1768
موسسه بین المللی پنجره آگاهی و خرد مرکز توسعه روانشناسی مثبتنگر علمی تحت نظر سيد پيمان رحيمینژاد درمانگر و پژوهشگر روانشناسی مثبت اگزیستانسیال
اگر به انتخابهای گذشتهمان اکتفا کنیم همواره همان نتایج نصیبمان میشود، نه چیز دیگر.
اگر شخصی تصمیم بگیرد که فقط یک رابطه بد را تمام کند و به یک رابطه جدید بپردازد، هیچ رشدی اتفاق نیفتاده است و رابطه بعدی هم مانند رابطههای قبلی با مشکل خواهد بود.
محیط و تغییر در محیط بیرونی ما وقتی موثر و مفید خواهد بود که قبل از آن مسیر تغییرات درونیمان را شروع کرده باشیم.
رشد اصلی وابسته به روز است؛ یعنی هر روز میتواند برای شما رشد اتفاق بیفتد.
الگوگیری از انسانهای اهل رشد و روشن ضمیر یکی از بهترین راهها برای افزایش سرعت در قانون رشد است.
زندگی ما در بزرگسالی؛ نتیجهی پاسخهای ما به فرصتهای رشد و انتخابهای ماست.
هر کدام از ما مسیر رشد خود را دارد و چالشهای خود را باید تجربه کنیم.
هر قدر تمرکزمان روی خودمان بیشتر باشد؛ قدرت و ثبات ما در مسیر رشد بیشتر میشود.
باید مراقب دزدان رشد باشیم؛ کمالگرایی منفی؛ اهمالکاری، اضطراب؛ عادتهای منفی، خطاهای شناختی و انسانهای منفی و درمانده.
تمرکز بر قانون رشد یعنی منحصر بفرد بودن، زیبایی درونی، توانمندیها، نقاط قابل رشد و استعدادهای بالقوهتان را به ظهور و بروز برسانید.
ما فقط تصویری هستیم از آنچه در دنیای خود باور داریم و این خودپندارهی ما درباره خودمان است که به دیگران میگوییم چگونه با ما رفتار کنند.
همیشه تغییر و رشد همراه با درد و رنج و از دست دادن است؛ قانون جهان ماست که میگوید، در برابر هر انتخابی، انصرافی هست. پس هر روز بپرسید چه چیزی را انتخاب کردم و از چه چیزی انصراف دادم.
با تمرکز روی خود، احترام برای تفاوتهایمان با دیگران، شناخت ارزشهای خود و قدردان بودن، هم احساس رضایت بیشتری خواهیم داشت و هم کیفیت ارتباطاتمان با انسانهای اهل رشد بیشتر خواهد بود.
پیمان رحیمی نژاد
روانشناس و پژوهشگر روانشناسی مثبت اگزیستانسیال
https://cafeagaahi.org/تاب-آوری-در-بحران/
Читать полностью…
https://cafeagaahi.org/روانشناسی-مرگ-و-هنر-زیستن/
Читать полностью…
https://cafeagaahi.org/پذیرش-در-سوگواری-سنکا/
Читать полностью…
خوشبینی حزنانگیز مفهومی عمیق و بسیار تاثیرگذار در روانشناسی اگزیستانسیال است که به ویژه در مواجهه با رنج، درد و ناکامی معنا پیدا میکند. در ادامه به توضیح مفصل این مفهوم میپردازم:
این مفهوم اولین بار توسط ویکتور فرانکل و بنیانگذار معنادرمانی (Logotherapy)، مطرح شد.
فرانکل که خود بازمانده اردوگاههای نازی بود، در کتاب مشهورش «انسان در جستجوی معنا» به این ایده پرداخت. خوشبینی حزنانگیز یعنی توانایی حفظ امید، معنا و ارزش در زندگی، حتی در مواجهه با رنجهای عمیق، بیعدالتیها، شکستها و مرگ. این خوشبینی نه انکار رنج است، نه چشمپوشی از واقعیتهای تلخ، بلکه قبول واقعیتهای سخت با پذیرفتن و یافتن معنا در آنها.
