chehel_salegi | Unsorted

Telegram-канал chehel_salegi - آرامش (چهلسالگي)...

32081

بفرمایید چن جرعه عشق و آرامش! کانالی برای رسیدن به خودمون جایی برای شنیدن حرف دل، عاشقانه هایی که بر دل آویزونن کپی با ذکر منبع،نوش جان @ghasemhalajian @safar_chehelsalegi کانال سفرنامه های من https://instagram.com/ghasem_hallajian?igshid=YmMyMTA

Subscribe to a channel

آرامش (چهلسالگي)...

💬رها ؛ رها ؛ رها من ! (۱۸۶)

هر جوری که هستی خودتو دوست داشته باش🌸

کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@safar_chehelsalegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬هیچ جنگی تمام نمیشود!

جنگها فقط شروع میشوند. تا وقتی فقط یک نفر با صدای به هم خوردنِ در، قلبش به تپش بیفتد، یعنی هنوز جنگ ادامه دارد... تمام نشده. فقط چشمهایمان از دیدنش خسته شده و سرمان را سوی دیگری چرخانده‌ایم. "پایان" دروغی است که آدمها به خودشان میگویند تا راحتتر بخوابند. قصه‌ی ما به سر نرسیده. کلاغه به خانه‌اش نرسیده. ترجیح میدهیم فکر کنیم تمام شده چون ظرفیتِ اینهمه ناتمامی را نداریم.

حمید باقرلو🍏
@RadioLoo
@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬 پیامک صبح شمبه (۲۵۲)

بعد از جنگ، تو با چشمانت مرا بِنواز!
من با چوبدستم ‏انجیر‌های تازه را برای تو خواهم چید؛‏با تو خواهم ماند؛ ‏با تو خواهم خواند و تو را در بهت آفتابی‌ات خواهم بوسید،💋 ‏اگر ابر‌ها بگذارند..

#محمد‌ابراهیم_جعفری🍏
@chehel_salegi
.............................................
امیدوارم روزای آروم بیان و بمونن..🙏

آرامش روح و سلامت جون شما ؛ خونواده و هموطنانم رو از خدا میخوام ....

حلاجیان 🍏

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬چرا بعد از تموم شدن جنگ؛ حالمون هنوز رو به راه نشده؟!

‏هانس سلیه از بزرگان حوزه استرس میگه وقتی بحران، فشار یا مصیبتی میاد بدن سه مرحله رو پشت سر میذاره.

مرحله اول هشداره، تو این مرحله بدن میره تو فاز بقا و با ترشح کورتیزول و آدرنالین فرد رو آماده مقابله با تهدید می‌کنه...

‏مرحله دوم مقاومته؛ تو این مرحله اگه محرک استرس‌زا ادامه داشته باشه، بدن با تمام قوا جلوش وایمیسته و زورش رو میزنه فرد رو سرپا نگه داره.

و مرحله سوم فرسودگیه؛ وقتی استرس طول بکشه!، بدن هرچی داره میذاره پای اون و وقتی انرژيش ته بکشه، خالی می‌کنه و وارد مرحله فرسودگی میشه. پس؛

‏اگه الان بی‌حوصله، خسته و غمگینی، نشونه ضعیف بودنت نیست! بدن داره بهای مقاومت سخت این چند روز دردناک رو پس میده و وقتشه که ریکاوری روانی رو شروع کنی🍏

@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬"ما " این روزها بیشتر از "من" کار می‌کند!

باید ظرف به ظرف کنیم تا این روزها بگذرد.گاهی من جا دارم و گاهی تو....وقتی تو لبریزی به من بگو و از استیصال بیرون بیا و وقتی من کم آوردم و تو جا داشتی، پُری‌ام را می‌آورم پیش تو تا کمی خالی و سبک شوم و به زندگی برگردم.

واقعیت بیرونی یکسان است امّا آسیب‌پذیری‌های ما یکسان نیست. برای همین گاهی من سِرِپاترم و گاهی تو. پس می‌توانیم به هم کمک کنیم:
می‌دانیم چه می‌شود؟ نه.
می‌دانیم کی تمام می‌شود؟ نه.
در وضعیت تازه‌ای هستیم که باید یادش بگیریم.... تنها هم نمی‌شود. باید در مورد آن حرف بزنیم تا بتوانیم هضمش کنیم. باید برایش کلمه بسازیم، فکر بسازیم، خیال و امید بسازیم و باید در کنار هم باورش کنیم تا تابش بیاوریم.

در همه این‌ها این "در کنار هم" مهمترین چیز است. نمی‌خواهم حرف قشنگ بزنم یا شعار بدهم. آدم را بیش از هر چیز آدم امن می‌کند. فکر را آدم‌ها با هم می‌سازند و تاب‌آوردن آدم در کنار دیگری ممکن می‌شود..... ما امروز به راه های تازه برای در کنار هم بودن و با هم ماندن نیاز داریم. امروز ما بیشتر کار می‌کند و من در سایه ما تاب می‌آورد.

محمودمقدسی🍏
@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬بغل ؛ مغل ؛ بوغاله ! (۱۸۶)

دلم می‌خواهد شغلم دوست داشتن و بغل کردن آدم‌ها باشد. توی رزومه‌ام می‌نویسم که از امیدوار بودن بُریده‌ام؛ اما به دوست داشتن باور دارم هنوز و در این هنوز هزاران جوانه کوچک عاطفه روییده باشد. بروم آدم‌ها را بغل بگیرم و توی گوششان بگویم که جاودانگی رازش را با من در میان گذاشته.
@chehel_salegi
می‌خواهم کاهنده غم‌هایی باشم که از میان بازوهای گره خورده فرو می‌ریزد و گم می‌شود و شریک شادی‌های یک نفره‌ای که در تنهایی آدم‌ها محصور شده‌اند و بی‌صدا کوچ می‌کنند از قصه‌هایمان. می‌خواهم تمام این سکوت‌های سنگین و طولانی را به بغل‌های امن و آبی تبدیل کنم. در این آغوش‌ گرفتن‌ها گشایشی هست، برای دیگران و برای من. می‌دانم.

بیاییم تو این لحظه های پر از آشوب و دلهره یکم شادی ببینیم، ما به جز همدیگه کسی رو نداریم.♥️

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬حکایت این روزهای ما (۵)


۲۵ تا نان بود وما ۱۰ نفر آدم که یهویی اتفاق عجیبی افتاد 🍏

لینک حکایت های قشنگ قبلی 👇
/channel/safar_chehelsalegi/48196

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬کاش دنیا را می‌دادند دست فرید تا با نگاه کمدی خودش ؛ مدیریتش کند!

