «ایمان» در قرآن و حدیث گشته باشید می‌بینید که زمانی در صدر اسلام هست که نه تنها تکرار جمله‌هایی مانند «المؤمن من ءامن الناس من يده و لسانه» و «المسلم من أسلم الناس من يده و لسانه» در حدیث زیاد شده، که تاکید بر این حدیث‌ها نیز زیاد شده. ساده‌ترین نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که طبقه‌ای از خود مومن‌پنداران و خود مسلم‌پنداران فخرفروش در جامعه‌ی اسلامی پدید آمده بود که نه تنها در عمل هیچ افزوده‌ی اجتماعی‌ای پدید نمی‌آورد بلکه مستقسم یا غیر مستقیم موجب آزار دیگران نیز بود. و صدور این حدیث‌ها و اولویت دادن به این حدیث‌ها هر دو حرکت‌هایی درراه مقابله با این انحراف بوده‌اند.
آن کلیدواژه‌های مومن و مسلم امروز در جامعه‌ی ما جای خود را به انقلابی داده‌اند. در کنار ارزش شدن «انقلابی‌گری» که جا دارد زمانی کسی به آن نیز بپردازد که در پاسخ به چه احوالی این ارزش‌انگاری پدید آمد، گروهی نیز پدید آمدند که ظاهر انقلابی داشتند و افزوده‌ی اجتماعی نداشتند. گروهی فخرفروش آزارگر. این صحبت روحانی که «آن که پول را به آمریکا داد به گمان این‌ها انقلابی است و ما که شکایت کرده‌ایم تا پول را پس بگیریم به گمان این‌ها لبخند می‌زنیم» آغاز بیان امروزین «المومن من ءآمن الناس من يده و لسانه» است و پایانش که «انقلابی کسی است که از حقوق، حیثیت و عزت مردم دفاع می‌کند و دیگران را آزرده خاطر نمی‌کند» خوب نشان می‌دهد که این مطابقت چه قدر جدی است.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

آزادی و ما و میرسلیم

این روزها تصویر بریده‌ای از روزنامه‌ای را دست به دست می‌کنند که در آن میرسلیم گفته مطبوعات شعور استفاده از آزادی را ندارند. در پی ارزیابی این حرکت نیستم. به گمان من نادانی است. اما الان می‌خواهم خودمان را با میرسلیم بسنجم. ترسناک است اما فرق جدی و قابل اتکایی میان بسیاری از ما و میرسلیم نیست.‌
همه‌ی ما خود را مبارز راه آزادی و در هیئت شهسواران می‌بینیم، اما بسیاری از ما وقت بحث نظری درباره‌ی آزادی و بیش از آن وقتی با کسی درباره‌ی چیزی بحث می‌کنیم و از شیوه‌ی بیانش آزرده می‌شویم به یاد این می‌افتیم که آزادی خوب است اما باید حد و حصری داشته باشد و بلافاصله از این به نتیجه‌ی بعدی می‌رسیم که نتیجه‌ی خطرناک، بی‌ربط و وحشیانه‌ای است، همان نتیجه‌ای که میرسلیم جوان به آن رسیده بود، «من» ملاک خوبی برای تشخیص محدودیت‌های آزادی است؛ خصوصاً وقتی که گمان کند «باور»های عمومی نیز پشتیبانیش می‌کنند.
اگر بنا بود حد و حدود آزادی را نه یک نگاه منسجم و دقیق و همه‌سونگر نظری که باورهای رایج تعیین کند که هنوز اروپا در قرون وسطی می‌بود و آمریکایی در کار نمی‌بود و پاپ سایه‌ی خدا بر زمین و شریک مسیح در حاکمیت الهی بود.
آزادی موضوعی است اجتماعی که باید بر بنیانی نظری استوار شود. آن بنیان نظری شواهدی معقول دارد که از تجربه‌ی اجتماعی برمی‌آید نه از باورهای جمعی. این چیزی است که بسیاری از ما ظاهرا آزادی‌خواهان نمی‌دانیم، رعایت نمی‌کنیم و متوجه آشفته‌ذهنی خود هم نیستیم. این خطر است.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

من آدمی را می‌شناسم که دچار نوعی اختلال عصبی است که باعث می‌شود چیزهایی ببیند و بشنود که دیگران نمی‌بینند و نمی‌شنوند و چیزهایی که دیگران می‌بینند و می‌شنوند را نبیند و نشنود. ممکن است شما با لحنی مهربان با او صحبت کنید و او احساس کند لحنتان مهاجم است. ممکن است شما حرف درشتی به او بزنید و او حرفی محبت‌آمیز بشنود.
من از معدود کسانی هستم که خبر دارم او تحت درمان شناختی است و چه قدر تلاش و تمرین می‌کند تا بتواند چیزها را آن طور ببیند و بشنود که من و شما. به عبارت دیگر او ممکن است چیزی بگوید که از نظر همه‌ی ما خلاف واقعیت باشد، اما یقین داشته باشد که واقعیت است و برای رفع این مغایرت تلاش زیاد و طاقت‌فرسا و مداومی با کمک درمانگرش می‌کند.
از یک سو او را می‌بینم از یک سو خیل آدم‌های بی‌مشکلی که همه چیز را مثل هم می‌بینند و می‌شنوند اما خیلی راحت نظم داده‌ای ذهنشان را انکار می‌کنند و آنچه دیده یا شنیده‌اند را منکر می‌شوند و مدعی چیزهایی هستند که ندیده یا نشنیده‌اند. ساده بگویم؟ برای یک منفعت جزئی و بی اهمیت خیلی راحت دروغ می‌گویند.
این‌جا است که به نظرم این ارزش‌انگاری‌ها و اخلاق‌بازی‌هایی که اتفاقا در همین آدم‌ها بیش‌ترین حجمش را دیده‌ام چیزی نیست مگر یک لوس‌بازی و ظاهرسازی ریاکارانه. حالم بد می‌شود و دلم برای آن همه تلاش آن یک نفر که گفتم سخت می‌سوزد.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

