"تو همان چیزی هستی که انجام میدهی، نه آن چیزی که میگویی انجام میدهی."
"ما نمیتوانیم هیچ چیز را تغییر دهیم مگر اینکه آن را بپذیریم."
کارل گوستاو یونگ
@carlgustavjung
هرچيزى دربارهی ديگران كه ما را میرنجاند میتواند منجر به درک عميق ترى از خودمان شود.
#کارل_گوستاو_یونگ
@carlgustavjung
تفسیر کارتون زیبای پینوکیو از دید روانشناسی
چوبی که پینوکیو از آن ساخته شد، بشریت نام داشت
داستان پینوکیو را همه تان شنیده اید. ژپتو (ژوپیتر،خدای خدایان) عروسکی چوبی می سازد شبیه عروسک های خیمه شب بازی، ولی فراموش می کند نخ های آن را نصب کند، و این عروسک به نوعی صاحب "اختیار" می شود (پیکنو به زبان لاتین یعنی دم بریده).
وقتی ژپتوی پیر می خوابد پری مهربان به سراغ پینوکیو می آید و به او جان می دهد. (شب، تاریکی و پری مهربان ماهیت مادینه روانی یا آنیمایی دارند و معنای کلمه آنیما نیز جان یا حیات است).
این گونه است که وقتی ژپتوی پیر از خواب برمی خیزد عروسک ناتمام خود را می بیند که از در و دیوار بالا می رود و کارگاه نجاری اش را به هم می ریزد. ژپتو پسرکی سر به راه می خواهد، بنابراین برای پینوکیو کیف و کتاب و کفش و کلاه می خرد و او را روانهء مدرسه می کند، اما در راه مدرسه روباه مکار و گربه نره در کمین کودکانند. (گربه نره نماد غریزه است و روباه نماد طمع، و این دو از دیدگاه روانشناسی تحلیلی نماد سایه یا shadow هستند).
روباه و گربه بارها پینوکیو را فریب می دهند: یک بار با وسوسهء سیرک، یک بار با وسوسهء شهر بازی، یک بار با طمع جنگلی که در آن پول ها را می کارند و درخت پول سبز می شود؛ و پینوکیو در این مسیر بارها هر چه دارد می بازد و به صفر می رسد.
نقطهء اوج داستان هنگامی است که پینوکیو با مدد فرشتهء مهربان از فریب روباه و گربه رهایی می یابد و به خانه برمی گردد، اما ژپتو (ژوپیتر) را در خانه نمی یابد و به ناچار برای یافتن گمشده اش به سفری دیگر رو می آورد: سفری دریایی ( دریا هم نماد ناخودآگاهی).
پینوکیو در این سفر به شکم ماهی فرو می رود و فرصت درون نگری میابد.
و این بار پینوکیو با پدر به خانه برمی گردد و از خلقت خود فراتر می رود و "انسان" می شود!
"کارلو کلودی" نویسندهء ایتالیایی در داستان پینوکیو تمام مراحل سفر قهرمانی و آرکه تایپ های یونگی را به کار می گیرد تا در پس داستانی به ظاهر کودکانه و جذاب، درس زندگی بیرونی و درونی را "سینه به سینه" انتقال دهد.
داستان سفر بشریت برای رسیدن به سعادت
@carlgustavjung
@carlgustavjung
خوابی که تکرار میشود پدیدهیی شایان توجه است. هستند افرادی که از دوران کودکی تا کهنسالی یک مشخص را میبینند. خوابی از این دست معمولاً یا کوششی است برای جبران نقاط ضعف خواببیننده، یا بازگشت به ضربهیی که فرد در گذشته خورده و یا پیشگویی واقعهی مهمی که ممکن است در آینده رخ دهد.
📓#انسان_و_سمبولهایش
✍️ 👤 #کارل_گوستاو_یونگ
@carlgustavjung
دریافتم که گذشته از نیرویی که به هنگام صحبت کردن از او ساطع میشود (۸۲ سالگی يونگ) دارای مهر و عطوفتی مشخص است که احیاناً با یک حس طنز یا حتی طعنه و کنایه در هم میآمیزد. بالاتر از همه از یک جو مشخص غایب یا رمز و راز در حول و حوش او آگاه بودم.