ویژگیها و اصول خوشبینی حزنانگیز:
1. پذیرش تراژدیهای زندگی به عنوان بخشی از وجود انسان
زندگی آکنده از درد، شکست، مرگ و فقدان است و خوشبینی حزنانگیز این را نفی نمیکند.
2. یافتن معنا در رنج
برخلاف خوشبینی ساده که سعی دارد درد را حذف کند، خوشبینی حزنانگیز به دنبال معنا و رشد شخصی در دل رنج است.
3. امید بدون انکار واقعیت
این نوع خوشبینی بر پایهی آگاهی عمیق از محدودیتها و ناپایداریهای زندگی بنا شده است.
4. شفقت و همدلی
مواجهه با تراژدی دیگران، نوعی همدلی و شفقت ایجاد میکند که به معنای عمیقتر زندگی کمک میکند.
در شرایط بحران و جنگ که رنج، ترس و فقدان بسیار است، حفظ خوشبینی ساده دشوار است و حتی میتواند به نوعی انکار رنج منجر شود. خوشبینی حزنانگیز کمک میکند افراد:
• رنج را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرند،
• با آن همزیستی کنند،
• و با وجود همه سختیها به دنبال معنا، امید و رشد باشند.
• این نگاه باعث میشود که افراد در شرایط بحران نه تسلیم پوچی و ناامیدی شوند و نه از واقعیتهای سخت فرار کنند.
راهکارهای عملی برای ارتقاء خوشبینی حزنانگیز:
1. پذیرش احساسات واقعی: اجازه دهید غم، ترس و خشم هم حضور داشته باشند و آنها را سرکوب نکنید.
2. جستجوی معنا: از طریق نوشتن، گفتگو، هنر یا تفکر عمیق به معناهای زندگی و تجربههای رنج خود فکر کنید.
3. تمرین توجه به داشتهها و قدردانی از آنها: حتی در بحران، توجه به جنبههای کوچک مثبت زندگی میتواند به حفظ امید کمک کند. داشتههای فردی، روابط انسانی و… میتواند کمک کننده باشد.
4. کمک به دیگران: فعالیتهای داوطلبانه و حمایت از دیگران باعث ایجاد احساس هدفمندی و معنا میشود.
5. مراقبه و ذهنآگاهی: برای پذیرش حال و کاهش مقاومت به احساسات دردناک.
فرانکل میگوید:
«خوشبینی حزنانگیز به معنای توانایی گفتن “آری” به زندگی با همه تلخیها و شادیهایش است.»
پیمان رحیمی نژاد
روانشناس و پژوهشگر روانشناسی مثبت اگزیستانسیال
خیلی وقتها مفهوم شفا در ساحت ذهنی یا روانی
یعنی پذیرش مسئولیت خودم
یعنی مسئولانه زندگی کردن
یعنی درک درست از اتفاقات زندگی
یعنی ذهنآگاه بودن
یعنی تقلا نکردن
یعنی حرکت از خودشیفتگی به تجربه شفقت
یعنی متواضعانه و استوار ماندن
یعنی بغل کردن رنجهای زندگی با صلح
یعنی خودت بودن
یعنی تلاش برای بزرگتر کردن ظرفیت وجودمون با فهمیدن تجارب سخت زندگی
یعنی یاد گرفتن برای فهمیدن نه برای نمایش دادن
یعنی منصف بودن درباره اشتباهات دیگری و خودت
یعنی عبور کردن از عقدهها و گرههایی که نمیخواهی سهمت را از آنها برداری
پیمان رحیمی نژاد
پژوهشگر روانشناسی مثبت اگریستانسیال
برخورد ما با عشق میتواند گوناگون و متفاوت از هم باشد. بسته به جهان باورهایمان و نوع نگرشی که در زندگی داریم عشق را میتوانیم تجربه کنیم و قدم در راه فهمیدن آن بگذاریم.
عشق همانقدر که میتواند دردناک و برای کسانی که هنوز در جستجوی آن هستند سرشار از اضطراب باشد؛ میتواند مملو از شعف و شفقت هم بوده و به زندگیمان معنای عمیقی ببخشد.
شكی نیست که در زندگی به عشق محتاجیم، عشق مانند تشنگی و گرسنگی یك نیاز اساسی بشر و همچنین یكی از بزرگترین لذتهای ماست.