اعظم طالقانی و شوی تعیین تکلیف

چند باری است که اعظم طالقانی با این شعار که می‌خواهد «تکلیف» عبارت «رجل سیاسی» را «تعیین» کند در انتخابات ریاست جمهوری نام می‌نویسد و البته صلاحیتش هم تایید نمی‌شود.
حتی اگر بار اول که چنین کرد نمی‌دانست که ممکن است بابت هزار چیز جز زن بودن رد صلاحیتش کنند و هیچ جوابی هم به‌ش ندهند و در واقع ثبت نامش به هیچ «تعیین تکلیف‍»‍ی نمی‌انجامد، از بار دوم این را می‌دانسته و اگر ادامه داده دلش خواسته که کاری را که هیچ ثمری ندارد و به همان هدف نزدیکش هم نمی‌کند ادامه بدهد. امسال هم که دیگر شاه‌کار کرده و با واکر رفته برای ثبت نام. که اگر حسن روحانی هم با واکر برود که یک دوره هم رئیس جمهور بوده راحت به دلیل نداشتن سلامت و توان جسمی رد صلاحیتش می‌کنند و حتی همین دلیل را هم به‌ش نمی‌گویند.
چیزی که امسال با دوره‌های پیش متفاوت بود بیانیه‌های رقیق‌القلبانه‌ای بود در شبکه‌های اجتماعی که احسنت به این تلاشگر حقوق زنان. بعد هم که می‌گویی این تلاشگر حقوق زنان تا به حال عملا چه گلی به سر زنان زده اول درشت جلو می‌آیند و نهایتا به اینجا می‌رسند که بابا طرف دختر آیت‌الله بوده و همین که توجهش به این موضوع جمع شده و توجه‌ها را جلب می‌کند مهم است. واقعا مهم است؟ چه اهمیتی دارد؟ و اگر برای دختر طالقانی سهل و سمحه دارید شتر قربانی می‌کنید برای فاطمه صادقی باید چند گله شتر قربانی کنید؟ زنی روشن و روشن‌فکر و تلاشگر بدون شو و نمایش که نام پدرش را هم اگر بپرسید خلخالی است نه طالقانی.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

خواندن یک مصاحبه‌ی طولانی و مفید

بسیار دیده‌ام کسانی را که گمان می‌کنند شورای شهر مهم نیست. و باز بسیار دیده‌ام کسانی را که گمان می‌کنند اصلاح‌طلبانی مثل مسجدجامعی که شبیه دیگر اصلاح‌طلب‌ها زنجیر پاره نمی‌کنند، لابد دارند توی شورای شهر چرت می‌زنند.
این یک مصاحبه‌ی طولانی است با مسجدجامعی. وقتی بخوانیدش متوجه می‌شوید منظور من و امثال من از کار زیربنایی در شورای شهر و نیز منظورمان از اهمیت مغفول شورای شهر چی است. وقت بگذارید و بخوانید. ضرر نمی‌کنید. دست کم متوجه می‌شوید کارهایی مهم‌تر از غوغا و جنجال و زنجیرپاره‌کنی هم هست که نباید نادیده بمانند.
http://etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=698&PageNO=10