خانواده ما دو بار تا حالا جنگ را تجربه کرده‌اند. بار اولش که چهل سال پیش بود و روزهایی که دزفول را زیادتر می‌زدند و مجبور شدیم جمع کنیم و بپریم پشت رنو و برویم اهواز. از بار دوم هم که پنج روز گذشته است. توی این پنج روز خیلی دوست داشتم که بلد بودم و تحلیل‌های سیاسی می‌نوشتم و آینده را پیش‌بینی می‌کردم و از بایدها و نبایدها می‌نوشتم. اما بلد نیستم. من فقط بلدم خاطره‌تعریف کنم. اما در این هاگیر و واگیر خاطره چه دردی را درمان می‌کند؟ هیچ.

حکم یک نجات غریق را دارم که کنار استخر اشتباهی که آب و آدم در آن نیست دارم کشیک می‌دهم و بلد نیستم آدم‌های اقیانوس بغلی را نجات بدهم. تازه داشت خاطراتم از جنگ اول تمام می‌شد که دومی شروع شد. که البته از این یکی جسمم دور است. آنچه می‌گذرد را از خانواده‌ام و دوستانم می‌شنوم. امروز که به برادرم-فرید- زنگ زدیم، توی ماشین بودند و داشتند از تهران خارج می‌شدند. پدرم هم بود. بچه‌ها هم بودند. همه چیز را ریخته بودند توی ماشین و از شهر خارج می‌شدند. فرید استاد کمدی کردن شرایط بحرانی است. اگر فیلم‌نامه‌ی آخرالزمان را بدهند به فرید که بنویسد، خودِ خدا هم روز واقعه از خنده روی فرش می‌افتد و همه‌ی گناهان را می‌بخشد و همه می‌رویم بهشت.

فرید که وسط ماجرا است نگرانی‌های ما را که دوریم مدیریت می‌کند. همه چیز را کمدی می‌کند. این‌که یک‌هو فهمیده‌اند که منطقه سه را می‌خواهند بمباران کنند و چطور با عجله پدرم را مجبور کرده تا سوار ماشین بشوند و حتی اجازه پوشیدن جوراب هم بهش نداده. چطور در کسری از ثانیه وسایل را جمع کرده‌اند و بچه‌ها را ریخته توی ماشین. چهار ساعت توی ترافیک بودند. این که هر نیم ساعت بهشان زنگ می‌زدیم که کجایید و چه کار می‌کنید و چقدر دیگر می‌رسید. اعصابشان را شخم زدیم سابیدیم. همه را کمدی کرد برایمان. گفت که سیمبا را هم با خودشان برده‌اند. گربه‌ی نگار. هزار بار می‌خواستم ازشان بپرسم که گربه را که با خودتان بردید؟ ترسیدم بگویند دلت خوشه عامو توی این بلبشو. یا بگویند یادشان رفته همان جا توی منطقه سه جا مانده. اما فرید خودش گفت که سیمبا قبل از همه پریده توی ماشین و نشسته پشت فرمان. گفت هر دو دقیقه یک بار هم پدرم با سیمبا درگیر می‌شود. فرید سکانس‌های ترسناک را ترمیم و تلطیف و مدیریت می‌کند و می‌دهد دست ما که بودن‌مان هیچ با نبودن‌مان در این پنج روز فرقی نداشته است.

کاش دنیا را می‌دادند دست فرید که مدیریتش کند. وضعیت خیلی بهتر می‌شد. من الان مستاصلم و نمی‌دانم چطور این دو پاراگراف را بنویسم و تمام کنم؟ شد مثل جگر زلیخا. من واقعا دیگر از خاطره تعریف کردن خسته شده‌ام. دوست دارم بدانم به کجا داریم می‌رویم؟ دوست داشتم قدرت تحلیل داشتم و می‌فهمیدم توی سر این پیرمردان خشمگین چی می‌گذرد؟ علم پزشکی به هیچ درمانی نرسیده است؟ اما خب. الان حوصله و زمان سانتیمانتالیسم نیست. الان فقط من مستاصلم. توان ساخته شدن خاطرات جدید را ندارم. توان از دور دیدن این ماجراها را ندارم. این‌که نوار چسب‌ها ضربدر می‌شوند روی شیشه‌ها. بالا رفتن دانش نظامی آدم‌ها. توان شنیدن پروپاگاندا و دروغ‌های دو طرف نزاع را ندارم. ولی باید بود و باید داشت. این مرز جغرافیایی همین را طلب می‌کند. مهم هم نیست کجا باشید. مرز با تو می‌آید. یا جسمت را می‌کشد یا روحت را. به امید یک روز نزدیک که این‌جا بنویسم که خاطرات تمام شد و به زندگی خوش آمدید.

#فهیم_عطار🍏
@fahimattar
@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

🔴‏رفیق و‌همکار قدیمی ام زنده یاد دکتر حمیدرضا صدر یه نامه‌ی خداحافظی با تهران داره که اشک آدم رو درمیاره. قبل از رفتن دوباره خوندمش:
“تهران عزیزم! تو شهر غول‌آسایی هستی و شاهد بزرگ شدنت بوده‌ام. می‌دانم شهرداری‌ها و سوداگران نابودت کرده‌اند… تهران عزیز دوستت دارم و کاری از دستم برنمی‌آید.”🍏
@chehel_salegi
...............
بعد از ۱۴ ساعت رانندگی در مسیر ۴ ساعته کندوان به رامسر ؛ با خانواده ام که ۲۸ سال تجربه همنفسی و زندگی زیر یک سقف در تهران رو داریم ؛ پایتخت رو ترک کردیم : یکجور دیگه . با هدفی متفاوت و البته خیلی امیدوار که برگردیم!
ارادتمند: قاسم حلاجیان 🍏

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬 چرا طولانی شدن جنگ به ضرر اسرائیل است؟


🔹 اسرائیل به دلایل متعدد علاقه‌ای به جنگ طولانی با ایران نخواهد داشت و به مانند عموم جنگ‌هایی که داشته هدف، ضربهٔ آنی و ویرانگر و ترور است.

🔹 اسرائیل دلایل بسیاری برای این رویکرد خود دارد که مهم‌ترین آنها:

ـ عموم ساکنان اسرائیل مهاجران کشورهای مختلف هستند و زندگی در زیر بمباران و آژیر و صدای موشک‌ها را تحمل نخواهند کرد. اما ایران سرزمین تاریخی این ملت است و وطنی جز ایران ندارند و برای حفظ آن حاضر به پذیرش فشار و سختی‌های فراوانی هستند.