میگوئل سرانو / با یونگ و هسه
@carlgustavjung
توجه:
مطلب بالا بی ربط به یونگ نیست.
یونگ همیشه و بیشتر از هر چیز، به نقش اساطیر کهن، و لزوم اسطوره شناسی تاکید داشت.
از سوگ سیاوش تا عزای حسین

ادیان و به تبع آن مذاهب٬ هیچ کدام از عدم به وجود نیامدهاند؛ هرکدام سرشارند از آیینها٬ نشانهگان و نمادهای ادیان و مذاهب دیگر. دین اسلام و مذهب شیعه نیز از این کلیت جدا نیستند. بهخصوص مذهب شیعه که با فرهنگ ایرانی بهگونهای در هم تنیده شده که گاه جدا کردن و مجرد دیدن آنها مقدور نیست.

مثلا جایگاه فاطمه زهرا در بین شیعیان مطابق است با نقش پوروچیستا، کوچکترین دختر از سه دختر زرتشت. فاطمه زهرا همزمان نقشی چون آناهیتا٬ الاهه آب در بین شیعیان پذیرفته است، به طوری که برخلاف نص تاریخ در بین ایرانیان مشهور است که مهریه او آب است.
گرتهبرداریهای شیعیان از ادیان پیشااسلامی ایران محدود به فاطمه زهرا نیست. ایرانیان مفتون حماسه و ذکر پهلوانی٬ پس از فتح ایران به دست سپاه اسلام به قامت تنی چند از نزدیکان پیامبر اسلام نیز لباس سلحشوری پوشاندند از جمله نوه او٬ حسین.
امام سوم شیعیان یا سیاوش اساطیر
از مهمترین داستانهای سوگ در اساطیر ایران، سوگ سیاوش و آیینهای همراه آن است. سرگذشت سیاوش در بسیاری از متون کهن ایرانی آمده و بخش مهمی از شاهنامه را نیز به خود اختصاص داده است.
روایتی که شیعیان ایرانی از سومین پیشوایشان نقل میکنند٬ شباهتی فراوان به اسطوره سیاوش دارد.
هر دو قربانی تهمت شدند٬ سیاوش قربانی تهمتِ نظر داشتن به زن پدرش و حسین قربانی تهمت خروج از حج؛ هر دو به نحو دلخراشی کشته شدند و هر دو از جمله معدود شخصیتهای تاریخی بودند که ایرانیان لااقل در دورهای به صورت جمعی به سوگشان مینشینند.
گذشته از شباهتهای روایت٬ نحوی عزاداری برای این دو نیز با هم منطبق است.
«اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجیب است و مطربان، آن سرودها را کین سیاوش گویند. مردمان بخارا را در کشتن سیاوش نوحههاست…. مطربان آن را سرود ساختهاند و میگریند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از ۳۰۰۰ سال است.»
در تاریخ جامع ایران آمده است: « «در میان شیعیان ایران سالروز رحلت پیامبر(ص)، شهادت حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س) و مخصوصا شهادت امام حسین(ع) دیگر امامان ایام سوگواری به شمار میرود. گاه در سوگواریهای مذهبی در میان شیعیان آیینهای سیاوشان دیده میشود. نوع برگزاری عزاداری برای امام سوم شیعیان عراق نیز بهآیین سیاوشان نزدیک است، در حالی که در میان سنیها عزاداری به این سبک وجود ندارد، و آنرا دلیلی بر ایرانی بودن این نوع سوگواری دانستهاند.» (جلد بیستم٬ صفحه ۹۷)
نیلی کردن جامه و شهرها در سوگ سیاوش٬ رسمی است پیشا-اسلامی که در مراسم عزاداری برای امام سوم شیعیان تکرار شده است.