بهتر است بگویم اساسیترین نیاز انسان در جهان عشق است چرا که سازنده بسیاری از ابعاد واقعی وجود ما و از بین برنده بسیاری از الحاقیات یا بخشهای اضافی ماست.
به دلیل اساسیترین بودن عشق است که همیشه حرف عشق برای همگان تجربهی متفاوتی را خلق میکند.
بسیاری اوقات، عشق تنها دلیل ما برای زندگی، و تنها ایماژ و استعارهی ما از زندگیمان است، عشق جوهرهی معنویت داشتن و با معنا زیستن ما محسوب میشود و انگار همان گمشدهی زندگی که همیشه در طلب آن هستیم.
باید اعتراف کنم که وقتی عشق پا به جهان ما میگذارد طیف وسیعی از هیجانات تلخ تا هیجانات شیرین را با هم تجربه میکنیم. رنج ما قویتر و عمیقتر میشود و ما را غنیتر میکند. گریه میکنیم؛ بیقراری داریم، قلبمان محکمتر از همیشه میتپد و دلمان مملو از احساسات گوناگون.
لذتهای عاشقی هم خودنمایی میکنند. از غرور زیبای عاشقانه تا تواضعی محترمانه و پذیرشی اصیل و عاری از انفعال و مستی حضور عشق.
حضور عشق حتی در نبود معشوق میتواند خیلی کارها برای ما بکند. بی شک رنجهای اصیل عشق ورزیدن و عاشقی کم نیستند اما شیرینی، فامیلی و خویشاوندی با عشق مقام بلند و بزرگی است که بسیاری هیچوقت درکی از آن ندارند و نخواهند داشت؛ به قول مولانای نازنین؛
برادرم، پدرم، اصل و فصل من عشق است
که خویش عشق بماند، نه خویشی نسبی
پیمان رحیمینژاد
پژوهشگر روانشناسی مثبتنگر
تداوم هر وضعی که اصل لذت، رسیدن به آن را آرزو می کند، فقط باعث خشنودی متوسط میشود؛
ما طوری ساخته شدهایم که فقط از تباین و ناهمگونی می توانیم لذت بسیار ببریم و در وضعیت پایدار فقط اندکی کامرواییم.
بنابراین امکانات سعادت ما را سرشت خود ما محدود می کند.
همچنین گوته گوشزد می کند:
"هیچ چیز در جهان تحمل ناپذیرتر از روزهای خوش پیاپی نیست." البته شاید این سخن اغراق آمیز باشد.
زیگموند فروید
تمدن و ملالت های آن، ۱۹۳۰
ترجمه محمد مبشری
ما همه با تولدمان به این زندگی پرتاب شدهایم و بهترین رویکردی که میتوانیم در پیش گیریم، که البته همیشه هم رویکرد آسانی نیست، با آغوش باز پذیرفتنِ همان جایی است که خود را در آن مییابیم و در ادامه یافتن راهی در زندگی که به ما امکان میدهد با پذیرفتن مسئولیت زندگی خود در موقعیت زمانی و مکانی که در آن قرار گرفتهایم به شکوفایی برسیم.
مارک ورنون
شادی را باید تلاش کنیم باد بگیریم؛
ژنهای ما طرفدار شادی نیستند!
خیلیها فکر میکنند که شادی یک ویژگی ذاتی است؛ اگر این حرف به معنای بعد ژنتیکی شادکامی در انسان باشد باید گفت مغز ما خیلی برای شادی تربیت نشده و کار اصلیاش را حفظ بقا میداند نه داشتن احساس شادی!
تصور غلط عمومی این است که یعنی بعضی از افراد خوششانس هستند که همیشه شادند و بقیه محکوم به یک زندگی معمولی یا حتی غمگین!
مارتین سلیگمن، بنیانگذار روانشناسی مثبت، میگوید که تجربه شادی و داشتن هیجانات مثبت یک مهارت است؛
تجربه هیجان مثبت برای مغز یک کار سخت است که با سرعت کم رشد میکند.
اما باید بدانیم هیجانات مثبت مانند احساس شادی را میتوان یاد گرفت، تمرین کرد و در آن پیشرفت کرد.