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

چرا ۲۰میلیون گردشگر ۸میلیون شغل ایجاد نکرده؟

از شیرین‌زبانی‌های فرمانده امپراتوری دروغ و دلار، یکی هم این است که ناله می‌کند که ۴٪ رسانه دارند. اولا ۴٪ نه و بسیار کم‌تر از ۱٪ و دوم این که امپراتوری رسانه‌ای این کشور مجموعه‌ی نشریه‌های همشهری است که دربست در اختیار مدیران خود او است.
از جمله دروغ‌هایی که می‌کوشند با آن سر مردم را شیره بمالند، دروغ در مورد ایجاد ۴ میلیون شغل است.
۱. آنچه در ویدیوی صحبت‌های روحانی آمده، این است که با آمدن ده میلیون گردشگر، گردش مالی‌ای ایجاد می‌شود که به ایجاد ۴میلیون شغل می‌انجامد. طبیعتا ورود ۱۰ میلیون گردشگر در طول تاریخ به ایجاد ۴میلیون شغل نمی‌انجامد بلکه ورود منظم و مداوم سالانه‌ی ۱۰میلیون گردشگر چنین نتایجی دارد.
۲. این که ورود ۲۰ میلیون گردش‌گر در چهارساله‌ی دولت ۱۱م را مستمسک برای طلب کردن ۸ میلیون شغل قرار می‌دهند هم دلقک‌بازی بعدی است. ۲۰ میلیون گردش‌گر در چهار سال یعنی به طور متوسط (و نه منظم و مداوم) ۵میلیون گردشگر در سال، و نه ۱۰ میلیون.
۳. قدم بعدی این است که می‌گویند بسیار خب. ۱۰ میلیون گردشگر برابر ۴ میلیون شغل. ۵ میلیون گردشگر دو میلیون را که باید ایجاد کند؟
این هم کلک است. اولا ۵ میلیون در سال نبوده و مثلا با دو میلیون در سال اول شروع شده و به ۷ میلیون در سال چهارم رسیده. منظم و مداومش در دوره‌ی ۴ساله همان ۲ یا ۳ میلیون بوده. دوم این که آنچه به ایجاد شغل می‌انجامد تعداد خالص گردشگری که وارد کشور می‌شود نیست. بلکه مازاد ظرفیت کنونی است. من آماری از ظرفیت‌های مهیا در گردشگری ایران برای گردشگران خارجی ندارم. چون حتی اگر آمار هتل‌ها و مهمان‌پذیرها را داشته باشیم، باز باید تعداد مسافران و گردشگران ایرانی را از کلش کم کنیم که آمار آن را نیز نداریم. اما یک محک ساده برای سنجش وجود دارد؛ آن هم عمل و گرایش اندک‌سرمایگان بخش خصوصی است. در دو سال اخیر بخش خصوصی به طور جدی از ظرفیت معمول و رشد معمول گردشگری فراتر رفته و کم‌سرمایگان با روی خوش و اطمینان از بازگشت سرمایه به سمت احداث نسبتا گسترده‌ی خانه‌های بوم‌گردی در ایران روی آورده‌اند. این یعنی دو سه سال است که ما واقعا تقاضای مازاد بر امکانات موجود در کشور داریم، به حدی که بخش خصوصی کم‌سرمایه (و نه دهک اول و به طور خاص زالوصفتان همراه امپراتوری دروغ و دلار) در کمال آرامش و امنیت سرمایه‌شان را به این بخش هدایت کرده‌اند.
اتفاق دارد می‌افتد. بنا نبود دولت شغل ایجاد کند. بنا بود افزایش گردشگر منجر به ایجاد شغل شود و اکنون شاهد ایم که این روند دارد کار می‌کند.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

بازگشت گودزیلا

امشب خیلی از راستی‌هایی که خودشون رو زیر اسم اصول‌گرا استتار کرده بودند و فرق رقابت سیاسی رو با جنگ نمی‌فهمن تا صبح کابوس می‌بینن. کابوس این که اصلاح‌طلب‌ها برگشتن و تو مناظره هم شرکت داشتن.
اشتباه می‌کنن. ما جایی نرفته بودیم. ما همیشه جزء موثری از این کشور بودیم.
اگر برادری را می‌فهمید، ما برادرتان هستیم و برگشته‌ایم. اگر نمی‌فهمید، کابوس ببینید که گودزیلا برگشته.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

از نظر اونوختا و اینوختا

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

حمله به آشنا یا حمله‌های آشنا؟

فایلی صوتی از دکتر آشنا منتشر کرده‌اند که ظاهرا در جلسه‌ی دربسته‌ی هیئت نظارت بر صدا و سیما (دوستی خبر داد که انگار در کارگاهی در دانشکده‌ی صدا و سیما بوده است) ضبط کرده‌اند. مدعا چی است؟ دکتر آشنا خعععععلی بی ادب اه. خب چرا؟ می‌گه مث سگ.
خب واویلا. عزای عمومی اعلام کنیم یا چه؟ اعدامش کنیم خوب است؟ حالا از شوخی نه چندان بانمک دلواپسی برای ادب که بگذریم، مدعای دکتر آشنا چی است؟ مدعا یک مدعای کاملا عاقلانه و در جهت مدیریت مفید رسانه است. صحبتش دو بخش دارد. در بخش اول می‌گوید حق ندارید برای نامزد تله طراحی کنید و عکس نشانش بدهید و هوش هیجانی یا بصریش را بسنجید. اصلا یک مرجع خارج از رسانه و آشنا به موضوع سوال مربوط طرح کند و این سوال‌ها را هم از قبل در اختیار نامزد بگذارید که بهانه‌ی غافل‌گیری هم نداشته باشد. در برابر، اگر نیاز به هیجان دارید، هیجان را باید از متن موضوع تامین کنید. مجری شما نباید یک مجسمه‌ی یخ‌زده‌ی فرمایشی باشد که به همه احترام بگذارد و در برابر هر چرندی لبخند بزند. مجری باید آن قدر دقیق و جدی و مو از ماست کش باشد که به تعبیر دکتر آشنا نامزدها مثل سگ ازش بترسند. نامزد اگر چرند گفت چنان تودهنی بخورد که از جایش بلند نشود.
بروید دو تا مناظره و چهار تا تاک شو ببینید. من یک زمانی مجری دوم این شب‌ها بودم. کارگردان هنری می‌گفت صدایت خیلی آرام است؛ کمی هیجان بده. می‌گفتم نمی‌توانم. حنجره‌ام کشش ندارد. تقریبا هر شب همین داستان را داشتیم. بالاخره یک مناسبتی پیش آمد که من درش متنی تاریخی می‌خواندم و کار متن خواندنم تقریبا شبیه اجرای نمایش رادیویی بود. اولین بار که متن خواندم کارگردان هنری آمد سراغم و با عصبانیت دعوا کرد که تو این صدا و توان را داشتی و می‌گفتی نمی‌توانم؟ گفتم من که تاک شو اجرا نمی‌کنم. یک برنامه‌ی گفت‌وگومحور اجرا می‌کنم که گفت‌وگویش چالشی نیست. بنا است در ساعت ۲۳:۳۰ که بیننده یک چشمش کامل خوابیده و یکی چرت می‌زند مهمان من دو جمله‌ی دوست داشتنی به مخاطبم بدهد. کار من پاره کردن چرت مخاطب نیست. کمک کردن به این است که ضمن چرتش مهمان را بشنود.
حالا مجری‌های مناظره‌ها و گفت‌وگوهای مثلا چالشی چون با قدرت طرف هستند و خارشی در جانشان برای دردسر حس نمی‌کنند جوری با مهمان رفتار می‌کنند که انگار برنامه‌ی این شب‌ها را اجرا می‌کنند. همین‌ها هم می‌خواهند برنامه‌ی انتخاباتی اجرا کنند. ماست در ماست. خواب‌آور در حد والیوم. اگر خود نامزدها مشت و لگدی به هم بزنند زده‌اند و گر نه از دیوار نقد بشنوید یا هیجان ببینید از مجری نه.
حالا دکتر آشنا را اعدام کنیم که گفته «مثل سگ»؟ خیر. من می‌گویم باید آن‌هایی را مورد بازخواست قرار داد که در سال ۹۶ (۳۸ سال و چند ماه پس از تغییر نظام به جمهوری اسلامی) هنوز نه یک مجری جاندار برای این کار تربیت کرده‌اندو نه اگر مجری‌ای هم از کتم عدم پیدا شود جرات دارند به او اعتماد کنند که وظیفه‌اش را انجام بدهد.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