در کتاب تاریخ جامع ایران همچنین آمده است: «آتشافروزی در تکیهها رسمی بوده است که از دوران کهن نشانه دارد. در عقدا که شهری میان نائین و اردکان یزد است سه تکیه وجود دارد که بر روی تکیه بزرگتر در عزاداری عاشوار آتش میافروختهاند. این آتش که کدک نام دارد، باید در طول دهه روشن بماند و یکی از بزرگان خانوادههای آنجا به نگهبانی آن میپردازد تا آتش خاموش نشود و بر طاقنمای تکیه نیز چراغ روشن میکردهاند.»
از همین پرونده بیشتر بخوانید:
همهگیری در محرم با ایران چه کرد/ از وبا تا کرونا
خدمات متقابل محرم و سیاست
از زوال تعزیه تا ساخت «سنت نو»
از جمله دیگر نمادهای عزاداری عاشورا در برخی شهرهای ایران «نخل» گردانی است؛ اما این «نخل»ها پیشینهای بسیار طولانیتر از دین اسلام دارند: «ساختن تابوتهای تمثیلی در ایران پیشینهای دراز دارد و به سوگواریهای سیاوش و گرداندن تابوت او بازمیگردد. در ماوراءالنهر تا سدههای نخست اسلامی شبیه سیاوش را میساختند و در تابوت میگرداندند.» (کتاب تاریخ جامع ایران٬ صفحه ۹۸)
ذکر مصیبت یا روضه خوانی برای امام سوم شیعیان نیز از ابداعات پیروان این مذهب نبوده است. در تاریخ بخارا آمده است: «اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجیب است و مطربان، آن سرودها را کین سیاوش گویند. مردمان بخارا را در کشتن سیاوش نوحههاست، چنانکه در همه ولایتها معروف است و مطربان آن را سرود ساختهاند و میگریند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از ۳۰۰۰ سال است.»
رنگ سبز زرتشتیان بر تن شیعیان
شیعیان استفاده از رنگ سیاه یا همان نیلی را در مراسم عزاداری برای پیشوایانشان٬ بالاخص حسین٬ از مراسم سوگ سیاوش گرته برداری کردند؛ اما سیاه تنها رنگی نبود که پیش از اسلامی برای مراسم مشابهی به کار میرفت.
رنگ سبز نماد دین زرتشت است. دینی که ستایشگر طبیعت بود و در کنار سفیدی به معنای پاکی٬ سبزی را نیز به عنواد نماد خرمی برگزیده بود.
@carlgustavjung
"تو همانی هستی که انجام میدهی،
نه آن چیزی که میگویی انجام خواهی داد."
کارل گوستاو یونگ
@carlgustavjung
فراموشی پدیده ای طبیعی و لازم است زیرا اجازه میدهد ادراک ها و انگاره های تازه ای در خودآگاه ما شکل بگیرند.
اگر فراموشی پدید نیاید تمامی تجربه های شخصی ما ورای آستانه خودآگاهی میمانند و ذهن آنقدر اشباع میشود که دیگر توانایی تحمل را از دست میدهد.
📚انسان و سمبل هایش
🖌کارل گوستاو یونگ
@carlgustavjung
از نظر یونگ این نکته بسیار مهم است که یک فرد را در عین حال که در چهارچوب تجربه های زندگیش میبینیم ، در سابقه تاریخی بشریت هم ببینیم. بدین معنا که تحلیلگر باید همان طور که از رؤیاهای فرد تجربه هایی را کسب میکند درک خوبی هم از اساطیر داشته باشد.
#خود_آموز_یونگ
#روت_اسنودن
@carlgustavjung
مقاله
رمزگشایی_نمادها_در_داستان_پینوکیو
داستان پینوکیو را همه تان شنیده اید. ژپتو (ژوپیتر) عروسکی چوبی می سازد شبیه عروسک های خیمه شب بازی ولی فراموش می کند نخ های آن را نصب کند و این عروسک به نوعی صاحب "اختیار" می شود (پینوکیو در زبان ایتالیایی به مخروط کاج می گویند که شبیه درخت کاج است ولی از آن کوچک تر است، از آن جدا شده و در عین حال بذر درخت کاج دیگری را در درون خود دارد).