- اسرائیل نیروی ایدئولوژیک چندانی ندارد اما ایران نیروهای ایدئولوژیک بسیاری دارد که شهادت در جنگ را به یکدیگر تبریک می‌گویند و برای هم آرزوی شهادت دارند.
@chehel_salegi
- وسعت ایران چیزی حدود هشتاد برابر اسرائیل است. حملات اسرائیل به این جغرافیای وسیع بار روانی چندانی ایجاد نکرده و مردم زندگی عادی خود را دارند، اما صدای هر موشکی که به اسرائیل شلیک می‌شود را همه ساکنان این منطقه می‌شنوند و با وحشت راهی پناهگاه می‌شوند. (هر چند اسرائیل برای مقابله با این مسئله سالهاست که از میان تجزیه‌طلبان و خودفروخته‌ها نیرو جذب کرده است و آنها امروز وظیفه دارند که هر شب با پرتاب ریزپرنده و مواد انفجاری، باعث فعال شدن پدافند و ایجاد وحشت در میان مردم شوند)

- جامعه ایران به‌واسطه سالها جنگ و فشار اقتصادی و تحریم و تبلیغات رسانه‌ای، تاب‌آوری بالایی دارد اما ساکنان نازپروده سرزمین‌های اشغالی مطلقأ چنین تاب‌آوری‌ای را ندارند.

فرهاد قنبری🍏
@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬 "دل رحم" بودن نعمتی ست که خیلی ها از اون محروم هستن !

هفته ی پیش نشستم به دیدن فیلم "پیانیست" و حالا دقیقا یک هفته است که این فیلم از توی مغزم جُم نمیخورد.
فیلم مربوط میشود به جنگ جهانی دوم و اشغال لهستان توسط نازی ها. از اول تا آخر فیلم، سربازهای نازی مثل آبِ خوردن این لهستانی ها را میکشتند. هرکسی هرسوالی که میپرسید، به جای آری یا خیر یک گلوله توی مغزش خالی میشد و بنده خدا هم مثل برگ درخت می افتاد روی زمین. توی این گیر و دار، قهرمان قصه که یک پیانیست لهستانی ست از معرکه جان سالم به در می برد و به مدت دو سال در نقاط مختلف شهر خودش را قایم میکند. آخرهای داستان، وقتی که دیگر برای پیانیستِ آواره رمقی هم باقی نمانده بود، یک فرمانده ی نازی محل پنهان شدنش را کشف میکند. فرمانده اما به جای اینکه مثل رفقایش ماشه را توی شقیقه ی پیانیست بچکاند، از او میخواهد برایش پیانو بزند و البته بعد هم جانش را نجات میدهد و باقی ماجراها.
@chehel_salegi
▫️فیلم که تمام شد، پریدم روی اینترنت تا ببینم این داستان چه قدرش واقعی بود و چه قدرش تخیل. همه اش واقعیت محض بود. پیانیست لهستانی، فرمانده ی نازی، و حتی خانه ی خرابه ای که صدای پیانویش دل فرمانده را به رحم آورده بود، همه شان صفحه ی ویکیپدیا داشتند. خیلی جدی و واقعی یک روزی وجود داشته که میان هیاهو و کشت و کشتار، فرمانده ای از پیانو نواختن دشمنِ اسیر و درمانده اش لذت برده!
زندگی نامه ی فرمانده را میخوانم و به این فکر میکنم که "دل رحم" بودن نعمتی ست که خیلی ها از آن محروم هستند. هشتاد سال از آن جنگ گذشته و از بین آنهمه فرمانده که مثل نقل و نبات آدم میکشتند، مردمِ دنیا قصه ی این یکی را برای هم تعریف میکنند.

کسی از فردایش خبر ندارد، ولی همین امروز عهد کنیم که اگر یک روزی آنقدر در زندگی بالا رفتیم که کار بنده ای از بنده های خدا به تصمیم ما بند بود، با "دل رحمی" برایش تصمیم بگیریم.
از بین فرمانده ها، فرمانده ای باشیم که دل داد به آوازِ "پیانو"❤️

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬محسن تنابنده نوشت: الان وقت عمله!


می‌بوسمت!
اشک می‌ریزی و می‌گویی پس رویاهایمان چه؟

می‌بوسمت و می‌گویم: بخواب،‌ در خاورمیانه رویا داشتن، خودش رویاست.🍏

🆔 @safar_chehelsalegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

🔴کودکان در بحران؛ چطوری از روان اونها در شرایط اخیر محافظت کنیم؟

۱. حفظ آرامش و اطمینان‌بخشی به کودک
۲. پرهیز از قرار دادن کودک در معرض اخبار و تصاویر خشونت‌آمیز
۳. ایجاد یک روال روزمره منظم حتی در شرایط بحرانی
۴. فراهم‌کردن محیطی امن، هرچند موقت
۵. گفت‌و‌گوی صادقانه و متناسب با سن کودک درباره وقایع
۶. تشویق کودک به بیان احساسات خود از طریق نقاشی، بازی یا صحبت
۷. حفظ پیوندهای خانوادگی و اجتماعی تا حد امکان
۸. ارائه فرصت‌هایی برای بازی و فعالیت‌های سرگرم‌کننده
۹. حمایت عاطفی مداوم از سوی والدین یا مراقبین
۱۰. استفاده از کمک روان‌شناختی یا مشاوره در صورت نیاز
۱۱. تقویت حس امید و آینده‌نگری در کودک
۱۲. آموزش مهارت‌های مقابله با استرس به زبان کودکانه🍏

@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬رسم وفا ! (۱۲۶)

قرارمان امشب ؛ سر راه شیری؛ همان کافه ی پرستاره؛ همان قهوه ی کهکشانی؛ برایت کمی خوشه ی پروین می آورم و یک حلقه ی از زحل.
عطارد شعر میخواند و ناهید میرقصد؛زمین می ایستد ؛من زانو میزنم ؛ تو سرخ میشوی؛گل میدهی در سیاره ی کوچکم.تو آسمان میشوی و من مشتریت: مشتری لبخندت. مشتری سیاه چاله های چشمانت
که هر شب قدر هزار سال نوری در آن گم میشوم...
شاعر :؟ 🍏

حالا وسط حجّ؛ گل از کجا آورد؟!! ده تا حاج خانوم رو لگد کرد تا گل رو بده به عشقش! 😂

