هدف از روانکاوی شدن، پایان بخشیدن به دردهای روانی نیست. بلکه به نوعی می توان گفت که هدفش افزایش قابلیت تحمل حقیقت های دردناکی هست که پذیرششان اجتناب ناپذیر است، البته پذیرششان بدون تخریب خود، آسیب به خود و تخریب دیگری یا آسیب رساندن به دیگری.
ویلفرد بیون
روانپزشک و روانکاو انگلیسی
@cognition_n
بیا زندگی کنیم! خورشید روزی دو بار طلوع نمیکند، ما هم دو بار به دنیا نمیآییم. هر چه زودتر به آنچه از زندگیات باقی مانده، بچسب.
آنتون چخوف
یک مرد ناشناخته
@cognition_n
نگاهش به سبزه عید که افتاد رفت توی فکر؛ لحظاتی گذشت ... وقتی سرشو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاه می کنم ، لبخند تلخی زد.
گفتم: گیله مرد! توی سبزهها چی دیدی که رفتی تو فکر؟! کمی سکوت کرد و گفت: به این دونههای سبز شده نگاه کن؛ چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند ...
گفتم: خب !
گفت: سیصد شصت و پنج روز از خدا عمر گرفتیم و آب و غذا و فلک در اختیارمون بود؛ میترسم رشد که نکرده باشم هیچ، افت هم کرده باشم! دونهای که نخواد رشد کنه؛ هر چقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط بیشتر میگنده.
گیله مرد
بزرگ علوی
@cognition_n
بدن مانند پردهایست که خاطرات روی آن فرافکنده میشود و درد جسمانی کنونی بیمار، یورش آشکار درد سابقی است که فراموش شده است.
خوان داوید نازیو
@cognition_n
بگذار سقوط کنی
اگر قرار است سقوط کنی
آنکه خواهی شد
تو را خواهد گرفت.
کارل گوستاو یونگ
@cognition_n
All family life is organized around the most damaged person in it.”
― Sigmund Freud
تمام زندگی خانوادگی حول محور آسیب دیده ترین فرد آن خانواده شکل می گیرد.
زیگموند فروید
@cognition_n
بیدار شو که در شب یلدای نیستی
در پرده است چشم ترا طرفه خوابها
بیداری حیات شود منتهی به مرگ
آرامش است عاقبت اضطرابها
صائب تبریزی
@cognition_n
به چه چیزی نابههنگام میگویم: آن وضعیت افراطی که در آن، مامان، از ژرفای هشیاریِ تضعیف شدهاش، در حالی که رنج خود را نادیده میگیرد، به من (که برای باد زدنش روی عسلی کنارش نشستهام) میگوید: "تو آنجا، آنطور که نشستهای راحت نیستی" و بس.
خاطرات سوگواری/ رولان بارت
@cognition_n
ما یاد گرفتیم بگریزیم.اما به کجا؟مرز این دو کجا بود؟
کجا باید می ایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم
و نه پرپر شده ی دست درندگان بی اخلاق؟
عباس معروفی
@cognition_n
آنچه میترسید در آینده رخ دهد در واقع در گذشته رخ داده، اما تجربه نشده است.
دونالد وینیکات
@cognition_n
ممکن است مادری به دلایلی برای تشویق کودکش مشکل داشته باشد. شاید خودش آن قدر کمبود مادری و پشتیبانی داشته باشد. که چیزی دربارۀ تشویق کردن نداند، شاید بیشتر بر نیازهای خودش برای پشتیبانی گرفتن تمرکز کرده باشد، شاید از نیازهای کودکش بی خبر باشد، یا شاید احساس کند موفقیت های کودکش و خودفرمانی رو به رشد او تهدیدش می کند. بعلاوه شاید انقدر خسته و افسرده باشد که نیرویی برای تشویق کردن نداشته باشد.
مادری که کم داشتم
جاسمین لی کوری
@cognition_n
منبع رستگاری
مشتاقانه دنبال کار و پروژههای معنادار هستم یا پیدایشان کردهام و اینها منبع رستگاری من به حساب میآیند. به کشف عمیقترین نیازها، خواستهها، ارزشها و ظرفیتهایم ادامه میدهم و بیشازپیش همراستا با آنها زندگی میکنم. کمال مطلوب، داشتن شغلی است که به ما حسی از موفقیت و همکاری بدهد. همهٔ ما از چنین نعمتی برخورد نیستیم، پس میتوانیم به زندگی کاری خودمان نگاهی بیندازیم و بپرسیم از اینجا به کجا میرویم. با جستجوی کاری که واقعاً از آن لذت میبریم، باورمان را به احتمال تغییر حفظ میکنیم. همزمان، میتوانیم دربارهٔ امیدهایمان واقعبین باشیم. میتوانیم عمیقترین نیازها، ارزشها و آرزوهایمان را بررسی کنیم و بپرسیم که آیا در زیر بار امرار معاش گم شدهاند. اگر نمیتوانیم کاری پیدا کنیم که روحمان را تغذیه کند، میتوانیم تفریح، پروژه یا مشغولیتی با چنین هدفی داشته باشیم. برای یافتن نیازهای درونیمان، میتوانیم از این فهرست استفاده کنیم:
چه چیزی همواره برایم خوشحالی و حس رضایت به همراه داشته است؟
چه چیز در زندگیام ناشی از انتخاب و چه چیز از روی اجبار است؟
آیا روال روزمره و سبک زندگیام با اهداف کنونیام همخوانی دارد؟ برای مثال، اگر اهدافم کار معنادار و لذت همنشینی با دوستان باشد، پس روال روزانهام احتمالاً درست است، حتی اگر رویایم رفتن به جایی دور باشد. اگر اهدافم چالشهای فیزیکی سنگین و ماجراجویی با بلندکردن موهایم باشد، پس فتح اورست بیشتر از ماندن در خانه، با آن تناسب دارد.