وقتی ژپتوی پیر می خوابد پری مهربان به سراغ پینوکیو می آید و به او جان می دهد. (شب، تاریکی و پری مهربان ماهیت مادینه روانی یا آنیمایی دارند و معنای کلمه آنیما نیز جان یا حیات است).
این گونه است که وقتی ژپتوی پیر از خواب برمی خیزد عروسک ناتمام خود را می بیند که از درو دیوار بالا می رود و کارگاه نجاری اش را به هم می ریزد. ژپتو پسرکی سر به راه می خواهد بنابراین برای پینوکیو کیف و کتاب و کفش و کلاه مدرسه می خرد و او را روانه مدرسه می کند اما در راه مدرسه روباه مکار و گربه نره در کمین کودکانند. (گربه نره نماد غریزه است و روباه نماد طمع می باشد و این دو از دیدگاه روانشناسی تحلیلی نماد سایه یا shadow هستند).
روباه و گربه بارها پینوکیو را فریب می دهند. یک بار با وسوسه سیرک، یک بار با وسوسه شهر بازی، یک بار با طمع جنگلی که در آن پول ها را می کارند و درخت پول سبز می شود و پینوکیو در این مسیر بارها هر چه دارد می بازد و به صفر می رسد:
چه خوش آن قماربازی که بباخت هر چه بودش
بماند هیچش الا هوس قمار دیگر
نقطه اوج داستان هنگامی است که پینوکیو با مدد فرشته مهربان از فریب روباه و گربه رهایی می یابد و به خانه برمی گردد اما ژپتو (ژوپیتر/یهوه) را در خانه نمی یابد به ناچار برای یافتن گمشده اش به سفری دیگر رو می آورد: سفری دریایی (دریا هم نماد پوزیدون است که سایه زئوس/ ژوپیتر است و هم نماد ناخودآگاهی) و پینوکیو در این سفر "یونس وار" به شکم ماهی فرو می رود (ماهی نماد دیونیزوس است و در عین حال شکم ماهی نماد ظلماتی است که خضر آب حیات در آن می یابد و سیری انفسی پس از سیر آفاقی را نشان می دهد) و این بار پینوکیو با پدر به خانه برمی گردد و از خلقت خود فراتر می رود و "انسان" می شود!
"کارلا کلودی" نویسنده ایتالیایی در داستان پینوکیو تمام مراحل سفر قهرمانی و آرکه تایپ های یونگی را به کار می گیرد تا در پس داستانی به ظاهر کودکانه و جذاب درس زندگی برونی و درونی را "سینه به سینه" انتقال دهد.
دکترمحمدرضاسرگلزایی
@carlgustavjung
"هر کسی که میخواهد روان انسان را بشناسد، تقریبا هیچ چیز از روانشناسی تجربی یاد نخواهد گرفت. بهتر است لباس دانشگاهی خود را کنار بگذارد، با اتاق مطالعهاش خداحافظی کند و با قلبی انسانی در جهان پرسه بزند.
یونگ
@carlgustavjung
استفاده از رنگ سبز در دوران مانویت به اوج خود رسید. رنگ سبز نماد هنر دوران مانویت است. اگرچه ایدولوژی مانویت در مواجهه سرکوب سخت زرتشتیان٬ مسلمانان و مهمتر از همه مسیحیان از میدان اندیشه رخت بربست اما هنر٬ بهخصوص در ایران هنوز متاثر از مانویت است.

این مانویان بودند که سرو سربلند ایرانی را که از جمله نمادهای دین زردشت بود تبدیل به جقه سرافکنده پس از اسلام کردند و رنگ سبز را نماد شیعیان.
از سوی دیگر ایرانیان که مذهب شیعه را به منظور ایجاد تقابل با فاتحان سنی مذهب خود برگزیده بودند٬ در مقابل رنگ سیاه مطلوب خاندان بنیعباس بر سبز پوش بودن شیعیان تاکید کردند تا این تفاوت آشکارتر شود؛ زیرا که سیاه در بین ایرانیان تا پیش از اسلام رنگی مکروه بود و ایرانیان زرتشتی و مانوی در سوگ هم حتی سفید میپوشیدند.