چرا بعضیها همیشه شاد به نظر میرسند؟
لیوبومرسکی پژوهشگر ارشد حوزه روانشناسی مثبت در تحقیقاتش به این نتیجه رسید که فقط ۴۰٪ شادی ما تحت کنترل خودمان یا به تعبیری اکتسابی است است (۵۰٪ ژنتیک و ۱۰٪ شرایط محیطی).
این یعنی با تغییر عادتهای روزانه، میتوان میزان احساس شادی را افزایش داد.
تمرینهای مهمی که در پژوهشها منجر به تجربه هیجانات مثبت میشود و به افزایش شادی ماندگار منجر میشود عبارتند از:
1️⃣ قدردانی را تمرین کنید؛
قدردانی یعنی وظیفه ندانستن خوبی های دیگران و درباره خودمان یعنی به تلاش ها و احساس ارزشمندیمان احترام بگذاریم و باور داشته باشیم.
2️⃣هر روز ۳ اتفاق خوب که در طول روز تجربه کردید را بنویسید این کار باعث افزایش دوپامین و آکسی توسین و تقویت هیجانات مثبت میشود.
3️⃣تلاش کنید در طول روز برخی زمانها را در لحظه زندگی کنید.
🔹 ذهنآگاهی و توجه به “ زمان حال” یکی از کلیدهای اصلی تجربه هیجانات مثبت و آگاهی از هیجانات منفی است.
4️⃣روی چیزهایی که کنترل دارید و میتوانید آنها را دستکاری و تغییر بدهید تمرکز کنید.
بسیاری از افراد شادی خود را فقط به بهبود و تغییر شرایط بیرونی گره میزنند: “وقتی فلان چیز را به دست آوردم، خوشحال میشوم!”
اما راز تجربه شادکامی این است که یاد بگیریم در همین لحظه، روی عواملی که در دسترس ما هستند و می توانیم آنها را بهبود دهیم تلاش کنیم و عوامل خارج از کنترل را بپذیریم و روی آنها اثر بگذاریم.
پیمان رحیمینژاد
پژوهشگر روانشناسی مثبتنگر
به گفتهی جان گاتمن (John Gottman)، زوج درمانگر مشهور و بنیانگذار مؤسسه گاتمن، پیشبینی موفقیت یا شکست یک رابطه تنها با مشاهده چند دقیقه از تعامل زوجین امکانپذیر است.
او در تحقیقات خود درباره رابطهها، چهار عامل اصلی را که معمولاً باعث فروپاشی روابط میشوند، شناسایی کرده است:
1. انتقاد: به جای بیان نیازها و احساسات، حمله به شخصیت شریک زندگی.
2. تحقیر: استفاده از زبان توهینآمیز و آسیبزننده به شریک زندگی.
3. حالت تدافعی: تلاش برای دفاع از خود به جای پذیرش مسئولیت یا ارتباط مؤثر.
4. سکوت سنگین: قطع ارتباط عاطفی و اجتناب از گفتگو در مواقع بحرانی.
برای داشتن رابطهای سالم، مهم است که به همدیگر توجه و احترام نشان دهید. گاتمن پیشنهاد میدهد که زوجها باید به “نسبت ۵ به ۱” توجه کنند؛ یعنی برای هر تعامل منفی، پنج تعامل مثبت وجود داشته باشد. این تعاملات مثبت میتوانند شامل ابراز قدردانی، توجه به نیازهای یکدیگر و حل مسائل به شیوهای سازنده باشند.
🔹 ایجاد یک رابطه سالم نیاز به تلاش مستمر و مراقبت و یادگیری دارد.
پیمان رحیمی نژاد
پژوهشگر روانشناسی مثبت نگر
آیا تا به حال پیش آمده که در لحظه عصبانیت واکنشی نشان دهید که بعداً از آن پشیمان شوید؟ یا در شرایط استرسزا، تصمیمی بگیرید که بعدها غیرمنطقی به نظر برسد؟ این واکنشهای ناگهانی ناشی از رفتارهای هیجانی هستند، که ریشه در ساختار مغز و فرآیندهای تکاملی ما دارند.