امشب ۱مخاطب ناشناس پیامکی زد و تذکری داد. حدس می‌زنم مخالف سیاسیم باشد. لذتی دارد که ببینی کسانی مراقبت هستند و خطایت را به خودت می‌گویند.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

سیاست خارجی و روابط بین‌المللی که از دولت انتظار دارم

من سه پهنه در سیاست خارجی می‌شناسم:
۱. از حفظ تمامیت ارضی تا تقویت اقتدار ملی
۲. از ابزارشناسی تا دشمن‌شناسی
۳. از در نظر گرفتن اولویت‌ها تا داشتن برنامه‌ی آینده‌نگرانه
سه محور تصور کنید که دولت روحانی توانسته یکی دو نقطه را روی یکی دو تا از محورها تثبیت کند. هنوز تا به دست گرفتن کل این فضا راه درازی در پیش است که با وزارت خارجه‌ی تنبل و خواب آلوده‌ی فعلی ممکن نیست. طبیعتا معنی این حرف این نیست که تثبیت همان یکی دو نقطه هم فتح بزرگی نبود که بود و بی روحانی و ظریف ممکن نبود. و باز به معنی این نیست که من خواهان ویران کردن نهاد وزارت خارجه هستم. دارم به گستردگی افق‌های پیش رو اشاره می‌کنم.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

چه‌گونه آب علم را برای ماهی سیاست گل‌آلود کنیم

پیش‌تر بارها درباره‌ی اعتماد بسیارم به علم به عنوان مفیدترین ابزاری که در دست انسان است گفته‌ام. این روزها جایی یک جمله نوشتم درباره‌ی تبلیغ‌های انتخاباتی یکی از نامزدهای شورای اسلامی شهر تهران و گفتم این شعارها عوام‌فریبانه است. شعارها تحقق شهر شاد و شهر انسانی و تقدم انسان بر ماشین بود. دوستی که معمولا کم و سنجیده در بحث‌ها شرکت می‌کند گفت دست کم «شهر انسانی» اصطلاحی جامعه‌شناختی است و یک اصطلاح علمی و آکادمیک نمی‌تواند عوام‌فریبانه باشد.
درست می‌گفت اما این وسط نکته‌ای بود که در یکی دو جمله توضیح دادنش شاید لجاجت در بحث به نظر می‌آمد. دل را به دریا زدم و گفتم «قابل سنجش نیست» و دوستم سکوتی کرد که ندانستم از رضایت بود یا از اهل شکایت نبودن. اینجا می‌خواهم توضیح بدهم چه‌طور می‌توان از مفهوم‌های علمی برای عوام‌فریبی و فریب دادن مردم و در واقع برای یک رفتار ضدعلمی استفاده کنیم.
یک مثال را با هم ببینیم. چهار نفر در کشور آلفا نامزد انتخابات ریاست جمهوری هستند. هر چهار در عرصه‌های مختلف حیات اجتماعی شعارهایی دارند. شعارهای اقتصادیشان را ببینیم:
الف: باید شاخص‌های اقتصادی کشور را تقویت کرد.
ب: من در سه سال اقتصاد کشور را از وضع فعلی درمی‌آورم.
ج: من تورم مهار گسیخته را کنترل خواهم کرد.
د: روند رشد تورم را در سه سال متوقف می‌کنم.
ظاهرا همه حرف‌های خوبی می‌زنند. اما الف نه زمانی برای وعده‌اش مشخص می‌کند و نه حتی فاعلی. پس از پایان دوره هم اگر از او سوال کنید، طرفدارانش خواهند گفت «الف خواست و کوشید اما مجلس سد راهش شد.»
ب کمی بهتر است. زمان و فاعل را مشخص کرده است. مفهوم شاخص‌های اقتصادی هم که به کار برده است مفهومی علمی است، اما «تقویت» مفهومی قابل سنجش نیست. در پایان دوران ریاست جمهوری از کجا بفهمیم او به وعده‌اش عمل کرده یا نه؟ کافی است تمام شاخص‌ها ثابت و بدتر نشده باشد. مدافعان ب همان‌ها را که بهتر شده نشان عمل به وعده خواهند گرفت.
ج از «کنترل» «تورم» «مهارگسیخته» حرف می‌زند. تورم البته علمی و قابل سنجش و غیر قابل گریزتر از «شاخص‌های اقتصادی» است، اما کنترل یعنی چه؟ طرفداران ج می‌توانند همیشه بگویند «خبر ندارید اگر ج نبود الان تورم در چه وضعی بود. او تورم را کنترل کرده و تازه این شده است».
اما وعده‌ی د کاملا قابل سنجش است، او وعده می‌دهد یک شاخص اقتصادی مشخص را (رشد تورم) به صفر برساند. حالا من می‌توانم در مرحله‌ی اول چند عدد و رقم ببینم و سعی کنم بفهمم آیا چنین کاری اصلا شدنی است یا نه، و اگر هم د انتخاب شد می‌توانم در پایان دوره تحقق یا عدم تحقق وعده‌اش را کاملا واضح بسنجم.
شهر انسانی نیز اصطلاحی آکادمیک است. اما تصور کنید یک عضو شورای شهر در پایان دوره‌اش می‌تواند مدعی شود که «دیگر اعضا همکاری نکردند» یا «با ساخت بیست بوستان به مساحت ۲۰۰۰ متر مربع شهر به نسبت انسانی‌تر شده است» یا «ما توانستیم در جهت انسانی کردن شهر مسئولان شهرداری را وادار کنیم در اتاقشان را شیشه‌ای کنند تا ارباب رجوع آنان را شفاف ببیند.» به گمان شما این‌ها شباهتی به قابل سنجش بودن دارند؟