در حقیقت تنها ارجاع تاریخی به نیلی رنگ پوشیدن در مراسم سوگ برمیگردد به سوگ سیاوش.
از سوی دیگر سیاوش در اساطیر ایرانی نماد مرگ و زندگی، پژمردن و بهار نیز بوده و در اکثر دیوار نگارههای باستانی در تمامی قلمرو فرنگی ایرانی٬ از بخارا تا ﻣﺎﻭﺭﺍﺀﺍﻟﻨﻬر با تنهای مختلف رنگ سبز به تصویر در آمده است.
علم ابوالفضل و گرز سلحشوران شاهنامه
رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران توسط صفویان همزمان بود با بازشدن پای «اروپاییها» به ایران؛ از سوی دیگر ورود علم و کتل به متن عزاداری رسمی شعیان برای امام سومشان نیز همین زمان بود.
یکی از اولین ارجاعات تاریخی به مراسم عزاداری امام سوم شیعیان به سبک نوین را یکی از جهانگردان ایتالیایی نوشته است٬ تاورنیه.
او که در روز عاشورای ۱۰۷۸ ق در میدان نقش جهان اصفهان حضور داشته مینویسد: «دوازده دسته از دوازده محله اصفهان با علم وکتل و عماری و ساز وبرگهای مخصوص عزاداری به میدان نقش جهان آمدند. هر دسته یک عماری داشت که هشت تا ده نفر آن را حمل میکردند. چوب عماری به انواع گل و بوته نقاشی شده در هر عماری تابوتی گذارده، روی آن رابا پارچه زری پوشانده بودند… در جلوی هر دسته یک یدک (کتل: اسب جنیب) را میکشیدند، کتلها را با زین و یراق آراسته و به آنها تیر و کمان و شمشیر و خنجر آویخته بودند. در یک صد گامی جایگاه شاه یدک کشان اسبها را به تاخت وامیداشتند و دسته با عماری دنبال آنها میدویدند.» درواقع این اسبها مظهر همان اسبانی بودند که شهیدان بر آنها سوار شده بودند و به جنگ میرفتند.
تاکید بر اسب در مراسم عزاداری حسین یا مراسم شبیه خوانی٬ ارجاعیست مستقیم به اسب سیاوش. شبرنگ اسب سیاه رنگ سیاوش هم در اساطیر نقشی پررنگ دارد هم در شاهنامه فردوسی.
بخشی وسیع از داستانهایی که در مورد سیاوش نقل میشود٬ بخصوص در سووشون مربوط به عزاداری شبرنگ بر پیکر سیاوش است؛ همچون ذوالجناح حسین.

گرز رستم نیز در اساطیر نقشی پررنگ دارد٬ اسلحه او در مصاف با تورانیان. ایرانیان پس از گرویدند به اسلام و انتخاب مذهب تشیع گرز رستم را در قالب علم به دست ابوالفضل دادند.
اگرچه که علمهای ابتدایی بسیار سادهتر و به شکل همان گرز سنتی ایرانی بود. به مرور اما تیغههایی به علم اضافه شد؛ تعداد تیغهها متناسب با ۵ تن آل عبا، و ۱۲ امام شیعه و ۱۴ معصوم به همین تعدادها ساخته میشود. تیغه وسط نیز الله است٬ هیچگاه عَلَمی با پیش از ۱۵ تیغه ساخته نمیشود.
اما در دوران صفویه٬ شیعیان متاثر از نحوی عزاداری اسپانیولیزبانها برای عیسی ناصری٬ تغییرات بیشتری در نحوهی برگزاری مراسم عزاداری عاشورا دادند.
تا پیش از آن همچون سووشون٬ عزاداران امام سوم شیعیان در میدانی جمع میشدند اما حرکت نمیکردند؛ پس از صفویه بود که عزاداران شروع به حرکت در معابر عمومی کردند. همچنین تا پیش از آن صدمه زدن به جسم بخشی از عزاداری محرم نبود٬ کما اینکه تا کنون نیز برای دیگر ائمه یا شخصیتهای مقدس مذهب تشیع مراسم سینه و زنجیر زنی٬ به غیر از مواردی استثنائی٬ برگزار نمیشود.