به گفته دانیل گولمن، نویسندهی کتاب هوش هیجانی، این واکنشها نتیجهی ربودگی آمیگدال (Amygdala Hijack) هستند، حالتی که در آن بخش هیجانی مغز (آمیگدال) سریعتر از بخش منطقی (قشر پیشپیشانی) فعال میشود و ما را به سمت تصمیمگیریهای احساسی و آنی سوق میدهد.
همچنین پل اکمن (Paul Ekman)، روانشناس برجسته در حوزهی شناخت و صورتبندی هیجانها، معتقد است هیجانها به دلیل فرآیندهای تکاملی ما، سریعتر از تفکر منطقی عمل میکنند.
این یعنی مغز ما ابتدا احساس را تجربه میکند و سپس آن را پردازش میکند. در برخی شرایط، این واکنشهای سریع میتوانند مفید باشند (مثلاً در مواجهه با خطر)، اما در موقعیتهای روزمره ممکن است منجر به تصمیمات نادرست شوند. او میگوید شناخت و تنظیم این واکنشها کاملاً ممکن است و با تمرین آگاهی هیجانی و مهارتهای خودتنظیمی، میتوانیم یاد بگیریم که بین احساس و واکنش فاصله ایجاد کنیم.
چگونه میتوانیم رفتارهای تکانشی و هیجانی خود را مدیریت کنیم؟
1️⃣ تمرین توقف: قبل از واکنش، چند ثانیه مکث کنید تا به مغزتان فرصت پردازش داده شود.
2️⃣ شناخت محرکهای هیجانی: موقعیتهایی که بیشترین واکنش هیجانی را در شما ایجاد میکنند، شناسایی کنید.
3️⃣ تمرین بازسازی شناختی: از خود بپرسید: «آیا این واکنش، در بلندمدت به نفع من است؟»
4️⃣ تقویت هوش هیجانی: همانطور که گولمن اشاره میکند، توسعه مهارتهای هوش هیجانی باعث بهبود کنترل احساسات و تصمیمگیری منطقی میشود.
شما چقدر رفتارهای هیجانی خود را کنترل میکنید؟
پیمان رحیمینژاد
پژوهشگر روانشناسی مثبتنگر
جا دارد از خودمان بپرسیم که نیاز به خاص بودن مانع دیدن چه چیزی در مورد خودمان میشود؟
چهچیزی بهجز ناپایداری محتوم زندگیمان؟ این نیاز به خاص بودن ما را از تبدیل شدن به چه چیز باز میدارد؟
این پرسش، اساساً، همان پرسشی است که در روانکاوی آمده تا بدان پاسخ دهد: چه نوع لذتهایی میتوانند به حیات موجودی که هیچ خاص و ویژه نیست استمرار ببخشند؟
درست زمانی که وعدهی نامیرایی، وعدهی برگزیده بودن، جای خود را به زندگی مرفهانهتر به عبارتی، وعدهی برخورداری بیشتر از زندگی میدهد، زندگی نازیسته بدل میشود به بختکی حیّ و حاضر در زندگیای که تنها بهواسطهی یک چیز مشروعیت مییابد: «میل به زیستن آن»
آدامفیلیپس
تمرین آهستگی، بر مبنای ذهن آگاهی دعوتی است به بازاندیشی در نقش سرعت در زندگی و زندگی را زندگی کردن.
Slowness یا سهل کوشی، به معنای انجام کارهای کمتر نیست، بلکه به معنای انجام بهتر و عمیقتر کارهاست.
فلسفهی زیست آهسته (Slow Living) این نیست که همه کارها را با سرعت حلزون انجام دهیم. بلکه این در مورد تلاش برای انجام همه کارها با سرعت مناسب است. لذت بردن از ساعتها و دقیقهها به جای اینکه فقط آنها را حساب کنید.
انجام همه کارها به بهترین وجه ممکن، به جای کمترین زمان ممکن با ذهن آگاهی و بهشیاری مبنای «جنبش آهستگی / Slow Movement» در جهان است.
لاتینیها تعبیر بینظیری داشتند به صورت vivere vitam [زندگی را زندگی کن]، که در قالب vivre sa vie, vivere la propria vita [زندگی خودت را زندگی کن] به زبانهای رومانس مدرن انتقال یافت.