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

http://www.khabaronline.ir/detail/657668/weblog/alyani

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

استعاره‌ی نبرد، کنایه‌هایی که سلامت فرد را هدف گرفته‌اند

همان‌طور که جرج لیکاف به ما نشان داده است، در زبان‌هایی مانند فارسی، انگلیسی، و عربی ما گفت‌وگو (dialogue یا polylogue) را بر اساس استعاره‌ی نبرد می‌فهمیم. چنین است که حمله، شکست، پیروزی، اتحاد استراتژیک و مفهوم‌هایی مانند این‌ها را از عرصه‌ی جنگ به عرصه‌ی گفت‌وگو می‌کشیم و برایشان فهمی مجازی می‌آفرینیم و ظاهرا از این کار ناخرسند نیز نیستیم. این استعاره نه تنها زبان که ذهن و به تبع آن عواطف ما را هدایت می‌کند.
جدی‌ترین عرصه‌ی گفت‌وگو در حال حاضر در برابر تمام جهانیان و از جمله ما فارسی‌زبانان ساکن ایران فضای شبکه‌ی جهان‌گستر است. ما در ش‌ج‌گ هم را می‌بینیم، آدم‌های نوی می‌شویم هویت‌های مجعول یا چندگانه به خود می‌پوشیم و در نهایت همه‌ی این‌ها را انجام می‌دهیم تا مخاطب داشته باشیم. مخاطبی که در اغلب موارد نه به دلایل فنی سکوت می‌کند و نه به دلایل شخصی.
هویت دل‌خواه داریم، حرف داریم یا نداریم و می‌سازیم یا می‌دزدیم و مخاطب نیز داریم. وقتی مخاطب غیر ساکت به میان می‌آید گفت‌وگو و استعاره‌ی نبرد میان می‌آیند. یکی از هدف‌های جدی همه در این گفت‌وگو «پیروز شدن» می‌شود. برای این پیروز شدن چه می‌کنیم؟ کم ندیده‌ام کسانی را که برای نوشتن در ش‌ج‌گ نه تنها کتاب هنر جنگ را می‌خوانند، که به دوستان و عزیزانشان نیز خواندنش را توصیه می‌کنند. جنگ است و هر ترفندی که ما را به پیروزی برساند مجاز است. پاره‌ای از این ترفندها ترفندهای گفت‌وگو هستند. مثل دقت به نقطه‌ی تمرکز بحث؛ نگاه داشتن یا جابه‌جا کردنش به اقتضای وضع. پاره‌ای از این ترفندها نیز زاییده‌ی استعاره‌ی نبرد هستند مثل اتحاد استراتژیک یا بدتر از آن چیزی که من نامش را زنده‌خواری گذاشته‌ام. حمله‌ی هم‌زمان چندین نفر که نه بحث را که یک نفر از طرف‌های بحث را کانون حمله‌های خود که اغلب فکاهی نیز هستند قرار داده‌اند. اما از زنده‌خواری که بگذریم یکی از این ترفندها ترفند پزشک مهربان است. الف با ب بحث می‌کند و به مقتضای بحث و استعاره‌ی نبرد یا به مقتضای احوال شخصی یا هر مقتضای دیگری لحنش تند می‌شود. ب ناگهان موضوع بحث را رها می‌کند و با لحنی مهربان و کنایی توامان می‌گوید به نظرش الف سلامت روانی ندارد و مثلا بهتر است جای بحث آب خنک بخورد، نفس عمیق بکشد یا فلان قرص را بخورد. من کاری به اخلاقی یا نااخلاقی بودن این شیوه‌ی بحث ندارم. آچه برای من مهم است قابلیت اتکای عقلانی به چنین محتوای بحثی است. این محتوا به چندین دلیل قابلیت اتکای عقلانی ندارد. اول این که تقریبا در اغلب موارد تخصص ب در تشخیص بیماری روانی از الف بیش‌تر نیست. دوم این که تشخیص از دور برای متخصص نیز روا نیست. متخصص هم بدون معاینه‌ی بالینی حق ندارد بیماری‌ای را در فردی تشخیص بدهد و از آن فراتر نسخه بپیچد. سوم این که گریز از بحث اصلی و باز کردن بحثی کناری است. بحثی کناری که تکلیف بحث اول را مشخص نمی‌کند. چه، حتی اگر الف بیماری روانی شدیدی هم داشته باشد این به معنای خطا بودن محتوای بحثش نیست. و احتمالا می‌توان این سلسله دلیل‌ها را ادامه داد.
به غیر قابل اتکا بودن برگردیم. آنچه عملا در چنین بحثی رخ می‌دهد شباهت بسیاری به این دارد که ب به الف فحش ناموسی بدهد. هم در بی‌ربط بودن، و هم در تسکین‌بخش بودن این دو به هم شباهت دارند. آنچه این دو را از هم جدا می‌کند صداقت و پرده‌پوشی است. در فحش طرف صادقانه دارد می‌گوید کلافه است و عصبانی است و دنبال تشفی و تسکین است. فحش تبعات قانونی و اجتماعی نیز دارد که به گردن خود طرف است. اما در کنایه‌های طبیبانه چنین صداقتی در کار نیست. طرف همه‌ی این‌ها را می‌گوید اما با یک لایه پرده‌پوشی.
سوال آخر من این است که این پرده‌پوشی کار مهمی هم می‌کند؟ کسی هست که از این توصیه‌های مشفقانه و طبیبانه نفهمد بحث اصلی به بن‌بست خورده و توصیه‌گر حال بدی دارد؟ گمان نکنم. و چون گمان می‌کنم هنوز صداقت نیز همپای اخلاق‌مداری ارزشی اجتماعی است و بی‌صداقتی نیز همپای فحش ضد ارزشی اجتماعی، احتمالا کسی که به این ترفند متوسل می‌شود حتی اگر در کوتاه مدت موفق باشد، در دراز مدت چندان سهمی از قضاوت خوش‌بینانه‌ی اجتماع نخواهد برد.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