زنجیر نمادهای عزاداری محرم آنچنان به مراسم سووشون وصل است که کتمان آن ممکن نیست؛ در حقیقت ایرانیان از دوران کهن تا به امروز نه به عزای یک فرد به نام سیاوش یا حسین که به سوگ نماد شجاعت٬ معصومیت و کشته بهتان مینشینند. حال گاه او را حسین میخوانند گاه سیاوش.
@carlgustavjung
کارل یونگ میگه Neurosis (اضطراب، افسردگی، وسواس، …) به این دلیله که آدم ها از انسان بودن و دردهای طبیعی اش میخواند فرار کنند.
مثلا زن بودن یعنی کمی اضطراب، مقداری افسردگی و احساس ناامنی. مرد بودن یعنی سختی و مسئولیت.
حالا شما سعی کن زور بزنی که این ها رو با هیجان و سرخوشی (مستی، نشئه، سکس فراوان و …) سرکوب کنی یا ازشون فرار کنی. در نهایت اون رنج های طبیعی تبدیل می شند به اختلال های Neurosis مثل اضطراب دائم، افسردگی حاد، وسواس و رفتارهای تکانه ای.
سعی کنید قبول کنید زندگی بدون رنج و سختی ممکن نیست و این دردها رو تحمل کنید. هر تلاشی برای فرار از رنج های طبیعی موجب ایجاد بیماری های غیرطبیعی میشه.
@carlgustavjung
🔶 رویاهای تکرار شونده
🔸ﺧﻮﺍﺑﯽ ﮐﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺷﺎﯾﺎﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺳﺖ. ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺗﺎ ﮐﻬﻨﺴﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﺸﺨﺺ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ. ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﯾﺎ ﮐﻮﺷﺸﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﻘﺎﻁ ﺿﻌﻒ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﻨﻨﺪﻩ، ﯾﺎ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﯾﺎ ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﯽ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻣﻬﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺥ ﺩﻫﺪ ...!!!
🔸کارل گوستاو یونگ
🔸 از کتاب انسان و سمبولهایش
@carlgustavjung
در خاطرات هرکسی، چیزهایی است که به هیچ کس نمی گوید، فقط برای دوستانش بازگو می کند.
مسائلی هم هست که حتی به دوستان نمی شود گفت و آدم فقط برای خودش می تواند بازگو کند، عین راز است...
اما سرانجام چیزهایی هم هست که انسان حتی می ترسد برای خودش هم آشکار کند.
(داستایوفسکی / یادداشت های زیرزمینی)
از نظر یونگ این نکته بسیار مهم است که یک فرد را در عین حال که در چهارچوب تجربه های زندگیش میبینیم ، در سابقه تاریخی بشریت هم ببینیم. بدین معنا که تحلیلگر باید همان طور که از رؤیاهای فرد تجربه هایی را کسب میکند درک خوبی هم از اساطیر داشته باشد.
روت_اسنودن
@carlgustavjung
🎬 ارادت مهرجویی به یونگ بر کسی پوشیده نیست.
هامون دقیقا مفهوم فردیت یافتگی انسان را مورد تاکید قرار داده است.
دیالوگ موجود در این فیلم، قطعا برای کسانی که با مفاهیم روانشناسی تحلیلی مانوس هستند کاملا عمیق و پر محتوی است.
از خدمات دیگر مهرجویی به روانشناسی تحلیلی ترجمه کتاب یونگ ،خدایان و انسان مدرن اثر آنتونیو مورنو بوده است.
برای جامعه روانشناس که دغدغه انتقال مفاهیم عمیق به سطح عمومی جامعه را دارد، آنچه که رخ داده است، ضایعه ای جبران ناپذیر و بزرگ است.
*برگرفته از کانال بنیاد فرهنگ زندگی
@carlgustavjung