اگر خیالپردازیها و آرمانهایم محقق شوند، زندگیام چه تفاوتی میکند؟
چه چیزی را در دیگران تحسین میکنم؟
دوست دارم ببینم چه اتفاقی برای عزیزانم میافتد؟ (همین اغلب نشانهای از چیزی است که برای خودمان میخواهیم.)
ترسهایم از شکستن روالهای معمول چیست؟
چه چیزی از طریق همزمانی و رویاهای معنادار به من منتقل میشود؟
- دیوید ریکو
تعهدات روزمره: انتخاب یک زندگی عاشقانه ، واقع گرایانه و پذیرفته شده
@cognition_n
روان ما هرگز ساکت نمی ماند و همواره از طریق بدن، رویاها، نشانه ها و شهود با ما در حال گفتگوست. روان به کوبیدن این درها ادامه میدهد و اگر گوش نکنیم، هزینه های فیزیکی و روانی را بالا و بالاتر میبرد تا در نهایت بشنویم.
مرداب روح
جیمز هالیس
@cognition_n
چیزی که زندگی انسان را غم انگیز میکند پیری و پایان لذتها نیست بلکه قطع امید کردن است.
ویلیام شکسپیر
@cognition_n
وقتی اغلب انسانها در انتهای زندگی خود به گذشته مینگرند، در مییابند که در سراسر عمر عاریتی و گذرا زیستهاند.آنها متعجب خواهند شد وقتی بفهمند همان چیزی که اجازه دادند بدون لذت و قدردانی سپری گردد، همان زندگیشان بوده است. بنابراین، بشر با حیلهٔ امیدوار بودن فریب خورده و در آغوش مرگ میرقصد ...
اروین یالوم
دروغگویی روی مبل
@cognition_n
اولین ماجرای عاشقانهاى که در این جهان باید آن را به کمال برسانیم رابطه با خودمان است و تنها پس از موفقیت در این رابطه است که میتوانیم به دیگران آنطور كه بايد عشق بورزیم ...
ناتانیل براندن
@cognition_n
مگذار كه عشق، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود! مگذار كه حتی آب دادنِ گلهای باغچه، به عادتِ آب دادنِ گل های باغچه بدل شود! عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست، پیوسته نو كردنِ خواستنی ست كه خود پیوسته، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن. تازگی، ذاتِ عشق است و طراوت، بافتِ عشق .
یک عاشقانه ی آرام
نادر ابراهیمی
نوروز مبارک
@cognition_n
سکوت لحظهای است از زبان
خاموش شدن، لال شدن نیست
سرپیچی از گفتن است
پس گونه ای از سخن گفتن است.
ژان پل سارتر
@cognition_n
شاید تیری که یک کماندار پرتاب می کند کسی را بکٌشد، اما حیله خردمند حتی بچه های درون رَحِم را نیز می تواند بکشد.
کائوتلیا
@cognition_n
دور بودم، بسیار دورتر از آنچه فکر میکردی
و دست تکان نمیدادم، بلکه داشتم غرق میشدم.
@cognition_n
بازتجربۀ دشواریهای گذشته با پایانی جدید، راز تمام تغییرات در رواندرمانی است.
@cognition_n
بردگی عاطفی یعنی نادیده گرفتن عواطف و ارزش های خود، یعنی برای گرفتن تائید دیگران و پذیرفته شدن توسط جامعه، نیازهای مان را سرکوب کنیم و از خود بیگانه باشیم. بردگی عاطفی یعنی با اندوه و اجبار به دیگری پاسخ دهیم و به جایش در وجودمان خشم تلنبار کنیم.
مارشال روزنبرگ
ارتباط بدون خشونت
@cognition_n
به عقیدهی پیرمرد، تفاوتی بین خاطرات دور و نزدیک وجود نداشت؛ زیرا او زمان کودکی، یعنی حدود شصت سال پیش خود را بسیار واضحتر و روشنتر از روز قبل به یاد میآورد.
ا خانهی خوبرویان خفته
یاسوناری کاواباتا
@cognition_n
سبب اصلی تنهایی ام این است که نمی دانم جزئی از کدام داستان خواهم بود. گویا میبایست جزئی از داستانی می شدم، اما مثل برگی از آن جدا افتاده ام...
اورهان پاموک
@cognition_n
حقيقت همان اندازه رایج خواهد شد که ما رواجش بدهیم. این که آفتاب حقیقت در پرده نخواهد ماند ، حرف پوچی است!
فقط دست های ما می تواند آن را از پرده بیرون بکشد ...
برتولت برشت
@cognition_n