هزینه و درآمد حافظ و سعدی

زبان سعدی اقتصادی شاهوار و گشاده‌دست دارد. برای هر چیزی معادل‌ها یا هزینه‌هایی می‌گذارد که دود از سر مخاطب بلند می‌کند. مثلا می‌گوید:
فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست
ور کوه محنتم به مثل بیستون شود
بله. برای نرسیدن به یک بوسه غمی چون کوه بیستون را هزینه می‌بیند. اما زبان حافظ به شگرد طنز مسلح است و با همان طنز هزینه‌ها را بسیار پایین می‌آورد. البته که برای فهم این طنز باید خود را در زمانه‌ی شعر دید نه در این روزگار. امروز اگر می‌خوانیم:
چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
سرمان را فرزانه‌وار تکان می‌دهیم و دنبال معنایی عمیق می‌گردیم، اما آن روز که حافظ این غزل را سروده و خوانده، آن‌ها که شنیده‌اند از معادل کردن ایمان با بهای لرزیدن مانند بید خنده‌شان گرفته است. همین طنز هزینه‌ها را در شعر حافظ می‌کاهد و اقتصاد زبان حافظ را اقتصادی به‌صرفه می‌کند. سعدی مثل پادشاهانی است که برای یک موضوع ساده مثل بچه‌دار شدن باجناقشان تمام شهر را آذین می‌بندند و پر از فشفشه و آتش‌بازی می‌کنند. حافظ اما یک‌لاقبایی است که از کوچه‌ای تاریک می‌گذرد و درست در لحظه‌ای که باید کبریت می‌کشد و با همان نور اندک چشم مخاطبش را خیره می‌کند. اگر به من بگویند توان حرفه‌ای کدام بیش‌تر است بی‌تردید و بی دل‌بستگی به هیچ کدام، می‌گویم «حافظ».