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

نظرات اعضای محترم کانال در مورد صحبتهای دختر ابراهیم گلستان ... لینک کلیپ (۲)👇👇

/channel/chehel_salegi/32826

درود !
خیانت هیچوقت بخشیده نمیشود
مادرم وقتی پدرم را با زن دیگری دید بعد از پنجاه سال زندگی مشترک شکست قلبش و خودش ولی هیچی نگفت انگار سنگ شده بود اما من دیگر آن دختر عاشق پدرم نبودم و نشدم هیچوقت نتونستم با این موضوع کنار بیام همه ی اعتمادی که به پدرم داشتم از بین رفت و ملکه ذهنم شد مردها چه چیزی از زندگی میخواهند .اما مادرم دیگر آن زن قبل برای پدرم نبود و نشد خسته از زندگی شد پژمرده و فرسوده و نام امید شد مادرم می‌گفت هیچوقت به اندازه ی یک ذره از مهر و محبت و بوسیدن و بوییدنی که برای آن زن صرف کرد برای منی که همسر شرعی او بودم صرف نکرد حتی ثانیه ایی مادرم اینقدر جون داد تا تموم شد .هیچوقت یک مرد به هیچ آگاهی ودرکی از خیانت نسبت به زن خود چیزی نمی‌فهمه که چیکار با اون زن میکنه🍏
...........
به نظر من هر آدمی چه زن چه مرد وقتی به هر دلیلی وارد رابطه با فردی غیر از کسی که بهش متعهد هست میشه ، قبلش باید باید تکلیف رابطه قبلی و روشن کنه.
حرفایی مثل عشق و ابر انسان و... به نظرم نه انسانی نه اخلاقی نه منطقی و عاقلانه است🍏
...........
وای که نوشته ها فقط می توانست از دل یک مرد یایک زن بی قید دربیاید چطور می شود زنی را ندیده گرفت ودل به زنی دیگر داد؟مگرمی شود عشق راتفسیم کرد به بهانه اینکه من هیچ وقت عاشق نبودم تازه الان معنی عشق رامی فهمم من یکی همه اینها را خیانت می دانم حتی لحظه ای و چقدر ما زنهای متاهل متعهد هستیم🍏

.......
با سلام .دقیقا نظرتون درسته .مردها اسمشو خیانت نمیزارن ولی خیانت هست .و امان از بعدش که دیگه رنگ و بوی دوست داشتن مثل قبل نیست .من خودم خیانت دیدم الان فقط زندگی میکنم دیگه طرف برام مهم نیست .کارهایی که براش میکردم نمیکنم حتی رابطه م با خانوادش کمرنگ تر شد .زخمی که دیگه خوب نمیشه🍏
..........

کلا اعتقاد پیدا کردم یکبار ببخشی و‌بگذری برای همیشه باید بگذری اونقدری که تا زمانش برسه که ازت بگذرن🍏
.......
سلام، با تمام وجودم خانم گلستان رو درک میکنم. همه تلاشتو کردی که بهترین زندگی رو برای طرفت بسازی جوری که همه حسرت بخورن در حدی دوستش داشتم که گاهی فکر می کردم از خدا هم ...
اما ناباورانه در اوج دوست داشتنش خیانت کرد با فرزندام باهاش موندم
با انکه سالهاست میگذره ولی هنوز سررم گیجم نمی‌دونم از زندگی چی میخام فقط میگذرونم
(جالب هست موقعی که همسرم میخواست رابطشو پایان بده دیده بود که از پس طرفش برنمیاد )🍏
.............
در مورد مصاحبه و گفته های خانم گلستان میخواستم بگم که اصلا از صحبتهایی که کردن حس خوبی نگرفتم به نظرم ایشون در غیاب خانم فروغ نباید از ایشون انتقاد میکردن چون ایشون نمیتونن از خودشون دفاع کنن
این یعنی یه طرفه به قاضی رفتن
مورد دیگه اینکه جالبه که ایشون پدرشون رو در این مسئله دخیل نمیدونن در صورتیکه هیچ رابطه ای یک طرفه نمیتونه جلو بره.فروغ شاید اشتباهی کرده که از لحاظ اخلاقی پسندیده نیست، ولی قطعا مسائل و کمبودهایی در درونش بوده که منجر به این عشق شده...مخلص کلام اینکه هیچکس نمیتونه در جایگاه قضاوت فرد دیگری قرار بگیره،والسلام🍏
.....
به نظر من که یک زن هستم عشق بین گلستان و همسرش از ابتدا بسیار پرشور بوده و بعد دچار روزمرگی شده ولی وجود داشته و اون خانم بسیار محترم و مادر فرزندان گلستان بوده.
اما فروغ چون طبع لطیف شاعرانه داشته و گلستان رو شبیه خودش دیده به او نزدیک شده و گلستان هم هر آنچه در همسرش کم دیده در فروغ پیدا کرده و نتیجه این شد که فروغ تبدیل به شاعر بزرگی شد چون تمام اشعارش از عمق وجودش برخاست و ما هم بی نصیب نماندیم نمیشه کسی رو مقصر دانست ولی خانم گلستان بسیار تا بسیار شریف و نجیب بود.
خدا همگی رو رحمت کند در نهایت همه به هم خوایم پیوست.🍏
........
من زن هستم و عاشق فروغم و خودم هم درگیر چنان عشق و احساسی شدم.کسی که توی ۲۵ سالگی ازدواج کرده و الان ۵۰ سالشه واقعا میشه گفت توی گذر این سالها اصلا یه آدم دیگه میشه یه شخصیت دیگه و اصلا عجیب نیست اکر یک روز یه جا یه نفرو ببینه و حس کنه چقدر این آدم شبیه منه چقدر خلق و خوی منو داره و چقدر ب من نزدیکه با اینکه غریبه هست.
چرا تراژدی می‌سازیم از زندگی مشترک. زندگی مشترک اصلش باید رفاقت باشه چرا فقط از فداکاری حرف میزنیم. من شاید مادر فداکاری باشم اما رفیق همسرم نباشم.....ای کاش قضاوت نکنیم ما نمیدونیم هرکسی چه مسیری و اومده و اگر ما جای اون بودیم‌چیکار میکردیم🍏

نظرتون رو از طریق این لینک ناشناس بفرستین تا همه باهم بخونیم 👇
/channel/HarfBeManBOT?start=NTAzNDEzNjE

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬خودت چی پس؟ (۷۲)

لجاجت یا انعطاف پذیری ؟
باور کنی یا نه دنیا انقدر برای عده‌ای ساده و فهمیدنیه که ازت می‌پرسن چرا برای خودت کاری نمی‌کنی.
@chehel_salegi
یعنی اونقدر زندگی براشون شفاف و اونقدر خواستن توانستنه که احتمال میدن تو می‌تونی کلی خودت‌ رو خوشبخت کنی و فعلا دست نگه داشتی، خوش‌به‌حال هر کی که بلد بود تقدیرش‌ رو سفارش بده،

سبیدو 🍏

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬همسایه ی خوب اینطوریه!