نیروی گذرایی کامل فعل «vivere» [زندگی کردن] را باید در اینجا بازیافت؛ نیرویی که هرچند ابژهای ندارد (و این یک تناقض است!)، اما هیچ ابژهای نیز به جز خود زندگی ندارد.
زندگی در اینجا یک امکان است، یک پتانسیل که هرگز خودش را در وقایع و رخدادهای زندگینامهای تمام نمیکند، چون هیچ ابژهای به جز خودش ندارد. این یک درونماندگاریِ مطلق است که با این حال حرکت و زندگی میکند.
درباره تجربه آهستگی شما چه نظری دارید؟
پیمان رحیمی نژاد
پژوهشگر روانشناسی مثبتنگر
هیچ چیز واضحتر، محسوستر و ملموستر از لحظهٔ حال نیست.
با این همه، لحظهٔ حال کاملاً فرار است.
تمامی حزن و اندوه زندگی در همین است.
تنها در ظرف یک ثانیه، حس بینایی ما، حس شنوایی ما و حس بویایی ما دانسته یا ندانسته انبوهی از رویدادها را ضبط میکنند و رشتهای از احساسها و افکار از مغز ما میگذرد.
هر لحظهای نماینگر جهانی کوچک است، که ناگزیر در لحظهٔ بعدی فراموش میشود.
میلان کوندرا
حکمت خاموشی
من برای اینکه در هر لحظه بتوانم به خودم بگویم “وجود دارم” و تکرار کنم که وجود دارد، هر رنجی را تحمل میکنم! من هزاران بار رنج می برم و به تنهایی زیر بار عذابی که بر دوش میکشم خورد میشوم اما همچنان “وجود دارم”…
داستایوفسکی
https://cafeagaahi.org/پذیرش-رنج-به-سبک-نیچه/
Читать полностью…
https://cafeagaahi.org/اضطراب-آینده-و-احساس-بی-کنترلی/
Читать полностью…
کار طالب آن است که در خود جز عشق نطلبد. وجود عاشق از عشق است؛ بیعشق چگونه زندگانی کند؟! حیات از عشق میشناس، و ممات بیعشق مییاب:
روزی دو که اندرین جهانم زنده
شرمم بادا اگر به جانم زنده
آن لحظه شوم زنده که پیشت میرم
و آن دم میرم که بیتو مانم زنده
عینالقضات همدانی، تمهیدات
کتاب متون عرفانی به زبان فارسی، الهی قمشهای
روزهای دیگری خواهد رسید
چیزهای بهتری خواهد آمد
صداهای دیگری شنیده خواهد شد
تو هم خواهی خندید!
خواهی خندید،
تو هم،
خواهی خندید!
میدانم...
چزاره پاوزه
من معتقدم که عشق رانۀ بسیار آمرانهای است؛
درواقع ما نمیتوانیم دوست نداشته باشیم. دوستداشتن یک نیاز حیاتی است که باید مدام به کمک یک موضوع ارضا شود، این موضوع ممکن است یک انسان، یک حیوان، یک آرمان یا حتی خودش باشد.
مهم دوستداشتن است.
خوان داوید نازیو
بی هیچ نام
میآیی
اما تمامِ نامهای جهان با توست.
وقت غروب نامت
دلتنگی است،
وقتی شبانه چون روحی عریان میآیی
نام تو وسوسه است،
زیر درخت سیب نامت
حوّاست،
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر میزند
می گریزی
نام گریزناکت
رویاست...
حسین منزوی
هیچ دلیلی برای زندگی وجود ندارد، تا زمانی که هریک از ما تصمیم بگیریم کدام دلایل و توضیحات را باور کنیم.
“زندگی من است و من هر طور که خودم صلاح می دانم عمل خواهم کرد تا بهترین زندگی را داشته باشم، و برایم فرقی ندارد دیگران در بارهی من چه فکر میکنند"
مارتین هایدگر
او [نیچه] در چند جا به اهمیت پذیرش سرنوشت فردی تاکید کرده است. سرنوشت در معنای ژرف خود؛ نه فقط به عنوان سرنوشت تکاملی فردی، بلکه وضعیت انسان به عنوان یک موجود.