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

بنی تل‌آویو و دودوزه بازی به امید حذف نشدن

نوشتن از توطئه همیشه خطرناک و بر لبه‌ی تیغ راه رفتن است. از سویی مخاطب خیلی راحت گمان می‌کند تو مبتلا به پارانویا شده‌ای و به همان راحتی این برچسب را به تو می‌زند و حق هم دارد چون جامعه‌ی ما پر از توطئه‌اندیشان پارانویید شده است. از سویی دیگر خودت نیز ممکن است لحظه‌ای دچار هیجان یا افسردگی شوی و گرایش‌ها و خواسته‌هات از شواهدت غافل شوند و چیزهایی بنویسی که شاهدی ندارند و احتمالا نخواهند داشت.
شیوه‌ی من این است که مگر در موارد ضروری چیزی از توطئه‌هایی که شواهدشان را می‌بینم ننویسم. در موارد ضروری نیز به روش‌شناسی علمی پای‌بند بمانم؛ اول داده‌ها را جمع کنم، بعد فرضیه بسازم، بعد بکوشم فرضیه‌ام را بیازمایم (نه آزمون مستقیم که ممکن نیست، آزمون در مواجهه با داده‌های کناری) و در نهایت فرضیه را به نظریه ارتقا دهم.
آنچه این روزها می‌بینم تلاش‌های جمعی است محدود که نامشان را بنی تل‌آویو گذاشته‌ام به این اشاره که آن‌ها را کارگزار اسرائیل و موساد می‌دانم، و اطرافیان نادان و مهجورشان که مفت برایشان کار می‌کنند.
پیش از این نشان دادم که نفوذگری که در ۲۳ فروردین تیر خلاص را به خودش زد چه طور در ۸ سال ریاست جمهوریش در پی حفظ منافع اسرائیل و شخص نتانیاهو بوده و می‌کوشیده و می‌کوشد آخرین مرحله از ماموریتش را با ایجاد درگیری خیابانی و جنگ داخلی کلید بزند. پیش‌بینیش سخت نبود که ثبت نام او در انتخابات ریاست جمهوری تلاشی است به امید این که رد صلاحیتش کنند و از همین بهانه برای به خیابان کشیدن خزنده‌ها و خام‌های پیرامونش به خیابان استفاده کند. برآوردی که با رجوع به کانال‌های ارتباطی این گروه از جمعیتشان به دست می‌آید نشان می‌دهد حلقه‌ی درونی یا همان بنی تل‌آویو کم‌تر از ۱۰۰۰ نفر هستند و نهایتا بعید است تمام ظرفیت حلقه‌ی اول و دوم روی هم حتی به ۱ میلیون برسد. در چنین شرایطی درگیری برای سرکردگان این گروه از سویی جذاب و از سوی دیگر خطرناک است. جذاب است چون می‌توانند خون بریزند و ایران را بدنام و مرکز توجه رسانه‌ها کنند، خطرناک چون ممکن است پیش از آن که بتوانند چنین کنند همه‌شان را بگیرند و ماجرا آغاز نشده پایان بیابد.
اگر دوز بازی کرده‌اید، دودوزه را هم می‌شناسید. خزندگان بنی تل‌آویو یک دودوزه طراحی کرده‌اند. از سویی دعوت به تجمع چهارم اردیبهشت می‌کنند و می‌گویند این تجمع تنها در شرایطی که صلاحیت سرکرده‌شان تایید شود یا رهبر انقلاب دستور اتمام تجمع را بدهد تمام خواهد شد، و از سویی دیگر دعوت به آرامش و خویشتن‌داری و دعا بر سر سجاده می‌کنند. این یک تقسیم کار آشکار است. اگر توانستند به خواسته‌شان برسند که رسیده‌اند. و اگر نتوانستند مدعی می‌شوند آن کانال‌های اطلاع‌رسانی که دعوت به شورش می‌کرده‌اند کانال‌هایی تقلبی و غیر وابسته به گروهک آنان بوده است. باور نمی‌کنید؟ همین الان به کانال‌های اطلاع‌رسانشان - برای مثال در تلگرام - رجوع کنید. هر دو حرکت را می‌بینید.
خلاصه اگر بگویم، موجودی که در ۲۳ فروردین خودکشی کرد به این هوس افتاده که با ظاهرسازی و تظاهر به خویشتن‌داری راه را برای بازگشت دیرهنگام‌تر خود به عرصه‌ی سیاست باز نگه دارد.
گمان نمی‌کنم یکی از جدی‌ترین مسببان درگیری‌های سال ۸۸ بتواند چنین آسان لیز بخورد و بگریزد. پیش‌تر هم اشاره کرده بودم؛ مسعود در ۳۱ خرداد ۶۰ باطل شد و محمود در ۲۳ فروردین ۹۶.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