باید پناه برد به عاشقانه‌های هم،
آغوشِ هم، به هم، به دست‌ها
و به شانه‌های هم
دنیا همیشه همین است، صلح و جنگ!
جز عشق راه گریزی نبود و نیست!
جز عشق کار عزیزی نبود و نیست!
با عشق سر کنید…
@chehel_salegi
فیلم : وسط جنگ خودش نتونسته تهرانو ترک کنه، هر روز عصر گلدونای همسایه رو که رفتن اینطوری آب میده🍏

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬رها ؛ رها ؛ رها من ! (۱۸۵)

▪️این کلیپ خیلی در شبکه‌های اجتماعی خارجی ارسال شده.  مرد ایرانی فارغ از دنیا در حال تخمه خوردن؛ داره درگیری جنگی در آسمان رو نگاه میکنه😁

کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@safar_chehelsalegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬 او جنگ را شکست نمی‌دهد، فقط با آن سازگار می‌شود!

خالد حسینی در رمان بادبادک باز از قدرت ایجاد حس امنیت روزمرگی می‌گوید: «پدرم همیشه چای را توی قوری مسی درست می‌کرد. صدای قل‌قل آب،صبح‌ها در کابل، حس امنیت می‌داد...حتی وقتی بمب‌ها صدا می‌کردند، باز هم آن صدا بود.»
برای داشتن سلامت روان در این روزها؛ احتمالا ما هم نیاز داریم به آوای قوری چای گوش بسپاریم .

وضعیت فعلی ایران ما متاسفانه پیش آمده و ممکن است ادامه داشته باشد.اما بهتر است چایی مان را دم کنیم و از آرامشی که ممکن است کوتاه ، موقت،ناپایدار و حتی دودشدنی باشد ولی در لحظه داریم،لذت ببریم.
«زنی در آشپزخانه‌ای تاریک، با دو شمع،سوپ چغندر می‌پزد. او جنگ را شکست نمی‌دهد، فقط با آن سازگار می‌شود.»

علی مرسلی🍏

@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬چه کاری این روزها از دستم برمیاد : در حال حاضر امیدواری !

دیروز رفتم باشگاه. داشتم افسردگی می‌گرفتم. دو جلسه نرفته بودم. به خاطر هورمون‌های شادی که در اثر ورزش تولید می‌شوند و بدن اعتیادی مثبت به ورزش پیدا می‌کند و اگر یکباره روتین‌ات را به هم بزنی، کرختی و افسردگی می‌آید سراغت.

مربی می‌گفت: «چند نفر پیام داده‌اند، با این وضعیت چرا استوری ورزش گذاشته‌ای. یکی‌شان کسی بوده که اصلن ایران زندگی نمی‌کند و تندترین حرف‌ها را به من زده. دوست دارند فقط از وحشت و مرگ و جنگ حرف بزنیم. من هم حق دارم زندگی کنم و از کجا باید نان بخورم.»
من گفتم: «پس آدم چطور باید تاب بیاورد. هر کس به فراخور زندگی‌اش باید راهی پیدا کند برای تاب‌آوری. با هر نوع سرگرمی یا کاری که می‌تواند.»

من این روزها بیشتر از همیشه می‌خوانم. مارتین ایدن را سه روزه خواندم و کلیدر آخرهای جلد ۸ هستم. قطعی اینترنت کمک حالم شده. می‌فهمم چه وقت‌هایی که می‌شده به خواندن بگذرد و من اول رفته‌ام سراغ چک کردن شبکه‌های مجازی.

ساختمان پزشکان به نسبت همیشه خلوت است اما باز تا ده شب بیمار اورژانسی دارم. بیمارانی که درد دندان کلافه‌شان کرده و یا برخی که می‌آیند چون نمی‌دانند بعد چه می‌شود و دندان را هم هر چه زودتر درست کنی سود کرده‌ای.

با وجود ضعف نت، تمام اخبار مهم می‌رسد. از ورود ناوهای آمریکا به جنگ. بمباران صدا و سیما. نفوذی‌های اسراییل و خائنین در خاک وطن. عملیاتهایی که بازی روانی راه انداخته‌اند برای تضعیف روحیه مردم. فردی ایرانی ساکن آمریکا که سامانه پدافندی اسراییل را حک کرده و موساد برای سرش جایزه تعیین کرده. موشک‌هایی که ایران بر سر اسراییل می‌بارد و می‌گوید هنوز کجایش را دیده‌اید.

با این همه می‌پرسم چه کاری از دستم برمی‌آید. در حال حاضر امیدواری، حفظ روحیه. اینکه می‌روم مطب و دردی دوا می‌شود. اگر زمانی هم لازم بود جای دیگری برای خدمت‌رسانی بروم، می‌روم. من پزشکم و این مسیر من است. از مردن نمی‌ترسم.

ریلکه می‌گوید: «ما را گریزی از آموختن مرگ نیست. همه‌ی زندگی همین است؛ خلق تدریجی مرگی شاهکار، غرورآفرین و شکوهمند. رد همه‌ی تجربه‌های ماندنی ما، بر همه چیز باقی می‌ماند و در همه چیز، در زندگی و مرگ رخنه می‌کند. و ما باید در هر دو، در زندگی و در مرگ، زنده بمانیم و باید به هر دو چون خانه خو بگیریم.»

خیلی‌ها تهران را ترک کرده‌اند. برخی هم که جایی نداشته‌اند یا به میل شخصی مانده‌اند در خانه‌شان. آقایی می‌گفت همه‌ی ساکنان آپارتمانمان رفته‌اند. من با توجه به شلوغی جاده‌ها تصمیم گرفتم بمانم. بلاخره کسی باید اینجا مراقب اموال همسایه‌ها باشند.

دوستان شمالی و یزدی و جاهایی که آسیب بمباران ندیده پیام می‌دهند که میزبان شما هستیم.

اسرائیل چه فکری در مورد ایران کرده؟ مجری شبکه بی‌بی سی میگفت اشتباه اسرائیل این است که ندانسته ایران قدیمی ‌ترین تمدن جهان است و بارها از دل جنگ و غارت و بیماری و مرگ برخاسته : مثل ققنوسی از دل خاکستر.