نیچه میگوید این وظیفه انسان نمو یافته است که به سرنوشت خویش، ژرف بنگرد. او میدانست که نگاه ژرف، اغلب موجب درد است، ولی باور داشت که باید خود را برای تحمل رنج حقیقت بپروریم. خیره شدن به حقیقت آسان نیست.
نیچه نوشته است: «این کار همواره چشم انسان را میآزارد و در پایان بیش از آنچه میخواسته مییابد.
در نهایت، نجاتبخش بزرگ، همانا رنج است که به ما رخصت میدهد ژرفترین ژرفاهایمان را بیابیم.
اروین یالوم
«نومید نشوی از دراز شدن ظلمت ــ که چون تاریکی دراز آید، بعد از آن، روشنایی دراز آید.»
مقالات شمس.
«من گمان میکنم هر کسی در ته دلش یک باغی دارد که پناهگاه اوست. هیچکس از آنجا خبر ندارد، کلیدش فقط در دست صاحبش است.
آنجا، آدم هر تصور ممنوعی دلش بخواهد میکند.
عشقهای محال، هر آرزوی ناممکن و هر خواب و خیال خوش، هر چیز نشدنی، آنجا شدنی است؛ یک بهشت- یا شاید جهنم ـ خودمانی و صمیمی که هرکس برای خودش دارد.
این باغِ اندرونی چه بسا از دید باغبانش هم پنهان است اما یک روزی و یک جوری آن را کشف میکند.»
گفتوگو در باغ، شاهرخ مسکوب
عشق، با اینکه شرط اساسی سرشت بشر است، همچنان مقدمه انکار ناپذیر رنج ما باقی میماند!
ما به ابژه عشق خود به خطرناک ترین شکل ممكن وابستهایم؛ اگر ابژه عشق را به خاطر بیوفایی یا مرگ از دست بدهیم خود را در معرض درد بیکرانی قرار میدهیم.
زیگموند فروید
به دل گفتم: «کدامین شیوه دشوار است در عالم؟»
نفس در خون تپید و گفت: «پاسِ آشناییها»
بیدل دهلوی
رولو می روانشناس برجسته اگزیستانسیال درباره اضطراب نکات جالبی را بیان میکند. او میگوید:
“اضطراب نشانهی زنده بودن است. مهم این است که چگونه با آن مواجه میشویم.”
در زندگی مدرن، اضطراب بخش جداییناپذیری از تجربهی انسانی است.
اما رویکرد ما به آن میتواند تفاوت بزرگی ایجاد کند. رولو می، روانشناس اگزیستانسیال، معتقد بود که اضطراب نهتنها یک مانع نیست، بلکه میتواند ما را به رشد و خودآگاهی بیشتر سوق دهد.
✅ چگونه میتوان اضطراب را به نیرویی سازنده تبدیل کرد؟
1️⃣ اضطراب را بپذیرید، نه اینکه با آن بجنگید.
اضطراب به ما میگوید که چیزی در زندگی نیاز به توجه دارد. به جای سرکوب، از خود بپرسید: “این احساس چه چیزی را دربارهی من یا شرایط زندگیام نشان میدهد؟”
2️⃣ روی آنچه میتوانید کنترل کنید، تمرکز کنید.
بسیاری از نگرانیهای ما مربوط به چیزهایی است که خارج از کنترل ما هستند. تمرکز خود را روی اقداماتی بگذارید که در اختیار شماست.
3️⃣ مسئولیت انتخابهای خود را بپذیرید.
رولو می میگوید: “آزادی بدون اضطراب وجود ندارد.” تصمیمات بزرگ زندگی، همراه با اضطراب میآیند، اما همین انتخابها ما را میسازند.
4️⃣ برای خود معنا ایجاد کنید.
وقتی زندگی ما با معنا پر شود، اضطرابهای روزمره کوچکتر به نظر میرسند. معنا میتواند در ارتباط با دیگران، کار، هنر یا هر چیزی که برایتان ارزشمند است، پیدا شود.
📌 اضطراب بخشی از مسیر رشد است. آن را بپذیرید و از آن برای ساختن یک زندگی اصیل و معنادار استفاده کنید.
🔻 شما چطور با اضطرابهای زندگی کنار میآیید؟
پیمان رحیمی نژاد
پژوهشگر روانشناسی مثبتنگر