شنیدن کی بود مانند دیدن؟

شنیده‌ام که دکتر احمد توکلی گفته است «ما در این دولت با رکود تورمی مواجه هستیم که پدیده‌ای بسیار نادر است. دلایل برای رای ندادن به روحانی بسیار است.»
من البته این را شنیده‌ام و از توکلی تا حدی چنین حرفی را بعید می‌دانم. حافظه‌ی من در تفکیک میان اصول‌گراها و قبیله‌ی راست توکلی را اصول‌گرا می‌بیند نه قبیله‌گرای راستی. اما بی توجه به گوینده به حرف بپردازیم.
۱. بله. رکود تورمی پدیده‌ای نادر و بسیار آسیب‌زا است. اما پرسش نسبتا جدی این است که رکود تورمی را روحانی پدید آورد یا تحویل گرفت؟ اگر تحویل گرفت، مهار کرد یا به آن افزود؟ آمارها چه می‌گویند؟ آمارها می‌گویند رکود تورمی پدیده‌ای است که از زمان دولت دهم شروع شد. هدیه‌ی احمدی‌نژاد به دولت یازدهم بود. دولت یازدهم موفق شد رشد تورم را نه متوقف که مهار کند و رکود را در شرایط ثابتی نگاه دارد. این در شرایطی بود که دولت نه نفت ۱۱۰ دلار که نفت ۳۵ دلار می‌فروخت. به چنین دولتی رای نباید داد. رای کم است و تنها نشانه‌‌ی عقلانیت رای‌دهندگان است نه قدر شناسیشان. به این دولت جایزه باید داد.
۲. این که ناتوانی‌ای نسبی - که همان را هم دیدیم وجود ندارد اما فرض می‌کنیم وجود داشته باشد - باعث رای ندادن به دولتی شود بسیار عجیب است. ما وقت رای دادن توان دولت‌ها را با توان نسبی رقیبانشان می‌سنجیم یا با خواسته‌های مطلقمان؟ آستان قدس رضوی در زمان تولیت نوینش چند شغل در استان خراسان رضوی ایجاد کرده که من دلبسته‌ی مهاررکود تورمی به دست مدیر نوینش باشم؟ یا نکند باید علم اقتصاد را فراموش کنیم و گمان کنیم تنها توزیع مایحتاج روزمره میان نیازمندان به مهار تورم یا رکود یا هر دو کمک می‌کند؟ شهرداری تهران جز سرکوب خشن و بی‌دلیل و بی‌معنای دست‌فروشان و طوافان در زمینه‌ی اشتغال چه کرده است که امیدوار باشیم آمدن شهردار تهران به مسند ریاست جمهوری بنا است درآمد کشور را ۲/۵ برابر کند؟ کدام کشوری در تاریخ اقتصاد در ۴ سال درآمدش را به ۲.۵ برابر رسانده که دل به این وعده خوش داریم؟
۳. با دو فرض، که اولا گوینده‌ی آن جمله‌ی آغازین - چه توکلی باشد چه هر کس دیگر - اندکی انصاف دارد و دوم حاکمیت امام اول را حاکمیتی خوب و پسندیده ارزیابی می‌کند از او می‌پرسم اگر بنا بود با چنین نگاهی دلیل برای رای دادن و رای ندادن بیابد و امیر مومنان پس از چهار سال حاکمیت خود را به رای عمومی می‌گذاشت او رای مثبت می‌داد یا منفی؟
تبصره: طبیعی است که بعضی بکوشند پیرهنی را علم کنند که این متن روحانی را در جایگاه امامت نشانده. چنین نیست. این متن تنها نشان می‌دهد ملاک آن گفته‌ی اول چنان خطا است که روحانی و قالیباف و رئیسی که هیچ، امیر مومنان را هم تایید نمی‌کند.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

دارم یک دوره‌ی کارگاهی اجرا می‌کنم که خیلی سخت طراحی شده؛ تقریبا یه چیزی شبیه آموزش نیروهای ویژه که تو فیلم‌ها می‌بینید. برآورد من این اه که تا آخر دوره هیچ کس باقی نخواهد موند. اشکالی هم نداره. هر کس تا همون جا که بتونه ادامه بده یاد می‌گیره و این به نوعی حد بالای ظرفیتش هم هست.
نکته‌ی قضیه این اه که تا حالا حدود ۴۰٪ از اون‌ها که اومدن از دوره خارج شده‌اند، اما یکیشون هم این خروجش رو اعلام نکرده. چرا؟ چون حس می‌کنن تعهد کاری امر اخلاقی اه و برداشتشون هم از امر اخلاقی همون برداشتی اه که عملا رایج اه؛ یه جور دکور و شیک‌بازی. الزامی درش نمی‌بینن. نمی‌فهمن این جزو کارشون اه. جزو حضور اجتماعیشون اه.
در چنین فضایی زندگی می‌کنیم و از اون بدتر این وضع ناهنجار رو نمی‌بینیم و به گمونمون اگه مردم دلقک‌بازی هکسره و مودب حرف زدن رو رعایت کنن دنیا گلستون می‌شه.

Читать полностью…

یادداشت‌های کافِ عین 🇮🇷⌨

نون گندم، دست مردم، تقدس و سیاست

ما که نبودیم و ندیدیم، اما شنیده‌ایم که همان روزها که فتنه‌ی مونیکا در آمریکا همه جا را به هم ریخته بود، توی سنا یک سناتور جمهوری‌خواه به یک سناتور دموکرات می‌گه خبر نداشتم رئیس جمهور«تون» از این چیزا دوست داره. آقای دموکرات هم می‌گه داداشم ما رئیس جمهور انتخاب کردیم نه اسقف اعظم.
من خوش‌حال ام که رئیس‌جمهورهایی که تا به حال از من رایی داشته‌اند نه فساد مالی داشته‌اند نه عیب و ایراد و فساد دیگری که بشود بابتشان به دادگاه کشیدشان. اما خیلی هم قائل به این نیستم که این‌ها قدیس بوده‌اند و اصلا گمان نکنم آدم‌هایی که احوالات قدیس‌مآب دارند به درد ریاست جمهوری بخورند. حالا یک عده گمان می‌کنند ما کلا پخمه هستیم و نمی‌فهمیم و با چه زور و فشاری ما و خودشان را جرواجر می‌کنند که به ما بفهمانند روحانی قدیس نیست. بابا خبر داریم. روحانی بنا است رئیس جمهور باشد. رئیس جمهوری که نتواند به چهار تا رقیب متلک بگوید و سر دو تا جاسوس را به تاق بکوبد و آبا و اجداد دشمن را جلوی چشمش بیاورد و روز روزش سر همان دشمن را با پنبه ببرد و همان رقیب متلک شنیده را به خدمت به ملت وادار کند که به چه درد می‌خورد؟
حالا هر وقت خواستیم مدال پوریای ولی بدهیم به روحانی نمی‌دهیم به شما می‌دهیم. جدی خب.

Читать полностью…
Subscribe to a channel