۳۱ خرداد ۱۴۰۴ زهرادادآفرید🍏

@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬رفت.... بدون بوسه و آغوش و مراقب خودت باش!

بعد ، زن قرآن را برداشت و ایستاد در چارچوب در: دیرت میشه. بند ساک چرمی توی دست عرق‌کرده‌ی پسر هزار کیلو بود. آهسته قرآن را بوسید. ایستاد: بیا بریم مامان این چارتا چوب نگهبان نمی‌خواد..... زن قرآن را چسباند به پیشانی او. پسر رد شد و رفت. بدون بوسه و آغوش و مراقب خودت باش.

زن رفت کنار پنجره و رفتن او را نگاه کرد. روی دیوار روبروی خانه با اسپری سیاه نوشته بودند کلنگی قابل سکونت. آفتاب افتاده‌بود روی شاخه‌های ارغوان بالای در. زن زیر لب گفت خداحافظ. برگشت به خانه نگاه کرد. روی مبل‌های کهنه، مهمانان زیادی نشسته بودند. فکر کرد خوب است که اموات پذیرایی لازم ندارند.

چراغ را خاموش کرد.
#حمیدسلیمی 🍏
@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬این روزا تعریف خانواده برام عوض شده !

دیگه خانواده فقط پدرم مادرم خواهرم همسرم برادرم نیست یه خانواده ام تهرانن، یکیشون اصفهان، یکیشون شیراز، یکیشون مشهد، یکیشونم تبریز و ‌یزد و همه شهرای دیگه....
@chehel_salegi
دیگه خانواده به معنی هم خون بودن نیست برام... اگه هم خاک منی؛ خانواده هستی ! خدا پشت و پناهت🍏 🙏

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬معتقدم بوسیدن از جنگیدن مهمتر است!

یک/ این حرف‌ها را از این‌جا، تهران، منطقه سه می‌نویسم. منطقه‌ای که جناب نتانیاهوی مهربان دیروز دستور داد تخلیه کنیم... این حرف‌ها را از خانه‌ام می‌نویسم، کنار تنها چیز باارزشی که دارم: کتاب‌هایم. و با دردی وسیع در بدنم، یادگار بیماری قدیمی که حکومت کشورم به من تحمیل کرد. از این‌جا می‌نویسم، از میانه‌ی جنگ حریصان خون.

دو/ آن که از شهر رفته دلایلی داشته. دلایلی واضح. باید یک‌بار صدای درگیری‌های آسمان و زمین را بی‌واسطه و از نزدیک بشنوید تا درک کنید مردم چرا برای رفتن از تهران عجله داشتند. چه کسی ممکن است از آواره‌بودن خوشش بیاید؟ فقط مساله این است غالب آدم‌ها از قربانی‌شدن هم خوششان نمی‌آیند. چرا باید در شهر بی‌دفاع بمانند؟ آن دهانی که به سرزنش رفتگان باز می‌شود، به یاوه‌گویی عادت کرده.

سه/ آن‌ها که مانده‌اند هم دلیلی دارند. دنبال قهرمان نگرد، نه. ما مانده‌ایم و این فقط انتخاب ما بوده. یکی مثل من با روان و تن رنجور برای گریختن زیادی خسته بوده، یکی با خودش فکر کرده اگر قرار است بمیرد بهتر است روی تخت خودش باشد، یکی کلا معتقد است این‌ها همه شایعه است، و ... ما مانده‌ایم و این هم فقط یک انتخاب است. من نتوانستم از تهران دل بکنم، و این مرا بدل به "چیز" خاصی نمی‌کند.
@chehel_salegi
چهار/ پنج روز است نرفته‌ام کوه. تحلیل رفته‌ام و آستانه‌ی تحمل اعصابم زیر صفر است. از دیروز ۳۹ رفیق نادیده دعوتم کرده‌اند و فهمیده‌ام عمرم برای نوشتن هدر نرفته. اما صادقانه بگویم وقتی خواهرزاده‌ام توی بغلم از ترس انفجار و ضدهوایی گریه کرد، چیزی در قلبم برای همیشه مرد. هیچ حس تعلقی ندارم، و مثل قوطی فلزی در جوی اصفهان در ظهر تابستان بچگی، فقط سروصدا تولید می‌کنم.

پنج/ غمگینم. مستأصلم. تمام بیماری‌هایم برگشته‌اند. اما به مرگ فکر نمی‌کنم. مرگ هنوز دور و بی‌معنی است. به پسرم فکر می‌کنم و لحظه‌ی دیدار. در جایی امن منتظر روزهای آرام می‌مانم، سبک و مأیوس. راستش از رویای ایران آزاد هم دست برداشته‌ام چون دیدم مردم کشورم غالبا با یک فاشیست مشخص مشکل دارند نه مفهوم فاشیسم. قلاده نمی‌بندم و سگ هیچ مرامی نمی‌شوم و باز در کوه‌ها برای خودم می‌گردم و می‌گذارم موزیک و آفتاب و رودخانه و سگ‌ها و گربه‌ها و اسب‌ها و الاغ‌ها و قاطرها و گوسفندها برادرانم باشند. زنده‌ام و می‌خواهم زنده بمانم. لقمه‌ی سیاست برای من زیادی کثیف است.

شش/ خیلی چیزها عوض شده اما نه همه‌چیز. هنوز آدم برایم مهمتر از همه‌چیز است، وطنم را دوست دارم، معتقدم بوسیدن از جنگیدن مهمتر است، و محاسبه‌ی شرف بقیه کار من نیست. اما این را هم فهمیدم که برای همه‌ی بحثها پیر شده‌ام. چهل و پنج سال است شکنجه می‌شوم، و حالا در این چند روز دارم اثرش را روی روان و بدنم می‌بینم. پس حق با شماست. حق همیشه با شماست.

هفت/ گربه‌ی حیاط در سایه خوابیده. شهر گرم و ساکت است. به خانواده‌ام فکر می‌کنم، و می‌گذارم صورتم باز هم خیس شود. از این‌جا برایتان می‌نویسم، وسط گریه‌ی مردی که فقط می‌خواست زندگی کند، بدون این که مبارز تمام‌وقت جنگ‌هایی باشد که به او ربطی ندارند.
همین🍏
@hamid59salimi
@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬این را برای آن‌هایی می‌نویسم که جگرگوشه‌ای در جاهایی غیر از ایران دارند:

وقتی برادرم می‌نویسد فاطی‌جون خوبید؟ می‌فهمم که حالا در آلمان، دارد چه اضطرابی را متحمل می‌شود. او حالا نگرانِ خانواده، دوستانش و همهٔ مردمان وطن است. اضطرابِ کُشنده برای میلیون‌ها نفر.
دو روز پیش برایش یک فیلم ضبط کردم از خیابان‌های تهران. و گفتم ببین! اینجا تهران است. هیچ‌کس توی هیچ صفی نیست و حتی یک آقا با شلوارک هم دارد از میوه‌فروشی، یک هندوانه خوب، جدا می‌کند.
فکر می‌کنم، آن‌هایی که بیرون از ایران هستند، احتمالا یا خبرها را با اغراق زیاد می‌شوند که مثلا تهران در آتشِ بزرگی درحالِ سوختن است، یا خبرها را به‌شکل تقلیل‌یافته.
ما مورد حمله اسرائیل قرار گرفته‌ایم و در این شکی نیست. اما داریم زندگی می‌کنیم؛ و همین ادامه‌دادن روزمرگی، شکلِ دیگری از دوام‌آوردن با این سطح از اضطراب است.
خودِ من دو ساعت در جلسه آنلاین بودم، با چندنفر درباره این‌که الان چطور برای مخاطب میلیونی کودک‌ونوجوان‌مان در رسانه‌ای که داریم، صحبت کردم. در کنارش یک کوله برای وقت ضروری آماده کردم و تعداد زیادی از روسری‌هایم را توی یک کیسه پارچه‌ای جای دادم، چون فکر ‌کردم این‌طور چیزها شاید برای بستن زخم و شرایطی که خودم هم ازش خبر ندارم، مناسب باشند.

بیرونِ ایران، همه‌چیز احتمالا در یک فضایِ مه‌آلود خبری باشد. وقتی در ایران، همچنان تشخیص خبر درست از خبر غیرواقعی سخت شده، معلوم نیست پروپاگاندای رسانه‌های استعماری، دارند آنجا چه روایت‌هایی می‌سازند.

بنابراین شاید روایتِ واقعی ما از آنچه که در تهران و بقیه شهرها می‌گذرد، آدم‌های عزیزِ دور از ما را کمی آسوده‌تر کند.

فاطمه بهروز فخر 🍏

کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
@safar_chehelsalegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬قصه های اعضای کانال آرامش چهلسالگی (۳۹)

سلام آقای حلاجیان
امیدوارم پیام من رو با توجه به شرایط اینترنت ببینید و بخونید. حدود سه سالی هست با پیج آرامش چهل سالگی آشنا شدم و‌ تنها کانالی هست که مطالبش رو با دقت میخوانم .هرگز جسارت پیام دادن نداشتم تا الان که داستان پیانیست را خواندم‌ .
خانمی ۴۵ ساله که جنگ‌ تحمیلی رو‌در مناطق جنگی بدلیل شغل پدرم با تمام وجود حس کردم و هنوز از تاریکی هراس دارم
الهی که همه خوش و خرم باشند
ای کاش همسر من شبیه آن فرمانده مهربان و رئوف بود ...از زندگی جز کار کردن خاطره دیگری ندارم و همه اموال بنام ایشان است
فرزندم بدلیل ایست قلبی تیر ۹۴ فوت شد و ایشان را همچون مادری دلسوز تا امروز حمایت کردم وای از دل بی مروت.
همچون دشمن ضربه های فیزیکی و روحی در این شرایط جنگی بر جسم و روحم وارد می‌کند از خوانندگان گروه تان بخواهید برای زن بی سرپناهی مثل من دعا کنند یا در این روزها با موشک های اسراییلی بمیرم یا ایشان مرا آزاد کند دیگر توان ادامه دادن ندارم 🙏😭😭

🆔 @safar_chehelsalegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬مراقب ساکنان قلبمون باشیم!

خیلی دلم میخواد یه چیزی بنویسم یا یه آهنگ بذارم ولی نمی‌تونم :) مرگ حقیقتا سه روزه نزدیکم پرسه می‌زنه و جنون هر لحظه بیشتر بغلم می‌کنه.

چه سرنوشت عجیبی. عاشق زندگی بودیم و تمام عمر سایه‌ی مرگ و جهل و نفرت و خشم ولمون نکرد.
شاید بعدا دوباره از عشق حرف زدیم. شاید...

فعلا مراقب خودت، قلبت، و ساکنان قلبت باش.
همین.🍏


حمید سلیمی 🍏😔

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

به جای پیامک صبح شمبه (۲۵۱)

دنیا، برای لحظه ای دست می‌کشد از زشتی تا کودک همسایه کوچه بغلی، دندان دربیاورد. خدا کند موشک‌ها، راه خانه همسایه را بلد نباشند...

#محبوبه_احمدی 🍏(@mahmadi_b)

به اولین صبح پس از جنگ می مانی
آرامی و زیبا اما غمیگن
به اولین صبحانه در اولین روز صلح شبیهی
شیرینی و دلچسب
اما تنها با گریه می توان به تو دست زد

حسن آذری🍏
@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬در دفاع از ایران، سهم ما چند فحش و برچسب است، سهم آنها که شجاع‌ترند گلوله، داغ و درفش!

رو به میهن، رو در رو با دشمن!
تاریخ #ایران روزهایی مثل امروز کم نداشته است. روزهایی که بوی خون، باروت و زخم داده.
امروز اسرائیل رسماً به خاک وطن تجاوز کرد و فرماندهان جنگی‌اش از رستاخیز می‌گویند. بوی باروت باز جای اکسیژن را در هوای ایران گرفت …

⛔️ مدتهاست دفاع کردن از ایران #تاوان دارد. متهم می‌شوی به جیره‌خواری، به مزدبگیری، به همدستی با کسانی که برای مردم زخم و رنج آفریده‌اند. به فراموشی خون‌های به ناحق ریخته. به استحکام پایه‌های قدرت. می‌گویند «سکوت کنید! چیزی نگویید! حتی خوشحال باشید!»

جوری می‌نویسند، حمله‌ور می‌شوند، خائن خائن می‌کنند که که کسی جرئت نکند از #ترس حرف بزند. با چند توئیت آدم را می‌گذارند روبروی مردم. دست مریزاد! جاده‌ای که شما صاف می‌کنید، دشمن نمی‌توانست باز کند. فقط لوله تفنگ را اشتباهی گرفته‌اید سمت ایران!

◾️ در دفاع از ایران شرمی نیست، اما در تایید و ایستادن کنار دشمنی که می‌کُشد و با افتخار می‌گوید من کُشتم شرمساری بسیار هست.

◾️ #جلال‌الدین_خوارزمشاه مقابل لشکر #چنگیز رشادت بسیار به خرج داد. پسرش هفت ساله‌اش به دست مغولان افتاد و به امر چنگیز کشته شد. مادر و همسرش به شیون از جلال‌الدین خواستند که قبل از اینکه به دست مغولان بیفتند آنان را بکُشد. جلال‌الدین نیز امر کرد که آنان را در آب رود سند غرق کنند ...

برای نجات همین یک ذره خاک، آدم‌هایی اینطور از جان خود و عزیزان گذاشته‌اند. هنوز مادرانی پیر و شکسته اما امیدوار و چشم به راه هستند که استخوان‌های پسرانشان از جنگ ۸ ساله به وطن برگردند.

با خودمان تکرار کنیم:
⛔️ هرکس این روزها اندوهگین است، جان فدای همه تصمیمات غلط چهل‌ساله نیست.
⛔️ هرکس که سکوت می‌کند، صلح‌طلب نیست.
⛔️ هر کس هم از شلیک موشک توسط یک رژیم تروریست و وقیح خوشحالی می‌کند لزوماً روشنفکر نیست.

◾️در دفاع از ایران، سهم ما چند فحش و برچسب است، سهم آنها که شجاع‌ترند گلوله، داغ و درفش. این سرزمین را ترسوها بارها به تاراج داده‌اند، اگر چیزی از آن مانده، محصول فداکاری و ایستادگی فرزندان وفادارش است که در توفان‌ها روی دوشش گرفته‌اند. تنهایش نگذاریم. سمت درست بایستیم. سمت مادر. میهن. سرزمین مادری.
🇮🇷 #ایران_جان_من_است
🇮🇷 #ایران_خط_قرمز_من_است

✍️احسان محمدی🍏
@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬دست بزنیم براش !

چندوقت قبل کلیپی از یه دختربچه دستفروش تو مترو پخش شد که با یه آهنگی میرقصید و هرچقدر میگفت برام دست بزنید کسی بهش توجه نمیکرد.
حالا «مجتبی دربیدی» خواننده اون آهنگی که باهاش میقرصید؛ پیداش کرده و یه اجرای اختصاصی براش گذاشته🍏

@chehel_salegi

Читать полностью…

آرامش (چهلسالگي)...

💬آن چیزی که از نظر خانمها خیانت نام دارد، از نظر آقایان اصلا خیانت نیست!

به بهانه مصاحبه لیلی گلستان 👇
/channel/chehel_salegi/32826


بگذارید از همین اول خیالتان را راحت کنم. نه خط‌کش اخلاق دست گرفته‌ام، نه تا عشق ابرانسانی بالا می‌روم. همینجا روی زمین، نه در مورد فروغ و گلستان، که در مورد خودمان، زنها و مردها صحبت می‌کنیم.

هیچ زنی، تاکید می‌کنم هیچ زنی، برای دقیقه‌ای و ثانیه‌ای، بودن زن دیگری را در زندگی‌اش، برنمی‌تابد. می‌خواهد هوو باشد، زن صیغه ای باشد، دوست دختر، پارتنر، دوست جاست اجتماعی، معشوقه یا هر چیز دیگری. همانقدر که مرد بخاطر غیرتش این را برای زن خودش نمی‌پذیرد. حرف از پذیرش است و عشق؟!!! در این پذیرش، من اجبار و تحمل می‌بینم. می‌شناسم زنهایی چون خانم اقای گلستان را؛ سی چهل سال است نشسته اند و به اصطلاح پذیرفته‌اند حضور زنی دیگر را کنارشان. پذیرفته اند که تحمل کنند. آنها تحمل شان بالاست و این عشق نیست.

با اطمینان می‌خواهم بگویم از هر دو زنی که می‌شناسم، یک زن می‌گوید: بخاطر بچه‌ها، بخاطر نداشتن درآمد، بخاطر پدر و مادرم، مانده‌ام وگرنه می‌رفتم. زنها می‌دانند مردها روابط فرا زناشویی دارند. یکی‌شان جمله تلخی گفت: مردها همه ازین اشتباهات می‌کنند. محل نده. ولش کن. پس زنهایی که می‌پذیرند، یا محل نداده‌اند، یا ولش کرده‌اند اما، حقیقتی که پشت آن است اینکه، مثل سابق دوستش ندارند. این مرد دیگر امن نیست برایشان. دل‌مرده و روزمره شده‌اند. زنده‌اند، ولی زندگی نمی‌کنند. زنده بودن هم که حساب و کتاب ندارد...
@chehel_salegi
من اینها را از رابطه مرد ِ زن دار با یک خانم دیگر می‌دانم. و از آنطرف دیده‌ام که مردهای زیادی برایشان اصلا مهم نیست که با زنی غیر از زن خودشان رابطه داشته باشند. بقول بازیگری در یک سریال، مردها ترجیح می‌دهند زنی آرایش کرده و دافی زیبا در خانه داشته باشند، بجای زنی که فکر می‌کند و برای زندگیش طرح و نقشه داره و همیشه خدا بوی پیازداغ میده و دستش از کار آشپزخانه بریده ست و ته ریشه موهاش سفید و رنگ نخورده‌س...

من اضافه می‌کنم به این دیالوگ که: راستش ترجیح بعضی از آقایان داشتن هردوی اینهاست. زنی که خانه دارشان باشد و آن یکی؛آقایان می‌توانند در آن واحد، هر دو را دوست داشته باشند!!!
القصه، آن چیزی که از نظر خانمها خیانت نام دارد، از نظر آقایان اصلا خیانت نیست!! چون از دوست داشتن آن یکی زن، چیزی کم نمی‌کند. هیچ‌چیز! در حالیکه همین ارتباط کوچک، حتی نگاه کردن مرد به زنی دیگر، سوالی در ذهن زن روشن می‌کند که: مگر من چه کم دارم؟! و این آغاز خودزنی و خودتخریبی زن است. در مورد خانم گلستان یا هر زن دیگری فرق ندارد.

#محبوبه_احمدی☺️🍏
چن تا متن مرتبط 👇
/channel/chehel_salegi/32831
/channel/chehel_salegi/32828

نظرتون رو از طریق این لینک ناشناس بفرستین تا همه باهم بخونیم 👇
/channel/HarfBeManBOT?start=NTAzNDEzNjE

Читать полностью…
Subscribe to a channel